دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

می دانم می ایی


می دانم می ایی
می‌دانم که می‌آیی
چه غم دارم ز تنهایی

می‌باری چو ابر بهار
می‌شویی از دل غبار

می‌تابی چون آفتاب
می‌ربایی از دیده خواب

می‌رسد با بانگ صبح از سوی او
آن نسیم جانفزای کوی او

گر دل من بی‌‌قراری می‌کند
او بهارست و بهاری می‌کند

می‌دانم که می‌آیی
چه غم دارم ز تنهایی

شب هجران شود کوتاه
رسد صبح امید از راه



سپیده سادات اعرج خدائی
منبع : مطالب ارسال شده