چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

شرایط تحقق حکومت اسلامی


شرایط تحقق حکومت اسلامی
۱) انقلاب اسلامی
اگر ما انقلاب را دگرگونی بنیادی در همه زمینه های اجتماعی، اقتصادی، حقوقی و به ویژه سیاسی بدانیم كه همیشه با سرنگونی نظام سیاسی حاكم پیش می آید و كمتر با آرامش همراه است، (۱) انقلاب اسلامی عبارت خواهد بود از دگرگونی بنیادی در ساختار كلی جامعه و نظام سیاسی آن منطبق بر جهان بینی، موازین و ارزش های اسلامی و بر اساس خواست و اراده مردم (۲) و به تعبیر دیگر انقلاب اسلامی انقلابی است كه به منظور حاكم نمودن ارزش های اسلامی بر جامعه انجام می گیرد. از این رو اسلامی بودن ویژگی بنیادی آن محسوب می شود. امام خمینی می گوید: شك نباید كرد كه انقلاب اسلامی از همه انقلاب ها جداست هم در پیدایش و هم در كیفیت مبارزه و هم در انگیزه انقلاب و قیام... جمهوری اسلامی با دست توانای ملت متعهد پایه ریزی شده و آن چه در این حكومت اسلامی مطرح است اسلام و احكام مترقی آن است.(۳) مقام معظم رهبری نیز می گوید: انقلاب بزرگ ما خصوصیاتی مخصوص به خود داشت. این خصوصیات اولین بار در یك انقلاب مشاهده می شد؛ تكیه بر اسلام، هدف گیری ایجاد حكومت اسلامی، تجدید نظر در مفاهیم سیاسی عالم - مثل آزادی و استقلال و عدالت اجتماعی و چیزهای دیگر - و حركت به سمت دنیا و جامعه ای كه بر پایه ارزش های اسلامی بنا شده باشد. (۴)
۲) اسلام انقلابی
انقلاب اسلامی وسیله قرار دادن اسلام برای انقلاب است. بر اساس این دیدگاه انقلاب اصل و هدف است و اسلام وسیله و ابزاری است برای انقلاب و مبارزه. نگاه تك بعدی به اسلام و اسلام را تنها از دریچه انقلاب و مبارزه نگریستن ویژگی اساسی این دیدگاه است. شهید مطهری در این باره می گوید: انقلاب اسلامی یعنی راهی كه هدف آن اسلام و ارزش های اسلامی است و انقلاب و مبارزه صرفا برای برقراری ارزش های اسلامی انجام می گیرد و به بیان دیگر در این راه مبارزه هدف نیست وسیله است، اما عده ای میان انقلاب اسلامی و اسلام انقلابی اشتباه می كنند. یعنی برای آنها انقلاب و مبارزه هدف است. اسلام وسیله ای است برای مبارزه. اینها می گویند هر چه از اسلام كه ما را در مسیر مبارزه قرار بدهد آن را قبول می كنیم و هر چه از اسلام كه ما را از مسیر مبارزه دور كند آن را طرد می كنیم. طبیعی است كه با این اختلاف برداشت میان انقلاب اسلامی و اسلام انقلابی تفسیرها و تعبیرها از اسلام و انسان و توحید و تاریخ و جامعه و آیات قرآن با یكدیگر متضاد و متناقض می شود. فرق است میان كسی كه اسلام را هدف می داند و مبارزه و جهاد را وسیله ای برای برقراری ارزش های اسلامی با آن كه مبارزه را هدف می داند و هدفش این است كه من همیشه باید در حال مبارزه باشم و اصلا اسلام آمده برای مبارزه. در جواب این گروه باید گفت كه برخلاف تصور شما با آن كه در اسلام عنصر مبارزه هست اما این بدان معنی نیست كه اسلام فقط برای مبارزه آمده و هدفی جز مبارزه ندارد، در اسلام دستورات بیشماری وجود دارد كه یكی از آنها مبارزه است. (۵)
۳) حكومت دینی
حكومت دینی حكومتی است كه هماهنگ با تعالیم دینی و بر اساس دین باشد و در هیچ زمینه ای با آموزه های دینی ناسازگار نباشد، البته در این بحث دین اسلام محور سخن است نه هر دینی. برای درك دقیق معنای حكومت دینی توجه به نكات زیر سودمند است:
الف) بی تردید دین داری حاكمان و كارگزاران امری بایسته و لازم است اما - بدون رعایت احكام و قواعد دینی در تدوین و اجرای قوانین - كافی نیست، زیرا حكومت دینی به معنای نظام دین مدار است و بنابراین نمی تواند احكام و دستورهای الهی را زیر پا نهد. التزام به احكام الهی از ویژگی های اساسی و جدایی ناپذیر حكومت دینی است. خداوند در قرآن مجید پشت پازنندگان به این اصل را كافر خوانده و می فرماید: و من لم یحكم بما انزل الله فاولئك هم الكافرون. (۶)
ب) آیا افزون بر رعایت احكام الهی ساختار و اركان حكومت نیز باید تماما برگرفته از دین باشد، برای پاسخ به این پرسش باید گستره سیاسی دین بررسی شود. یعنی باید مشخص گردد كه دین در حوزه سیاست چه ارمغانی برای بشر آورده است، آیا تنها به ذكر پاره ای از تعالیم و هنجارهای مربوط به مناسبات سیاسی و اجتماعی - بدون ارایه شكلی ویژه از حكومت - بسنده كرده است و یا به نوعی خاص از حكومت با ساختاری ویژه و نیز به چگونگی شكل گیری و انتقال قدرت سیاسی توجه دارد، بنابر دیدگاه دوم فقط به كارگیری هنجارها و عدم ستیز با آنها برای دینی خواندن حكومت كافی نیست و حكومت دینی مطلوب نظامی است كه همه اركان و ابعادش برگرفته از دین و سازگار با آن باشد. با مراجعه به منابع دینی و سیره پیشوایان معصوم علیهم السلام در می یابیم كه اسلام هر گونه حكومتی را بر نمی تابد. واپسین آیین آسمانی حكومتی را تایید می كند كه دارای شرایط زیر باشد:
الف) حاكمانش دارای ویژگی ها و صلاحیت های معین و تعریف شده در منابع دینی باشند.
ب) آنان از راه های معین - نصب الهی و مقبولیت مردمی - قدرت را به دست گیرند.
ج) در حكومت داری شیوه ها و هنجارهای تبیین شده در منابع دینی را رعایت كنند.
این بدان معنا نیست كه تمام ساختار و اركان حكومت به نحو ثابت و انعطاف ناپذیری در دین مشخص گردیده است، بلكه مراد آن است كه اصول و زیر ساخت هایی اساسی و مشخص در دین وجود دارد كه حكومت با آنها ماهیت و چهره ای ویژه می یابد و از دیگر نظام های سیاسی متمایز می شود. برای مثال یكی از شاخصه های اصلی حكومت اسلامی ولایت معصوم و نایب او بر جامعه از طریق نصب الهی است، ولی پاره ای از خصوصیات مربوط به ساختار و اركان حكومت متناسب با مقتضیات زمان و مكان و گستردگی و پیچیده شدن نهادهای اداری - اجتماعی و گسترش دایره وظایف و خدمات دولتی انعطاف پذیر است، مثلا می توان حكومت اسلامی را به صورت متمركز یا نامتمركز تشكیل داد. حكومت دینی مراتب و درجاتی دارد، مرتبه عالی و ایده آل آن این است كه همه امور و اركانش مبتنی بر دین و هماهنگ با آن باشد ولی وقتی تاسیس دولت تمام عیار دینی ممكن نیست باید مرتبه نازل تر آن را اجرا كرد. مرتبه نازل یا بدل اضطراری حكومت دینی حكومتی است كه در آن احكام و قوانین دینی رعایت شوند، هر چند همه قوانین نظام از تعالیم دینی برنیامده و در راس آن حاكم منصوب از سوی خداوند قرار نگرفته باشد، البته چنین حكومتی تنها در صورت عدم امكان تاسیس دولت كامل اسلامی جایز است.
۴) دین حكومتی
دین حكومتی به معنای استفاده از دین در جهت اهداف حكومت و اصل و مبنا قرار دادن حكومت است، هر چند حكومت و اهداف آن بر اساس قوانین و معیارهای اسلام نباشد و به تعبیر دیگر نگاه ابزاری به دین و پذیرفتن دین و احكام آن تا آن جا كه با حكومت و اهداف آن مخالف نباشد. از این رو دین حكومتی معنایی بسیار متفاوت با حكومت دینی دارد و به عبارت دیگر اگر دین را هماهنگ و همسو با حكومت و ابزاری در راستای اهداف آن قرار دهیم دین حكومتی است و اگر حكومت را بر اساس معیارهای اسلام و هماهنگ با ارزش های دینی قرار دهیم و در حقیقت حكومت وسیله و ابزاری در جهت به كار بستن تعالیم اسلامی و ارزش های دین باشد حكومت دینی است. مقام معظم رهبری می گویند بنده معتقد به دین دولتی نیستم، دین دولتی مثل دین بنی امیه و بنی عباس است. دین، دین خدایی، دین اعتقادی و دین قلبی است اما شما دولت دینی هستید. یعنی مشروعیت تان بر اساس یك تفكر دینی و یك عمل دینی است، ناگزیرید كه نسبت به آن پای بند باشید. (۷)
پی نوشت:
۱) عبدالحمید ابوالحمد، مبانی سیاست، انتشارات توس، تهران ،۱۳۷۶ ص ۳۶۴.
۲) عباسعلی عمید زنجانی، گزیده انقلاب اسلامی و ریشه های آن، انتشارات فرهنگ و ارشاد اسلامی تهران ۱۳۷۶ ص ۱۴.
۳) وصیت نامه الهی-سیاسی امام خمینی(ره)، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، تهران ،۱۳۷۴ ص ۸-۷.
۴) حدیث ولایت، ج ،۴ ص۲۷۸.
۵) مرتضی مطهری پیرامون انقلاب اسلامی، انتشارات صدرا، تهران ،۱۳۶۸ ص ۵۸-۵۷.
۶) مائده(۵)، آیه ۴۴.
۷) روزنامه كیهان ، ۲۲/۸/۷۹
منبع : روزنامه جوان


همچنین مشاهده کنید