جمعه, ۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 24 January, 2025
مجله ویستا
تقدم علم حضوری برعلم حصولی
انسان در برخورد با جهان خارج ، تابع ارزشهای زیباشناختی است ؛ به گونهای که آنچه انسان راتحریک میکند که به عالم و موضوعات آن توجه کند،همان زیبا شناختی است وچون جهان پدیداری،تعیین کننده نظام زیباشناختی جوامع وفرهنگ ماست وارد منظرگرایی جوامع میشود. انسان هیچ شی وهیچ چیز را بیزیبا شناختی نمیبیند یا حس نمیکند ؛ به عبارت دیگر، دیدن ، شنیدن حس لامسه ،بویایی و چشایی بیزیبا شناختی ترجیحی احساس نمیکنند چون آنها در دیدن وحس کردن تابع فرمان مغز هستند ومغز تنها با زیبا شناختی میتواند فرمان حسن کردن بدهد . آلمانیها در مکتب روانشناختی خود، به این نکته توجه کردهاند. درنظر آنها ، انسان اشیا را نخست درکلیتشان مشاهده میکنند ، سپس به اجزای آن توجه میکند که گشتالت نام دارد.
گشتالت نیز ممکن نیست؛ مگر با اینکه نخستین چیزی که انسان دربرخورد با اشیا حس میکند زیباشناسی آن است که در یک کلیت ،شی را معرفی میکند . سپس راه را برای معرفت شناسی یا جزءها باز میکند. گشتالت نیز در مکتب رومانتیسم به وجود آمده است که مکتب بنیادی آلمانیهاست . رومانتیسم به احساس اصالت میدهد ؛نه عقل و اصالت را به شهود میدهد؛ نه تعقل وبه سنت اصالت میدهد ؛ نه مدرنیسم و تجدد وبه مکان وجغرافیا اصالت میدهد ؛نه بیمکانی وبه قوه خیال اصالت میدهد ؛ نه به واقعیت ؛ این همه مختصات زیباشناختی است. پس رمانتیسم زیباشناسی را برمعرفتشناسی مقدم میداند . عرفان نیز زیباشناسی را برمعرفتشناسی مقدم میداند چرا که موضوع اصلی عرفان خداست وخدا زیباست وخدا زیبایی را دوست دارد.
از سوی دیگر ، عارف هر شی را در مقام حق الیقین خدا میبیند ،پس پیش ازخود اشیا زیبایی را میبیند، ولایت نیز به همین معناست که انسانها این زیباشناسی خدایی را دریابند. انسانها درپناه ایمان ،به زیباشناسی عالی دست مییابند که زشتی دراین عالم نمیبیند و “ هرچه از دوست میرسد نیکوست ”و “ به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست،عاشقم برهمه عالم که همه عالم از اوست .”
شعار توحید ( لااله الا الله و لا اله الا هو ) نیز به همین نکته اشاره دارد؛ شرک نیز منشا همه زشتیهاست ( سخن زینب کبرا (س) درقضیه کربلا :“ مارایت الا جمیلا” . ) پس ایمان به عنوان مبدا زیباشناختی برمعرفت شناسی مقدم است وتوحید وشرک مبدا بسیار کلیدی معرفت شناسی است . چون زیباشناسی برمعرفتشناسی مقدم است، پس هنر بنیادیترین دانش شناختی بشر است. دانشهای بشری در طول زندگی بشر درزمین ،ازهنر شروع شده است ، تاریخ ماقبل تاریخ بشر، با هنر ترسیم میشود وشروع ادوار تفکری بشر نیز با تحولات هنری آغاز میشود. تاریخ تمدنهای بشری نیز با هنر آغاز میشود ؛ مانند رنسانس، مدرنیسم یا پسامدرنیسم . درپس هر فلسفه یک مکتب هنری نهفته است وازهنر است که فلسفه وعقل ، تراوش میشود.زیبا شناسی امری شهودی است و آنچه به عنوان شاخصهای زیباشناسی گفته شد، تجلیات زیباشناسی زیبایی است ؛ ولی خود زیباشناسی علمی حضوری است ( مثل ایمان ) وعلم حضوری وشهودی برعلم حصولی وحسی تقدم دارد پس روششناسی زیباشناسی، براساس رابطه علم حضوری برعلم حصولی بنا میشود .
ایمان برشهود وعلم حضوری میافزاید وبا قوه خیال صورتهای شهودی را به مفاهیم موجود در علم حصولی تبدیل میکند ( علامه طباطبایی در اصول فلسفه وروش رئالیسم همین تز را دنبال کرده است.) پس آنچه برعلم حضوری افزوده شود برعلم حصولی نیز افزوده میشود و این جاست که اخلاق با دانش رابطه مستقیم پیدا میکند . قرآن نیز تنظیم خود را براساس فرمول یاد شده ( تقدم زیباشناختی برمعرفت شناختی ) تنظیم کرده است. سورههای مکی براساس زیبا شناسیهای خلقت تنظیم شده است. سورههای مدنی نیز چارچوبهای قرار دادی واعتباری را که نهایت دانش ملی بشری است،تنظیم کرده است؛ به عبارت دیگر نظام تمدنسازی درقرآن ، بادقت ترسیم شده است که مکانیزیسم وسازوکار معنا سازی از علم حضوری تاعلم حصولی را ترسیم کرده است تا بتواند به ساختار کنشی تبدیل کند و ساختار اجتماعی وفضای عمومی را شکل وتشکل دهد. “ الله نورالسموات والارض ” تنها در این فرمول معنا میشود ، چون با اصول دیگر، گاهی آن را منورالسموات والارض معنا کردهاند وگاهی آن را خالق السموات و الارض تفسیر کردهاند .چنین تاویل فلسفی است چون بقیه فرازهای آیه را تفسیر نمیکند. نور زیبایی میآفریند وزیباییهای دیگر را نیز مینمایاند وخود نیز زیبایی محض است .
با نورپردازیها ،زیباییها خلق میشود واین نور ماست که هدایت را برای افرادی خاص رقم میزند که همه اینها بایک مثل بیان میشود : نور - زیبایی- هدایت ؛ یعنی نور با زیبایی خود ، افراد را هدایت می کند . نور همان صفات جمالیه خدا را تفسیر میکند که صفات جلالیه از آن انتزاع میشود پس اصل صفات زیباشناسی خداست که الله مجمع صفات آن را درخود جمع کرده است وهمین نور آسمان وزمین میشود این همان مفهوم عشق است، چون زیباشناسی بیعشق معنا ندارد وعشق همان کشش زیباشناختی است واتخاذ زبان عشق برای عرفان در ادبیات هندی وایرانی به همین دلیل است . زیبایی دیدنی است؛ نه توصیف کردنی .
پس باید چشم زیبابین به وجود آورد . زیبایی گسترده است وچشمها راباید شست وجور دیگری دید . این همان کار پیامبران یا ذکر ویادآوری است: “ افلا ینظرون الی الابل کیف خلقت ” . البته خود پیامبران نیز چشم حقیقت بین وزیبابین یافتهاند:“ وکذلک نری ابراهیم ملکوت السموات والارض “ یا “ سبحان الذی اسری بعبده لیلا من المسجد الحرام الی المسجد القصی الذی بارکنا حوله لنریه من آیاتنا “ .
این نور در خانوادههایی تجلی مییابد که خدا اذن رفعت به آنها داده است و درآن ایذکر ونام او به میان آید .پس عشق خدایی با عشق خانوادهای ضد هم نیستند که یکی حقیقی و دیگری مجازی باشد بلکه عشق خانوادهای در یک فضای عشق خدایی شکل میگیرد . بی عشق خدایی ،عشق خانوادهای به وجود نمیآید . پس همه عشقها حقیقی هستند تنها سلسله مراتب حاکم است و عشق خانوادهای درسطح پایینتر از عشق خدا، تحت احاطه آن به وجود میآید.
سید رضا علوی
منبع : روزنامه رسالت
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست