یکشنبه, ۱۶ دی, ۱۴۰۳ / 5 January, 2025
مجله ویستا
جبهه ای بدون خرج و مهمات
● سیروس و سوسن تسلیمی از وضعیت فرهنگ سازی در سوئد و ایران می گویند
در یكی از سفرهای مختلفی كه برای دیدار خواهرم سوسن تسلیمی به سوئد رفته بودم به یك مهمانی از سوی دوستان سوئدی اش دعوت شدم.
میزبانانمان یك زن و شوهر سوئدی بودند. شب با سوسن و همسر سوئدی اش (پیتر میلتسی) به طرف وعده گاه رفتیم. (این فامیلی همسر سوئدی خواهرم هم از عجایب جهان است. چون تمام حروف تشكیل دهنده تسلیمی بدون كم و كاست در میلتسی پس و پیش شده است.) در طول راه از پر (مخفف پیتر) شنیدم كه این زن و شوهر جوان (میزبانمان) در انستیتویی كار می كنند به نام «انستیتوی حمایت و حفاظت از هنرها و هنرمندان در حال انقراض جهان.» غیر از ما و میزبانانمان سه زوج سوئدی دیگر هم دعوت شده بودند كه همه در تئاتر سلطنتی سوئد كارگردان و تهیه كننده بودند و با سوسن و پر نمایشنامه های مختلفی را بر روی صحنه برده و در حقیقت به نوعی دوستان گرمابه و گلستان همدیگر محسوب می شدند.
در لابه لای بحث ها برای آنكه احساس غریبه بودن نكنم، سوئدی ها از من هم سئوال هایی می كردند كه بیشتر مربوط به اوضاع سینما، تئاتر و به ویژه وضعیت حقوق بشر در ایران بود كه من هم جابه جا از رشد سینما و تئاتر ایران می گفتم و سوسن با امانتداری كامل ترجمه می كرد.جالب است كه ما آدم های به اصطلاح فرهنگی- هنری تا وقتی در ایران هستیم از زمین و زمان بد می گوییم (كه البته اغلب هم بی راه نیست) ولی همین كه به خارج از كشور پا می گذاریم و به خصوص به محفلی چنین به اصطلاح روشنفكری و فرهنگی دعوت می شویم رگ غیرت ایرانی بودمان متورم می شود و نه تنها نمی توانیم كلمه ای بد بگوییم كه هیچ همه چیز را عالی توصیف می كنیم. و اما اصل مطلب در اواسط مهمانی از سوی میزبانمان بحثی پیش آمد كه از میمیك و واكنش بقیه مهمانان و به ویژه سوسن فهمیدم بحث جذاب و مهمی است. بعد از آنكه صحبت زوج میزبان و انستیتویی ما تمام شد سوسن وقت خواست تا مطلب آنها را برایم ترجمه و تشریح كند.
قضیه آن بود كه از سوی «انستیتو حمایت و حفاظت از هنرها و هنرمندان در حال انقراض جهان»، به این زن و شوهر جوان ماموریت داده بودند تا به كشور مصر رفته و در روستای كوچكی واقع در ۴۰ كیلومتری قاهره یك پیرمرد مصری در حال موت و فقیر را مجاب كنند تا ساختن و نواختن سازی را كه اختراع كرده بود به شاگردان داوطلب رشته موسیقی دانشگاه هنر قاهره، بیاموزد! البته این ماموریت خلق الساعه نبود، بلكه رایزن فرهنگی سوئد در قاهره، یك سال قبل به طور اتفاقی این پیرمرد و صدای خوش ساز او را كشف كرده و به انستیتو... گزارش داده بود.
كاركنان انستیتو هم در چند سفر متناوب فهمیده بودند كه اگر آن پیرمرد فوت كند، صدای ساز او برای همیشه- در جهان- خاموش شده و از میان خواهد رفت. زیرا در كل آن روستا و حتی در كل كشور مصر نه كسی می توانست آن ساز را بسازد و نه می توانست ساخته شده آن را بنوازد.
وقتی از تعجب شاخ درآوردم كه سوسن در ادامه گفت ساز اختراع شده آن پیرمرد روستایی فقط یك پیت حلب خالی روغن است و چند سیم كه رویش وصل شده و با یك آرشه دست ساز صدای خوشی را ایجاد می كند!
در شرح باقی ماجرا سوسن گفت كه البته انستیتو تا این مرحله بیش از یك میلیون كرون برای این پروژه هزینه كرده است ولی هزینه های اصلی و بعدی را این زن و شوهر می پردازند، چون باید دانشجویانی را برای یك دوره سه ماهه انتخاب و استخدام كرده تا آنها با فراغ بال بتوانند در آن ترم فشرده ابتدا ساختن این ساز را بیاموزند و سپس نواختن آن را! و البته راضی كردن پیرمرد جهت آموزش هم جای خود را داشت چون تا آن تاریخ قانع نشده بود و یكی از كارهای اصلی میزبانانمان در این ماموریت، مجاب كردن پیرمرد بود برای آموزش دادن به دانشجویان هموطنش. حال چرا مجاب نشده بود خود حدیث دیگری دارد كه بحث اصلی ما نیست.
البته سوسن افزود كه صرف این بودجه در مصر فقط بخش ناچیزی از كل بودجه این انستیتو است و سوئد، انستیتوهای بشردوستانه و فرهنگی زیادی شبیه به این دارد، با بودجه های بیشتر. مثل انستیتو فیلم سوئد كه سوسن در دو دوره متوالی دوساله به انتخاب وزیر فرهنگ سوئد عضو هیات امنای پنج نفره آن بود و بعد برای فیلمسازی استعفا داد. اینها را داشته باشید تا روی دیگر سكه این ماجرا را تعریف كنم.
سفر آن سال من در قبل از ماه ژانویه رخ داده بود؛ ماهی كه مجلس سوئد سخت درگیر بررسی و تصویب بودجه سال آینده دولت بود. سوئدی ها از جهت مطالعه در دنیا مقام اول را دارند. معمولاً سوسن مطالب مهم آن روز مطبوعات سوئد را برایمان ترجمه می كرد و بحث مهم و داغ آن روزها در سوئد این بود كه پادشاه تقاضای افزایش چند میلیون كرون به بودجه سالانه كاخ سلطنتی را به دولت ارائه داده بود و هم زمان نخست وزیر سوئد هم به مجلس نامه ای نوشته و تقاضا كرده بود حقوق ماهانه اش اضافه شود، چون با آن حقوق نمی توانست آپارتمان بزرگتری برای خود و خانواده اش اجاره كند كه هم در شأن نخست وزیر سوئد باشد و مهمتر از آن او بتواند در آن آپارتمان از نخست وزیران و همسران سایر كشورهایی كه به سوئد می آمدند، پذیرایی می كند. بعد سوسن، عكسی از آپارتمان مسكونی نخست وزیر سوئد در یك روزنامه را، نشانم داد كه یك آپارتمان معمولی بود، با چند اتاق، آن هم در یك مجتمع مسكونی!!
و باز عكس دیگری كه پادشاه سوئد را در كنار یك دوچرخه نشان می داد كه رفته بود به شهر تا از یك سوپر ماركت خرید كند. (همانگونه كه وزیر امور خارجه شان رفته بود از فروشگاه خرید كند كه دو سال قبل توسط یك بیمار روانی ترور شد.) در آن یك هفته ای كه از سفرم باقی مانده بود تیتر همه روزنامه ها و بحث تمام دبیران سرویس های سیاسی و اقتصادی مطبوعات سوئد، راجع به چگونگی افزایش یا كاهش بودجه شاه و نخست وزیر بود و همه در دو گروه موافق و مخالف روی هر كرون این افزایش یا كاهش، جنگ و بحث و جدال قلمی داشتند.
من هفته بعد به ایران برگشتم و بالاخره نفهمیدم آن بودجه مورد تقاضا در مجلس سوئد تصویب شد یا نه.ولی این تضاد رفتاری، این بودجه بندی عجیب همواره به یادم ماند و ماند تا امروز كه بحث فرهنگ و سینما داغ شده است به صرافت افتادم آن را برایتان بنویسم.به راستی چه حس، سیاست، عامل و انگیزه ای باعث می شود كه همین مطبوعات و مجلس سوئد، منتقد اختصاص صدها میلیون كرون بودجه به انستیتویی كه كارش حفاظت از هنرهای در حال انقراض جهان!! یا شبیه آن است، نباشند ولی همین منتقدین برای افزودن درصد ناچیزی به بودجه پادشاه و نخست وزیر كشورشان شاكی شده و آن را به بحث و كنكاش گسترده مطبوعاتی بكشانند.
موضوع وقتی برایم جالب تر شد كه شنیدم شبیه این انستیتو كه وظایفشان صرفاً دفاع از حقوق فرهنگی، هنری و كلاً حقوق بشری است، الی ماشاءالله در سایر كشورهای اسكاندیناوی و اروپایی و به تعداد فراوان وجود دارد (آمریكا را نمی دانم) و نكته مهمتر این است كه مثلاً سوئدی ها نه چاه نفت دارند، نه گاز، نه منابع زیرزمینی و نه حتی موقعیت ژئوپولتیكی و جغرافیایی مناسب، حتی زمین های خوب و حاصلخیز كشاورزی شان هم در ۶ ماه از سال یخ بندان مطلق است. آنها مردمی هستند كه هر كرون خود را از راه تلاش و كوشش توان فرسا و از طریق رقابت صنعتی با تمام جهان به دست می آورند و در مجموع پول بادآورده ای ندارند كه به انستیتوهای مدافع حقوق بشری و انسانی بدهند.
پس چرا این كار را می كنند؟ به خصوص كه در پی جهانی كردن مسلك و مرام خود هم نیستند و اصولاً هیچ نوع داعیه رهبری سیاسی- عقیدتی و فرهنگی در جهان و منطقه را نه دارند و نه تبلیغ می كنند. این راز در چیست؟ مطالعه كه كنیم می بینیم، راز این برخوردهای دوگانه، فقط و فقط دوست داشتن انسان در هر نقطه زمین است و خوشبخت بودن انسان در كل كره خاكی، در كل دهكده جهانی زیرا اروپائیان پس از پشت سرنهادن دو جنگ وحشتناك جهانی پی بردند كه در واقع بنی آدم اعضای یك دیگرند و در سرنوشت هم شریك و سهیم.
حال من باب مقایسه عرض می كنم كه ما در این سوی كره خاكی همه منابع انسانی و طبیعی خدادادی را داریم و در ضمن سیاستمداران ما در پی جهانی كردن روش، مرام و عقیده خود (حداقل در كل كشورهای اسلامی) هستند ولی وقتی به بودجه فرهنگی می رسند دست و دلشان می لرزد. بحث بودجه فرهنگی در مجلس كه ناچیز بودنش فریاد و فغان دوستان كمیسیون فرهنگی را هم درآورد و تیتر همه مطبوعات شد را فراموش نكرده ایم و بالاخره هم تعطیلات خوش نوروز آمد و كسی نفهمید این بودجه ارتقا یافت یا نه. حتماً ارتقا نیافته، چون در سینما كه خبری نیست، در تئاتر هم كه همه هنرمندان از دولت طلبكارند، در نقاشی هم كه تابلوها روی دست نقاش ها باد كرده است.
هنرهای دیگر را نمی دانم اما در سینما كمبود بودجه اظهرمن الشمس است. همه یا باید دنبال پرداخت وام فیلم های فرهنگی و نفروش شان به فارابی باشند (وامی كه در اروپا بلاعوض می دهند و حتی برخی از فیلمسازان ایرانی هم سوراخ دعا را یافته و به فراوانی از آن استفاده كرده اند) یا در پی دریافت سهم فیلم از سینما. جالب اینكه - اتفاقاً - برخی از نهادها، فرهنگسراها و سینماهای وابسته به دولت از همه بدحساب ترند و سهم قانونی فیلم ها را یا نمی دهند، یا كم می دهند و البته هیچ وقت هم تو نمی فهمی كه این سهم واقعی فیلم بوده است یا نه، از بس كه كارت ها را پیش فروش كرده اند.
از طرف دیگر همه فغان از كمبود فضاهای فرهنگی، هنری و نمایشی داریم ولی همه نوع تاسیسات شهری از بزرگراه، مترو، تونل، برج و بارو و... ساخته می شود جز همین فضاهای مورد احتیاج تر از نان شب كه فضاهای نمایشی و فرهنگی باشد. اینها را نمی گویم كه مثلاً آنجاها كشور خوبی است و اینجا بد. آنها هم مشكلات خاص خود را دارند. اینها را می گویم كه فرهنگ مهم است. انسان فرهنگی و متفكر، فرزندان هوشمند و بهتری به جامعه تحویل می دهد و این فرزندان بهتر، كشور بهتری را برای آیندگان می سازند. اینها را می گویم كه تاثیر شگرف یك فیلم، یك نمایشنامه، یك آهنگ و حتی یك تابلوی نقاشی بسیار بیشتر از مثلاً نو بودن آسفالت و سبز بودن پارك و... در فرهنگ سازی است. (نه كه آنها را نداشته باشیم آنها باعث رفاه و آسایش شهروندان است.)
باورمان شود كه در شرایط حاضر این امر (رشد واقعی) اتفاق نمی افتد چون نه بودجه فرهنگ سازی اش را اختصاص داده ایم، نه فضای نمایشی اش را و نه آزادی طرح مسائل و مشكلات واقعی مردم را. باورمان شود كه ما غنی ترین و دوست داشتنی ترین كشور جهان را داریم، فقط و فقط به شرطی كه همدیگر را با هر مرام و عقیده ای دوست داشته باشیم. به فكر و اندیشه هم احترام گذاریم و بدانیم كه به واقع همه ما در یك قایق نشسته ایم. یك قایق قدیمی، كهن و حسرت برانگیز برای همه جهان وكلاً قایقی كه قابلیت های تبدیل شدن به یك كشتی عظیم و پرشكوه را دارد. فقط فرهنگ را دریابیم و هزینه اش را پرداخت كنیم. باید باور كنیم غیرخودی ترین هنرمند مسلمان ایرانی از همه آنهایی كه برای جوانانمان- خواسته یا ناخواسته- فرهنگ سازی می كنند، خودی تر، شرافتمندتر و دلسوزتر است. باید خودمان را باور كنیم... باور.
سیروس تسلیمی
تهیه كننده و برادر سوسن تسلیمی بازیگر قدیمی سینمای ایران
تهیه كننده و برادر سوسن تسلیمی بازیگر قدیمی سینمای ایران
منبع : روزنامه شرق
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست