چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

سفر به شرق برای خرید اسلحه!


سفر به شرق برای خرید اسلحه!
ساعت هشت بامداد، هواپیما در فرودگاه پکن به زمین نشست. استقبال مختصری شد و استقبال رسمی، عصر در میدان عظیم [تین آن من] صلح آسمانی انجام می‌شود. ما را به کاخ مهمانسرای دولتی بردند که برای رؤسای کشورها اختصاص دارد و باغ بزرگی است که از زمان امپراتوری چین مانده است، با پانزده ساختمان جداگانه. ما را در دو ساختمان سکونت دادند. تا عصر استراحت کردیم. ساعت سه بعدازظهر مراسم رسمی استقبال در میدان صلح آسمانی انجام شد. بر اساس نوع مراسم توپ شلیک شد و رژه خوبی انجام دادند. سپس مذاکرات رسمی با نخست‌وزیر و گروهی از سران چین آغاز گردید.
در کاخ کنگره خلق که سالن‌های عظیم متعدد دارد، حدود دو ساعت درباره زمینه‌های همکاری دو کشور و نقاط اشتراک دوجانبه و بین‌المللی مذاکره کردیم و خیلی خوب برگزار شد. نخست‌وزیر چین در کاخ کنگره، به هیأت ما شام داد.
سر میز شام، مذاکرات مفیدی درباره چین داشتیم. در نطق‌های رسمی میز شام، من به دستاوردهای انقلاب پرداختم که برای چینی‌ها جالب افتاد و نخست‌وزیر زائوزیانگ هم حرف‌های خوبی زد. شام خیلی مفصل و متنوع بود. گوشت‌ها با ذبح اسلامی تهیه شده بود. خودشان می‌گویند چهارده میلیون مسلمان در چین زندگی می‌کنند و ۱۰ درصد اعضای کنگره مسلمانند و معاون کنگره هم مردی مسلمان به نام «سیف‌الدین» است.
بعد از صرف شام به اقامتگاه آمدیم. مدتی هم با همراهان در سالن درباره حرف‌ها و برنامه‌ها مشورت کردیم. مقداری به تماشای تلویزیون پرداختم. فرهنگ غرب دارد چین را تسخیر می‌کند و گام جدید به رهبری تینگ شیائوپینگ، آزادی زیادی از لحاظ فرهنگی و اقتصادی به مردم داده است. آنها به طرف سرمایه‌داری می‌روند. درهای چین برای رفت و آمد باز شده و سرمایه‌گذاری‌های داخلی و خارجی در این کشور معمول شده است. نشانه‌هایی از تهاجم فرهنگ غرب در چین دیده می‌شود.
● جمعه ۷ تیر ۱۳۶۴
هنگام اذان برای نماز صبح بیدار شدم و تا ساعت هشت خوابیدم. مقداری وقت صرف نوشتن خاطرات کردم. برای ملاقات با رئیس‌جمهور «لی شیانیان» آماده شدم. یک ربع ساعت دیر شد. خبرگزاری «یونایتدپرس» از این تأخیر سوءاستفاده کرد و این خبر را روی تلکس برد که من به خاطر مرض سرطان معده در بیمارستانی در چین بستری شده‌ام. این خبر مثل بمب در دنیا منفجر شد. نمی‌دانم این خبرگزاری چه فکری برای اعتبار و آبروی خود کرده است، لابد حساب‌شده است.
ملاقات با رئیس‌جمهور بیشتر به تعارف و حرف‌های معمولی گذشت. در چین، رئیس‌جمهور مقام تشریفاتی است. آقایان ولایتی و آقازاده هم با همتاهای خود ملاقات کردند و راضی بودند. سپس به ملاقات آقای «پنگ زین»، رئیس کنگره رفتیم و مذاکرات گرمی درباره استراتژی ابرقدرت‌ها در ایجاد جنگ‌های منطقه‌ای و کانون‌های نزاع برای بهره‌برداری و سوءاستفاده‌های فراوان و تضعیف جهان سوم داشتیم. از شوروی خیلی ناراحتند و نسبت به آن حساسیت دارند. آنها سه مسئله افغانستان، کامبوج و نیروهای شوروی در مرز چین را مانع بهبودی روابط می‌دانند.
آقای پنگ‌زین به افتخار ما مهمانی ناهار داد. سر میز ناهار، اطلاعات زیادی نسبت به چین کسب کردم. معمولا در بین راه هم وزیر بهداری چین با یک مترجم در اتومبیل من است و به سؤالاتم خوب پاسخ می‌دهد. خیلی چیزها را پرسیده‌ام. می‌گویند درآمد مردم در ماه بین چهل یوآن تا هزار یوآن متغیر است. یک کارگر ساده چهل یوآن می‌گیرد ولی یک هنرمند یا نویسنده یا مدیر کارخانه ممکن است تا هزار یوآن بگیرد. رهبران و رؤسای طراز اول، ماهیانه چهارصد یوآن درآمد به علاوه مسکن و یا ماشین و ... و وزرا، سیصد یوآن درآمد دارند. یوآن ـ واحد پول چین ـ مساوی است با ۳۵ درصد یک دلار. آنها مدعی‌اند در چین درآمد روستاییان از شهرنشین‌ها بیشتر است.
● شنبه ۸ تیر ۱۳۶۴
بعد از صبحانه که معمولا ساعت هشت صبح صرف می‌شود، برای دیدن «شهر ممنوعه»، مجموعه کاخ‌های امپراتوری سابق چین ـ که اسکلت آنها از چوب است ـ رفتیم و گفتند مجموعا مساحت آن هفتاد هکتار و تعداد اتاق‌ها نه هزار است و توضیحاتی هم دادند. در آخر از دو نفر از خانم‌های کارکن کاخ‌ها، توضیحاتی درباره زندگی و وظایف و تکالیفشان گرفتیم.
سپس به دیدار آقای «تنگ شیائوپینگ»، رهبر چین، رفتیم و یک ساعت مذاکره کردیم. درباره فروش اسلحه در زمان جنگ قول صریح نداد، ولی خیلی تمایل به توسعه روابط اقتصادی دارند و به ارز نیازمندند.
سپس یک مصاحبه مطبوعاتی در همان کاخ کنگره خلق برگزار شد که حدود یک ساعت و نیم طول کشید و راجع به جنگ و تروریسم و نتایج سفر به چین و روابط با آمریکا و ... به سؤالات خبرنگاران جواب دادیم. ناهار و نماز در اقامتگاه انجام شد و پس از آن به دیدار دیوار معروف چین رفتیم. مسیر راه که با ماشین طی شد، سرسبز و کوهستانی است و رفت و برگشت دو ساعت و نیم وقت برد.
کمی استراحت کردیم و به کاخ کنگره برای ملاقات با سفرای مقیم پکن رفتیم. بعد از معارفه برای آنها درباره سیاست خارجی ایران توضیحاتی دادند و بر سیاست مستقل و آزاد از اعمال نفوذ قدرت‌های بزرگ تکیه کردم. از آنجا به سفارتمان رفتیم. شام را در سفارت خوردیم و ساعتی با کارکنان سفارت و دانشجویان ایرانی و ... مذاکره کردیم و به مشکلات آنها رسیدگی کردیم و شب به اقامتگاه برگشتیم.
● یکشنبه ۹ تیر ۱۳۶۴
آقای [زائوزیانگ] نخست‌وزیر چین ساعت هشت و نیم صبح برای ملاقات آخر و خداحافظی به اقامتگاه‌ آمد. تفاهم‌نامه همکاری توسط [غلامرضا] آقازاده، معاون نخست‌وزیر و همتای ایشان امضا شد. مذاکرات رسمی انجام گردید و سپس با درخواست من، جلسه خصوصی شد. درباره گرفتن موشک‌ها صحبت کردیم. او موافقت کرد و فوریت تحویل را پذیرفت. با آقای نخست‌وزیر خداحافظی کردیم و به فرودگاه آمدیم. سپس با یک هواپیمای چینی به شهر «شی‌آن» [واقع در ۸۰۰ کیلومتری جنوب غربی پکن] رفتیم. همراهان از موفقیت کامل سفر خوشحال هستند و چینی‌ها نیز.
مقامات شهر در فرودگاه به استقبال آمدند. به هتل استانداری رفتیم. کمی استراحت کردیم و پس از ناهار و نماز برای دیدن مجسمه‌های شش هزار گارد امپراتوران سابق‌شان به چهل کیلومتری شهر رفتیم. منطقه سرسبز و بسیار مستعد برای کشاورزی است. می‌گویند از زمین سالی دو بار محصول می‌گیرند. در سال هزار میلیمتر باران دارند. این زمین‌ها از حالت کمون در آمده و بین کشاورزان تقسیم شده و لذا بازده آن بالا رفته است. قبلا فیلم مجسمه‌های‌شان را در سریال جاده ابریشم دیده بودم.
عصر از موزه [کوین تراکوتا] و مسجد [جامع] مسلمانان دیدن کردیم. مسجد جالبی است که پس از انقلاب [چین] مخروبه شده و آن را دارند بازسازی می‌کنند. با مسلمانان و امام جماعت مدتی مذاکره کردیم. مسجد خیلی وسیع و مربوط به قرن هفتم است. گفتند حدود ده مسجد در این شهر است و این دلیل حضور وسیع اسلام در گذشته است. فعلا حدود پنجاه هزار مسلمان در شی‌آن زندگی می‌کنند.
در خیابان‌ها مردم زیادی در دو طرف خیابان برای تماشا آمده بودند. روز تعطیل است و مردم بیکار هستند. ظاهر مردم تمیز و یکنواخت است. باران می‌بارد و خیلی از مردم چتر داشتند. استاندار به افتخار ما شام داد. سر میز شام صحبت کردیم. اعلام کردند که گوشت‌ها با ذبح اسلامی است. تلگرافی از نخست‌وزیر چین در تشکر از سفر ما و نتایج سفر دریافت کردیم. شب در هتل ماندیم. عده‌ای از همراهان برای خرید به فروشگاه‌های شهر رفتند.
● دوشنبه ۱۰ تیر ۱۳۶۴
بعد از نماز و کمی ورزش، صبحانه در اتاق صرف شد و سپس به فرودگاه رفتیم. با دو هواپیمای چینی به شانگهای رفتیم؛ یک ساعت و ۴۵ دقیقه در راه بودیم. در فرودگاه شانگهای، شهردار به استقبال آمد و حدود یک ساعت معطل شدیم تا هواپیماهای خودمان از پکن رسیدند و آماده پرواز شدند.
با یک ساعت تأخیر به طرف ژاپن حرکت کردیم. ساعت دو بعدازظهر به وقت ژاپن، در فرودگاه «هاندا» پیاده شدیم. آقای [شینتارو] آبه، وزیر خارجه به استقبال آمده بود. به کاخ «آکاساکا» رفتیم. حدود بیست نفر از همراهان را اینجا پذیرفتند و بقیه در هتل پذیرایی می‌شوند. در میدان کاخ، مراسم رسمی سان و رژه به عمل آمد و در بین راه، خیابان‌های مسیر را بسته و پلیس را در دو طرف جاده مستقر کرده بودند.
یک ساعت با نخست‌وزیر ژاپن و همراهانش با جمعی از همراهان من مذاکره کردیم و درباره روابط اقتصادی و سیاسی و جنگ و تروریسم و افغانستان و اسرائیل و آمریکا هم حرف زدیم. قرار شد وزرای مربوطه مذاکرات ما را تعقیب کنند.
سپس به ملاقات رؤسای دو مجلس ملی و سنا رفتیم. در مراسم جداگانه حرف‌های خشک و تشریفاتی مطرح شد و دوباره به کاخ برگشتیم و با نمایندگان انجمن دوستی ژاپن و ایران ملاقات کردیم. آنها از چند حزب ژاپن مانند لیبرال دمکرات و سوسیالیست بودند و گفتند، ۹۶ نماینده عضو انجمن هستند.
