سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
مجله ویستا

جنبش دموکراسی‌خواهی


جنبش دموکراسی‌خواهی
۱ _ بیش از یكصد سال است مردم میهن ما با نفی استبداد برای تحقق حقوق و آزادی های اساسی خود و با نفی سلطه بیگانگان، برای كسب استقلال كشور مبارزه می كنند. جنبش تنباكو، انقلاب مشروطه، نهضت ملی شدن صنعت نفت، انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ فرازهایی از این مبارزات و تلاش های پیگیر ملت ایران را نشان می دهد. در این راه طی شده طولانی، به رغم شكست ها و پیروزی ها، فراز و نشیب ها، افتادن ها و برخاستن ها، جلو رفتن ها و عقب نشینی ها، دستاوردهای بزرگی نصیب ملت ایران شده است. اما هنوز هیچ یك از دستاوردها نهادینه نشده اند و حركت ملت ایران در این رهگذر به یك نقطه چرخش تاریخی غیرقابل برگشت نرسیده است. بنابراین جنبش برای آزادی و دموكراسی در ایران همچنان یك ضرورت اجتناب ناپذیر ملی محسوب می شود.
۲ _ تردیدی نباید داشت كه استقلال سیاسی كشورمان در چارچوب حاكمیت ملی، به معنا و مفهوم حقوق بین الملل تحقق یافته و نهادینه شده است. اما با توجه به مناسبات كنونی جهان و پیامدهای ناشی از انقلاب الكترونیك، پایان جنگ سرد و نقش تعیین كننده عوامل اقتصادی در روابط بین المللی و ضرورت ثبات سیاسی، به معنا و مفهوم دموكراتیزه شدن نظام ها، اعتبار حاكمیت ملی در روابط جهانی به میزان تحقق حاكمیت ملت است.موج جدیدی از دموكراتیزه شدن نظام ها در سراسر جهان به وجود آ مده است.كشوری مثل آمریكا، كه در دنیا سابقه ای بسیار طولانی در حمایت از حكومت های استبدادی _ ارتجاعی دارد، حاضر به پرداخت هزینه حمایت از این نوع حكومت ها نیست و لاجرم تغییرات سیاسی در این كشورها را در دستور كار خود قرار داده است.به عبارت دیگر، یك هم پوشی و هم جهتی میان مردم سالاری، به عنوان یك آرمان راهبردی ملت ایران با اهداف اقتصادی راهبردی كشورهای توسعه یافته به وجود آمده است.شرط تامین منافع ملی ایران در مناسبات اقتصادی راهبردی با سایر كشورها، تحقق مردم سالاری و تامین پیش شرط ها و پیش نیازهای آن است. در غیر این صورت مناسبات اقتصادی با سایر كشورها، راهبردی و درازمدت نخواهند بود و روابط اقتصادی كوتاه مدت در اكثر قریب به اتفاق موارد، تامین كننده منافع ملی ایران نیستند.به این ترتیب باید پذیرفت كه مردم سالاری در ایران هم یك ضرورت اجتناب ناپذیر ملی و هم در راستای هماهنگی با تغییرات جهانی است.
۳ _ اما درك ضرورت دموكراسی یك چیز است و آمادگی های ذهنی و عینی برای تحقق آن امر دیگری است. برای تمام كسانی كه در راستای مردم سالاری فعالیت می كنند، این سئوال جدی مطرح است كه دموكراسی در چه شرایطی در یك جامعه رشد می كند و نهادینه می شود ؟ پیدایش دموكراسی و نهادینه شدن آن، تابع نظر و عمل یك گروه حاكم نیست. برای پیدایش دموكراسی در هر جامعه ای، دو دسته از شرایط لازم و كافی مطرح هستند.شرایط لازم كه با ساختار روابط سیاسی سروكار دارند، عبارتند از: شرط اول فقدان یك نهاد یا قدرت فائقه و تامه، كه آزادانه نتواند، نه آنكه نخواهد هر كاری را كه اراده كند، انجام دهد.چنین قدرتی هرگز اجازه نمی دهد تكثر فكری _ سیاسی، كه از ویژگی های جامعه بشری است در قالب نهادهای قدرت حضور موثر و فعال داشته باشد.معنای دیگر این شرط این است كه تكثر نهادهای سیاسی _ فكری با میزان متنوعی از قدرت در جامعه وجود داشته باشند. شرط دوم این است كه روابط میان این نهادها به گونه ای شكل گرفته باشند، كه هیچ یك از آنها نتواند، تعادل نیروها را به نفع خود برهم بزند و تبدیل به یك قدرت فائقه كنترل كننده سایر نیروها و نهادها بشود. منظور این نیست كه هیچ یك از این نهادهای متعدد قدرت نخواهند كه به قدرت فائقه تبدیل شوند، كه سرشت قدرت، افزایش روزافزون دامنه قدرت و زیاده طلبی (تكاثر قدرت) است. بلكه منظور این است كه به رغم خواستن و تلاش كردن نتواند به آن دست یابد. یعنی مناسبات شكل گرفته در ساختار قدرت اجازه و امكان آن را نمی دهد. شرط سوم آن است كه بقای هر یك از این نهادهای متنوع قدرت به بقای سایر نهادها وابسته شده باشد. در غیر این صورت، تضاد و تقابل مستمر میان نهادهای قدرت، جامعه و نظام را فلج و در شرایطی منجر به از هم پاشیدگی ملی می شود. علاوه بر شرایط عینی سه گانه بالا، شرایط ذهنی لازمی نیز وجود دارند، كه بدون تحقق آنها پیدایش دموكراسی و نهادینه شدن آن غیرممكن خواهد بود، كه عبارتند از:
شرط اول _ پذیرفتن اینكه جامعه بشری از نظر فكر و اندیشه و باورها یك مجموعه گوناگون است. اختلاف در جامعه بشری یك واقعیت غیرقابل انكار است. نیم نگاهی به تاریخ جهان این گوناگونی را به ما نشان می دهد. علاوه بر این، قرآن كریم، بر این تنوع و گوناگونی جامعه بشری، به رغم وحدت اولیه، تاكید دارد. اما جنگ و تقابل میان این باورهای متنوع را مردود می داند و یادآور می شود كه این اختلاف ها تا روز قیامت ادامه خواهد داشت و خداوند در آن روز میان مردمان درباره این اختلافات قضاوت خواهد كرد.
شرط دوم _ پذیرفتن اصل تحمل، تساهل و تسامح است. پذیرفتن سرشت گوناگونی یا تكثر جامعه بشری، لزوماً معادل همزیستی مسالمت آمیز میان معتقدین به اندیشه های متفاوت نیست.یكی از ویژگی های انسانی خودمحوری و خودشیفتگی است و به دنبال آن حق مطلق دانستن هر آنچه كه به فرد خودمحور و خودشیفته (نارسیست) مربوط می شود.این خودشیفتگی موجب عدم تحمل دیگران و برخوردهای خصمانه و جنگ های بی رحمانه میان ادیان و مذاهب مختلف در طول تاریخ بوده است. تساهل و تسامح در گفتمان اسلامی به معنای بلندنظری، گذشت و نرمش در رفتارها است.از طرف دیگر تحمل و تساهل و تسامح معادل همان تلرانس است كه جامعه شناسان آن را یكی از ضرورت های اصلی دموكراسی نام می برند.
شرط سوم _ تن در دادن به سازگاری با دگراندیشان است. در اینجا سازگاری معادل compromise یا سازش به كار برده شده است. اما چون واژه سازش در گفتمان سیاسی ایران بار منفی دارد، سازگاری به عنوان معادل آن به كار گرفته شده است كه به همزیستی مسالمت آمیز نزدیك تر است.دموكراسی هدف نیست، بلكه ابزاری است برای توسعه انسان. بدون دموكراسی توسعه سیاسی و بدون توسعه سیاسی، توسعه اقتصادی و بدون توسعه سیاسی و توسعه اقتصادی، توسعه انسانی هرگز محقق نخواهد شد.توسعه انسانی هنگامی میسر است كه اعضای جامعه یا تمامی شهروندان ما علی الاصول شرایط سه گانه بالا را بپذیرند. پذیرفتن شرایط سه گانه بالا به معنای چشم پوشی افراد از اعتقادات و باورهایشان نیست، بلكه به این معنا است كه هر كس با حفظ باورها و اعتقاداتش آمادگی دارد به نظر و باورهای دیگران هم احترام بگذارد و مهمتر از همه اینكه كنشگران آماده اند در رفتارهای خود قواعد و مقررات بازی مدنی را پذیرفته و رعایت نمایند.وقتی گفته می شود كه دموكراسی نه دادنی است و نه گرفتنی، بلكه فرآیندی است یادگرفتنی منظور یاد گرفتن و پذیرفتن همین شرایط ذهنی است و محل و مكان یاد گرفتن آن در كلاس های درس دانشگاه ها نیست، بلكه در تعامل درونی جامعه و از طریق آزمون و خطا است. یعنی افراد جامعه باید خود در فرآیند تجربه تعامل با یكدیگر به این جمع بندی ها برسند و بپذیرند كه قبول و رعایت این مفاهیم به نفع همگان است. در حالی كه شرایط سه گانه عینی بر سر مناسبات شكل گرفته در فرآیند تغییرات و تحولات كلان جامعه، نظیر یك انقلاب، مربوط می شود، قبول شرایط ذهنی سه گانه محصول تجربه جامعه، احزاب سیاسی و گروه ها و نهادها است. تا زمانی كه این شرایط ذهنی فراهم نشود، شرایط عینی لزوماً به دموكراسی منجر نخواهد شد. بلكه جامعه در یك مرحله برزخی در تلاطم مستمر باقی می ماند.۴ _ اكنون به این پرسش بپردازیم كه آیا شرایط عینی و ذهنی لازم برای تحقق مردم سالاری در جامعه ایرانی فراهم آمده است؟ آنچه در بالا درباره شرایط عینی و ذهنی گفته شد، در قلمرو شرایط لازم هستند، اما برای تحقق مردم سالاری، یك سلسله شرایط كافی نیز مورد نیاز است.شرایط كافی، عملكرد آگاهانه نیروها و احزاب و نهادهای متعدد قدرت در دولت و حكومت و یا صاحب اقتدار و اعتبار در میان مردمان است.هر قدر شرایط عینی و ذهنی لازم برای تحقق دموكراسی فراهم شده باشد، اگر كنشگران سیاسی ما به این شرایط واكنش مثبت و مناسب نشان ندهند، تغییرات و تحولات سیاسی به خودی خود به پیروزی مردم سالاری منجر نخواهد شد.انقلاب اسلامی ایران ساختار و مناسبات سنتی قدرت در ایران را بر هم زده است. نهادهای متعدد با درجات متفاوتی از قدرت به وجود آمده اند. اما هیچ یك از آنها «قدرت فائقه» محسوب نمی شوند. اگرچه برخی از شواهد حكایت از وجود یك «قدرت فائقه» می نماید، اما نگاه و بررسی دقیق تر نشان می دهد كه قدرت فائقه ای وجود ندارد. در فهم این وضعیت باید به این اصل توجه داشت كه: «داشتن قدرت همیشه معادل امكان استفاده از قدرت نیست.» نهادهای متعدد قدرت برای حذف كامل یكدیگر تلاش های فراوان كرده اند، اما موفق نشده اند.رویدادهای پس از هشتمین انتخابات ریاست جمهوری (از حدود ۷۶ به بعد) و به خصوص نهمین انتخابات ریاست جمهوری همچنین نشان داد نهادهای قدرتمند اگرچه می كوشند فعالیت نیروهای دگراندیش و یا رقیب را محدود سازند، اما حذف كامل این نیروها را بنا به دلایلی به مصلحت خود نمی دانند.اما هنوز روابط میان این نهادهای قدرتمند و نیروهای سیاسی متنوع به یك نقطه گردش تاریخی، ضروری برای ورود به مرحله توسعه سیاسی یعنی روابط مدنی و قانونمند نرسیده است.