پنجشنبه, ۳۰ اسفند, ۱۴۰۳ / 20 March, 2025
مجله ویستا
گفت و گو با رضا چلنگر در مورد پشت پرده تیم ملی

دیگر برانكویی نیست كه بشود آماج حمله قرارش داد. تیم، تیم امیرخان است و كسی حق ندارد به مربی ایرانی خرده بگیرد. گفتیم حالا كه مدتهاست دیگر برانكو اینجا نیست پس برویم سراغ مترجم و رفیق قدیمیاش رضا چلنگر، نزدیكترین ایرانی به برانكو ایوانكوویچ در طول پنج سال حضورش در ایران.
رضا چلنگر با مهربانی همیشگی اش پیش ما آمد و با هم از خیلی چیزها صحبت كردیم. از دستمزد برانكو و روابط پشت پرده در تیم ملی بگیر تا جریان خواستگاریاش كه با بلاژویچ رفته بود.
چلنگر قبل از اینكه مترجم تیم ملی باشد ۱۷ سال از ایران دور بوده و در پراگ زندگی میكرده و درس پزشكی میخوانده كه بنابه دلایلی نتوانسته آن را به پایان ببرد و به ایران بازگشت.
ـ به هر حال در هیاهوی این روزها فكر میكنم خواندن این خاطرات و حرفها خالی از لطف نباشد. چه خبر؟ این روزها چه كار میكنید؟
خبر خاصی نیست، به زندگی شخصی خودم میرسم. یك مقدار ساختمانسازی میكنم و یك مقدار كشاورزی، فعلا ورزش را كنار گذاشتهام. البته پیشنهادی هم نبوده و چیزی پیش نیامده.
شنیدم انگار قرار است مربیگری كنید؟
نهبابا اینها همهاش شایعه است. من یك مترجم بیش نیستم و اصلا ادعای فنی و مربیگری ندارم.
میخواهم یك فلاشبك بزنم به گذشته. شما چطور برای مترجمی تیم ملی انتخاب شدید؟
درباره حضور من در تیم ملی شایعههای زیادی درست كرده بودند. مثل اینكه مثلا من جزو ۲۰ افسر تاپ اطلاعاتی كشور هستم یا یكی دیگر میگفت فلانی معرفیاش كرده، یكی دیگر میگفت از فلانجا تزریق شده و... تازه یك بار دوستی میگفت از بازیكنی كه نمیتوانم اسمش را بگویم شنیده كه «ما دیدهایم كه چلنگر یك كلت به كمرش بسته و توی اردو كه آمده آن را باز كرده و...» گفتم بابا من به خدا تا حالا كلت از نزدیك هم ندیدهام چه برسد كه خودم هم داشته باشم! از این جور حرفها زیاد بود اما حكایت اصلی چیز دیگری است.
من مردادماه ۱۳۷۹ در سفارت ایران در زاگرب كار میكردم. طی تماسهایی كه با تهران داشتم فهمیدم كه پدرم حالش خوب نیست به همین خاطر بعد از مقداری گفتوگو با سفیر قانعش كردم كه باید برگردم ایران.
روزهای آخر حضورم در آنجا برای خرید به یك فروشگاه بزرگ ایتالیایی رفته بودم همین طور كه مشغول خرید بودم ناگهان از پشت با یك نفر برخورد كردم وقتی برگشتم دیدم دكتر ساشا یانكوویچ، پزشك تیم ملی در دوره آقای جلال طالبی و آقای ایویچ است.
اتفاقا ایشان همدوره خود من در دانشكده پزشكی هم بودند، بعد از سلام و احوالپرسی گفتم دارم برمیگردم ایران او هم گفت من دوتا امانت دارم اگر میشود آنها را ببر ایران و بده به شخصی به نام آقای عباس وزیری در فدراسیون فوتبال. دو تا بسته پودر غذای بچه بود كه آورد داد سفارت به ما و من هم یك هفته بعد آمدم ایران و بعد از چند روزی كه با خانواده دیدار كردم رفتم به مجموعه كشوری تا امانتیها را تحویل بدهم.
آقای وزیری را پیدا كردم و امانتیها را دادم به ایشان. آقای وزیری با روی خندان از من استقبال كرد و گفت: «آنجا چه كار میكردی؟»من هم جواب دادم در سفارت ۴ سال كار ترجمه میكردم و به زبانهای انگلیسی، تركی استامبولی و صربوكرات مسلطم. خودم هم كه ترك آذری هستم، فارسی هم كه زبان رسمی كشور است و زبان لاتین هم كه یك زبان مرده است به واسطه تحصیل پزشكی بلدم. ایشان تلفن تماسی از من گرفتند و خداحافظی كردم و رفتم.
