شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

تدریس بهینه


تدریس بهینه
رسیدن به نقطه بهینه در هر مساله، هدف نهایی علم اقتصاد است. اما همین هدف برای خود علم اقتصاد نیز باید رعایت شود. به عبارت دیگر تدریس علم اقتصاد می بایست در نقطه بهینه انجام شود وگرنه تدریس آن از منظر علمی، اقتصادی نیست. اگرچه تعیین نقطه بهینه و مشخصات آن خود تحقیقی فراگیر را می طلبد اما روش تطبیقی و مقایسه ساختار تدریس اقتصاد دوره لیسانس در ایران با بریتانیا به عنوان یکی از ممتازترین کشورها در تحقیق و تدریس علم اقتصاد می تواند تصویری بهتر را از وضعیت آموزشی ایران ارائه دهد.
● دروس تکراری یا عمومی؟
پیش از همه به نقطه اشتراک تدریس همه رشته های دانشگاهی توجه می کنیم. آیا تدریس دروس عمومی می تواند بهینه باشد؟ دروس عمومی معمولا در ۲۰ واحد به اضافه یک واحد تنظیم خانواده که اخیرا به دروس عمومی اضافه شده است، در دانشگاهها تدرس می شود که جمعا ۱۲ درس را شامل می شود. این حجم دروس با احتساب آنکه یک دانشجوی معمولی حداکثر می تواند ۲۰ واحد درسی را در هر ترم پاس کند، بیش از یک ترم را می گیرد. شاید اگر بخواهیم این فروض را به تحلیلمان اضافه کنیم که معمولا دانشجویان حداکثر واحد را برای فشار درسی آن انتخاب نمی کنند و در ضمن بسیاری به دلیل معدل های پایین ترم های گذشته اصولا نمی توانند ۲۰ واحد انتخاب کنند، این حجم از دروس عمومی نیازمند یک ترم و نیم وقت صرف کردن است. این عدد وقتی بهتر عیان می شود که بدانیم دوره لیسانس در بریتانیا سه سال است و بنابراین ۷۵% یک سال اضافه درس گرفتن در ایران، صرف دروس عمومی می شود که اصولا ربطی به رشته تحصیلی دانشجو ندارد.
اما ببینیم محتوای این دروس که چنین بار اضافی را بر دوش دانشجو می گذارد، شامل چه سرفصل هایی است. از ۱۲ درس عمومی شش درس در حوزه معارف اسلامی است. اگرچه در دانشگاه در سطوح بالاتری این حوزه درسی تدریس می شود اما بی تردید پیام اعتقادی و ایمانی این دروس است که باید مورد توجه قرار گیرد تا بتواند مخاطب را در طول حیاتش رهنمایی کند. با همین اعتقاد نیز دروس دینی پیش از دانشگاه تدوین و تدریس می شود و بنابراین فرد، توشه سنگینی را پیش از ورود به دانشگاه به همراه دارد وحال که می خواهد وقت خود را صرف رشته تخصصی خود کند باید با فراغ بال بیشتری بدین امر بپردازد. گو آنکه پیام های اعتقادی می تواند با فعالیت های مذهبی خارج از واحدهای درسی که خوشبختانه در جامعه ما فراگیر است دنبال شود. اما دو درس دیگر مربوط به زبان فارسی و انگلیسی می شود. در مورد درس فارسی که با قاطعیت می توان گفت همان تکرار دوره های پیش از دانشگاه است و البته اگرچه نمی توان از نقش درس انگلیسی گذشت اما می توان عنوان داشت که این درس می تواند و باید بصورت دیگری تدریس شود. التزام اساتید دانشگاه به تدریس بخشی از دروس خود به زبان انگلیسی و طلب کردن ارائه کار از دانشجو به این زبان و در عین حال حجیم کردن زبان تخصصی، از کارهایی است که باید انجام شود و بی تردید نتیجه بهتر از این خواهد شد که با سه واحد زبان انتظار معجزه داشته باشیم. در مورد دو واحد تربیت بدنی هم مسلما بر تکراری بودن باید تکرار کرد و تاکید کرد که اگر مهم کشاندن دانشجو به فعالیت بدنی است، او اگر دریابد خود بدین سو کشانده می شود و اگر در نیابد با یک ترم ورزش کردن سلامت بدنی او تا ابد تضمین نمی شود. اما درس تنظیم خانواده تنها درسی است که پیش از دانشگاه تدریس نشده و نیاز آن احساس می شود. اگر این نیز می توانست به گونه ای پیش از دانشگاه تدریس شود، آنچنان که مرسوم کشورهای جهان است، می توانستیم بگوییم که این حجم از دروس عمومی تنها وقت دانشجو را برای دروسی که او قبلا آنها را طی کرده، هدف قرار داده است. دروس عمومی، در دانشگاههای بریتانیا تدریس نمی شود، حتی زبان انگلیسی (به جای فارسی ما)، تربیت بدنی و یا تنظیم خانواده. در عین حال که خارج از چارچوب درسی و به طور اختیاری و بعضا با کمی هزینه از سوی دانشجو، وی می تواند به طور اختیاری در کلاس هایی که بدین منظور تشکیل شده شرکت کند.
● دروسی که باید تخصصی باشند
در طول دوران لیسانس اقتصاد، ۴۷ درس را پاس کردم. این در حالی است که در بریتانیا کمتر از نصف این رقم پاس می شود. اما آیا این به معنی کمتر دانستن فارغ التحصیلان لیسانس در بریتانیا است؟ بدون شک پاسخ منفی است. مشخص شد که ۱۲ درس از ۴۷ درس مختص دروس عمومی است. اما دقیقا می توانم ۱۰ درس دیگر را که پاس کرده ام نام ببرم که سر سوزنی به مباحث اقتصادی که در دوره های بالاتر دانشجو با آن درگیر است، مربوط نمی شود و در حال حاضر نیز جزء دروس هیچ دانشگاهی در کشورهای توسعه یافته نیست. مبانی جامعه شناسی، چهار درس حسابداری، حقوق تجارت، حقوق کار، اصول بیمه، دو درس پیرامون اقتصاد اسلامی. اگر حتی دو درس آخر را هم برای کسانی که قصد ادامه تحقیق و کسب علم در این موضوع را دارند واجب بدانیم باز بقیه دروس دارای توجیه منطقی برای تدریس در اقتصاد نیستند. اگرچه برخی از دروس نام برده شده اختیاری است، اما دروس دیگر اختیاری نیز در چارچوب نیازهای علمی اقتصاد نیست. آخر کدام یک از این دروس با مباحث علمی که دانشجو در سطوح بالاتر با آنان درگیر می شود ارتباط دارد؟
آشکار است که با حذف این دروس نیز به میزان درسی که در دانشگاههای بریتانیا داده می شود نزدیک می شویم. در حقیقت درباره دروس اضافی می توان عنوا ن داشت که ما وقت و پول دانشجو و دانشگاه را برای دروسی هزینه می کنیم که کمتر نقطه اشترکی با نیازهای آتی فارغ التحصیلان دوره لیسانس اقتصاد دارد. اما این همه داستان نیست. تدریس هر یک از دروس اصلی در بریتانیا نصف زمان تدریس همان درس در ایران است. عموما طول زمان تدریس در هر ترم دو ماه است و قریب یک ماه و نیم تا دو ماه از اتمام دروس تا امتحانات زمان وجود دارد. در این زمان کار اصلی دانشجو انجام می شود. نوشتن مقاله و انجام تحقیق برای دروسی که در آن ترم داشته است. در ایران اغلب استاد امتحان میان ترم می گیرد اما در بریتانیا از دانشجو طلب تحقیق می کنند و آن فاصله تا امتحانات فرجه تحویل تحقیق است. اما چگونه می شود که در عرض دو ماه با تعداد ساعات کمتر تدریس کرد و چیزی را جا نگذاشت. پاسخ ساده است: با امکانات. وقتی استاد از قبل متن را آماده کرده بر روی وب گذاشته و در سر کلاس چون اتاق کنفرانس از متن خود درس می دهد و کسی جز موارد استثنایی نیاز به یادداشت ندارد و دیگر گچ و تخته ای نیاز نیست مسلما در وقت به میزان ۵۰% صرفه جویی می شود. اما براستی در ایران چند درصد کلاس های دانشجویی رایانه و ویدئو پروژکتور دارند تا بتوان در وقت صرفه جویی کرد؟ آیا چون کشورهای توسعه یافته به ۱۰۰% می رسد؟
