جمعه, ۳ اسفند, ۱۴۰۳ / 21 February, 2025
مجله ویستا
هنر ـ تطور و چشم انداز فرهنگی آن
از پیدایش هنر كمابیش همان اندازه زمان گذشته است كه جامعهی بشری عمر كرده است. هنر در اصل زاییدهی مبارزهی انسان برای ارتباط با جهان پیرامون، پی بردن بر موانع بر سر راه تأمین شرایط زندگانی انسان بوده است. او توانسته از امكانات و محدودیتهای بیواسطهی طبیعت فرا رود. با فعالیت خود قادر به انسانی و اجتماعی كردن واقعیت طبیعی شده است، استعداد آن را یافته شرایط، وضعیت، پیش نیازهای زندگی با واقعیت را دریابد و با طبیعت ارتباط برقرار كند.
در انسانی كردن طبیعت راههای متفاوت پیش گرفته و وسایل مقتضی برای موفقیت در آن را جست و جو كرده، استفاده از آنها را به كار گرفته است، یكی از آنها فعالیت هنری بوده است. هنر آن رهیافت به طبیعت است كه انسان در آن و با آن در ساحتی سوای سطح نظری ـ عملی علوم توانسته است تاریخیت و اجتماعیت و هویت خود را كشف و تصویر كند، به نیتهای خود جامهی عملی هنری بپوشاند، نسبت خود را با جهان پیرامون در اثر هنری بیان كند و از آن خوشایندی زیباشناختی تجربه كند. در جماعت بشری تعامل نامحدود و آزاد با طبیعت وجود دارد. این تعامل اجتماعی پایهی ارتباط و رفتار فرهنگی است، این به ویژه آنجا كه معطوف به تولید نیازهای مادی و معنوی زندگی میشود. اجتماع انسانی تنها در شرایط فرهنگی جامعه میسر است و میتواند به مثابهی اجتماع عمل كند. فعالیت هنری خصلت صیانتی دارد؛ به معنای نوعی فراغت یا رهایی از وابستگی صرف و بیواسطه به طبیعت است. این پدیدهی فراغریزی كه مبین تفكیك خود از تعامل غریزی است در عین حال نطفهی استتیكی دارد و در عین نطفهی زیباشناختی داشتن در خدمت و در تكمیل رفتار و اعمال غریزی حیوان است. برای مثال چهچه زدن پرندگان، لانه آرایی، نظافت و تزیین محوطهی زیستی از آن گونهاند. اینگونه رفتار نیمه غریزی و فرا مصرفی وقتی با ضرورت تركیب شوند، رنگ آیینی به خود میگیرند. این تعامل كه نطفههای زیباشناختی در وضعیت طبیعی دارد، نزد اقوام صدر تاریخ جوامع انسانی خصلت آرمانی ـ عملی و نوع حیثیت التفاتی به خود گرفت. این فعالیت كه در اصل وسیلهی چیرگی بر موانع بر سر راه حفظ وجود و تأمین معیشت داشته، معروف نشانههای آن چیزی است كه بعداً در جماعت انسانی هنر جادویی (آیینی) به شمار آمده است. در این نوع فعالیت هنری انسان برای تأمین موفقیت در فعالیت مورد نظر خود، پیشانه تدارك ذهنی برای چیرگی بر آن موانع را میدیده است كه نیت غلبه داشتن بر آن را داشته (با قربانی، رقص دسته جمعی، حركتهایآیینی وغیره). آدمی با این بسیج نیروی ذهنی به رویارویی با مسئله موردنظر میرفته، یعنی ایجاد تناسب ذهن و عین برای كسب تعادل روحی با موضوع مورد نظر و برای چیرگی بر موضوع قابل غلبه.صفت مشخصهی هنر آیینی یك حركت و مشاركت جمعی در مراسم تحقق مقصود، برای وصول آن مدارج روحی بوده است كه به اعتماد به نفس جمع برای موفقیت در فعالیت منجر میشده است. در این فعالیت تكیه بر تكرار جنبههای تهییجی تا سر حد اشباع به منظور به وجد آوردن شركتكنندگان برای اقدام بوده است. در جهان طبیعت مراسمی كه زنبوران عسل و مورچگان به جای میآورند، بیشباهت به مراسم آیینی انسانهای اولیه نیست. در تطور تاریخی هنر شاید این نكته شایان توجه باشد كه هنر در مرحلهی آیینی یك كنش جمعی بوده و جمع شركت كنندگان به واقع در عین حال هنرمندان اولیه به شمار میآمدند. این مراسم در ضمن نوعی تقویت روحی هم برای اجراكنندگان و هم برای بینندگان بوده است. این گونه مراسم هیچ گونه دست ساخته (artefact) به مفهوم امروز از خود به جای نمیگذاشته. هنر آیینی عمدتاً هنر طایفهای، قبیلهای و مولفانش مجریان آن نیز بودهاند، هنری عملی یا گفتاری كه بیشتر شبیه به اجرای نمایشهای خیابانی عصر ما بوده است، شاید بتوان هنر عامیانه را تطور بعدی آن دانست. چنانچه نقاشی یا تصویرهای درون غارهای كهن هنری بوده باشند كه جنبهی آیینی از آنها زدوده یا بسیار واكاهی شده، میتوان این آثار را اولین شكل هنری دانست كه رابطه با واقعیتهای طبیعی زندگی مدنظر مبتكران آن بوده است. تصویرهای درون غار اولین نمونههای تصویر هنری و تجسمی موجودات طبیعی به شمار میآیند كه در غار به عنوان فضای زیست مردمان آن روزگار حك شدهاند. با اطمینان میتوان گفت كه آنها اولین آثاریاند كه مولود فعالیت یك هنرمند متفرد ولی گمنام میباشند. واقعیت این است كه آفریننده آنها اثر خود را در دسترس غارنشینان مینهاده است (البته در اینباره كه فضای درون غار تا چه میزان خصلت قدسی داشته یا خیر، نظرات پژوهندگان متفاوت است).
با اینكه محرك اصلی در آفرینش این آثار درون غار هنوز از پردهی ابهام بیرو ن نیامده است، آنچه شبهه باقی نمیگذارد این است كه حركت طبیعی موجودات حیوانی به سبكی واحد بازپردازی شده است و به تصویرها رویت هنری ـ انسانی داده شده است. طبیعی است كه هم خلق هنر و هم پسند و كاربردش مسبوق بر یك فرهنگ متناسب با آن باشد. به عبارت دیگر، هنر فرهنگی را كه هنر در محیط آن شكل میگیرد بازتاب میدهد. هنر یك پدیدهی فرهنگی است، پدیدهای كه نقش و اهمیت خاص خود را در فرهنگ جماعت ایفا میكند. فرهنگ بازتاب ارتباط و تولید زندگی اجتماعی در انسان است كه با پیشرفت جامعهی انسانی نه تنها جنگ عقاید، نظرات، احساسها و رسوب بیواسطهی فعالیت روزمرهی انسان شده، بلكه ضمناً بستر ارتباط زبانی، مفاهمه، تلاقی ارزشها شده كه پس از اختراع الفبا به ثبت نوشتاری درآمده و زمینهی تداوم سنت آثار فرهنگی گردیده است. فرهنگ به مثابهی سر هم این پدیدهها و مناسبات، شرط اساسی حفظ و بقای هرآنچه فرهنگ زا و هویت اجتماعی بوده گردیده است، فرهنگ فضای خود ـ تحققی انسان به مثابهی موجود عقلانی، آزاد، و غنای فردی و جماعت انسانی در مراحل پیشرفتهتر اجتماع است. فرهنگ دارای دو بخش است، یكی فرهنگ مادی (تولید، كارافزار تولید، ماشین و...) و دیگری فرهنگ معنوی (دانش، فلسفه، هنر، حقوق و جز آن). به عبارتی، فرهنگ نظام همزیستی ارزشها، كثرت هنجارهای رفتاری، پژواك تمدن خودی (و بیگانه) است. نهادی است كه عنوان «طبیعت دوم» یافته است. هنر ضمن تعامل معنوی با طبیعت، زمینه در فرهنگ دارد، برآوردی است از جنبههای مختلف فرهنگ، به گونهای كه با برخی از آنها جنبهی متجانس بیشتر دارد ـ این تجانس در فرهنگ معنوی با فلسفه و علم و در بخش فرهنگ مادی با فناوری است. بر روی هم فرهنگ دارای شالودهی بومی و از لحاظ تاریخی مبتنی بر سنتهای ملی است.
البته هنر نیز نسبت به سنت و مقتضای بومی فرهنگ بیگانه و بیتفاوت نیست، با این تفاوت كه هنر گویای یك مناسبت بیشتر انتقادی است نسبت به سنت به طور كلی تا تأییدی صرف. هنر به سنت و عرف فرهنگی مستقیماً وابسته نیست؛ عنصر انتقادی و آوانگارد در فرهنگ ملی است. بیش از آنكه یك سلاح انتقادی مستقیم نسبت به عناصر سنت فرهنگی باشد، نقش نقادانهاش در آن است كه به مناسبات فرهنگی در آثار خود بازتاب و مجال برخورد عقاید و آراء، گفت و شنود فراهم میآورد. آنچه از مقابلهی این برخورد عقاید و گفت و شنود عاید میشود سنجش ارزشها و هنجارهای اجتماعی است. هنر و فرهنگ از نگاهی حد و رسم یكدیگرند: از این نظر كه هنر آنجا آغاز میشود كه مرز قلمروی فرهنگ است، اینكه كیفیت این كنونگی هنر با گذشتگی فرهنگ در چه ارتباط تعاملی یا تعارضی میتواند باشد، بستگی به كیفیت آوانگاردی هنر و نوپذیری فرهنگ دارد. هنر آن حلقه در زنجیرهی عناصر فرهنگ است كه بیش از همه گشوده بر تحول فرهنگ خودی و دیگر فرهنگها و دستاوردهای هنری ملل و مردمان دیگر است. هنر به این معنای كلام، پذیراترین، كم پیشداوریترین بخش فرهنگ است كه به پیشواز هر چیز نو، ابتكاری و وارستگی آور گرایش دارد. اثر هنری در قیاس با مصالحش دارای دو برجستگی همبسته در یكدیگر است: بازنمایی واقعیت توأم با بازسازی اخلاقی و معرفت شناختی آن، دیگر اینكه واقعیت خلق شده در اثر هنری در بیرون از اثر هنری در جایی وجود ندارد و نامكرر است، مصداق در واقعیت عرف معمول ندارد؛ تنها با توجه به مقتضیات خاص خود اثر مفهوم و موضوعیت واقعی دارد؛ در حقیقت این عامل، آن وجهی است كه به اثر هنری زیبایی هنری میبخشد. اثر هنری یك نوع گشودگی به حقیقت امر تصویر شده است؛ هنر در همان حال توصیفش خصلت راز زدایانه دارد، پدیده را از ابهام و بیتفاوتی روزمرگی بیرون میآورد و در مواردی نیز از آن قداستزدایی میكند، به همین جهت هنر زمینهساز مناسبات رفتاری و ارتباطی نو است. هنر نه تنها انعكاس ذایقهی جاری بلكه برانگیزندهی ذوق نابود میشود. با تجسم تصورات و پیشداوری راه به نقد آن و به خود حقیقت واقعیت هنری را ممكن میكند.حقیقت گذشته و پوشیدگی رفتار آدمی در آن تجسم محسوس و انضمامیت هنری مییابد؛ موجب میشود آدمی به بركت امكانات و واقعیت ذاتی خویش در اثر هنری واقف گردد (شاید منظور شیلر از اینكه میگوید، طبیعت آدمی را به وجود میآورد، هنر او را انسانی میپروراند، همین نكته باشد).مخاطب اثر هنری خود انسان است؛ در پهنهی آن فضای عمل، روح زمان، درك طبیعت، میزان آزادی و خاستگاه حقیقت انسان آشكار میشود. اثر هنری روایتگر مسایلی است كه بر انسان سنگینی میكند، بیآنكه به شرایط و مناسبات فرهنگی زمینهساز آنها وابسته بماند. روایت واقعیات در اثر هنری معرف اعتلای معرفتی انسان بر آن است. هنر وسیلهی تمتع استتیكی است ـ با تأكید بر اینكه خودِ وسیله نسبت به تمتعهای گذرندهی حاصل از آن ماندگار میماند. اثربخشی واقعی هنر با و در خود اثر هنری دست میدهد؛ هنر از قصد و برنامهی هنرمند/نویسنده فرامیرود، میزان این اعتلا بستگی دارد به تعامل سویاسوی اثر هنری و انسان.فرهنگ به محیط زیست معنوی انسان میماند - همان گونه كه انسان از بستر مادی زندگی سر برمیآورد، فرهنگ بستر وجود و بقای اجتماعی او است. انسان در محیط فرهنگی حاكم در جامعه پا به عالم هستی میگذارد و گزینشی جز آن ندارد كه آن را «تنفس» كند تا «زنده» بماند، او به فرهنگ حاكم وابسته است، امكان آن را ندارد كه فرهنگ را به دلخواه و فردانی دگرگون كند. البته میتواند بر آن تأثیر گذار شود، همچنان كه تاكنون چنین نیز كرده است.
تأثیر هنری بر فرهنگ تنها میتواند به وسیلهی عناصری از خود فرهنگ صورت گیرد. این نكته ممكن است یك همانگویی بنماید، ولی واقعیت این است كه متحول كردن فرهنگ تنها با وسایلی كه خصلت فرهنگی دارد شدنی است. فرهنگ بخشهایی دارد كه هر یك مستقلاً به صورت عنصر و جزء متشكل فرهنگ عمل میكند؛ فلسفه، علم، هنر و... از جمله این عناصرند. طبیعی است كه هر یك از این عناصر به مقتضای محتوای خود و در جهت خاصی میتواند بر تحول فرهنگ تأثیر گذارد؛ فلسفه با تقویت عنصر نظری، علم با تأكید بر جانب حقیقت یابانه. تردید نیست كه غذایی كه فلسفه و علم بر فرهنگ اعمال میكنند، منجر به تحول آن میشود. اما با توجه به موضوع این نوشته، نقش هنر در این رهگذر موثرتر و دارای كارایی چشمگیرتر است. تأثیر هنر نوآور بر فرهنگ از آن جهت استحكام بخش است كه هنر خود زمینه و هدف فرهنگی دارد. هنر و اثر هنری ماهیتاً بدعت گذار و رفتارآور است و گرایش به آن دارد، رفتارها هنجارها، ارزشها را پرسشوار توصیف كند. پرسشهای هنری كه معمولاً خصلت برخورد عقاید و آرایی دارد، موجب میشود كه ارزشها و هنجارها قطعیت و محتومیت خود را فروكاهند، سوالپذیر شوند و راه را بر شقهای جایگزینی هر پدیدهی فرهنگی بگشایند. از این لحاظ میتوان از خصلت فرهنگساز یا دست كم تحول انگیز هنر در پهنهی فرهنگ سخن گفت. هنر آبشخور فرهنگی دارد بیآنكه به عرف سنتی آن پایبند باشد، مقتضیات آن را بدیده میگیرد ولی به آنها تمكین نمیكند. هنر زاییدهی فعالیت فرهنگی آزاد و نسبتاً خودمختار فرد در اجتماع است. از این جهت هنر بیشتر رو به آیندگی هنجارها و ارزشها دارد. این موقعیت موجب میشود كه هنر به عنوان عنصر فعال در مجموعهی فرهنگ ملی ایفای نقش كند و آن را متحول كند. و از آنجا كه هنر تكیه به تكنیك، صنعت و پیشههای زمان دارد، از پویایی آن بیبهره نمانده بلكه توانسته از آن سهمه دار شود. چون تكنولوژی نتنیجهی علم كاربرد یافته میباشد و به عنوان محرك هنر نیز عمل میكند، اثر هنری بیشتر بازتاب دهندهی جانب امكانی استعدادهای خفته در فرهنگ ملی است. هنر یك دست ساخته (artefact) است كه در طبیعت وجود ندارد، بنابراین، واقعیت آن نیز متفاوت از واقعیات چیزها یا امور عینی است. «واقعیت» اثر هنری در خود اثر تكوین میپذیرد. این واقع شدن اثر هنری (به گفتهی هایدگر) شدن یك حقیقت هنر است، حقیقتی یكباره كه پیش از آن نبوده و برون از آن اثر نیز وجود نخواهد داشت. فرهنگ فضای ذهنی این دستساخته را تشكیل میدهد، بیآنكه هنر را وابسته به خود كند، فضای تنفس اثر هنری را تشكیل میدهد، اثر هنری در آن تحرك خود را مییابد، به گونهای تجسم حسانی آن است، به طریق خاص خود آن را ظاهر میكند. اثر هنری در این فضا تعادل فرهنگی مییابد، و این فضا در اثر هنری انعكاس مییابد.ما معمولا از فرهنگ یك برداشت یا تصور كلی داریم، برای ما برخی بخشهای آن بیشتر مطرحاند. در اساس فرهنگ بر كنش ما محیط است. تعامل ما در این محیط، فضایی میسازد كه عناصر گوناگون فرهنگی در آن موضوعیت پیدا میكنند؛ چگونگی رفتار و تعامل ما با این عناصر، نقش آنها را در شتاب بخشیدن یا كند كرد ن حركت فرهنگ معین میكند. در میان بخشها و عناصر فرهنگ تنها بخشی كه میتواند ریشهایتر از همه دیگر اجزاء فرهنگ را به سنجش گیرد، علم و هنر است. هنر بازار مكارهای را میماند كه تمام عناصر و اجزاء فرهنگ در آن برآمد میكنند و از صافی ارزشهای آن میگذرند.به گفتهی یكی از فیلسوفان، هنر اولین آموزگار مردمان بوده است. در مراحل اولیهی تكامل فرهنگ بشری هنر تنها سلاح كارا در تكاپوی انسان برای غلبه بر راز و رمزهای طبیعت بوده است. با دور شدن از جادو و اسطوره هنر رهسپار دورانی با امكاناتی شد كه زاییدهی پیشرفت جامعه و تقسیم كار اجتماعی بوده است. آثارش از تماس با موضوعها و ضرورتهای بیواسطهی زندگی فاصله گرفت و راه به كلیساها، قصرها، دربارها یافت، با زیباشناسی و با ذایقهی آن مجامع آشنا شد، آنها را بازتاب داد و در گالریها، نمایشگاهها و باشگاهها جا یافت. انقلابهای اجتماعی و صنعتی، توسعهی تكنولوژی كاربردی را با حرفههای دستی درآمیخت و موجب تحول اشكال هنر شد، و هنر دوشادوش تكامل آن گام برداشته است. مناسبات هنر و تكنولوژی در قرن بیستم استحكام بیشتر یافت. میتوان گفت كه هنر بدون تكیه به فنآوری زمان به دشواری میتوانست به شكوه، نرمش، ظرافت و جایگاه امروز خود در زندگانی بشر برسد. از آنجا كه «هیچ چیز انسانی برای هنر بیگانه» نبوده است، طبیعی است كه آمیزش هنر با تكنولوژی كه یك همزاد هنر بوده است، امكان داد كه اشكال هنرهای تجسمی و صحنهای بتوانند آثار شگفتانگیزی به مثال عجایب هفتگانه جهان خلق كنند. هنر با این پیشینه و سرگذشت پرماجرای خود جایی برای سرافكندگی در مقابل علم و فلسفه ندارد. با این اندوختهی فرهنگی، با آزادی و وارستگیای كه در مقایسه با دیگر بخشهای فرهنگ فراچنگ آورده و به آنها دامن زده با كمینه توهم یا سادهنگری به دشواریهایی كه در پشت سر داشته و بیگمان در پیش رو نیز دارد. هنر با عبور از مختصات صرفاً ملی اینك در آستانة گسترة پهناور دهكدة جهانی با تمام تجربة اندوخته و اطمینان واثق در معیت تكنولوژی هنری به استقبال مسایلی میرود كه خاص زندگانی بشریت در زیر سقف كرهی خاكی است؛ با تكیه به سنت گذشتهی خود و بهتر از گذشته به بازنمایی رازهای ناگشودة عالم زندگی خواهد پرداخت.
برخی منابع مورد استفاده:
۱) Handbook of Human Symbolic Evolution. Edited by: Andrew Lock and
Charles R.Peters. Oxford Science Publications ۱۹۹۶
۲) ارنست فیشر. ضرورت هنر ـ در روند تكامل اجتماعی. برگردان فیروز شیوانلو. انتشارات توس، ۱۳۵۸ (مدخلهای «هنر»، «فرهنگ»، «تكنولوژی»)
۳) Historisches Woerterbuch der Philosophie. Herausgegeben von Joachim Ritter. Basel/Stuttgart
(مدخلهای «هنر»، «فرهنگ»، «تكنیك»)
۴) In Defence of Humanism - Value in the Arts and Letters Richard A. Etlin.Cambridge Univ. Press. ۱۹۹۶
۵) A Companion to Aesthetics. Ed. By David Cooper. Blackwell,۱۹۹۲
(مدخلهای مربوط به موضوع نوشته ـ هنر، فرهنگ)
محمود عبادیان
در انسانی كردن طبیعت راههای متفاوت پیش گرفته و وسایل مقتضی برای موفقیت در آن را جست و جو كرده، استفاده از آنها را به كار گرفته است، یكی از آنها فعالیت هنری بوده است. هنر آن رهیافت به طبیعت است كه انسان در آن و با آن در ساحتی سوای سطح نظری ـ عملی علوم توانسته است تاریخیت و اجتماعیت و هویت خود را كشف و تصویر كند، به نیتهای خود جامهی عملی هنری بپوشاند، نسبت خود را با جهان پیرامون در اثر هنری بیان كند و از آن خوشایندی زیباشناختی تجربه كند. در جماعت بشری تعامل نامحدود و آزاد با طبیعت وجود دارد. این تعامل اجتماعی پایهی ارتباط و رفتار فرهنگی است، این به ویژه آنجا كه معطوف به تولید نیازهای مادی و معنوی زندگی میشود. اجتماع انسانی تنها در شرایط فرهنگی جامعه میسر است و میتواند به مثابهی اجتماع عمل كند. فعالیت هنری خصلت صیانتی دارد؛ به معنای نوعی فراغت یا رهایی از وابستگی صرف و بیواسطه به طبیعت است. این پدیدهی فراغریزی كه مبین تفكیك خود از تعامل غریزی است در عین حال نطفهی استتیكی دارد و در عین نطفهی زیباشناختی داشتن در خدمت و در تكمیل رفتار و اعمال غریزی حیوان است. برای مثال چهچه زدن پرندگان، لانه آرایی، نظافت و تزیین محوطهی زیستی از آن گونهاند. اینگونه رفتار نیمه غریزی و فرا مصرفی وقتی با ضرورت تركیب شوند، رنگ آیینی به خود میگیرند. این تعامل كه نطفههای زیباشناختی در وضعیت طبیعی دارد، نزد اقوام صدر تاریخ جوامع انسانی خصلت آرمانی ـ عملی و نوع حیثیت التفاتی به خود گرفت. این فعالیت كه در اصل وسیلهی چیرگی بر موانع بر سر راه حفظ وجود و تأمین معیشت داشته، معروف نشانههای آن چیزی است كه بعداً در جماعت انسانی هنر جادویی (آیینی) به شمار آمده است. در این نوع فعالیت هنری انسان برای تأمین موفقیت در فعالیت مورد نظر خود، پیشانه تدارك ذهنی برای چیرگی بر آن موانع را میدیده است كه نیت غلبه داشتن بر آن را داشته (با قربانی، رقص دسته جمعی، حركتهایآیینی وغیره). آدمی با این بسیج نیروی ذهنی به رویارویی با مسئله موردنظر میرفته، یعنی ایجاد تناسب ذهن و عین برای كسب تعادل روحی با موضوع مورد نظر و برای چیرگی بر موضوع قابل غلبه.صفت مشخصهی هنر آیینی یك حركت و مشاركت جمعی در مراسم تحقق مقصود، برای وصول آن مدارج روحی بوده است كه به اعتماد به نفس جمع برای موفقیت در فعالیت منجر میشده است. در این فعالیت تكیه بر تكرار جنبههای تهییجی تا سر حد اشباع به منظور به وجد آوردن شركتكنندگان برای اقدام بوده است. در جهان طبیعت مراسمی كه زنبوران عسل و مورچگان به جای میآورند، بیشباهت به مراسم آیینی انسانهای اولیه نیست. در تطور تاریخی هنر شاید این نكته شایان توجه باشد كه هنر در مرحلهی آیینی یك كنش جمعی بوده و جمع شركت كنندگان به واقع در عین حال هنرمندان اولیه به شمار میآمدند. این مراسم در ضمن نوعی تقویت روحی هم برای اجراكنندگان و هم برای بینندگان بوده است. این گونه مراسم هیچ گونه دست ساخته (artefact) به مفهوم امروز از خود به جای نمیگذاشته. هنر آیینی عمدتاً هنر طایفهای، قبیلهای و مولفانش مجریان آن نیز بودهاند، هنری عملی یا گفتاری كه بیشتر شبیه به اجرای نمایشهای خیابانی عصر ما بوده است، شاید بتوان هنر عامیانه را تطور بعدی آن دانست. چنانچه نقاشی یا تصویرهای درون غارهای كهن هنری بوده باشند كه جنبهی آیینی از آنها زدوده یا بسیار واكاهی شده، میتوان این آثار را اولین شكل هنری دانست كه رابطه با واقعیتهای طبیعی زندگی مدنظر مبتكران آن بوده است. تصویرهای درون غار اولین نمونههای تصویر هنری و تجسمی موجودات طبیعی به شمار میآیند كه در غار به عنوان فضای زیست مردمان آن روزگار حك شدهاند. با اطمینان میتوان گفت كه آنها اولین آثاریاند كه مولود فعالیت یك هنرمند متفرد ولی گمنام میباشند. واقعیت این است كه آفریننده آنها اثر خود را در دسترس غارنشینان مینهاده است (البته در اینباره كه فضای درون غار تا چه میزان خصلت قدسی داشته یا خیر، نظرات پژوهندگان متفاوت است).
با اینكه محرك اصلی در آفرینش این آثار درون غار هنوز از پردهی ابهام بیرو ن نیامده است، آنچه شبهه باقی نمیگذارد این است كه حركت طبیعی موجودات حیوانی به سبكی واحد بازپردازی شده است و به تصویرها رویت هنری ـ انسانی داده شده است. طبیعی است كه هم خلق هنر و هم پسند و كاربردش مسبوق بر یك فرهنگ متناسب با آن باشد. به عبارت دیگر، هنر فرهنگی را كه هنر در محیط آن شكل میگیرد بازتاب میدهد. هنر یك پدیدهی فرهنگی است، پدیدهای كه نقش و اهمیت خاص خود را در فرهنگ جماعت ایفا میكند. فرهنگ بازتاب ارتباط و تولید زندگی اجتماعی در انسان است كه با پیشرفت جامعهی انسانی نه تنها جنگ عقاید، نظرات، احساسها و رسوب بیواسطهی فعالیت روزمرهی انسان شده، بلكه ضمناً بستر ارتباط زبانی، مفاهمه، تلاقی ارزشها شده كه پس از اختراع الفبا به ثبت نوشتاری درآمده و زمینهی تداوم سنت آثار فرهنگی گردیده است. فرهنگ به مثابهی سر هم این پدیدهها و مناسبات، شرط اساسی حفظ و بقای هرآنچه فرهنگ زا و هویت اجتماعی بوده گردیده است، فرهنگ فضای خود ـ تحققی انسان به مثابهی موجود عقلانی، آزاد، و غنای فردی و جماعت انسانی در مراحل پیشرفتهتر اجتماع است. فرهنگ دارای دو بخش است، یكی فرهنگ مادی (تولید، كارافزار تولید، ماشین و...) و دیگری فرهنگ معنوی (دانش، فلسفه، هنر، حقوق و جز آن). به عبارتی، فرهنگ نظام همزیستی ارزشها، كثرت هنجارهای رفتاری، پژواك تمدن خودی (و بیگانه) است. نهادی است كه عنوان «طبیعت دوم» یافته است. هنر ضمن تعامل معنوی با طبیعت، زمینه در فرهنگ دارد، برآوردی است از جنبههای مختلف فرهنگ، به گونهای كه با برخی از آنها جنبهی متجانس بیشتر دارد ـ این تجانس در فرهنگ معنوی با فلسفه و علم و در بخش فرهنگ مادی با فناوری است. بر روی هم فرهنگ دارای شالودهی بومی و از لحاظ تاریخی مبتنی بر سنتهای ملی است.
البته هنر نیز نسبت به سنت و مقتضای بومی فرهنگ بیگانه و بیتفاوت نیست، با این تفاوت كه هنر گویای یك مناسبت بیشتر انتقادی است نسبت به سنت به طور كلی تا تأییدی صرف. هنر به سنت و عرف فرهنگی مستقیماً وابسته نیست؛ عنصر انتقادی و آوانگارد در فرهنگ ملی است. بیش از آنكه یك سلاح انتقادی مستقیم نسبت به عناصر سنت فرهنگی باشد، نقش نقادانهاش در آن است كه به مناسبات فرهنگی در آثار خود بازتاب و مجال برخورد عقاید و آراء، گفت و شنود فراهم میآورد. آنچه از مقابلهی این برخورد عقاید و گفت و شنود عاید میشود سنجش ارزشها و هنجارهای اجتماعی است. هنر و فرهنگ از نگاهی حد و رسم یكدیگرند: از این نظر كه هنر آنجا آغاز میشود كه مرز قلمروی فرهنگ است، اینكه كیفیت این كنونگی هنر با گذشتگی فرهنگ در چه ارتباط تعاملی یا تعارضی میتواند باشد، بستگی به كیفیت آوانگاردی هنر و نوپذیری فرهنگ دارد. هنر آن حلقه در زنجیرهی عناصر فرهنگ است كه بیش از همه گشوده بر تحول فرهنگ خودی و دیگر فرهنگها و دستاوردهای هنری ملل و مردمان دیگر است. هنر به این معنای كلام، پذیراترین، كم پیشداوریترین بخش فرهنگ است كه به پیشواز هر چیز نو، ابتكاری و وارستگی آور گرایش دارد. اثر هنری در قیاس با مصالحش دارای دو برجستگی همبسته در یكدیگر است: بازنمایی واقعیت توأم با بازسازی اخلاقی و معرفت شناختی آن، دیگر اینكه واقعیت خلق شده در اثر هنری در بیرون از اثر هنری در جایی وجود ندارد و نامكرر است، مصداق در واقعیت عرف معمول ندارد؛ تنها با توجه به مقتضیات خاص خود اثر مفهوم و موضوعیت واقعی دارد؛ در حقیقت این عامل، آن وجهی است كه به اثر هنری زیبایی هنری میبخشد. اثر هنری یك نوع گشودگی به حقیقت امر تصویر شده است؛ هنر در همان حال توصیفش خصلت راز زدایانه دارد، پدیده را از ابهام و بیتفاوتی روزمرگی بیرون میآورد و در مواردی نیز از آن قداستزدایی میكند، به همین جهت هنر زمینهساز مناسبات رفتاری و ارتباطی نو است. هنر نه تنها انعكاس ذایقهی جاری بلكه برانگیزندهی ذوق نابود میشود. با تجسم تصورات و پیشداوری راه به نقد آن و به خود حقیقت واقعیت هنری را ممكن میكند.حقیقت گذشته و پوشیدگی رفتار آدمی در آن تجسم محسوس و انضمامیت هنری مییابد؛ موجب میشود آدمی به بركت امكانات و واقعیت ذاتی خویش در اثر هنری واقف گردد (شاید منظور شیلر از اینكه میگوید، طبیعت آدمی را به وجود میآورد، هنر او را انسانی میپروراند، همین نكته باشد).مخاطب اثر هنری خود انسان است؛ در پهنهی آن فضای عمل، روح زمان، درك طبیعت، میزان آزادی و خاستگاه حقیقت انسان آشكار میشود. اثر هنری روایتگر مسایلی است كه بر انسان سنگینی میكند، بیآنكه به شرایط و مناسبات فرهنگی زمینهساز آنها وابسته بماند. روایت واقعیات در اثر هنری معرف اعتلای معرفتی انسان بر آن است. هنر وسیلهی تمتع استتیكی است ـ با تأكید بر اینكه خودِ وسیله نسبت به تمتعهای گذرندهی حاصل از آن ماندگار میماند. اثربخشی واقعی هنر با و در خود اثر هنری دست میدهد؛ هنر از قصد و برنامهی هنرمند/نویسنده فرامیرود، میزان این اعتلا بستگی دارد به تعامل سویاسوی اثر هنری و انسان.فرهنگ به محیط زیست معنوی انسان میماند - همان گونه كه انسان از بستر مادی زندگی سر برمیآورد، فرهنگ بستر وجود و بقای اجتماعی او است. انسان در محیط فرهنگی حاكم در جامعه پا به عالم هستی میگذارد و گزینشی جز آن ندارد كه آن را «تنفس» كند تا «زنده» بماند، او به فرهنگ حاكم وابسته است، امكان آن را ندارد كه فرهنگ را به دلخواه و فردانی دگرگون كند. البته میتواند بر آن تأثیر گذار شود، همچنان كه تاكنون چنین نیز كرده است.
تأثیر هنری بر فرهنگ تنها میتواند به وسیلهی عناصری از خود فرهنگ صورت گیرد. این نكته ممكن است یك همانگویی بنماید، ولی واقعیت این است كه متحول كردن فرهنگ تنها با وسایلی كه خصلت فرهنگی دارد شدنی است. فرهنگ بخشهایی دارد كه هر یك مستقلاً به صورت عنصر و جزء متشكل فرهنگ عمل میكند؛ فلسفه، علم، هنر و... از جمله این عناصرند. طبیعی است كه هر یك از این عناصر به مقتضای محتوای خود و در جهت خاصی میتواند بر تحول فرهنگ تأثیر گذارد؛ فلسفه با تقویت عنصر نظری، علم با تأكید بر جانب حقیقت یابانه. تردید نیست كه غذایی كه فلسفه و علم بر فرهنگ اعمال میكنند، منجر به تحول آن میشود. اما با توجه به موضوع این نوشته، نقش هنر در این رهگذر موثرتر و دارای كارایی چشمگیرتر است. تأثیر هنر نوآور بر فرهنگ از آن جهت استحكام بخش است كه هنر خود زمینه و هدف فرهنگی دارد. هنر و اثر هنری ماهیتاً بدعت گذار و رفتارآور است و گرایش به آن دارد، رفتارها هنجارها، ارزشها را پرسشوار توصیف كند. پرسشهای هنری كه معمولاً خصلت برخورد عقاید و آرایی دارد، موجب میشود كه ارزشها و هنجارها قطعیت و محتومیت خود را فروكاهند، سوالپذیر شوند و راه را بر شقهای جایگزینی هر پدیدهی فرهنگی بگشایند. از این لحاظ میتوان از خصلت فرهنگساز یا دست كم تحول انگیز هنر در پهنهی فرهنگ سخن گفت. هنر آبشخور فرهنگی دارد بیآنكه به عرف سنتی آن پایبند باشد، مقتضیات آن را بدیده میگیرد ولی به آنها تمكین نمیكند. هنر زاییدهی فعالیت فرهنگی آزاد و نسبتاً خودمختار فرد در اجتماع است. از این جهت هنر بیشتر رو به آیندگی هنجارها و ارزشها دارد. این موقعیت موجب میشود كه هنر به عنوان عنصر فعال در مجموعهی فرهنگ ملی ایفای نقش كند و آن را متحول كند. و از آنجا كه هنر تكیه به تكنیك، صنعت و پیشههای زمان دارد، از پویایی آن بیبهره نمانده بلكه توانسته از آن سهمه دار شود. چون تكنولوژی نتنیجهی علم كاربرد یافته میباشد و به عنوان محرك هنر نیز عمل میكند، اثر هنری بیشتر بازتاب دهندهی جانب امكانی استعدادهای خفته در فرهنگ ملی است. هنر یك دست ساخته (artefact) است كه در طبیعت وجود ندارد، بنابراین، واقعیت آن نیز متفاوت از واقعیات چیزها یا امور عینی است. «واقعیت» اثر هنری در خود اثر تكوین میپذیرد. این واقع شدن اثر هنری (به گفتهی هایدگر) شدن یك حقیقت هنر است، حقیقتی یكباره كه پیش از آن نبوده و برون از آن اثر نیز وجود نخواهد داشت. فرهنگ فضای ذهنی این دستساخته را تشكیل میدهد، بیآنكه هنر را وابسته به خود كند، فضای تنفس اثر هنری را تشكیل میدهد، اثر هنری در آن تحرك خود را مییابد، به گونهای تجسم حسانی آن است، به طریق خاص خود آن را ظاهر میكند. اثر هنری در این فضا تعادل فرهنگی مییابد، و این فضا در اثر هنری انعكاس مییابد.ما معمولا از فرهنگ یك برداشت یا تصور كلی داریم، برای ما برخی بخشهای آن بیشتر مطرحاند. در اساس فرهنگ بر كنش ما محیط است. تعامل ما در این محیط، فضایی میسازد كه عناصر گوناگون فرهنگی در آن موضوعیت پیدا میكنند؛ چگونگی رفتار و تعامل ما با این عناصر، نقش آنها را در شتاب بخشیدن یا كند كرد ن حركت فرهنگ معین میكند. در میان بخشها و عناصر فرهنگ تنها بخشی كه میتواند ریشهایتر از همه دیگر اجزاء فرهنگ را به سنجش گیرد، علم و هنر است. هنر بازار مكارهای را میماند كه تمام عناصر و اجزاء فرهنگ در آن برآمد میكنند و از صافی ارزشهای آن میگذرند.به گفتهی یكی از فیلسوفان، هنر اولین آموزگار مردمان بوده است. در مراحل اولیهی تكامل فرهنگ بشری هنر تنها سلاح كارا در تكاپوی انسان برای غلبه بر راز و رمزهای طبیعت بوده است. با دور شدن از جادو و اسطوره هنر رهسپار دورانی با امكاناتی شد كه زاییدهی پیشرفت جامعه و تقسیم كار اجتماعی بوده است. آثارش از تماس با موضوعها و ضرورتهای بیواسطهی زندگی فاصله گرفت و راه به كلیساها، قصرها، دربارها یافت، با زیباشناسی و با ذایقهی آن مجامع آشنا شد، آنها را بازتاب داد و در گالریها، نمایشگاهها و باشگاهها جا یافت. انقلابهای اجتماعی و صنعتی، توسعهی تكنولوژی كاربردی را با حرفههای دستی درآمیخت و موجب تحول اشكال هنر شد، و هنر دوشادوش تكامل آن گام برداشته است. مناسبات هنر و تكنولوژی در قرن بیستم استحكام بیشتر یافت. میتوان گفت كه هنر بدون تكیه به فنآوری زمان به دشواری میتوانست به شكوه، نرمش، ظرافت و جایگاه امروز خود در زندگانی بشر برسد. از آنجا كه «هیچ چیز انسانی برای هنر بیگانه» نبوده است، طبیعی است كه آمیزش هنر با تكنولوژی كه یك همزاد هنر بوده است، امكان داد كه اشكال هنرهای تجسمی و صحنهای بتوانند آثار شگفتانگیزی به مثال عجایب هفتگانه جهان خلق كنند. هنر با این پیشینه و سرگذشت پرماجرای خود جایی برای سرافكندگی در مقابل علم و فلسفه ندارد. با این اندوختهی فرهنگی، با آزادی و وارستگیای كه در مقایسه با دیگر بخشهای فرهنگ فراچنگ آورده و به آنها دامن زده با كمینه توهم یا سادهنگری به دشواریهایی كه در پشت سر داشته و بیگمان در پیش رو نیز دارد. هنر با عبور از مختصات صرفاً ملی اینك در آستانة گسترة پهناور دهكدة جهانی با تمام تجربة اندوخته و اطمینان واثق در معیت تكنولوژی هنری به استقبال مسایلی میرود كه خاص زندگانی بشریت در زیر سقف كرهی خاكی است؛ با تكیه به سنت گذشتهی خود و بهتر از گذشته به بازنمایی رازهای ناگشودة عالم زندگی خواهد پرداخت.
برخی منابع مورد استفاده:
۱) Handbook of Human Symbolic Evolution. Edited by: Andrew Lock and
Charles R.Peters. Oxford Science Publications ۱۹۹۶
۲) ارنست فیشر. ضرورت هنر ـ در روند تكامل اجتماعی. برگردان فیروز شیوانلو. انتشارات توس، ۱۳۵۸ (مدخلهای «هنر»، «فرهنگ»، «تكنولوژی»)
۳) Historisches Woerterbuch der Philosophie. Herausgegeben von Joachim Ritter. Basel/Stuttgart
(مدخلهای «هنر»، «فرهنگ»، «تكنیك»)
۴) In Defence of Humanism - Value in the Arts and Letters Richard A. Etlin.Cambridge Univ. Press. ۱۹۹۶
۵) A Companion to Aesthetics. Ed. By David Cooper. Blackwell,۱۹۹۲
(مدخلهای مربوط به موضوع نوشته ـ هنر، فرهنگ)
محمود عبادیان
منبع : مرکز علمی و پژوهشی فرش ایران
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست