شنبه, ۶ بهمن, ۱۴۰۳ / 25 January, 2025
مجله ویستا


سیمای رسانه ای زن، فرصت ها و چالش ها


سیمای رسانه ای زن، فرصت ها و چالش ها
جهان امروز، جهان تصویر است، عصاره عصری كه از آن با عنوان عصر انفجار اطلاعات یاد می شود. به عبارتی دیگر جذاب ترین، موثرترین، كارآمدترین و ماندگارترین شیوه بیان و ارائه اطلاعات به مخاطبان هزاره سوم، جادوی تصویر است.
بی شك عمده ترین مصادیق تصویر درعصر حاضر، می تواند تلویزیون و سینما باشد. سینمایی كه هدف متعالی سینمای ملی را در سرمی پروراند و این دو در دهكده جهانی امروز، به یكی از مهم ترین رسانه های شكل دهنده افكار عمومی بدل شده اند. همانطور كه «مارشال مك لوهان» بشر عصر تكنولوژی را درمعرض حمله و هجمه اطلاعات وسیع و فراوان و نامحدودی می بیند كه چون دریایی خروشان او را احاطه كرده است.
ولی به نظر می رسد مهم تر از خود رسانه، میزان تاثیرگذاری آن است؛ زیرا فارغ از مباحث روان شناختی و رفتار شناسانه بر روی سیستم عصبی و ادراكی افراد و علاوه بر وجود رویكرد و نظریه شكل دهی رسانه ها بر جامعه درجامعه شناسی هنر، یك پرسش و نظر سنجی حتی از مخاطبان عام، نقش تاثیرگذاری شگرف و عظیم رسانه ها بر زندگی بشری را مورد تایید و تاكید قرار خواهد داد.
اما نقش مهم تر رسانه ها درحال حاضر این است كه آنها در كنار سایر عوامل و ابزارهای انتقال فرهنگی، به جا به جایی و انتقال فرهنگی دست می زنند و حتی در زمان های زیادی جایگزین سایر ابزارهای سنتی و انتقال سینه به سینه فرهنگ ها می شوند.
بنابر این با عنایت به سایر ویژگی های رسانه ای فوق، رسانه می تواند مسیری از توسعه فرهنگی و دینی را با توجه به مقتضیات زمانی و مكانی قرارگیری رسانه، داشته باشد كه می توان گفت ركن اصلی و زیربنای هرنوع رشد و توسعه ای در بستر رسانه ای، توسعه فرهنگی است و اصلاحات فرهنگی قادر است به همه چیز درجامعه جهت دهد.
به این معنی كه فرهنگی كه رسانه ها تولید می كنند، باید فرهنگی درچارچوب اصول و معیارها، ایدئولوژی ها و ضوابط و سیاست گذاری های بومی و دینی باشد و تبدیل به یك الگو و شاخص شود. زیرا فرهنگ رسانه ای در مدتی كوتاه، به فرهنگ یك جامعه تبدیل می شود و به قول مك لوهان «فرهنگ همان ارتباطات است» و می تواند آیینه ای برای نمایش خصائص و ویژگی های تمدنی و ملی در تعامل با سایر ملل باشد و شاید از این رو باشد كه بازنمایی و نقش زنان در رسانه كه به عنوان ریشه های هویتی و بالطبع فرهنگی هر ملتی شناخته می شوند از حساسیت و اهمیت فوق العاده ای برخودار باشد.
زیرا زنان تقریبا نیمی از مخاطبان رسانه ها هستند كه دو ویژگی موثر و دائمی بودن آنها بیش از سایر مخاطبان است. چرا كه به واسطه خصائص زنانه و فراغت بیشتر، توجه آنها به رسانه ها بیشتر است و از سویی زنان ركن اصلی خانواده ها محسوب می شوند و تاثیرات پیدا و پنهان آنها برخانواده و اجتماع بسیار است، لذا می توان آنها را در شمار مخاطبان موثر رسانه ها محسوب كرد و البته تغییرات اجتماعی و فرهنگی و تحولاتی كه در دهه های اخیر صورت گرفته و رسانه نقش عمده ای در آن داشته است را از طریق آنها پیگیری نمود.
به طور كلی حضور و بازنمایی زن در رسانه را می توان از دو منظر زیبایی شناختی و محتوایی نگریست.
نگاه زیبایی شناختی كه همواره بحث های فراوانی پیرامون آن وجود داشته و دارد، به صورت آشكار به مسئله حجاب، پوشش و جلوه های زنانه و به طور پنهان به آرامش، نجابت، صبر و وفاداری و وقار و متانتی بر می گردد كه از زن انتظار می رود و شاید از مردان به اندازه زنان مورد انتظار نباشد كه البته می تواند در مرز مشترك میان مباحث زیبایی شناختی و محتوایی رسانه قرار بگیرد و متاسفانه این گونه جلوه های تصویری شاید تحت تاثیر جریان جهانی ارتباطات و پروژه جهانی سازی درحال رنگ باختن است و در نتیجه زن تبدیل به ابزاری جنسی در رابطه ای عاشقانه شده است كه تمام ابعاد و توانمندی هایش درجلوه های زنانه اش هضم گردیده است و حضورش دریك سریال یا فیلم سینمایی برای این است تا بار دراماتیك داستان را بالا ببرد كه این موضوع در مجموعه های طنز شبانه تلویزیون و فیلم های سینمایی طنز گونه با توجیه مخاطب پسند بودن و ژانر طنز داشتن و همچنین فیلم هایی با كارگردان های زنی كه با رویكردی فمینیستی پیش می روند؛ با نشانه هایی چون قهقهه، بالا وپایین پریدن و هر آنچه مخالف عرف است بیشتر نمود می یابد.
و درپدیده حجاب و پوشش درخصوص رسانه و آسیب شناسی آن، این مسئله مطرح است كه رسانه ها بسیار پایتخت محور هستند و معمولا محور برنامه سازی های خود را موضوعات و مسائل پایتخت نشینان قرارمی دهند و طبیعی است كه كلان شهری چون تهران بسیار سریع در معرض پدیده بدحجابی غربی قرار می گیرد و این مسئله باعث می شود كه روند تغییر از هنجارها به ناهنجارها درحوزه پوشش كشور تسریع شود و نوع پوشش و مدل آرایش ها كه به طور مفرط محور اصلی نمایش ها قرار می گیرد، به كمك رسانه به تمام كشور منتقل شود.
به نظر می رسد گسترش شبكه های استانی و استفاده از تولیدات مراكز استانی در رسانه های سراسری كه حامل فرهنگ اصیل تر و پررنگ تری هستند و استفاده از سایر جذابیت ها بصری به صورت نمادها و نشانه های معماگونه كه مخاطب را برای رمز گشایی مجبور به تفكر در آنها می كند، علاوه بر اینكه باعث افزایش سطح سواد رسانه ای مخاطبان خواهد شد، می تواند جوانب نادرست حوزه زیبایی شناختی حضور زن در رسانه را تحت تاثیر قرار دهد.
اما در نگاه محتوایی به سیمای رسانه ای زن، یعنی محتوای برنامه هایی كه زن د رآن به تصویر كشیده می شود، دو نكته از اهمیت بیشتری می تواند برخوردار باشد. نكته اول كاركرد زن و روابطی كه در محیط خانه و در قالب مادر و همسر دارد و به عنوان محور ارتباطی تنگاتنگ با خانواده و ارتباطات خانوادگی مطرح می شود.
لذا اگر محور توسعه را انسان بدانیم، قهرمان پرورش انسان در خانه زن است. یعنی همان زنی كه در نگاه جدید، زن سنتی نامیده شده؛ ولی شاید بتوان گفت كه همین زن سنتی بیشترین نقش را از هر حیث در خانواده و جامعه نسبت به زن مدرن ایفا كرده است. از این رو كه مایه آرامش بخشی و تربیت بوده است. اما گویا این مسئله در برنامه های رسانه ای خواه فیلم و سریال و خواه برنامه های مستند و... كمرنگ شده و مرده است و به نسل گذشته تعلق دارد.
امروزه اگر تصویری در رسانه ها می بینیم زنی خانه دار و خنثی است كه نمی تواند هیچ گونه نقش عاطفی حتی در كنترل و هدایت فرزند خود داشته باشد و همواره گوشه نشین و منزوی و ناكارآمد است و این تصویر از زن سنتی در رسانه بسیار خطرناك وبدفرجام است، چون با فرهنگ بومی و دینی ما منافات دارد. البته سریال هایی چون زیر تیغ كه در ارائه نقش حامی و آرامش بخش از یك زن ایرانی و مسلمان و تحكیم بنیان خانواده و ارتباطات خانوادگی بسیار مثبت و زیبا عمل كرده و نقطه عطفی در این میان به شمار می آید، از این مقوله مستثنی است كه امیدواریم این حركت ابتر و ناقص نماند.
نكته دوم اشتغال و حضور زن در عرصه اجتماعی و كار خارج از خانه زن می باشد كه رسانه به تحقیر نقش خانه داری و سنتی زن می پردازد و در این عرصه همزمان با ورود به عصر مدرن، رسانه به جای اینكه تلاش كند، زن را در قالب زنانه اش كارآمد و موثر در عرصه اجتماعی نشان دهد. زن مدرن را با خصائص حقوق محوری، برابری طلبی و آزادی طلبی جایگزین می كند و برای پررنگ تر كردن حضور او در رسانه، زن را با جلوه ای مردانه نمایش می دهد و نتیجه و اثری كه پدید می آید، درگیری های خانوادگی برای استیفای حقوق زنان است كه به تصویر كشیده می شود؛ كه بالطبع در زندگی واقعی نیز جریان خواهد داشت.
مانند سریال هایی چون خواب و بیدار كه زن را پلیسی فراتر از مردان نمایش می دهد و آنقدر درگیر كارهای خارج از خانه می شود كه نسبت به فرزند خود بی اهمیت می گردد یا در حالتی خوش بینانه تر به كارآگاه زن مبدل می گردد.
توضیح آخر اینكه نباید از انس دراز مدتی كه درپی شرایط زندگی مدرن و تكثر رسانه ای میان انسان و رسانه ایجاد شده است، غافل شد و این امر مستلزم ایجاد پیوندی ناگسستنی میان جامعه كارشناسی دینی و علمی با بخش های فرهنگ ساز به خصوص رسانه و در سطحی كلان تر، دستگاه سیاستگذاری، قانون گذاری و برنامه ریزی و اجرایی است.
بنابر این رسانه ها باید زمینه را برای تولید فكر و علم در عرصه هایی كه كار كارشناسی روی آنها صورت نگرفته فراهم كنند و دستگاه كارشناسی و طبقه فرهیخته را به تلاش و پیگیری های علمی در این عرصه ها وادار نمایند تا بتوانند الگوهای جامع و كاملی درباره موضوعات حساسی چون زن و خانواده ارایه دهند و رسانه می تواند با تدوین برنامه توسعه دینی و فرهنگی و مشخص كردن سیاست های رسانه ای و استفاده از نظریه های ارتباطی چون برجسته سازی، اولویت فكری مخاطبان خود را تعیین كند و به تدریج با ارائه آگاهی و اطلاعات، نگرش آنها را تغییر دهد و مهمترین كاركرد رسانه یعنی تغییر نظام ارزش گذاری نیز تحقق یابد و البته اشاره به این امر نیز ضروری است كه بهتر است رسانه ها به جای نشان دادن صرف و مداوم عیوب كه كاری اطلاع رسانی است، مزیت ها، ظرفیت ها و پتانسیل های مثبت زنانه را در ملاك های دینی و ملی بیان كند و به تعمیق موضوع بپردازد تا رسالت فرهنگ سازی خود را نیز انجام داده باشد.
مریم آخوندی
منبع : روزنامه کیهان