اما اختلاف محتوایی چگونه است؟ با نگاهی بر دروس لیسانس در بریتانیا، تاکید بر ریاضیات خود را به وضوح نشان می دهد. لیک ریاضیاتی که حتما با مباحث اقتصادی عجین است. نام این دو درس مجزا را که نگارنده دستیار تدریس آن است، مشاهده کنید: استفاده ریاضیات در اقتصاد (Using Math in Economics)، ریاضیات کاربردی اقتصاد (Applying Math to Economics) . شاید بتوان گفت که این تنها نقطه ضعف در ایران است. ریاضیات تدریس می شود اما اغلب انتزاعی و فارغ از ارتباطش با اقتصاد. در دروس اصلی دیگر چون خرد، کلان، آمار و اقتصاد سنجی می توان مدعی بود که در ایران - هر چند نه با منابع مطرح خارجی که با کتاب های نوشته شده بدست اساتید داخلی- همگام با دیگر کشورها تدریس می شود. این سخن شاید برای برخی قابل قبول نباشد اما با مشاهداتی که راقم هنگام تدریس و بحث با دانشجویان لیسانس در بریتانیا و ایران داشته، تفاوت معناداری در سطح آگاهی خروجی لیسانس دو کشور (البته بخوانید دانشگاههای برتر ایران) مشاهده نکرده است و در عین حال باور دارد که یک فارغ التحصیل لیسانس ایران قادر است براحتی دوره فوق را در بریتانیا شروع کند. هر چند برای این گزاره تا بحال تحقیق و آماری ارائه نشده است. اما بپردازیم به نقطه قوت دانشجویان در بریتانیا.
● مقالاتی که باید نوشته شود
در دانشگاههای ما تنها برای درس "روش تحقیق" دانشجویان باید تحقیقی را ارائه دهند. تازه آنجاست که تا اندازه ای با متدهای علمی نگارش مقاله و تحقیق آشنا می شوند. اما دانشجویان لیسانس اقتصاد در بریتانیا حداقل برای یک سوم درس هایی که باید پاس کنند باید مقاله ارائه دهند و روش تحقیق بوسیله استاد هر درس یا استاد مستقیمی که بر کار هر دانشجو نظارت می کند، به دانشجو ارائه می شود. اما علاوه بر اینها هر دانشجو وظیفه دارد که در پایان هر سال مقاله ای ارائه دهد و در پایان سال سوم نیز باید مقاله نهایی را بنوسید که با دفاع از آن مدرک خود را خواهد گرفت. این حجم از مقاله ابدا با آنچه یک دانشجوی لیسانس در ایران انجام می دهد قابل مقایسه نیست. در اینجاست که بزرگ ترین ضعف دانشکده های ما نمایان می شود. نفس و معنای دانشجو، جستن دانش است و این جز به وادار کردن دانشجو به تحقیق عملی نمی شود. با چنین روشی است که بسط دادن دانش را فرد فرا می گیرد و همواره نیاز بدان ندارد تا به قول معروف لقمه دانش را بر دهان او گذاریم. این واقعیت زمانی اهمیت خود را بیش از پیش نشان می دهد که توجه کنیم، حتی اگر فرد نخواهد ادامه تحصیل دهد بیشتر شغل های آتی برای رشته اقتصاد عجین با تحقیق و تجزیه و تحلیل اطلاعات است. اما ما در داخل کشور به دلایل مختلف نتوانسته ایم برای چنین نقصی کاری انجام دهیم.
اگر حذف دروس عمومی در اختیار دانشکده های اقتصاد نیست، اما آنها می توانند در حذف دروس اضافی و رفتن به سوی تدریس تحقیق محور کاری انجام دهند. این نیازی است که به شدت حس می شود.
پویا جبل عاملی
منبع : سایر منابع


همچنین مشاهده کنید