چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

لمینگ - LEMMING


لمینگ - LEMMING
سال تولید : ۲۰۰۵
کشور تولیدکننده : فرانسه
محصول : میشل سن‌ژان
کارگردان : دومینیک مول
فیلمنامه‌نویس : ژیل مارشال و مول
فیلمبردار : ژان مارک فابر
آهنگساز(موسیقی متن) : دیوید ویتاکر
هنرپیشگان : لوران لوکا، شارلوت گنسبورگ، شارلوت رامپلینگ، آندره دوسولیه، ژاک بونافه و فابریس روبر
نوع فیلم : رنگی، ۱۲۹ دقیقه


̎آلن̎ (لوکا) و ̎بندیکت گتی̎ (گنسبورگ) یک زوج نمونه‌اند: مرد، مخترع جوان بااستعداد و خوش‌سیمائی است و زن، همسری دوست‌داشتنی که خیلی جدی خانهٔ جدیدشان را می‌گرداند. ̎آلن̎ موشی قطبی را در گلوئی دست‌شوئی آشپزخانه‌شان پیدا می‌کند. رئیس مسن ̎آلن̎، ̎ریشا پولاک̎ (دوسولیه) و همسر عصبی و ترسناکش، ̎آلیس̎ (رامپلینگ) برای شام نزد آنان می‌آیند و ̎آلیس̎ به طرز زننده‌ای رفتار می‌کند. چند روز بعد، ̎آلیس̎ به محل کار ̎آلن̎ می‌رود و سعی می‌کند او را به سوی خود جلب کند. ̎آلیس̎ سپس به سراغ ̎بندیکت̎ می‌رود خودش را در اتاق‌خوابی جداگانه حبس می‌کند و مغز خود را متلاشی می‌کند. در فتار ̎بندیکت̎، تغییرات عجیبی ایجاد می‌شود و کارهائی انجام می‌دهد و حرف‌هائی می‌زند که به طرز غریبی، ̎آلیس̎ را به یاد می‌آورد. ̎آلن̎ که طی سفری تجاری هم‌راه ̎ریشار̎، با همسرش تلفنی صحبت کرده و واکنشی خصمانه از او تحویل گرفته و نگران شده، سراسیمه خودش را به خانه می‌رساند و ناگهان خود را در چنگال کابوسی می‌یابد: ̎بندیکت̎ رفته است و آشپزخانه‌شان پر از موش قطبی شده که بر سرش می‌ریزند و او را از پای درمی‌آورند. به هوش که می‌آید، خود را مجروح روی تخت بیمارستانی می‌یابد. به او می‌‌گویند که در واقع پشت رل اتوموبیل خوابش برده و پیش از رسیدن به خانه تصادف کرده است. طی دوران نقاهت، در خانهٔ ییلاقی ̎ریشار̎ در کنار دریاچه، ̎بندیکت̎ که حالا رفتارش مهربانانه‌تر شده، با کلمات و رفتاری که ̎آلیس̎ داشته، سعی می‌کند خود را در دل ̎آلن̎ جای دهد. ̎بندیکت̎ سپس می‌گریزد و ̎آلن̎ را وسط جاده تنها می‌گذارد و او اجباراً خود را با اتواستاپ به خانه می‌رساند و در آن‌جا پی می‌برد که همسرش ̎ریشار̎ سر و سرّی دارد. ̎آلن̎ آنان را تحت نظر می‌گیرد و سپس به تشویق چیزی که به اعتقاد خودش، روح ̎آلیس̎ است، سعی می‌کند ̎ریشار̎ را در انفجار گازی که نقشه ریخته خودکشی جلوه کند، به قتل برساند. ̎آلن̎ و ̎بندیکت̎ دوباره با هم آشتی می‌کنند.
● زندگی زوجی خوشبخت، با اتفاقات آشفته‌کننده‌ای ـ از جمله سررسیدن جانور جوندهٔ عنوان فیلم ـ به هم می‌ریزد. مول، پنج سال پس از با دوستی مثل هاری، یک اثر پُرتنش و نامتعارف دیگر دربارهٔ تعامل و بده‌بستان‌های یک زوج ساخته است. حلقهٔ اول فیلم فوق‌العاده است و یک ساعت بعدش هم کنجکاوی‌برانگیز و مهیج است. ولی باقی این فیلم طولانی، بسته به اشتهای تماشاگر برای حاشیه‌روی‌های مافوق طبیعی، او را سرگرم یا سرخورده خواهد کرد. فیلم با آن طنز تلخ و سیاهش، ترس تول دل تماشاگر می‌اندازد و از لحاظ فکری قلقلکش می‌دهد. لمینگ از آن فیلم‌هائی‌ست که پیش از دیدن هرچه کم‌تر درباره‌اش بدانید، بهتر است. مسئله، چرخش‌های داستانی یا رازهائی نیست که نباید زودتر فاش شوند، مسئله این است که کلِ این تجربهٔ سینمائی براساسِ انباشتِ رفتارهای غیرعادی با رفتارهای منطقی و عادی ریخته شده تا این‌که سرانجام چیزی (یا چیزهائی) اتفاق می‌افتد. فیلم به تعبیرهای مختلف راه می‌دهد و گاه به طرز ستایش‌انگیزی آثار استنلی کوبریک را به یاد می‌آورد.