سه شنبه, ۲۰ آذر, ۱۴۰۳ / 10 December, 2024
مجله ویستا
قاتل پرستاران
«ریچارد اسپک» قاتلی بود که با بی رحمی هرچه تمام با قتل چند پرستار در شیکاگو، نام خود را در فهرست جنایتکاران معروف به ثبت رساند.
صبح یکشنبه ۱۴ جولای سال ،۱۹۶۶ ساکنان خیابان ۱۰۰ شرقی شیکاگوی جنوبی با فریاد های زنی از خواب بیدار شدند. ساکنان محله در حالی که سراسیمه به بیرون خانه ها می دویدند در کمال تعجب زنی را دیدند که بیرون از بالکن خانه ای ۲ طبقه ایستاده و آشفته است. زن که «آمورو» نام داشت فریاد می زد: «کمک، کمک، همه اینجا مردن، همه اونا رو کشته. . . »
کمی پس از آن ساکنان خودرو پلیس را دیدند که وارد خیابان شد و نیروهای گشت پلیس به سرعت از آن بیرون آمدند. «دانیل ری کلی» افسر پلیس از کلانتری «دیستریکت استیشن غربی» دختری را دید که به طرز خطرناکی در لبه بالکن ایستاده است و هر لحظه امکان سقوط او می رود. وی بلافاصله به آن طرف خیابان رفت و با بلندگوی خودرویش گفت: خانم نباید بپری. همونجا بمون. هم اکنون میام آنجا و کمکت می کنم.
«کلی» در حالی که وارد آپارتمان می شد با کشف عجیبی روبرو شد، در گوشه چپ جسد زنی افتاده بود. او فوراً به جسد نزدیک شد تا ببیند زنده است یا نه. اما دختر چند ساعتی بود که جان داده و بدنش سرد بود. کلی که نمی دانست با چه صحنه ای روبرو خواهد شد کلتش را درآورد و با احتیاط از پله ها بالا رفت. وی در کمال تعجب جسد دختر دیگری را پیدا کرد که در چارچوب در روی زمین افتاده بود. آثار جراحت روی گردن و بدنش نمایان بود. دختر قطعاً مرده بود بنابراین «کلی» راهش را به سوی سالن ادامه داد. وی به اتاق خواب رفت و با صحنه ای وحشتناک روبرو شد. اجساد ۳ دختر دیگر که دست و پایشان به هم بسته شده و گلوهایشان هم بریده شده بود در گوشه ای از اتاق نمایان بود.
«کلی» با هرگامی که به جلو برمی داشت بیشتر می لرزید. وی تنها ۱۸ ماه بود که به خدمت پلیس درآمده بود و هرگز شاهد چنین جنایتی نبود بویژه در این ابعاد فجیع. گفته می شد که این محل امن و ساکت است و قطعاً مکانی نبوده که کسی انتظار وقوع چنین جنایتی را داشته باشد. «کلی» که کمی به خود آمده بود از پله ها راهی طبقه دوم شد.
«کلی» در حالی که سلاح به دست داشت و وارد اتاق خواب دوم می شد، با صحنه دلخراش دیگری مواجه شد. جسد ۳ دختر دیگر روی زمین افتاده بود. این صحنه نیز مانند صحنه طبقه پائین بود و هیچ یک از دختران زنده نبودند. «کلی» دختری را که در بالکن در حال فریاد زدن بود دید و به طرف وی رفت و ناگهان او را گرفت که به پائین پرت نشود.
دختر شوکه شده و بشدت می لرزید. بتدریج چندین خودروی پلیس به محل جنایت آمدند و«کلی» از یکی از افسران خواست دختر را به مکان امنی ببرد.
کمتر از یک ساعت پس از این کشف، «فرانسیس فلاناگن» رئیس دایره قتل شیکاگو از کورازون پیزو آمورو ۲۳ ساله - تنها شاهد زنده این جنایت - بازجویی کرد. دختر با صدای لرزان برای فلاناگن توضیح داد که وی و دیگر دختران که همگی دانشجویان پرستاری در بیمارستان شیکاگو بودند آپارتمانی را اجاره کرده بودند تا با هم زندگی کنند.
دختر تلاش کرد هر آنچه را که اتفاق افتاده برای «فلاناگن» شرح دهد.
● آپارتمان پرستاران
ماجرا شب قبل از زمانی شروع شد که صدای در زدن کسی را شنید. وی هنگامی که در را باز کرد، مرد جوانی حدوداً ۲۵ ساله را مقابل خود دید. وی می توانست به یاد آورد موهای مرد چه رنگی بوده و تنها گفت فکر می کند «بلوند تیره یا قهوه ای» اما کاملاً به یاد می آورد که موهای مرد کوتاه بوده است. وی ظاهر مرد را اینگونه توصیف کرد: حدود ۸۰ کیلو وزن و ژاکت و شلواری تیره به تن داشت. وی در عین حال به یاد می آورد که بر بازوی مرد خالکوبی دیده می شد که نوشته شده بود: به دنیا آمد که به جهنم برود.
پس از آنکه در را باز کرد مرد ناگهان سلاحی را به سویش گرفت و وی را به داخل هول داد. دو تن از همخانه های وی به نام های «مرلیتا گارگولو» - ۲۲ ساله - و «والنتینا پاسیون» - ۲۳ ساله - به پائین آمدند تا ببینند چه خبر شده است که ناگهان مردی را دیدند که به سوی آنها نشانه رفته است. مرد به هر سه دختر دستور داد از سالن به اتاق خواب بروند. او در حالی که به سوی اتاق تاریک گام بر می داشت چراغ را روشن کرد و دید که ۳ دختر دیگر در اتاق هستند و آنها نینا جو ۲۱ ساله، پاملا ویلکنینگ ۲۴ ساله و پاتریشیا آن ماتوسک ۲۰ ساله بودند.
مرد مسلح به دختر ها گفت هر چی پول دارند به وی بدهند. یکی پس از دیگری، دختران کیف های خود را درآورده، خالی کرده و به مرد دادند. ناگهان «گلوریا دیوی» - ۱۹ ساله - وارد اتاق شد. وی تازه از بیرون آمده بود و نمی دانست چه خبر است. مرد به وی نیز دستور داد به دیگران بپیوندد. مرد جنایتکار سپس ملحفه ای را از روی تخت برداشت و آن را به شکل نواری برید. سپس شروع به بستن دست و پای دختران کرد. لحظه ای بعد «سوزان فاریس» - ۲۰ ساله - و «مری آن جردن» - ۲۱ ساله - وارد اتاق شدند که وقتی با این صحنه مواجه شدند سریعاً برگشته و به سالن گریختند تا به بیرون خانه بروند. به گفته آمورو و شواهد یاد شده در محل، مرد سریعاً به دنبال آنها رفت و هر دو را گرفت و به زور نزد دیگر دختران آورد. وی سپس آنها را به باد کتک گرفت و در حالی که دختران سعی می کردند از خود دفاع کنند به قتل رسیدند.
مرد پس از کشتن جردن و فاریس، به اتاق بازگشت. «پاملا ویلکنینگ» را گرفت کشان کشان به اتاقی که دو دختر دیگر را به قتل رسانده بود برد و چاقویی را به قلبش فرو کرد. وی سپس دست هایش را شست و به اتاق بازگشت و این بار به سراغ نینا رفت و او را از سالن به اتاق خواب کشاند.
وی در را بست و چاقو را در گردن دختر بیچاره فرو کرد و او را با بالشی خفه کرد. آمورو که می دانست مرد سرانجام به سراغ وی خواهد آمد تلاش کرد هر طور که شده به زیر تختخواب بخزد.
قاتل برگشت و به سراغ «والنتینا پاسیون» رفت و به زور او را به خارج اتاق برد. دختر را با کارد مجروح سپس او را خفه کرد. بعد هم «مرلیتا گارگولو» را گرفت و همان بلایی را که به سر دیگر دختران آورده بود بر سر وی آورد. مرد بازگشت و این بار پاتریشیا ماتوسک را قربانی کرد.
مرد که فراموش کرده بود چند دختر در آپارتمان هستند وقتی برگشت متوجه نشد که «آمورو» زیرتخت پنهان شده است. بر عکس گلوریا دیوی را گرفت و به وی تعرض کرد. سپس او را خفه کرد و با پول هایی که از کیف های دختران جمع آوری کرده بود خانه را ترک کرد. آمورو چند ساعت درهمان وضع ماند تا این که به خود جرأت داد و از زیر تخت بیرون آمد و به فریاد زدن پرداخت.
فلاناگون پس از بازسازی صحنه خیلی سریع برای شناسایی قاتل دست به کار شد. «اوتیس راثل» طراح پلیس، بلافاصله چهره مظنون را کشید و در چند ساعت پس از توزیع عکس، یک کارمند اتحادیه دریانوردان قاتل فراری را شناسایی کرد. اکنون همه افراد پلیس برای دستگیری وی آماده باش بودند.
● زندگینامه قاتل
پلیس در جریان تحقیق دریافت ریچارد بنیامین اسپک در ۶ دسامبر سال ۱۹۴۱ به دنیا آمد. اسپک هفتمین فرزند خانواده از میان ۸ فرزند دیگر بود. پدر اسپک هنگامی که او تنها ۶ سال داشت فوت کرد و مادرش او را بزرگ کرد. سرانجام، مادر اسپک مجدداً ازدواج کرد و خانواده به دالاس نقل مکان کرد. پدرخوانده وی فردی الکلی بود و خیلی زود خشم خود را بر سر اسپک و دیگران خالی می کرد. اسپک هم برای انتقام گیری مدرسه را ترک کرد و به رفاقت با دیگر پسران پرداخت.
او در دوران نوجوانی به مسکرات روی آورد که از آن دوران اطلاعات زیادی به دست نیامد. در نوامبر سال ۱۹۶۲ اسپک ۲۱ ساله با دختری به نام «شیرلی مالون» ازدواج کرد. پس از آن این زوج صاحب دختری به نام «رابی لین» شدند. اسپک نمی توانست زندگی آرامی داشته باشد و خیلی زود به راه گذشته خود بازگشت.
سرانجام در نوامبر سال ۱۹۶۳ اسپک به دام افتاد و به اتهام سرقت و جعل چک زندانی شد. وی سپس به ۳ سال زندان محکوم شد و بعد از گذراندن ۲ سال محکومیت عفو و در ژوئن سال ۱۹۶۵ آزاد شد. اما طعم آزادی را خیلی نچشید و در ۲۹ ژوئن سال ۱۹۶۵ به دلیل حمله به فردی به ۴۹۰ روز زندان محکوم شد. وی پس از گذراندن ۶ ماه زندان بار دیگر آزاد شد.
در ژانویه سال ،۱۹۶۶ شرلی که از مشکلات اسپک با قانون خسته شده بود، دادخواست طلاق داد. اما اسپک همان سال به اتهام سرقت و کتک کاری دستگیر شد. با این حال قبل از محاکمه فرار کرد و با اتوبوس به شیکاگو رفت. وی به عنوان نجار مشغول کار شد و اکثر اوقات فراغت خود را با خوردن مسکرات سپری می کرد. اسپک در تابستان سال ۱۹۶۶ در کارگاه کشتی سازی در میشیگان مشغول به کار شد. وی چند ماه بعد به دلیل مصرف مسکرات هنگام کار اخراج شد.
بدین ترتیب هنگامی که کارآگاهان به سابقه جنایی اسپک نگاهی کردند دریافتند که برای بازجویی در مونموث به خاطر دو مسأله جداگانه تحت پیگرد است. براساس گزارش ها، در ۱۳ آوریل سال ۱۹۶۶ جسد «مری کی پیرس» یک خدمتکار ساندویچ فروشی در پشت مغازه پیدا شد. وی ۳روز قبل از آن کشته شده بود. ۵ روز بعد هم زنی به نام «ویرجیل هریس» در خانه اش مورد حمله و تعرض قرار گرفت.
بنابراین اسپک خیلی زود به عنوان مظنون در هر ۲ جنایت شناخته شد. در جریان بازرسی از اتاق اسپک در هتل مأموران اشیایی یافتند که از خانه خانم هریس سرقت شده بود. آنها در عین حال اشیای سرقت شده دیگری نیز یافتند. اما از اسپک خبری نبود. چرا که او از شهر گریخته بود.
در حالی که تحقیقات ادامه می یافت، «فلاناگن» دریافت که مقاماتی دیگر نیز به دنبال بازجویی از اسپک به اتهام قتل ۳ دختر بودند که در جولای سال ۱۹۶۶ مفقود شده بودند. در زمانی که اسپک در خارج از قایقی که در بندر محلی پهلو گرفته بود، مشغول کار بود. کیف های پول و متعلقات شخصی دختران پیدا شد اما اجساد دختران هیچگاه پیدا نشد. در عین حال مقامات میشیگان نیز به دنبال بازجویی از اسپک به خاطر قتل چهار زن و دختر -۷ ، ۱۹ ۳۷، و ۶۰ ساله- بودند که همه آنها نزدیک بندر بنتون کشته شدند.
تا روز شنبه ۱۹ جولای همه مردم شیکاگوی جنوبی به دنبال ریچارد اسپک بودند. او که دیگر جایی برای مخفی شدن نداشت تصمیم گرفت برای دستگیر نشدن در اتاقش خودکشی کند. یکبار وی تصمیم گرفت رگ دستش را ببرد ولی ظاهراً نظرش را عوض کرد و چند لحظه بعد خواستار کمک شد. در حالی که هیچ کس به دادش نرسید، فردی ناشناس به پلیس زنگ زد. سرانجام آمبولانس آمد و اسپک را به بیمارستان «کوک کانتی» برد.
لئوری اسمیت پزشکی که برای معالجه اسپک به بالین وی آمده بود ناگهان دریافت مردی را که معالجه می کند شبیه مردی است که مظنون به قتل پرستاران بوده و درباره وی در روزنامه ها خوانده بود. وی سپس بازوی اسپک را وارسی کرد و آن خالکوبی منفور را دید که نوشته شده بود« به دنیا آمد تا به جهنم برود». اسمیت سریعاً به سالن رفت و مأمورا ن پلیس را که از مریض محافظت می کردند آگاه کرد. افسر پلیس که از واکنش پزشک شوکه شده بود افسران را به بیمارستان فراخواند. در چند دقیقه ریچارد اسپک دستگیر و به اداره پلیس منتقل شد.
محاکمه اسپک در روز دوشنبه ۳آوریل سال ۱۹۶۷ آغاز شد. تیم دادستانی متشکل از ویلیام مارتین، جرج مورتا، جیم زاگل و جان گلنویل، پرونده را در اختیار هیأت منصفه قرار داد.
صرف نظر از همه مدارکی که آنها علیه اسپک داشتند، در پایان شهادت کورازون آمورو از همه مستدل تر به نظر رسید. در ۱۵ آوریل تنها ۱۲ روز پس از محاکمه، اسپک به ارتکاب ۸ فقره قتل مجرم شناخته شد. در پی صدور حکم از سوی هیأت منصفه، قاضی «هربرت پاسچن»، قاتل را به مرگ محکوم کرد.
اما وی در سال ۱۹۷۲ هنگامی که دادگاه عالی آمریکا اشد مجازات برای وی را لغو کرد از مرگ نجات یافت. متعاقب این تصمیم، اسپک به ۴۰۰ تا ۱۲۰۰ سال زندان محکوم شد. در ۵دسامبر سال ،۱۹۹۱ ریچادر اسپک در حالی که ۱۹ سال از محکومیت خود را سپری کرده بود به دلیل حمله شدید قلبی فوت کرد. هیچ کس به سراغ جسد وی نیامد بنابراین مقامات دستور دادند جسد وی سوزانده و خاکسترش به مکان نامعلومی ریخته شد.
در سال ۱۹۹۶ پنج سال بعد از مرگ اسپک، بیل کورتیس خبرنگار تلویزیون یک نوار ویدئویی از اسپک پیدا کرد که وی در سلولش در بازداشتگاه استیتویل فیلمبرداری کرده بود. در این نوار ویدئو، وی به برخی از جنایاتش اعتراف کرد که بعدها این فیلم در برنامه «عدالت آمریکایی» از تلویزیون پخش شد و سروصدای بسیاری کرد. ریچارد اسپک هیچگاه به طور رسمی به قتل دیگری متهم نشد و تا به حال معمای دیگر قتل ها حل نشده باقی مانده است.
هلیا خرم
منبع : روزنامه ایران
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست