سه شنبه, ۲۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 11 February, 2025
مجله ویستا
کن یادگار غمگین اعصار
![کن یادگار غمگین اعصار](/mag/i/2/ixoqa.jpg)
امپراتوری بر باد رفته!
میگویند اهمیت کن بسیار پررنگتر از آن چیزی است که امروزه میبینیم و آنچه را که ما امروز به نام کن میشناسیم، خلاصه شده شکوهی است که روزی روزگاری وجود خارجی داشته است. میگویند کن بخشی بوده حتی قدیمیتر از تهران و...
میگویند کن... بگذارید از زبان تاریخ، احوالات کن را با هم مرور کنیم.
در لغتنامه دهخدا...
مرحوم علیاکبر دهخدا در لغتنامهاش ذیل واژه کن میآورد:
«مرکز بخشی است در شمال باختری تهران که در ابتدای دره سولقان واقع است و در حدود ۵۲۰۰ تن سکنه دارد، بخش کن از پنج محله به نامهای سرآسیاب، اسماعیلیان، درقاضی، میانده و بالون تشکیل میشود. این محلهها و باغهای کن در قسمت خاور رودخانه کن که از ارتفاعات شمالی سولقان سرچشمه میگیرد واقع است و آب مزروعی این قصبه از زهاب همین رودخانه تامین میشود. کن دارای بخشداری، ژاندارمری، بهداری، آمار، پست، محضر رسمی و دبستان و چندین مغازه و دکان است. بخش کن در سابق مهم بوده و از چهار دهستان کن، شمیران، ارنگه و لورا و شهرستانک تشکیل میشود که در اواخر سال ۱۳۲۶ ه.ش دهستان شمیران تبدیل به بخش و دهستانهای ارنگه و لورا و شهرستانک ضمیمه بخش کرج شده است.»
از مختصر سرگذشت نامهیی که در دهخدا آمده، میتوان به این نکته پی برد که قدمت کن و اهمیتش بسیار بیشتر ازآن چیزی است که تا به حال میپنداشتیم. پیشتر از این از زبان اهالی شنیده بودم که در گذشته نه چندان دور از میانه جاده چالوس تا جنوب تهران امروزی، جزو بخش کن میشده است. بنده به چشم شناسنامههایی از جاده چالوس دیدهام که مهر بخشداری کن روی پیشانیشان خورده است. این مدعا را میتوان شاهدی آورد از دهخدا که میگوید ارنگه نیز جزو بخشداری کن بوده است. برای اطلاع باید عرض شود که ارنگه رشته روستایی است درمیانه جاده چالوس و نرسیده به سد کرج که در دره کوههای اطراف کرج واقع شدهاند.
روستاهایی چون «ارنگهبزرگ»، «ابهرک»، «گورو»، «سرزیارت»، «چاران»، «گر»، «سیجان» و «خور!»
کوهستانی در حاشیه تهران...
بد نیست، کن را در آینه دیگر منابع نیز به تماشا بنشینیم. درکتاب هفت اقلیم نوشته امین احمد رازی آمده است: «کوهستان دیگری تقریبا در دو فرسنگی تهران است به نام کن و سولقان که آنجا نیز از بسیاری آب روان و کثرت درختان و میوههای الوان مانند بستان جنان تواند بود!»
امروز نیز با تمام تغییرات و گذشت روز و روزگار باغهای کن در کار تولید میوههای شادابند. از میوههای امروز کن میتوان به آلبالو، گیلاس، توت، سیب، گردو، خرمالو، انگور، انار، شاتوت، انجیر و... اشاره کرد!
● کن روی نقشه...
امروز کن محلهیی است در ضلع غربی منطقه ۵ تهران و هم مرز با منطقه ۲۲! مکانی با بافت مخصوص معماری که نشانههایی دارد از زندگی روستایی ماقبل شهری، در تهران و اطراف و اکناف. اما در کتب تاریخی چیزی فراتر از این را میتوان سراغ گرفت. درکتاب قصران «نام قدیم تهران» تالیف دکترحسین کریمان آمده است: «وضعیت جغرافیایی و اقلیمی کن باستان آنچه در قصران خارج واقع است، عبارتند از: دهستان سولقان با شانزده آبادی یعنی: امامزاده داود، امامزاده عقیل، باغ دره، باغ میر، جنگلک، رندان، سنگان، سولقان، طالون، قلعه ارمنه، قلهک دره، کشار سفلی، کشار علیا، کن، کیگاه و هریاس!
و همچنین دهستان طرشت درشت با شش آبادی: باغ ونک، پونک، حصارک کن، خاک احمدی، خوروین و مرادآباد!
کن در آن زمان جزو دهستان سولقان و مرکز بخش کن شهرستانک طهران بوده و درشمال غربی تهران و در ابتدای دره سولقان واقع است. همچنین در ۵۲۰۶ درجه طول و ۴۲۰۶ درجه عرض جغرافیایی برطبق فرهنگ جغرافیا و فرهنگ آبادیهای کشور است. دو دبستان و درمانگاه و شرکت تعاونی دارد. از رودخانه کن هفت قنات مشروب میشود و ۱۰۰۰۰ راس گوسفند نگهداری میشود و ۱۵۰۰ هکتار گندمکاری آبی داشته و ۱۲۵۰ هکتار باغ و قلمستان دارد. باغهای کن در قسمت خاور رودخانه کن که از مرتفعات شمالی سولقان سرچشمه میگیرد واقع است. از آنجا گندم، جو، نخود، انجیر، انار، خرمالو، زردآلو و گیلاس به دست میآید.» در قسمتی دیگر از این کتاب آمده است: «تاریخ کن نیز با قدمت بیش از یک هزار سال نشانگر تمدنی کهن است. البته لازم به ذکر است مناطق کن و ری از تهران قدیمیتر هستند و نقل است در کتابهای تاریخی که: در زمان تیمور حاکم شهرری افرادی را برای تهیه میوه از باغات کن به سوی این محل گسیل میدارد. ولی آنها جز ویرانی مخروبه چیزی نمییابند. هنگامی که از چوپانهای گله که در اطراف آن محل با احشامشان بودند از کن سراغ میگیرند آنها در جواب به زلزلهیی که بتازگی اتفاق افتاده اشاره میکنند که در آن زلزله، کن به کلی ویران شده و آنهایی که با توجه به کارشان در دشت و بیابان بودند از زلزله درامان میمانند و تعداد خیلی کمی زنده میمانند.»
از این دست مدارک تاریخی فراوان است. حتی از نظر سیاسی و حکومتی؛که میتوان کن را صاحب اعتبار دانست. مثلا در کتاب رجال ایران صفحه ۴۰ آمده است: «پس از فوت محمدشاه۱۲۶۴ ه.ق هنگامی که ناصرالدین شاه از تبریز به سوی تهران حرکت کرد و به نزدیک پایتخت رسید، للهباشی عباس میرزا را تا یک منزلی «قریه کن» به پیشواز شاه تازه میبرد و چون شاهزاده زیاد مورد توجه شاه واقع نمیشود از این جهت للهباشی به شهر بازگشته از کار خود به کلی کنارهگیری میکند و...»● در افواه...
مدارک تاریخی زیاد است اما تاریخ زنده را میتوان در سینه اهالی و قدیمیهای کن یافت. افسانههایی در افواه جریان دارد که در مشاهده دقیق چندان هم افسانه به نظرمیرسد. مثلا جمعی از مردم کن میگویند چند سال پیش، هنگام ساخت و ساز ساختمانی در کنار مدرسه دخترانه مهدیه فعلی، استخوانهایی پیدا شده که معلوم بود دفنشان روبه قبله نبوده است. این یعنی نشانهیی بر این مدعا که تاریخ کن حتی به پیش از اسلام برمیگردد. یا برخی میگویند اخیرا سکههایی یافت شده که قدمت تاریخی آن به صدراسلام باز میگردد. تمام این اعتقادات نشان از این دارد که اهالی کن اگرچه نه خیلی دقیق ولی تاریخ روستای خود را بسیار کهن میدانند.
● سایهیی از یک امپراتوری
همراه با مبالغ هنگفتی اغراق شاعرانه میتوان گفت کن فعلی سایهیی است فروپاشیده از یک امپراتوری کهن که جز خاکستری سرد چیزی ازش باقی نمانده است.
● اینجا کن است، شهری گمشده در تاریخ
هنوز آفتاب به میانه آسمان نرسیده که سعی میکنم از میان کوچههای تو درتوی بالون یکی از محلههای کن راهی پیدا کنم و به محلی آشنا برسم. دوشنبه است و سکوت زنگدار کوچه که گهگاه با صدای کلاغی همراه میشد و همی ناآشنا را به من میقبولاند. از زمانی که تصمیم گرفتم تا در کوچه باغهای کن قدم بزنم چند ساعتی میگذرد و هنوز نتوانستهام راهی پیدا کنم تا به محلی آشنا برسد. برگهای پاییزی که زردیشان نشان از وحشت باغها دارد سردرگمیام را بیشتر میکند. چرخش و چرخش و چرخش در میان کوچههای کاهگلی و بیبرگ و بار کن...
نوای اذان که بلند میشود کمی دلگرمم میکند چرا که صدای نزدیک و گرم موذنزاده زیاد دور به نظر نمیرسد. آنقدر که تمام وحشت و اضطرابم در این سکوت ممتد زنگدار فرو میریزد.
به هوای صدا چند کوچه را میپیچم از دور میبینم که چند زن کنار در خانهیی نشسته و سبزی پاک میکنند. آن طرفتر کسی با شیلنگ کوچههای خاکی و کاهگلی را آبمیپاشد. نزدیکتر که میشوم تکیه بالون جلوه خاصی برایم دارد. گپی با پیرمردهای به تاریخ پیوسته بالون میزنم و راه میافتم. مسجد سرچاه را که رد میکنم صدای بوق و تردد ماشینها در اتوبان همت آزارم میدهد. روبرویم تمدنی افسارگسیخته بیهیچ توجهی تاریخ و ریشه آدمها را هدف گرفته است؛تا جادهیی بسازد برای ارتباط و نزدیک شدن به تمدنی دست نیافته. پشت سرم بقایایی از تاریخ گمشده ایران. تاریخ مردمی دور که قدمتشان سنخیتی با تمدن امروزه ندارد. اینجا کن است. شهری گم شده در تاریخ.
● امامزاده جعفر: جایی برای زیارت
قدمتی نزدیک به ۳۰۰ سال دارد. امامزاده جعفر از نوادگان امام موسی کاظم (ع)است. نقل میکنند او جوانی ۲۸ ۲۷ ساله بوده از ترس ماموران آن زمان به کن میآید و چند روزی در کن ساکن میشود. یکی از روزها در محل امامزاده کنونی درست در محلی که آهنگری است زیر درختی او را دستگیر کرده و به قتل میرسانند؛اهالی آن زمان کن زمین بزرگی را که الان قبرستان و امامزاده در آن واقع شده، وقف کرده و مردگان خود را در آن به خاک میسپارند. بعدها مردی به نام حاج رمضان کنی قسمتی از املاک خود را به امامزاده جعفر اضافه میکند و اهالی برای او مقبرهیی میسازند تا نامش را زنده نگه دارند. از کرامات او پیرمردهای محل نقل میکنند: «یکی از خدام قدیمی مردی فقیر که خودش را وقف امامزاده کرده بود و هر روز بعد از تمیز کردن صحن و اماری امامزاده یک سکه روی قبر امامزاده مییابد. بعد از مدتی این خادم ماجرا را با مردم کن در میان میگذارد که بعد از آن دیگر سکهیی روی قبر امامزاده نمییابد.»
به هر حال مردم کن اعتقاد زیادی نسبت به این امامزاده دارند و در میان صحبتهایشان میتوانی شواهدی برکرامت این امامزاده به دست بیاوری.
● امامزاده شعیب در میان باغها
مردم کن نسبت به امامزاده شعیب ارادت خاصی دارند و بیشتر نذر و نیازهایشان به درگاه این امامزاده است. میگویند از نوادههای امام زینالعابدین(ع) است و او نیز چون امامزاده جعفر(ع) صاحب کرامات زیادی است. چند سالی بعد از انقلاب حال و هوای آنجا سامان میگیرد و مردم کن باغ بزرگی که در جنب آن است را وقف میکنند تا خرج ساماندهی آنجا شود. بتازگی هم پرچم حرم حضرت ابوالفضل آذین دهنده بارگاه این امامزاده شده است. امامزاده شعیب در پایین دره زرنو واقع شده و باغهای اطراف او را در برگرفته است.
● امامزاده محمد(ع) و امامزاده سید محمدرضا
امامزاده محمد به نقل یکی از اهالی قدمت زیادی دارد اما از سابقه او اطلاع چندانی در دست نیست در مدت کوتاهی که ما مشغول تحقیق بودیم نیز چیز چندان قابل توجهی از او به دست نیاوردیم مگر اینکه مدتی به دلیل نامعلومی در این امامزاده بسته بوده حتی جستوجو در کتابها و ... نیز برای دریافتن سابقه این امامزاده حاصل چندانی نداشت. امامزاده سید محمدرضا در انتهای میانده و ابتدای بالون واقع شده است. بسیاری از اهالی او را به نام امامزاده قبول ندارند و میگویند که یکی از علمای اسلامی و صاحب کرامت بوده و هیچ شجرهنامهیی که وی را به یکی از امامان منتسب کند پیدا نکردیم با این حال این زیارتگاه پذیرای بسیاری از مردگان محلی است و البته ارادت مردم را نسبت به این زیارتگاه نمیتوان نادیده گرفت.»● امامزاده کابل حسین
نقل کردهاند وی از فرزندان امام سجاد بوده که سه روز در کن محله گهواره حضور پیدا کرده و در منزل یکی از سکنه به نام «حاج احمد حلوائی» ساکن شده که ماموران زمان او را یافته و به قتل میرسانند و مردم کن برای او جایی را مشخص کرده و بارگاهی هم برای او درست میکنند. در قدیم این محل تنها یک اتاق کوچک بوده با یک اماری که روی قبر امامزاده به چشم میخورد اما بعدها به همت اهالی و یکی از علمای کن به نام آیتالله تهرانی مسجدی در کنار قبر امامزاده میسازند و به نام مسجد جامع کن نامگذاری میکنند. اکنون بارگاه امامزاده جایی قدیمی است با سنگ قبری که در کنار او نام چند نفر از سکنه دفن شده را هم میتوان دید.
● اسامی باغها و اماکن
▪ آسیاب شاه: در باغهای کن محلی است به نام دوازدیمون «دوازده امام» که در نزدیکی این محل باغ بزرگی بوده و چون از نظر جریان آب، آب زیادی از آنجا عبور میکرده آسیابی که در آنجا ساخته شده به آسیاب شاه منصوب شده. برخی معتقدند علت این نامگذاری به این دلیل است که ناصرالدین شاه املاک زیادی در این محدوده داشته است.
▪ باغ شاه: با توجه به نامگذاری این باغ نظر هرکسی به این سمت میرود که این باغ مربوط به یکی از شاهان قاجاری است اما مردم کن معتقدند که این باغ چون از نظر وسعت و تنوع محصولات از همه باغهای کن سربوده به نام باغ شاه معروف شده است.
▪ باغ حاجباشی: در زمان ناصرالدین شاه رسم بود که این شاه تنپرور هرگاه به جایی یا چیزی برخورد میکرد که از آن خوشش میآمد و از آن تعریف میکرد صاحب ملک یا صاحب جنس باید میگفته:«پیشکش»، نقل است روزی ناصرالدین شاه به محل دوازده امام میرود و نزدیکی آن باغی میبیند که از آن خوشش میآید. صاحب باغ چون اقبال ناصرالدین شاه را میبیند از ذکاوت خود استفاده کرده و میگوید: «قربان این باغ وقف امامحسین(ع) است» و به این خاطر از دست درازی ناصرالدین شاه آسوده خاطر میشود اما میگویند بعدها وی این باغ را وقف امامحسین(ع) کرده است.
▪ میان دزدک: میگویند در قدیم آبادییی آنجا بوده. این محل جایی است نرسیده به دوازده امام با فاصلهیی نزدیک ۸۰۰ متر. در این منطقه آب زیادی جریان داشته و آب انبارهای زیادی هم در آنجا بوده است. یکی از مالکان قدیمی و در گذشته این قسمت به نام حاج علیاکبر محبعلی بوده که اکنون نیز بخشی از این باغها را به فرزندان و نوههایش اختصاص داده است.
▪ دره بستانک: جایی نزدیک شهرک مخابرات است. این محل را قدیمیها به نام «درپستانک» میشناسند. در زبان و لهجه کنیها «پستانک» به درخت «سنجد» گفته میشود و «دره» در زبان محلی به «در» تغییر شکل داده است. بنابراین این محل جایی بزرگ و کوهپایهیی و درهیی بزرگ بوده که در آن درختهای سنجد زیادی پیدا میشده بعدها که مردم تصمیم میگیرند آن محل را آباد کنند با پرکردن دره آن را تبدیل به یکی از باغهای پرمحصول کن میکنند. اینجا همانجایی است که تمدن قدیمی کن آن را به عنوان قبرستان انتخاب کرده و اهالی قدیمی در آنجا قبرهای زیادی پیدا کردهاند.
▪ قنات کن: قنات اصلی کن را ابوالفضل برقعی نزدیک به ۸۰ ۷۰ سال پیش میسازد تا مردم از کم آبیهای تابستان نجات پیدا کنند. میگویند این قنات کل کن را طی میکرده تا مردم از آب شرب آن استفاده کنند. بعد از انقلاب و پس از لولهکشی خانههای مسکونی منبع ذخیره آبی در انتهای خیابان روستایی فعلی میسازند تا آب به بخشهای بالایی کن راحتتر برسد.
▪ قنات فرمانفرما: تعجبی ندارد که نام فرمانفرما را هم در کن بشنویم. چون جایی در ایران نیست که این شاهزاده نامی از خود به جای نگذاشته باشد. میگویند یکی از بهترین آبهای تهران در این قنات بوده که آب شرب آن از کوههای سولقان تامین میشده و چاههای آن را میتوان در جای جای کن پیدا کرد که اخیرا در کنده کاریهای شرکت گاز دو حلقه از چاههای این قنات پیدا شده. این قنات طول زیادی داشته که انتهای آن به خیابان فلسطین کنونی میرسد. این قنات از دره زرنو رد میشد و چند بخش از کن را آب میرساند.
▪ دورکان: بخش عظیم باغهای کن در دورکان واقع شده است. این باغها بیشتر در کوهپایه و کوهستان قرار دارد. این منطقه را با انارها و درختهای سیبش در قدیم میشناختند. به گفته قدیمیها بیشترین محصول کن کشاورزی و گلهداری بوده است با این حال این معروفیت مانع از شهرت زیاد درختهای انار، توت، انجیر، گیلاس و ... در کن نشده است.
▪ پل حاج محمدعلی: این پل در قسمت شرقی ورودی رودخانه کن واقع شده است. این پل آجری در آثر تاریخی به نام پلقاجاری شناخته شده است. «حاج محمدعلی» مردی که هم باغدار بوده و هم صاحب املاک زیاد این پل را احداث میکند. پل حاج محمدعلی برای ارتباط میان مردم سنگان و سولقان و کن بنا شده است. مردم سنگان و سولقان قبل از احداث این پل برای رد شدن از رودخانه و فروش محصولاتشان دچار مشکل بودهاند. که حاج محمدعلی بانی این عمل میشود و پلآجری زیبایی را میسازد. این پل هم اکنون بلا استفاده در میان باغهای کن مانده است.
حامد یعقوبی عباس محبعلی
منبع : روزنامه اعتماد
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست