پنجشنبه, ۱۳ دی, ۱۴۰۳ / 2 January, 2025
مجله ویستا
انسانشناسی و ایدئولوژی «اخراجیها۲»
هربار که فیلمی توانسته رکوردهای گیشه را در ایران بشکند، بسیاری از منتقدان و کارشناسان تلاش کردهاند تا بیشتر به آن بپردازند. این بار هم اخراجیهای ۲ که دومین بخش سریالی فیلم اخراجیهاست توانست با رکوردشکنی تاریخی گیشه سینمای ایران به موضوع مطلوبی برای انتقادات سینمایی تبدیل شود. در حدود یک ماه گذشته بسیاری به انتقادات موافق و مخالف این فیلم پرداختند و در فضایی که بسیاری به نقدهای بیشتر منفی این فیلم پرداختهاند،نوشته حاضر با رویکردی مثبت به روابط انسانی و ایدئولوژیهای طرح شده در این فیلم پرداختهاست.
نقد اخراجیها، رفتاری مربوط به حوزه هنر نیست. این توهمات را باید از سر بیرون کرد که <دنیای سینما و هنر ربطی به دنیای سیاست و اقتصاد ندارد> ! اقلاً ظهور اخراجیها و در مرتبه بعد، برخوردهایی که با آن شد به خوبی نشان داد که سالن سینما چقدر به خارج از سالن سینما وابسته است. نقد اخراجیها هم مانند خود اخراجیها، امری اجتماعی (اصلاً بخوانید سیاسی) است و البته <باید> که طبق قاعده و دین و اخلاق و عقل و انسانیت باشد.
اخراجیهای ۲ هم مانند اخراجیهای ۱ فرصت درست نقد شدن را پیدا نکرد. فحاشیهایی که از سر حسادت یا کوته بینی به آن شد، مجالی برای ارزیابیهای همه جانبه و منصفانه باقی نگذاشت. نمی گویم هیچ نقد درستی بر اخراجیها وارد نشد؛ سخن بر سر غلبه فضای لجن پراکنی و به قول مسعود فراستی، حسد مبتذل روشنفکری است بر فضای نقادی. ده نمکی با تمام انزجار طبیعی و بایسته اش از لجن پراکنیها، خود بارها اعتراف کرده است که در حال آموختن است و شایسته نقد شدن. واین وسط باز بر عهده خود حزب اللهی جماعت است که اخراجیها را و راهی را که ده نمکی دارد طی می کند، همدلانه نقد کنند.
غالباً اخراجیها از دو منظر نقد شده است. یکی از منظر فنی و دیگر از منظر مضمون خاصی که دنبال می کند؛ یعنی همان نشان دادن اخراجیها و افراد شاذّ در جبهه. البته نقدهای دسته دوم، هم کمتر بوده اند و هم گذری تر.
درست است که فیلم تا جذابیت دراماتیک و تصویری و موسیقایی نداشته باشد، فیلم نیست، اما به هر حال انکار نمی شود کرد که یک پایه اساسی هر اثر سینمایی و ادبی، پیامهای محتوایی آن است. می گویم "هر" و اصرار دارم که حتی آن آثار سینمایی یا ادبی که ادعای پیامداری نداشته اند -یا مسخره تر، ادعای ناپیامداری داشته اند- ناگزیر و هرچند ناخواسته، پیامهایی برای مخاطبشان دارند. چه رسد به اخراجیها که آفریننده اش -خدا را شکر- قمپز <هنر برای هنر> در نمی کند و پر پیداست که مقاصدی محتوایی از اثرآفرینی هنری اش دارد.
علاوه بر پیامهایی که ده نمکی به دنبال القای آنهاست، همچنان پیامهایی ناگزیر و ناخواسته نیز در فیلم موجود و مستترند که انعکاس طبیعی یا وضعی نگاه ده نمکی اند؛ نگاهی که یقیناً تحت تأثیر اندیشهها و فضاهای پیرامونی نیز هستند. بنابراین، با بی اعتنایی محض به خزعبلاتی مانند این که <اثر هنری را باید فقط از حیث فنی نقد کرد> و ما یکشبـه، مسئله اصلی این یادداشت را نقد و بررسی پیامهای اخراجیهای ۲ قرار می دهیم.
ده نمکی یکی از انسانهای انقلاب اسلامی است. قضیه را خیلی فلسفی یا ایده آلیستی نمی کنیم؛ اصلاً بگذارید بگوییم ده نمکی یک بچه حزب اللهی است، یک بچه بسیجی. و البته از آن نوعشان که سالها درگیر چالشهای مهم فکری و اجتماعی بوده است. او دوران دفاع مقدس، سازندگی و اصلاحات را لحظه به لحظه تجربه کرده و علی القاعده به یک جریان شناسی فکری و یا تیپ شناسی اجتماعی ویژه درباره عوام و خواص جامعه خود رسیده است.
او با لحاظ کردن آرمانهایی که امام و انقلاب پیش روی او گذاشته اند و با جمع بندی تجارب ذهنی و عینی خود، اکنون زیرکانه در صدد بازتعریف مرزبندیهای رایج و به بازی گرفتن مفاهیم و کلیشههایی است که بر جامعه پس از دفاع مقدس عارض شده است. معرفی اخراجیهای جنگ، یکی از مصادیق این تلاش ده نمکی است. او در ابعاد مختلف توانسته مرزهایی را بشکند و نقدهایی را به زبان طنز طرح کند. و به نظر می رسد در هر یک از این ابعاد، هم موفقیتهای بسیاری به دست آورده و هم ضعفهایی دارد. برخی از این ابعاد را دقیق تر بررسی کنیم.
الف) تیپ شناسی بچههای جبهه
حرف اصلی اخراجیهای ۱، این بود که بچههای جبهه فقط تسبیح به دستها و بچه مثبتها و نمازشب خوانها نبوده اند. اخراجیهای ۲ هم تکرار همین مضمون است. طرح چنین سخنی، یقین و جسارت و بعلاوه زبانی مناسب می خواست که ده نمکی درمجموع از عهده اش بر آمد.
این که از ده نمکی بخواهیم، این درصد اقلیت در جبههها را به اندازه کمتری نشان دهد و همانقدر به اخراجیها سهم بدهد که واقعاً سهم داشته اند، وسواسی بی مورد و در کار هنری بی معناست. سوژه ی اصلی اخراجیها هستند و طبعاً باید داستان حول ماجراهای آنان دور بزند. سایر تیپهای جبهه هم در چنین موقعیتی طبعاً در حاشیه داستان اخراجیها معرفی می شوند.بنابراین کاملاً طبیعی است به لحاظ کمّی تیپهای دیگر رزمندهها کمتر جلوی دوربین حاضر باشند. اما این نباید دلیلی باشد بر این که به لحاظ کیفی هم سایر تیپها مفقود باشند و مضمحل در تیپ اخراجیها.رزمندگانی که ما در اخراجیهای ۲ می بینیم فقط عبارتند از اخراجیها و کسانی که دربرابر اخراجیها واکنش نشان می دهند. ارتشی بسیجی اخراجیهای ۱ نمونه خوبی بود از معرفی کامل فضای جبهه در حاشیه داستان اخراجیها. اما در اخراجیهای ۲، ما یا با اخراجیها سر و کار داریم یا با تیپهای کلیشه ای "حاجی-سیّد"ی، که آنها هم عمدتاً یا مشغول حمایت از اخراجیهایند، یا نکوهش آنان. ده نمکی به عنوان کسی که قرار است کلیشههای ذهنی درباره فضای جبهه را بر هم بزند، می تواند بسیاری از واقعیتهای مغفول مربوط به فضای جبههها را به بهانه داستان اخراجیها -ولو مختصر و در حاشیه- ترسیم کند.
ب) تیپ شناسی اخراجیها
اخراجیهای ۲، تصویر کامل تری از اخراجیهای جبهه را نسبت به اخراجیهای ۱ ارائه می کند. ما در اردوگاه، با "بریده"ها هم آشنا می شویم. البته می شود تعریف اخراجیها را محدود به همان شخصیتهای اصلی فیلم کرد و اسی پلنگ و دار و دسته اش را خارج از موضوع نشاند. در هر حال، وجه مشترک اخراجیهای ۱ و ۲، معرفی یک رشته شخصیتهاست بدین شرح:
▪ اول- دو لات بامرام (مجید سوزوکی و آن شهید دیگر اخراجیهای ۱)، که روی حساب غیرت یا معرفت جذب فضای جبهه شدند و زود هم به شهادت هم رسیدند.
▪ دوم- یک کفترباز و یک معتاد و یک جیب بر که در نهایت ساده دلی به جبهه آمده اند و همچنان در عوالم خودشانند. البته جیب بر داستان، گهگاه بیشتر تحت تأثیر فضا دیده می شود.
▪ سوم- یک مطرب که از سر احساساتی مرکب از عذاب وجدان و خلوص و معرفت و جوگیری و... به جبهه آمده.
▪ چهارم- یک دکی مامانی که اخیراً و در جریان اعزام، با سایر شخصیتها آشنا شده و علی القاعده از سر احساس تکلیف واقعی پا به جبهه گذاشته است.
محور اصلی اخراجیهای ۱، دسته اول بودند و در اخراجیهای ۲، دسته دوم جایگزین آنها شده اند. در اخراجیهای ۲، هر چه شخصیتها منطقی ترند و احساس تکلیف بیشتری داشته اند، مفقود یا در حاشیه اند (لاتها شهید شده اند و مطرب و دکی کم پیدایند.) در مقابل، شخصیتها هر چه پَرت تر و اوت تر - و به تَبَعش طنزتر-ند (یعنی دسته دوم) بیشتر نقش آفرینی می کنند. فیلمی که قرار بود مجید سوزوکیها را معرفی کند، روی شخصیتهای حاشیه مجید سوزوکی متمرکز شده است.
البته تمام مسئله این نیست. حتی در اخراجیهای ۱ هم مرز پررنگی میان مجید سوزوکی با سایر رزمندهها بود. نشان دادن اخراجیها به عنوان یک تیپ شاخص -بخوانید تابلو- در جبهه با واقعیت جبهه -که طیفی از افراد مختلف با سوابق و درجه تغییرپذیریهای مختلف را در خود داشت- تفاوتهایی دارد. به عبارت دیگر، اخراجیهای ۱ و ۲، در عوض نشان دادن طیف صفر تا صدی این آدمها، یک مرزبندی مطلق و آشکار در جبههها را نشان می دهد. واقعیت این است که خیلی از رزمندهها کسانی بودند که قبل از انقلاب لات یا سوسول بودند. خیلیها با ورود به فضای جبهه تغییر کردند. سیگارشان را هم می کشیدند و رزمندگی شان را هم می کردند. ضرورت طنزپردازی آن چنان خود را بر اخراجیها تحمیل کرده است که ما سایر تیپهای اخراجی یا شبه اخراجی را نمی بینیم. شاید از اساس اصرار بر "اخراج"ی بودن شخصیتها باعث شده است بر رفتارها یا تیپی تاکید شود که به اخراج و برخورد و تنش می انجامد و نه تیپی که پیش از جبهه مجید سوزوکی بوده اند و در جبهه به رشد معنوی -نه فقط یک لحظه غیرتی شدن و شهید شدن- دست یافته اند.
ج) تحول انسانها در جنگ
تصویری که ده نمکی از تحول انسانها در جنگ ارائه می دهد، آن تصویر تکراری و اغراق آمیزی نیست که به نمایشش عادت کرده ایم. ده نمکی <تدریج>، <نسبی بودن> و <رفت و برگشت پذیر بودن> را در فرایند تغییر انسانها نشان داده. توقعی هم نیست که اخراجیهای داستان ما بلافاصله پس از حضور در جبهه، از این رو به آن رو شوند و ره صدساله را لزوماً در اولین فرصت و در خلال همان یکی دو شب اول بپیمایند. اما از این سو هم نباید فراموش کنیم تحولی که الوات یا سوسولها در جنگ پیدا می کردند، متکی بوده است به داشتههای فطری شان، ذخیرههای تربیتی سنتی شان در خانوادهها، و نیز تحول فضای جمعی و پیرامونی. اخراجیهای ۲ (بویژه به خاطر غیاب دسته اول اخراجیها)، ما را با شخصیتهایی آشنا می کند که نه تنها نشانههایی از این چیزها را ندارند، بلکه برای خنده دار بودن، بیش از اندازه کم عقل، دیرفهم، سست عنصر و احساساتی و جوگیرند. گویی نه "اخراجی"، بلکه مانند مسعود شصتچی "اشتباهی" اند!
بنابر این نه تنها تحول دسته اول اخراجیها در اخراجیهای ۱ بسیار گذرا و محدود نشان داده شده و مجید سوزوکیهایی که در فضای جبهه تبدیل به انسانهایی کاملاً جدید شدند به چشم نمی آیند، سایر اخراجیها (از بایرام بگیرید تا دکی) اصلاً تحول پذیر به چشم نمی آیند. توقع این نبوده است که تحول این دسته دفعی، کامل یا ظاهری باشد. همان گونه که صحنه روستای شیمیایی شده و نجات دختربچه و برگرداندن زیورآلاتش، تحولی عمیق یا کامل نبود؛ اما به هر حال نشان دهنده ذره ای تأثیرگذاری فضا و احیای ذخایر درونی یک اخراجی اشتباهی بود. سست عنصریها و احمقانه جلوه کردنهای مدام اخراجیها در اخراجیهای ۲ بیش از اندازه فانتزی است و هیچ نویدی از تغییر درونی به ما نمی دهد. تحول ولو به میزان اندک را در اخراجیهای ۲ درباره اسی پلنگ (سردسته بریدهها و خبرچینها) می بینیم که البته مقدماتش به خوبی چیده نشده است. صحنه فداکاری بسیجی برای خوابیدن روی مین، نجات دختر شیمیایی و... در اخراجیهای ۱ مقدمه چینیهای مناسبی برای تغییر و تحول روحی اخراجیها بود، اما مهربانی حاج آقا با اسی پلنگ (کشیدن پتو روی اسی) و مواعظ حاجی و سید به اندازه کافی متقاعد کننده نبود. اسی شخصیتی پیچیده تر از بایرام دارد.
د) انسانیت یا دین یا ملیت؟
اسی پلنگ برای خیانت به اسرا چه استدلالی داشت و چگونه متقاعد شد؟ مشکل اسی پلنگ فقط سیگار نبود که با مراسم سیگارباران حل شود. او -هرچند غلط- معتقد بود ایران شکست می خورد و یا حاکمان ایران با کسانی که از اسارت بر می گردند، برخورد بدی خواهند داشت. اسی طوری این استدلالها را مطرح می کرد که بیننده او را در حال محاجه و استدلال احساس می کرد نه در حال بهانه جویی سطحی برای رسیدن به چهارنخ سیگار خودش. اسی با مجید و اسمال این تفاوت را داشت که در باطل خود تثبیت شده بود. مجید سوزوکی سابقه انقلابی گری نداشت اما سابقه خیانت به دین و میهن را همچون اسی هم نداشت.استدلال بر اساس ملیّت و وسط کشیدن پای عرق ملی، نهایتاً برای بایرام و مجید سوزوکی مفید خواهد بود (و البته همچنان در حیرتم که چرا دکی هم این همه با اخراجیها همراهی می کند و فقط به ضرب جوگیریهای ملّی دوستانش به راه می آید.) استدلالی که برای همه کس و در همه جا قابل طرح است و قابل دفاع، استدلال به ارزشهای عام انسانی است.
برگردیم به پیام اصلی اخراجیهای ۱ و ۲؛ جنگ فقط دست بچه مثبتها و متدینان خاص نبوده است. خب، بعد؟ اخراجیها و الوات و سوسولهای جبهه آن جا چه می کرده اند؟ پاسخ اخراجیهای ۱ و ۲ به این پرسش این است: برای دفاع از میهن شان به جبهه رفتند یا در آن ماندند. بویژه غلظت این جواب در اخراجیهای ۲ بسیار بیشتر است. بگذریم از این که حضور دسته دوم اخراجیها در جبهه همچنان بر این اساس قابل تردید است. آنها اشتباهی به جبهه امده اند و اشتباهی هم اسیر شده اند. از این مهم تر، تردیدی است که باید در اصل این پاسخ کرد. آیا مسئله ملیت این قدر برای رزمندگان استثنایی ما پررنگ بوده است؟ آیا مسیحیان رزمنده ما بیشتر به عشق ملتشان به جبهه آمدند یا به عشق ارزشهای عام انسانی و دینی که بین اسلام و مسیحیت مشترک بود؟ آیا مجید سوزوکی واقعی روی حساب عرق ملی رزمنده شده بود یا وجدان الهی و تربیت دینی خانواده کار خودش را کرده بود؟
اساساً فروکاستن آرمان مشترک رزمندگان و مردم مقاوم از مسئله دین یا انسانیت به مقوله ملیّت، نه آن چنان واقعی است و نه به عنوان یک پیام تبلیغی برای امروز ما شفابخش است. ملیت را به کلی نمی شود نفی کرد؛ اما باید ضریب مناسبش را به آن داد. ده نمکی برای عوام فیلم می سازد و این برخلاف نگاه مغرور روشنفکری، نه بد است و نه در سینما اجتناب پذیر. اما با عوام -به عنوان مخاطبانی که در قبالشان مسئولیت داریم- دو گونه می توان تا کرد: عوام نگه داشتن شان یا رشد دادن شان. غلیظ کردن بحث ملیّت یک پروپاگاندای عوامانه است که به درد تصمیمهای احساسی و موقتی می خورد (مثل همان برنامه "ای ایران" خواندن در اردوگاه)، اما تحلیل درستی به کسی نمی بخشد. بله، کلیشه سابق در ترسیم فضای جبهه (که رزمندهها یکپارچه نماز شب خوان بوده اند، آن هم از نوجوانی)! غلط است. اما برای رفع این تصور غلط، وجه مشترک را می توان فطرت دینی (نه لزوماً رفتار پر و پیمان دینی) و اخلاقیات فطری انسان تعریف کرد. که این هم به واقع نزدیک تر است و هم به جای تخدیر یا تهییج مخاطب، می تواند او را عمق و اعتلا ببخشد و نگاهش را فرازمانی و فرامکانی کند.
ده نمکی نباید فراموش کند در قبال آرمانهایی که به عنوان یک شاگرد امام به آن معتقد است و نیز در قبال مخاطب تأثیرپذیر و گسترده ای که به خوبی توانسته پای فیلمهای خود بنشاند، مسئول است. او باید برای خط زدن نسخه "انصار حزب الله"ی، نسخه "حزب الله"ی را رو کند، نسخه ای که بر اساس حق و عدل نوشته شده و می تواند جایگاه ملیت را هم به قاعده لازم خودش تعریف کند. البته او تعمداً بر مقوله وحدت "ملّی" تأکید کرده است و اساساً اخراجیهای ۲ را فیلمی با محوریت این مضمون و متفاوت از مضمون اخراجیهای ۱ می خواند؛ اما ما هم دقیقاً بر روی همین تعمد غلیظ است که نقد داریم.
ه) انسان آگاه و فعال یا جماعت توده وار
حرف زدن زیاد، یکی از اشکلات اخراجیهای ۲ است. یک جمله کوچک "ایرانی که هستید" خطاب به مجید و چند دقیقه حرف زدنهای فرمانده و حاجی در اخراجیهای ۱، تبدیل شده به موعظههای طولانی در اخراجیهای ۲ که مثل خیلی دیالوگهای زائد دیگر، جای نمایش و روایت تصویری را اشغال کرده اند. از این نکته به عنوان اشکال هنری کار که بگذریم، می بینیم این سخنرانیهای کش دار مدام از دهان دو سه نفر خاص در می آید. در واقعیت هم معمولاً بین یک جماعت صد دویست نفره، دو سه نفر خطیب و خوش بیان از آب در می آیند. اما نه به این معنا که سایر آن جماعت، دیگر لام تا کام حرف هم نزنند و رفتاری از خود نشان ندهند!
در اخراجیهای ۱ ما چند بچه بسیجی را می دیدیم یا از دهانشان کلماتی می شنیدیم (کسی که روی مین پرید، کسی که چای تعارف می کرد، یکی دونفری که در کنار اخراجیها تمرین نشانه گیری می کردند و...) اما در اخراجیهای ۲، فقط و فقط زعمای قومند که حرفی می زنند (آن هم با آن لحن عاقل اندر سفیه) یا حرکتی می کنند. مابقی، گویی "عوام کالانعام"ی هستند که نه در مقام هیجانی شدن، نه در مقام امر به معروف و نهی از منکر کردن اخراجیها، نه در مقام پیشنهاد دادن و... هیچ بارشان نیست و مطلقاً ظهور و بروزی ندارند. حاجی و سید و فرمانده سوارند و بقیه پیاده! اصلاً از بسیجیها و رزمندههای دارای بصیرت و اراده خبری نیست و همگی متّفقاً شعورشان را داده اند دست سید جوادهاشمی و سایر حضرات. اگر کسی بخواهد تذکری بدهد این دو سه نفرند، حتی اگر کسی بخواهد تکبیری چاق کند باز همینهایند و تمام. بنابراین رزمندهها یک مشت جوگیر همانند اخراجیها دیده می شوند که تنها تفاوتشان با اخراجیها پاستوریزه بودنشان (یا همان به قول مولوی، "بی آلتی" و نه تقوای آگاهانه و اراده مندانه شان) است. برگردیم به نکته الف. یک عده خلافکار تابلو یک طرف، یک عده پاستوریزه اعصاب خردکن هم یک طرف! گمان نکنم آقای ده نمکی چنین تصویری از جبههها در ذهن داشته باشند.
و) کشمکش مصلحت و حقیقت
از نکات دیگری که ده نمکی به حق در فیلم گنجانده و با مطرح کردنش، خط شکنی کرده، مقوله عافیت طلبیها و سودجوییهای متظاهرانه است. برادر نامزد مجید سوزوکی، با بهانه کردن مسئله "توفیق"، از زیر جبهه رفتن در می رود و در هواپیما ضمن ابراز التزام لفظی به "هر طرفی که حق باشد"، در عمل در برابر هفت تیرکشی دو مرغ منافق تسلیم می شود. از او مهم تر، حاجی گرینوف است که می گوید "امروز بزرگترین مصلحت در شکست خوردن است"، از مفهوم "دفع افسد به فاسد" برای توجیه خطاهای تعمدی اش استفاده می کند و از ترس بعثیها به مفهوم "تقیّه کردن" متوسل می شود. ده نمکی با همین چند دیالوگ زیرکانه، نشان داده است که چگونه می توان پای جدی ترین مباحث فکری و اجتماعی را به یک فیلم طنز با مخاطب عمومی باز کرد. هنوز که هنوز است، برداشت غلط از مفهوم متعالی "دفع افسد به فاسد"، بهانه سیاست بازان متظاهر مملکت ماست برای دفع اصلح در انتخابات مجلس و شوراها و.... یادمان نرفته که بعضی از حضرات در انتخابات قبلی ریاست جمهوری می خواستند با استناد به همین دفع افسد به فاسد، احمدی نژاد و قالیباف را از گردونه خارج کنند و همگی را بر سر لاریجانی متحد کنند تا مبادا معین رأی بیاورد! بگذریم. ده نمکی با زدن زیرآب این لفظ پردازیهای ریاکارانه، خدمت بزرگی به ادبیات اجتماعی و سیاسی کشور کرده است. اما...
مصلحت، تقیه و دفع افسد به فاسد، سه مفهوم مترقی و عمیق در ایدئولوژی ناب اسلامی و شیعی اند. استفادههای غلط از این سه مفهوم و مفاهیم مشابه، مصداق <کلمهِ حقٍّ یراد بها الباطل> است و نباید برای نقد این کاربردهای غلط، اعتبار اصل مفهوم را زیر سوال برد. البته ده نمکی فیلمساز است و نه ایدئولوگ. اما در شرایطی که باید بار دیگران را به دوش بکشد و همزمان -به قول رضا امیرخانی- مشق دیگران را هم بنویسد، باید به ابعاد فکری پیامهایش بیشتر توجه کند. این سه مفهوم انعکاسی از مفهوم <اهمّ و مهم کردن> یا همان <عدل>ند. بیننده اخراجیهای ۲ که مدام این مفاهیم را از زبان حاجی گرینوف و به عنوان سخنانی منفی و تخطئه شده می شنود، ممکن است از خود بپرسد "به راستی، این جا تقیه جا نداشت؟"، "مصلحت سنجی درست در این شرایط سخت لازم نبود؟"، "پیشنهاد حاجی گرینوف چه اشکالی داشت؟" و.... آن جا که روحانی گردان همه را به اتحاد دعوت می کند، یا صحنههایی که نقشه بعثیها را برای به جان هم انداختن اسرا نشان می دهند، فرصت نابی بودند برای این که معنای درست مصلحت سنجی و... (همان ترجیح اهم بر مهم) تبیین شوند. که نشدند. بیینده نهایتاً تنها با طعن و تمسخر نسبت به مفهوم مصلحت، تقیه و دفع افسد به فاسد مواجه می شود.
ده نمکی با تمام نقدهایی که بر کارش وارد است، خط شکن بوده است. دیکته ننوشته غلط ندارد و بی نقص بودن، شأن بشر جایزالخطا نیست. آن چه مهم است، حرکت رو به رشد است. ده نمکی در شرایطی در حال به دوش کشیدن مسئولیت هنری و تبلیغی خود است که با انبوهی از مخالفان فحاش و عصبانی مواجه است. او باید همچنان نسبت به این واکنشهای بی معنی خونسردی پیشه کند و به ظرفیتها و پشتوانههایش بیندیشد. او آرمان دارد، جسارت و اراده دارد، مخاطب دارد، تجربه اجتماعی دارد و انبوهی از موافقانی دارد که گرچه ممکن است کم سر و صداتر باشند، اما حاضرند پای کار او بایستند. اخراجیهای ۳ یا هر اثر دیگری از ده نمکی به شرطی موفق خواهد بود که او همزمان از همه این ظرفیتها استفاده کند و به شدت مراقبه داشته باشد تا مبادا به وضع موجود خود و مخاطبانش اکتفا کند. ده نمکی یک انسان انقلاب اسلامی است. گرچه در آزمونهای نو به نو، ماندن سخت است، اما او باید خود را قوی تر کند تا همچنان یک انسان انقلاب اسلامی بماند. همین. حزب اللهی گری او عالی است، خدا متعالی گرداند. آمین.
منبع: وبلاگ محمد جواد میری
منبع : روزنامه سیاست روز
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست