یکشنبه, ۱۹ اسفند, ۱۴۰۳ / 9 March, 2025
مجله ویستا
جوهره فقر و اقشار آسیبپذیر

از ویژگیهای امروز ایران ما وجود توسعه فقر طبقاتی است. فقر در وجه اقتصادی آن به معنی عدم برخورداری از حداقل امكانات معاش یا به تعبیر دیگر، برخورداری از قوت لایموت و میزان درآمدی است كه در سطح امرار معاش باشد. اندازهگیری میزان فقر مشكل است، اما فقر مطلق را فراتر از كمبود درآمد میدانم و آن را شامل سوءتغذیه، كمبود بهداشت، تراكم جمعیت آسیبپذیر، بیكاری پنهان و آشكار، رشد زورگیران و اوباشها، ناامنی جامعه، مهاجرت، تكنولوژی سرمایه، جوانان و تحصیلكردگان نیز میدانم. در كشورهای توسعهنیافته و در حال توسعه مانند ایران، عموما فقر در جامعه روستایی به چشم میخورد، به سخن دیگر تضاد فعلی جوامع در حال توسعه بین كار و سرمایه یا منافع داخلی و خارجی نیست، بلكه آن را ناشی از اختلاف بین جوامع شهری و روستایی باید دانست. چیزی كه در این میان واقعیت دارد، مردم فقیر دارای یك فرهنگ فقر هستند كه در سازگاری با زندگی آنان قرار دارد. عدهای از صاحبنظران، محققان و كارشناسان معتقدند كه وجود تعادل در سطح پایین بهترین توضیحدهنده فقر جوامع فقیر میباشد. اینان میگویند كه كشورهای فقیر نسبت به كشورهای غنی صنعت، آموزش و... كمتر دارند و لذا باید صنعتی شوند، آموزش ببینند و... این دسته افراد معمولا میخواهند از طریق توصیف فقر و نه درك آن به درمان برسند. علیرغم پراكندگیهای نظریات مختلف در این زمینه، بسیاری از اقتصاددانان مشكل جمعیت را در اغلب جوامع فقیر بهطور مشابه و یكسان دیدهاند و حتی این مشكل را بدتر از مشكل غذا دانستهاند وبالابودن نرخ رشد جمعیت را بهعنوان عاملی كه اثر منفی بر بهبود عرضه مواد غذایی دارد، معرفی كردهاند. رشد جمعیت، رشد اقتصادی را به دو دلیل كند میكند، رشد سریع جمعیت نسبت وابستگی را افزایش میدهد و موجب كاهش پسانداز میگردد. امروزه اعتقاد بر این است كه سرمایهگذاری برای بهبود كیفیت جمعیت میتواند در التیام دردهای اقتصادی موثر باشد. میتوان گفت كه مساله جمعیت از عمده مسائل جوامع فقر بوده و در مباحث مربوط به آن همواره مطرح میشود. نمونههای آماری آن مثل بعضی از كشورهای آفریقایی - آسیایی میباشد.
به هرحال در چارهجویی، اولین گام در راه مبارزه را آگاهساختن مردم از شرایطی كه در آن بهسر میبرند، میدانم. نگارنده در این مقاله سعی دارد تا شكستن تعادل فقر و گسستن زنجیرههای تطابق و سازگاری با فقر را از اولین شرایط رشد بداند. البته وقتی رشد آغاز میشود، محركها و نیروهای رشد یابنده و بالنده را به دنبال خود به حركت در میآورد، زیرا نیروی محرك رشد از یك روند تكاثری برخوردار است. در این میان اگر تكنولوژی را مجموعهای از دانش اجتماعی و هنر صنعتی بدانیم، نرخ رشد تكنولوژی و میزان توسعه و رشد را در واقع باید مترادف با نرخ رشد علم و دانش در جامعه بدانیم. یعنی آموزش در شكستهشدن زنجیرههای فقر و حركت به سوی رشد از اهمیت بسزایی برخوردار است. این نكته نهتنها در نظریهها، بلكه در تجربه رشد ژاپن، مالزی، سنگاپور، تایوان و كره جنوبی بهخوبی نمایان و ثابت شده است.
اگر بپذیریم كه فقر بهطور نسبی وجود دارد، لذا باید اعتراف كنیم كه تعادل فقر و تطابق و سازگاری نیز ممكن است در سطوح مختلف صورت گیرد.
دو نوع فقر را میتوان از یكدیگر متمایز داد. فقری كه در برخی جوامع گریبانگیر عده قلیلی میشود و به صورت فقر موردی وجود دارد و فقر دیگری كه همگی افراد جامعه به جز عده معدودی در جامعه، افراد و گروههای خاص نزدیك به بدنه اقتصاد دولتی، سیاستگذاران و رانتجویان دچار آن هستند. از جنگ جهانی دوم به این سو چند كشور فقیر توانستهاند از درآمد بالایی برخوردار شده و درآمد حاصله را نیز بهطور گستردهای در كشور توزیع كنند. این جوامع یا كشورها معمولا بهعنوان نمونه و الگوهای موفق توسعه بهشمار میروند. تایوان - كه در بالا به آن اشاره كردیم - یكی از این كشورهاست. سنگاپور و هنگكنگ هم نمونههای دیگرند. بسیاری از صاحبنظران كرهجنوبی را هم به این كشورها اضافه میكنند. هیچیك از این كشورها دارای سرزمین و منابع طبیعی فراوان نیست. سنگاپور و هنگكنگ از هر دوی این نعمتها (سرزمین و منابع طبیعی) محروم هستند، اما از طرف دیگر هنوز در كشورهای نفتی مانند عربستان سعودی كه نفت فراوان دارند، سطح زندگی مردم بسیار ساده و ابتدایی است. در ایالات متحده آمریكا ویرجینیای غربی یكی از ایالات ثروتمند و بینظیری است كه از لحاظ آب، جنگل، معادن ذغال سنگ و غیره غنی میباشد، اما در ردیف پنج ایالات آخر و فقیر از نظر درآمد سرانه قرار دارد.
توجیه و توضیح دیگری كه برای مفاهیم فقر و رفاه بهطور وسیعی مورد استفاده واقع میشود، با ماهیت دولت و نظام اقتصادی كشورها ارتباط پیدا میكند. اشاره به عدم وجود منابع فراوان بهعنوان علت فقر امر صحیحی نمیتواند باشد. از نظام اقتصادی بهعنوان علت فقر همیشه توأم با خشم و احساسات یاد میشود. گفته میشود مردم به این علت فقیر هستند كه هنوز اقتصاد آزاد، رقابت و بازار آزاد را درك و تجربه نكردهاند. به همین دلیل انرژی و نیروی آنها در پیچ و خمهای كارهای اداری و كاغذبازیهای پرهزینه هدر میرود، اما در عین حال جامعه به این دلیل فقیر است كه مورد استثمار واقع شده است. ارزش اضافی جامعه توسط اقلیت خاص چپاول میشود و لذا این نوع فقر ادامه مییابد و دیگر هیچ انگیزهای برای بهبود اوضاع و شرایط جاری باقی نمیماند. اگر كشوری فقیر باشد، صنعت نداشته باشد، طبیعتا از داشتن نیروی انسانی كارآزموده و مجرب كه توانایی اداره واحدهای صنعتیاش را داشته باشند، محروم خواهد بود. اگر فقدان نیروی انسانی كارآزموده و مجرب یكی از علل فقر تلقی شود، مطمئنا نتیجه آن هم میتواند به شمار آید. به همین ترتیب نیز تشویق موثر بخش خصوصی با اعمال مدیریت آگاه و به روز فقرزدایی را ممكن میكند، اما مطمئنا علت بیپولی و یا بیكفایتی سازمانهای عمومی و دولتی فقر است. بهعلاوه در جایی كه منافع درآمد خصوصی بسیار كم باشد، غارت جذابیت بیشتری پیدا میكند. حكومتی كه از قدرت مالی كافی برخوردار باشد، میتواند افراد كارآمد استخدام كرده و سیاستهای خود را در جهتهای منفی یا مثبت به صورت هماهنگ و مستمر اعمال نماید. لذا میتوان گفت كیفیت و مشخصات حكومت تابعی است از درآمد مردمی كه آن را حمایت میكنند. در جوامعی كه جنبههای اعتقادی مردم آن قوی نباشد و دین و مذهب نقش عمدهای در زندگی اجتماعی جامعه ایفا نكنند، این نظریه مصداق دارد، اما در جوامعی كه گرایشهای اعتقادی بهویژه مذهبی مردم قوی باشد، مسلما نوع اعتقادات و مذهب مردم نقش تعیینكنندهای در شكل حكومت، كیفیت و چگونگی سیاستهای آن بازی میكند. از سوی دیگر عدم وجود آزادی، بهویژه در كشورهای در حال توسعه، باعث شده كه رابطه كمتری بین ایدهآلها و عقاید مردم با شكل حكومت وجود داشته باشد و نوعا حكومتها تابعی از هدفهای بیگانگان و وضع اقتصادی داخلی كشورها باشند. جهل نیز سد دیگری است كه در راه فقر وجود دارد، این عوامل وقتی كه با زمینههای محدود و اندك پرورش استعداد - كه در اختیار قشر كوچكی از جامعه قرار دارد و سیاستمداران معمولا از آن انتخاب میشوند - تركیب میگردد، استاندارد بسیار پایینی از عملكرد سیاسی به دست میدهند. با آب و هوا و طول و عرض جغرافیایی نیز بهعنوان علت فقر با احتیاط و ابهامی مشابه برخورد میشود. البته در اینجا بر آن نیستیم كه شرایط كلی كشورها را كاملا موثر ندانسته و آن را بهطور جدی مورد سوال قرار دهیم. اینگونه توضیحات درباره علت فقر و غنا به هیچوجه از توجه محققین به دور نمانده است. مسائل مربوط به فقر را اغلب مردم كشورهای غنی برای مردم فقیر توضیح میدهند و كمتر دیده میشود كه مردم فقیر مسائل مردم غنی را توضیح داده و تشریح نمایند. كشورهای فقیر كه تولیدكننده محصولات كشاورزی و مواد اولیه هستند، همواره نیروی كار اضافی و مازاد دارند. دستمزدها و قیمتها همواره بهخاطر مازاد نیروی كار پایین نگه داشته میشود و بهطور مدام كارگران خود را اخراج و به بخشهای صنعت گسیل میدارند. حال آنكه دستمزدها، هزینهها و قیمتها در كشورهای ثروتمند و صنعتی بالا نگه داشته میشود و همواره نیاز به جذب نیروی كار دارند كه آن را از بخش كشاورزی و تولید مواد اولیه میگیرند. بهطور كلی فقر، قویترین و عمومیترین مصیبت بشر است. ریشه دردهای بسیار زیادی است، از گرسنگی و بیماری گرفته تا مناقشات داخلی و جنگ.
دكتر نادر هوشمندیار
منبع : روزنامه اعتماد ملی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست