شنبه, ۱۴ مهر, ۱۴۰۳ / 5 October, 2024
مجله ویستا


سوت داوری


سوت داوری
موضوع این نوشته انیمیشن‌هایی در ارتباط با کارگران است که به سفارش دولت (وزارت کار) ساخته و در تلویزیون جمهوری اسلامی ایران پخش می‌شوند. شاید کلیدی‌ترین نکته همین باشد که در کشوری که دولت خودش بزرگ‌ترین و قدرتمندترین کارفرماست از چه موضعی به کارگران توصیه‌های ایمنی و اخلاقی می‌کند؟ آیا کارفرمای بزرگ نگران نیروی کار خودش است یا مثلا به تبعیت از سایر نهادها و وزارتخانه‌ها سعی کرده سری داستان‌های بامزه با موضوع کارگران بسازد و تماشاگران تلویزیون را سرگرم کند؟ اما من در این نوشته چندان بر این موضوع تمرکز نخواهم کرد و صرفا سعی می‌کنم یک بازخوانی از همین داستان‌های «بامزه» داشته باشم.
۱) کارگر خوب و کارگر بد:
دوگانه خوب و بد، در تمام قسمت‌های این مجموعه انیمیشن جاری است. ما یک کارگر خوب داریم که اغلب در هیئت سرپرست دلسوز ظاهر شده و به کارگر بد و بی‌دقت و ابله توصیه‌هایی می‌کند که او همواره نادیده‌اش می‌گیرد.
مثلا در یکی از قسمت‌ها غلام (کارگر بد) بدون توجه به ایمنی، خودش سرعت دستگاه را زیاد کرده و این کار را به کارگر تازه‌کار هم توصیه می‌کند. در نهایت این کار منجر به فاجعه می‌شود. در قسمتی دیگر کارگری که تخصص ندارد(همان غلام کذایی) مسوولیت تخلیه بار را بعد از ساعت کاری بر عهده می‌گیرد و باعث می‌شود که همه چیز به هم بریزد. اما شاید عجیب‌ترین اپیزود آن است که یکی از کارگران بارهای بسیار سنگینی را بلند می‌کند و اصلا هم به توصیه‌های سرپرستش توجه نمی‌کند. علت اینکه این کارگران آنقدر بی‌توجه هستند و تا حد ابلهانه‌ای جان و سلامتی خودشان را به خطر می‌اندازند، چیست؟ اصلا برای چه وقتی که ساعات کاری تمام شده یک کارگر برای خودش کار اضافی می‌تراشد و جان خودش را هم به خطر می‌اندازد؟ خوب دلیلش در این داستان‌ها روشن است او کارگر بدی است و همه می‌دانیم که «آدم باید خوب باشد و کار خوب بکند».
گردن خصلت‌های شخصی آدمیان (خوبی و بدی) می‌افتد. به طرز بی‌شرمانه‌ای آشکار است که این فجایع وقتی اتفاق می‌افتند که کارفرما بدون توجه به اصول اولیه و حداقل پیش‌شرط‌های رعایت انسان، کارگران را وادار می‌کند فراتر از نیروی جسمی و میزان تخصص‌شان کاری را انجام بدهند. اینکه سرعت دستگاه‌ها زیاد شود به سود هیچ کس نیست جز کارفرما. اینکه به‌جای نیروی متخصص نیروی بی‌تخصص کارهای خاصی را بر عهده بگیرد صرفا به منفعت بیشتر کارفرما منجر می‌شود که می‌تواند به‌جای حقوق یک کارگر متخصص حقوق یک کارگر بی‌تخصص را بپردازد و کارش هم راه بیفتد (گیریم به قیمت عدم رعایت پیش شرط‌های ایمنی) و هرگز امکان ندارد هیچ انسانی آنقدر احمق باشد که صرفا برای بامزه بودن جان خودش را به خطر بیندازد و کار خودش را هم زیاد کند؛ چرا که حتی بدی کردن هم دلیل می‌خواهد. آدم باید کاملا دیوانه باشد که بدون هیچ انگیزه و فشاری بخواهد با جان و سلامت خودش بازی کند و با برعهده گرفتن کارهایی که فراتر از توان جسمی‌اش است خودش را نابود کند؛ این فجایع اتفاق می‌افتد. این چیزی نیست که بشود انکارش کرد، اما دلیلش فقدان نظارت درست از سوی نهادهایی است که وظیفه‌شان (و شاید تنها وظیفه‌شان) نظارت بر شرایط ایمنی آدمیان در کارخانه‌هاست. حتی اگر دولت خودش کارفرمای خطاکاری نباشد (که در اغلب موارد هست) وظیفه دارد به‌جای این قبیل توصیه‌های اخلاقی، شرایطی را فراهم کند که عده‌ای نتوانند برای به‌دست آوردن سود بیشتر با جان کارگری که از روی اجبار به چنین کارهایی تن می‌دهد بازی کنند. اما همانطور که گفته شد در تمام این داستان‌ها کل ماجرا به همان کارگر خوب و کارگر بد قلب می‌شود تا خدای نکرده کوچک‌ترین مسوولیتی متوجه کارفرمای بزرگ و ناظر کبیر نباشد.
۲) ناظر کبیر:
در یکی از قسمت‌های مجموعه دو کارگر لاف‌زن و خاطی (کارگران بد) به‌جای انجام دادن کارهای‌شان سعی می‌کنند با وراجی و انجام بازی‌های مخصوص کودکان وقت را تلف کنند تا ساعت کاری به پایان برسد. اما همانطور که ما از قصه‌های عامه‌پسند آموخته‌ایم هیچ بدی‌ای در آخر قصه بی‌مجازات نمی‌ماند و مدیر کارخانه از طریق سیستم مداربسته تلویزیونی همه حرکات آنها را زیر نظر دارد. این نکته از آن جهت عجیب است که ما در قسمت‌های مربوط به ایمنی دیده‌ایم که هر آنچه جان کارگران را به خطر می‌اندازد نه به دلیل فقدان یک سیستم نظارتی صحیح که صرفا به دلیل مشنگ بودن کارگران است. اما جایی که قرار است به مسئله از زیر کار در رفتن بپردازند این سیستم وجود دارد و همه تخلف‌های کارگران ضبط می‌شود. اما سوال اینجاست که چرا در این سیستم دقیق و آرمانی، نظارتی در مورد رعایت مسائل ایمنی وجود ندارد؟ پیام این قسمت همراه با قسمت‌های دیگر این است: «اگر بخواهید جان خود را به خطر بیندازید ما به شما توصیه‌های اخلاقی می‌کنیم. اما اگر بخواهید از زیر کار در بروید ما حواس‌مان هست و گوش‌تان را سخت می‌پیچانیم.»
۳) بازی ناعادلانه : همه می‌دانیم که در ایران هنوز بسیاری از کارخانه‌ها مستقیم یا غیرمستقیم به وسیله دولت اداره می‌شوند. بنابراین در بازی مربوط به کارگر و کارفرما دولت خودش یکی از بازیگران است. بنابراین واقعا معلوم نیست چطور یکی از بازیگران به خودش نقش «داور» را هم تفویض می‌کند. البته از این اتفاق‌های بامزه در کشور ما زیاد می‌افتد. اما برای اینکه کلی‌بافی نکنیم بد نیست بگردیم در قسمت‌های این مجموعه و ببینیم آیا خود این بازیگر بزرگ هم وجود دارد یا نه. دست‌کم تا اینجا ما چنین بازیگری را مشاهده نکرده‌ایم و نقش دولت را داده‌اند یکی از کارمندان وزارتخانه (بازرس کار) با ظاهری رسمی و مطابق کلیشه‌های معمول «آدم خوب» بازی کند. او مثل پیر قصه‌گو در پایان بعضی از قسمت‌های مجموعه وارد می‌شود و نتیجه اخلاقی ماجرا را برای مخاطبان بازگو می‌کند. طبیعتا داوری وجود ندارد و این بازیکن هرجا که دلش خواست و به صلاحدید پدرانه خودش در سوت قضاوت می‌دمد. به این ترتیب این مجموعه انیمیشن بدون اینکه واقعا قصد داشته باشد حقیقت بزرگی را که در بیرون از این قصه‌ها هم جاری است برملا می‌کند؛ اینکه در این بازی سوت داوری را داده‌اند دست تیم حریف.
امیر ساکت
منبع : روزنامه کارگزاران