دوشنبه, ۱۸ تیر, ۱۴۰۳ / 8 July, 2024
مجله ویستا
تقدم علم حضوری برعلم حصولی
![تقدم علم حضوری برعلم حصولی](/mag/i/2/hc00o.jpg)
گشتالت نیز ممکن نیست؛ مگر با اینکه نخستین چیزی که انسان دربرخورد با اشیا حس میکند زیباشناسی آن است که در یک کلیت ،شی را معرفی میکند . سپس راه را برای معرفت شناسی یا جزءها باز میکند. گشتالت نیز در مکتب رومانتیسم به وجود آمده است که مکتب بنیادی آلمانیهاست . رومانتیسم به احساس اصالت میدهد ؛نه عقل و اصالت را به شهود میدهد؛ نه تعقل وبه سنت اصالت میدهد ؛ نه مدرنیسم و تجدد وبه مکان وجغرافیا اصالت میدهد ؛نه بیمکانی وبه قوه خیال اصالت میدهد ؛ نه به واقعیت ؛ این همه مختصات زیباشناختی است. پس رمانتیسم زیباشناسی را برمعرفتشناسی مقدم میداند . عرفان نیز زیباشناسی را برمعرفتشناسی مقدم میداند چرا که موضوع اصلی عرفان خداست وخدا زیباست وخدا زیبایی را دوست دارد.
از سوی دیگر ، عارف هر شی را در مقام حق الیقین خدا میبیند ،پس پیش ازخود اشیا زیبایی را میبیند، ولایت نیز به همین معناست که انسانها این زیباشناسی خدایی را دریابند. انسانها درپناه ایمان ،به زیباشناسی عالی دست مییابند که زشتی دراین عالم نمیبیند و “ هرچه از دوست میرسد نیکوست ”و “ به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست،عاشقم برهمه عالم که همه عالم از اوست .”
شعار توحید ( لااله الا الله و لا اله الا هو ) نیز به همین نکته اشاره دارد؛ شرک نیز منشا همه زشتیهاست ( سخن زینب کبرا (س) درقضیه کربلا :“ مارایت الا جمیلا” . ) پس ایمان به عنوان مبدا زیباشناختی برمعرفت شناسی مقدم است وتوحید وشرک مبدا بسیار کلیدی معرفت شناسی است . چون زیباشناسی برمعرفتشناسی مقدم است، پس هنر بنیادیترین دانش شناختی بشر است. دانشهای بشری در طول زندگی بشر درزمین ،ازهنر شروع شده است ، تاریخ ماقبل تاریخ بشر، با هنر ترسیم میشود وشروع ادوار تفکری بشر نیز با تحولات هنری آغاز میشود. تاریخ تمدنهای بشری نیز با هنر آغاز میشود ؛ مانند رنسانس، مدرنیسم یا پسامدرنیسم . درپس هر فلسفه یک مکتب هنری نهفته است وازهنر است که فلسفه وعقل ، تراوش میشود.زیبا شناسی امری شهودی است و آنچه به عنوان شاخصهای زیباشناسی گفته شد، تجلیات زیباشناسی زیبایی است ؛ ولی خود زیباشناسی علمی حضوری است ( مثل ایمان ) وعلم حضوری وشهودی برعلم حصولی وحسی تقدم دارد پس روششناسی زیباشناسی، براساس رابطه علم حضوری برعلم حصولی بنا میشود .
ایمان برشهود وعلم حضوری میافزاید وبا قوه خیال صورتهای شهودی را به مفاهیم موجود در علم حصولی تبدیل میکند ( علامه طباطبایی در اصول فلسفه وروش رئالیسم همین تز را دنبال کرده است.) پس آنچه برعلم حضوری افزوده شود برعلم حصولی نیز افزوده میشود و این جاست که اخلاق با دانش رابطه مستقیم پیدا میکند . قرآن نیز تنظیم خود را براساس فرمول یاد شده ( تقدم زیباشناختی برمعرفت شناختی ) تنظیم کرده است. سورههای مکی براساس زیبا شناسیهای خلقت تنظیم شده است. سورههای مدنی نیز چارچوبهای قرار دادی واعتباری را که نهایت دانش ملی بشری است،تنظیم کرده است؛ به عبارت دیگر نظام تمدنسازی درقرآن ، بادقت ترسیم شده است که مکانیزیسم وسازوکار معنا سازی از علم حضوری تاعلم حصولی را ترسیم کرده است تا بتواند به ساختار کنشی تبدیل کند و ساختار اجتماعی وفضای عمومی را شکل وتشکل دهد. “ الله نورالسموات والارض ” تنها در این فرمول معنا میشود ، چون با اصول دیگر، گاهی آن را منورالسموات والارض معنا کردهاند وگاهی آن را خالق السموات و الارض تفسیر کردهاند .چنین تاویل فلسفی است چون بقیه فرازهای آیه را تفسیر نمیکند. نور زیبایی میآفریند وزیباییهای دیگر را نیز مینمایاند وخود نیز زیبایی محض است .
با نورپردازیها ،زیباییها خلق میشود واین نور ماست که هدایت را برای افرادی خاص رقم میزند که همه اینها بایک مثل بیان میشود : نور - زیبایی- هدایت ؛ یعنی نور با زیبایی خود ، افراد را هدایت می کند . نور همان صفات جمالیه خدا را تفسیر میکند که صفات جلالیه از آن انتزاع میشود پس اصل صفات زیباشناسی خداست که الله مجمع صفات آن را درخود جمع کرده است وهمین نور آسمان وزمین میشود این همان مفهوم عشق است، چون زیباشناسی بیعشق معنا ندارد وعشق همان کشش زیباشناختی است واتخاذ زبان عشق برای عرفان در ادبیات هندی وایرانی به همین دلیل است . زیبایی دیدنی است؛ نه توصیف کردنی .
پس باید چشم زیبابین به وجود آورد . زیبایی گسترده است وچشمها راباید شست وجور دیگری دید . این همان کار پیامبران یا ذکر ویادآوری است: “ افلا ینظرون الی الابل کیف خلقت ” . البته خود پیامبران نیز چشم حقیقت بین وزیبابین یافتهاند:“ وکذلک نری ابراهیم ملکوت السموات والارض “ یا “ سبحان الذی اسری بعبده لیلا من المسجد الحرام الی المسجد القصی الذی بارکنا حوله لنریه من آیاتنا “ .
این نور در خانوادههایی تجلی مییابد که خدا اذن رفعت به آنها داده است و درآن ایذکر ونام او به میان آید .پس عشق خدایی با عشق خانوادهای ضد هم نیستند که یکی حقیقی و دیگری مجازی باشد بلکه عشق خانوادهای در یک فضای عشق خدایی شکل میگیرد . بی عشق خدایی ،عشق خانوادهای به وجود نمیآید . پس همه عشقها حقیقی هستند تنها سلسله مراتب حاکم است و عشق خانوادهای درسطح پایینتر از عشق خدا، تحت احاطه آن به وجود میآید.
سید رضا علوی
منبع : روزنامه رسالت
مسعود پزشکیان انتخابات ریاست جمهوری انتخابات ایران پزشکیان انتخابات ریاست جمهوری 1403 سعید جلیلی دولت چهاردهم دولت سیزدهم انتخابات ریاست جمهوری چهاردهم رئیس جمهور انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۳
سازمان هواشناسی تهران قتل آلودگی هوا کنکور شهرداری تهران سلامت آموزش و پرورش قوه قضاییه پلیس محیط زیست پلیس راهور
قیمت دلار قیمت طلا قیمت خودرو خودرو بانک مرکزی بازار خودرو بورس قیمت سکه واردات خودرو دلار حقوق بازنشستگان بازار سرمایه
عاشورا سینما دفاع مقدس امام حسین (ع) کتاب تلویزیون سینمای ایران رسانه ملی سریال تئاتر هنرمندان دهه اول محرم
کنکور ۱۴۰۳ باتری ربات
رژیم صهیونیستی جنگ غزه غزه فلسطین روسیه فرانسه اسرائیل انگلیس چین جو بایدن اوکراین حزب الله لبنان
پرسپولیس فوتبال استقلال یورو 2024 باشگاه پرسپولیس نقل و انتقالات لیگ برتر خوان کارلوس گاریدو لیگ برتر علیرضا بیرانوند تیم ملی آلمان تیم ملی اسپانیا لیگ برتر ایران
هوش مصنوعی اینترنت تماس تصویری اینستاگرام ناسا مریخ سامسونگ شیائومی نخبگان نوآوری گوگل وزیر ارتباطات
رژیم غذایی کودک طب سنتی ویتامین گرمازدگی سردرد تب دانگ آلزایمر کاهش وزن