چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا
دریای سیاه در راهبرد آمریکا
فروپاشی سوسیالیسم در اروپای مركزی و شرقی و از بین رفتن ساختارهای امنیتی و همكاری آن (پیمان ورشو و شورای كمك های اقتصادی متقابل) یك موقعیت سیاسی- استراتژیك در این منطقه پدید آورده است. باگسترش ناتو و اتحادیه اروپایی به شرق اروپا، كشورهای شرقی به یك منطقه حایل جدید میان ناتو و اتحادیه اروپا از یك سو و روسیه از دیگر سو تبدیل شده اند. این منطقه حایل در عین حال به موضوع مبارزه بر سر نظم نوین حوزه نفوذ و منافع هر یك از قدرت های بزرگ نیز درآمده است.در جنوب اتحاد شوروی سابق، كشورهای مستقلی تشكیل شده اند كه از یك سو، به دنبال هویت فرهنگی و ملی خود هستند و از دیگر سو، موظف به جهت گیری جدید بین قطب های قدرت. بسیاری از جمهوی های سابق اتحاد شوروی هم اینك به امید ادغام، به ناتو و اتحادیه اروپا گرایش دارند. گروه دیگر، جمهوری های قفقاز هستند.این كشورها (گرجستان و ارمسنتان) در زمره جهان اسلام نبوده اند و دقیقاً به ایالات متحده متمایل هستند. این ها به دریافت كمك برای احیای اقتصاد خود دل بسته اند و برای این كار حاضرند جهت برقراری توازن با نفوذ روسیه در منطقه، نقش آفرینی كنند و جایگاه خویش را جدای از منطقه اسلامی به تصویر بكشند كه در آن قرار دارند. گروه كشورهای اسلامی (قزاقستان، ازبكستان، جمهوری آذربایجان، تاجیكستان و تركمنستان) نیز با تشكیل نوعی «كمربند اسلامی» در آسیای مركزی می كوشند به هویت ملی و دولتی خود حال و هوایی اسلامی و متمدن بدهند.بدین ترتیب، شرایطی پدید آمده است كه به قدرت های بزرگ سرمایه داری اروپای غربی و ایالات متحده امكان می دهد كه در راستای سیاست خود برای تقسیم جهان، پایشان به تك تك كشورها باز شده و بتوانند به آرزوی دیرینه شان كه همانا محاصره روسیه از دریای بالتیك تا آسیای مركزی است، جامعه عمل بپوشانند. از دید غرب، بیلو روس پاشنه آشیلی در راه اجرای این سیاست به شمار می آید. چه این كشور از جایی زنجیر محاصره را قطع می كند كه سه كشور منطقه بالتیك كه از سال گذشته به عضویت ناتو و اتحادیه اروپا درآمده اند، حلقه های آغازین آن هستند و اوكراین و جمهوری مولداوی- دو كشور ساحلی دریای سیاه- در میان این زنجیره قرار دارند.
اهداف ایالات متحده
طی ماه های اخیر، ایالات متحده سرگرم تدوین طرحی استراتژیك است كه به طور مشخص منطقه دریای سیاه را هدف قرار داده است. «بروس پی جكسون» رئیس «پروژه گذار به دموكراسی» در ۹ مارس سال جاری میلادی با حضور در كمیسیون سیاست خارجی سنای آمریكا، برای نخستین بار در خصوص این طرح، مطالبی را بیان كرد. به گفته وی، موقعیت دریای سیاه به ۵ دلیل زیر برای ایالات متحده مهم است:
۱- «اگر می خواهیم در تلاش هایمان برای حمایت از روند دموكراتیزه كردن خاورمیانه موفق باشیم، باید یك منطقه مطمئن، در حال توسعه و دموكراتیك در دریای سیاه برای خود دست و پا كنیم.»
در واقع، تجربه جنگ عراق نشان داد كه ایالات متحده بدون همكاری با كشورهای حاشیه دریای سیاه به سختی می تواند به شمال خاورمیانه بزرگ دست یابد و پرواضح است كه بلندپروازی های آمریكا دیگر تنها به عراق محدود نخواهد شد.
۲- «همواره بر اهمیت ذخایر انرژی آسیای مركزی برای متحدان اروپایی ایالات متحده و تثبیت بهای جهانی نفت افزوده می شود. در حال حاضر، كشورهای عضو اتحادیه اروپا ۵۰ درصد انرژی مورد نیاز خود را وارد می كنند كه تا سال ۲۰۲۰ این عدد به ۷۰ درصد خواهد رسید. این نیاز روز افزون را می توان از طریق دریای سیاه تأمین كرد.»
این كه ایالات متحده نگران تثبیت نیازهای اتحادیه اروپا است، جای تردید دارد. چه می توان گفت كه واشنگتن می خواهد با به دست گرفتن امنیت مسیر انتقال انرژی منطقه دریای سیاه امكان كنترل فعالیت های تجاری و غیره اتحادیه اروپا را پیدا كند.
۳- «آمریكا باید توجه كند كه منطقه دریای سیاه به طور روز افزون به اتحادیه اروپا گرایش می یابد. به استثنای كرواسی همه كشورهای نامزد پیوستن به اتحادیه اروپا، یعنی رومانی، بلغارستان و تركیه در ساحل دریای سیاه قرار دارند. از این رو، واشنگتن باید بكوشد با فعالیت در كشورهای این منطقه نگذارد اتحادیه اروپا به طور كامل بر آنها رهبری كند.»
۴- «هم انقلاب مخملین گرجستان و هم انقلاب نارنجی اوكراین در كشورهای ساحلی دریای سیاه به وقوع پیوست. این انقلاب ها باعث شدند كه سیاست در مینسك و كیشینف تا آلماتی و بیشكك و حتی بیروت تغییر یابد.»
از این واضح تر نمی شد نقش نردبان ترقی قرار گفتن این كشورها را بیان كرد. در واقع، ایالات متحده بر آن است تا مناسباتی با ثبات به نام بازگشت سرمایه داری ایجاد و به زعم خود جایگاه محكم اتحادیه اروپا را متزلزل كند.
۵- جكسون آخرین دلیل برای ضرورت داشتن مسؤولیت پذیری و تعهد آمریكا در قبال منطقه دریای سیاه را «خطر امپریالیسم جدیدی به نام روسیه» ذكر می كند: «در حال حاضر، سیاست خارجی روسیه آشكارا ساحل شمالی دریای سیاه را هدف گرفته است. اگر می خواهیم دموكراسی های جدید را از دخالت خارجی مصون نگه داشته و یا از تأثیر سیاست روسیه بر شهروندان این كشورها نگران هستیم، باید توجه مان را بر روی این منطقه متمركز كنیم.»از نظر ایالات متحده، توسعه دریای سیاه به مقدار زیادی به توسعه اوكراین وابسته است. چه بدون اوكراینی دموكراتیك، آرامش مولداوی در حاله ای از ابهام فرو رفته است و دموكراسی های قفقاز جنوبی به دست اروپا به انزوا كشیده می شوند. در واقع، هدف آمریكا از تدوین استراتژی جدیدی برای منطقه دریای سیاه تلاش برای محاصره روسیه، جدا كردن كشورهای ساحلی از مسكو و نظارت بر توسعه سیاست داخلی در جمهوری های اتحاد شوروی سابق است. واشنگتن می كوشد در حد امكان، بسیاری از این كشورها را در تمرین های خود شركت و آنها را برای جدا شدن از مسكو تحت تأثیر قرار دهد. از این گذشته، دسترسی خود به منابع نفت و گاز دریای خزر و راه های انتقال حامل های انرژی به غرب از مسیری جز روسیه و ایران را تضمین كند.
ایجاد دریای داخلی برای اتحادیه اروپا
اتحادیه اروپا در اهداف مهم سیاسی- اجتماعی ایالات متحده در منطقه دریای سیاه سهیم بوده و علاقه مند است روسیه را به یك موضع تدافعی دایمی در عرصه سیاست خارجی بكشاند. هدف اتحادیه، این است كه به نیرویی برخوردار از موضعی برابر با آمریكا در مذاكرات تبدیل شود. نوع رفتار و كنش با كشورهای حاشیه دریای سیاه، بخشی از این راهبرد است. اتحادیه اروپا در حال حاضر هنوز نمی تواند به طور كامل از ایالات متحده جدا شود و به روسیه نیز پشت كند. اصولاً اتحادیه اروپا به این نتیجه رسیده است كه منافع سیاسی- امنیتی و اقتصادی اش در سال ها و دهه های آینده هرچه بیشتر در گرو كشورهای آسیایی و اروپایی خواهد بود. پس دریای سیاه می تواند به دریای داخلی اتحادیه اروپا و حوزه خزر نیز به یك اروپای شرقی تبدیل شود. چه احتمال می رود كه انقلابهای دموكراتیك اوكراین و گرجستان به دیگر كشورهای منطقه نیز سرایت كند. اگر این روند در كشورهایی نظیر قرقیزستان با موفقیت همراه شود، گستره نفوذ قدرتهای بزرگ اتحادیه اروپایی تا ژرفای منطقه مركزی امپراتوری تزاری قرن بیستم نیز كشیده می شود واین اتحادیه در قبال مناقشات مرزی - قومی در مولداوی و جنوب قفقاز و دیگر نقاط مسؤولیت بیشتری احساس خواهد كرد. حال، اگر كشورهای نوپای اتحاد شوروی سابق اهمیت سیاسی و تاریخی خود را از دست بدهند، آرزوی تبدیل شدن دریای سیاه به دریای داخلی اتحادیه اروپا به واقعیت خواهد پیوست. اما در چنین شرایطی، برخورد سیاست خارجی روسیه با غرب نه تنها ممكن كه حتی گریزناپذیر خواهد بود.در این ارتباط «گرنوت ارلر» مسؤول سیاست خارجی و امنیت مجلس آلمان (بوندس تاگ»، نیز سندی راهبردی در مورد دریای سیاه تدوین كرده است. در این سند می خوانیم: «قفقاز جنوبی از اهمیت استراتژیك بالایی برخوردار است. از این رو، باید این منطقه را با امضای پیمان ثبات به اتحادیه اروپا پیوند زد. زیرا اروپا نمی تواند برای مدتی نامعلوم شاهد مناطقی بی ثبات در مرزهای خود باشد. قفقاز جنوبی نقطه تلاقی منافع ژئوپولتیك، سیاسی انرژیك و متضاد كشورهای ایالات متحده، روسیه، تركیه و ایران است.
بنابراین استخراج و انتقال منابع عظیم نفت و گاز دریای خزر اولویت ویژه ای دارد. اما از آنجا كه منطقه قفقاز جنوبی به جهت مناقشات مرزی - قومی در آستانه ویرانی است و قدرتهای منطقه ای نمی خواهند و یا در وضعی نیستند كه بتوانند جلوی ایجاد كشورهای بی قانون را بگیرند، اتحادیه اروپا باید به دنبال برقراری نظمی باثبات در این منطقه باشد، حتی اگر برای این كار، ناگزیر شود از صلح بانان سازمان امنیت و همكاری اروپا استفاده كند.»به موازات این اظهارات، اما اتحادیه اروپا و آلمان ادعا می كنند كه در منطقه پیش گفته، هیچ منفعت مستقیم ژئواستراتژیكی ندارند. در واقع، تلاش می شود تا نیات و اهداف اروپا طوری تدوین شوند كه هم متضمن نقش كلیدی روسیه باشند، هم هیچ واكنش ناخواسته ای را برنینگیزند و هم مسكو را به طور مسالمت آمیز تأیید كنند. چنین نگرشی به مسائل البته در قانون «سیاست همجواری اروپا» مصوب سال۲۰۰۴ نیز پیش بینی شده است.
روسیه در حالت دفاعی
تا چندی پیش، روسیه در برخورد با جامعه كشورهای مستقل مشترك المنافع می پنداشت كه همكاری اقتصادی برای آنها از چنان اهمیتی برخوردار است كه این كشور می تواند با هر یك از جمهوریهای سابق كه در راستای منافع مسكو قرار دارند، به دلخواه خود توافق كند. تصور می شد كه روسیه منابع كافی برای اعمال نفوذ در كشورهای نوپا را در اختیار دارد. در این میان، كرملین برداشتی نادرست و غیرواقعی از اصل و تأثیر رو به تثبیت فرایند در هم تنیدگی با جمهوریهای پیشین، بر جای مانده از دوران اتحاد شوروی، داشت. حتی به این مسأله توجه نشد كه دادوستد روسیه با كشورهای تازه استقلال یافته در بلندمدت دیگر، مثل زمانی كه همگی جزو اتحاد شوروی بودند، پویا نخواهد بود. به همین اندازه نیز نسبت به فراموشی تدریجی معنا و مفهوم و تأثیر مناسبات نزدیك انسانی و فرهنگی پدید آمده در طول سالهای گذشته كم توجهی شد. این در حالی است كه با فعالیت سازمانهای وابسته به آمریكا و قدرتهای بزرگ اتحادیه اروپا امكان خنثی شدن تدریجی این روابط و مناسبات وجود دارد. این امر، گرایش و تمایل جمهوریهای عضو جامعه كشورهای مستقل مشترك المنافع را برای یافتن یك شریك مطمئن دیگر تشدید می كند. به باور آنان، یك چنین شریكی می تواند با ایجاد توازنی مطمئن، آنها را در زیر چتر حمایت خود بگیرد.
در واقع، حالا پس از رخدادهای گرجستان، اوكراین، قرقیزستان و مولداوی روسیه به تكاپو افتاده است. چه دخالت ایالات متحده و نیز اتحادیه اروپا در امور داخلی این كشورها بسیار چشمگیر و برجسته بود. اما راه برون رفت مسكو از وضعیت كنونی، فرایندی طولانی و بلندمدت است و برای این كار باید اعتمادسازی شود. البته لازمه اعتمادسازی پیشرفت در زمینه های اقتصادی، سیاسی و اجتماعی است كه بدون وجود مناسبات و روابط میان ملیت ها و قومیت ها محقق نمی شود.
گروه گوام در راهبرد ایالات متحده
تلاشهای روسیه برای حفظ جامعه كشورهای مستقل مشترك المنافع، واكنش متقابل غرب را برانگیخت. گروه گوام در سال۱۹۹۷ با حمایت مطمئن ایالات متحده برای مقابله با نفوذ روسیه در بخش جنوبی اتحاد شوروی سابق بنیانگذاری شد. گرجستان، اوكراین، جمهوری آذربایجان و مولداوی مؤسسان نخستین این اتحادیه بودند و واژه گوام نیز برگرفته از حرف آغازین نام همین كشورها است. در فاصله سالهای ۱۹۹۸ تا مه ،۲۰۰۵ ازبكستان نیز به كشورهای همكار پیوست و نام گروه به اختصار به گووام تغییر یافت. این اتحادیه مدت زیادی مورد بی توجهی قرار گرفت. تا اینكه با فروپاشی حكومتهای گرجستان و اوكراین و در پی تحولات سیاسی غرب گرایانه در مولداوی به ابتكار آمریكا، اهمیتی تازه یافت. در ۲۲آوریل سال جاری میلادی، سران كشورهای عضو در كیشینف (پایتخت مولداوی) گرد هم آمدند. در این نشست، رؤسای جمهوری رومانی و لیتوانی و نماینده ایالات متحده نیز حضور داشتند. اما روسیه تنها برای مراسم افتتاحیه دعوت داشت و ازبكستان نیز به جهت تعلیق عضویتش، سفیر خود را فرستاده بود. در این نشست، علاوه بر بیانیه پایانی اجلاس، دو سند به تصویب رسید: در سند اول، تحت نام «دموكراسی؛ ثبات و توسعه» كه به امضای اعضا رسید، همبستگی با هنجارها و ارزشهای غرب و نیز تمایل به یكپارچگی با اروپا مورد تأكید قرار گرفته است. آنها همچنین تجزیه طلبی را محكوم و از دولتهای عضو سازمان امنیت و همكاری اروپا خواستند كه روسیه را به خروج نیروهایش از مولداوی و گرجستان وادار كنند. سران شركت كننده در ادامه اعلام كردند كه قرارداد ایجاد یك منطقه آزاد تجاری میان پنج كشور عضو را در اسرع وقت به اجرا درخواهند آورد. آنها همچنین نسبت به گسترش همكاری در حوزه انرژی و تحقق طرحهای مربوط به انتقال نفت خام دریای خزر به غرب ابراز تمایل كردند.
«برقراری دموكراسی از دریای بالتیك تا دریای سیاه» عنوان سند دوم نشست كیشینف بود كه علاوه بر اعضا، ناظران نیز آن را امضا كردند. «ولادیمیر ورونین»، رئیس جمهوری مولداوی گفت: «ما امیدواریم كه گروه گووام در همكاری با ایالات متحده و اتحادیه اروپا، نقشی تأثیرگذارتر از گذشته داشته باشد.» ویكتور یوشچنكو رئیس جمهوری اوكراین نیز از ضرورت پیگیری ۳ هدف عمده سازمان یعنی دموكراسی، توسعه اقتصادی و امنیت سخن به میان آورد و آنها را كوتاه ترین راه برای ادغام در اروپا دانست. «میخائیل ساكاشویلی» رئیس جمهوری گرجستان نیز گفت: «ما مدتی است كه دیگر نه بخشی از امپراتوری روسیه كه كشورهایی مستقل هستیم و منافع خاص خودمان را پی می گیریم.» هیچ یك اما به اندازه وزیر خارجه این كشور صریح و بی پرده سخن نگفت: «دیگر نیاز نیست كسی فكر كند كه گووام جایگزین جامعه كشورهای مستقل مشترك المنافع شده یا بالعكس. زیرا برای این دومی، اصلاً آینده ای متصور نیست.»
بی تردید، اجلاس كیشینف نقطه عطفی برای اجرای استراتژی ایالات متحده در منطقه دریای سیاه شد، راهبردی كه بیشترین تضاد را با منافع روسیه دارد و با مصالح اتحادیه اروپایی همسو است. پرواضح است كه واشنگتن می خواهد با گووام، یك جایگزین مؤثر برای جامعه كشورهای مستقل مشترك المنافع دست و پا كند. این اتحادیه قرار است پناهگاه آن دسته از جمهوریهای اتحاد شوروی سابق باشد كه از دست روسیه خلاص می شوند. از این رو، تلاش می شود كه از دل این كشورها، یك سازمان منطقه ای پدید آید كه علاوه بر فعالیتهای اقتصادی در حوزه سیاسی نیز فعال باشد. البته ناظران مسائل توسعه ورود یك چنین سازمانی به حوزه نظامی را نیز دور از ذهن نمی دانند.
به هر روی، قرار است محور غرب گرا و جدید تفلیس - كیف - كیشینف با آن تمایل شدید به ایالات متحده، هم به سیاست توسعه طلبی امپریالیستی در بخش شرقی اروپا استحكام ببخشد و هم محور شمال - جنوب را به كمك منحنی بالتیك - دریای سیاه محكم كند. هدف از این كار، محاصره روسیه و كنترل مسیرهای ترانزیت است. البته این امكان وجود دارد كه كل روابط اتحادیه اروپا و قدرتهای بزرگ آن با این منطقه نیز توسط آمریكا و شركای هم پیمان منطقه ای اش كنترل شود. بدین ترتیب، در خاك اتحاد شوروی سابق یك سازمان بین المللی در حال شكل گیری است كه با منافع روسیه در تضاد و با اصول انسانیت، صلح و امنیت در تقابل قرار دارد.
منبع: روزنامه یونگه ولت (چاپ آلمان)
ترجمه: اكبر حسینی كیا
منبع : روزنامه ایران
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست