جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

پرستار بچه - Babysitter


پرستار بچه - Babysitter
سال تولید : ۱۹۷۵
کشور تولیدکننده : ایتالیا، فرانسه و آلمان‌غربی
محصول : کارلو پونتی
کارگردان : رنه‌کلمان
فیلمنامه‌نویس : مارک پیلو و کلمان، برمینای داستانی نوشته لوچانو وینچنتسونی و نیکولا بادالوکو.
فیلمبردار : آلبرتو اسپانیولی.
آهنگساز(موسیقی متن) : فرانسیس له.
هنرپیشگان : ماریا اشنایدر، سیدنی روم، رناتو پوتزتو، نادیا تیلر، رابرت وان، ماریا کومانی کوازیمودو، ویک‌مارو، کارل مونر، جان ویتینگتن و مارکو تولی.
نوع فیلم : رنگی، ۱۱۰ دقیقه.


«آن کارسون» (روم)، محبوبه کارخانه‌داری آمریکائی به نام «سایروس فرانکلین» (مونر) در شهر رُم است. وقتی «فرانکلین» رابطه‌اش را با «آن» قطع می‌کند، او با آن دختری به نام «میشل ژانسون» (اشنایدر)، دانشجوئی است که در ضمن پرستار بچه هم هست. «میشل»، «آن» را به بیمارستان می‌رساند و بعد او را خانه‌اش می‌برد تا با هم زندگی کنند. «آن» که دچار افسردگی شده، پس از مدتی با «استوارت چیس» ربودن پسر «فرانکلین»، «بوتس» (ویتینگتن) را در ازای دریافت مبلغ قابل توجهی پول، طرح می‌کنند (که بعداً مشخص می‌شود طراح اصلی این نقشه دستیار «فرانکلین»، «هندرسن» بوده). «آن» خود را به شکل «میشل» در می‌آورد و در نقش پرستار بچه وارد خانه «فرانکلین» می‌شود و «بوتس» را بی‌هوش می‌کند. «میشل» را به بهانه نگه‌داری از بچه‌ همراه «بوتس» به خانه‌ای می‌برند و زندانی می‌کنند. نامزد «میشل»، «جانی» (پوتزتو) متوجه غیبت مشکوک او می‌شود و جریان را به پلیس اطلاع می‌دهد. گم شدن «میشل» و ربوده شدن پسر «فرانکلین» پلیس را مشکوک می‌کند. «جانی» از «آن» می‌خواهد که «میشل» را آزاد کند. در این میان «هندرسن» پول باج را می‌گیرد و «چیس» و «لوته» را می‌کشد. «میشل» نیز «بوتس» را به خانه باز می‌گرداند و خود به آپارتمان برمی‌گردد. در آنجا جسد «آن» را پیدا می‌کند که خودکشی کرده و یادداشتی باقی گذاشته تا به او بگوید نقشه اصلی مربوط به «هندرسن» بوده است.
* اینجا خبری از سبک و پُرمایگی فیلم‌های قدیمی‌تر کلمان - بازی‌های ممنوع (1951) یا ژروه (1956) - نیست البته کار به اندازه فیلم معمائیِ قبلی کلمان (دویدن خرگوش از میان دشت‌ها، 1972) متظاهرانه نیست، ادعای چندانی ندارد و می‌کوشد آموزه‌های هیچکاک‌ی را به کار ببندد. ابتدا امیدوارکننده نیز به نظر می‌رسد: به‌ویژه درگیر شدن اشنایدر در نقشه بچه‌دزدان جالب پرداخت می‌شود ولی در ادامه، بی‌منطقی حاکم می‌شود و مثلاً شیوه تحقق پلیس آشکارا، سرسری است. کارگردانی کلمان هم که از بی‌حوصلگی حکایت دارد، کمکی نمی‌کند و پیچ‌و خم‌های موخره فیلم، به‌هدر رفته است. کارِ اشنایدر، واقعاً «نابازیگری» است و این در حالی است که او در همین سال در حرفه: خبرنگارِ میکل‌آنجلو آنتونیونی ظاهر می‌شود. فیلم وجه اشتراک دیگری هم با فیلم آنتونیونی دارد: حضور پیلو به‌عنوان یکی از نویسندگان فیلم‌نامه که باز در اینجا ثمری نداشته است.