دوشنبه, ۲۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 10 February, 2025
مجله ویستا
ویژگی های فردی، سرمایه اصلی کارآفرینان
![ویژگی های فردی، سرمایه اصلی کارآفرینان](/mag/i/2/gbnol.jpg)
زمانی تصور میشد که کارآفرینان به جای ساخته شدن، متولّد میشوند و صفات آنها به قدری نادر و خاص تصور میشد که در هر جایی یافت نمیشد. اما امروزه، شواهد کافی نشان میدهند صفات کارآفرینی میتوانند در نتیجه آموزش دوران کودکی، استقلال، به خود متّکی بودن و در معرضِ ارزشهای فرهنگی مرتبط با کار و صنعت قرار گرفتن، پرورانده شوند. در این مقاله ـ که در واقع بخشی از پایاننامه تحصیلی با موضوع بررسی و مقایسه ویژگیهای شخصیتی و روانشناختی کارآفرینان میباشد ـ سعی در جمعآوری اهّم ویژگیهای کارآفرینان داشته و درصدد ارائه راهی در جهت آموزش کارآفرینی هستیم.
● ویژگی های کارآفرینان
۱) فرصت شناسی:
کار آفرین شخصی است که ارزش فرصتهای پیرامون خود را درک مینماید و چیزی را خلق و یا در آن تغییراتی ایجاد مینماید (جانگ،۲۰۰۳). کرزنر (۱۹۶۹) معتقد است کارآفرینی یعنی آگاهی از فرصتهای سودآور و کشف نشده. زمانی که همه مردم محیط اطراف خود را مملو از تناقض، هرج و مرج و نابسامانی میبینند فقط کارآفرین است که میتواند قاطعانه نسبت به موقعیتهای محیط عکسالعمل مناسب نشان داده و از فرصتها استفاده کند و یا حتی تهدیدها را به فرصت تبدیل کرده و به نفع خود و جامعه از آن بهرهبرداری نماید. دیگران ممکن است موقعیت را ببینند، بشنوند، یاد بگیرند و حتّی تا اندازهای تجربه کنند امّا فقط کارآفرین از آن به نحو مطلوب استفاده کرده و آنرا تبدیل به یک موقعیّت اقتصادی میکند (سعیدیکیا،۱۳۸۲). بیشترین کارآفرینی و خصوصاً کارآفرینیهای موفقیّتآمیز ناشی از یک انتخاب آگاهانه و هدفدار در فرصتهای کارآفرینی است (حقایق،۱۳۸۱). فرصتشناسی دارای چندین مؤلفه است که عبارتند از: الفـ تیز فهمی، بـ برخورداری از شم شهودی، جـ توان تصمیمگیری درست با حداقل اطلاعات، دـ مثبتاندیشی، وـ داشتن انگیزه پیشرفت، هـ تحمل ابهام. یـ توان ریسکپذیری.
۲) توان تصمیمگیری:
داستان خارقالعادهای درباره یک کارآفرین بسیار موفٌق وجود دارد. او در مقابل این سؤال که چطور این قدر موفٌق است گفته بود: «با تصمیمگیری درست». سؤال بعدی این بود که «چطور میتواند درست تصمیم بگیرد؟» و او پاسخ دادهبود: «تجربه» و بالاخره از او پرسیده شده بود: «چگونه تجربه به دست آوردهای؟» او پاسخ دادهبود: «تصمیمگیری نادرست» (اسمیت؛ترجمه هدایت،۱۳۸۲). عوامل بسیاری در موفٌقیت و شکست یک کسب و کار تأثیرگذار هستند که بیشتر آنها غیر قابل کنترل و ناشناخته هستند. کارآفرین سعی میکند با تصمیمات مناسب و به موقع، عوامل مثبت را افزایش داده و از تأثیر عوامل منفی جلوگیری نماید و برای مشکلات و مسائل غیر قابل پیش بینی راهحلهای مناسب ارائه دهد. کارآفرین در هر لحظه ممکن است چند تصمیم بگیرد که بدلیل شرایط مبهمی که وجود دارد این تصمیمها نقش بسیار زیادی در صعود و نزول کسب و کار کارآفرین ایفا مینمایند. شناخت خود، از مهمترین عوامل در تصمیمگیری میباشد. اسمیت در اینباره میگوید: همه موضوع به تشخیص این که ما چه کسی هستیم و واقعاً چه چیزی برایمان مهم است بستگی دارد. با در اختیار داشتن این سطح شناخت از خود، قادر خواهیم بود قدرت تفکر لیزری را در لحظات تصمیمگیری بکار گیریم. (اسمیت؛ ترجمه هدایت،۱۳۸۲).
۳) قدرت برنامهریزی وپیشبینی آینده:
بیچارهترین انسانها در دنیا فرد بینایی است که فاقد چشمانداز آرمانی است (هلن کلر، نقل از اسمیت، ترجمه هدایت،۱۳۸۲). رفتار کارآفرینان هدفمند بوده و هریک توان زیادی را برای رسیدن به آن هدف صرف مینمایند. کارآفرینان میدانند به کجا میخواهند بروند، آنها تصور و دیدگاهی از آینده سازمان خود دارند. البته بسیاری از اوقات این تصوّر از ابتدا وجود ندارد و طی زمان شکل میگیرد. این موضوع باعث میشود کارآفرین مجبور به برنامهریزی کوتاه مدت و مقطعی شود ولی داشتن چنین دیدگاهی میتواند این برنامههای کوتاه مدت را برای رسیدن به هدف آرمانی کارآفرین در یک جهت هماهنگ نماید (هیسرچ و پیترز، ترجمه فیضبخش وتقییاری،۱۳۸۳). برنامهریزی طولانی مدت و پیشبینی اوضاع آینده برای موفقیت در تجارت، ضروری است (سالازار و همکاران، ترجمه:نطاق،۱۳۸۰). یکی از بزرگترین دلایلی که معمولاً ما را از برنامهریزی کردن باز میدارد ترس از تعهد و خویشاوند بسیار نزدیک آن ترس از شکست است (اسمیت، ترجمه: هدایت،۱۳۸۲).
۴) تیز فهمی:
«اسبورن» معتقد است که کلید ایدههای خلاّق، سؤالات کلیدی بودهاند. بیشتر اختراعات انجام شده در جهان ناشی از یافتن همین سؤالات کلیدی و تلاش برای یافتن جواب آنها بوده است. کارآفرینان مهارت خوبی در پرسیدن سؤالات کلیدی دارند بطور مثال برسیلوربرگ که عضو تیم طراح ویندوز بود میگوید: بیل گیتز مهارت و توانایی فوقالعادهای در پرسیدن سؤالات کلیدی دارد (سعیدیکیا،۱۳۸۲). کارآفرینان از توانایی شناخت سریع و روشن ابعاد مختلف مسئله، همچنین توانایی بالای تصوّر و دیدن روابط اجزا در وضعیتهای پیچیده برخوردار هستند (صمدآقایی ،۱۳۷۷). این توانایی یکی از مؤلفههای تشخیص و درک فرصتها است.
۵) مثبت اندیشی:
نگرش مثبت عبارت است از تجسّم اوّلیه ذهن از نکات مثبتی که ابتدا آن نکات را پرورش میدهیم (چپمن، ترجمه نظری،۱۳۸۰). برخورد مثبت بزرگترین دارائی برای تداوم تواناییهای کارآفرینانه است (مردیث و همکاران ترجمه نبیئیان،۱۳۷۱). بسیاری از افراد موفّق، هوش و ذکاوتی بسیار بالاتر از دیگران ندارند اما به جایی رسیدهاند که ما آنان را ”نابغه“ میخوانیم. مسلماً ذهن مثبتگرای این افراد، نیروی مغزی آنها را از نیروی مغز دیگران بیشتر نمیکند، بلکه کارآمدتر و در دسترستر میگرداند. ”من وقتی با مردانی مثل هنری فورد، اندرو کارنگی و توماس ای. ادیسون صحبت کردم در واقع، با اذهانی عاری از هر ترس یا شکی در تحقّق آمال و آرزوهایشان صحبت کردم.“ (کوک، ترجمه تیموری.۱۳۸۲). نگرش مثبت، حوزه ارتباطی افراد را توسعه میبخشد. از مزایای مثبت اندیشی خلّاقیت است چراکه ریشه خلّاقیت در نگرش مثبت است. نگرش مثبت، جرات مواجه شدن با مشکلات را بوجود آورده و سبب میشود پیش از این که فرصت را از دست بدهیم و موقعیت از کنترل ما خارج شود، قدمی جهت رفع آن برداریم (چپمن، ترجمه نظری،۱۳۸۰). این توانایی نیز یکی از مؤلفههای تشخیص و درک فرصتها است. زیرا در دل هر فرصتی تهدیدی نیز نهفته است، اگر مثبت اندیشی با درک فرصت همراه نباشد، هیچوقت فرد جرأت عمل پیدا نخواهد کرد.
۶) کارآفرینان حساب شده ریسک میکنند:
کارآفرینان از جنب و جوش کارهای بزرگ لذت میبرند امّا دست به قمار نمیزنند؛ از ریسک پائین پرهیز میکنند زیرا جنب و جوشی ندارد؛ از ریسک بالا نیز پرهیز میکنند زیرا خواهان موفٌقیتاند (مردیث و همکاران ترجمه نبیئیان،۱۳۷۱). کارآفرینان آنگاه که تصمیم به شرکت جستن در یک پروژه اقتصادی گرفتند، بسیار حساب شده و با دقّت فراوان عمل میکنند و هر چه را که ممکن باشد انجام میدهند تا شرایط را به سود خود برگردانند و غالباً بیهوده ریسک نمیکنند (دانلد اف. ریچاردام ترجمه عامل محرابی،۱۳۸۳). کارآفرین از ریسکهای افراطی بخاطر ترس از نرسیدن به مقصد (کمال اقتصادی) و از کارهای معمولی و کم ریسک به خاطر دیر رسیدن به مقصد، گریزان است. لذا، کارهایی با ریسک متوسط برای او جاذبه بیشتری دارند. (صمدآقایی، ۱۳۷۷).
۷) حرکت در مسیرهای یک طرفه:
کارآفرین به صورت آگاهانه در مسیری گام میگذارد که یک طرفه است، و تنها به طرف جلو راه دارد. از این جهت کارآفرین این مسیر را انتخاب میکند که مبادا در میانة راه وسوسه شود و برگردد. ناپلئون هیل، میگوید: هرکس میخواهد در مسیر تازهای به موفقیّت برسد، باید تمامی پلهای پشت سر خود را خراب کند. چنین است که میتواند روحیهای را حفظ کند که عشق به پیروزی نامیده میشود و لازمه هر موّفقیّتی است (کوک،ترجمه تیموری،۱۳۸۲). در مصاحبهای که با یکی از کارآفرینان داشتم بیان نمودند: همیشه خود را به صورت (خود خواسته) نسبت به دیگران بدهکار میکنم که مبادا از انگیزهام در پیگیری کارهایم کم شود .
۸) تجارب کاری متنوع:
آموزگار کارآفرین، تجارب شخصی است (کوک، ترجمه تیموری.۱۳۸۲). چارلز والگرین، مؤسس یک فروشگاه زنجیرهای، توصیه میکند: بزرگترین فرصت شغلی هر فرد معمولی، دقیقاً توسط کاری ایجاد میشود که به آن مشغول است (کوک، ترجمه تیموری.۱۳۸۲). در اکثر مصاحبههای انجام شده با کارآفرینان، اکثر آنها بیان نمودند که دارای تجارب متنوع حرفهای بودهاند. و همین تجارب را زمینهساز فعّالیّت کارآفرینانه خود معرفی نمودند. تجارب کاری، باورهای خودکارآمدی فرد را تحت تأثیر قرار داده و آن را بهبود میبخشد.
۹) قاطعیت در کار:
یکی از ویژگیهای افراد کارآفرین داشتن قاطعیت در کار است. یعنی در پیگیری کار تا حصول نتیجه نهایی دست از کار نمیکشند. هیچ وقت در کارهایشان امروز و فردا نمیکنند، به سرعت تصمیمگیری میکنند، سرعت عمل، کلید موّفقیّتشان است (صمدآقایی ،۱۳۷۷). کارآفرینان در مواجهه با ناملایمات دارای قاطعیّت و اراده هستند (تامپسون/نقل ازمقیمی،۱۳۸۱). هایم و جینبر قاطعیت در کار را مستلزم داشتن پنج مهارت اساسی میدانند. ۱- جهتیابی جدی. ۲-توانایی انجام کار. ۳- کنترل اضطراب ها و ترسها. ۴-روابط انسانی خوب در کار. ۵- هنر مذاکره و گفتگو. (هایم و جینبر، ترجمه چمنی،۱۳۷۵).
۱۰) ایجاد وحدت اضداد:
کارآفرینان افرادی هستند که میتوانند ویژگی های متضادی را در درون خود تجربه نمایند. مثلاً میتوانند درعین استقلال وابسته، در محیط کار در عین جدی بودن شوخ طبع، و در عین ریسکپذیری محتاط و محافظهکار باشند. یکی از ویژگیهای کارآفرینان تفکر خلاق است. تفکر خلاق مستلزم حساسیتی بیش از حد (خصوصیتی کاملا زنانه)، وابستگی به غیر و اتکای به خود (خصلتی کاملا مردانه) است (بهمنی،۱۳۸۴). مفهوم وحدت اضداد را میتوان در تحقیقات مککنیون و بارون و همکارانش در ((انستیتوی ارزیابی و تحقیقات شخصیتها)) که در دانشگاه کالیفرنیا و برکلی موجود است دید. آنها دریافتند که افراد فوقالعاده کسانی بودهاند که در آنِ واحد، دارای ویژگیهای مذکر و مونث، مستقل و وابسته، دارای خودکارآیی بیشتر و نیز پذیراتر و بارزتر نسبت به این ویژگیهای متضاد میباشند. این واقعیت در مطالعات متعددی درباره افراد خلّاق روشن شده است. تحقیقات ((بارون و مک کنیون)) نشان داده است که افراد بسیار خلّاق هم مذکرتر و هم مونثتر از همتایان کمتر خلّاق خود هستند و در تفکر خود مستقّلترند ولی در عین حال از پیشنهادها و اطلاعات ارائه شده توسط دیگران با آغوش بازتر استقبال می کنند. آنان وفقپذیرتر و در عین حال خودرأیترند. بیشتر اهل تفریحاند و نیز جدی تر و سختکوشترند. شوخ طبع تر و در عین حال عبوس ترند (منابع : اداره کل کارآفرینی و اشتغال
تورنس ۱۹۷۹/ نقل از آقایی،۱۳۷۷). اگر فرد از خودآگاهی مناسبی برخوردار نباشد، در موقعیتهایی که چنین تجارب متضادی را تجربه میکند، دچار اضطراب و نگرانی میشود، که خود نیز از عامل آن بیخبر است و لذا به طور ناخودآگاه از پردازش تجارب متضاد دوری میکند، و به این شیوه با خود کنار میآید. امّا افرادی که از خودآگاهی مناسبی برخوردار هستند میدانند که چه تجاربی را تجربه مینمایند و لذا در هر موقعیت متناسب با آن وضعیت میتوانند تجارب متفاوت و متضادی را تجربه نمایند.
۱۱) انگیزه پیشرفت در حدّ بالا:
همة انسانها دوست دارند پیشرفت کنند. یک فرد عادی همانند یک کارآفرین علاقمند به پیشرفت است. امّا تفاوت در سبکهای برخورد با این مقوله و عامل انتظار پاداش موجب ایجاد تفاوت در میزان انگیزه پیشرفت میشود. افراد معمولی پیشرفت در چندین هدف برایشان مطرح میباشد. و به صورت عرضی این اهداف را در کنار هم قرار می دهند. افراد عادی اکثر اوقات توان و انگیزة خود را بین اهداف مورد نظر تقسیم میکنند، یا بصورت متناوب هر از چند گاهی به یکی از اهداف توجه مینمایند. و در مورد اخیر، شخص همیشه در حالتی از اضطراب بسر میبرد، زیرا زمانی که به یکی از اهداف مورد نظر توجه میکند، از اهداف دیگر باز می ماند و خود را مقصر میداند و لذا همیشه نگران است. امّا یک کارآفرین معمولاً اهداف خود را ترکیب میکند و در قالب یک هدف واحد آنرا پیگیری میکند، و یا اهداف خود را بصورت طولی در امتداد هم قرار میدهد، وکاملاً توان و انگیزه خود را برای رسیدن به آن اهداف (اهداف متمرکز شده) سرمایهگذاری میکند. برای تقویت انگیزه افراد، راههای مختلفی وجود دارد، امّا مهمترین اصول در این زمینه همسویی هدفهاست (سعیدی کیا،۱۳۸۲). کارآفرینان با توجه به اینکه معمولاً از کنترل درونی برخوردار میباشند، لذا عامل پاداش و تشویق را در خود جستجو میکنند، به همین خاطر از توانایی خود انگیزه بالایی برخوردارند. امّا افراد عادی ممکن است که بیشتر به مشوّقهای بیرونی توجه نمایند و در نبود مشوّقهای بیرونی دچار نقصان انگیزه شوند. اکثر مردم میتوانند به هدفهایی برسند که مشابه همان چیزی است که «میخواهند» انجام دهند. امّا کارآفرین کسی است که میتواند خود را برانگیزاند تا در کار خود بازدهی چنان بالایی داشته باشد که «باید» داشته باشد (مردیث و همکاران ترجمه نبیئیان،۱۳۷۱). برخی از شواهد جالب، ارتباط بین سطح انگیزش پیشرفت و قابلیت سازندگی یک جامعه را نشان داده است. این شواهد بر این موضوع اشاره دارند که انگیزش پیشرفت میتواند پیشرفت اقتصادی و تکنولوژیکی را تغذیه کند و موجب گسترش آن شود (دچارمز و مولر،۱۹۶۲). آنهایی که انگیزه قوی پیشرفت ندارند غالباً تکالیفی را انتخاب می کنند که امکان خطر در آنها کم یا زیاد است و از خودارزیابی واقع بینانه که برای تنظیم و طرحریزی هدفهای معقول ضروری است اجتناب مینمایند (هک هاوزن، شمالت۸و اشنایدر ۱۹۸۵ /نقل از گیج، ترجمه خوی نژاد،۱۳۷۴).