ـ و این طوری شدید مترجم تیم ملی؟
نه بعد از این ماجراها پدرم فوت كرد و من هم دنبال كارهای خودم بودم تا بهمنماه همان سال. یك روز شوهر خواهرم گفت: «بلاژویچ را میشناسی؟» گفتم بله چه كسی هست كه او را نشناسد. او یك مربی جهانی است و همان سال (۱۹۹۸) توانسته بود با تیم كرواسی مقام سوم دنیا را به دست بیاورد. گفت: «در روزنامهای خواندهام میخواهد بیاید ایران.» من هم گفتم بعید میدانم با توجه به سوابقی كه دارد این اتفاق بیفتد.
۴۸ ساعت از این حرفهای ما نگذشته بود كه آمدم خانه مادرم، گفت: «نمیدانم یك نفر از كمیسیون فوتبال یا كنوانسیون فوتبال به نام وزیری زنگ زده با تو كار داشته این هم شمارهاش است.» من هم یادم نبود اصلا ایشان چه كسی هستند.
تماس گرفتم و گفتند: «فردا ساعت ۱۱ صبح میتوانی بیایی هتل استقلال؟» و اصلا نگفتند بابت چه كاری باید بروم آنجا. من هم خب بیكار بودم آن روز رفتم. آنجا به من گفتند چند تا مهمان داریم كه باید زحمت ترجمه صحبتهای ما را بكشی و یكی- دو ساعت بیشتر وقتت را نمیگیریم.
نشسته بودیم كه یكدفعه در آسانسور باز شد و دیدم آقای بلاژویچ است و پشت سرش برانكو و داربوشیچ. با خودم گفتم خدایا اینها اینجا چه كار میكنند؟ به هر حال قرار شد مذاكره را در اتاق بلاژویچ انجام بدهیم. چشمتان روز بد نبیند، نگو اصلا قرارداد مفادش تنظیم نشده و اولین مورد ترجمه من برای آنها ۹ ساعت تمام طول كشید.
موقع رفتن، بلاژویچ گفت: «فردا عصر بیا اینجا اتاق ۱۰۲۴ باهات كار دارم.» فردایش ساعت ۶ عصر با ترس و لرز رفتم آنجا.
در را زدم و ایشان با روی باز به استقبالم آمدند كه پسرم خوشامدی و از این جور حرفها. از من پرسید كه چه كار میكنم و من هم برایش توضیح دادم. آخرش گفت: «فردا ۸ صبح بیا اینجا و یك روزنامه ورزشی هم بخر و با خودت بیاور.» فردا صبحش دوباره رفتم آنجا و آقای برانكو هم آمدند. بلاژویچ روزنامه را باز كرد و چند تا خبر نشانم داد تا برایش ترجمه كنم. بعدش هم یك تحلیل بزرگ گذاشت جلویم گفت این را بخوان.
من هم شروع كردم. بعد گفت خیلی خوب است شما برو دو روز دیگه بیا و... ۱۸-۱۷ روزی همین طوری گذشت. بعدش من گفتم آقای بلاژویچ من واقعا نمیتوانم به این شكل ادامه بدهم، او هم گفت كه باید قرارداد امضا كنیم. رفتیم فدراسیون پیش آقای دانشور. ایشان هم گفتند كه ما محدودیت بودجه داریم و اشل حقوقی ما این است و نهایتا اینكه میتوانیم ۲۲۰ هزار تومان به شما حقوق بدهیم. این اولین قرارداد من بود و از اینجا رسما مترجم تیم ملی شدم.
ـ البته آن موقع هم حقوق بدی نبود. قراردادهای بعدی را هم با همین حدود قیمتی بستید یا نه بیشتر شد؟
بله. البته آن موقع برای من بدك نبود چون مجرد بودم. بعدش هم عین همین قرارداد یك بار دیگر تمدید شد و بعد از دوره دوم قراردادم بود كه رفتم پرسپولیس و مترجم بگوویچ شدم و مبلغ قراردادم بیشتر شد كه البته با قشونكشی موفق به دریافت پولم شدم. این دو سال آخر هم با مبلغ ۳۴۰ هزار تومان در ماه دوباره با فدراسیون قرارداد بستم. منتها اگر در مسابقهای تیم میبرد و به ملیپوشان پاداش میدادند، یك بخشی هم در حدود ۳۰۰- ۲۰۰ دلار به من میدادند.
حالا كه مدتها از آن روزها میگذرد. واقعا علت رفتن بلاژویچ چه چیزی بود؟
بلاژویچ خیلی دلش میخواست با تیم ملی ایران به جامجهانی برود و خب واقعا همه چیز تقریبا مهیا بود اما یك مقدار ناهماهنگی در تیم ملی به وجود آمده بود و آن شكست بحرین خیلی به ما ضربه زد كه آنجا هم باز یك سلسله شرایط به وجود آمد كه ۹۰-۸۰ درصدش ناخواسته بود و دست ما یا فدراسیون نبود و نمیشد كاری كرد. به این جهت خودش یك مقدار حالت یاس پیدا كرد و به همین خاطر رفت. بلاژویچ عاشق ایران بود و همیشه از ایران بهعنوان یك كشور بزرگ و متمدن یاد میكرد. خودش میگفت: «من این یك سال را فقط به عشق مردم ایران ماندم وگرنه خیلی زودتر از اینها رفته بودم.»
و بعد از یك مدتی دوباره برانكو به ایران آمد اما این بار در كسوت سرمربی تیم ملی. ایرادی كه خیلیها به برانكو میگرفتند این بود كه میگفتند توانایی اجرایی ندارد و چون خیلی آدم مودبی است، پرستیژ سرمربی بودن در ایران را ندارد و...
من همیشه به نتیجه برمیگردم. آمار این را نشان میدهد. در دوره آقای برانكو ۸۲ درصد مسابقات منجر به پیروزی شد و در مسابقات رسمی غیر از جامجهانی فقط ۳ باخت داشتیم كه یكی از آنها با تیم ملی امید جلوی تیم اصلی عراق بود كه در ضربات پنالتی باختیم.
۲ تا باخت هم در جامجهانی داشتیم كه سرجمع میشود ۵ باخت. این نشان میدهد برانكو مربی موفقی بوده و آن حرفها واقعاً فقط حرف بوده.
شما بعد از اینكه مدتی با تیم ملی بودید، یك دوره را هم در پرسپولیس به همراه بگوویچ حضور داشتید. قبل از اینكه برویم سراغ مسائل كلی تیم ملی، كمی هم از شرایط حضورتان در آن روزهای پرسپولیس بگویید.
شرایط آن موقع اصلاً مساعد نبود. البته الانش هم نیست. این را نتایج نشان میدهد كه هیچ چیز سر جای خودش نیست. در واقع مشكل اصلی هم دولتیبودن این باشگاه و همینطور استقلال است. بهطوری كه حتی من شنیدم، آقای علیآبادی گفته كه باید پیرو اصل ۴۴ در این دو باشگاه هم خصوصیسازی را اجرا كنیم. خریدارش هم هست.
كسانی كه واقعاً این تیمها را دوست دارند و میآیند حتی با بدهی ۵ میلیارد تومانی پرسپولیس و دو میلیارد و هفتصد میلیون تومانی استقلال. من خودم دیدم در آن دوره كه آمدند و صحبت كردند در كانادا، در استرالیا و حتی در ایران. تا این كار هم نشود، اوضاع درست نمیشود. این دو تا تیم نه زمین دارند، نه محل تمرین. اگر آقای دادكان هم نبود، هیچكدام صاحب ساختمان هم نمیشدند. چیزی كه هست، در این باشگاهها یك آنارشی تمامعیار دیده میشود.
هرج و مرجی كه نمیدانی چه خبر است. چند وقت پیش چند نفر در كرج آمدند پیش من كه ما رفتیم برای تیم استقلال تست دادیم و نفری ۵ هزار تومان هم از ما گرفتند. فلان بازیكن معروف تیم هم آنجا حضور داشت اما هیچكس آن روز انتخاب نشد. اینكه نحوه انتخاب بازیكن نیست! اینطوری است كه میگویم شرایط در پرسپولیس نه قبلش مساعد بود، نه بعدش.
ـ برگردیم سراغ تیم ملی. واقعاً قیمت قرارداد برانكو چقدر بود؟
آقای برانكو سال اولی كه آمدند بهعنوان دستیار آقای بلاژویچ ۷۵هزار دلار گرفتند. وقتی كه بهعنوان سرمربی آمد، ۲۲۰ هزار دلار دریافت كرد.
در همین سال بود كه اوكراین را با همه ستارههایش یك بر صفر بردیم كه همه هاج و واج شدند. بعد رفتیم بوسان كه مدال طلای آنجا را بهدست آوردیم كه هنوز تكرار نشده و از آن مدال طلا به برنز تنزل پیداكردهایم. در دو جام LG نتیجه گرفتیم كه از آن دو جام ۲۰۰هزار دلار برای فدراسیون درآمدزایی شد.
در سال بعد مبلغ قرارداد برانكو ۳۰۰هزار دلار بود و ما مقدماتی جامجهانی را داشتیم و بعدش هم جام ملتها را. ضمن اینكه در غرب آسیا قهرمان شدیم و با یكی، دو جام دیگر كه بازی كردیم، ۲۰۰هزار دلار درآمدزایی كرد. بعد آمدیم به ادامه مقدماتی جامجهانی و خیلی دقیق و برنامهریزی شده و بدون توسل به هیچكس و هیچ جا به جامجهانی رفتیم و ۶ میلیارد تومان هم آنجا درآمدزایی كرد كه مجموع اینها میشود ۶ میلیارد و ۴۰۰میلیون تومان درآمدزایی.
آقای برانكو در ۲ سال آخر برای هر سال ۵۵۰ هزار دلار دریافت كردند، دقیقا در همان سالی كه آقای برونو متسو برای مربیگری الوحده برای یك سال، یك میلیون دلار گرفته بود و هیچ مقامی هم كسب نكرد. البته شنیدهام كه ۶ میلیارد تومان ما را هنوز فیفا آزاد نكرده و دلیلش هم عدم اصلاح اساسنامهمان و برگزاری انتخابات ریاست فدراسیون هست.
خبر دیگری هم شنیدهام ـ كه امیدوارم صحت نداشته باشد ـ كه فدراسیون ما مبلغ هنگفتی هم در حال حاضر بدهكار است. یعنی فدراسیونی كه همواره در دوره آقای صفایی و آقای دادكان ۳ تا ۴ میلیون تومان همیشه در حساب داشت، به یكباره نمیدانم چه شده كه به منفی هم فرو رفته.
در واقع در ایران شما نزدیكترین فرد به برانكو بودید. میخواستم كمی هم درباره برانكوی پشت صحنه صحبت كنید.
میلاد صدرعاملی یك فیلم كامل در این باره ساخته. درباره شخصیت و رفتارهای برانكو. فكر میكنم همه چیز بهطور كامل در این فیلم گفته شده و من جواب شما را ارجاع میدهم به اكران آن فیلم.
ـ راست میگویند برانكو برای شما خواستگاری كرده؟
البته آقای بلاژویچ بودند. اتفاقا همین الان كه داشتم میآمدم روزنامه پیش شما، از جلوی محل خواستگاری عبور كردم و كلی برایم تجدید خاطره شد. همین هتل پارس بود.
ماجرا از اینجا شروع شد كه من به خواستگاری همسرم رفتم و ایشان ظاهراً یك پاسخ منفی غیرمستقیم به من داد. روزی كه این اتفاق افتاد، خیلی دمق بودم.
بلاژویچ آدم بسیار باهوشی بود. سریع متوجه شد حالم خوب نیست. پرسید: «چرا پكری؟» من جواب دادم چیز خاصی نیست اما او قبول نكرد تا همه ماجرا را برایش توضیح دادم.
گفت: «عجله نكن، چند روز مهلت بده، خودم درستش میكنم.» خلاصه بعد از ۵ روز گفت تلفن بزن و قرار بگذار تا جایی با هم برویم او را ببینیم. برای ۲ بعدازظهر قرار گذاشتیم. قبلش گفت: «برو اصلاح كن و مسواك بزن.» و رفت یك عطر ۶۰ هزار تومانی هم برایم خرید و با هم رفتیم سر قرار. آنجا گفت: «هرچی بهت میگویم درست ترجمه كن، الان تو مترجم منی. مو به مو حرفهایم را برایش بگو...» من هم گفتم چشم. به همسرم گفت: «خانم ببین چه پسر خوبی است. من هم دارم تاییدش میكنم. من كم كسی نیستم، پس خیالت راحت باشد و... خب جواب تو حالا چیست؟» خانمم گفت: «هرچی خدا بخواهد.» گفت: «خدا خواسته، جواب تو چیست؟» و بالاخره جواب را از خانمم گرفت و جریان اینجا تمام شد. بعدش هم كه ایشان رفتند و من و خانمم یك سالی نامزد بودیم چون درگیریهای فوتبال اجازه و فرصت نمیداد، یك روز مرحوم رنجبر گفت: «بالاخره نمیخواهی ازدواج كنی؟» و من گفتم وقتش را پیدا نمیكنم. ایشان هم لطف كرد و شرایط را فراهم كرد و به برانكو یك مرخصی ۱۰ روزه دادند تا من مراسمم را برگزار كنم. موقع جشن هم خیلی زحمت برای من كشیدند و كمكم كردند.
برویم به روزهای پرالتهاب جامجهانی. خیلی حرفها پشتسر تیم ملی بود كه فلان دسته یا گروه هست و مافیای فلانی، فلان كار را كرد و ... میخواهم درباره حاشیهها و پشتپردههای آن روزها و روابط بازیكنها بگویید. حالا هم كه مدتها از آن گذشته و به حساب تشویش تیم ملی نمیگذارند.
اولا كه روابط بازیكنها بسیار محترمانه و خوب بود. بازیكن جماعت بسیار زرنگ و زیرك است و سریع متوجه میشود كه آیا مربیاش باسواد است؟ آیا آدم محترمی است؟ آیا میخواهد پارتیبازی كند یا وابسته به روابط است و ... به همین جهت من مادامی كه با آقای برانكو بودم هرگز مسالهای بین ایشان و بازیكنها وجود نداشت، غیر از دو مورد.
یك بار دوره قبل از بازیهای بوسان بود كه علی كریمی آمد و اوایل خوب بود تا زمانی كه ما از اردوی كرواسی برگشتیم به تهران. یكبار هم دقیقا از بازی تداركاتی با تیم بوسنی كه ما آنها را چهار به دو بردیم و بعد از آنجا عازم شدیم به آلمان. ایشان از همان روز دوباره رفتار متشوشش شروع شد و ادامه پیدا كرد تا دقیقه نود بازی ایران ـ پرتغال كه آن ضربه را به ساك زد. آن صحنه دیگر اوج اعتراضاتش بود و بعد آرام گرفت. چرایش را هم من نمیدانم. باقی بازیكنها تقریبا مشكلی نداشتند.
شاید دو، سه نفر از بازیكنهای ذخیره كه البته طبیعی هم بود. برانكو با كریمی مشكلی نداشت ولی علی كریمی برای همه چیز بهانه میگرفت. به آشپز، نحوه پخت و پز، پزشك تیم، سرمربی،فدراسیون و ... اصلا نمیدانم چرا اینقدر بهانه میگرفت؟!
پس اینكه مثلا دایی در تیم ملی برای خودش دار و دستهای دارد یا رفتار پدرسالاری میكند و ... شایعه بود؟
نه، چنین چیزی نبود. باید به منطق رجوع كرد. آقای دایی سالها در تیم ملی بود. در این سالها چند تا مربی داخلی و خارجی برای تیم ملی آمدند؟ علی پروین، محمد مایلیكهن، جلال طالبی، همایون شاهرخی، منصور پورحیدری، ویهرا، براگا، ایوویچ، بلاژویچ و برانكو. حالا من اینجا یك سوال دارم. علی دایی واقعا روی هر ده نفر نفوذ داشت؟ منطقی فكر كنیم. اگر آدمی است كه اینقدر نفوذ دارد دستش درد نكند. اما این طور نیست. اینها تمامش شایعه بود. این واقعا جای سوال دارد كه چرا این شایعات در مطبوعات و صدا و سیمای ما به وجود آمده و هنوز هم ادامه دارد.
فشاری از طرف فدراسیون یا جاهای دیگر روی برانكو نبود؟ در هر موردی.
از طرف فدراسیون هیچ فشاری نبود الا همكاری. منتها اختلافاتی كه بین فدراسیون و سازمان تربیت بدنی بروز پیدا كرد، متاسفانه كار خودش را كرد. این مساله انعكاس بسیار قوی و منفی را از خودش باقی گذاشت، طبق معمول اول از مطبوعات و بعد هم بین مردم. همه میدانیم كسب نتیجه فقط به تاكتیك و تكنیك و انتخاب صحیح نفرات و مربی خوب و پول اینجور چیزها برنمیگردد. ۵۰ درصد كار را جو خوب تشكیل میدهد.
متاسفانه ما این جو را به هیچوجه نداشتیم. سلب شد از ما. علت؟ نمیدانم چه بگویم. یك اختلاف خواسته یا ناخواسته، متاسفانه این اختلاف كار خودش را كرد. برانكو هم از این شرایط متاسف بود و كاری هم از دستش برنمیآمد.
ـ سوای برخورد مربی و بازیكن، برخورد برانكو با بازیكن چطور بود؟
شوخی میكرد، سربهسرشان میگذاشت. اما معمولا در مواقع استراحت خیلی كوتاه پیششان میآمد چون عقیده داشت آنها شاید بخواهند تنها باشند و با هم شوخی و بگو بخند بكنند و اگر سرمربی پیش آنها باشد خیلی از آزادیهایشان سلب میشود.
ـ شما هنوز با برانكو و بلاژویچ در ارتباط هستید؟
بله تقریبا. یكسالی میشود كه آقای بلاژویچ را نه دیدهام و نه صدایشان را شنیدهام اما با آقای برانكو هر یكی، دو هفته یك بار تماس دارم و احوالپرسی میكنم.
چطور رضا چلنگر توانست اینقدر با خبرنگارها خوب ارتباط برقرار كند؟
هر دو تای ما یك جورهایی خبرنگاریم و پلی برای ارتباط. تنها فرقمان هم این است كه من یك كم این طرف قضیه بودم و شما آن طرف. من یكجورهایی خودم را موظف به ارتباط میدانستم . آقای برانكو هم هیچوقت از خبرنگارها پرهیز نمیكرد و به طرف آنها میرفت اما باز نمیدانم چرا در بازی ایران و بحرین كه ما یك برصفر بردیم و همه را شاد كردیم ۴۸ ساعت بعد در اولین كنفرانس خبری، این قدر خبرنگارها منتقدانه حملهور شدند كه من یك آن در گوش برانكو گفتم نكند ما در جمعبندی امتیازها اشتباهی كرده باشیم و نرفتهایم جام جهانی؟ خیلی گزنده انتقاد شد در آن روز و بعد از آن در سراسر مدت ۹ ماه فقط دو، سه خبرنگار بودند كه گاهگاهی سراغی از برانكو میگرفتند. خود شما و دو نفر دیگر. جالب اینجا بود خود خبرنگارها نمیآمدند بعد میگفتند برانكو مغرور شده، ما بزرگش كردهایم و حالا بیش از حد بزرگ شده و خودش را گم كرده و از این جور حرفها.
شیرینترین خاطره رضا چلنگر در كنار تیم ملی و برانكو چه چیزی بوده؟
دو تا چیز بود. یكی لحظهای كه تیم امید ایران به عنوان قهرمان روی سكو ایستاد ـ هنوز هم كه به آن فكر میكنم بدنم مورمور میشود ـ یكی هم لحظهای كه راه پیدا كردیم به جام جهانی یك ربع قبل از پایان مسابقات مقدماتی.
ـ خاطره تلخ هم داشتهاید؟
شكست در برابر بحرین.
ـ برانكو در مورد ایران چه دیدگاهی داشت؟
این سوال را چند بار از او پرسیدند. میگفت «من فقط خاطره زیبا دارم از ایران و از مردم ایران متشكرم. ۵ سال فراموش نشدنی را در ایران گذراندم كه به حساب عمرم نمیآید».
روز آخری را كه بعد از جام جهانی قرار بود برگردید به ایران یادتان هست؟ همان روزی كه قرار بود از برانكو جدا شوید.
خیلی حال و هوای ناراحتكنندهای داشت. هم برای من و هم برای برانكو و بعضی از بازیكنها. البته این اخلاق كلی بازیكنهاست. آنها فقط به فكر این هستند كه بازی بكنند و بهموقع حقوق و پاداش بگیرند. جام جهانی و غیرجام جهانی هم ندارد و البته این طبیعی هم هست.
ـ حالا چی شد بعد از این همه بالا و پایین رفتید سراغ كشاورزی؟
شغل خوبی است. خیلی خوب. كشاورزی شغل پدری من است. البته الان بیشتر وقتم را روی ساختمانسازی در كرج گذاشتهام. یك نكته هم اینكه باور كنید من هیچكدام این كارها را از فوتبال ندارم چون همه فكر میكنند ما چه پولی از فوتبال درآوردهایم و حالا هم داریم ساختمانسازی میكنیم. به خدا همه اینها همه از قبل و زمان پدر بوده و حالا ما داریم ادامهاش میدهیم. همین.
منبع : روزنامه تهران امروز
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست