پنجشنبه, ۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 23 January, 2025
مجله ویستا
شقالقمر دولت احمدینژاد!
شرایط خاص جهانی که بر اساس پروسه یا پروژه جهانی شدن، وابستگی شدید کشورها را به یکدیگر افزایش داده و دخالتهای غرب به ویژه آمریکا در امور کشورها که برای خویش موقعیت دولت جهانی قایل است و حساسیت و تمایلات دولت انقلاب اسلامی به مسائل جهان اسلام، به ویژه فلسطین و لبنان که محل استقرار پاسگاه انتظامی دولت جهانی یعنی اسرائیل است و همچنین نیاز و وابستگی شدید اقتصاد و حل بحرانهای اقتصادی کشورها از جمله ایران به حضور فعال در بازارهای جهانی و بالاخره محدودیتها و ممنوعیتهای غرب برای ایران دراین زمینه حساس و اساسی شرایطی را به وجود آورده است که به صورت روزافزون چارهای جز کوشش برای تثبیت و تقویت موقعیت این کشور در سطح جهانی و خروج از این بحران مهم پیش روی نگذارده است.
دولت احمدینژاد چنانکه از مواضع و سیاستهایش آشکار است برای ارتقا و تثبیت موقعیت ایران در سطح بینالمللی و خروج از بحرانهایی که انقلاب اسلامی با آنها دست و پنجه نرم میكند و مشکلات سیاسی، اقتصادی و فرهنگی بوجود آورده است (به مانند دولتهای سلف خویش) درصدد خروج کشور از این بحرانهاست، با این تفاوت که شرایط فعلی آمریکا را با جمعبندی و تحلیل به «اقدام نظامی» ترغیب نموده است، لذا تقابل دولت احمدینژاد که عمدتاً بر پایه «دفاع نظامی» است، به مثابه «شقالقمری» تفسیر میشود که درصدد خروج دایمی از بحرانهایی است که ایران را احاطه کرده است. البته این نکته را نیز باید اضافه نمود که گرچه دولتهای جمهوری اسلامی ایران در زمینه رویکرد به نظم جهانی تصمیمگیرنده اصلی نیستند امّا با توجه به ابزاری که در دست دارند، میتوانند نقش مهمی در نوع رویکرد داشته باشند.
در ذیل به تبیین این سیاستها ورویکردها میپردازم.
● سیاست دولتهای سلف
اگر از دولت دکتر سیدابوالحسن بنی صدر و شهیدان بزرگوار رجایی و باهنر و همچنین دولت آیتالله مهدوی کنی که عمر کوتاهی داشتند بگذریم، دولت مهندس میرحسین موسوی با ریاستجمهوری آیتالله خامنهای مبتنی بر پیروزی در دفاع مقدس و ایجاد یک قدرت بزرگ منطقهای متشکل از کشورهای مسلمان برای سلطه کامل بر «منطقه نفتی خلیج فارس» کوشید تا ایران را به اقتداری برساند که قدرت مانور بر روی میز مذاکره برای تثبیت و ارتقای موقعیت این کشور را فراهم کند. لیکن سیاست مهار دوجانبه آمریکا مانع پیروزی عراق بر ایران و متقابلاً ایران بر عراق گردید. اما دولتهاشمی رفسنجانی برای مقابله با وضعیت حاصل از جنگ به سیاست «بازسازی» و «تعدیل» روی آورد.در این سیاست در مقابل روش اقتصادی دولت میر حسین موسوی که مبتنی بر«جایگزینی واردات» بود،بازسازی کشور بر پایه «توسعه صادرات» کوشید تا اقتصاد ایران را به گونهای سامان دهد که بخشی از بازار جهانی شده و تولیدات ایران در سطح جهانی خریداری شود. البته این اقتصاد از جنبه تکنولوژی و فناوری برای بهینهسازی تولیدات نیازمند به سرمایهگذاری خارجی و کمکهای تکنولوژیک از سوی صنایع پیشرفته جهان داشت که به جهت مخالفت آمریکا و غرب این سرمایهگذاری با همه استعدادها و توان کشور دچار وقفه شد.
از سوی دیگر حتی اگر ایران توان فناوریاش برای عرضه در بازار جهانی بالا باشد با عنایت به تعرفههای سنگین گمرکی بر محصولات کشور (که فشار آمریکا و اروپا نیز مزید بر علت خواهد بود) امکان فروش محصولات ایران در بازار جهانی بسیار محدود خواهد شد. در این مورد دیدگاهی افراطی وجود دارد که سیاست آقای هاشمی با اقدامات زیر بنایی در واقع کوششی برای وابسته نمودن ایران به جهان غرب به ویژه آمریکا بود تا روزی برای بقای کشور مجبور شویم در برخی از اصول و باورهای خویش تجدید نظر نماییم و به اصطلاح «تعدیل فرهنگی» کنیم. وجود حجتالاسلام خاتمی به عنوان وزیر ارشاد و انتشار نشریاتی چون «کیان» و «عصر ما» که تحولات فرهنگی، سیاسی در دیدگاهها به وجود آورد، فعالیت گسترده دکتر عبدالکریم سروش پیرامون نظریه «قبض و بسط تئوریک شریعت» فعالیت روشنفکران مختلف و بازنمودن باب «گفتوگوهای انتقادی» با اروپا با پیشقدمی و فعالیت گسترده آلمان همگی تحرکاتی در راستای تعدیل فرهنگی به شمار آمدند که بدین واسطه با ایجاد تغییراتی از درون برای پذیرش وضعیت جهانی بر بحرانی که ایران را احاطه کرده فائق آمده،کشور را مهیای همسویی و همنوایی با نظم جهانی نمایند. البته ایران ایجادشکاف میان آمریکا و اروپا را نیز تجربه مینمود لیکن بیش از هر چیز برای همه روشن بود که اختلافات محدود آمریکا و غرب با همه اهمیتی که داشت به حدی نبود که میان منافع استراتژیک آنها شکاف ایجاد نماید.
در راستای اقدامات فوق پیروزی حجتالاسلام خاتمی نشانگر موفقیت «تعدیل فرهنگی» دوره هاشمی رفسنجانی به شمار آمد. دیدگاه مزبورعقیده دارد در دوره خاتمی (موسوم به دوره اصلاحات) با شعار «قانون گرایی» کوشش به عمل آمد که از اقتدار که به گونه مستقیم و غیر مستقیم با اقتدار ولایت فقیه مرتبط هستند کاسته و تأثیر سیاسی برخی از ارزشها به چالش گرفته شود.البته مخالفین خاتمی در تفسیر این اقدام افراط کردند اما واقعیت این است که در یک جمهوری شبه لیبرال اسلامی (گذشته از اینکه لیبرالیسم را ارزش یا ضدارزش بدانیم) به علت حاکمیت نگاهی که به خواستههای دم دستی مردم بیش از خواستههای دور اندیشانه اسلامی،ایرانی اهمیت میدهد بیشتر امکان سازگاری با نظم جهانی وجود دارد. مضافاً اینکه در نظامی که «فصلالخطاب» تصمیمات کشور مردمی غیرمتخصص باشند، تأثیر «بوقهای تبلیغاتی» که خصوصاً در راستای تمایلات و خواستههای مادی، دنیوی، قومی و ملی قرار گیرند بیش از هر زمان دیگری است.
به عبارت روشنتر، دولت اصلاحات به تکمیل «تعدیل فرهنگی» پرداخته و با «تعدیل سیاسی» قصد داشت تا ایران را به مرحلهای برساند که نظم جهانی را هضم کرده و جزیی از نظام سیاسی آن شود (البته واقعیت این است که حجتالاسلام خاتمی با طرح گفتوگوی تمدنها، خواستار این بود که هر دو طرف با تعدیل در دیدگاههای خویش یکدیگر را درک کرده و تحمل کنند) امّا دیدگاه در جامعه عقیده دارد تعدیل سیاسی مورد نظر بخشی از اصلاحطلبان برای حل بحران ایران در سطح جهان منجر به آن خواهدشد که ایران به ناچار نظامی که پنج ابرقدرت جهان به ویژه آمریکا، انگلیس و فرانسه و به دنبال آنها اتحادیه اروپا و ناتو دولت اصلی جهانی را تشکیل میدهند را به رسمیت بشناسد، با پذیرش این دیدگاه گرچه میتوان انتظار داشت (که اگر مردم فلسطین دست به قیام مسلحانه نزنند) حقوق فردی، اجتماعی، اقتصادی و قومی اعراب فلسطینی و لبنانی مراعات شود. اما تضعیف دولت و تجزیه تمامیت کشور اسرائیل بایستی به کنار گذاشته شود. در غیر این صورت حاکمیت دولت جهانی زیر سؤال رفته و اجازه سرکوبی هرگونه جنبشی که ثبات و تمامیت اسرائیل را به خطراندازد با حمایت کامل داده خواهد شد. بنابراین فقط میتوان تغییر روش اسرائیل را تقاضانمود نه نابودی و انهدام آن را.
این روش با این دیدگاه و سؤال فلسفی آغاز میشود که چگونه ممکن است در کشورهای کوچکی مانند کویت و قطر و غیره، لزوم حکومت و دولت را مورد تاکید قرار داد امّا در جهان پهناور و درهمتنیده و جهانیشده امروز، ضرورت آن را نادیده انگاشت؟ بنابراین نظم مورد تاکید جهانیان در قالب سازمان ملل متحد و شورای امنیت بایستی مورد حمایت واقع شود و در صورتی که نظمآفرینان جهانی در قالب اعضای دائمی شورای امنیت فاجر و ظالم باشند، نبایدنظم جهانی به هم بخورد بلکه باید تغییرات اصلاحی برای رفع ظلم به وجود آورد و یا در صورت امکان، انقلابی جهانی ایجادنمود، اما اگر امکان انقلاب وجود ندارد، با شورش و درگیری خصوصا در اطراف پاسگاه جهانی به ویژه برای نابودی آن، نه تنها انقلابی به وجود نمیآید بلکه امکان اصلاح و تغییر در روش حکام جهانی و حتی در رفتار اعضای پاسگاه برای عدالت وجود نخواهد داشت.
البته این یک واقعیت است که مخالفت با نظم جهانی تا اندازه قابل توجهی موجب انزوای ایران در سطح بینالمللی شده است. بسیاری از کشورها (حتی کشورهای فقیر آفریقایی که مورد حمایتهای مالی و غیرمالی ایران هستند) با نگرانی از عواقب مقابله ایران با آمریکا و اسرائیل این کشور را مورد هشدار و گوشزد قرار داده و خواستهاند که ایران با توجه به حساسیت منطقه نفتی خلیج فارس در نزد قدرتهای بزرگ جهانی، از مقاومت و مقابله جدی با آمریکا و اسرائیل دست بکشد. زیرا روشهای ایران بر وحشت و نگرانی آن قدرتهای بزرگ افزوده است، تا آنجا که ممکن است «شرایطی» در منطقه حاکم شود که جنگ بزرگ جهانی سوم، که از لحاظ ابعاد میتواند فاجعهای بسیار بزرگتر و خطرناکتر از دو جنگ دیگر جهانی باشد، بر اثر این روشها به وجود آید. بنابراین آن كشورها معتقدند برای حفظ صلح جهانی لازم است که ایران از مقاومتها و مقابلههای خویش با آمریکا و اسرائیل دست بکشد. با این توصیف، عدم تمکین ایران به نظم جهانی (که در رأس آن آمریکا قرار دارد) از منظر برخی از اصلاحطلبان، همان آنارشیسم است.
اما دیدگاه دیگر بر پایه قاعده فقهی «نفی سبیل» مبتنی بر آیه شریفه «لن یجعل الله للکافرین علی المؤمنین سبیلا» سلطه کفار بر مؤمنین را شرعاً غیرممکن دانسته است. بدین معنی که مؤمنین حق ندارند حاکمیت کفار بر خویش را جایز بدانند. با این توصیف میتوان گفت که گره اصلی حل بحران به روش فوق همانا قاعده «نفی سبیل» است. مضافاً اینکه تغییرات لیبرالی بسیاری از اخلاقیات و اصول و محرّمات شرعی را نادیده میانگارد. البته شاید بتوانیم روزی به واسطه تحقیقات فقهی به تغییراتی دست یابیم. لیکن هرگز بدون دستاویز روشن و قابل قبول فقهی نمیتوانیم این تغییرات را بپذیریم. امّا فشار یک «جمهوری شبه لیبرال اسلامی» میتواند ما را در اصول و ارزشهایی که اسلام از ما خواسته بدون هیچ دلیل روشن فقهی وادار به دگرگونی نماید.
به هر حال سناریوی مشکلآفرینی محافظهکاران منجر به شکست سیاستهای اصلاحطلبان و پیروزی دکتر محمود احمدینژاد شد. دولت جدید محافظهکاران با حضور احمدینژاد با این محور که دنیا باید واقعیت نظام جمهوری اسلامی با ارزشهای فقهیاش را بپذیرد و روش میلیتاریستی آمریکا و انگلیس نیز نمیتواند مانع این واقعیت شود، به حفظ و محافظت از ابعاد این نظام به ویژه در بعد فرهنگیاش پرداخت.
درباره این دولت که محور اصلی تحلیل ماست، در سطور پایینتر بحث خواهیم داشت. امّا گرچه با عنایت با مطالب فوق، دولتهاشمی و خاتمی در یکسو و دولت احمدینژاد در سوی مقابل آن قرار دارند.لیکن تحلیل دیگری وجود دارد که همسویی و هم جهتی همه دولتهای بعد از انقلاب اسلامی (به استثنای ریاستجمهوری دکتر بنی صدر) را مورد تأیید قرار میدهد.این تحلیل بیش از همه تحلیلها مورد تأیید غرب و آمریکاست.
این نظریه معتقد است چنانچه دولتهای رجایی، باهنر، مهدوی کنی و میرحسین موسوی به دفاع مقدس اشتغال داشتند، از دوره هاشمی رفسنجانی نیز غنیسازی اورانیوم در نطنز آغاز گشت. غنیسازیای که قدرت ویژهای به ایران میدهد. حقیقت این است که گرچه ایران قصد ساختن بمب هستهای ندارد، موفقیت ایران در غنیسازی (هرچه بیشتر شود) قدرت مانور بیشتری به کشور برای استفاده بر روی میز مذاکره جهت تثبیت موقعیت، امنیت و واقعیت جمهوری اسلامی با ارزشهای حاکم بر آن خواهد داد. حجتالاسلام خاتمی نیز به صورت پنهان این غنیسازی را تداوم بخشید.بنابراین باید گفت، تفاوت این دولتها با یکدیگر در مأموریت آنها و همچنین در برخی از هواداران آنهاست نه در ماهیت و مقاصد دولتهایی که بر سر کار آمدند. لذا گرچه دولتهای هاشمی و خاتمی ظاهراً کشور را آماده تسلیم شدن به ارزشهای جهانی با حاکمیت آمریکا کردهاند، اما در واقع برای فرصت گرفتن و کشتن وقت تا رسیدن به اقتدار هستهای چنین کردند. شاهد این تحلیل، تأیید گرفتن آقای خاتمی در سال ۷۶ برای کاندیداتوری ریاست جمهوری با همه مخالفین بزرگش بود. تأیید شدن نتیجه انتخابات ریاست جمهوری سال ۷۶ و البته مشارکت مجدد خاتمی در انتخابات برای دوره بعد ریاست جمهوری که به اصرار مقامات عالیرتبه نظام صورت گرفت نیز دلایل دیگری بر این امر است.
پس از افشای فعالیت غنیسازی نطنز وضعیت کشور تغییر کرد و ضرورت ظهور جریان احمدینژاد که از پیش مورد حمایت برخی از شخصیتها چون آیتالله جنتی، مصباح یزدی و غیره بود برای حمایت نظامی از کشور عیان گردید.بنابراین با کوشش محافظهکاران و سازماندهی تبلیغی بسیج و سپاه توانستند رأی پیروزی را برای دکتر محمود احمدینژاد فراهم کنند.
● راهبرد پایهای دولت آمریکا
برای توضیح درباره سیاست دولت احمدینژاد لازم است اندکی درباره نقشههای دولت آمریکا (با این مقصد که جمهوری اسلامی ایران را تسلیم مناسبات متعارف جهانی بنماید یا آنرا سرنگون کند) تذکراتی داشته باشیم. همه میدانیم که آمریکا مراحلی از قبیل «جنگ تحمیلی»، «محاصره اقتصادی»؛ «ایجاد اختلاف میان قومیتهای ایرانی»، «تهاجم فرهنگی» و تاکتیکهای مختلف را تجربه نمود. نومحافظهکاران آمریکایی با رهبری جورج بوش، اکنون بر پایه تحلیل خویش، شرایط را برای کنترل یا انهدام قدرت سیاسی انقلاب اسلامی با استفاده و تکیه بر قدرت نظامی آماده دیدند. لذا به بهانه حادثه ۱۱ سپتامبر حمله خویش به افغانستان و سپس عراق را آغاز کردند. تا به صورت همه جانبه و از هر طرف ایران را برای اقدامات نظامی محاصره کنند.اما آمریکا برای حمله به ایرانی که با غنیسازی هستهای نگرانی آن را برانگیخته است چه نقشهای دارد؟
برای توضیح باید گفت، سیاست جمهوریخواهان دنباله روی از روش میلیتاریستی دولتهای سلف جمهوریخواه است با این تفاوت که «نو محافظهکاران » با تجربه و عبرت از جنگ «ویتنام» درگیری با ملتها را بسیار زیانبار تشخیص دادهاند.
آنها نخست میکوشند به هر وسیله ممکن، میان دولت و ملت کشور موردنظر اختلاف و درگیری ایجاد نموده، آنان را رو در روی هم قرار دهند. سپس به نام «نجات ملت» وارد درگیری و جنگ میشوند. آمریکا با این روش، خود را نجاتدهنده و مبشر «صلح و آزادی » معرفی میکند. اما در نهایت هدفی جز تثبیت اقتدار خویش و حفظ نظم جهانی موجود (با منافعی که عاید آن میگردد) ندارد. البته اگر نظم مورد نظر آنها تثبیت گردید، به نوعی صلح نیز به وجود خواهدآمد و آزادی لیبرالی درآن کشورها نیز اجراخواهد شد.
در این رابطه در افغانستان با استفاده از انگیزههای افراطی و متعصبانه شبهمذهبی نخست گروه طالبان را حاکم نمود تا آنها با روشهای سخت گیرانه و خونریزیهای افراطی مردم را عاصی کنند و کشوری که پس از نجات از استعمارگر شرق تحمل استعمارگر غرب را نداشت آن را به عنوان نجاتدهنده خویش تلقی نمایند. در عراق نیز پس از جنگ نخستین آمریکا توسط بوش پدر، چون ورود به آن کشور ممکن بود با مقابله مردم واقع شود یا اینکه شیعیان مورد حمایت جمهوری اسلامی پیروز گردند، لذا از کشاندن دامنه جنگ به عمق عراق منصرف شدند. اما با تحریم همهجانبه از جمله تحریم نفتی آن کشور، ملت و دولت را در وضع بسیار بدی قرار دادند. با توجه به اینکه عمده امکانات عراق نخست هزینه ارتش، حزب بعث و ارکان دولت میشد، مردم روز به روز در تنگنای بیشتری قرار گرفتند. بنابراین موجب درگیری و تعمیق شکاف میان دولت و ملت شد. کشتارهای دستهجمعی به وجود آمد. حتی محاصره سخت اقتصادی در سه الی چهار سال پیش از جنگ دوم آمریکا علیه عراق اوضاع را به جایی رساند که ارتش نیز از دستیابی به حقوق و دستمزد خویش تقریبا محروم شد. زندگی در عراق به تنگنای شدیدی دچار گردید. لذا در جنگ دوم آمریکا علیه عراق مقاومت قابل توجهی از مردم و ارتش آن کشور مشاهده نشد. در آن حالت نیز آمریکا مانند نجاتدهنده وارد عراق شد.
بنابراین نقشه آمریکا علیه ایران نیز مانند جریان افغانستان و عراق است.اما امید آمریکا در مورد ایران این است که علاوه بر تأثیر تهاجم و تبلیغات مضاعف سیاسی و فرهنگی و همچنین تحریم و محاصره اقتصادی با حمله به تأسیسات مهم و حیاتی ایران از جمله سدها، تأسیسات نفتی و صنایع مهم و بالاخره حمله به تأسیسات هستهای خصوصاً در نطنز بتواند دو هدف عمده را درباره ایران پیاده نماید. هدف عمده نخستین (که میتواند بیش از هدف دوم واجد اهمیت باشد) كه آمریكا بسیار به آن امیدوار است، فلج کردن اقتصاد و زندگی روزمره مردم است.
آمریکا با حمله به سدّها، یونیتهای نفتی و صنایع مهم در مرتبه اول برق و درآمد ایران را مختل میکند. مثلاً اگر برق ایران یک هفته یا بیشتر قطع شود و تهران و شهرهای بزرگ و کوچک از برق محروم گردند، زمینه برای شورش مردم به وجود میآید، ناامنی اوج میگیرد و از بین رفتن یا اختلال در صنایع مهم و درآمدهای نفتی نیز بر اوج شورش میافزاید. هدف عمده دوم نیز از کار انداختن صنایع هستهای به ویژه در نطنز است، تا نگرانی آمریکا از اقتدار هستهای ایران برطرف شود. برخی میگویند که هدف اولیه و مهم آمریکا انهدام قدرت هستهای ایران است.
اما با عنایت به اینکه سایت هستهای نطنز که در اعماق زمین قرار دارد تقریباً غیرقابل انهدام است به نظر میآید که هدف نخستین فوق در نزد آمریکا مهمتر باشد. زیرا آنچه که بیش از هر چه اقتدار آن ابرقدرت را به چالش گرفته است وجود نظام جمهوری اسلامی ایران است. آمریکا اگر موفق شود بخش مهمی از مردم را با دولت درگیر نماید و بخشی را بی تفاوت سازد به هدف خویش رسیده است. در این صورت وقتی درگیری مردم به اوج برسد آمریکا به عنوان نجات دهنده وارد معرکه خواهد شد.
● سیاست دولت احمدینژاد
دولت احمدینژاد در برابر اقدامات آمریکا چه میکند؟ نخست باید گفت، با توجه به گفتمان حاکم بر دولت احمدینژاد که حاکمیت نظم جهانی با رهبری آمریکا را بر نمیتابد پیشنهادهایی که مبتنی بر رعایت قواعد جهانی باشد به علت عقیم بودن آنها از منظر محافظهکاران مورد تأیید این دولت نیست. بنابراین بهترین راه خروج از بحران محاط بر ایران از طریق نقطه ضعفهای سیاست ابرقدرتها به ویژه آمریکاست.
میتوان با توجه به نوع آرایش سیاسی دولت احمدینژاد، یکی از دو تحلیل فوق را معیار عملکرد این دولت دانست؛ اگر دولت فعلی جمهوری اسلامی ایران، این تحلیل را محور اصلی قرار دهد که هدف آمریکا بیشتر انهدام تأسیسات هستهای، خصوصاً غنیسازی اتمی است، در این صورت عقیم کردن این هدف خاص را دنبال میکند و اگر تحلیل دولت ایران از نقشههای آمریکا بیشتر بر محور تقابل دولت و ملت باشد در این شکل نیز ضعفهایی وجود دارد که این دولت برای خروج ایران از وضعیت مزبور از آنها بهره میبرد.
ایران از هنگام استقرار دولت احمدینژاد اقداماتی در داخل و در خارج کشور انجام داده است که نشانگر آمادگی برای دفاع از کشور است. مانورها و آزمایش سلاحهای گوناگون و استراتژیک نیز شدت گرفت همچنین در روزهای آغازین دولت فعلی غنیسازی هستهای از سرگرفته شد. در سطح بینالمللی نیز موضوعات مهمی در داخل و خارج توسط رئیسجمهور مطرح شد. موضوعاتی چون «جهانی بدون صهیونیسم»، «زیر سئوال رفتن هلوکاست »، «مخالفت مطلق با تعلیق غنیسازی» و موارد دیگر، از ویژگیهای دولت احمدینژاد است. تا آنجا که از ایران میخواهند دستكم برای مدت ۲۴ ساعت غنیسازی هستهای را به تعلیق درآورد تامانع بردن پرونده به شورای امنیت شوند. اما احمدینژاد آن را نپذیرفته و با این تعلیق ۲۴ ساعته (که هیچ زیان اساسی به پروژه غنیسازی وارد نمینمود) مخالفت کرد و به این ترتیب، اعضای دائمی و غیردائمی شورای امنیت متقاعد شدند که ایران به هیچ وجه نمیخواهد در برابر خواست نامشروع و غیرقانونیشان کرنش کند.
برای بسیاری این پرسش مطرح است که اگر تعلیق یک سال و نیمه در ایران نتوانست ایران را از چرخه غنیسازی خارج کند چه دلیلی یا علتی موجب شد که دولت احمدینژاد با تعلیق ۲۴ ساعته مخالفت نماید؟! بدیهی است که تصور رود دولت ایران آماده عواقب ناشی از محکومیتها توسط قطع نامه سازمان ملل شده است، بنابراین دولت ایران قصد دارد که بیش از ۸۰ درصد از ترفندهای آمریکا را خنثی کند و سپس آبراه خلیج فارس را در صورت حمله نظامی البته به برخی نقاط كشورش ناامن سازد تا حملات آن ابر قدرت براثر ناامن شدن آبراه استراتژیک مزبور تداوم نیابد.اگر ایران بتواند در این هدف موفق شود، میتواند مانع تأثیرات اساسی نقشه آن کشورگردد. لذا اگر نقشه آمریکا انهدام تولیدات هستهای خصوصاً غنیسازی باشد شکست خواهد خورد و اگر با قصد دو مرحلهای کردن حمله به ایران وارد جنگ شود (یعنی در مرحله نخست، وضعیتی به وجود آورد که میان دولت و ملت ایران درگیری ایجاد کند و در مرحله دوم به عنوان نجات دهنده وارد ایران گردد) باز هم شکست خواهد خورد. اما پس از این شکست به جز عواقب جهانی و بینالمللی که گریبان آمریکا را خواهد گرفت، مهمترین آثار آن، خروج احتمالی ایران از «NPT» و ساختن چیزهای خاصی در مدت یک سال است که ایران پیش از این حمله احتمالاً قصد انجام آن را نداشته است.
در این صورت ایرانی که کوشش نمود تا به واسطه «گفتوگوی تمدنها» و اقدامات دیگر نظم جهانی را هضم کند و متقابلاً جهان نیز واقعیت جمهوری اسلامی را بپذیرد، از روی ناچاری به قدرتی دست مییابد که پس از آن بر روی میز مذاکره با ابرقدرتها خصوصاً آمریکا بتواند واقعیت جمهوری اسلامی را به جهان تحمیل کرده و ثبات سیاسی، اقتصادی و فرهنگی کشور را از این طریق کسب کند. از این پس قدرتهای جهانی ایران را به جرگه بازار جهانی بدون گمرک خواهند پذیرفت و با آن به گونه بهتری رفتار خواهند کرد.
جهانگیر محمودی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست