شنبه, ۲۰ بهمن, ۱۴۰۳ / 8 February, 2025
مجله ویستا
پست مدرنیسم دوره جدیدی نیست
اگنس هلر در ۱۹۲۹ در بوداپست مجارستان متولد شد. در دهه ۵۰ شاگرد و همکار لوکاچ و یکی از اعضای برجسته مکتب بوداپست بود. در اوایل دهه ۷۰ مجارستان را به قصد اقامت در استرالیا ترک کرد. از آن زمان به بعد بهطور گسترده درباره فلسفه، تاریخ و اخلاق و در سالهای اخیر درباره مدرنیته مطالبی نگاشته است. برخی از آثارش عبارتند از: زندگی روزمره (۱۹۷۰)، نظریه تاریخ (۱۹۸۲)، فراتر از عدالت (۱۹۸۷)، آیا مدرنیته میتواند دوام یابد؟ (۱۹۹۰) و قطعاتی در فلسفه تاریخ (۱۹۹۳). وی مدرس فلسفه هانا آرنت در دانشکده تحصیلات تکمیلی نیویورک و در رشته مکتب جدید برای تحقیقات اجتماعی است. اگنس هلر نویسنده و فیلسوف مجارستانی دو سال پیش جایزه ۲۰۰۱۶۴ دلاری سانینگ در حوزه فرهنگ را به دلیل تحقیق و بررسی بر فرهنگ اروپا به خود اختصاص داد. جایزه فرهنگ سانینگ هر دو سال یک بار به یکی از محققان برجسته که در رابطه با فرهنگ؛ مطالعه و بررسی جامع و شاخصی انجام داده باشد، اعطا میشود.
پایهگذار این جایزه دانشگاه کپنهاگ است که این جایزه را در سال ۱۹۵۰ برای بزرگداشت نویسنده مشهور «کارل جوان سانینگ» بنیانگذاری کرد. دانشگاه رکتور رالف، اگنس هلر را به دلیل بحث و بررسی اصلاحات مربوط به موجودیت بشری در آثار برخی از مشهورترین فلاسفه و نویسندگان اروپا نظیر کانت، نیچه، ارسطو، مارتین هایدگر، ویلیام شکسپیر و سورن کیرکگارد مورد تمجید و تحسین قرار داد. کمیته اعطای جایزه اگنس هلر را به دلیل روش خلاق و هوشمندانه این نویسنده در توصیف فرهنگ نیمقرن از تاریخ اروپا در بین سایر پژوهشگران و نویسندگان برگزید. اگنس هلر یکی از سرشناسترین فلاسفه مارکسیست محسوب میشود که روی فلسفه هگل (فیلسوف آلمانی) نیز مطالعات گستردهای داشته است. انقلاب سال ۱۹۵۶ مجارستان از نقاط عطف زندگی این نویسنده و فیلسوف مجارستانی محسوب میشود چراکه در این مقطع زمانی بود که هلر متوجه تاثیر سوءآزادیهای تئوری مارکسیست بر کل ساختار سیاسی و اجتماعی مجارستان شد.
پیش از این، واسلاو هاول رئیسجمهور چک، کریشتف کیشلوفسکی و اینگمار برگمان کارگردانانی از لهستان و سوئد، و داریو فو از ایتالیا و گونتر گراس از آلمان برندگان جایزه نوبل ادبی، موفق به دریافت جایزه سانینگ شده بودند. در سال ۲۰۰۴ نیز موناهاتوم، هنرمندی از فلسطین که در لندن زندگی میکرد این جایزه را به خود اختصاص داد. هلر همچنین اردیبهشتماه سال ۸۴، به دعوت دفتر پژوهشهای فرهنگی به ایران آمد و درباره سه موضوع «فوکو و مدرنیته»، «شکسپیر در تاریخ» و «گذار به دموکراسی در اروپای شرقی» سخنرانی کرد. او در اولین حضورش در ایران به بحث از «فوکو و مدرنیته» پرداخت و صحبتهای خود را با این سوال شروع کرد که چرا باید به فوکو بپردازیم؟ از نظر او فوکو فیلسوف معروفی است و جزء آخرین نسل از فیلسوفان بزرگ فرانسه است. او با طرح سوال: «چرا من فوکو را انتخاب کردم؟» گفت که دلیل انتخاب فوکو این است که او پاسخ مهم و جالبی به مدرنیته داده.
هلر ادامه میدهد که «در حدود ۲۰ سال پیش ما با مفهوم پسامدرنیسم آشنا شدیم و تمام فیلسوفان این دوره را فیلسوف پستمدرن نام نهادیم، ولی فوکو هیچگاه خودش را به عنوان فیلسوف پستمدرن معرفی نکرد و همیشه با این مسئله مخالفت میکرد و میدانست که پستمدرنیسم دوران جدیدی در تاریخ غرب نیست، حتی پایان تاریخ هم نیست بلکه نگاه جدیدی به مسئله مدرنیته است. بنابراین مدرنیته با ما هست. با انقلاب فرانسه زاده شده و از آن به بعد همیشه با ما بوده است. » و این دلیلی است که اگنس هلر فوکو را انتخاب کرده تا درباره او و درباره مدرنیته صحبت کند.
به گفته هلر: «وقتیکه فوکو شروع به فکرکردن و نوشتن درباره مدرنیته کرد همزمان بود با مکتبهای مهمی مثل اگزیستانسیالیسم که سارتر درباره آن صحبت میکرد، مکتب ماتریالیسم تاریخیای بودکه خود را دنباله مارکس میدانست و دیگر مکتب روانکاویای که خود را دنبال فروید و شاگردانش میدانست. سارتر نظریه خودش را در آن دورهای که نقد عقل دیالکتیک را نوشت، که هم اگزیستانسیالیست بود و هم مارکسیست، در این کتاب بیان کرده بود و موضع او کاملا تاریخباور بود. تاریخباوری به تاریخ به صورت یک روایت بزرگ توجه میکرد و مسئلهاش این بود که تاریخ از هر مرحلهای که عبور کرده این مراحل، مراحل عقلانی بودند که به تدریج از این مراحل رد شده. نگرش تاریخباوری توجهیکه به مدرنیته داشت، این بود که تاریخ یک فرآیند است و این فرآیند توانسته به صورت پتانسیلی در دنیای حال شکل خودش را پیدا کند. در زمانیکه فوکو کارش را شروع کرد، کمونیستها میگفتند، کمونیسم تاریخ واقعی است زیرا که ماقبل تاریخ در جایی پایان پیدا میکند و ما وارد تاریخ واقعی خواهیم شد.
بعضیها هم بودند که به نظریه انحطاط اعتقاد داشتند نه به نظریه پیشرفت و ترقی، یعنیدر مقابل نظریه تاریخیگری که به پیشرفت اعتقاد داشت آنها به انحطاط اعتقاد داشتند و مفهوم انحطاط را در مقابل ترقی قرار میدادند. فوکو در این وضعیت شروع به اندیشیدن و نوشتن کرد و وقتی شروع به کار کرد مفهوم روابط کلان را کنار گذاشت. بدون اینکه خودش را پستمدرن بداند شروع به مبارزه با تاریخیگری کرد. چیزی که برای فوکو مهم شد، تاریخباوری نبود بلکه نگرش جدیدی به خود مفهوم تاریخ بود و اینکه در تاریخ نمیتوانید به یک تمامیتی توجه کنید و ما با تاریخ روبهرو نیستیم بلکه با تاریخهای متکثر روبهرو هستیم. » هلر ادامه میدهد که «سارتر سریع متوجه شد که فوکو در نقد او این مطالب را مینویسد و شروع به نقد فوکو کرد. از آنجا به بعد مسئلهای که مطرح شد این بود که فوکو به تاریخ به عنوان یک امر کلی نمیخواهد توجه کند. سارتر درست میگفت اما نتایجی که از این مسئله به آن رسیده بود، اشتباه بود و حتی هابرماس هم در نقدی که از فوکو میکرد در اشتباه بود، چراکه سارتر معتقد بود فوکو نمیخواهد به تاریخ به صورت یک امر کلی نگاه کند و هابرماس به فوکو میگفت که تو یک فیلسوف محافظهکار هستی، در حالیکه اصلا چنین چیزی نبود.
منبع : روزنامه کارگزاران
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست