چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا
همراه فارابی، همکلام هایدگر
رضا داوری اردکانی در فلسفه معاصر ایران جایگاه سترگی دارد. پرداخت وی به صورت همزمان به فلسفه اسلامی و فلسفه غربی پسامدرن، در کنار نارساییها و زمینهسازیهایی که برای برداشتهای ناصواب وهمآمیزیهای غیرمنطقی به وجود آورده است، نشان از شم فلسفی داوری دارد. در مطلبی که تحت عنوان ایدئالیستهای ایرانی در همین ستون چاپ شد و در آن به تشابهات سیدجواد طباطبایی و سیداحمد فردید پرداختم، نگاه تاریخگرایانه را از اشتراکات اصلی و اصولی آن دو دانستم، چیزی که به نظر میرسد رضاداوری اردکانی نیز به نسبتهایی از آن برخوردار است و اغراق نیست که در مرتبهای پایینتر از نام داوری در کنار نام فردید و طباطبایی نام برد. چه اینکه رضا داوری اردکانی در میانه میدانی ایستاده است که دو سویش را غربگرایی طباطبایی و غربستیزی فردید تشکیل میدهند. هر چند که داوری به سوی فردید در میغلتد اما همانند او خود را از امکانات فلسفه اسلامی محروم نمیکند و دست خود را باز میگذارد که همچون طباطبایی به فارابی برگردد تا سرچشمههای شکلگیری فکر منسجم سیاسی (از نظرگاه فیلسوفانه و با پرداختی فلسفی) را مورد مداقه قرار دهد. به این سان است که اگر طباطبایی فلسفه سیاسی فارابی را پژوهش میکند، داوری در فلسفه مدنی فارابی دقت میکند و دقیقترین تالیفات را از علم مدنی فارابی فراهم میکند. باید توجه داشت اگرچه داوری در رجعت به فارابی اعتقادی به لعاب زدن فلسفه به شریعت در نزد فارابی ندارد.
اما اگر فلسفه فارابی و به بیان دقیقتر مدینه فاضله فارابی نمیتوانست پیامبر را در هیئت رئیس مدینه بنشاند و میان فلسفه عقلانی مدینه و شأن وحیانی شخصیت پیامبر سنتز کند، داوری بدون تردید اینچنین توجهی را به فارابی مبذول نمیکرد. چه اینکه رضا داوری اردکانی اگر چه زبان و شأنی فلسفی دارد اما نزدیکترین تشابهات به حکمای الهی را در آثار او میتوان دریافت. داوری در تعریف فیلسوف او را کسی میداند که به قضای الهی آگاه است و از قدر او متابعت میکند و با تدبیر خداوند در دنیا آشناست. شاید امکانات و تسهیلات فرهنگی جمهوری اسلامی که در اختیار داوری قرار میگیرد در جهت توجه داوری به ولایت دینی است که پیش از این در بررسی فارابی، به آن دلدادگی نشان داده است. اگرچه این نامهربانی است که داوری را فیلسوف رسمی بدانیم، اما کنشهای وی گاهی به سمت خاصی سوق میگیرد و از آن در جهتهای ایدئولوژیک استفاده میشود. چه اینکه داوری اذعان دارد که هرگونه کوشش عملی در جهت به کرسی نشاندن نظریات فارابی در مدینه فاضله به حجاب نظریه مبدل میشود و نفی تفکر فارابی را موجب میشود. رضا داوریاردکانی نه تنها در فکر سیاسی فارابی به جستوجوی راهحل عملی نمیاندیشد بلکه تنها در عالم مجردات و ایدههای انتزاعی، فکر سیاسی را به رسمیت میشناسد.
داوری بر آن است که با سیاست هیچ حقیقتی متحقق نمیشود. اگرچه این یک گزاره هایدگری و در ادامه فلسفه درونبودگی و تنهایی اگزیستانسیالیسم هایدگر است. فلسفهای که جایی برای سیاست جمعی را در خود نگذاشته است و موجبات رویآوری به سعادتگرایی اقتدارگرایانه و دولت مطلقه میشود. اما به هر رو داوری در عالم فلسفه به اندیشه سیاسی اعتبار میدهد و علم سیاست برای او دارای فضل نیست! به جز رجوع به فارابی، نکته دیگری که در اندیشه داوری وجود دارد و او را به طباطبایی نزدیک میکند، نگرش هگلی او (البته در یکی از نقاط تحلیل فلسفی) است. داوری هنگامی که به سمت تحلیل و انتقاد از غرب میرود، عینک هگلی بر چشم خود دارد. و سقراط را پایهگذار سنت فلسفه غربی تا پایان ایام مدرن میپندارد و بدینگونه است که رویکردی کل گرایانه به مجموعه فکر فلسفی در غرب دارد.
رویکردی که به نظر داوری امکان گزینشی در آن نیست. انتقادات داوری از روشنفکری دینی در ایران که خود را با پروتستانتیسم در غرب مقایسه میکند، با توجه به این دیدگاه وی قابل هضم است. رضا داوریاردکانی اصلاحات دینی در غرب را در ادامه ذات تاریخی غرب تحلیل میکند اما این اصلاحات در ایران را از سر مشتاقی و دلدادگی به تجدد و آسان کردن مسیر معرفتشناسی مدرنیته میپندارد. نگرش هگلی داوری البته مورد مناقشه است اما پرداخت او به غرب در حکم یک امر یکپارچه بیشک اقتباسی از منظومه فکر هگلی است. اما این کل یکپارچه در نگاه داوری دچار زوال است! وی در اینجا به سمت هایدگر روان میشود و نگاه او را به فلسفه در مقام تفکر متافیزیکی در ۲۵۰۰ سال فکر فلسفی در غرب پذیرا میشود. جدای اینکه ردپای سیداحمد فردید را میتوان در اینجا جست، باید گفت که تشبث داوری به هایدگر دچار تشتت است. بدین معنا که هایدگر یک منظومه سلب آفرید تا به سبب آن کل تفکر غربی و فلسفه را از سقراط تا مارکس به محاکمه بکشد ولی هرگز بدیلی برای آن ارائه نکرد. به معنای دیگر تفکر هایدگر یک تفکر سیستماتیک نیست که بتوان از آن فرمولی مستخرج ساخت. این چیزی است که خود داوری نیز به آن اذعان دارد. اما در اندیشه داوری ما شاهد این هستیم که هایدگر در جهت یک اقدام ایجابی به کار گرفته میشود و آن هم بازگرداندن حکمت و تفکر تئوکراتیک است در حالیکه نمیتوان اینچنین استعدادی برای رویشهای معنوی در فکر هایدگری لحاظ نمود.
از سوی دیگر به نظر میرسد فردید در استفاده از هایدگر راسختر عمل کرده است. چه اینکه فردید به سبب استفاده فلسفه اسلامی از آبشخورهای فلسفه یونانی، آن را طاغوت زده میداند و هایدگری میماند! اما داوری مقام فلسفه در دوران اسلامی و فارابی به عنوان موسس فلسفه اسلامی مورد تاکید قرار میدهد و از هایدگر و نقد مابعدالطبیعی او فاصله میگیرد و بدینسان است که اگر سیداحمد فردید، ملاصدرا را غربزده ملایم مینامید، شاگردش (رضا داوریاردکانی) از ملاصدرا به عنوان متحولکننده فکر سیاسی و اتمامکننده فکر سیاسی بعد از فارابی نام میبرد. حال باید علت توجه داوری به فارابی را جستوجو کرد! به نظر میرسد فیلسوف موسس در نظر داوری از جایگاه بلندی برخوردار بوده است. اگر اندیشه سیاسی فارابی را تلخیص شده در مدینه فاضله و اوصاف و ترتیبات آن بدانیم، علت توجه داوری به فارابی را متوجه خواهیم شد. این متفکر معاصر با رجوع به فارابی و طرح مدینه فاضله او، امکانی به دست میآورد تا به مقابله و نقادی اتوپیهای غربی بپردازد. چه اینکه در نظر داوری تاریخ اندیشه سیاسی و فلسفی در غرب، تاریخ طرح و بسط اتوپی است. به بیان بهتر به همان کیفیت که آگوستین قدیس با فلسفه مسیحی در صدد ساخت اتوپیا بود، هابز با وضع مدنی و لویاتانش اتوپیا میساخت. به همین ترتیب است دموکراسی روسویی، جمهوری جهانی کانت و دولت مطلقه هگلی...
رضا داوری اردکانی با نقد اتوپیا، کل فلسفی غرب را به چالش میگیرد. چه اینکه در نظر داوری اتوپیای جهان بدون درد و رخ زردی و مریضی است که غرب مدام قول آن را میدهد. داوری استیلا را جزء ذات تمدن اتوپیایی غرب میداند و آغاز استیلا را در تاریخ رویارویی ایران و یونان جستوجو میکند. داوری متفکری است که با رجوع خود به هایدگر و سنت فلسفه اسلامی، دست به نقد جدی غرب و الزامات و اقتضائات آن زد. وی هماره در سخنان خویش آواز نابودی غرب را قابل شنود توصیف میکند و آغاز زوال غرب مدرن را در بروز پست مدرنیسم میداند. بروز و ظهوری که قابل بازگشت نیز نیست! چه اینکه در نظر داوری اردکانی همه فیلسوفان بعد از هایدگر(متفکر پست مدرن)، هایدگری هستند و خواهند بود. بعد آنتولوژیک مباحث داوری در ایران معاصر باعث آن شده تا از معرفتشناسی به هستیشناسی تمایل پیدا شود و این از اثرات فکر داوری است. اگر همین یک اثر را مترتب بر اندیشه داوری بدانیم، به نظر میرسد در فیلسوف خواندن او نباید شک کنیم.
حامد زارع
منبع : روزنامه کارگزاران
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست