جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

محلات،المپیک واره های ورزش


محلات،المپیک واره های ورزش
●واژه محلات و یا ورزش محلات در جامعه ورزش ما چه نقشی داشته است؟
- ما دو نوع ورزش داریم؛ یك نوع ورزشی كه نیاز به اماكن خاص داشته است مانند كشتی، بوكس و... و نوع دوم كه نیاز به محل خاصی نداشت و در همه جا قابل اجرا بود. مثل فوتبال، والیبال، بسكتبال، دویدن، دوچرخه سواری و حتی پینگ پنگ كه در هر فضای كوچكی قابل اجرا است.
در گذشته یعنی تا دو دهه قبل، آنچه كه برای ورزشهای محلی به وفور یافت می شد، زمین خاكی بود. در همین محله ایرانشهر فعلی تهران شاید ۳۰ زمین خاكی برای فوتبال وجود داشت و این موضوع تقریباً در سراسر تهران زیاد بود. در این زمین ها حتی با یك كش و میخ دروازه درست می كردند و مسابقات بسیار جالبی برگزار می كردند.
در تهران آن زمان سوخت نانوایی ها از پوشال تأمین می شد و از همین پوشالها برای كشتی گرفتن در محله ها استفاده می شد.
به طور دقیق باید بگویم كه ورزش محله قبل از هر نوع ورزشی در ایران به طور خودجوش وجود داشت و پایه همه ورزشهایی كه شما اكنون می بینید كه بسیاری از آنها در المپیك ها و مسابقات بین المللی به رقابت گذاشته می شود از همین ورزش محلات درست شده است.
اما متأسفانه دو اتفاق باعث شد كه ورزش محلات رو به اضمحلال رود و از شكل خودجوش و واقعی خود كه قهرمان پروری بود، دور شود.
اولین اتفاق دولتی شدن ورزش در ایران بود كه عوامل بسیاری در این بخش موثر بود و ورزش از شكل محلی و خصوصی خود فاصله گرفت و به شكل كاملاً مصنوعی ساخته شد.
دومین اتفاق هم ساختمان سازیها و آدمهایی كه آمدند و زمینهای خاكی ورزشی مردم را ساختند و شهر را به شكل امروزش درآوردند.می خواهم نتیجه بگیرم كه ورزش محلات قبل از هر نوع ورزشی وجود داشت و مادر ورزش ها، ورزش محلات بود.
از روزی كه این دو اتفاق در كشور افتاد، این ورزش آسیب دید؛ دولتی شدن و دخالت سازمان تربیت بدنی و بسیاری از عوامل دولتی كه ورزش محلات را محدود كردند.
در حقیقت این دخالت ها یعنی مانع تراشیدن برای ورزش محله و ساختمان سازی هایی كه با شدت غریبی در تهران رخ داد. تمام زمین های ورزشی را گرفتند و چیزی مثل ورزش محلات كه درست مثل هوا در شهر جریان داشت، خفه شد، آن وقتها در شهر آب كم بود و آب محله ها هفتگی تأمین می شد، اما زمین ورزشی مثل هوا به وفور یافت می شد و سهمیه بندی هم نداشت و همه جا، جای ورزش كردن بود و البته شكل ورزش محلات خام بود و ویژگی اصلی این ورزش همان خام بودن آن بود.
اما امروز شهر ما را خودروها اسیر كرده اند.آن روزها از چهارصد دستگاه تهران كه آن وقت انتهای تهران بود تیم های محلی می آمدند در خیابان جمهوری امروز، مسابقه می دادند.
شاید به جرأت بگویم كه مسابقات ورزش بین محلات درست مانند المپیك واره ها بود و۴۰ تا ۵۰ تیم از صبح تا شب با هم مسابقه می دادند و رقابت مفهوم عمیقی داشت و هیچ سازماندهی خاصی هم نداشت. اما جوشش و جریان وجود داشت و ورزش كردن درست مثل هوا جریان داشت.
آن روزها نه مثل امروز درباره ورزش تعریف و تبلیغ می شد و نه كسی درباره ضرورت ورزش كردن حرفی می زد و نیاز به حركت كردن در بطن محلات وجود داشت.
●شما درباره تغییر ساختار شهری و بافت شهری و كاربری زمین ها گفتید كه بر ورزش محلات مؤثر بوده است. اما بفرمایید كه ساختار انسانی شهری چه تفاوتهایی با گذشته داشته است؟
- ما برای انسانها در جامعه تعاریف و پیش نیازهایی داریم و كوشش می كنیم كه این نیازها را برطرف و تأمین كنیم. به عنوان مثال تأمین مسكن، خوراك، پوشاك، تحصیل و این نوع نیازها همه اولویت بندی می شود. اما در ساختار زندگی شهری امروز متأسفانه نیاز به حركت نادیده گرفته شده است.
در حالی كه حركت در ذات موجود زنده است و اگر این عنصر را از آن بگیرید در حقیقت مسیر نابودی او را فراهم كرده اید.
انسانهایی كه دچار عدم حركت و یا فقر حركتی هستند در حقیقت رفته رفته رو به زوال می روند.
در قصه اداره شهرها و شهرداریها، متأسفانه به این نیاز كه از همه الزامی تر است، توجه نداشته ایم. این موضوع، خاص امروز نیست و شروع آن به دهه ۵۰ برمی گردد.
خانه و مدرسه و ابنیه تجاری ساخته می شود اما در آنها فضای حركتی دیده نمی شود. مدرسه های امروز تبدیل به قوطی های مكعبی شده اند كه فقط دانش آموزان در آن بنشینند و حرف بزنند! مدرسه ها در طول ۳۰ سال گذشته كم كم از فضای حركتی و حیاط آنها كاسته شده است؛ تا جایی كه امروز فقط وجود چند اتاق برای آموزش كافی است و این یعنی اوج فاجعه انسانی در یك بافت شهری. مدرسه ها به دیوار اماكن مسكونی چسبیده شده و همسایه ها مدام شاكی سروصدای مدرسه ها هستند!
ما امروز با نسلی سروكار داریم كه ۲۰ ساله است و ۲۰ سال بعد ۴۰ ساله می شود اما به نظر ۶۰ ساله خواهد آمد.مسئولان ورزشی ما این آمارها را می دهند و می گویند یك دختر ایرانی ۲۵-۲۰ ساله مثل یك زن ۴۰ تا ۴۵ ساله فرانسوی است. ما نصف آنها عمر خواهیم كرد و دو برابر آنها پیر می شویم. اینها همه به دلیل فقر حركتی است.
فقر حركتی معلول این است كه در مدیریت شهرها، فضای حركتی منظور نكرده ایم.
در زمان بچگی ما، از درخت بالا رفتن یك بازی بود، اما الآن شما بررسی كنید، اگر بچه ای قادر بود از درخت بالا برود!
در زندگی امروز ما، فقط به فرزندان به كرات گفته می شود كه حركت نكنید، در خیابان، در كوچه ندوید، خطر دارد! این در حالی است كه یك انسان متوسط العمر باید روزی ۳ تا ۶ كیلومتر بدود و طبیعی است كه یك بچه بسیار بیش از اینها باید بدود، اما كجا و چگونه؟! و متأسفانه در این راستا در تلویزیون هم تبلیغ می شود. من خودم شاهد یك آگهی تجاری بودم كه بچه ها دیگه لازم نیست در خیابانها فوتبال بازی كنید، بیایید پای رایانه... بازی كنید!
ما به كجا داریم، می رویم؟ما به جان ورزش محلات افتاده ایم و همه ما مقصریم. خیابان ها شریان عبور خودروهایمان شده و همین طور به هر جا كه بنگرید چنین رفتار شده است.
یادم هست در دهه ۵۰ پل گیشا ساخته می شد. من خودم سه بار مطلب در روزنامه ها نوشتم كه برای ماشین ها پل درست می كنید اما برای صاحب ماشین قرار است چه كار كنید؟!
● آیا با شرایط به وجود آمده می توان به احیای ورزش محلات امیدوار بود و یا برنامه ای را طراحی كرد؟
- به شكلی كه ۲ تا ۳ نسل قبل از ورزش محلات بهره گرفتند، باید بگویم خیر، امكان پذیر نیست. به ویژه در شهری مثل تهران كه غیرممكن است. در تهران ما هر برنامه ای را طراحی كنیم آكواریومی است و چرخه طبیعی خودجوش ورزش محلات قدیم را قادر نیستیم پیاده كنیم.
لذا هر برنامه ورزشی محله ای در تهران مصنوعی خواهد بود.
باید بگویم تعاریف ورزش كردن به طبیعی ترین شكل خود، در قدیم انجام می شد. دویدن، خسته شدن، افتادن و دویدن كه اینها قابل تعریف با تكنیكی ترین تمرین های روز دنیاست، اما شكل آن خودجوش بود و كسی اینها را آموزش نمی داد.
البته چون مجال نیست، نباید تسلیم شد. شهرداریها همان طور كه به دنبال مقاوم سازی ساختمانها هستند باید دنبال مقاوم سازی جسم و روح انسانها هم باشند!
باید در شهری مانند تهران بوستان سازی، بسیار رشد پیدا كند و در هر بوستانی مكانی برای حركت در نظر گرفته شود. قوانین شهرسازی به طور دقیق رعایت شود.
تعریف شهرداری ها، فقط تمیز بودن راه آبها و روان بودن ترافیك و رفع آلودگی هوا نباشد؛ برای آدمهای داخل این شهرها هم فكری شود.
●حتماً شما درباره احداث ۵۰۰ زمین چمن در ۵۰۰ محله تهران اخباری را شنیده اید، ناظران فیفا از این زمینها بازدید كرده اند و این طرح را تأیید كرده اند، نظرتان درباره این نوع برنامه ها چیست؟
- خیلی خوب است. به یاد می آورم تا دهه پنجاه، بسیاری از ترمینال های اتوبوسرانی در داخل شهر بود و ما آن زمان پیشنهاد دادیم كه زمانی كه مكان این ترمینال ها را تغییر می دهید بیایید آنها را تبدیل به زمین بازی و ورزش برای مردم كنید.
یادم هست آن زمان آقای دادكان رئیس فعلی فدراسیون فوتبال و جواد الله وردی و برخی دیگر برای این كه فوتبال بازی كنند، از محله بازار می رفتند آن سوی میدان آزادی و نازی آباد و یا خیابان دماوند تا هفته ای چند روز بتوانند فوتبال بازی كنند و یك مسافرت چند ده كیلومتری را تقبل می كردند و امروز از این هم بدتر شده است و همان میزان زمین هم وجود ندارد. لذا این نوع برنامه ها باید در تهران افزایش یابد و هر جا زمینی بایر افتاده است آن را تبدیل به محل حركت برای آدمهای این شهر كرد.
این كار از ضروری ترین فعالیتهای یك شهرداری در قد و قواره تهران است. زلزله معلوم نیست كه در تهران چه وقت اتفاق بیفتد اما درباره آن حداقل خیلی حرف زده می شود و تا حدی هم كار می كنند اما باید یادآور شوم كه ما هر روز در معرض زلزله بی حركتی آدمها هستیم. باید متوجه این معضل شهری شویم. آثار این «زلزله فقر حركتی» مرگ ومیر آدمهایی است كه از سكته قلب و مغز و فلان بیماری، روزانه جان می بازند!
غیر از آثار منفی ورزش نكردن، با ایجاد زمینه های ورزشی می توان امید به زندگی را افزایش داد و زندگی حقیقی را به شهر هدیه كرد.
این آفت «بی حركتی» از زلزله ای كه حرفش در تهران زیاد زده می شود، نه تنها كمتر نیست بلكه بسیار عمقی تر است و بدی آن این است كه به آن توجه هم نداریم.
●بحث را به موضوع دیگری ارتباط می دهم. سنخیت و نسبت ورزش محلات با جایگاه قهرمانی چیست و نبود آن چه عوارضی در پی داشته است.
- اصلاً همین است. عوارض ناپیدا شدن ورزش محلات، گم شدن قهرمانان محله ای است. اكنون كه ما دچار مشكل برای گزینش نخبه های ورزشی هستیم عارضه و ضعف ورزش محلات است. امروز برای قهرمان پروری هم مصنوعی عمل می كنیم و خب عوارض آن را هم می بینیم. در گذشته این چنین نبود. در هر محله ای گروههای زیادی بودند كه بازی می كردند و امكان گزینش بسیار بالا بود.
جمعیت آن وقتها كمتر بود و در عوض تعداد فوتبالیست ها، والیبالیست ها، دوچرخه سواران و ... بیشتر بود. اصفهان آن وقتها شهر دوچرخه سوار ها بود و هر كس ۶ ، ۷ كیلومتر دوچرخه پا می زد تا به بیرون شهر برود، اما امروز چه شده؟! بهترین دوچرخه سواران ایران از اصفهان درمی آمدند. شما اگر ورزش محلات را نادیده بگیرید در واقع باید دور ورزش قهرمانی را خط بكشید.
● آیا اكنون به این شرایط بحرانی رسیده ایم؟
- به شكلی، بله رسیده ایم. امروز مناطق كویری ورزش ایران بسیار گسترده شده است و شاید روزی برسد كه ما برای آوردن قهرمان باید برویم از بیرون ایران قهرمان بخریم. یك زمانی خجسته پور، گیوه چی، یعقوبی، حبیبی، تختی، عباس زندی و ... همه عضو یك تیم بودند. همه در یك زمان و همگی قهرمان. اما اكنون باید بگردید تا قهرمان كشتی پیدا كنید.از زمانی این اتفاقها افتاد كه ورزش محلات بریده شد. در یك كلام قهرمانان ما در گذشته ساختنی نبودند بلكه خودساخته بودند.
مریم رضایی
منبع : روزنامه همشهری