شنبه, ۲۴ آذر, ۱۴۰۳ / 14 December, 2024
مجله ویستا
دولت کارهای اساسی کشور را با قاطعیت دنبال میکند
چندی پیش استاد حیدر رحیمپور در یادداشتی نسبت به زیاد شدن حاشیههای دولت نهم تذکر داده بودند. دکتر احمدینژاد به این یادداشت پاسخ دادهاند.
در ادامه متن پاسخ رئیسجمهور و یادداشت استاد حیدر رحیمپور آمده است:
جناب آقای حاج حیدر رحیمپور
از حساسیت و لطف شما سپاسگزارم.
مطمئن باشید دولت به فضل الهی دچار این حاشیهها نمیشود و سنگر حمایت از رهبری عزیز را ترک نخواهد کرد و کارهای اساسی کشور را با قاطعیت دنبال میکند.
شما دعا کنید که لطف خدا شامل شود و کار مردم به سامان مطلوب برسد.
محمود احمدینژاد
بشنو از نی، چون حکایت میکند
هر ۲۸ مرداد که میرسد گرچه شرایط سیاست از سال ۳۲ تا امروز بسیار تغییر کرده ولی وقتی ۵۵ سال قبل را بیاد میآورم که چگونه نهضت با خبط و خطای یاران، پیش چشم ما آب شد و وقتی اشتباهات تکراری را در کار سیاسیون و انقلابیون امروز، مجسّم میبینم تنم میلرزد. مشاجرات بیاهمیتی که اینک در مجلس و دولت و در پشت جبهة آنان که خود را اصولگرا میپندارند، بر سر آنکه فلانی چه گفت و آن دیگری چه کرد، در جریان است، مرا دوباره میترساند که آیا تحریف دیگری در راه است و آیا منحنی ارزشهای انقلاب که ناگهان در ناباوری دوست و دشمن در این سالها اینچنین بالا آمد، دوباره پیش چشم ما سرنگون خواهد شد؟!
وقتی به یاد میآورم که با چه شجاعت و امیدی ما جمعی از مهدیة حاجی عابدزاده و جمعی از فدائیان اسلام در نوجوانی، تابلوی «نفت ایران و انگلیس» را در مشهد و در میتینگ ملّیون، به زیر کشیدیم و تابلوی «نفت ملی ایران» را جایگزین آن کردیم و به یاد میآورم در انجمن پیروان قرآن و مؤتلفین اسلامی و سپس کانون نشر حقائق اسلامی، چگونه فراز و فرودهای نهضت را گاه امیدوارانه و گاه ناباورانه مینگریستیم و سپس همان جمع شجاع و پرنشاط، چگونه در روز ۲۸ مرداد، و پس از دیدن آن همه اختلافات میان خودیهای دیگر انگیزه و دلیلی برای ایستادن در برابر کمتر از صد نفر!!
چاقوکش نداشتیم و اساساً معلوم نبود که این یک کودتاست و فردا همه چیز تمام میشود و در نهضت مقاومت ملی پس از کودتا، چگونه بیفایده، حسرت پیروزیهای از دست رفته را میخوردیم، وقتی چشمان دردمند نوّاب صفوی را که میهمان انجمن پیروان قرآن در مشهد بود و یأس و نگاه عاقل اندرسفیه آیتالله کاشانی را به خود که در مشهد، میزبانشان بودیم و نیز پاسخ پر از تأسّف و دلسردی مصدّق را به نامة پرسشگرانهام که نوشت (فرزند عزیزم، دوران ما گذشت، فردا نوبت شماست) به یاد میآورم و امروز دوباره این همه سر به هوایی و نزاعهای کودکانه میان خودیها را میبینم آن هم در شرایطی که احمدینژاد، وارد یکی از بزرگترین و شاید بزرگترین معرکة تاریخ اصلاحات ایران یعنی اصلاح بانک و بیمه و مالیات و یارانهها شده و باید همة حواس او، به جای حاشیهها، متوجه این عملیات جرّاحی بزرگ که هم پربرکت و هم خطرناک است باشد و باید مجلس و همه قوا با هوشیاری به کمک بشتابند، همه به یکدیگر مشغولند و انقلابیون به حاشیهپردازیها بر سر مسائل درجه سوم میان موافقان و مخالفان احمدینژادگرفتار شده، دوباره تنم میلرزد و از خود میپرسم آیا تحریف دیگری در راه است؟
چه چوبها که از تحریف ارزشها و تحریف حقیقت خوردهایم و خواهیم خورد. غرب نمکنشناس در یکی دو قرن تجربة نفوذ درجهان اسلام دریافته است تا هرگاه که اجتهاد فقیهان شیعه و جهاد سربازان حسین(ع) و یاران مهدی(عج) در کار باشد درهم کوبیدن صفّ انقلابیون، میّسر نیست، و سربازان مکتب با اجتهاد، هر روز به شکلی جدید به نشر اندیشه اسلامی میپردازند، پس بارها از راه تحریف دین و تفرقة مبارزین وارد شده و ارزشها را تحریف و تبدیل به تریاک کرده است.
عرفان مجاهدپرور را به تصوّف قاعدین و زهد درویش را به کشکول گدایی تبدیل کرد. پیشتر، درویشان، نه گدایان بیشریعت و بیحال، بلکه عیّاران از دنیا بریده بودند که از عصر مغول تا هجوم غرب به ایران، بر ظالمان میتاختند. همچنین در روزگار سلطه انگلستان روباه صفت، دستههای عزاداری عاشورا و عَلَمهای سرنگون و سیاه پوشیده که شمایل سپاه انتقام را داشته و بوی خون و خطر برای یزیدیان تاریخ میپراکندند و حتی خودزنیشان با دستان و زنجیر و تیغ بر فرق خود در آن روزگار، علامت آمادگی استشهادی و نوعی مبارزه منفی و اعتراض بود و شجاعتشان را به دشمنان نمایش میگذاردند امّا در دوران قاجارهای تیلهباز کودک صفت و پهلوی فاسد، عزاداری انقلابی و اعتراضی، تبدیل به خودزنیهای بیهدف و خرافهپردازی شد و شبیهخوانی فرهنگساز را که هنر عاشورایی و انقلابی بود، چون شبیهسازیهای توخالی هنرمندان روز به شکل تئاترهای ضعیف و بیمحتوای خیابانی درآورد و تا آنجا پیش رفت که شبیهسازیهای هنرمندانه و پردههای نمایش که دیروز مذهب شیعه رواج داده بود نیز ابزار حرفه گدایی و بازیچه دشمن و سرگرمی عوام گردید و توطئههای انگلیسی و جهل خودیها زمینهای آفرید که سنّتها تبدیل به بدعتها شد و مردم را آنچنان از این حرکات، متنفّر گردانید که دشمن مکّار توانست با همکاری رضاخان، آن دیکتاتور تجدّد زدة بیسواد به جای بدعت براندازی، سنّت براندازی کند و تا آنجا که چون در شهریور سال ۱۳۲۰ کفّار و اشغالگران، این بار علناً به کشورشان هجوم آوردند مردم بیش از آنکه از هجوم دشمن افسرده گردند، خرسند بودند که شاه بیدینشان، معزول گشت و ناگهان تب عزاداریهای خرافی و قمهزنی و هیئت بازی بیهدف کشور را گرفت.
«فأعتبروا یا أولیالألباب»، لیکن دشمن هوشیارتر از آن بود که حسینیانی را که با سینههایی پر از مهر حسین(ع) و محرومیت ده ساله از عزاداری به دست رضاخان به آزادی انگلیسی رسیدهاند به حال خود رها کند تا برایش دردسر بیافرینند. در خراسان که خود درگیر مسائل بودم دربار و انگلیس، بسیاری هیئتها را با همکاری یک روحانی از تبار درباریان که متأسفانه فرزند مرجع عالیقدر مجاهد عصر مشروطه بود به زنجیر بردگی کشید و ابتدا با توان فیزیکی آنان در ۱۷ آذر ۲۵ ، حزب توده را در مشهد متلاشی ساخت و سپس نخبگان تودهای را هم به بردگی گرفت و تیغ دو دمهای از توده نفتیها ساخت و در واقع، انگلستان، پس از شاخة راست مذهبیاش، اینک شاخة چپ خود را هم در کشور، سازمان میداد که تا امروز هم از ژستهای بیمعنی وشکلکهایشان بهره میبرد و چند سال بعد در دوران نهضت نفت توانست تودهایهای بردة شوروی و پانایرانیستها و کلوپ مصدّقیهای مستخدم راستیها و هر حزب تندرو دیگری را در صف مقابله با صاحبان اصلی نهضت ضدّ انگلیسی نفت قرار دهد و به هوش باشید که این کار همواره و امروز نیز شدنی است. مگر امروز چپ و راستی که ساده اندیشانه بر آن باورند که اصلیترین وظیفهشان آن است که در برابر یکدیگر، آگاهانه صف ببندند و گمان میکنند که طرحهای مبارزه با یکدیگر را خود میریزند این چنین نیستند؟ من بارها نوشتهام که اینان دو شاخه از یک پلاخان میباشند که دسته آن به دست سنگ پرانان همیشگی است.
آری چون به دوران نهضت و بیرون کشیدن نفت از چنگال دشمنان رسیدیم و امّت و ملت به برکت همکاری مصدق و کاشانی و فداکاری نوّاب در یک صف قرار گرفتند که کمر انگلستان را شکست و شاید این اولین شکست بزرگ شیر بیشه سیاست استعماری جهان بود و پس از شکست در ایران بود که بریتانیای کبیر!! به تدریج به شیر پیری بدل گردید، تنها سلاح آن روباه پیر مکّار، همواره همین تحریف و تفرقهها و بسیج احزاب و دستههای ناهمگونی بودند که اگر به زنجیر مکر بیگانه غرب کشیده نبودند یک لحظه هم با یکدیگر نمیجنگیدند لیکن دشمن، هوشیار و ما خوابآلود بودیم و دگربار سپاهش را به ادبیات چپ و راست، مجهّز و نیروهای ما را تقسیم و هر گروهی را به جهتی فرستاد و چیزی نگذشت که به حماقت دوستان و شیطنت دشمن، و نیروهای نهضت آنچنان با یکدیگر شاخ به شاخ شدند که دشمن، دوباره امیدوار گشت و نهضت پیروز، شکست خورد و آنگاه به شاه فرمان داد تا مصدّق را عزل و بردهاش قوام را به نخستوزیری برگزیند.
گرچه هنوز کاربرد تحریفها با آن اندازه نبود که اندیشه فقیهی مجاهد و هوشیار را هم تسخیر کند و کاشانی که تا دیروز هدف تیر بلای روشنفکر نمایان بود که یک چشم بر هم زدن طرح دشمنان را بر هم زده و با نامهای چند خطّی که «اگر تا فردا قوام نرود و مصدّق برنگردد، من کفن میپوشم» نقشة دشمن بر آب داده بود و انگلیس و دربار، خفت بار عقبنشینی کرده بودند، امّا در آن لحظة تاریخی اگر رهبران حقیقی ملت و امّت هوشیار بودند، به آسانی میتوانستند با نوشتار و گفتار، چنان وحدتی بیافرینند که چون سدّ سکندر پایدار باشد، لیکن یاران نهضت، سادهلوح و خودمحور و کینهتوز و بیگذشت و سست عنصر و همان شده بودند که علی(ع) آرزو میکرد معاویه هر ده نفرشان را با یکی از یاران خود سودا کند. یاران نهضت به سفاهت خود و به تحریف و تحریک نفوذیها، دگربار در برابر یکدیگر صفآرایی کرده و به صورت یکدیگر اخ و تف میافکندند و بیخردانه مشت میپراندند. هنوز مرکبنامه کاشانی خشک نشده بود که روزنامة «شورش»، سخنگوی مصدّقیهای تندرو، اهانتهایی بیشرمانه به کاشانی کرد و از آن سوی نیز جوانکی، فاطمی را زد. در این فرصت، جاسوسان آن طرفی که در صف دینداران نفوذ کرده بودند تهمتها به جناح دیگر نهضت میزدند، و اینان نیز اهانتها میکردند و عاقبت شکاف در میان مردم به بزرگی شکاف لایه اوزن گردید و طبیعت انقلاب تا آنجا آلوده گشت که ۱۳ ماه بعد دشمن با کودتای آبکی ۲۸ مرداد که هیچ پشتوانهای نداشت و در انقلاب اسلامی امام و امّت، دهها برابر آن بارها آغاز شد و درهم شکست، به سادگی آب خوردن، مقاومتهای پراکنده و بیانگیزه را سرکوب کرد و همه رهبران و طرفداران نهضت را یکجا به گورستان تاریخ سیاستها فرستاد و مصدّق و کاشانی را خانهنشین و نوّاب را تیرباران کرد.
آری؛ بشنو از نی چون حکایت میکند؛ در آغاز پیروزی انقلاب ما ۹۸% بودیم و همه مخالفان و نه تنها دشمنان ۲% و چیزی نگذشت که به یاری تحریفها و حماقتها دشمن به جایی رسید که گستاخانه در پی براندازی انقلاب و نابودی انقلابیون برآمد و من یقین دارم که اگر امام نبود موفق میشد چه همه به گونهای مشتهای کوچکشان را به سوی یکدیگر میپراندند که باز همه بر فرق انقلاب و امام میخورد و تا آنجا که اگر لطف خفیّة حمله صدّام به ایران و ترورهای خود رسواگر منافقین نبود حرکت ما هم در همان گورستان تاریخ انقلابها به پایان میرسید و درد بزرگ این بود که پس از مسائل سالهای ۶۰ و تصفیه انقلاب از ناخالصیهای ابتدای پیروزی، اینک خود انقلابیون به اختلافات کوچکی طبیعی، دگربار در مقابل یکدیگر صفآرایی کردند. به راستی چرا در مجلس پنجم، مردم به قصد تنبیه جناحهای چپ و راست، معلّم اخلاق صدا و سیما در آن روزگار را وکیل اول تهران برگزیدند؟
مردم میخواستند به خود باوران بفهمانند که پیش از ادارة کشور، ابتدا خود را اداره کنید و به اخلاق خود بپردازید. گرچه از آنجا که مردم به دنبال «کارآمدی» هم بودند و نمیخواستند فقط به راستیها پیوند خورند، در دورة دیگر، آن آراء خود را هم تغییر داده و با حرکتی عکسالعملی، با انتخاب دوّم خردادیها که خود را مخالف سیاست حاکم میشناساندند آن چنان ضربهای بر فرق به خواب غرور افتادگان کوبیدند و شوراها و مجلس و دولت را یکجا از آنان گرفتند که تا دیری مبهوت به دور خود میچرخیدند. بیشک در انتخابات سالهای ۷۶ تا ۸۲ هم، هدف مردم، بازگرداندن کشور به مسیر انقلاب بود، اما چپنماهای «لیبرال دمکرات» و حاکمان جدید خواستند از آن، برداشت شخصی و گروهی در نفی ارزشهای انقلاب کنند و در دوران حاکمیت چپنماها و سکولاریستهای غربگرا، دگربار شاهد رشد اندیشه «عدالتخواهی» و «ارزشگرایی» مردمی بودیم که باشعور برتر دینی و حسّ انقلابی خود که مدیون امام بودند و آگاهی و درایت مقام معظّم رهبری، تصمیم بعدی را نیز غافلگیرانه گرفتند و افتخاری جدید آفریدند که خدا و پیامبر و اماممان میخواست و هدفی که ابراهیمیان جهان، چند هزاره برای ایجادش جهاد و اجتهاد کردند، یعنی تلاش برای دولت اسلامی و عدل انقلابی که همه گمان میکردند از یادها رفته ولی ناگهان شعله عدالتخواهی و اسلامگرایی از زیر خاکستر لیبرالیزم و غربطلبی سر برکشید، و اینک که حکومت به دست شمایان در دولت و مجلس و شوراهاست، عصر امتحان بزرگ شما رسیده است و به هوش باشید که این امتحان نیز میگذرد و خدا و مردم، ناظرند که چه میگویید و چه میکنید؟ فقط همین.
یقین داشته باشید که اگر با جهاد و اجتهاد شمایان به خصوص با هوشیاری رئیس جمهور بتشکن و ساختارشکنی که یک استثناء بزرگ و کمنظیر در تاریخ سیاسی ایران میباشد، گام پایانی را هم پا به پای ولیّ امرتان با ایمان و عقلانیت بپیمایید به آسمان میرسید و زمین را در قبضه و زیر پا خواهید داشت ولی اگر کوچکترین غفلتی کنید و دچار توهّم شوید و دشمن با نزاعهای کودکانه در صفوفتان رخنه افکند و مجلس و دولت و نیروهای انقلاب را به جان یکدیگر بیندازد و بر سر مسائل حاشیهای، فرصت و توانتان را صرف یکدیگر کنید، هر گروه خرسند از اینکه بچههای فلان مدرسه، پشتیبان آنانند خیلی زود و به گونهای باور نکردنی رخنه کوچکتان با سرانگشت مکاران و خامی برخی عدالتخواهان، چنان بزرگ میگردد که فیل دشمن با خرطوماش درون آن جا گیرد. من در شگفتم که آیا درست در روزهایی که رئیسجمهوری میخواهد یک انقلاب اقتصادی سرنوشتساز را به پا کرده و مثلاً بانکهایی را که سیدجمال بزرگ میگفت: «البانک و ما ادراک ما البانک»، مهار و اصلاح کند و پس از سی سال، عاقبت، وعدة انقلاب را به اینکه «مستضعفان را خانهدار کنند»، تحقّق بخشد و چنین شجاعانه با رانتخواری و رانتخواران در افتاده، چرا همین دولت، خود را درگیر مسائل حاشیهای میکند و چرا مجلس باید چند روزی از وقت خود را به خاطر سخنان مردی بیخبر از سیاست جهانی و بیمبالات در حرف زدن، صرف سخنانی کنند که یک شاهی هم ارزش سیاسی ندارد و به خاطر خطای او ۲۲۰ امضاء بیسابقه خطاب به رئیس جمهور جمع کنند؟! از آن طرف، چرا آن شخص که ظاهراً فردی متدیّن است بارها به صدای بلند و قاطع به خطای خود اعتراف و عذرخواهی نمیکند؟
و بدتر اینکه چرا جناب احمدینژاد که مشغول یک جهاد عظیم در اقتصاد کشور است و در خطیرترین لحظة تاریخی این ملت و انقلاب ایستاده، وارد مسائل حاشیهای میشود و آن گاه که مجلس، چنان خطایی را بیهوده چنین بزرگ میکند ایشان به جای اعلان هماندیشی، همان فردی را که به حق یا به تحریف و یا بناحقّ، مغضوب مجلس گردیده، جلوی دوربینها در کنار خود قرار میدهند و عکس میگیرند؟ اگر این عکس را نفوذیها برداشتهاند و به نمایش میگذارند تا بر فاصلهها و اختلافات بیافزایند حضرت ایشان باید عکسالعملی مناسبی نشان میداد و در جای مهمتری برای مصالح انقلاب، خود را هزینه میکرد.
به مجلس و دولت در این ماههای بسیار حسّاس برای انقلاب و کشور و حسّاس برای جریان اصیل انقلاب، به نام شصت سال تجربه مبارزه و سیاست، توصیه میکنم که همگان پا به پا و یکدل و هرچه جدیتر به پیگیری طرحهای توزیع عادلانه یارانهها که سوبسید یا زکات فرنگی را تبدیل به زکات اسلامی کند تا عادلانه و قرآنی باشد و به رفع مشکلات ادارات و به خصوص اداره دارایی و اصلاح نظام فاسد مالیاتی و اصلاح اداره بیمه و قانون کار بپردازند. اینک هرکجا تولید مفیدی سر گیرد همین ساختار رسمی به نام مالیات و بیمه، خشنتر از اسرائیلیها بر آن هجوم میبرند و آن را نابود میکنند، ولی دلالاَن و واردکنندگان و انگلها به راحتی و بدون مالیات و بدون مزاحمت بیمه و قانون کار، به ریش همه میخندند. فقط یک قلم به عنوان نمونه به سرگذشت ۴۲ نفر مهندس بسیجی که در مسیر تولید و خدمات سالم بپا خواستند و بدون حمایت دولت، به سازندگیهای مفید در مشهد پرداختند اشاره میکنم که اداره دارایی بیش از سرمایه آنان برایشان مالیات، وضع کرد تا از صحنه کار و خدمات، بیرونشان راند و متلاشیشان کرد و با آنکه گزارش این ماجرا و موارد مشابه مکرّر را به همه جا از دولت و مجلس و بالاتر از آن دادم امّا هیچ کس هرگز پاسخ نداد و همة شما مشغول کار خودتان بودید.
با شما هستم جناب دکتر احمدینژاد که میدانم با روحیة یک مجاهد به خط زدهاید و با مجلسیان که میدانم حسن نیّت دارید، این ملّت از شما میخواهند که با شهامتی علوی و آن گونه که امام در لحظه اثبات پلیدی بنیصدر فرمود «اگر همه بگویند بنیصدر خوب است من میگویم بد است»، بدون وحشت در برابر قوانین دشمن آفرین در عرصة کار و بیمه و شهرداری و مالیات بندیهای دروغین وناعادلانه که مملکت را فلج ساخته، قد علم کنید و به کشاورزی و دامداری مفلوک کشور بپردازید و با سرعتی بیش از امروز، راه وسائل نقلیة عمومی را هموار و دامنه تولید سواریهای خصوصی را محدود کنید و به تبدیل هرچه بیشتر خدمات سلسلهای بازار توزیع به «تولید» تا آنجا که عرضه، مناسب تقاضا باشد بپردازید و الّا بچههای تحریکپذیر عدالتخواه که تاکنون پشت سر شمایان بودند بسا که مأیوس شوند یا به بیراهه روند که مظلومترین سیاستمداران، بچههای فعّال دانشگاهی میباشند که گاه به یک خرما، گرمیشان میکند و به یک مویز، سردی.
و بدانید که اگر در این یکسال، نتوانید جهتگیری کلّی بانک و یارانه و مالیات و بیمه را کمی اصلاح کنید، دیگر چنین فرصتی شاید هرگز برای انقلابیون پیش نخواهد آمد و تجربة دولت اسلامی و مجلس اصولگرا به تجربهای منفی، تبدیل خواهد شد و دوباره کو تا دولت صبح؟! پس بشنو از نی، چون حکایت میکند.
مقاله نویسنده منتقد، استاد حیدر رحیم پور ازغدی
منبع : اخبار انصار
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست