جمعه, ۲۰ مهر, ۱۴۰۳ / 11 October, 2024
مجله ویستا

بیماری انحصار


بیماری انحصار
انحصارگرایی ‌(monopolism) در سه حوزه قابل تصور است؛ یکی حوزه قدرت، دوم حوزه ثروت و سوم حوزه معرفت. هنگامی که فرد و یا گروهی بخواهد مراکز قدرت در جامعه را در اختیار بگیرد و کسانی که خارج از حوزه آن فرد و یا گروه می‌اندیشند را غیرخودی، بیگانه، عوامل بیگانه و... تلقی نماید در اینجا انحصارگرایی یا monopolism صورت گرفته است.
بنابراین معنای انحصار <تنها در اختیار من بودن و یا کسانی که چون من می‌اندیشند.> یا تمامیت‌خواهی می‌باشد. شاید انحصار در حوزه قدرت خطرناک‌تر از آن دو حوزه دیگر باشد. اینکه قرآن کریم، حتی پیامبر را دعوت به مشورت با دیگران می‌کند، می‌خواهد چارچوب انحصار را بشکند. شاید انحصارگران بگویند، ما هم بر اساس مشورت امور جامعه را تدبیر می‌کنیم و هر مقامی مشاورینی را رسما برای خود برمی‌گزیند، ولی هزار نکته باریک‌تر ز مو اینجاست که انسان انحصارگرا با چه کسانی مشورت می‌کند. گاهی ممکن است مشاورین یک حکومت صلا‌بت انحصار را بیشتر کنند وحلقه را برای کسانی که چون غیر آنان می‌اندیشند تنگ‌تر نمایند. در اینجا روشن می‌شود که انحصار با استبداد تفاوت دارد. استبداد یعنی بدون مشورت با دیگران تصمیم گرفتن و رای خود را همه جا صائب و غالب دانستن ولی در انحصار، ممکن است مشورت صورت بگیرد و جامعه بر اساس مجلس مشورتی اداره شود اما تمامی افکار در چارچوب خاص و از پیش تعیین‌شده باشد. پس انحصار چگونه شکسته می‌شود و جای خود را به تکثرگرایی (پلورالیسم) می‌دهد. قرآن کریم علا‌ج این بیماری را در سوره آل عمران آیه ۱۵۹ چنین بیان می‌کند:
ای پیامبر در برابر مخالفین سه کار باید انجام دهی: فاعف عنهم و استغفر لهم و شاورهم فی‌الا‌مر... از آنان درگذر، و برای آنها آمرزش طلب کن و در کارها با آنان مشورت نما. حصار انحصار را این‌گونه باید شکست که انسان اگر در مقام حکومت و قدرت قرار گرفت در برابر مخالفان خود نه تنها هیچ کینه‌ای در دل نگیرد بلکه پس از گذشت و درخواست عفو از خداوند، آنان را سر سفره اندیشه فرا خواند و در تدبیر امور از آنان استمداد نماید و در این روزگار اگر بخواهد این آیه شریفه معنا پیدا کند، باید مخالفان فکری از طریق رسانه‌ها و مطبوعات اندیشه‌های خود را مطرح نمایند.
مشورت پیامبر، تنها مشورت با سلمان و اباذر و علی(ع) نیست بلکه مشورت پیامبر با کسانی است که آنان را عفو نموده و از سر تقصیرهایشان گذشته است. حاکمیت یک جریان فکری همدست که هیچ مخالفی در آن میان نباشد، حاکمیت انحصار است. طبیعتا انحصار در قدرت و حکومت، انحصار در ثروت را نیز به‌دنبال دارد و جریان‌های حاکم، غالبا به‌دنبال تقویت بنیان‌های مالی خود می‌باشند و این تمرکز قدرت و ثروت نخستین بار، در تاریخ اسلا‌م، در زمان خلیفه سوم به وجود آمد و انحصار در قدرت به گونه‌ای بود که حاکم وقت برخی افراد ناتوان و یا مطرودان پیامبر را، که چون او (حاکم) می‌اندیشیدند، بر سر مسوولیت‌های مهم سپرد که در نهایت به شورش سرنگونی و قتل جناب خلیفه انجامید.
امروز یکی از مباحث مهم دین‌پژوهی بحث انحصارگرایی ادیان و مکاتب است. یهودیان بر این باورند ارواح یهود از دیگر ارواح برتر است، زیرا ارواح یهود جزو روح خداوند است. الهیات کاتولیک، پیش از شورای دوم واتیکان از قول عیسی مسیح(ع) می‌گفت: <هیچکس به پدر راه نمی‌یابد مگر از طریق من.> و در آیین هندو عقیده بر این است که <ریگ ودا> قبل از خلقت جهان موجود بوده است، و در اسلا‌م پاره‌ای از مفسرین در ذیل آیه: <ان الدین عندا... الا‌سلا‌م> حقیقت و نجات و رستگاری را تنها در دین اسلا‌م می‌دانند. بنابراین، بیماری انحصار در عرصه ادیان و ایدئولوژی‌ها خطر را به سایر عرصه‌ها سرایت می‌دهد.
و از همه زیانبارتر انحصار را رنگ مذهبی دادن است. وقتی انحصارطلبی در کنار یک امر قدسی قرار گرفت، حاکمیت مطلقه‌ای پیدا کرد که سال‌ها اروپا را به تاریکی قرون وسطی فرو کشاند، و در این روزگار نیز این بیماری جوامع اسلا‌می را دچار طاعون تعصب کرده است. طالبانیسم بر این باور است که تمام حقیقت و معرفت دین در اختیار ما است و هر کس جز ما بیندیشد، از دین خارج شده است. جامعه ما، به عنوان یک جامعه دینی برای اینکه از این آفت به دور بماند، باید تکثر‌گرایی نه‌تنها در حوزه ثروت و قدرت، که در حوزه معرفت را نیز بپذیرد، و تکثرگرایی در حوزه معرفت یعنی رسانه‌های اطلا‌ع‌رسانی و فرهنگی جامعه را از انحصار حتی دولت خارج سازند تا تمامی چهره‌های فکری و علمی در آینه مطبوعات و رسانه‌ها خود را نشان دهند. ‌
در عرصه قدرت نیز مشق تکثرگرایی و شکست انحصار را باید از حوزه انتخابات شروع کرد. انتخاب شدن و انتخاب کردن حقی است همگانی و عمومی. اگر عده‌ای بخواهند این حق را در انحصار گروهی خاص قرار دهند، جامعه را گرفتار بیماری انحصار کرده‌اند. ‌
زنهار ای دل مکن انکار صاحب‌‌دولتان ‌
کاندر این سودای کج بوجهل گردد بوالحکم ‌
محمدتقی فاضل‌میبدی
منبع : روزنامه اعتماد ملی