از طرف دیگر رویدادهای ۹ _ ۸ ساله گذشته، در عمل موجب تقویت شرایط ذهنی لازم برای دموكراسی در میان نیروهای سیاسی شده است. در جریان انتخابات گذشته، اصلاح طلبان درون حاكمیت با اصلاح طلبان بیرون از حاكمیت، به ضرورت و نیاز انتخاباتی، به تعامل پرداختند.پیامدهای این انتخابات، دامنه همگرایی نیروهای سیاسی را از قلمرو اصلاح طلبان فراتر برده است و ما شاهد رویدادها و تعامل میان جناح های سیاسی رقیب نیز هستیم. بحران انرژی هسته ای و تهدیدهای خارجی هم مزید بر علت شده و نوعی از وفاق ملی را می طلبد.آنچه در ۸ سال پیش تحت عنوان خودی و غیرخودی مطرح شد، امروز از ادبیات سیاسی حذف شده است. آرام آرام علائمی از توجه به ضرورت پیش نیازهای دموكراسی یا شرایط لازم ذهنی، كه در بالا به آنها اشاره شد، از جانب احزاب و نیروهای سیاسی دیده می شود. نشست های مستمر میان نمایندگان احزاب و سازمان های سیاسی و موفقیت آنها در تدوین و نهایی كردن منشور جبهه دموكراسی خواهی و حقوق بشر و همچنین دیدارها و گفت وگوهای چندجانبه میان نمایندگان گروه های سیاسی با باور و دیدگاه های متفاوت در هفته های اخیر همه حكایت از نوعی حركت آگاهانه به سوی سازگاری همگرایی و مصلحت اندیشانه میان این نیروها دارد.البته نباید انتظار زیادی داشت و شتاب زده به قضاوت پرداخت. هنوز تقابل میان دو جریان اصلی سیاسی وجود دارد كه در خانه احزاب بروز و ظهور پیدا كرده است. جریانی كه در انتخابات خانه احزاب پیروز نشده است، هنوز هم می كوشد تا با استفاده از جلب حمایت وزارت كشور، بدون توجیه قانونی، با جریان برنده مقابله كند؛ هنوز برخی از احزاب سیاسی متعلق به جریان راست و محافظه كار با احزاب سیاسی دگراندیش برخورد می كنند و اصل تعامل مسالمت آمیز با این احزاب را نپذیرفته اند؛ هنوز خانه احزاب خود را موظف به حمایت از حقوق قانونی تمام احزاب نمی داند؛درحالی كه نظارت بر فعالیت احزاب سیاسی، اعم از آنها كه به ثبت رسیده اند یا نرسیده اند، برطبق قانون احزاب مصوب ۱۳۶۰ به عهده وزارت كشور و كمیسیون ماده ۱۰ واگذار شده است و نهادهای امنیتی طبق قانون تنها می توانند اطلاعاتی را كه به دست می آورند، در اختیار این كمیسیون و در صورت لزوم، دادگاه های قوه قضائیه قرار دهند، بنابراین اگرچه از یك طرف با تحولات و رویدادهای امیدواركننده ای روبه رو هستیم، اما از جانب دیگر رفتارها و همكنشی های غیرمدنی میان احزاب و نهادها نشان می دهد كه هنوز راه درازی در پیش است و به كوشش های آگاهانه بیشتری نیاز مبرم داریم.
۵ _ یك رابطه تنگاتنگ میان دموكراسی و حقوق بشر وجود دارد. دموكراسی شكل قابل قبول اعمال حق حاكمیت ملت، به رسمیت شناختن حق تعیین سرنوشت مردم به دست خودشان است. اما اعمال این حق میسر نمی شود، مگر آنكه ابتدا سایر حقوق و آزادی های اساسی انسان تامین شده باشد. آنچه به نام حقوق بشر نامیده می شود و در بیانیه جهانی حقوق بشر، منشور سازمان ملل متحد و سایر معاهدات بین المللی مربوطه آمده است مصادیق حقوق طبیعی_ Natural Rights انسان است. انسان، به عنوان انسان، از حقوق طبیعی، آزادی فكر و اندیشه، آزادی بیان و قلم و آزادی انتخاب برخوردار است.
سرشت یا فطرت انسان، برخورداری از كرامت انسانی است و آن چیزی نیست جز آزادی و اختیار و توانایی تفكر و بیان تفكر. این حقوق به اصطلاح اهل فن ماقبل دینی است. یعنی انسان قبل از آن كه دینی یا فكری را قبول كند یا مختار و آزاد باشد و حق انتخاب آزادانه را داشته باشد، به عبارت دیگر نهادینه شدن دموكراسی زمانی میسر است كه حقوق و آزادی های اساسی ملت تامین شده باشد. به همین مناسبت دفاع از حقوق بشر بخش جدایی ناپذیر از جنبش برای دموكراسی است. هركجا حقوق بشر نقض می شود، آنجا دموكراسی نیست و اگر هم وجوهی از دموكراسی باشد با خطر نابودی و از بین رفتن روبه رو است.
ابراهیم یزدی
دبیركل نهضت آزادی ایران
منبع : روزنامه شرق