دوباره برای ضیافت مشترک دو مجلس به سالن پذیرایی پارلمان رفتیم. شام سلف‌سرویس و ایستاده صرف شد و ضمن شام خوردن با نمایندگان و رؤسای مجلس مذاکره کردیم. معاون پارلمان، خانمی بود که روزنامه‌ها نوشته بودند من اجازه شرکت ایشان را در جلسه نمی‌دهم، مخصوصا با او حرف زدم که رفع شیطنت شود.
به کاخ آمدیم و با اعضای هیأت، درباره بقیه برنامه‌ها مشورت کردیم. دیدار از دو کارخانه گذاشته بودند که حذف کردیم و ضیافت ناهار در فدراسیون سازمان اقتصادی ژاپن نیز حذف شد و مصاحبه مطبوعاتی را که در کلوپ خبرنگاران گذاشته بودند، قرار شد به کاخ بیاورند. با تهران تماس گرفتیم که خبر مهمی نبود. هنوز زدن شهرها شروع نشده و لیبی و سوریه هم هنوز به قول خود [برای تحویل موشک] وفا نکرده‌اند.
● سه‌شنبه ۱۱ تیر ۱۳۶۴
دیشب بعضی از برنامه‌های غیرضرور از قبیل دیدار از کارخانه‌ها و ضیافت فدراسیون سازمان‌های اقتصادی حذف شد. لذا پیش از ظهر، کار کمی داشتم و بیشتر در کاخ ماندم. تلفنی با آقای رئیس‌جمهور و رفیق‌دوست [وزیر سپاه] صحبت کردم. گفت: لیبی و سوریه به وعده‌هایشان عمل نکرده‌اند. مقدمات جنگ شهرها از طرف عراق شروع شده است.
ساعت یازده به ملاقات [آقای هیروروهیتو] امپراتور ژاپن رفتیم. مرد ساده و متواضعی است. پیرمرد است و ۸۶ سال دارد. بیش از شصت سال است که امپراتور است. ولیعهدش هم در انتظار، پیر شده است. برادرزاده‌اش هم که شاهزاده است، حضور داشتند. ناهار مهمان ایشان بودیم. طبیعت شاهی ندارد و مثل یک آدم معمولی است.
عصر از کارخانه خودروسازی «زاما» متعلق به [خودروسازی] نیسان دیدار کردیم. این کارخانه، تمام اتوماتیک است و اخیرا با ایران قرارداد ساخت نیسان وانت در ایران بسته‌اند.
در محل اقامتم با آقای [شینتارو]آبه، وزیر خارجه ژاپن ملاقات داشتیم. درباره روابط دوجانبه، جنگ، تروریسم، شوروی و افغانستان مذاکره شد. شام مهمان نخست‌وزیر بودیم. چهره‌های سیاسی و اقتصادی ژاپن هم بودند. می‌گویند حکومت ژاپن تحت نفوذ سرمایه‌داران است. نخست‌وزیر از روی نوشته، سخنرانی معمولی و تشریفاتی کرد و من مفصلا درباره انقلاب و ایران بعد از انقلاب و اهداف و دستاوردهای انقلاب اسلامی و جنگ و تروریسم و ... صحبت کردم و آنها را تحت تأثیر قرار دادم. ژاپنی‌ها از لغو برنامه فدراسیون سازمان‌های اقتصادی ناراحتند؛ بنابراین، تصمیم گرفتیم به برنامه عمل کنیم.
در مذاکرات با همراهان تشریفات در بین راه معلوم شد ژاپن از کمبود مسکن رنج می‌برد. کارکنان دولت در تنگنای اقتصادی هستند و وضع بخش خصوصی بهتر است. تا ساعت دوازده شب به تماشای برنامه‌های تلویزیون پرداختم. حدود ده کانال تلویزیون ژاپن که رنگی و جالب است، بیشتر به تبلیغات کالاها می‌پردازند و همه چیز تحت‌الشعاع تبلیغات است. در ژاپن اهداف خاص فکری و انسانی و مکتبی کم مطرح است، مگر در سطح رفاه و لذت. تز اصالة اللذة [اصالت لذت] حاکم است و این‌که نمی‌توانیم از دنیا ببرّیم.
در مراسم و معاشرت‌ها معمولا مشکل داریم. حکم مصافحه [دست دادن] و غذا از مشکلات معاشرت، به خصوص در میهمانی‌هاست. حرمت ذبح غیراسلامی مشکل دیگر است، گرچه در چین و ژاپن به ما می‌گویند که گوشت‌ها را با ذبح اسلامی در مهمانی‌ها مصرف می‌کنند. مخصوصا با تنوع غذاها، بیشتر از گوشت ماهی که در مهمانی‌های شرقی به وفور وجود دارد، استفاده می‌کنم و بعضی از همراهان نان و کره می‌خورند.
مشکل دیگرمان اجتناب از معاشرت با خانم‌هاست که در زندگی امروز دنیا اجتناب‌ناپذیر است. برای میزبانان هم مشکلات زیادی دارد، چون باید سنن و عادات خود را در معاشرت با زنان کنار بگذارند؛ لابد خانم‌ها هم می‌رنجند و برخورد می‌نمایند. توجیه هم نمی‌توانیم بنماییم.
اگر خانمی در اجتماعات بیاید چون مصافحه [=دست دادن] با آنان نمی‌کنیم، لابد احساس حقارت می‌کنند. شاید هم در فکر بخشی از مسلمانان اثر مثبت داشته باشد، زیرا آنها می‌دانند که نوع معاشرت امروز زن و مرد در دنیای غرب‌زده منطقی نیست. ولی بی‌شک اکثریت آنها این وضع ما را نمی‌پسندند. در ژاپن هم به ادعای نخست‌وزیر ۷۰ درصد مردم بودائی و ۵ درصد شینتو و جمعی هم مسیحی و مسلمان هستند ولی مذهب آنها مثل اسلام، حاکم بر زندگی نیست و فقط اسمی است.
● چهارشنبه ۱۲ تیر ۱۳۶۴
مهدی را بیدار کردم که صبحانه بخورد و با بچه‌ها دنبال کارش برود. حسن، فرزند احمد آقا هم مثل بچه‌های من ـ یاسر و مهدی ـ همراه ما بود. کمی ورزش کردم و بعد از استحمام مقداری تلویزیون تماشا کردم. یک کانال تلویزیون ژاپن در اختیار آمریکایی‌هاست و برنامه‌های جالب به زبان انگلیسی دارد و این روزها درباره تروریسم به مناسبت آزاد شدن مسافران هواپیمای ربوده‌شده آمریکایی در لبنان، تهاجم تبلیغاتی دارند.
لابد می‌خواهند حضور ما را در ژاپن تحت‌الشعاع قرار دهند و به نحوی جریان را از طریق شیعه و جهاد اسلامی به ما مربوط کنند. ژاپنی‌ها برای این‌که زهر قضیه را بگیرند، از ما می‌خواهند که تروریسم را صریحا محکوم نماییم.
وزیران صنعت و روابط صنعت با خارج و برنامه‌ریزی ژاپن به ملاقات آمدند و پس از مذاکرات کلی با من، با آقای آقازاده و مجریان دیگر مذاکره را ادامه دادند. مصاحبه‌ای با روزنامه «یومیوری» کردم. ملاقاتی با نمایندگان انجمن‌های اسلامی داشتم. گفتند بیست انجمن اسلامی در ژاپن فعال است و یکصد هزار مسلمان در این کشور وجود دارد و با هم اختلاف داشتند. در حضور من بگو مگو کردند و برای بنای مسجد کمک خواستند.
ناهار مهمان فدراسیون سازمان‌های اقتصادی ژاپن بودیم. گفتند که اینها خیلی می‌توانند برای ایران کار کنند و مؤثر باشند. پس از ناهار برای آنها صحبت کردم. عصر در کلوپ خبرنگاران برای مصاحبه مطبوعاتی شرکت کردم. بیش از حد خبرنگار آمده بودند. درباره جنگ، آمریکا، مسئله تروریسم، خرید اسلحه و ... به سؤالاتشان جواب دادم. در ضیافت عصرانه انجمن دوستی ایران در ژاپن و انجمن پارلمانی و دوستی ایران و ژاپن شرکت کردم و سخنرانی نمودم.
رئیس دو انجمن هم صحبت‌های محبت‌آمیز نمودند. اکثرا افرادی هستند که به نحوی با کمپانی‌های شاغل در ایران ارتباط دارند. سفرای قدیم ژاپن در ایران هم جزو آنان هستند.
ساعت شش و نیم، نخست‌وزیر و وزیر خارجه ژاپن برای ملاقات خصوصی به کاخ آمدند. نتایج سفر را جمع‌بندی کردیم که کاملا مثبت است. قرار شد نفت بیشتری از ما بخرند و سهم ارزی پروژه‌ها را با نفت بپردازیم و همکاری بیشتری درباره واگذاری پروژه به ژاپن داشته باشیم.
درباره رابطه با آمریکا از ما نظر خواستند. گفتم: آمریکا باید گذشته بد خود را جبران نماید تا زمینه ایجاد روابط فراهم شود و این احتیاج به زمان دارد و به غربی‌ها هم پیغام دادیم، ما خواهان تشنج در منطقه نیستیم. از طرف من در کاخ محل اقامت، ضیافتی برای شام بود که هیأت شخصیت‌های ژاپنی و بعضی از سفرای اسلامی شرکت داشتند و ساعت نه و نیم تمام شد. رئیس مجلس ملی ژاپن، اهل ناکازاکی است و خودش از فاصله چهل کیلومتری، منظره انفجار بمب اتمی [در سال ۱۹۴۵] را دیده و صدای آن را شنیده است.
آقای آقازاده آمد و گزارش مذاکراتش را داد. راضی است و معتقد است روحیه خوبی در ژاپنی‌ها برای همکاری مشاهده می‌شود. امروز تمجید زیادی از سخنرانی دیشب من می‌کردند و از تأثر آن در ژاپن می‌گفتند.
● پنجشنبه ۱۳ تیر ۱۳۶۴
روز پرکاری داشتیم. صبح زود به فرودگاه رفتیم و به شهر ناکازاکی برای دیدن موزه انفجار بمب اتمی آمریکا در ۴۱ سال پیش پرواز کردیم. استاندار و شهردار به استقبال آمدند. از فرودگاه به بندر برای دیدن کارخانه کشتی‌سازی میتسوبیشی رفتیم. با یک کشتی ما را در بندر سیاحت دادند و سپس رئیس شرکت و مدیر کارخانه آمار و ارقام دادند.
سپس با ماشین، کارخانه کشتی‌سازی و نیروگاه‌سازی را گشتیم. توربین‌های نیروگاه شهید رجایی در آنجا ساخته می‌شود. ظهر در هتل مهمان ژاپن بودیم و در موزه، آثار انفجار بمب اتمی را توضیح دادند و فیلمی پخش کردند، خیلی تلخ است.
حلقه گل نثار آرامگاه قربانیان بمب اتمی کردم و مصاحبه نمودم. با دو نفر از مجروحان انفجار صحبت کردم. یکی از آنها به نام «آجیلاتا» را تا فرودگاه آوردم و در مسیر توضیحات زیادی داد. خودش در ۱۲۰۰ متری محل انفجار در کارخانه مجروح شده، ۲۵۰ نفر از هشت هزار نفر کارکنان مرده‌اند و تمامی خانواده‌اش در منزل از ۱۲۰ متری انفجار سوخته و نتوانسته است جسد آنها را به دست بیاورد. گفت دولت ژاپن هم کمک مؤثری به آنها نکرده است.
ساعت شش به توکیو برگشتیم. به سفارت رفتم و مصاحبه‌ای با تلویزیون و دیگری با یک روزنامه ژاپنی کردم. شام را در سفارت خوردیم و با ایرانیان مقیم توکیو آشنا شدیم. یک نفر از همکارهای آقای بهلول در قضیه گوهرشاد به نام مقتدری را دیدیم که فرار کرده و در ژاپن زندگی می‌کند. شب با تلویزیون آمریکا و مجله اقتصادی ژاپن مصاحبه کردم. گزارش‌ها را با تلکس گرفته بودند که خواندم، مطلب مهمی نداشت.
● جمعه ۱۴ تیر ۱۳۶۴
ساعت هشت و نیم صبح به طرف فرودگاه هاندا حرکت کردیم و از خدمه قصر خداحافظی نمودیم. در بین راه، رئیس تشریفات وزارت خارجه تأکید داشت که مأمور ژاپنی تحت تأثیر اخلاق و شخصیت هیأت ما قرار گرفته‌اند و خبر داد که بخشی از مصاحبه تلویزیونی دیشب من را پخش کرده‌اند که مطالب قانع‌کننده‌ای از سیاست ایران در مورد جنگ و تروریسم و مسائل دیگر منطقه داشته است.
باران می‌بارید. مراسم بدرقه را کوتاه کردیم. وزیر امور خارجه و رئیس انجمن دوستی پارلمانی ژاپن و ایران به مراسم بدرقه آمده بودند. چهار ساعت بعد، در فرودگاه پکن به زمین نشستیم. وزیر بهداری چین و جمعی دیگر به فرودگاه آمده بودند. در سالن فرودگاه از هیأت پذیرایی گرمی کردند و تأکید بر اثرات مهم سفر داشتند و نگران بودند که مسافرت نخست‌وزیر ترکیه به چین پس از ما، ما را ناراحت کرده باشد که گفتیم ما با ترکیه‌ای‌ها دوستیم و روابط خوبی داریم.
حدود دو ساعت سرویس و بنزین‌گیری هواپیماها طول کشید. نماز خواندیم و درباره مسائل جدید شوروی مذاکره کردیم. آقای [محمدحسین] عادلی را در پکن گذاشتیم که به کمک هیأت خرید و تحویل اسلحه برود. چینی‌ها خیلی تأکید دارند که مسئله فروش اسلحه مخفی بماند. راه طولانی هشت ساعته تا تهران را با مذاکره و خواب و استراحت گذراندیم.
در یک مذاکره دسته‌جمعی نتایج سفر جمع‌بندی شد و همگی از سفر راضی بودند. از لحاظ اقتصادی پذیرش خرید نفت در مقابل انجام پروژه‌های مهم کشور، چون سدها و نیروگاه‌ها، بندرها و دادن تکنولوژی و آموزش با قیمت P.S.G موفقیت مهمی در این مقطع است.
از لحاظ سیاسی اهمیتی که به هیأت داده شد و پذیرایی در سطح بالا و محافظت بی‌نظیر که می‌گفتند در ژاپن ده‌هزار پلیس در خدمت بودند و در چین هم به همین نحو و از لحاظ تبلیغاتی پخش نظرات ما در مورد جنگ و تروریسم و حقوق بشر و سایر چیزهایی که حربه تبلیغاتی دشمن است و همکاری ژاپنی‌ها در این قسمت و پخش نظرات ما در مورد خاورمیانه، افغانستان و ... مهم است.
به نظر می‌رسد روی ایران و انقلاب اسلامی حساب باز کرده‌اند. خضوع رهبران دو کشور و صمیمیت آنها در مذاکرات از نمونه‌هاست. در مذاکرات به اتکای دستور امام، پیشنهاد همکاری استراتژیک به چینی‌ها دادم و آنها استقبال کردند.
ساعت شش و نیم بعدازظهر به وقت تهران در مهرآباد نشستیم. استقبال رسمی برگزار شد. نخست‌وزیر و وزرا و ... آمده بودند. مصاحبه‌ای کوتاه با تلویزیون درباره نتایج سفر کردم و به خانه آمدم.


همچنین مشاهده کنید