۱۲) تلاش و پشتکار قوی:
کارآفرین با توجه به اعتماد بالایی که به خود دارد، ناکامیها را با بردباری تحمل میکند و به سعی و تلاش خود ادامه میدهد و تا نتیجه دلخواه را به دست نیاورد دست از تلاش نمی کشد. اکثر کارآفرینان رمز موفقیت خود را تلاش و پشتکار قوی میدانند. بدون اراده قوی، کارآفرین نمیتواند از پس بزرگترین مشکل که همانا آغاز کار است برآید. خصوصیت ادامه کار بیش از دیگران، انجام کار بیش از حد نیاز، شاخصهای متداول در تمام کارآفرینان موفق و شرکتهای آنان است. اگر شما ناخودآگاه بیشتر کار کنید، استعداد ارزشمند کارآفرین شدن را دارید (کوک، ترجمه تیموری.۱۳۸۲). در مصاحبههای انجام شده با کارآفرینان، یکی از آنان بیان کرد که برای هر مسألهای اگر با هستی محرم شوی قطعاً جواب خواهید گرفت، وی راز محرمیت را تلاش و پشتکار بیان نمود. کارآفرین دیگری همین مطلب را با زبان قرآنی بیان نمود: و الذَّینَ جَهَدوا فینا لَنَهدیِنَّهُم سُبُلَنا: کسانی که برای ما جهاد و تلاش کنند آنها را به راههای خودمان هدایت میکنیم (سوره عنکبوت آیة ۶۹) .
۱۳) نارضایتی سودمند:
گل کارآفرینی بر بستری از نارضایتی که ما آن را نارضایتی سودمند مینامیم، میروید. در زمینهِ نوآوری و پیشرفت، موافقت و رضایت، کاری از پیش نمیبرد بلکه نارضایتی سودمند وسیلهای است مؤثّر برای برانگیختن، نوید دادن، اندیشیدن و اظهار عقاید تازه بویژه هنگامی که مردم درمییابند که میتوانند آزاد و مورد اطمینان باشند و رهبرانشان آنها را به طور جدّی تشویق میکنند که برای خود جایگاهی بسازند و صحبت کنند و در امور شرکت کنند (کوپر، ترجمه عزیزی،۱۳۷۷). نارضایتی سودمند به شکلگیری عقاید و احساسات ارزشمند کمک میکند و به کار معنا میبخشد (کوپر، ترجمه عزیزی،۱۳۷۷). نارضایتی سودمند شاهراه کارآفرینی است. یعنی تا زمانی که فرد به این نتیجه نرسد، که موقعیت فعلی را باید بهبود بخشید، کارآفرینی رخ نمیدهد.
۱۴) تحمّل ابهام:
سروکار داشتن با ابهام و عدم قطعیّت از ویژگیهای مهم کارآفرین است (مردیث و همکاران، ترجمه نبیئیان،۱۳۷۱). کارآفرینان تمایل دارند تا در برابر ابهامات شکیبایی بالایی از خود نشان دهند و چگونگی ادارة خطرات مقابل خود و دیگران را اداره کنند (مقیمی،۱۳۸۲). کارآفرینان همواره با امکان عدم موفقیت مواجهاند. تغییرات پیوستهای که باعث ابهام و تنش در همه جنبههای کار میشود، این عدم قطعیت را پیچیدهتر میسازد. شکستها و شگفتیها اجتناب ناپذیرند؛ فقدان سازماندهی، ساختار، و نظم، شیوهای از زندگی است. مایة رشد کارآفرینان موفق سیالیت و هیجانی است که از وجود چنین ابهامی ناشی میشود. امنیت شغلی و بازنشستگی عموماً برای آنان معنی ندارد (دانلد اف. ریچارد ام ترجمه عامل محرابی،۱۳۸۳،). کارآفرینان تمایل دارند تا در برابر ابهامات، شکیبایی بالایی از خود نشان دهند و چگونگی ادارة خطرات مقابل خود و دیگران را اداره کنند. آنها شکست در یک طرح را یک تجربه یادگیری میدانند نه یک تراژدی فردی و شخصی (مقیمی ،۱۳۸۲). این توانایی نیز یکی از مؤلفههای تشخیص و درک فرصتها است. زیرا هر فرصتی تا زمانی که تجلی پیدا نکرده است، در پردهای از ابهام قرار دارد. در پرتو همین تحمل ابهام است که تهدید به فرصت تبدیل میشود.
۱۵) استقلال طلبی:
میل به استقلال، نیروی پیشبرنده کارآفرینان معاصر است. ناراحتی آنان از سیستمهای بوروکراسی خشک، همراه با تعهدی بیشائبه برای «ایجاد تفاوت» منجر به شخصیتی مستقّل میشود که کوشش میکند تا به شیوه خود به اهداف دست پیدا کند. منظور این است که کارآفرینان همه تصمیمات را باید خود بگیرند؛ بلکه برای اتّخاذ تصمیمات مهم، واقعاً نیاز به افراد زبردست دارند (دانلد اف. ریچاردام، ترجمه عامل محرابی،۱۳۸۳).
۱۶) استفاده از سبک های مختلف فکری:
افراد خلّاق به طور ناخودآگاه قادرند سبکهای مختلف فکری را بکار برند؛ امّا چنانچه به طور آگاهانه از سبکهای فکری و تفاوتهای آنها مطلع شوند و آموزش ببینند، بسیار بهتر و اثربخشتر از گذشته میتوانند آنها را به کار گیرند و این اثربخشی برای سایر افراد بسیار ملموستر و بارزتر خواهد بود. سبک فکری یعنی ترجیح دادن یک روش از روشهای به کارگیری فکر. خلّاقیت در گرو استفاده مناسب از سبکهای فکری است (صمدآقایی،۱۳۸۳). افراد کارآفرین با توجه به اینکه از توان خلاقیت بالایی برخوردار میباشند، در نتیجه از سبکهای مختلف فکری استفاده مینمایند.
۱۷) بهرهگیری از منبع شهود در تصمیم گیری:
توانایی تصمیمگیری بر پایه شمّ و بصیرت، ارزشمندترین دارایی کارآفرینان، که حاصل سالها تجربه در اتخاذ تصمیمات لازم در موقعیتهای بسیار پیچیده است. هرچه محیط پیرامون شما بیشتر تغییر کند، قضاوت و تصمیمگیری بیشتری براساس شم و بصیرت لازم میشود. اشتباه پیش میآید امّا باید سریعاً آن را تشخیص داد و دست به اصلاح زد. اطلاعات کمی میتواند پشتیبان قضاوتها باشد امّا جای شم شما را که در بسیاری از تصمیمات کارآفرینی نهفته است نخواهد گرفت (مردیث و همکاران، ترجمه نبیئیان،۱۳۷۱).
۱۸) چالش خواهی(تحریکذهنی):
به نظر آلپورت، هدف نهایی و ضروری زندگی افزایش تنش است که ما را به یافتن رویدادها و چالشهای جدید وا میدارد. زمانی که یک چالش را برآورده کردیم، برای یافتن دیگری برانگیخته میشویم. آنچه برای ما پاداش دهنده است فرآیند پیشرفت میباشد و نه یک پیشرفت خاص، تلاش برای هدف است و نه برای رسیدن به آن. ما همواره به هدفهای جدیدی نیاز داریم که ما را به پیش برانند و سطح بهینهی تنش را در شخصیت حفظ کنند (شولتز، ترجمه سید محمدی،۱۳۷۷). کارآفرین فقط وقتی که کار، وی را به مبارزه بطلبد و زمانی که احساس کند در قبال انجام کار، چیز خاصی به او تعلّق میگیرد، سختکوشی میکند. در غیر این صورت عملکرد بهتری نسبت به دیگران نخواهد داشت (سالازار و همکاران، ترجمه نطاق،۱۳۸۰). این توانایی یکی از مؤلفههای تشخیص و درک فرصتها است. زیرا هر فرصتی در واقع یک چالش است. پیتر دراکر کارآفرینی را به معنای جستجوی دائمی برای تغییر، واکنش در برابر آن و بهره برداری از آن به عنوان یک فرصت بیان میکند (مریدی،۱۳۷۹). کارآفرین در محیطی میتواند فعّالیّت کند، که چالش وجود داشته باشد. چالشها، فرصتهایی هستند که به شکل یک کار یا وظیفه ظاهر میشوند. موجب شکوفائی ویژگیها و مهارتهای بالقوه و ارزشمند انسان میشوند (گراسمن، ترجمه چمنزار،۱۳۷۸). چالشها محک وجودی کارآفرین است. کارآفرین با چالشخواهی در پی یافتن خویش است. و با حل هر چالش «بودن» را تجربه میکند.
۱۹) قدرت حل تعارض در سطح عالی:
اکثر کارآفرینان در زندگی روزمرّه با تعارضات و مشکلاتی که عمدتاً نیز ماهیت عاطفی دارند، روبرو هستند. گاه چندین مشکل همزمان رخ میدهد که توانایی زیادی را برای مقابله با آن میطلبد. در مصاحبههای انجام شده با کارآفرینان، این ویژگی در مطالب و بیانات آنها کاملاً واضح بود. بعنوان نمونه یکی از کارآفرینان بیان نمود: با مراجعه به پزشک جهت مداوا مشخص شد که به سرطان مبتلا شدهام. موضوع را با همسرم در میان گذاشتم. با توجه به اینکه تازه ازدواج کرده بودم، خانواده همسرم خواستار جدایی شدند. من هم پذیرفتم. امّا کار به اینجا ختم نشد، بلکه با بیان این که در این ازدواج از لحاظ مالی هزینهای متحمل شدهاند، من باید آن را نیز جبران میکردم. با مجسّم نمودن شرایط فوق، کمتر کسی تحمل چنین تعارضاتی را دارد. امّا این کارآفرین هم اکنون بعد از شش سال از این وقایع بهبودی کامل پیدا کرده و مشغول فعالیت است.
۲۰) عشق به خویشتن:
خویشتن انسان، منشاء تأثیر بر محیط است. برای این تأثیرگذاری ابتدا باید خویشتن خویش را قبول داشته باشیم و به آن عشق بورزیم. این دوست داشتن موجب تثبیت خویشتن به عنوان مرکز و منبع تحولات در فرد میشود. دیگر پدیدههای محیطی بر اساس میزان دوری و نزدیکی به این منبع تحت تأثیر قرار میگیرند. یکی از این پدیدهها شغل و حرفة فرد میباشد. زمانی که حرفه فرد در دایره وجودی او قرار گیرد، با منبع لایزال خلّاقیت ارتباط برقرار میکند و کارآفرینی رخ میدهد.
۲۱) استفاده از تمامی حالتهای من:
اریک برن بنیانگذار نظریه تحلیل ارتباط محاورهای معتقد است که فرد دارای سه حالت من است. حالات من، مجموعهای از رفتار و افکار و احساس است. حالتهای من عبارتند از:
الف) حالت والد: رفتار، افکار و احساس والدین و یا جانشین والد تقلید می شود.
ب) حالت بالغ: رفتار، افکار و احساسِ پاسخ مستقیمی به زمان و مکان موجود است.
ج) حالت کودک: رفتار، افکار و احساس دوران کودکی دوباره تجربه می شود (استوارت وجوینز، ترجمه سفیدپر،۱۳۸۳).
در نظریة برن فرد سالم متناسب با موقعیت از حالتهای متفاوت استفاده مینماید امّا فرد ناسالم غالباً از یکی از حالاتِ من استفاده میکند. در واقع در آن حالت (من) قالبزده میشود. مثلاً فرد در همه مکانها از من والد یا من کودک استفاده مینماید. حالتهای من دارای صفاتی متضاد هستند. مثلاً حالت کودکی میل به پذیرش، شوخ طبعی، تفریح در حالی که حالت والد تمایل به جدی بودن، تسلط داشتن، عبوس بودن دارد. فعّالیّت کارآفرینانه مستلزم استفاده از تمامی حالتهای فوق است. کارآفرین برای خلّاقیت به من کودکی نیازمند است و در همان حالت برای مدیریت به حالت من بالغ نیازمند است. در همان حال علاوه بر مدیریت نقش یک والد دلسوز را نیز باید داشته باشد. پس میتوان این چنین استنباط نمود که افراد کارآفرین در موقعیتهای مختلف از تمامی حالتهای من استفاده مینماید.
۲۲)تحمّل شکست و ناکامی:
یکی از مهمترین عواملی که افراد را از دستیابی به آن چه که به راستی برایشان مهّم است باز میدارد، ترس از شکست است نه حتّی خود شکست (اسمیت، ترجمه هدایت،۱۳۸۲). تنها کسانی به موفّقیتهای بزرگ دست مییابند که شهامت شکستهای بزرگ را داشته باشند. (جان کندی به نقل از کوپر، ترجمه عزیزی،۱۳۷۷). پذیرش یک شکست و قد خم نکردن در مقابل شکست و سر پا ایستادن و ادامه فعّالیت جهت رسیدن به موفّقیت و لو با سبک و شیوهای دیگر از ویژگیهای افراد کار آفرین است، وقتی زندگی یک کارآفرین را بررسی میکنید تاریخچهای از شکستها و ناکامیها در پشت سر دارد، اما هیچگاه ناامید نشده است و در واقع قانون شکست را از قوانین جاری بازی میداند و خیلی راحت با آن کنار می آید. به عقیدة وینستون چرچیل: موفّقیت یعنی از شکستی به شکستی دیگر رسیدن بدون این که از اشتیاق کاسته شود. (به نقل از کوپر، ترجمه عزیزی،۱۳۷۷). در زندگی کارآفرینانه شکست مفهومی به جز «موقعیتی برای آموختن»، «تصویر ناقصی از واقعیت»، «ابهامی که در هدف وجود دارد» و «واقعهای است که هنوز فواید آن تبدیل به سود نشده است» ندارد (اعرابی،۱۳۸۱). این توانایی نیز یکی از مؤلفههای تشخیص و درک فرصتها است. بسیاری از افراد ممکن است یک فرصت را ببینند امّا به جهت تهدیدی که در دل آن نهفته است و ترس از شکست هیچگاه به دنبال آن فرصت نروند.
۲۳)توانایی به تعویق انداختن لذّتها وکامیابیها برای بدست آوردن لذت ها وکامیابیهای بالاتر
کارآفرینان افرادی هستند که توانایی قابل توجهی در زمینه توانایی به تعویق انداختن لذّتها وکامیابیهای آنی و زودگذر دارند. به عبارت دیگر این افراد جهت به دست آوردن نتایج مطلوبتر از نتایج کوتاه و آنی صرفه نظر مینمایند. در مسیر زندگی روزمره افراد مشوقهای زودگذر بسیار فراوان است. اگر فرد فاقد چشم انداز مناسبی باشد و برای خود رسالتی متصور نباشد، عمر و توان خود را صرف کامیابیهای کوتاه میکند. و هیچ گاه به موفقیت و کامیابیهای بالاتر دست پیدا نمیکند.
۲۴) برخورداری از هوش هیجانی بالا:
وی سینگر هوش هیجانی را هوش به کارگیری عاطفه و احساس در جهت هدایت رفتار، افکار، ارتباط مؤثر با همکاران، سرپرستان، مشتریان و استفاده از زمان در چگونگی انجام دادن کار برای ارتقای نتایج تعریف میکند (وی سینگر،۲۰۰۰/ نقل از خائف الهی، دوستار،۱۳۸۲). هوش هیجانی به توانایی شناسایی و تخصیص مفاهیم و معانی عواطف، روابط بین آنها، استدلال کردن در مورد آنها و نیز حل مسأله بر اساس آنها اشاره دارد. هوش هیجانی شامل توانایی و دریافت عواطف، هماهنگ ساختن عواطف و احساسات مرتبط، درک و فهم اطلاعات مربوط به عواطف و نیز مدیریت عواطف میباشد (مایر و سالوی،۱۹۹۷). کارآفرین در طول فرایند کارآفرینی با تضادهای هیجانی فراوانی روبرو میشود از یک سو اشتیاق و از سوی دیگر عجز و ناکامی و اضطراب چنانچه فرد از لحاظ خودآگاهی هیجانی قوی نباشد نمیتوانند منابع اشتیاق و یا عجز ناکامی را شناسایی نماید. در نتیجه احتمال موفّقیت او بسیار کم میشود. از سوی دیگر فردی که از خودآگاهی هیجانی بالایی برخوردار باشد با شناسایی منابع اشتیاق و تجزیه و تحلیل عوامل آن، آنرا همانند یک نیروی جلو برنده به خدمت میگیرد و منابع اضطراب و ناکامی را از قبل شناسایی و با برنامهریزی نقش این عوامل را کاهش میدهد (مقصودی،۱۳۸۴). در سال (۲۰۰۳) برنادت کراس و آنتونی ترا واگلیون با انتخاب یک گروه ۵ نفری از کارآفرینان مشهور استرالیا به تحقیق در رابطه با کارآفرینی و هوش هیجانی پرداختهاند. نتایج تحقیق فوق بیانگر میزان بالای از هوش هیجانی در میان کارآفرینان گروه تحقیق بوده است. همچنین مقصودی در سال
(۱۳۸۴) طی تحقیقی در رابطه با هوش هیجانی و کارآفرینی به این نتیجه دست پیدا کرد که کارآفرینان گروه تحقیق وی در مقایسه با افراد عادی مورد تحقیق از هوش هیجانی بالاتری برخوردار بودند (مقصودی،۱۳۸۴).
۲۵) برخورداری از توان خلاقیت بالا:
خلاقیت جوهره کارآفرینی است، تاروپود فرهنگ کارآفرینی از جنس خلاقیت، نوآوری و سختکوشی بافته شده است. فرهنگ کارآفرینی بر بها دادن به خلاقیت و نوآوری استوار است. کارآفرینان افراد خلاقی هستند که ایدههای نو تولید کرده و آن را در قالب یک شرکت به سرانجام میرسانند (مقیمی،۱۳۸۲). اساساً کارآفرینی یک فعالیت خلّاق برای بدست آوردن ارزش از طریق ایجاد یک شرکت یا سازمان میباشد (احمدپور،۱۳۸۰). رفتار خلّاقانه و بکارگیری شیوههای استراتژیک مدیریتی در کار، از خصایص کارآفرین است (اعرابی،۱۳۸۱). کارآفرینی نوع خاصی از عملکرد است که در بطن آن نوآوری نهفته است (دراکر، ترجمه چیت ساز۱۳۷۸). افراد عادی در زندگی روزانه خود با پیش زمینة عادتها و الگوهای از پیش تعیین شده، زندگی میکنند و کمتر حاضر به ترک این رویه هستند. اگر فرد دست به خلاقیت هم بزند، بصورت موردی و پس زمینه است. در هر حال پس زمینه نمیتواند با پیش زمینه در تناقض باشد. امّا زندگی به شیوه کارآفرینانه با عادتها منافات دارد. لذا کارآفرین باید خود پیش زمینه را خلق کند. پیش زمینه و پس زمینه زندگی دایم در تعامل میباشند. در واقع عنصر خلاقیت در بطن زندگی کارآفرین حضور دارد. مقصودی طی تحقیقی در رابطه با خلاقیت و کارآفرینی به این نتیجه دست پیدا کرد که کارآفرینان گروه تحقیق وی در مقایسه با افراد عادی مورد تحقیق از میزان خلاقیت بالاتری برخوردار بودند. (مقصودی،۱۳۸۴).
۲۶) خودپنداره قوی:
خودپنداره، سیستم عامل وجودی فرد است، که در پرتو این سیستم عامل استعدادها و تواناییهای فرد قابلیت بروز پیدا میکند (مقصودی،۱۳۸۴). کارآفرینی عبارتست از فرایند کشف و برنامهریزی عنصر وجودی (خود واقعی) خویشتن در عرصه فعالیت حرفهای، جهت دستیابی به خود شکوفایی (مقصودی،۱۳۸۴)
خودانگاره ما حالاتمان را کنترل میکند (مالتز۱۷،ترجمه زره¬ساز،۱۳۷۲). به عبارت دیگر خودپنداره سیستم عامل وجودی فرد است، که در پرتو این سیستم عامل استعدادها و تواناییهای فرد قابلیت بروز پیدا میکند. خود انگاره حدود آنچه را که میتوانیم به آن دست یابیم تعیین مینماید (مالتز، ترجمه زرهساز، ۱۳۷۲).
مککلهلند فرایند کارآفرینی را فراتر از شغل و حرفه، بلکه یک شیوه زندگی تعبیر مینماید (صمد آقایی، ۱۳۷۸). تمام رفتارها و فعّالیتهای انسانی در پرتو خود پنداره معنی و مفهوم پیدا میکند. این خودپندارة ماست که تقریباً در تمام نگرشها و رفتارهای ما منعکس میشود (شولتز، ترجمه سید محمدی،۱۳۷۷).
ویژگی های خودپندارهای که بتواند فعّالیت کارآفرینی را پشتیبانی نماید عبارتند از :
الف) اجزاء خودپنداره باید با کمترین تضاد در تعامل باشند. و روابط سطوح مختلف خودپنداره با هم واضح و روشن باشد. کارآفرین در پرتو این قابلیت میتواند شرایط متناقض را بپذیرد و متناسب با آن برخورد نماید. امّا افرادی که اجزاء خودپندارة آنها باهم در تضاد میباشد، نمیتوانند در شرایط متناقض رفتار متناسب را داشته باشند، زیرا تضاد درونی با تضاد بیرونی شرایط نامساعد و غیر قابل تحملی را برای فرد فراهم میآورد.
ب) داشتن انعطافپذیری لازم در برخورد با موقعیتهای مختلف بخصوص در شرایط مبهم و غیر قابل پیش بینی.
ج) خودآگاهی کارآفرین به این موضوع که خود پنداره حاصل تعامل ذهن با خود و محیط پیرامون خود است. در پرتو این آگاهی دامنه انعطاف پذیری خود پنداره بالا میرود. و قابلیت ویرایش پیدا میکند، و توان سازگاری فرد افزایش پیدا میکند.
د) قابلیت تغییر و دگرگونی کل سیستم خودپنداره. این قابلیت موجب می¬شود که فرد بدون هراس به استقبال ناشناختهها برود. کارآفرینان در پرتو این ویژگی فعّالیتهای متفاوتی راتجربه میکنند، و فعّالیتهای جدید و بدیعی را خلق میکنند.
ه) از مهمترین عوامل شکلگیری خودپنداره تلاش برای کشف خود واقعی است. و ما این تمایل را میل به خود شکوفایی مینامیم. خود پنداره سالم و قوی این میل را تقویت میکند. امّا در یک خودپنداره ضعیف این تمایل ضعیفتر است.
ی) با توجه به دیدگاه دیمن و هارت در مورد من فاعلی و من موضوعی. به نظر میرسد بخش من فاعلی باید رشد یافته باشد. زیرا چنانچه شرایط رشد من فاعلی فراهم شود، و رشد خود پنداره در پرتو این بخش شکل بگیرد، خودپنداره قابلیتهای ذکر شده در بالا را کسب میکند. امّا چنانچه بخش فاعلی رشد نکند، و بیشتر شکلگیری خودپنداره بر اساس بخش من موضوعی شکل بگیرد، در این حالت خود پنداره بیشتر محافظهکارانه عمل میکند، و بیشتر تابع و دنبالهرو است، کمتر انعطافپذیری و قابلیت دگرگونی را دارد. به تبع آن نیز قابلیت پیش بینی را نیز نخواهد داشت. مقصودی در سال (۱۳۸۴) طی تحقیقی در رابطه با خودپنداره و کارآفرینی به این نتیجه دست پیدا کرد که کارآفرینان گروه تحقیق وی در مقایسه با افراد عادی مورد تحقیق از خودپنداره قویتری برخوردار بودند (مقصودی،۱۳۸۴).
۲۷) داشتن باورهای خود کارآمدی قوی:
فاصله کوه نظری تا کوه عملی را باید با پلی از جنس خودباوری وخودکارآمدی بهم پیوند داد. کارآفرین با تکیه بر خودباوری و خودکارآمدی خویشتن میتواند این ریسک را بپذیرد و ایده را به عمل تبدیل نمایند. خودکارآمدی یعنی: باورهای شخص درمورد توانایی برای کنار آمدن با موقعیتهای متفاوت (فرهنگ روانشناسی و روان پزشکی، پورافکاری،۱۳۷۳). خودکارآمدی به «عمق اطمینان ما دربارة توانایی و کارآیی شخصی» اشاره دارد (فولاد چنگ،۱۳۸۲). کامیابی نصیب کسانی میشود که تواناییهای خود را باور داشته باشند و تا سرحد امکان آنها را به کار گیرند. فردی که باور داشته باشد دارای کالا یا خدمات ارزشمندی جهت عرضه نمودن است و نیز احساس کند که بازار بالقوهای برای آن وجود دارد، احتمالاً وارد حرفهای در آن زمینه خواهد شد (گراسمن، ترجمه چمن زار، ۱۳۷۸). مقصودی در سال (۱۳۸۴) طی تحقیقی در رابطه با خودکارآمدی و کارآفرینی به این نتیجه دست پیدا کرد که کارآفرینان گروه تحقیق وی در مقایسه با افراد عادی مورد تحقیق از خودکارآمدی بالاتری برخوردار بودند (مقصودی،۱۳۸۴).
۲۸) برخورداری ازمنبع کنترل درونی:
یکی از نگرانیهای مهمی که اکثر مردم هنگام تشکیل فعّالیت کارآفرینانه نوپا دارند، این است که آیا انگیزه و توان لازم را، هم در شکلگیری اولیه سازمانی جدید، و هم در اداره و رشد آن دارایند یا خیر. آیا نیاز درونی فرد را به سوی موفق شدن و بردن برمیانگیزاند؟ (هیسرچ و پیترز، ترجمه فیضبخش و تقییاری، ۱۳۸۳). کارآفرینان موفق، به خود ایمان دارند و موفّقیت یا شکست را به سرنوشت، اقبال و یا نیروهای مشابه نسبت نمیدهند. به عقیده آنها شکستها و پیشرفتها تحت کنترل و نفوذ آنها بوده و خود را در نتایج عملکردهایشان مؤثّر میدانند (هورنادی و آبود، ۱۹۷۱ به نقل از احمدپور،۱۳۸۰). مقصودی در سال ۱۳۸۴ طی تحقیقی در رابطه با منبع کنترل و کارآفرینی به این نتیجه دست پیدا کرد که کارآفرینان گروه تحقیق وی در مقایسه با افراد عادی مورد تحقیق از منبع کنترل درونیتری برخوردار بودند (مقصودی،۱۳۸۴). البته بهتر است به جای کنترل درونی از واژه منبع کنترل واقعبینانه (منطقی) استفاده شود. زیرا هم افراد دارای کنترل بیرونی و هم افراد دارای کنترل درونی دیدگاههای تحریف شدهای از واقعیت دارند (ابرین، ترجمه غضنفری،۱۳۸۲).
نباید تصور شود کسی که از منبع کنترل درونی برخوردار است در همه حال همه چیز را به خود بر میگرداند، و توجهی به محیط پیرامون خود ندارد. و یا کسی که منبع کنترل بیرونی دارد همه چیز را به عوامل بیرونی نسبت میدهد. همه افراد هم گرایش به اسناد بیرونی و هم گرایش به اسناد درونی دارند. امّا یک عامل بسیار مهم باعث ایجاد تفاوت میشود. آن عامل تصور خود ما از خویشتن است.
آنچه پیرامون ما رخ می دهد میتوان آنرا به دو دسته تقسیم بندی نمود.
الف) آنچه که مثبت است و برای ما ارزشمند است.
ب) آنچه که منفی است و برای ما زیان بخش است.
افراد در برخورد با مسائل پیرامون خویش برای تبیین وقایع، دوحالت سبک اسناد دارند . یکی حالت آنی و لحظهای که بیشتر از ناحیه عواطف و هیجانات حمایت میشود (پردازش سبک آنی). حالت دیگر پردازش بطی وگام به گام یا تحلیلی است (سبک تحلیلی).
افرادی که خویشتن پنداره قوی دارند، حالت پردازش آنی را برای موقعیت های مثبت در نظر میگیرند در نتیجه در برخورد با موقعیتهای مثبت به طور اتوماتیک آنراجذب میکنند، پس از فروکش کردن هیجان ناشی از موقعیت، سبک تحلیلی وارد عمل میشود. اگرچنانچه، آنچه را که قبلاً پردازش شده صحیح بود آنرا تثبیت میکنند. و چنانچه خلاف واقع بود، آنرا بصورت هدفی قابل دسترس تعریف مینماید، و در نهایت آنرا به دست خواهند آورد. امّا همین فرد در برخورد با مسایل منفی پردازش آنی ندارد بلکه در همان لحظه شروع به اسناد تحلیلی میکنند. اگر چنانچه خود وی در این موقعیت نقش داشته باشد. مسئولیت را میپذیرند، و سعی در جبران آن دارند و اگر چنانچه به یک عامل بیرونی مرتبط باشد، آنرا به عامل مربوطه اسناد میدهند. چنین افرادی حتی در حالتی که اسناد درونی برای مسائل منفی دارند هیچ وقت آنرا به شخصیت خود نسبت نمیدهند، بلکه به رفتارها و نگرشهای خود نسبت میدهند، چون هر یک از اینها قابل تغییر است، لذا فرد تلاش میکند آن را تغییر دهد.
افرادی که خودپنداره ضعیفی دارند حالت پردازش آنی را برای موقعیتهای منفی در نظر میگیرند، در نتیجه در برخورد با موقعیتهای منفی بهطور اتوماتیک آنرا جذب میکنند و به خود نسبت میدهند. و چون در خود توان رویارویی نمیبینند آنرا به عوامل پایدار شخصیتی استناد میدهند و با جملاتی که سراسر یأس و ناامیدی در آن پیدا است، با خود نجوای درونی میکنند. مثلاً من استعداد لازم را ندارم، لیاقت من همین است، و غیره. در این مرحله با توجه به اینکه هیجان منفی پردازش آنی با حالتهای منفی خلقی تلاق پیدا کردهاند، قدرت تحلیل را از فرد میگیرد و در همان حالت باقی میماند. امّا همین فرد در برخورد با مسایل مثبت چون خود را ضعیف و نالایق میپندارد لذا با پردازش آنی منتهی با کمترین هیجان آنرا به عوامل خارج از خود نسبت میدهد و حتی اگر دلیلی پیدا نکند آنرا به شانس و تصادف نسبت میدهد.
منبع: اداره کل کارآفرینی و اشتغال
نویسنده : فرامرز سهرابی، ابوالفضل کرمی ، جعفر مقصود
نویسنده : فرامرز سهرابی، ابوالفضل کرمی ، جعفر مقصود
منبع : روزنامه تفاهم
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست