شنبه, ۱۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 1 February, 2025
مجله ویستا
یک بام و دو هوای اندیشه ورزی
میرزا ملکمخان که هر سخنی درباره قانونخواهی و مشروطیت لاجرم با یادی از او آغاز میشود، پسر میرزا یعقوب از ارامنه جلفای اصفهان است که آیین مسیحیت را وانهاد و مسلمانی اختیار کرد.
از این رو فرزندش ملکم نیز که در سال ۱۲۴۹ هـ . ق متولد شد، مسلمانزاده به شمار آمد. او در ۱۲۵۹ از سوی پدر به پاریس فرستاده شد و به تحصیل مهندسی پرداخت. سپس در ۱۲۶۸ به ایران بازگشت و در حالی که ۱۹ سال بیشتر نداشت، به عنوان مترجم و معلم در دارالفنون استخدام شد.
در سال احتمالا ۱۲۷۳هـ . ق وقتی مذاکرات صلح ایران و انگلستان (منجر به جدایی افغانستان از ایران) در پاریس جریان داشت، او نیز در سمت مترجم همراه هیات ایرانی بود و همانجا به عضویت یک لژ ماسونی به نام «دوستی حقیقی» درآمد. به همین سبب وقتی به ایران بازگشت، در اواخر ۱۲۷۴ مجمع فراموشخانه را بنیان نهاد و تعدادی از رجال، درباریان، روشنفکران و حتی روحانیان را در آن گرد آورد. به گفته ناظمالاسلام کرمانی ، ملکمخان در همین ایام طی یک ملاقات پنج، شش ساعته با سیدصادق طباطبایی – پدر سیدمحمد طباطبایی – وی را مایل به افکار خویش ساخت.
ملکمخان در حدود سالهای ۷۶ – ۱۲۷۵ «کتابچه غیبی» یا «دفتر تنظیمات» را برای ناصرالدینشاه نوشت و شاه را به آنچه فریدون آدمیت «اخذ تمدن فرنگی بدون تصرف ایرانی» میخواند، ترغیب کرد. هرچند که بعدها از این دیدگاه فاصله گرفت و اسباب متهم شدن خویش به دورویی را فراهم آورد.
● تبعید از ایران
هرچه که بود، نشر افکار نو در فراموشخانه به مذاق درباریان و سنتگرایان خوش نیامد و فشار آنان سبب شد که شاه در ۱۲۷۸ فراموشخانه را منحل و ملکم و پدرش را از ایران اخراج کند. او ابتدا به بغداد و سپس استانبول رفت و در آنجا مورد توجه میرزا حسین خان مشیرالدوله (سپهسالار) سفیر ایران در عثمانی قرار گرفت و سمت مشاورت سفارت را بهدست آورد؛ اما چون وزیر خارجه مواجبش را قطع کرد، در سال ۱۲۸۵ تابعیت دولت عثمانی را پذیرفت و کارمند وزارت خارجه آن کشور شد. نهایتا با تلاش مشیرالدوله دوباره به مقام مشاورت در سفارت ایران بازگشت و هنگامی که در ۱۲۸۸ مشیرالدوله صدراعظم شد، او نیز به مقام «مستشار صدارت اعظمی» ارتقا یافت.
ملکمخان حالا تجربه فراموشخانه را در انبان داشت و میدانست که رواج اندیشههای نو را باید با ملاحظه جامعه ایران صورت دهد. از این رو با یک رویکرد متفاوت در رسالهای به نام «نوم و یقظه» نوشت: «برای پیشرفت این امر عظیم [برنامه ترقی] جوانان فرزانه و دانشمندی میبایست که از علوم مذهبیه ما و قوانین فرانسه و غیره و وضع ترقی آنها استحضار کامل داشته باشند که بفهمند کدام قاعده فرانسه را باید اخذ نمود و کدام یک را بنا به اقتضای حالت اهل مملکت باید اصلاحی کرد.»
● وزیر مختار در لندن
ملکمخان در ۱۲۹۰ و در آستانه سفر اول ناصرالدین شاه به فرنگ، وزیر مختار ایران در لندن شد و تا سال ۱۳۰۷ در این مقام باقی ماند. آنچه او را پس از ۱۷ سال از سفارت به زیر کشید، ماجرایی بود که در سومین سفر شاه به فرنگ رخ داد. او که پیشتر با دریافت پنجاه هزار لیره حق دلالی واسطه امتیاز رویتر شده بود، این بار با پرداخت مبلغی به شاه موافقت وی را برای اعطای امتیاز لاتاری بهدست آورد و اندکی بعد این امتیاز را به مبلغ ۱۲۰ هزار لیره به سندیکای انگلیس و آسیا فروخت.
پس از بازگشت شاه از فرنگ، دولت ایران امتیاز را به بهانه جنبه قماربازیاش و مغایرت با شرع لغو کرد؛ اما ملکم این امر را پنهان داشت و امتیاز لغو شده را برای بار دوم باز به مبلغ ۱۲۰ هزار لیره به کمپانی دیگری فروخت. وقتی هم که لغو امتیاز از طرف دولت ایران رسما اعلام شد، ادعای ورشکستگی کرد و از تعقیب قانونی گریخت.
در پی این ماجرا شاه ملکمخان را از مقام خود عزل کرد و تمام القاب و امتیازاتش را گرفت. ملکم چند باری از امینالسلطان – صدراعظم – به زاری یا به تهدید خواست که دوباره بر سر کار آید، اما چون جوابی نشنید، آخرین برگ برنده را رو کرد و در نامهای نوشت: «اگر روزنامهنویسی بکنم، به اصطلاح قدیمیها هر کسی را بخواهم به زانو میاندازم.» و چنین شد.
● انتشار روزنامه قانون
او روزنامه قانون را که میان روشنفکران، رجال، روحانیان، بازرگانان، درباریان و نظامیان خواننده بسیار داشت، منتشر ساخت و به نشر افکار قانونخواهانه پرداخت. البته این بار برای فشار بر شاه و صدراعظم، از ترتیب مجلس شورای دولتی (و بعدا ملی) سخن گفت که «اقلا از صد نفر مجتهد بزرگ، فضلا و عقلا تشکیل شود تا مشخص کند برای تنظیم ایران چه قوانین و اصولی لازم است.»
ملکمخان در واقع به تحریک مجتهدان برای دخالت در سیاست و مقابله با حکومت برخاست و مدعی شد که «حرف ما ابدا بر قانون تازه نیست. مطلوب ما همان قانون است که خدا و پیغمبر و اولیای اسلام مقرر فرمودهاند. علمای اسلام در شورای کبرای ملی هر حکمی به استقلال فضل خود صادر فرمایند، ما همان را قانون خدا و مامن زندگی خود خواهیم ساخت.»این همان ملکمی بود که در اوایل کار گفته بود: «همان طوری که تلغرافیا [تلگراف] را میتوان از فرنگ آورد و بدون زحمت در تهران نصب کرد، همان طور نیز میتوان اصول نظم ایشان را اخذ کرد و بدون معطلی در ایران برقرار ساخت... هرگاه بخواهید اصول نظم را شما خودتان اختراع نمایید، مثل این خواهد بود که بخواهید علم تلغرافیا را از پیش خود پیدا کنید.»
«فرصت طلب»؟
بدینسان است که ملکم تا به امروز با اتهاماتی چون «شارلاتان»، «فرصتطلب» و «کاسبکار سیاسی» روبهرو بوده است.
ملکمخان در ۱۳۱۷ و هنگام نخستین سفر مظفرالدین شاه به فرنگ، در پاریس به خدمت شاه رسید و با اسباب مختلف، ضمن کسب لقب نظامالدوله، وزیر مختار ایران در ایتالیا شد. او ۹ سال در این سمت باقی ماند تا اینکه در ۱۳۲۶ به سن ۷۷ سالگی درگذشت. جسدش را به برن پایتخت سوئیس بردند و بنابر وصیتش سوزاندند تا ابهامی دیگر بر زندگی این ارمنیتبار مسلمان افزوده شود.
ملکمخان از معدود روشنفکران بزرگ دوره ناصری بود که تا دوره مشروطیت زنده ماند و به قول ناظمالاسلام «دید مقصود خود را و دروید کشته خویش را.»
منبع : روزنامه تهران امروز
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست