چهارشنبه, ۱۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 5 February, 2025
مجله ویستا
تاریخ وآموزههای تجربه کودتای ۲۸ مرداد
کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ در تاریخ کشور ما، آن رویداد شوم و غمانگیزی است که استحاله کشور ما را از مأمن میهندوستان و آزادیخواهان و عدالتطلبان، به کام غارتگران و جنایتکاران و خیانتکاران در پی داشت. باند بیوطنی که با تکیه بر نیروهای استعماری، ۲۵ سال به جای دولت ملی مصدق حکومت کرد، با ایجاد ساواک و برپایی شکنجهگاهها، با برافراشتن چوبههای تیرباران، استقلال میهن ما را در آستانه مطامع امپریالیسم جهانی، به سرکردگی آمریکا، قربانی کرد، ثروت کشور ما را خود خورد و به آنان خوراند، خود برد و به غارت دزدان بینالمللی داد.
میلیونها مردم گرسنه و نیمه عریان و بیسواد، محکوم به نظارۀ چپاول ثروت خویش شدند، که توبره میشد و به بانکهای خارج انتقال مییافت. سیاست «مستقل و ملی» خاندان کودتا، افسانهای دروغین بود. چرا که مردم به چشم میدیدند که استقلال کشورشان پایمال چکمه نظامیان و جاسوسان آمریکایی است و سرزمینشان جولانگاه امپریالیستهای جهانخوار. خیانت این باند وطنفروش از مرزهای کشور نیز تجاوز کرد و مأمور سرکوب جنبشهای آزادیخواهانه منطقه نیز شد و لقب ننگین «ژاندارم منطقه» را از اربابان خود پاداش گرفت.
سرانجام پس از ۲۵ سال ظلم و غارت، انقلاب خلقی، ضد استبدادی و ضد امپریالیستی بهمن ۱۳۵۷ بر این خیانت بزرگ مهر پایان نهاد و خدمه آن را نیز به زبالهدان تاریخ فرستاد.طی نیم قرن اخیر، بررسی و تاریخنگاری کودتای ۲۸ مرداد، مانند هر پدیده اجتماعی ـ سیاسی دیگری با پایگاه طبقاتی تحلیلگران آن ارتباط مستقیم داشته است.
نیروهای سلطنتطلب از همان ابتدا از این واقعه شوم که به قیمت از دست دادن استقلال، آزادی و عدالت اجتماعی برای مردم ما تمام شد، به عنوان «نجات کشور» از اتحاد «سرخ و سیاه » نام میبرند.
جریانات وابسته به طبقات و اقشار بینابینی نیز اگر چه کودتای خائنانه شاه و امپریالیسم آمریکا و انگلیس را محکوم میکنند، اما نقش عوامل فرعی را در موفقیت کودتا عمده کرده و به این نکته توجه نمیکنند که با تعویض جای عمده و غیر عمده در تحلیل تاریخی خود، مقصرین اصلی را از زیر ضربه قضاوت تاریخ خارج کرده و نسل جوان را از توجه به آموزههای واقعی و اصلی این تجربه خونبار، محروم نگاه میدارند.
برای طبقه کارگر اما، آنچه بیش از هر چیز در تحلیل روندهای تاریخی اهمیت دارد، پایبندی به اسلوب علمی برخورد با مسائل، ضمن پایبندی استوار به حفظ جانبداری طبقاتی است. چرا که تاریخ نهایتاً و علیرغم تاریخنویسیهای مصلحتی و فرمایشی، از حقانیت و درستی اسلوب علمی همراه با جانبداری طبقاتی طبقه کارگر دفاع خواهد کرد.
در ارتباط با تجربه ۲۸ مرداد، اسناد تاریخی تازه انتشار یافته، صحت ادعای فوق را تأیید میکنند. بررسیها و تحلیلهای علمی طبقه کارگر ایران و حزب سیاسی آن، علیرغم امواج متعدد تاریخنویسیهای مصلحتی و فرمایشی همچنان از صلابت علمی برخوردار است.
در مجلۀ «آفتاب» شماره ۱۳ ، و مجله « چشم انداز ایران» شماره ۲۴، ترجمه مقالهای به قلم « ایرواند آبراهامیان »، منتشر شده که در برگیرنده اسناد تاریخی است که از طرف دولت انگلیس از رده محرمانه خارج شده اند. این اسناد، درستی سیاست حزب توده ایران در قبال دولت مصدق و جنبش ملّی شدن نفت و ارزیابی آن از علل شکست جنبش و موفقیت کودتا را یکبار دیگر نشان میدهند.
با توجه به اهمیت آموزههای تجربه ۲۸ مرداد برای جنبش عمومی امروز کشور، در زیر با معرفی این اسناد و استناد به آنها، نگاهی اجمالی به اهم این آموزهها میاندازیم. در ترجمه های منتشره در « آفتاب» و « چشم انداز ایران» به دلائل ویراستاری، منابع ذکر شده در متن انگلیسی، آورده نشده اند.
● امپریالیسم و استقلال
مهمترین درس تجربه ۲۸ مرداد در درک این نکته نهفته است که ماهیت تناقضات درونی در جوامع «جهان سوم» بشکلی است که حل آنها ضرورتاً مقابله آگاهانه و علمی با امپریالیسم و قطع کامل ارتباط حیات سیاسی ـ اقتصادی جامعه با ساختارهای ایجادشده تحت سلطه و هژمونی امپریالیسم را ناگزیر میسازد.
عدم توجه به این واقعیت، مبارزه برای آزادیها و دمکراسی در جوامعی مانند ایران را با خطرات مهلک رو در رو میکند.
ریشه کودتای ۲۸ مرداد به بحران نفت ایران و انگلیس باز میگردد. در سال ۱۳۲۷، مجلس پیشنهاد سال ۱۳۲۴ اتحاد جماهیر شوروی برای کسب امتیاز نفتی در شمال کشور را رد کرد، اگرچه این موافقت نامه به ایران سهم مساوی در سود، مدیریت و توزیع میداد. امپریالیسم انگلیس و کارگزاران بومی آن با همه توان به مخالفت با آن برخاستند. امروز معلوم شده است که این غوغای تبلیغاتی و عوامفریبانه که هنوز ادامه دارد، در اجرای دستورالعمل زیر از طرف دولت انگلیس و سازمان جاسوسی آن صورت گرفته است:
«قدرت نفت انگلیس در این نهفته است که ما در سراسر جهان امتیازاتی داریم که به موجب آنها، رأساً به توسعه میادین نفتی پرداخته و بهرهبرداری و توزیع نفت آنها را در اختیار داریم. اگر کشورهایی بخواهند رأساً منابع نفت خود را توسعه دهند، موقعیت ما تضعیف خواهد شد. اگر ایران به توسعه میادین نفتی خود در شمال کشور اقدام کند، دیری نخواهد گذشت که خواستار اجرای همین سیاست در جنوب نیز خواهد شد. از این رو ما باید با استفاده از همه امکانات آنها را از توسعه نفت خودشان منصرف کنیم.» (ملی شدن نفت، کودتا و دیوار بیاعتمادی، ارواند آبراهامیان، مجله آفتاب، شماره ۱۳، سال ۱۳۸۰) (۱)
کلیدیترین مسأله در مورد نفت آن بود که، چه کسی کنترل کامل بر مدیریت، پالایش، تولید و توزیع نفت را داشته باشد. و آن خطری که امپریالیستها را به کودتا علیه دولت ملی تشویق کرد، ترس از آن بود که با ملی شدن واقعی صنعت نفت در ایران، سایر کشورهای منطقه، بویژه عراق نیز در راه ملی کردن صنعت نفت خود گام بردارند.
لذا تمامی تحرکات امپریالیستها و عمال داخلیشان در چارچوب همین کلیدیترین مسأله قابل توضیح میباشد. تحرکاتی از قبیل: تبلیغات تیره و تار از اوضاع، تحریمها، به کار بردن حقههای کثیف علیه نیروهای انقلابی بویژه حزب تودۀ ایران و «آدمربایی، ترور، شکنجه و قتلعامهای خیابانی بوسیله نازیهای داخل ایران» (همان منبع) و شعبان بیمخها.
● شناخت و سیاست طبقاتی
آموزۀ مهم دیگر تجربه ۲۸ مرداد، ضرورت داشتن شناخت و سیاست طبقاتی از طرف نیروهای مردمی است. زیرا استثمارگران و کارگزاران بومی امپریالیسم ماهیتاً به خاطر حفظ منافع خود از سطح بالایی از شناخت طبقاتی برخوردار بوده و همه سیاستهای خود را بر اساس این شناخت طبقاتی در راستای حفظ و بسط منافع طبقاتی خود به کار میگیرند.
اسناد تاریخی بر این واقعیت گواهی میدهند که دشمنان مردم و جنبش، با سیاستهای مبتنی بر شناخت طبقاتی علیه استقلال و آزادی مردم ما توطئه میکردند.
سفیر انگلیس «سر فرانسیس شفر» در گزارشهای خود به وزارت خارجه انگلیس چنین مینویسد: «مصدق ذهن مردم را تسخیر کرده است» (۲) «و جبهه ملّی آهنگی مینوازد که انعکاس قوی بین اکثریت طبقات ایرانی دارد.» (همان منبع) (۳)
شفر پس از کودتا می نویسد: «از نظر جنگ طبقاتی، نهضت تحت رهبری مصدق یک حرکت انقلابی از جانب سه طبقه فرودست، علیه طبقه فرادست و انگلستان بود که با آن طبقه شناسایی میشد.» (همان منبع) (۴)
این در حالی است که در جبهه و صف مردم تنها حزب تودۀ ایران بود که با شناختی طبقاتی در شرایط دشوار فعالیت غیرقانونی، کوشید سه طبقه فرودست و نمایندگان آنها را در یک جبهه متحد علیه طبقه فرادست و امپریالیسم، به عنوان تنها راه مقابله با توطئههای دشمنان مردم گرد آورد.
متأسفانه طرح پیشنهاد تشکیل جبهه متحد خلق از جانب حزب تودۀ ایران، مورد استقبال محافل ملّی قرار نگرفت، «چرا که اگر کودتای ۲۸ مرداد طبق پیشنهاد حزب تودۀ ایران با جبهه متحد خلق و با شرکت فعال زحمتکشان مسلح شکسته میشد، که تنها راه شکستن کودتا بود، انقلاب ایران وارد مرحله کیفی نوینی میگشت. جنبش ملّی شدن نفت چنان که در ماهیتش بود به یک انقلاب ملّی و دمکراتیک فرا میرویید.» (تجربه ۲۸ مرداد، انتشارات حزب تودۀ ایران، سال ۱۳۵۹)
● نخبهگرایی سیاسی
مقابله با نخبهگرایی سیاسی ـ اجتماعی و مبارزه برای بسط مشارکت مردمی، درس مهم دیگری است که از جنبش ملّی شدن نفت و تجربه کودتای ۲۸ مرداد باید آموخت. رهبری جنبش ملّی شدن نفت، قادر نشد دمکراسی مشارکتی را از طریق گسترش تحزب و حمایت از سازمانهای مردمی نهادینه کند.
جنبش اجتماعی ـ سیاسی در جامعهای مانند ایران را نمیتوان به رهبری و شرکت جمعی از مدیران جراید و روزنامهنگاران به سر منزل مقصود رساند. این مهم تنها از طریق تشکل میلیونها شهروند در احزاب و سازمانهای صنفی ـ سیاسی خود قابل دستیابی است.
عدم توجه به این ضرورت نه تنها در برخورد به حزب تودۀ ایران از طرف دولت مصدق، بلکه در ماهیت و سیاست نخبهگرایانه در درون جبهه ملّی بروشنی دیده میشد. این نگرش ویژه، در روزهای بحرانی قبل از کودتا به پذیرش سیاست مخرب دعوت به «آرامش» که از طرف مقر کودتاگران طراحی شده بود، انجامید.
«هندرسون سفیر آمریکا، در بعد از ظهر ۲۷ مرداد جلسه خصوصی با مصدق داشت. هندرسون هشدار داد که ایران نمیتواند انتظار حمایت آمریکا را داشته باشد در حالیکه جمعیت در خیابانها آمریکاییها را تهدید میکنند و فریاد میزنند «یانکی به خانهات برگرد.» او تهدید کرد که همه آمریکاییها، کارمندان سفارت و نیز زنان و کودکان، ایران را ترک میکنند، مگر اینکه اقدام آنی و قاطعی برای ایجاد نظم و قانون صورت گیرد.
مصدق در حضور هندرسون به فرماندار نظامی تهران تلفن کرد و به او دستور داد تا از نیروهای لازم برای پاکسازی خیابانها استفاده کند. سفارت آمریکا به واشنگتن تلگراف زد «که مصدق شخصاً به ارتش دستور داد تا وارد خیابان شود.» (۵) تایمز تفسیر کرد که «پس از این گفت و گو اوضاع به سرعت شروع به تغییر کرد» و «اشتباه سرنوشت ساز مصدق این بود که اجازه آزاد گذاشتن ارتش، دشمن پیشین خود را داد.» (آفتاب، شماره ۱۳)
بعد از کودتا سفارت انگلیس خاطر نشان کرد که «دستور مصدق برای بر هم زدن تظاهرات در سقوط او بسیار مؤثر بود مصدق نه تنها تظاهرات خیابانی را ممنوع کرد، بلکه همچنین ژنرال دفتری، خواهرزاده خود را که مخفیانه با کودتاچیان همکاری میکرد به ریاست شهربانی و نیز فرماندار نظامی تهران منصوب کرد.»(ملی شدن نفت، کودتا ...آفتاب، شماره ۱۳، سال ۱۳۸۰) (۶)
وزارت امور خارجه انگلیس نیز ضمن تفسیری بر یک گزارش محرمانه سفارت آمریکا تأکید کرد که «لحظه حیاتی در کل بحران زمانی فرا رسید که مصدق ارتش را به داخل خیابانها فرستاد.» (همان منبع ) (۷)
● و اما افسانه توان نظامی افسران عضو حزب تودۀ ایران
متأسفانه بازتاب این نگرش نخبهگرایانه را نه تنها در جنبش امروز کشور، بلکه در بسیاری از ارزیابیهای تاریخی در بارۀ تجربه کودتای ۲۸ مرداد میتوان دید. این نگرش دانسته یا نادانسته با سرپوش گذاشتن بر واقعیات تاریخی، ادعا میکند که حزب تودۀ ایران دارای آنچنان سازمان نظامی «بزرگ و قوی» بود، و چنانچه میخواست، میتوانست با استفاده از آن جلوی توفیق کودتا را بگیرد .
از این نمونه است، نظر غلامرضا نجاتی در کتاب «جنبش ملی شدن صنعت نفت و کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲.» وی معتقد است: «در آن زمان سازمان نظامی حزب در ارتش و نیروهای انتظامی، حدود ۶۰۰ تن افسر عضو داشت. اغلب فرماندهان یکانهای رزمی، از قبیل گروهان و گردان و حتی در گارد سلطنتی جاویدان از افسران سازمان نظامی حزب توده [ایران] بودند.»
و یا: «عدم تصمیمگیری رهبری حزب [توده ایران] در مقابله با کودتا (تأکید از ماست)، ضربات جدی بر پیکر سازمانهای حزبی وارد آورد.» ( مجله دنیا، تابستان ۱۳۷۲، ص ۲۶)
این در حالی است که به نظر «آبراهامیان»، «اقدام نهایی در بعدازظهر اتفاق افتاد. هنگامی که ۲۷ تانک شرمن، محل سکونت مصدق را که توسط گردان سرهنگ ممتاز و سه تانک وی محافظت میشد، به محاصره درآوردند. جنگ به مدت ۳ ساعت طول کشید و ساختمان را به تلی از خاک تبدیل کرد. در هنگام محاصره رهبران حزب توده [ایران] به مصدق پیشنهاد کمک کردند، امّا او نپذیرفت. حال به این دلیل که یک ارزیابی واقعبینانه از قدرت آنها داشت یا چون هنوز به حرف هندرسون باور داشت.» (آفتاب، شماره ۱۳)
نظر رسمی حزب تودۀ ایران در مورد توانمندی سازمان افسری حزب تودۀ ایران در کتاب «تجربه ۲۸ مرداد» به قلم رفیق شهید جوانشیر اینگونه توصیف شده است:
«سازمان افسری حزب تودۀ ایران در سال ۱۳۳۳ که لو رفت ۴۶۶ نفر عضو داشت که از این گروه ۱۲۰ نفر پس از کودتای ۲۸ مرداد به حزب پیوسته بودند. این سازمان به علت خصلت انقلابی آن نمیتوانست در افسران ردههای بالای ارتش شاهنشاهی نفوذ کند.
افسران جوان و خلقی به سوی آن میآمدند. به طوری که در ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ قریب ۹۰ درصد اعضای سازمان را درجات زیر سرگردی تشکیل میدادند و بخش اعظم آنان از افسران غیرصنفی: فنی و پزشکی و شهربانی و ژاندارمری بودند.» (ص ۳۲۰)
آبراهامیان در کتاب «ایران بین دو انقلاب» در مورد توان سازمان نظامی حزب تودۀ ایران مینویسد:
«توان و قدرت شبکه نظامی حزب توده [ایران] این پرسش را مطرح کرده است که چرا خود حزب به کودتا دست نزد و یا بر کودتای سلطنتطلبان پیشدستی نکرد. پاسخ این پرسش نه به انشعابها و اختلافات سیاسی حزب توده [ایران] و جبهه ملی، بلکه اساساً به موقعیت و پستهای تخصصی افسران تودهای مربوط میشود.
در بین ۴۶۶ افسری که محاکمه شدند، هیچکدام فرمانده یک لشکر موتوریزه در تهران و یا نزدیک تهران نبودند. اکثریت اعضای این گروه، از مدارس نظامی، ژاندارمری، پلیس و نیروی هوایی بودند و یا در بخشهای پزشکی، مهندسی و ارتباطات کار می کردند... حزب توده [ایران] میتوانست در بین نیروهای رده پایین نفوذ و حتی بین اعضای حزب اسلحه پخش کند، اما احتمالاً نمیتوانست کودتای موفقی را به انجام برساند.» (ص ۴۱۶)
و رفیق محمد علی عمویی که در سازمان نظامی حزب فعالیت میکرد، و بعد از کودتای ۲۸ مرداد به مدت ۲۵ سال در زندان شاه بسر برد در مورد توان سازمان نظامی حزب معتقد است:
«... سادهاندیشی است که تصور شود با ورود قهرآمیز حزب به صحنه مبارزه، کودتای ۲۸ مرداد عقیم میماند. حزب و سازمان نظامی آن، همانگونه که گفته شد، میتوانستند بر سران کودتا ضرباتی وارد کنند. این ضربات اما، در صورتی منجر به خنثی شدن کودتا میشد که نیروهای ملی و مردمی به دعوت مصدق برای مقابله با کودتا گران به میدان میآمدند.
منتقدان اعم از حزبی، غیر حزبی و البته ضد حزبی، متأسفانه این نکته ظریف، اما استراتژیک را مورد غفلت قرار داده اند.» (دُرد زمانه، ص ۸۸)
«چگونه میتوان منصف بود و نیروها را درست در جای خود (یکی در حکومت و دیگری غیرعلنی و زیر فشار) ارزیابی کرد و آنگاه مسئولیت شکست را با تناسب مساوی تقسیم کرد؟!» (همانجا)
● پرهیز از چپروی
آموزۀ مهم دیگر تجربه کودتای ۲۸ مرداد که بویژه برای پیروان سوسیالیسم علمی از اهمیت ویژهای در تدوین استراتژی و تاکتیک مبارزه سیاسی ـ اجتماعی برخوردار است، ضرورت پرهیز از چپروی سیاسی در برخورد با احزاب، سازمانها و گروههای سیاسی است که در جامعهای مانند ایران، با سطح مشخص نیروهای مولده و ویژهگیهای مذهبی ـ فرهنگی آن، دهقانان، پیشهوران، تودههای خرده بورژوازی شهر، اقشار روشنفکری و سرمایهداری ملّی را نمایندگی میکنند.
سیاست حزب تودۀ ایران در برخورد با دکتر مصدق و دولت وی بطور کلی متأثر از دو گرایش در رهبری حزب بود. که در پلنوم وسیع چهارم حزب تودۀ ایران چنین ارزیابی شده اند:
گرایش اول، از جهت تئوریک، تفاوت اساسی بین دو قشر مهم بورژوازی که در کشورهایی نظیر ایران وجود دارد را نادیده میانگارد و در عمل نمیتواند قشر کمپرادور بورژوازی را از بورژوازی ملی تشخیص دهد.
این گرایش در عرصه عمل سیاسی، جبهه ملی را یکدست فرض کرده و با توجه به شناختی که از ماهیت وابسته عناصر داخل در این جبهه داشت، کل جبهه ملی به شمول مصدق را وابسته به آمریکا تلقی میکرد.
گرایش دوم متعلق به کادرهای مجربتر کمیته مرکزی حزب تودۀ ایران بود، این گرایش جبهه ملی را از نظر طبقاتی نماینده بورژوازی ملی میدانست. و معتقد بود که در کشورهایی مانند ایران باید کوشید تا جبهه متحدی از طبقه کارگر، دهقانان و خرده بورژوازی شهری تشکیل شود.
این گرایش در عرصه عمل سیاسی معتقد بود علیرغم بافت ناهمگون جبهه ملی باید یاور آن بود. چرا که با تعمیق جنبش، تجزیه طبقاتی در نیروها رخ خواهد داد و اینکه در نهایت این نیرو است که تعیین کنندۀ نهایی مبارزه است، لذا برای تأمین این نیرو باید در راه تشکیل جبهه متحد خلق حداکثر تلاش را به عمل آورد.
درک چپرورانه از ماهیت و توان بورژوازی ملی و دهقانان و خرده بورژوازی شهری در کشورهای چون ایران، دارای ریشههای تاریخی ـ جهانی است.
در کنگره دوم کمینترن در همین ارتباط یک مبارزه تئوریک میان لنین از یک طرف و م.ن.روی کمونیست هندی از طرف دیگر را شاهد هستیم.
در این کنگره لنین از اندیشه وحدت کلیه نیروهای ضدامپریالیست و لزوم حمایت فعالانه از جنبش بورژوا ـ دمکراتیک ملی، دفاع میکرد.
گرایش مقابل، بر عکس، بر این تصور بود که گویا تضادهای آشتیناپذیر طبقاتی میان بورژوازی، کارگران و دهقانان امکان تشکیل جبهه متحد این طبقات در مبارزه آزادیبخش ملی ضد امپریالیستی را منتفی میسازد.
سخنرانی تاریخی «گئورگی دیمیتریف» در هفتمین کنگره کمینترن، تجربیات و بحثهای احزاب کمونیست در رابطه با تشکیل جبهه متحد را خلاصه کرد. به نظر «دیمیتریف»، نقطه حرکت و مضمون اصلی تشکیل یک جبهه واحد با شرکت کمونیستها و متحدین طبیعی طبقه کارگر در بین طبقات و نیروها، دفاع از منافع سیاسی و اقتصادی عاجل طبقه کارگر را تشکیل میدهد.
»دیمیتریف» ضمن اشاره به اهمیت همکاری نزدیک کمونیستها با نمایندگان سیاسی دهقانان و خرده بورژوازی شهری، نظر لنین در باره «قانون اساسی همه انقلابات» را یادآور شد که وقتی مسئله جذب تودههای وسیع به پیشاهنگ انقلابی مطرح است، امری که بدون تحقق آن مبارزه پیروزمند برای کسب قدرت سیاسی غیرممکن خواهد بود. تبلیغات و تهییج به تنهایی نمیتواند جای تجربه سیاسی توده ها را بگیرد. به گفته «دیمیتریف»: «ما یکبار برای همیشه باید به این خطا که اغلب در فعالیت عملی دیده میشود، یعنی نادیده گرفتن و یا برخورد تحقیرآمیز نسبت به سازمانها و احزاب مختلف دهقانان، پیشهوران و تودههای خرده بورژوازی شهری پایان دهیم.»
«دیمیتریف» در سخنرانی تاریخی خود، تشکیل جبهه متحد با شرکت کمونیستها و نمایندگان سیاسی دهقانان، پیشهوران و تودههای خرده بورژوازی شهری را گام عملی و مؤثر در مقابله با چپروی سکتاریستی و راستروی رفرمیستی و تسلیمطلبانه در درون جنبش طبقه کارگر اعلام کرد.
به نظر «دیمیتریف»، چپروی سکتاریستی در زمان ما، دیگر آنچنان که لنین گفت بیماری کودکی نبوده، بلکه شر ریشهداری است که بدون مقابله با آن نمیتوان مسأله ایجاد جبهه متحد و رهبری تودهها از سمت رفرم به سمت انقلاب را حل کرد.»
مهم این است که، حزب تودۀ ایران توانست به آنچه «دیمیتریف» پیشنهاد کرده بود، جامه عمل بپوشاند و در نیمه دوم تیر ماه ۱۳۳۱ مواضع خود را در رابطه با جنبش تصحیح کند.
با این وجود، دشمنان مردم و مخالفان حزب، با بزرگ کردن گرایش چپروانه موجود در فعالیت حزب طی دوره چند ماهه آغازین حکومت دکتر مصدق، طی نیم قرن اخیر کوشیده اند، سیاست اصولی، انقلابی حزب تودۀ ایران در مقابل جنبش ملّی شدن نفت و دولت مصدق را غیر از آنچه که بوده، تبلیع کنند.
طی نیم قرن بخش قابل توجهی از انرژی و توان حزب تودۀ ایران و تودهایها صرف مقابله با تبلیغاتی شده است که با استفاده از عملکرد چند ماهه گرایش چپروانه در رهبری حزب در آن دوران، تحریف تاریخ حزب و جنبش و جلوگیری از تشکیل جبهه متحد خلق و استقرار دمکراسی در ایران را در نظر دارند.
● درسهایی برای امروز
غالباً در بررسی اوضاع و احوال آن زمان، شکست جنبش ملّی شدن نفت را به روز ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ منحصر میکنند و حتی تقصیر آن را متوجه حزب تودۀ ایران میسازند. حزبی که در جریان جنبش ملّی شدن نفت، حتا از فعالیت علنی نیز محروم بود.
اینها اگر از روی ناآگاهی نباشد، غرضورزی و وارونه جلوه دادن حقایق است. واقعیت این است که زمینه شکست در اساس، پیش از هر چیز از استراتژی و تاکتیک رهبران جنبش ملّی شدن نفت سرچشمه میگرفت. این استراتژی و تاکتیک بود که نه در روز ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، بلکه در جریان دو سال و نیم جنبش ملّی شدن نفت، هر روز اثر بیشتری در جهت ضعف جنبش میگذاشت و در نهایت آن را به شکست محکوم ساخت.
تجربه تلخ گذشته میتواند و باید چراغ راه آینده باشد. جلوگیری از تکرار فاجعه شکست جنبش ملّی شدن نفت، مستلزم آن است که با تمام نیرو از تکرار اشتباهات گذشته احتراز شود. در این زمینه لازم به توجه است که:
۱) نقطه ضعف اساسی جنبش ملّی شدن نفت در نداشتن استراتژی و تاکتیک منسجم مبنی بر تمیز روشن و واضح نیروها و طبقات دوست و دشمن در صحنه داخلی و بینالمللی بود. جنبش امروز نیز، مادامی که از حصار مصنوعی «خودی» و «غیرخودی» خود را رها نکند و از خط «اعتدال آمریکایی» که چشم به بیرون دارد فاصله نگیرد، قادر به تعیین و اتخاذ استراتژی و تاکتیک منسجم نخواهد شد.
۲) نخبهگرایی سیاسی رهبری جنبش ملّی شدن نفت، کم بها دادن آن به امر تحزب و اجرای سیاست سفارت آمریکا در روزهای قبل از کودتای ۲۸ مرداد مبنی بر جلوگیری از تظاهرات و حضور مردم در صحنه و برقراری «آرامش»، جنبش را در برابر توطئههای دشمنان داخلی و خارجی آن خلعسلاح کرد.
در جنبش امروز نیز، نخبهگرایی سیاسی موافق غیبت احزاب مردمی و با تکیه بر احزاب یارانهای و سیاست آرامش فعال، بدون فعالیت، با بیرون نگه داشتن مردم از صحنه، آب به آسیاب دشمنان داخلی و خارجی مردم میریزد.
۳) در جنبش ملّی شدن نفت، مواضع فئودالها و ملاکین بزرگ و سرمایهداری وابسته تجاری در ده و شهر دست نخورده باقی ماند. ارتجاع داخلی توانست با استفاده از چنین مواضع، ضربات جدی به چنبش ملّی شدن نفت وارد کند و آن را به شکست منتهی سازد.
در جریان جنبش کنونی، سلطه ملاکین بزرگ، سرمایه تجاری، مافیای مالی و مدیران و تکنوکراتهای فاسد و کارگزاران بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول بر حیات اقتصادی کشور و کم بها دادن به حل بنیادی مسائل زحمتکشان میتواند فاجعهآمیز باشد.
۴) در جنبش ملّی شدن نفت به ارزش و نقش طبقه کارگر و تشکلهای صنفی و سیاسی آن از طرف رهبری جنبش، اهمیت داده نشد و بر سر فعالیت آنها نیز موانع «قانونی» قرار داده و از این راه زیان جدی به جنبش وارد آمد.
در شرایط کنونی، حضور مستقل طبقه کارگر و حزب آن در عرصههای ایدئولوژیک، برنامهای و تبلیغاتی، گام نخست در اتخاذ سیاست و تاکتیکهای مناسب و روشن در رابطه با نیروهای درون جنبش به شمار میرود. بدون برداشتن این گام، امکان تأثیر گذاشتن بر مسیر تحولات و تشکیل هر نوع جبهه متحد مردمی، امری بعید و غیرقابل تحقق باقی خواهد ماند
زیرنویسها
۱- Foreign Office, ۳۷۱, Persia ۱۹۴۵/۴۵۴۴۳
۲- FO ۲۴۸/Persia ۱۹۵۱/۱۵۱۴
۳- FO ۳۷۱/Persia ۱۹۵۱/۹۱۵۲۱
۴- FO ۳۷۱/Persia ۱۹۵۷/۱۲۷۰۷۴
۵- FO ۳۷۱/Persia ۱۹۵۳/۱۶۴۵۱۰
۶- FO ۳۷۱/Persia ۱۹۵۳/۱۶۴۵۷۲
۷- FO ۳۷۱/Persia ۱۹۵۳/۱۶۴۵۷۲
گرفته از: سلام سوسیالیسم
۱- Foreign Office, ۳۷۱, Persia ۱۹۴۵/۴۵۴۴۳
۲- FO ۲۴۸/Persia ۱۹۵۱/۱۵۱۴
۳- FO ۳۷۱/Persia ۱۹۵۱/۹۱۵۲۱
۴- FO ۳۷۱/Persia ۱۹۵۷/۱۲۷۰۷۴
۵- FO ۳۷۱/Persia ۱۹۵۳/۱۶۴۵۱۰
۶- FO ۳۷۱/Persia ۱۹۵۳/۱۶۴۵۷۲
۷- FO ۳۷۱/Persia ۱۹۵۳/۱۶۴۵۷۲
گرفته از: سلام سوسیالیسم
منبع : پایگاه اطلاعرسانی فرهنگ توسعه
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست