پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

دکتر بهشتی؛ تحزب و آزادی


دکتر بهشتی؛ تحزب و آزادی
انسان درگذر زندگی خود برداشت ها و نگرش های متفاوت و گاه متضادی نسبت به امور اطراف خویش دارد و افكار و آراء او در تحول و تغییر است. نسل اول انقلاب را جوانانی تشكیل می دادند كه با برداشتی ساده از سیاست و جامعه دل به گروه ها و شخصیت های متفاوتی می سپردند. پس از بیست سال آن نسل اینك به میانسالی رسیده، از سطح تحصیلی متفاوتی برخوردار شده و زندگی سیاسی پرحادثه و بی سابقه ای را (نسبت به نسل های دیگر) پشت سر گذاشته است و در برخی یا بسیاری از افكار دوران جوانی و نوجوانی خویش تجدید نظر كرده یا آن را تعمیق بخشیده است. بخشی از این تجدید نظر با توجه به عامل سن، طبیعی است؛ هر چند كه جامعه ما تغییر نیافتن از نوجوانی تا پیری را یك افتخار یا شاید نوعی هوشمندی سیاسی تلقی می كند و سیاست را جاده یك طرفه ای می داند كه همواره یك سوی دارد یا آن را همچون شرط بندی می داند كه «پیشگویی درست» را (ولو از سر اتفاق و حادثه بوده باشد) هوشمندی و كیاست سیاسی قلمداد می كند. نسل میانسال كنونی به افكاری دل بسته بود كه اینك آن افكار را به گونه ای دیگر می بیند. در این میان اما افرادی هستند كه هنوز هم گفتارها و نوشتارهای آنان از استحكامی شایسته برخوردار است و حتی پس از بیست سال برداشت های مثبتی از آنان در ذهن شكل می گیرد.
بی شك بهشتی و مطهری در زمره چنین شخصیت هایی هستند. مطهری با توجه به آثار مكتوب خود بیشتر شناخته شده است اما بهشتی از آنجا كه در بحرانی ترین و پر مناقشه ترین دوران پس از انقلاب درگیر فعالیت سیاسی شد هنوز هم به ویژه برای برخی روشنفكران در هاله ای از ابهام قرار دارد، هر چند كه در سال های اخیر شاهد نضج قرائتی دیگر گونه از دكتر بهشتی در اینگونه محافل هستیم.
این مقاله در پی آن است كه از سیره عملی دكتر بهشتی ویژگی هایی را استنباط و استخراج كند كه خود می تواند مبنایی برای تجرید تئوریك از شخصیت ایشان به عنوان یكی از شخصیت های اصلی انقلاب اسلامی ایران باشد.
درباره شهید بهشتی سخن بسیار گفته شده است؛ هم از سر مهر و هم از روی كین. به نظر نگارنده ضروری است كه از ایشان و دیگر كسان تأثیر گذار در جریان انقلاب و پس از آن، حتی افرادی كه كمتر دارای وجهه علمی و دارای وجهه اجرایی بوده اند مورد ارزیابی عملكردی - شخصیتی قرار گیرند تا شاید بتوان از این رهگذر به گونه ای سنخ شناسی تاریخی از شخصیت های سیاسی - اجرایی ایران پرداخت. چه بسا تناسخ های سیاسی كه در جسم و جان تاریخ سیاسی ایران شكل می گیرند و چه بسا شخصیت هایی كه تنها و یگانه در تاریخ باقی می مانند.
بهشتی شخصیتی مؤسس و نهادگر و مدیر توسعه بود. او در جامعه ای همچون ایران كه اشتهار به فرد محوری و تكروی دارد، در عمل اجتماعی سیاسی خویش از اقدامات فردی محدود و تكراونه حذر كرد و اولویتی خاص برای ایجاد نهادهای كوچك و بزرگ در عمل سیاسی- اجتماعی خویش قایل بود.
گرایش به موسسه و نهاد در نزد وی اما، بی مبنا و فارغ از نظریه پردازی نبود. عمل اجتماعی و سیاسی بدون داشتن چارچوب های نظری به نوعی سرگردانی و انفعال در عمل اجتماعی و سیاسی می انجامد. تحلیل نظری از ساده ترین شكل یعنی تحلیل توجیهی تا ایدئولوژی و در سطحی كلان نظریه پردازی متغیر است. شهید بهشتی به این تحلیل ها پایبند بود. از طرح های علمی موسسه تحقیقات اسلامی گرفته تا دستاوردهای تحلیل های نظری ایشان در «مواضع ما» نشاندهنده آن است كه وی اهمیتی خاص برای نظریه پردازی در عمل اجتماعی قایل بود. مقوله نظریه پردازی در عمل سیاسی- اجتماعی هنوز هم برای بسیاری از فعالان سیاسی درك نشده است و با غرق شدن در فعالیت های مقطعی و موضوعات روزمره نوعی سیاست ورزی بی هدف را پیشه كرده اند.
فعالیت سیاسی مستلزم داشتن تعریف و تحلیلی از سیاست، جامعه، روابط بین الملل، آزادی، توسعه سیاسی و... است. فقدان تحلیل نظری در چنین اموری فعالیت سیاسی را خام، نپخته و سرگردان و به هنگام دستیابی به قدرت، اداره امور را دچار آشفتگی می كند. بهشتی اما با درك و تحلیل امهات سیاست و جامعه و بنیانگذاری دكترین های اجتماعی، فرهنگی و سیاسی فعالیت های خود را سامان داده و هدفمند می كرد.
تاریخ سیاسی ایران بویژه از شهریور ۲۰ به این سو شاهد فعالیت های سیاسی گوناگونی بوده است. طی این سال ها كمتر رهیافتی در فعالیت اجتماعی به بنیان های فرهنگی پرداخته و از روش های فرهنگی استفاده كرده است. معدود فعالیت های فرهنگی نیز در چارچوب احزاب و گروه های سیاسی و در قالب ایدئولوژی های حزبی صورت می گرفته است. شاید به جرأت بتوان گفت كه رهیافت های فرهنگی در عمل اجتماعی- سیاسی كاملاً مهجور بوده است. این امر بویژه پس از خرداد ۴۲ و روی آوردن برخی گروه ها به مشی مسلحانه و زیرزمینی تشدید شد.
روندی كه آیت الله دكتر بهشتی در پی گرفت از صبغه فرهنگی بیشتری برخوردار است و به اعتقاد نویسنده تظاهر سیاسی آن كمتر بوده است. این روش آنگاه اهمیت می یابد كه توجه داشته باشیم جامعه ایران در سال های دهه سی، چهل و پنجاه از فقر تحصیلی رنج می برد. فقدان بنیان های فرهنگی- تحصیلی در جوامع، معمولاً حركت های كور و گاه تروریستی در عمل سیاسی را تشدید می كند.
همین رهیافت بود كه توسط جوانان احساساتی آن زمان اعم از چریك های فدایی و سازمان مجاهدین خلق مورد انتقاد قرار می گرفت. بهشتی كه علاوه بر منش و روحیات شخصی با رویكردی تحلیلی و عقلانی به اجتماع و سیاست می نگریست، بحث و گفتگوی علمی - فرهنگی را همچون یك اصل در زندگی سیاسی -اجتماعی پذیرفته و بدان پایبند بود. هنگامی وی از این روش ها طرفداری و بدان عمل می كرد كه پیش از پیروزی انقلاب مبارزه مسلحانه و چریكی گفتمان غالب و پس از پیروزی انقلاب افراطی گری و حذف تروریستی، سكه رایج شده بود.
در چنین فضای سطحی از سیاست ورزی است كه اقدام مرحوم بهشتی در سازندگی سیاسی كشور مطابق با الگوهای رایج دمكراتیك بین المللی یعنی تأسیس یك حزب، از سوی شمار قابل توجهی از گروه های سیاسی كه تشكل و گروه سیاسی را به صورت سنتی فقط در خدمت تخریب، تنازع، مبارزه و نه سازندگی، تعامل و مدنیت سیاسی می دیدند قابل تحمل و شاید اساساً قابل فهم نبود.
«احزاب در پی آنند تا در انتخابات، كرسی هایی به دست آورند، نمایندگان و وزرایی داشته باشند و سررشته حكومت را بدست گیرند. می توان آنان را در عین حال به مثابه عوامل تضاد، اگر به عنوان گروه های مسلكی در نظر گرفته شوند و به مثابه سلاح پیكار اگر به عنوان وسایل بیان تضادها باشند، تلقی كرد.» (۱)
تفاوت تحزب بهشتی با تشكل و سازماندهی بسیاری از گروه های سیاسی در ابتدای پیروزی انقلاب نیز در همین نكته نهفته است. بسیاری از این گروه ها در فضای پلیسی رژیم شاه شكل گرفته بودند و به شدت سیاست زده و غیرفرهنگی بودند. در نتیجه ساز و كارهای تشكیلاتی و «اخلاق سازمانی» آنان در فضایی از تضاد و تخریب و ترور شكل گرفته بود. زندگی سیاسی- اجتماعی مرحوم بهشتی، اما، آمیخته با فعالیت فرهنگی- علمی بود. در همان زمان نیز به دور از شعارهای گنگ، مبهم، كلی و ایدئولوژیك رایج سازمان های سیاسی، درباره بانك داری، بیمه و اموری از این قبیل می اندیشید، تحقیق می كرد و می نوشت.
این دو پیشینه و بستر به دو گونه متفاوت از فعالیت سیاسی- اجتماعی انجامید كه به صورتی طبیعی چالش برانگیز بود و به قضایایی انجامید كه همگان از آن اطلاع دارند. برخلاف فضای تبلیغاتی سنگین گروه های سیاسی اپوزیسیون، بهشتی چارچوب های «مدرن» فعالیت سیاسی را پذیرفته بود و به مدنیت سیاسی، توسعه فرهنگی، تربیت اجتماعی، منطق علمی و پرهیز از خشونت پایبند بود و این همه پس از بیست سال از لابه لای حجم عظیم تبلیغات سیاسی، فاشیستی، بلشویكی و اپوزیسیون غیر دمكرات قابل ارزیابی و بازشناسی است.
ایران در ابتدای دهه ۶۰ از سویی وارث حضور گسترده (مشاركت انبوه و غیرتكثر گرایانه) در صحنه سیاست برای بر كناری رژیم شاه بود و از سوی دیگر در گیر جنگی كه باز هم به نوبه خود ضرورت همین مشاركت انبوه و غیرتكثر گرایانه را تداوم بخشیده بود.
در این شرایط سیاسی مرحوم بهشتی سعی در بنیان گذاری یك زندگی سیاسی طبیعی داشت و حتی الامكان از گرایش های متفاوت سیاسی دعوت به عمل می آورد. وی با رهیافتی فرهنگی و با دیدگاهی واقع بینانه از قدرت سیاسی، گرایش های مختلف را به مشاركت در قدرت دعوت كرد. از حبیب الله عسگر اولادی و اكبر پرورش تا میر حسین موسوی و حبیب الله پیمان را به حزب جمهوری اسلامی دعوت كرده بود.
اما جامعه سیاسی ایران پس از انقلاب جامعه ای بسیار كم تجربه در سیاست و به ویژه در اداره امور عمومی بود؛ بدبینی ها و خوش بینی های افراطی نسبت به افراد رایج و برداشت های ساده و سطحی از سیاست و روش حكومت در جریان بود.
در چنین زمینه ای بود كه قضاوت های كاملاً غیرواقع بینانه ای از دكتر بهشتی شكل گرفت. واقع بینی سیاسی و منطق هماهنگی مدیریتی در اداره امور ایجاب می كرد كه نتوان با همه گروه های سیاسی در اداره امور سهیم شد. وانگهی همواره در سیاست، گروه هایی هستند كه آنچنان خودسر و خود رأی اند كه با هیچ كس و هیچ گروهی سر سازگاری ندارند و راه هر گونه مذاكره تعاملی را می بندند. این ضعف دقیقاً به خود اینان برمی گشت و نه به مرحوم بهشتی. كسانی كه خود راه هر گونه همكاری سیاسی را بسته بودند بهشتی را به انحصار طلبی متهم و محكوم می كردند. فقدان مدنیت و تربیت سیاسی دمكراتیك در بین گروه های سیاسی كه خود فرزندان فرهنگ سیاسی به ارث رسیده از ماركسیسم - لنینیسم - مائوئیسم از سویی و فرهنگ استبدادی شاهنشاهی از سوی دیگر بودند از اصلی ترین عواملی بود كه آنها را به مخالفت با دكتر بهشتی و ترور ایشان كشاند.
دكتر كیومرث اشتریان ‎/ استادیار دانشكده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران
۱- موریس دوورژه، جامعه شناسی سیاسی، ترجمه ابوالفضل قاضی، انتشارات دانشگاه تهران، ،۱۳۶۷ ص ۳۰۹
منبع : روزنامه همشهری