شنبه, ۲۹ دی, ۱۴۰۳ / 18 January, 2025
مجله ویستا
دهه ۴۰ و۵۰ دوران طلایی دوبله بود
منوچهر اسماعیلی از کارهای موفقاش در طول این سالها نام برد و گفت: شاید اولین کاری که از من مورد توجه قرار گرفت، نقش«پیترفالک» در فیلم «معجزهسیب»،یا «تری توماس» در «دنیای دیوانه دیوانه» بود که بسیار مورد استقبال قرار گرفت. بعضی فیلمهای فارسی هم مثل فیلم «قیصر» بود که دیالوگهایش حفظ میشد. این کارها معمولا در تداوم مشخص میشد که مورد اقبال قرار گرفته است.گفت و گوی مابا این گوینده پیشکسوت را بخوانید .
▪ آیا مردم در قدیم برای صدا به سینما میرفتند؟
ـ گاهی اتفاق افتاده بود که کاری را انجام میدادیم بعد از آن فرد دیگری آن را انجام یا ادامه میداد و مورد اقبال قرار گرفته و تست میخورد; همچون کار زندهیاد «زرندی» روی «نورمن ویزدوم» فقط او بود که میتوانست این کار را جذاب کند و هر کسی غیر از او دست به این کار میزد، فقط آن کار را با سر زمین میزد و کسی از آن اقبال نمیکرد. حتی فیلمهایی که در ایتالیا کار میشد اگر جای «آلبرتو سورلی» مرحوم سرشار حرف نمیزد، ما هم که گوینده این کار بودیم زودتر از همه متوجه میشدیم و میدیدیم، در حالیکه فیلمهای ایتالیایی مملو از جمعیت میشد اما از این فیلمها استقبال نمیشد و مردم انگار به هم خبر میدادند که آن صدا، صدای همیشگی نیست. در واقع مردم برای صدا میرفتند و درست هم بود. نخوردن صدا به کاراکتر و در نیاوردن نقش مسئلهای است که هنوز هم مردم به آن اعتراض میکنند و آن را به زبان میآورند.
▪ چقدر دیدن واقعی پرسوناژها در کار گویندگی مهم است؟
ـ خیلی زیاد من برای چند نقش «بکر» که نمیشناختم میرفتم و در خیابان میگشتم از بقالی، نانوایی، فروشگاه «بنگاه» و اتوبوس دنبال چهرههایی بودم که قرار بود جایشان حرف بزنم. یکی را در «خیابان ری»، دیگری را در «شاه عبدالعظیم» گیر آوردم و یکی دیگر را در قبرستان پیدا کردم، یکی را در نانوایی، یکی را در دالانهایی که اتوبوسها میرفتند، مسافر سوار میکردند. به هر حال بخش اعظم این آدمها و کاراکترها را به طور عینی از خود جامعه پیدا کردم و اگر راضی نمیشدم، نمیرفتم. مثلا «چیچو» یکی از آنهاست، این نقش را من همینطور «هلو برو تو گلو» ننشستم و بگویم. قرار بود در این فیلم مرحوم مقبلی حرف بزند که نشد، وقتی که مرا برای این کار دعوت کردند و فیلم را نگاه کردم، گفتم: کار را تعطیل کنید. رفتم گشتم در یک نانوایی سنگکی شاطری را پیدا کردم، درست قد و قوارهاش همین بود، چند کلمه با او حرف زدم، صدایش را ضبط کردم دیدم این صدا مال اوست گذاشتم رویش و موفق هم شد. در مورد «پیتر فالک» و بقیه هم همینطوری پیش رفت.
▪ در مورد صحبت کردن یک گوینده جای چند شخصیت در یک فیلم توضیح دهید؟
ـ صحبت کردن جای چند شخصیت در یک فیلم برای اولینبار در سال ۴۱ در دوبله فیلم «فانی» به مدیریت دوبلاژ محمد علی زرندی اتفاق افتاد و ایشان تشخیص داده بود که این فیلم پرسوناژش زیاد است و از من خواست جای دو شخصیت صحبت کنم، که هر دو را هم رو در روی هم گفتم. دیگران هم خودشان را تست زدند که بعضیها موفق و بعضیهم ناموفق بودند. اصلا اینکه در یک فیلم جای چند نفر صحبت کنی، هیچ وقت تعداد شخصیتها مشخص نیست و تابلوی ایستی وجود ندارد.
چند روز پیش یکی از دوستان که من خیلی به ایشان علاقمند هستم، گفت: «من چه کار کنم؟» گفتم: «باید بروی پشت نقش، برای این نقش باید به کالبدش بروی و تمام احساسش را باید بگیری آن موقع تو را به جلو میبرد، یعنی آن آدم را باید بشناسی، اگر شناختی، صدا به مدد تو میآید و ارتعاشهای تو را کمک میکند. ولی اگر نشناسی همان میشود که در آن فیلمها شد.» ما در وهله اول از خود هنرپیشه کمک میگیریم، از او دور نمیشویم، یک لحظه نباید از او دور شد. اگر فرض کنید در یک فیلم من چند تا نقش گفتم، هر جا آزار دیدید بدانید من گوینده موفقی نبودم. کسی که جای نقش حرف زده، باید آن نقشها شما را راحت تا انتهای داستان با خودش ببرد، نه مزاحمتی تولید کند که حواستان را پرت کند و نهاینکه ببینید او بازی دیگری دارد و چیز دیگری میگوید و کلام با او هماهنگ نیست. من تمام تاکیدم روی حس کاراکتر است فقط حس، جز حس چیزی دیگری حاکم نیست و همهاش حس است.
حجم صدای خوب، موثر است و بارها شده نقشی که به من پیشنهاد میشود را قبول نکردم، چون دیدم آزار میبینم. اول خودم، باید خودم را بتراشم تا قاعده کار در بیاید. بعدش که آن در بیاید، میبینیم خودم فرسوده میشوم به خاطر همین، این کار را انجام نمیدهم.
▪ اهمیت تمرین در دوره های پیشین تا چه اندازه بوده است؟
ـ دوره ما هیچ کس به اجبار، کسی را وادار به انجام کاری نمیکرد، یعنی باید اول با خودت صادق میبودی و باشی. مثلا نقشی جلوی رویت گذاشتهاند باید تمرین کنی. فرض کنید، پیش من «مهین معاونزاده»، آن طرف هم «علی تابش» آن طرف هم مرحوم محتشم در حال نقش گفتن هستند، من هم یک صفحه دارم، من از ترس اینکه از چشم اینها نیفتم وقتی آنها میگفتند، برای ضبط آمادهاند و من هم بدون اینکه آماده باشم، بگویم: آمادهام. درست نبود و من هیچوقت این کار را نمیکردم. میگفتم: من به ۳ دور تمرین نیاز دارم و همه کسانی که فیلم را دوبله میکردند، درک این موضوع را داشتند و این فرصت را میدادند.
علی کسمایی به جای ایجاد سرعت در کار، زمینه درک را فراهم میکرد، یعنی به گوینده میگفت: «تا نفهمیدی، بیخودی نگو، هیچ امتیازی برای تو ندارد که بگویی من ۳ بار فیلم را دیدهام، آمادهام ضبط میکنیم، این کار به دلیل اینکه مکانیکی است، ارزشی ندارد. هر کسی از بیرون هم بیاید ۴ بار فیلم را ببیند، میفهمد ولی سرمایه لازم را ندارد. ما آن چیزی را میخواهیم خرج کنیم، همچون شتر دو کوهانهای که جایی افتاده است و باید از ذخیرهاش مصرف کند.»
▪ آیا جوانان امروزه آنگونه که شایسته است در این حرفه فعالیت دارند؟
ـ یادتان باشد ما این کار را با معرفت یاد گرفتیم. امروز سیستم کار عوض شده، همه جوانانی که در این کار هستند را میشناسیم، بعضیها خیلی خوب هستند، بعضیها خوبند ولی بیاستعدادند، بعضیها وقیح هستند، یعنی ما نگران هستیم که اینها مسائل بد این کار را بگیرند، بالاخره هر کاری نقاط ضعفی هم دارد; همه چیز که نقاط مثبت نیست. کسی که وارد این کار میشود باید از هر جهت منصف باشد. اولش نگاه کند که در چه شرایطی زندگی و با چه شرایطی به اینجا رسیده است. از این به بعد هم با همان احتیاط باید جلو بیاید، مثلا فرض بفرمایید من ۵۰ سال است که در این کار هستم، اینها پچپچ میکنند و میگویند: «اینها فسیل شدند» امروز برای درآوردن یک تکه فسیل کسی سالها عمرش را میگذارد، تحصیل میکند آخر هم چیزی گیرش نمیآید. تو به همین راحتی میگویی اینها فسیل هستند؟ اینها خطراتی هستند که هم برای خودشان و هم صنفی که وارد آن میشوند وجود دارد، حالا چه این صنف و چه صنف دیگری به خصوص این صنفی که همهاش معرفت است.
معرفت باید باشد و با معرفت هم باید به دیگران آن را تحویل بدهیم. متاسفانه بعضیها اینطور نیستند و آدم را دلسرد میکنند، یه مقداری هم شرایط باعث آن شده است، بعضی دستگاهها اینها را صدا میکنند میگوید ما به شما میدان میدهیم کار کنید ولی در عوض خبر بیاورید به ما بگویید: «مثلا فلانی امروز با چاییاش چند تا قند خورد» و اینها هم متوجه نیستند که آمدند کدام کار را یاد بگیرند و آن کاری که سفارش شده معنا و درس دیگری دارد و تا بیاید به خودش بجنبد از دو طرف بدهکار شده و نمیتواند موفق عمل کند. هم بن کارگری را گرفته، هم مرغ و پلو را خوردهاست.
متاسفانه همانطور که بعضی از آنها آدمهای بسیار شریفی هستند، بعضی هم حیثیت این کار را به خطر میاندازند. البته در این کار صداهای خوب زیاد داریم، ولی کسی که پشتش سرمایهگذاری باشد کم است، درحالیکه این موضوع بسیار مهم است.
▪ آیا این درست است که سرعت دوبله در حال حاضر بسیار زیاد شده است؟
ـ امروز یک مقدار به دوبله سرعت باطل دادهاند. یکی از دلایل افت دوبله میتواند سرعت اضافه شده به کار باشد، به هر حال هر کاری متولی خوب و دلسوز میخواهد، آن متولی که خودش احساس میکند به درد این کار نمیخورد و برای این کار کارساز نیست، باید به همان اندازه هم شجاعت داشته باشد و کنار برود و شخص دیگری را جایگزین بکند. آن زمان راه نجات برای هرکاری هست.
مقداری هم دروغ و دغل به این کار اضافه کردهاند، بنابراین کار متولی با انصاف و درستی ندارد. در دیالوگ دست میبرند، علنا تحریف میکنند و اگر بگویی امانتداری ریشخندت میکنند. نمیدانم اینها عاقبت فرهنگ این مملکت را کجا میخواهند ببرند؟! من نمیدانم به خصوص در تلویزیون که اصلا یک نفر آدم مسئول برای این کار نیست.
فیلم خریداری میشود میآید اینجا و به راحتی در کار دست برده میشود، خود شما دوست دارید در دیوان «حافظ» دست ببرند، ما از دنیا توقع امانتداری داریم، ولی خودمان امانتدار نیستیم. خیلی هم که حرف بزنی میگویند: به تلویزیون راهش ندهید. اگر یادتون باشد صحبت کردیم و سند آوردیم که به داد این کار برسید، نگذارید اشخاص زیر این مسائل خودشان را پنهان کنند ما مسئول هستیم. اینها اول اهانت مستقیم به ماست.
فیلم «بینوایان» چارلز دیکنز که در همه خانهها موجود است و همه میدانند از یک طفل نامشروع شروع میشود، حالا شما این سریال را خواهید دید که این بچه پدر مشروع دارد من به همین دلیل کار نکردم. با این وضعیت پس تکلیف ظرافتهای این کار چه میشود؟ یا فیلم خارجی نخرید یا اگر میخرید، بگذارید آدم خودش کار را درست کند. مثل اینکه جایگاه مدیر دوبلاژ برای آنها مشخص نیست. مدیر دوبلاژ کسی است که بر اساس آنچه در جامعه مطرح است، فیلم را مطابقت میدهد. اما الان به جای کلمات، سوژه تطبیق داده میشود.
▪ آیا با این مسئله که باید جوانها را آموزش دهیم تا جایگزین پیشکسوتان شوند موافقید؟
ـ این حرفها که راجع به جایگزین کردن جوانها به جای پیشکسوتها مطرح میشود، کارشناسانه نیست. مثل اینکه ما بگوییم وقت آن است که ۴ تا کورش کبیر و ۵ تا بزرگمهر انتخاب بکنیم، نه این موضوع «سرنا را از سر گشاد زدن» است.
بارها گفتهام، ما کسی را که استعدادش را داشته باشد باید از هر جا که هست او را به این حرفه بیاوریم، حتی اگر «هنرپیشه» بود. اینها هم که جوان هستند باید آموزش ببینند و امکانش نیست به سرعت جایگزین شوند. اینکه جای مرحوم مقبلی یا جای مرحوم ژاله کاظمی پیدا کنیم این طور اظهارنظر کردن یکمقدار کم لطفی است، ولی اساس این کار و آن چه به این کار حیثیت و آبرو و تامین میدهد این است که آنها را باید زمینههایش را آنقدر قوی و فاخر بکنید که این گله و شکایت و بیاحترامیهایی که بهشان میشود کم بشود، آدمهای جدید هم این چیزها را ببینند در حرفهای که آخرش این طوری بشود، یا نمیآیند یا به یک راه دیگر میروند.
▪ این درست است که در برهه ای از زمان دوست داشتید بازیگر شوید؟
ـ بله روزی میخواستم در عرصه سینما بازیگر بشوم یا زمانه به من این فرصت را نداد یا مناسب این کار نبودم. بنابراین حالا که اینجا هستم باید کار خودم را انجام بدهم. البته سابقه بازی در فیلم «شبهای زایندهرود» آقای مخملباف و «میرزا کوچک خان» را برای آقای قویدل دارم. نقش احساناللهخان را درآن فیلم در سال ۶۱ بازی کردم، ولی این فیلم آنقدر طولانی و پر از آدم ومطلب است که فرصت برای کار برای هیچکس ندارد، جز چند تا آدم شاخص از جمله میرزا، یا رضاشاه یا دکتر حشمت بقیه را نفس کار اجازه نمیدهد که روی آنها تامل شود. این علاقه هیچ وقت از بین نمیرود و به پیشنهاد و زمینه کار بستکی دارد.
یک بار زمان فیلم «رئیس» بود، نقشی که آقای ارجمند بازی کردند را به من پیشنهاد کردند و من هم برای ورود به این کار این نقش را نپسندیدم. البته بیشتر همسرم اجازه این کار را نمیداد. حتی در مکالمهای که بین آقای کیمیایی و همسرم شد سعی کرد قانعش بکند، نمیگفت من اجازه نمیدهم، میگفت: «ایشان گناه دارد ۵۰ سال برای خودش آبرو خریده حالا در این فیلم گوشت بندازد، دهن سگ بعد با تیر بزنند بیفتد زمین معنای بدی دارد.» من توجه نکرده بودم، فهمیدم زن باهوشی دارم. به آقای کیمیایی هم گفتم هیچ کاری نمیتوان کرد، درست است از آن سنینی که من باید میآمدم نقش یک جوان اول را بازی میکردم گذشته است ولی همیشه فیلم روی جوان اول نگذشته است الان هم نمیگذرد بعدها همینطوری خواهد بود.
بالاخره کسانی که علاقمند هستند تصوراتی از من دارند، بنابراین من اجازه ندارم آن را بشکنم، قطعا نگران این موضوع هستم. آن زمان علی حاتمی هم پیشنهاداتی برای بازیگری به من میداد.
▪ اگر خاطره جالبی به ذهنتان میرسد بفرمایید؟
ـ در مراسم زندهیاد نوذری در بهشت زهرا (س) با همسر، دختر و دامادم ایستاده بودم که بسیار هم شلوغ بود، یکی از خانمهایی که تازه مشهور و چهره شده بود، آمد جلو سلام و احوالپرسی کرد و گفت: «خوشا به حالتان که کسی شما را نمیشناسد.» شهرت دنیای خودش و مزاحمت خودش را دارد، نه میشود مدارا کرد و نه میتوان مهار کرد.
یک بار دیگر هم ماشینم در آمل خراب شد، جلوی یک تاکسی را گرفتم کاپوت را زده بودم بالا داشتم برایش توضیح میدادم، دیدم سر از موتور برنمیدارد. گفت: شما بهروز وثوقی نیستید. گفتم: بهروز وثوقی که نه. گفت: «من نفهمیدم چی گفتید دوباره بگویید چی شده» خلاصه نگذاشت دست به هیچچیزی بزنم، کارش را رها کرد و رفت گاراژ دو تا مکانیک آورد۸ تا وایرنو و شمع و چراغ قوه خرید و چند ساعت برای من کار کرد. واقعا این از هرچیزی برای من بالاتر بود و هر کاری کردم پول نگرفت وبا اصرار میخواست شام به منزلش بروم.
▪ با حضور گویندهها در تبلیغات موافق هستید؟
ـ حضور در تبلیغات به عنوان گوینده از روی تمایل است، چیزی نیست که ما بگوییم بروید یا نروید، بیشتر جنبه اقتصادی دارد تا ابتکاری. آن جاهایی که کار نمایشی است و میبینیم بعضی کارها را به طور انحصاری یک نفر انجام میدهد. الان میبینیم در فاصله آگهی تبلیغاتی که برای یک فیلم پخش میشود همه را یک نفر میگوید. آن آدمها اگر بعضیها در کار دوبله هستند خودشان باید از کارشان محافظت کنند آنها را کسی نمیتواند بگوید، من اختیار کار خودم را دارم بارها هم به من پیشنهاد شده ولی نکردم، بعضیها هم اگر چنین کاری میکنند به دلیل این است در جاهایی دیگر به آنها کم محلی میشود و دستمزد و کار درستی در دوبله دریافت نمیکنند، آگهی میگویند که به اندازه ۵، ۶ تا فیلم از لحاظ اقتصادی پول میگیرند.
▪ از کارهایتان در سالهای اخیر راضی هستید؟
ـ وقتی به پشت سر نگاه میکنم از لحاظ کار اصلا نمیتوانم ناراضی باشم. راضی بودم که هنوز ادامه میدهم ولی آسفالت را برایمان خراب کردند. راه صاف را خراب کردند و در برخی مواقع اذیتو آزارمان دادند.
▪ از خانواده تان بگویید؟
ـ ۲ تا دختر دارم که یکی اینجاست و دیگری سوئیس است. آن که ایران است این اواخر اظهار تمایل کرده بود تا وارد دوبله شود و رفت امتحان داد و قبول هم شد والان هم کار میکند.
▪ حرف آخر؟
ـ امیدوارم آنهایی که این مصاحبه را میخوانند یا میشنوند به جای اینکه خشمشان بگیرد به فکر چاره باشند.اصولا هر شغلی پایههایش باید محکم، فاخر و با احترام باشد. هر نوع بیاحترامی، اهانت، سست کردن کل جامعه است. این حرفها را بنیادین بگیرند که به درد همه میخورد نه کلی گویی. از بالا تا پایین اگر بخواهند در مقابلش گارد بگیرند من یک نفرم ولی جلوی احساس و فهم و شعور را نمیتوان گرفت.
و اما جا مانده از صحبتهای منوچهر اسماعیلی:
▪ بعد از چند سال که در این کار بودم، مرحوم پدرم متوجه شد که تقریبا ترسش برای ورودم به هنر افراطی بوده است.
▪ در دورهای از زمان تحصیل در دبیرستان به خاطر ماموریت پدرم در اهواز زندگی میکردیم و در آنجا کار پلاکارد نویسی فیلم را میکردم و ماهی ۶۰ تومان حقوق میگرفتم.
▪ فیلم در جای خودش، دوبله هم در جای خودش، من شخصا هیچ وقت ادعا نداشتم که به درصد توفیق فیلمی اضافه کردم شاید کم کردم، ولی هیچ وقت ادعایی نکردم این قضاوت و داوری و انصاف مال بعد از من است، مال من نیست.
▪ همه کارهایم را دوست دارم، کارهای مرحوم حاتمی را همیشه دوست داشتم کارهای آقای تقوایی را هم دوست داشتم، کارهایی که برای آقای کیمیایی کردم خیلی دوست داشتم و دارم.
بعضی از هنرپیشهها برایشان مهم بود، که من بجایشان حرف بزنم و گاها به دلایلی که برای خودم محفوظ است، حرف نزدم.
▪ دوبله مثل این میماند: هنرپیشه کارش را خوب انجام داده وعرصه به من سپرده شده، من هم باید کار خودم را انجام بدهم. مثل زمینهای که یک طراح کشیده و حالا رنگ آمیزی آن با من است.
▪ نقشی که برایم خاطره شده باشد زیاد بوده، هر کدام از فیلمها، احساس خودش را دارد.
با هم دورههایم به آن شکل رفت و آمد ندارم و سر کار همدیگر رامیبینیم.
▪ گفتوگویی به طور مفصل با فریدون جیرانی داشتم که نکات ریزی در آن مطرح شد و قرار است کتاب و DVD آن بزودی عرضه شود. -با مهرجویی در فیلم «الماس ۳۳» که شروع کارش بود همکاری داشتم و یکی دو تا فیلم هم بعدا با او کار کردم. -دیگر هرگز به طرف تئاتر کشیده نشدم وهر چه بود دوران قبل از ورودم به این کار و شاید مدت کوتاهی که مشغول این کار بودم و هنوز آموخته نشده بودم بود.
▪ بهروزوثوقی همکلاسی خود من بود و خود من به این کار آوردمش. آقای اخوان چند تا فیلم ساختند که در همه آنها بهروز شانس این را پیدا کرد که هم دوبله کند و هم در فیلم بازی کند. -من و مرحوم منوچهر نوذری تقریبا با هم با چند ماه اختلاف وارد کار دوبله شدیم. -دهه ۴۰ و ۵۰ دوران طلایی دوبله ما بوده است وچیزهایی که از آن زمان به یادگار مانده این را میگوید. مثل هالیوود که زمانی عرصه و دوره پاکی را داشت ولی الان ندارد.
▪ اگر در کار ما کسی استعداد داشته باشد، اول باید خودش را پیدا کند. ولی اگر تقلید کار باشد به نوعی سارق است.
عکس: سامان اقوامی
مسعود نجفی
مسعود نجفی
منبع : روزنامه حیات نو
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست