چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا

روایت ۲۵ سال حضور در محضر علامه طباطبایی(ره) ـ قسمت دوم


روایت ۲۵ سال حضور در محضر علامه طباطبایی(ره) ـ قسمت دوم
گفت وگوی کیهان با حجه الاسلام والمسلمین سید هادی خسروشاهی
س: آیا علامه طباطبائی، شاگردانی هم در امر تفسیر قرآن تربیت کرده اند؟ و از معاصرین کسی روش ایشان را در تفسیر ادامه می دهد؟
ج: شاگردان علامه در این رشته، یکی دونفر نبودند و ذکر اسامی همه آنها هم طبعا مقدور نیست اما می توان اشاره کرد که بعضی از شاگردان ایشان مانند آیت الله ناصر مکارم شیرازی- از مراجع فعلی قم- و آیت الله شیخ جعفرسبحانی- آیت الله حسن زاده و آیت الله جوادی آملی- از اساتید معروف حوزه- و همچنین آیت الله مصباح یزدی مدیر موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی در حوزه علمیه قم و دهها نفر دیگر، از شاگردان مکتب استاد علامه طباطبائی در امر تفسیر قرآن هستند و تالیفات آنان در این زمینه هر کدام بالغ بر ۱۵ یا ۲۰جلد، بارها چاپ شده است. یادم آمد که آیت الله جوادی آملی، مفسر برجسته و معاصر، علاوه بر تالیفات گرانقدر- که همچنان به درس تفسیر در حوزه علمیه قم ادامه می دهند- درباره تفسیر علامه طباطبائی بیاناتی دارند که نقل خلاصه آن در این گفتگو، بی مناسبت نیست.
«علامه طباطبائی(ره) غواصانه وارد دریای قرآن و عترت شدند و ماهرانه گوهرهائی از درون این دریا برآوردند. قرآن، حقوق انسانیت را تفسیر، تبیین، تشریح و تعلیم می کند همانطوری که دیگر فرهنگ ها حقوق انسانی را تدوین کرده اند منتها محور اصلی حقوق بشر در نزد بشر، حیات و زندگی است، ولی قرآن کریم، طبق استنباط علامه طباطبائی(ره) حق اصلی جامعه بشری را حق توحید می داند و سایر عقاید و اخلاق و بحث های فقهی و اخلاقی و حقوقی را زیرمجموعه حق توحید معرفی می کند و بر همین اصل، تفسیرالمیزان را ادامه می دهند...
علامه طباطبائی(ره) از نوادر مفسرانی بود که غواصانه وارد دریای قرآن شد و ماهرانه گوهرشناسی کرد و مقتدرانه گوهرها را عرضه کرد و برای دیگران ره آورد فراوانی آورد چون همواره قرآن را با عترت طاهرین هماهنگ می دید و هماهنگ تفسیر می کرد و انس با این تفسیر نشان می دهد که علامه طباطبائی در هنگام معنی کردن آیات، روایات را در نظر داشتند یعنی در بحث تفسیری روایات را ملحوظ می داشتند و در بحث روائی هم قرآن را اصل قرار می دادند که این روایات باید بر قرآن کریم عرضه بشود... حضرت استاد بسیاری از معارف قرآن و عترت و حکمت و کلام و عرفان را از سلف صالح گرفت و هنوز بسیاری از ره آوردهای ایشان همچنان «مجمل» است که نیاز به تفصیل دارد، همچنان «متن» است که نیاز به شرح دارد...» به هر حال همانطور که خود علامه در مقدمه جلد اول تفسیرالمیزان نوشته اند -و ما به طور خلاصه به آن اشاره کردیم- و اساتید محترم یادآوری کرده اند، روش کلی ایشان در المیزان، توضیح و تفسیر آیه با آیات دیگر است و اینکه خود آیات قرآنی و روایات اهل بیت برای تبیین و تفسیر مفاهیم قرآنی، بهترین راه است که درصدر اسلام نیز مورد عمل بوده است و البته می دانیم که این امر نشان دهنده احاطه و تسلط کامل استاد بر آیات و روایات مربوطه است که به عنوان مهمترین شاخصه ها می تواند مطرح باشد و بی تردید این روش و این تفسیر، تحولی تازه در تاریخ تفسیرنویسی شیعه و سنی بوجود آورد که همچنان توسط دیگر بزرگان حتی در عالم تسنن ادامه دارد...
س: آیا تفسیرالمیزان به فارسی و یا زبان های دیگر هم ترجمه شده است؟
ج: تمام بیست جلد تفسیرالمیزان، در زمان حیات خود استاد توسط بزرگانی چون حضرات آقایان: ناصر مکارم شیرازی، مصباح یزدی، محمدجواد حجتی کرمانی، سیدمحمد خامنه ای، محمدرضا صالحی کرمانی و دیگران... و زیرنظر خود استاد به فارسی ترجمه و در ۴۰ جلد منتشر گردید و بعدها هم یکبار دیگر همه مجلدات آن توسط حجت الاسلام والمسلمین مرحوم سیدمحمدباقر موسوی همدانی- که از شاگردان درس تفسیر استاد بود- باز زیر نظر خود استاد، ترجمه و منتشر گردید که هر دو ترجمه، بارها تجدید چاپ شده است. البته علاوه بر ترجمه فارسی، بخش هائی از آن به زبان انگلیسی و اردو هم ترجمه و چاپ شده است.
س: بعضی ها می گویند علامه طباطبائی در اوائل تحصیل علاقه ای به درس و بحث نداشتند و حتی می گویند هر درسی را که در ادبیات عرب می خواندند، متوجه نمی شدند، داستان این موضوع چیست؟
ج: این موضوع را خود استاد علامه بطور مکتوب یادآور شده اند و می نویسند: «... بیشتر دوره زندگی خود را با یتیمی یا غربت و تهی دستی و گرفتاری های دیگر گذرانده ام ولی پیوسته حس می کردم که دست ناپیدائی مرا از پرتگاه خطرناکی نجات می دهد و جاذبه مرموزی مرا از میان هزارها مانع بیرون کشیده و بسوی مقصد هدایت می کند. در اوائل تحصیل علاقه زیادی به ادامه تحصیل نداشتم و از این رو هرچه می خواندم نمی فهمیدم و چهار سال به همین نحو گذراندم بعد از آن یکباره عنایت خدائی دامن گیرم شد و عوضم کرد، در خود یک نوع شیفتگی و بی تابی نسبت به تحصیل کمال حس نمودم بطوریکه از همان روز تا پایان ایام تحصیل که تقریباً ۱۷ سال طول کشید، هرگز نسبت به تعلیم وتعلم احساس خستگی و دلسردی نکردم...»
اما اینکه چگونه، عنایت خدائی یکباره دامن گیر ایشان شده علامه در این مکتوب، توضیحی نداده است و البته ایشان می گویند همیشه احساس می کردند که دست ناپیدائی ایشان را به مقصد هدایت می کرده است و این امداد غیبی الهی- بی تردید موجب اشراقی خاص و عنایتی ویژه گشته که کم و کیف آن را فقط اهل عرفان و معنویت می توانند درک کنند و مراحل بعدی ایشان در عرفان چگونگی عمق و ریشه این مطلب را نشان می دهد.
س: نمونه هائی از حالات معنوی- عرفانی و کراماتی را که از ایشان دیده اید، می توانید نقل کنید؟
ج: اجازه بدهید که باز پاسخ را از خود مرحوم علامه نقل کنم. ایشان می فرمودند: «روزی من در مسجد کوفه نشسته و مشغول ذکر بودم در آن حین، یک حوریه بهشتی از طرف راست من آمد و یک قدح بهشتی در دست داشت که برای من آورده بود و خود را به من ارائه می نمود، همین که خواستم به او توجهی کنم، ناگهان یاد حرف استادم افتادم، لذا چشم پوشیده و توجهی نکردم. آن حوریه برخواست و از طرف چپ من آمد و آن جام را به من تعارف کرد من باز توجهی نکردم و روی خود را برگرداندم، آن حوریه رنجیده شد و رفت ومن هر وقت تا بحال، آن منظره به یادم می افتد، از رنجش آن حوری متاثر می شوم.»
حالت دیگری را هم آیت الله حسن زاده آملی نقل می کند که شنیدن و خواندن آن، نشان دهنده مقام علامه و برادرش سیدحسن الهی است: «وقتی همراه برادر در نجف اشرف تحت تربیت اخلاقی مرحوم حاج میرزا علی آقا قاضی بودیم، سحرگاهی بر بالای پشت بام بر سجاده عبادت نشسته بودم، در این موقع خواب سبکی به من دست داد و مشاهده کردم دو نفر مقابل من نشسته اند، یکی از آنها حضرت ادریس(ع) بود و دیگری برادر عزیزم آقای سیدممد حسن الهی طباطبائی حضرت ادریس، با من به مذاکره و سخن مشغول شدند وقتی ایشان تکلم می کردند، سخنان ایشان به واسطه کلام آقای اخوی استماع می شد.» در اینکه استاد علامه دارای کرامات و اهل کشف و شهود بود هیچ شک و تردیدی نیست ولی استاد هرگز خود مایل به نقل مطلبی در این زمینه نبود و اگر کسی در جمع عام در این زمینه سؤالی مطرح می کرد، ایشان لبخند می زدند.»
مرحوم استاد شهید مرتضی مطهری که هر وقت نام علامه را می برد و یا می نویسد بدنبال آن «روحی فداه» را هم ذکر می کند درباره حالات استاد علامه می نویسد: «... حضرت آقای طباطبائی از نظر کمالات روحی به حد تجرد برزخی رسیده اند و می تواند صور غیبی را که دید افراد عادی از مشاهده آن ها ناتوان است، مشاهده کند، این مرد واقعاً یکی از خدمتگزاران بسیار بزرگ اسلام است. او به درستی مجسمه تقوا و معنویت است در تهذیب نفس مقامات بسیار عالی را طی کرده است...»
آیت الله جوادی آملی، یکی دیگر از نخبگان و اصحاب بحث علامه در این زمینه می گویند: «اوج تکامل عقلی و تجرد روح این ابر مرد حکمت به مقامی رسید که کلیات عقلی را بدون دخالت قوه تخیل و تمثل مصداق آنها را در مرحله خیال و تجسد آن در مرتبه مثال، متصل و یا با صرف نظر ازآن ادراک می نمود.
یکی از ادله تجرد روح همانا ادراک کلیات مرسله است که از هر قیدی مجرد و از هر کثرتی منزه باشد و روحی که یک مجرد تام را ادراک می کند و حتی می یابد حتماً مجرد خواهد بود البته این برهان تجرد روح، از راه ادارک کلی درباره اوحدی از نفوس ناطقه صادق است نه درباره نفوس همه مردم.
بعد از پایان بحث مزبور از استاد علامه(ره) پرسیدم: آیا شما می توانید کلی را بدون تمثیل هیچ فرد خیالی آن، و نیز بدون تخیل انتشار آن در بین مصادیق مثالی ادراک کنید؟ فرمود: تا حدی و این جواب با توجه به خفض جناح و تواضع جبلی آن بزرگوار که هرگز اعجاب و خودبینی نداشت: یعنی: «آری».
س: آیا استاد علامه شاگردانی هم درعرفان عملی داشتند؟ آیا می شود نام آنها را ذکر کرد؟
ج: همانطور که اشاره کردم علامه طباطبائی بتمام معنی اهل شریعت و اهل حقیقت بود و خود نیز در عرفان، «صاحب طریقت» بود و دستوراتی که در بعضی از مکتوبات خود به افراد داده اند نشان دهنده این معنی است و البته این دستورات فقط مطابق موازین دینی و در چهارچوب احکام شریعت و دستورات ائمه در تداوم و پایبندی به این اصول و احکام بود. علامه طباطبائی در این زمینه صریحاً می گویند: «ما هرچه در این امور داریم از مرحوم قاضی داریم، چه آنچه را که در حیاتش از او تعلیم گرفتیم و از محضرش استفاده کردیم و چه طریقی که خودمان داریم، از مرحوم قاضی گرفته ایم...»
البته بسیاری از دوستان و علاقمندان استاد، به این نکته نوعاً اشاره نمی کنند ولی حقیقت آنست که استاد علامه در عرفان، خود صاحب مکتب و طریقت بود و در این مکتب هم عده ای از فضلا و فرهیختگان حوزه های علمیه را تربیت کردند که بعضی از آنها همچنان در حوزه ها فیض بخش طلاب هستند و بعضی هم به رحمت حق پیوسته اند. از افراد زنده نمی توانم نام ببرم، چون یقین دارم که رضایت ندارند ولی از افرادی که فوت کرده اند و از شاگردان خاص مکتب عرفانی استاد بودند می توانم از مرحوم شیخ عزیز الله تهرانی، شیخ علی آقا تهرانی سعادت پرور، شیخ مجتبی کرمانشاهی و سیدکمال شیرازی (رحمه الله علیهم جمیعاً) نام ببریم.
مرحوم آقا شیخ علی تهرانی سعادت پرور، ده جلد شرح اشعار و غزلیات حافظ را نوشته که مجموعه آنها را برگرفته از استاد علامه معرفی می کند و در مقدمه کتاب ده جلدی خود- هر جلدی حدود ۵۰۰ صفحه بزرگ- در رابطه با جلسات عرفانی و سیر و سلوک استاد چنین می نویسد: «... در سال ۱۳۷۲ هـ.ق آشنائی ام با معظم له بیشتر شد و از ایشان تقاضای راهنمائی عملی نمودم، عنایت فرمودند و پذیرفتند و به برنامه های سلوکی آشنایم ساختند، در ضمن در جلسه ای که عده ای از دوستان اهل عمل خدمت ایشان حاضر می شدند با اجازه آن بزرگوار حاضر شده و بهره ها می گرفتم، پس از چند سال که جلسه عمومی با استاد نداشتیم، از ایشان تقاضا شد هفته ای یک جلسه به اتفاق بعضی از دوستان خدمتشان برسیم. قبول فرمودند، نویسنده سؤالاتی را از آیات و احادیث و ادعیه و کلمات عرفا و غزلیات خواجه می نمودم، جواب می فرمودند. در این جلسه قریب به ۲۰۰ غزل از دیوان حافظ خدمتشان خوانده شد که به طور مختصر و سربسته و در بعضی ابیات بطور تفصیل بیاناتی داشتند.»
(جمال آفتاب ج ۱ ص ۱۶ و ۱۷ چاپ تهران ۱۳۸۰).
مرحوم سعادت پرور در روی جلد کتاب شرح دیوان حافظ خود، نوشته اند «برگرفته از جلسات اخلاقی علامه طباطبائی» و این مقدمه، نشان دهنده چگونگی مقام معنوی و عرفانی استاد علامه است.
امام خمینی(ره) که خود از عرفای بزرگ عصر ما بود، در کتاب «سرالصلاه» خود جملاتی درباره اهل معرفت دارند که با نقل آن به این پاسخ، خاتمه می دهم: «... از امور مهمه ای که تنبه به آن لازم است آن است که اگر کلامی از بعضی علمای نفس و اهل معرفت دیدند یا شنیدند به مجرد آنکه به گوش آنها آشنا نیست یا مبنی بر اصطلاحی است که آنها را از آن حظی نیست بدون جهت شرعیه رمی به فساد و بطلان نکنند و از اهل آن توهین و تحقیر ننمایند و گمان نکنند هرکس اسم از مراتب نفس و مقامات اولیاء و عرفا و تجلیات حق و عشق و محبت و امثال اینها که اصطلاحات اهل معرفت رایج است برد، صوفی است یا مروج دعاوی صوفیه است یا بر طبق آن، برهان عقلی و یا حجت شرعی ندارد، به جان دوست قسم، کلمات نوع آنها شرح بیانات قرآن و حدیث است.»
س: از ابعاد شخصیتی و ویژگی های اخلاقی علامه که برای خوانندگان ما شنیدنی است نکاتی را بیان بفرمائید.
ج: به طور کلی باید گفت که استاد علامه خود تبلور و تجسم عینی اخلاق و روش های پیامبری بود که در کتاب «سنن النبی» آنها را نقل کرده است، استاد این کتاب را در نجف و در سال ۱۳۵۰ هـ.ق- سه ربع قرن پیش- و به هنگام تحصیل جمع آوری و تنظیم کرده بودند که در واقع راهنمای زندگی فردی و اجتماعی ایشان، احادیث منقول در این کتاب بود.
تواضع و فروتنی، دوری از تظاهر و خودنمائی، سکینه و وقار، محبت و ادب و احترام به همه... و بطور کلی تمامی اخلاق حسنه، در وجود ایشان جمع بود و من در مدت ۲۵ سالی که در خدمتشان بودم- یعنی چه در زمانی که در دروس ایشان شرکت می کردم و چه قبل و بعد آن- هرگز ندیدم که ایشان درباره کسی، اعم از علماء یا دیگران، اظهار نظر منفی داشته باشد، هرگز ندیدم که در مقابل شاگردانی که با صدای بلند اشکالات خود را مطرح می کردند، ایشان هم تن صدای خود را بلند کنند، بلکه همواره با لبخند و با لحن عادی به پاسخ و توضیح می پرداخت.
استاد علامه مصداق واقعی کسانی بود که به قول قرآن، «عبادالرحمن الذین یمشون علی الارض هوناً و اذا خاطبهم الجاهلون قالواسلاما»- در زمین با آرامش و بی تکبر راه می روند و اگر نادانان آنها را مورد خطاب قرار دهند، پاسخ آنها درود و سلام است- این تعلیم قرآنی است. وعلامه روی همین اصل، آرام و آهسته، بدون اعجاب و تبختر به حرم حضرت معصومه (ع) می رفت و مردم عادی، اغلب توجهی به ایشان نداشتند و درواقع به علت سادگی و بی پیرایگی، فکر نمی کردند آن کسی که به حرم می رود یا از خیابان با پای پیاده عبور می کند، استاد علامه طباطبایی باشد.
یکبار یکی از شاگردان ایشان، که رفیق صمیمی من هم بود، به دلایل و انگیزه های شخصی، و به ظاهر در دفاع از شریعت، رساله ای تحت عنوان «حول المیزان» چاپ کرد که درآن، استاد را متهم به «انکار معاد جسمانی» نموده و سپس «تکفیر» کرده بود. من آن وقت به بهانه دیگری پاسخی بر اندیشه های انحرافی وی نوشتم و در مجله «مجموعه حکمت» چاپ قم، که در آن هنگام خود سردبیری آن را به عهده داشتم، چاپ شد ولی وقتی استاد از موضوع با خبر شدند و فهمیدند که من «حمله» را برضد او ادامه خواهم داد. با آرامش کامل، به من تذکر دادند که بحث را ادامه ندهم و فرمودند: شما ناراحت نباشید! از این گونه بحث ها و اتهامات و حمله ها، همیشه در تاریخ بوده و بعد از این هم خواهد بود و ما موظف هستیم که در برابر این قبیل افراد با نرمش و آرامش رفتار کنیم و به دستور قرآن به آنها «سلام» بفرستیم! این نمونه ای از اخلاق انسانی استاد علامه بود.
س: درهمه زمینه ها صحبت شده، جز «سیاست، آیا استاد علامه هم در مسائل سیاسی، بویژه پس از حوادث ۱۵خرداد،دخالتی می نمود و یا هماهنگی داشت و یا سکوت می کرد؟
ج: استاد علامه بمعنی مصطلح سیاست، «سیاسی» نبود، ولی این بمعنی عدم اهتمام به مسائل جامعه و مردم نیست. پیش از حوادث ۱۵خرداد و درمسائل مربوط به انجمن های ایالتی ولایتی، و پس از فاجعه قتل عام مردم در ۱۵خرداد، استاد علامه همیشه طرف «مشورت» مراجع عظام بود و درجلسات این بزرگان شرکت میکرد و حتی در بعضی از اعلامیه های مشترک مراجع عظام قم، امضای ایشان هم هست. اما پس از آنکه اعلامیه ها و بیانیه ها «تک امضائی» شد ایشان بطور مستقل اعلامیه ای ندادند ولی «سکوت» هم نکرده بودند و بهرنحو مقدور با مراجع وکلیت روحانیت مبارز «هماهنگی» داشت و اغلب روحانیون مبارز از شهید مطهری و بهشتی و مفتح و قدوسی و غیر هم، همه شاگردان علامه طباطبایی بودند و بدون شک تربیت فکری - معنوی این آقایان، توسط علامه طباطبایی، نقشی اساسی در حرکت آنها داشت...
درباره مسائل جهان اسلام، از جمله مسئله فلسطین، استاد علامه همواره فعال بود و حتی در مورد لزوم کمک به مردم فلسطین، ایشان اعلامیه ای را همراه شهید مطهری و مرحوم آیت الله سیدابوالفضل موسوی زنجانی منتشر ساخت که در آن ضمن افتتاح حساب بانکی در بانک های: ملی، صادرات و بازرگانی، مردم را به یاری مردم ستمدیده فلسطین فراخوانده بود.
دخالت در این مسئله در آن شرایط حساس- سال ۴۹- نشان دهنده توجه خاص استاد علامه، به مسائل بحرانی مسلمانان بود. حتی پس از انتشار این اعلامیه، «ساواک» تهران از ساواک قم توضیحاتی درباره علامه طباطبائی می خواهد که در سندی در این زمینه آمده است: «اخیرا حساب هائی توسط ۳نفر از روحانیون به اسامی شیخ مرتضی مطهری، سیدابوالفضل موسوی زنجانی و محمدحسین علامه طباطبائی افتتاح و از مردم دعوت شده کمک های نقدی خود را جهت آوارگان فلسطینی به حسابهای مذکور واریز نمایند دستور فرمایند تعیین و اعلام نمایند محمدحسین علامه طباطبائی همان صاحب تفسیرالمیزان است که ساکن قم می باشد یا خیر؟ در صورت مثبت، مشخصات ملصق به عکس وی را تهیه و ارسال دارند اداره سوم. مقدم» با توجه به این سند احساس خطر از سوی رژیم، در نوع فعالیتهای علامه طباطبائی، روشن می شود...
نعمت الله موسوی
www.khosroshahi.net