چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا
اندیشههای حسن صبّاح در باب امامت و حجّت
این پژوهش ضمن بررسی نوآوریهای مذهبی حسن صبّاح، به نقش وی در بنیان نهادن دعوت جدید اسماعیلی و بحث از آرای او دربارهی جایگاه امام در سلسله مراتب این آیین و ضرورت تعلیم از امام، همچنین تأثیر این اصلاحات مذهبی در جامعهی اسماعیلی ایران و چگونگی قرا ر گرفتن این داعی اسماعیلی در رهبری جنبش نزاریان میپردازد.
یافتههای این پژوهش بیانگر آن است كه حسن صبّاح با ارائهی آموزههای تازهی مذهبی، ضمن اصلاحات بنیادیِ ساختارِ این آیین، آن را با مقتضیات سیاسی و اجتماعی آن عهد هماهنگ ساخت. این رویكرد مصلحتجویانه و عمیقاً مذهبی سبب شد تا تعالیم این داعی تحت عنوان «دعوت جدید» شهرت پیدا كند. وی به یاری این اندیشههای تازه، ضمن متحد ساختن نزاریان ایران، نیرو و آرمانهایی تازه بدانان داد و با رهبری خویش، در مقام «حجت» امام غایب، جامعهی نزاری را به سمت كسب توانمندیهای سیاسی نیز سوق داد.
● مقدمه
آیین اسماعیلی از تشیع امامی منشعب شده و در روزگار خلفای فاطمیِ مصر، كه خود اسماعیلی بودند، رشد و شكوفایی بسیاری پیدا كرده بود. در آن عهد شمار زیادی از دانشمندان اسماعیلی ایرانی در ایران و مصر به كار تألیف آثاری در باب عقاید خویش مشغول بودند. آنان ض من نشر دعوت و هدایت نوكیشان، به بازسازی و كارآمدی ساختار این آیین نیز همت گماشتند. داعیان ایرانی در ترقی و توسعهی دعوت فاطمی و سازمان تبلیغاتی نیرومند آن نقش انكارناپذیری داشتهاند. این كوششها در استحكام خلافت فاطمی در مصر و پیشبردن سیاستهای خارجی آن نیز بسیار مؤثر بود. اما این پیوندِ تنگاتنگِ میان اسماعیلیان ایران و مصر، در اواخر قرن پنجم قمری، با بروز تنازع مذهبی بر سر جانشینی خلیفه مستنصر فاطمی (۴۸۷-۴۲۶ق) از هم گسست و در پی آن، فرقهی تازهای به وجود آمد. سردمداری این جریان مذهبی را حسن صباح بر عهده داشت. وی معتقد به حقانیت پسر بزرگ خلیفه (نزار) برای قرار گرفتن در جایگاه امامت اسماعیلیان پس از مستنصر بود و در اعتراض به غصب مقام نزار كه به دسیسههای درباریان و توسط برادر كوچكترش (مستعلی) انجام گرفت، خود را از پیكرهی اصلی تشكیلات اسماعیلی در مص ر جدا كرد و دعوت مستقل اسماعیلی را در ایران بنیان نهاد. این گروه مذهبی نو با نام نزاری شهره گشت. اندكی پس از پیدایش این گروه، محیط مساعدی برای گسترش و تبدیل آن به یك جنبش فراهم شد. با آشكار شدن آشفتگی ساختار سیاسی حكومت سلجوقی از یك سو و نارضایتی ایرانیا ن از نابسامانیهای امور كشور، از سوی دیگر، دعوت نزاری مبنای یكی از مهمترین حركتهای عدالتخواهانه و بیگانهستیز مردم این سرزمین شد.
● طرح مسأله
محور این پژوهش، نقش حسن صباح در تبیین ساختار فكری جنبش نزاری است. البته نمیتوان تأثیر اوضاع سیاسی و اجتماعی و اقتصادی ایران در قرن پنجم قمری و به خصوص سیطرهی سختگیرانهی تركمانان سلجوقیِ سنیمذهب را در شكلگیری این جنبش انكار كرد. بدون شك، این ا مور بر سازماندهی تازهی اسماعیلیان به پیشوایی حسن صباح تأثیر فراوان گذاشت، اما حركت گسترده و بنیادگرای نزاریان، مانند بسیاری از جریانهای سیاسی و اجتماعی در ایران، اساساً بر اندیشههای مذهبی استوار بود. این خصوصیت در جنبش نزاری بسیار حایز اهمیت است؛ زیر ا ثبات عقیده و صبر و جاننثاری نزاریان، عنصر ممتاز و خصوصیت شاخص آنان و اصل ضروری فعالیتها و توفیقات شگرف سیاسی آنان بود كه نزدیك به دو قرن دوام یافت و اسباب شگفتی دشمنان سرسخت و فراوان این گروه شد و گمان بر آن است كه یك چنین قدرتی بدون وجود اعتقادی راس خ و استوار ممكن نمیگردید.
آنچه در این پژوهش مورد نظر قرار گرفته بررسی افكار و اندیشههای حسن صباح و میزان تأثیر او در گسترش اعتماد به نفس و قوت گرفتن جامعهی اسماعیلی ایران است كه در قالب سه پرسش عرضه میگردد.
۱) حسن صباح چه دگرگونیهایی در اندیشههای اسماعیلی ایجاد كرد؟
۲) آثار این اندیشهها در میان اسماعیلیان ایران چه بود؟
۳) حسن صباح در پی این دگرگونیها به كدام مرتبه از مراتب تشكیلاتی اسماعیلی دست یافت؟
● پیشینه
حسن صباح بسیاری از ساختارهای دعوت اسماعیلی فاطمی را تغییر نداد. مباحث كیهانشناسی و معرفت و شناختشناسی فلسفی كه از جمله مهمترین بخشهای منظومهی فكری اسماعیلیان بود،۱ اساساً مورد نظر وی نبود. كیش اسماعیلی مبتنی بر مرجعیت امام بود. امام در دعوت فا طمیان، معلم اول و مطلع از غیب و وراث علوم نبوی و انسانی فوق بشر و معصوم از خطا بود، اما در دورهای نزدیك به روزگار حسن صباح، فیلسوفان اسماعیلی كه غالباً ایرانی بودند، دگرگونیهایی در سلسله مراتب دینی ایجاد كردند؛ از جملهی این تحولات، مسأله ارتقای رتبهی امام بود كه نزد داعیان اسماعیلی، چون: ابوحاتم رازی (ت ۳۲۲ ق) ابویعقوب سجستانی (ت بعد از ۳۶۱ق) و حمیدالدین كرمانی (ت بعد از ۴۱۱ق) نیز سابقه داشت. امام كه تا پیش از این در مرتبهای پایینتر از مقام «ناطق»۲ و «اساس»۳ قرار داشت و در عالم جسمانی مظهر «جدّ»۴ روحانی بود، اینك نه تنها از مرتبهی «نفس كل» درگذشته، بلكه مظهر «كلمه امر»۵ شده بود. معنای این سخن آن بود كه خداوند به میانجی امام، جهان را آفریده و، در عین حال، او مظهر و تجلی ذات باری تعالی بوده است.۶ شدت تأكید بر جایگاه والای امام سبب بروز برخی افراطك اریها شد تا جایی كه شماری از اسماعیلیانِ نخستین معتقد بودند كه هر كس به امام اعتقاد پیدا كرد، بر هر كاری مجاز است.۷
لزوم تعلیم از امام - كه مورد تأكید حسن صباح بود و یارانش را بدان رو «تعلیمیه» میگفتند۸ - نیز امری نوظهور نبود؛ زیرا شیعیان از آغاز تاریخ خویش در برابر اهل سنت، قائل به مرجعیت اشخاص برگزیده و معصوم در حل و فصل مسائل دینی بودند. این امر به معنای پذیرش اص ل «تعلیم» بود و بدیهی است كه در چنین روندی «امام» همان شخص مورد نظر شیعه است كه معلم و مرجع تعلیم است.۹ بنابر اعتقادات شیعه، اگر خداوند، برای راهنمایی خلق، پیامبری را با توانایی و قدرتی كه به وی عطا میشود بر میگزیند، چگونه ممكن است از تداوم و نگهداشت ن دینش غفلت ورزد؟ به نظر شیعیان، این بیتوجهی در حكمت الهی محال است. آنان یقین داشتند كه خداوند جانشینی برای پیامبر تعیین كرده و آن فرد برگزیده جز حضرت علیعلیه السلام نیست. استدلال شیعیان اساساً بر این دلیل استوار بود كه فقط علیعلیه السلام داعیهی جانش ینی پیامبر را داشته و بنابر ادعای علی كه او به تصریح پیامبرصلی الله علیه وآله امام مبین و برگزیده از جانب خداست، این حق برای آن حضرت ثابت میگردد؛ لذا ادعای اهل سنت مبنی بر این كه اشخاص میتوانند به اختیار خود خلیفهای برگزینند، نه تنها مخالف و مغایر این دلیل مبین (یعنی ادعای امامت علیعلیه السلام) بلكه خلاف اظهار صریح پیامبرصلی الله علیه وآله در نصب علیعلیه السلام به جانشینی خود است.۱۰
اسماعیلیان نیز مانند دیگر شیعیان معتقد بودند علیعلیه السلام وصی پیامبرصلی الله علیه وآله است؛ زیرا به نص موثق و صریح به وصایت و جانشینی برگزیده شده و امام امت اسلامی است و پس از وی هر امامی، امام پس از خود را به نص نام میبرد.۱۱ امامِ مورد اعتقاد شیعه در تمامی حوزههای هدایت پیامبر، از جمله قلمرو علم و دانش مذهبی، به اعتبار این كه باب مدینهی علم پیامبر است، جانشین او میگردد.۱۲ آنان میگفتند كه علم، به رأی و قیاس برای آدمی حاصل نمیشود، بلكه به تعلیمِ معلم صادق حاصل میگردد.۱۳ بدون تردید، شیعیانِ نخس تین این نوع تعلیم را در حوزهی تكالیف شرعی روا میشمردند، اما در امور نظری منكر حصول علم به طریق استدلال نبودند؛۱۴ ولی حسن صباح و گویا برخی از داعیان اسماعیلی، پیش از وی، استدلال را در وصول به علم در اصول عقاید كافی نمیشمردند و میگفتند به معلم احتیاج د اریم. احتمالاً اصل تعلیم، كمابیش شبیه آنچه حسن صباح عرضه كرد، پیش از این نزد داعیان دیگر مطرح بود. هاجسن بر این نظر است كه شاید حسن آن را از داعی پیش از خود (عبدالملك عطاش) اخذ كرده و از عربی به فارسی برگردانده باشد.۱۵
● شكلگیری اندیشهی دعوت جدید نزد حسن صباح
نزاریان اولیه و به خصوص حسن صباح، توجه و علاقهی خاصی به عقیدهی امامت ابراز میداشتند.۱۶ او از منادیان اعتلای مقام امام در سلسله مراتب آیین اسماعیلی بود و نظرش را دربارهی این موضوع، هنگام گفتار در مورد ضرورت تعلیم از امام مطرح كرده است.۱۷ اندیشه ها و تفسیرهای تازهی حسن صباح و داعیان متقدم بر او در باب عقاید اسماعیلی سبب وضع و ظهور دعوتی نو شد. این دعوتِ به خصوص به نام حسن صباح شهرت یافت. وی نخستین بار به تبیین دقیق این دعوت برخاست و فصولی در مورد آن منتشر كرد؛۱۸ از اینرو حسن صباح را بنیانگذار واقعی دعوت جدید اسماعیلی میدانند. آرا و اندیشههای حسن صباح و تأثیر آن در انسجام ذهنی نزاریان انعكاس گستردهای در میان مورخان و ناظران سنی داشت و آنان دعوت او را نو و در برابر دعوت فاطمیان (الدعوهٔ القدیمهٔ) میدانستند و آن را «الدعوهٔ الجدیدهٔ» نام نهادند .۱۹
بنابر گزارشهای تاریخی، حسن صباح پس از بازگشت از مصر و پیش از دستیابی بر الموت - در فاصلهی سالهای ۴۷۳-۴۸۳ قمری برخی از آموزههای اصلی دعوت جدید را در جریان نشر دعوت به كار گرفت و همانها هم، عامل نفوذ و تأثیر سخنان وی بر یاران تازهی وی بود. از جمله ا ین آموزهها تأكید و پافشاری حسن بر لزوم تعلیم از امام بود و این كه امام اسماعیلی تنها آموزگار واقعی و شایسته است.۲۰ معرفی جایگاه رفیع امام در نظام هستی و ضرورت انحصار تعلیم به وی، مهمترین بخش آموزشهای حسن بود؛۲۱ افزون بر این آموزههای عقیدتی، جذابیت گف تارهای حسن در طعن وی بر سلجوقیان بود. او از سلجوقیان تركنژاد نفرت نداشت، ولی شیوهی حكومت آنان را ناپسند میدانست؛ از اینرو، در تعالیمش آنان را طرد میكرد و نژاد تركان را از جنس جن و پری میشمرد؛۲۲ ایرانیان كه در آن روزگار از تركان ستم بسیار میدیدند ا ز این ظرافتها و نكتهگیریها به وجد میآمدند و دعوت حسن صباح را بسیار خوشایند و موافق طبع و میل درونی خویش مییافتند.
● چهار فصلِ حسن صباح، بیانیهی دعوت جدید
چنان كه گذشت، اعتقاد به تعلیم (از امام) از عقاید اساسی و بنیادی نزاریان نخستین بود؛ اما با توجه به این كه نیاز به تعلیم از اشخاص برگزیده در میان اسماعیلیان از آغاز وجود داشت، این پرسش مطرح میگردد كه نظریه نزاریان شامل چه پدیدهی تازهای بود و چه ت غییری ایجاد كرده بود؟
پاسخ این پرسش بر این فرض استوار است كه دعوت جدید حسن صباح، در واقع، تنظیم مجدد و تفسیر جدیدی از یك اندیشهی كهن شیعی بود. این تعبیر تازه از اصل تعلیم، به كاملترین و پروردهترین وجه، به قلم حسن صباح، در رسالهای كلامی به نام چهار فصل، به زبان فارسی ارائ ه شده بود كه اكنون در دست نیست، اما معاصر وی، عبدالكریم شهرستانی (ت ۵۴۸ ق)، خلاصهای از این اثر را به عربی در كتاب الملل و النحل خویش كه تنها چهار سال پس از مرگ حسن صباح تألیف شده گزارش كرده است.۲۳ این خلاصه كاملتر و مشروحتر از گزارشهایی است كه مورخان ایرانی، چون جوینی و رشیدالدین فضلاللَّه ارائه كردهاند.۲۴ منبع اصلی پژوهش حاضر در باب آرای حسن و دعوت جدید نیز مبتنی بر گزارش مستوفی و منظم شهرستانی است؛ با این همه، از گزارشهای جوینی و مؤلفان دیگر، به رغم اختصار آنها، نیز بهره گرفته شده است.
جوینی در گزارش كوتاه و روشن خویش نوآوری حسن صباح را چنین آورده است:
تغییر او آن بدعت را كه بعد از او همان طایفه آن را دعوت جدیده خواندند چنان بود كه... حسن صباح، به كلی درِ تعلیم و تعلم دربست و گفت: خداشناسی به عقل و نظر نیست به تعلیم امام است؛ چه اكثر خلق عالم عقلااند و هر كس را در راه دین نظریست. اگر در خداشناسی نظر ع قل كافی بودی، اهل هیچ مذهب را بر غیر خود اعتراض نرسیدی و همگنان متساوی بودندی، چه همه كس به نظر عقل متدیناند. چون سبیل اعتراض و انكار مفتوح است و بعضی را به تقلید بعضی احتیاج است، این خود مذهب تعلیم است كه عقل كافی نیست و امامی باید تا در هر دور مردم به تعلیم او متعلم و متدین باشند.۲۵
حسن صباح - چنان كه شهرستانی بیان داشته است - عقیدهی شیعیان در باب تعلیم را در چهار فصل به عبارت درآورد. هدف نگاشتن این فصول، كه صورت انتقاد از نظریهی شیعیان پیشین در باب عقیده به تعلیم را دارد، اثبات این رأی است كه تنها امام اسماعیلی میتواند آن معلم محق و راستین بعد از پیامبرصلی الله علیه وآله باشد. شاید از همین روست كه به نقل شهرستانی و جوینی، حسن این فصول را «الزام» نام نهاد.۲۶ این فصلها به اختصار حاوی این مطالب است:
در نخستین قضیه، حسن بر عدم كفایت عقل به تنهایی در فهم و درك حقایق دینی تصریح و تأكید میكند. جوینی به تكیهی كلام حسن در این قضیه اشاره كرده، میگوید:
دقیقترین آن الفاظ و معانی یكی آن است كه از معترضان مذهب خود سؤال میكرد كه خرد بس یا نه بس؛ یعنی اگر خرد در خداشناسی كافی است، هر كس كه خردی دارد معترض را برو انكار نمیرسد و اگر معترض میگوید: خرد كافی نیست، با نظر عقل بهم هر آینه معلمی باید. این مذهب اوست.۲۷و غرض وی رد عقیدهی فلاسفه است؛ چون آنان تنها بر عقل تكیه میكنند. دیگر شیعیان و اهل سنت با وی در این نظریه (عدم كفایت عقل و ضرورت وجود معلم) اتفاق دارند.۲۸
در قضیهی دوم، حسن نظریهی اهل سنت را دربارهی صحت اتخاذ علم دین از علما و فقهای متعدد نفی میكند و گوید:
چون احتیاج به معلم، ثابت شد، یا هر معلمی به اطلاق صلاحیت تعلیم دارد یا از معلمی صادق ناگزیر است؟ كسی كه قائل به صلاحیت هر معلمی باشد، او را نرسد كه دیگران را انكار كند و اگر كسی ترجیح نهد و معلم خصم را انكار كند، هر آینه پذیرفته است كه به ناچار معلمی صا دق و معتمد بایست.۲۹
حسن و دیگر شیعیان در اینجا اتفاق نظر دارند كه تنها یك معلمِ مؤیّد از جانب خداوند میتواند باشد و آن، امام صادق در هر زمان و دوره است؛ بنابراین اهل سنت نیز بر خطا هستند.
در قضیهی سوم، حسن نظریهی مرسوم شیعه را در باب تعیین امام زیر سؤال میبرد. به گفتهی او، حال كه نیاز به معلمی صادق ثابت شد، آیا نباید نخست وی را شناخت؟ برای شناخت یگانه معلم صادق در هر دوره، باید صداقت و مرجعیت او اثبات پذیرد.۳۰ با این استدلال، شیعیان نیز مانند اهل سنت و فیلسوفان در تنگنا میافتند.
حسن در قضیه چهارم میكوشد با طرح و تنظیم مجدد تمام مسأله، این ابهام و سردرگمی را حل كند. او به طور كلی نظر شیعه را دایر بر این كه مردم به امامی صادق نیاز دارند، اجمالاً تأیید میكند.۳۱ به نظر وی، شناخت مرجعیت معلّمِ مورد نیاز را نمیتوان از چیزی ورای خو د آن به دست آورد. وی گوید: در این بحث با باریكبینی در ماهیت دانش میتوان به جواب مناسب رسید. علم حقیقی از تضاد موجود میان دو امر متقابل كه تنها از طریق یكدیگر شناخته میشوند حاصل میگردد. این اصل اجتماعی، در مورد فردی كه در جستوجوی معلم صادق است و معلم صادق كه باید شناخته شود، قابل مشاهده است. بدون وجود امام، آنچه از راه خرد برای ما حاصل میشود، نامفهوم و غیر معقول است و از سوی دیگر، بیرهبریِ عقل هم به امام پی نتوان برد، پس برای شناختن امام از عقل گزیری نیست؛ اما این استدلال نمیگوید كه آن معلم كیست و نیز جوینده را به حقیقت غایی رهبری نمیكند. حسن گوید:
عقل در این مرحله ما را به نحوی كلی از «احتیاج» به امام آگاه میسازد، بی آنكه ما را به امام برساند.۳۲
او برای گشودن گره این مشكل به یك عقیده قویم شیعی رجوع میكند و بدان اعتبار تازهای میبخشد. او گوید:
امام حجت خداست؛ یعنی امام بذاته و فی نفسه حجت است. ماهیت ادعای وی حجت حقانیت اوست.
یا به نقل جوینی از حسن:
دلیل او مجرد قول اوست كه میگوید.۳۳
وی احتیاجی را كه مردم به وجود یك امام دارند برآورده میسازد؛ بنابراین، امام در اثبات ادعای خویش نیازی به حجت حقانیت و دلیلی كه بیرون از ذات او باشد ندارد.۳۴ به نظر حسن، امام صادق راستین با عرضهی خویش برای تعلیم محتاجان به كسب حقایق دینی، یك ضرورت عقلی را برآورده میسازد و او همان امام اسماعیلی است كه صرف وجود و ادعای او دلایل كافی بر صدق و مشروعیت او هستند و نیازی به آوردن معجزه و ارجاع به اصل و نسب ندارد.۳۵ حسن در پایان استدلالهای خود بر عبارتی انگشت میگذارد كه مهمترین سخن او در تعیین امام است. به گزارش جوینی:
حسن صباح صراحتاً گفته است: چون اثبات تعلیم كردم و غیر من قایلی نیست به تعلیم، پس تعیین معلم به قول من است. به مانند آنكه كسی گوید: من میگویم امام فلان كس است و برهان برین آن است كه این سخن من میگویم.۳۶
در اندیشهی حسن دربارهی امام، به یك نظر شگرف دیگر نیز پی میبریم. او در بهرهوریهای زیركانهی خود از آرای دیگران برای اثبات نظریات خود، بر این نكته تأكید میكند كه برای درك مفاهیم عالی قدری چون وحدانیت خدا و مسائلی از این دست، در نهایت به تعلیم امام ن یازمندیم. امام محور همهی امور قرار میگیرد و نظر دقیق در مسائل عقیدتی، محوریت او را تأكید میكند.۳۷ و بنابر آنچه خواجه نصیر در رسالهی تصورات از مولانا حسن نقل میكند:
میزان دعوت مبارك بر این نهاد كه حق در هر وقت، آن باشد كه مُحِقّ (امام) لذكره السلام فرماید، نه آنكه از مُحِقّ (امام) گذشته شنیده باشد حق آن است كه به محق وقت بسته باشد و باطل آنكه از مُحِقّ وقت بازگسسته باشد.۳۸
چنان كه هاجسن نیز نتیجه میگیرد، امامت مورد نظر حسن در هیچ تركیبی تاریخی و تجربی نمیگنجد.۳۹ آنچه مطلوب حسن صباح است، حقیقت عقلانی امام نیست، اقتدار و مرجعیت محض اوست؛ از همین رو وی بر استقلال و اختیار بی حد امام اصرار میورزد۴۰ و مرجعیت تعلیمی مستقل ه ر امام را در زمان خویش مورد تأكید قرار میدهد.
دعوت جدید حسن صباح مخالفان جدی و سرسختی داشت. گزارشهای متعددی از مجالس بحث میان حسن و یارانش با مخالفان نظر او وجود دارد.۴۱ همچنین تألیفات بسیاری كه در رد نزاریان و تعلیمیان از روزگار حسن صباح نوشته شده و برخی از آنها مانند فضایح الباطنیه و المنقذ من الضلال نگارش غزالی و النقض از عبدالجلیل رازی، حاوی آگاهیهای ارزندهای است. ضمناً در مجموع رسائل فارسی ضیاء الدین جرجانی كه از حدود قرن نهم هجری است، اطلاعات ارزشمندی در باب تلاش علمای شیعه در رد آرای نزاریان و تعلیمیان آمده است.
● انعكاس دعوت جدید در میان نزاریان ایران
اثبات حقانیت امام اسماعیلی - آن چنان كه حسن بیان كرد - استقلال مذهبی برای حسن و اصحاب وی فراهم ساخت و نتیجهی آن - بنا بر گزارش شهرستانی - این بود كه نزاریان خود را فرقهی ناجیه و برحق قلمداد مینمودند؛ زیرا بنا بر قول مشهورِ حسن صباح:
آنان دارای امام هستند، ولی دیگران امامی ندارند.۴۲
حسن بر یكپارچگی نهضت نزاری تأكید بسیار داشت و در اعتقادات نیز بر آن بود كه
كه نشانهی حق وحدت است و علامت باطل كثرت.
سپس وحدت مورد نظر خود را این گونه تبیین میكند:
وحدت با تعلیم است و تعلیم با جماعت و جماعت با امام.۴۳
امام اسماعیلی از نظر وی مظهر حقانیت مذهب و وحدت فرقه است و هموست كه مانع دوگانگی و پراكندگی میگردد.
عقیدهی تعلیم كه حسن با تمام نیرو و توانش در راه اشاعهی آن میكوشید، سبب تحول روحی عمیق در اسماعیلیان ایران شد. حسن و پیروانش بر وحدت جامعهی اسماعیلی نزاری و فداكاریهای همهی افراد برای اعتلای آن جامعه و حصول به مقاصد مذهبی تأكید میكردند.۴۴ كیش اسما عیلی، نهضتی برای آینده بود و همیشه امید به پایان شب سیاه ظلم و جهالت و طلوع صبح زیبای عدالت و به ثمر نشستن حقیقت داشت. نزاریان خود را برای رسیدن به چنین آرمانی مهیا میكردند. اسماعیلیان ایران در روزگار حسن و دیگر خداوندگاران الموت تلاش گستردهای را آغاز كردند تا بر تمامی منابع مالی جامعه چیره شوند و بدین وسیله به قدرت دست یابند. از نظر آنان جامعه مظهر قدرت بود و كسب قدرت به معنای پرهیز از هر گونه تفرقه و چنددستگی.۴۵ ظاهراً در تدبیر برای پیشگیری از ایجاد اختلاف آرا در میان جامعهی اسماعیلی بود كه حسن عو ام الناس را به كلی از خوض در علوم منع كرد و شهرستانی خبر میدهد كه وی حتی علما و دانشمندان اسماعیلی را از مطالعات آزاد فلسفی بازداشت و آن را موكول به میزان وقوف آنان در هر علم و ارزیابی كتابهای مورد درخواستشان كرد.۴۶ هاجسن میگوید این امر برای آن بود كه اسماعیلیان را به تدریج به فراگیری دانشها ترغیب كند،۴۷ ولی به نظر میرسد دلیل اصلی محدود ساختن مطالعات عمیق و فلسفی، اوضاع و احوال سیاسی بود. نزاریان درگیر مبارزهای شدید با سلطهگران سلجوقی و همدستان ایرانی مسلمانشان شدند و فرصتها و توجهات فكرشان نیز معطوف به رفع احتیاجات ضروری در این رویاروییِ خشن و نفسگیر بود؛ بنابراین، مجالی برای اسماعیلیان نزاری برای پرداختن به مطالعات فلسفی، كه نیاز به آرامش و سكون داشت، نبود. این تدابیر حسن، علاوه بر آنكه بر پیشبرد امر دعوت مؤثر بود، با آموزههای وی دربارهی یكپارچگی مذهبی جامعهی اسماعیلی ایران و مرجعیت تعلیمی امام مناسبت تمام داشت.
● ارتقای حسن در جنبش نزاری به مقام حجت امام
به هر حال، با تلاش حسن صباح و دیگران، عقیدهی تعلیم در اندیشهی اسماعیلیان ایران چنان نمودی یافت كه آنان را «اصحاب تعلیم» یا «تعلیمیه» نامیدند.۴۸ محور و اساس عقیدهی تعلیم حضور امام بود، اما پس از مرگ مستنصر فاطمی در ۴۸۷ قمری كه امام مورد اعتقاد هم هی فرق اسماعیلی از مصر تا سند بود، نزار، ولیعهد و جانشین مستنصر فاطمی به دست برادر كوچكترش مستعلی، به قتل رسید.۴۹ و سختگیری و تعقیب بازماندگان نزار سبب شد تا مسألهی امامت پس از نزار در پرده بماند.
اسماعیلیان عقیده داشتند كه در زمان غیبت و اختفای امام، «حجت» نمایندهی تام الاختیار او در میان مردم است.۵۰ بر این اساس، نزاریان نیز حسن صباح را نمایندهی تام امام و حجت زندهی او در جامعهی نزاری و پاسدار دعوت نزاری، تا زمانی كه امام دوباره به تن خویش ظ هور كند، میشمردند. در قدیمیترین رسالهی موجود نزاری به نام هفت باب بابا سیدنا كه در حدود ۵۹۶ قمری مؤلفی ناشناس آن را نوشته، آمده است:
حضرت بابا سیدنا حسن صباح قدس سره و رزقنا عنه حجت اكبر قائم قیامت بود.۵۱
و همان جا تصریح شده كه حسن صباح، آمدن قریب الوقوع قائم را پیش بینی كرده است. تعبیری شبیه به این را در كتاب تصورات، یا روضهٔ التسلیم مییابیم كه آن هم اثری است از دورهی بعد از اعلان قیامت در الموت و آن را از جمله تألیفات اسماعیلیِ خواجه نصیرالدین طوسی می شمارند.۵۲ در آنجا وی سیدنا را با لقب «حجت اعظم مولانا قائم القیامهٔ» میخواند.۵۳ افزون بر این، در این اثر اسماعیلیِ خواجه نصیر مطلب دیگری راجع به حسن صباح هست كه از جایگاه والای او نزد نزاریان حكایت میكند و جای تأمل بسیار دارد. بدین عبارت كه «نفس حجت ا عظم كه به خود هیچ نداند و هیچ نباشد... و در غیبت امام لذكره السلام خلیفت او باشد و به قوت قبول فیض... خلق را از امام لذكره السلام بیاگاهاند و خلایق را به امام راه نماید.۵۴ و در آن تصریح شده كه حسن صباح در غیبت امام «خلیفهی» او و متصدی راهنمایی مردم به سوی امام است؛ و از آنجا كه در مراتب دعوت اسماعیلی خلیفه جایگاهی فروتر از امام دارد و جانشین وی است، این مطلب میرساند كه حسن حجت امام و نایب وی در اداره امور پیروان او شد.
به هر حال، رسیدن حسن به جایگاه حجت در دعوت نزاری در روزگار استتار امام، به معنای قرار گرفتن حسن در رهبری نزاریان است، اما این مهم تنها پس از آن صورت گرفت كه رهبری نزاریان با سركوب جنبش نیرومند نزاری در اصفهان به قلعهی الموت منتقل شد. از آنجا كه پس از گریختن عبدالملك عطاش از اصفهان، پسرش، احمد جای وی را در پیشوایی اسماعیلیان در اصفهان گرفت۵۵ و او تا سال قتلش در ۵۰۰ قمری هم چنان با قدرت بسیار در این سمت بود،۵۶ قرار گرفتن حسن در رهبری دعوت نزاری نیز میبایست تا سال مذكور به تأخیر افتاده باشد؛ ولی در وا قع، حسن پس از دستیابی بر الموت در ۴۸۳ قمری تا سال ۵۰۰ قمری با توفیقات شگرفش در دیلم و دیگر نواحی شمال ایران و گسترش سریع و وسیع دعوت نزاری در قهستان، نشان داد كه میتواند جامعهی نزاریان ایران را اداره كند و از آن در یورش حوادث محافظت نماید.
● نتیجه
جدا شدن دعوت نزاری از اسماعیلیان مصر، یكی از مقاطع مهم در تاریخ اسماعیلیه و به خصوص تاریخ این فرقه در ایران است. استقلال دعوت نزاری بر اساس آرا و اندیشههای حسن صباح بنیاد گرفت. وی با تأكید ویژه بر ارتقای جایگاه امام و قرار دادن آن در مقام بالاتر ا ز ناطق یا پیامبرصلی الله علیه وآله عملاً آن را از عینیت تاریخی خارج ساخت و ارزشی نمادین بدان داد. وی، از سوی دیگر، با طرح ضرورت و انحصار تعلیم از امام در مسائل اعتقادی، بحث و مناقشه در امور نظری را محدود و بدین ترتیب، از بروز اختلافات فكری در میان نزاریا ن پیشگیری كرد. حسن صباح را به خاطر این اندیشههای مذهبی، بنیانگذار دعوت جدید نزاری میدانند.
اندیشههای حسن صباح در متحد ساختن جامعهی اسماعیلی ایران تأثیری شگرف گذاشت. این اسماعیلیان (نزاریان)، به رغم دشواریهای فراوان، با اعتقادی استوار و صبری مثالزدنی در برابر دشمنان فراوانشان پایداری كردند.
دگرگونیهای اعتقادی نزاریان و التزام آنان به حفظ خویش در برابر ناملایمات و، از سوی دیگر، غیبت امام و عدم دسترسی نزاریان به او سبب شد تا حسن صباح با عرضهی تواناییهای خویش به مقام «حجت» برسد و به عنوان جانشین امام، پیشواییِ مذهبی و اجتماعی و سیاسی نزاری ان را بر عهده گیرد. بدین ترتیب، جامعهی اسماعیلی در ایران، پس از پشت سر گذاشتن بحرانهای حاصل از نخستین مرحلهی استقلال، ضمن رسیدن به خودباوری، در راه كسب موفقیتهای بزرگ گام نهاد.
نویسنده:عبداللَّه رجایی
پینوشتها:
۱. شهرستانی، الملل و النحل، تحقیق محمد سید كیلانی، ج ۱، ص ۱۹۳.
۲. در اعتقاد اسماعیلیان، «ناطق» همان نبی است كه مظهر عقل در این عالم است و شخص كامل بالغ باشد (شهرستانی، همان، ج ۱، ص ۱۹۳).
۳. آنان «اساس» را منطبق بر وصی سازند كه مظهر نفس كلی در این عالم است و او بر مثال كودكی باشد كه رو به كمال دارد (همان، ج ۱، ص ۱۹۴).
۴. «جدّ» یكی از حدود عالم روحانی است. جدّ قوت «امر» را از نفس كلی میپذیرد و به «فتح» میرساند (ر.ك: ناصر خسرو، روشنایی نامه، ۱۳۷۳ ش، ص ۲۰۶ - ۱۹۹).
۵. امر باری سبحانه اندر توهم نیاید و اندیشه اندرو نرسد، به هیچ روی از رویها (همان، ص ۲۰۴).
۶. ر.ك: فرهاد دفتری، تاریخ و عقاید اسماعیلیه، ترجمهی فریدون بدرهای، ص ۲۷۷-۲۸۳ و ۴۲۲-۴۲۴.
۷. اشعری قمی، المقالات و الفرق، ص ۱۳-۱۸۴؛ حسن نوبختی، فرق الشیعه، ص ۶۹-۷۴ و ۱۰۲-۱۱۳ و محمد حسینی العلوی، بیان الادیان، ص ۵۳-۵۶.
۸. نظام الملك طوسی، سیر الملوك (سیاستنامه)، ص ۳۱ و شهرستانی، همان، ص ۱۹۲.
۹. مارشال هاجسن، فرقهی اسماعیلیه، ص ۶۸-۶۹؛ نیز در باب سلسله مراتب اسماعیلی ر.ك: آندره برتلس، ناصر خسرو و اسماعیلیان، ص ۲۴۲-۲۵۶.
۱۰. ر.ك: دفتری، همان، ص ۴۲۴-۴۲۳.
۱۱. مارشال هاجسن، همان، ص ۶۹.
۱۲. ر.ك: خواجه نصیرالدین طوسی، تصورات (روضهٔ التسلیم)، ص ۱۱۰-۱۲۵.
۱۳. مارشال هاجسن، همانجا. اسماعیلیان معتقد بودند كه تنها از طریق «تاویل» توسط امامان میتوان به حقایق باطنی دین دست یافت و امام با تعلیم حقیقت را برای یاران خاص بیان میكند (ر.ك: دفتری، «باطنیه»، دانشنامه جهان اسلام، ص ۵۵۶).
۱۴. ر.ك: كلینی رازی، الاصول من الكافی، ج ۱، ص ۴-۷.
۱۵. برای مشاهدهی استدلال ر.ك: مارشال هاجسن، همان، ص ۶۷-۶۸.
۱۶. ر.ك: شهرستانی، همان، ج ۱، ص ۱۹۵ و عطاملك جوینی، تاریخ جهان گشا، ج ۳، ص ۱۹۵.
۱۷. ر.ك: قسمت بعدی.
۱۸. ر.ك: شهرستانی، همان، ج ۱، ص ۱۹۲ و ۱۹۵.
۱۹. ر.ك: شهرستانی، همان، ج ۱، ص ۱۹۲؛ جوینی، همان، ج ۳، ص ۱۸۶ و ۱۹۵؛ رشیدالدین فضلاللَّه همدانی، جامع التواریخ، ص ۱۰۵-۱۰۶ و جمالالدین كاشانی، زبدهٔ التواریخ، ص ۱۴۲.
۲۰. شهرستانی، همانجا.
۲۱. رشیدالدین فضل اللَّه همدانی، همان، ص ۱۲۷-۱۳۱ و جمالالدین كاشانی، همان، ص ۱۶۲ و ۱۶۵-۱۶۶.
۲۲. هفت باب بابا سیدنا، ص ۴۰۶.
۲۳. شهرستانی، همان، ص ۱۹۵-۱۹۷.
۲۴. عطاملك جوینی، همان، ج ۳، ص ۱۹۶-۱۹۹ و رشیدالدین فضلاللَّه، همان.
۲۵. عطاملك جوینی، همان، ج ۳، ص ۱۹۵-۱۹۶.
۲۶. شهرستانی، همان، عطاملك جوینی، همان.
۲۷. عطاملك جوینی، همان.
۲۸. شهرستانی، همانجا.
۲۹. همان، ص ۱۹۶.
۳۰. همانجا.
۳۱. همانجا.
۳۲. همانجا.
۳۳. عطا ملك جوینی، همان، ج ۳، ص ۱۹۷.
۳۴. شهرستانی، همانجا.
۳۵. همانجا.
۳۶. جوینی، همانجا.
۳۷. شهرستانی، همان، ج ۱، ص ۱۹۷.
۳۸. خواجه نصیرالدین طوسی، تصورات، ص ۱۴۸.
۳۹. مارشال هاجسن، فرقهی اسماعیلیه، ص ۷۶.
۴۰. فرهاد دفتری، تاریخ و عقاید اسماعیلیه، ص ۴۲۲.
۴۱. ر.ك: رشیدالدین فضلاللَّه همدانی، همان، ص ۱۲۷-۱۳۱؛ جمالالدین كاشانی، همان، ص ۱۶۲ و ۱۶۵-۱۶۶.
۴۲. شهرستانی، همان، ص ۱۹۵.
۴۳. همان، ص ۱۹۷.
۴۴. مارشال هاجسن، همان، ص ۷۸-۷۹.
۴۵. همان، ص ۷۸.
۴۶. شهرستانی، همان، ص ۱۹۷.
۴۷. هاجسن، همان، ص ۷۹.
۴۸. نظام الملك طوسی، همان، ص ۳۱۱ و ر.ك: شهرستانی، همان، ص ۱۶۸ و ۱۹۲.
۴۹. ابن اثیر، الكامل فی التاریخ، ج ۸ ، ص ۱۷۲-۱۷۳.
۵۰. فرهاد دفتری، همان، ص ۱۳۵، ۱۳۶ و ۴۰۳.
۵۱. هفت باب بابا سیدنا، ص ۳۹۱.
۵۲. مارشال هاجسن، همان، ص ۳۳۶.
۵۳. ر.ك: خواجه نصیرالدین طوسی، همان، ص ۱۲۳- ۱۴۸.
۵۴. همان، ص ۱۲۳.
۵۵. نیشابوری، ص ۴۰؛ راوندی، ص ۱۵۶.
۵۶. نیشابوری، ص ۴۲؛ حسینی، ص ۷۹؛ ابن اثیر، ج ۸، ص ۲۴۲.
منابع:
- ابن اثیر، عزالدین ابوالحسن علی، الكامل فی التاریخ (بیروت، دارالفكر، ۱۳۹۸ ق / ۱۹۷۸م).
- اشعری قمی، سعدبن عبداللَّه، المقالات و الفرق (تهران، مركزانتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۶۱ش).
- برتلس، آندره، ناصر خسرو و اسماعیلیان، ترجمه یحیی آرین پور (تهران، بنیاد فرهنگ، ۱۳۶۴ش).
- جوینی، علاءالدین عطاملك، تاریخ جهانگشا، تصحیح محمد بن عبدالوهاب قزوینی (تهران، ناشر نقش قلم، ۱۳۷۸ش).
- حسینی العلوی، ابوالمعالی محمد، بیان الادیان، تصحیح عباس اقبال آشتیانی و محمد تقی دانش پژوه، به اهتمام سید محمد دبیرسیاقی (تهران، انتشارات روزنه، ۱۳۷۶ش).
- حسینی، صدرالدین بن علی، كتاب اخبار الدوله السلجوقیه، تصحیح محمد اقبال (بیروت، دارالافاق الجدیده، ۱۴۰۴ ق / ۱۹۸۴م).
- دفتری، فرهاد، «باطنیه»، دانشنامه جهان اسلام (بنیاد دایرهٔ المعارف اسلامی، ۱۳۷۳ش).
- -، تاریخ و عقاید اسماعیلیه، ترجمهی فریدون بدرهای (تهران، نشر و پژوهش فرزان، ۱۳۷۶ش).
- راوندی، محمدبن علی، راحهٔ الصدور و آیهٔ السرور، تصحیح محمد اقبال و مجتبی مینوی (تهران، انتشارات امیر كبیر، ۱۳۶۴ش).
- شهرستانی، ابوالفتح محمد بن عبدالكریم، الملل و النحل، تحقیق محمد سید كیلانی (بیروت، دارالمعرفهٔ، بیتا).
- طوسی، نصیرالدین، تصورات یا روضه التسلیم، تصحیح و لادیمیر ایوانف (تهران، نشر جامی، ۱۳۶۳ش).
- طوسی، نظام الملك، سیرالملوك یا سیاستنامه، تصحیح هیوبرت دارك (تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۷۲ش).
- كاشانی، جمالالدین ابوالقاسم عبداللَّه، زبدهٔ التواریخ، (بخش فاطمیان و نزاریان)، به كوشش محمد تقی دانش پژوه (تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، ۱۳۶۶ش).
- كلینی رازی، ابوجعفر محمد، الاصول من الكافی، تصحیح شیخ نجم الدین الاملی و علی اكبر غفاری (تهران، مكتبه الاسدیه، ۱۳۸۸ق).
- نوبختی، ابومحمد حسن، فرق الشیعه نوبختی، ترجمه و تعلیقات محمد جواد مشكور (تهران، مركز انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۶۱ش).
- ناصر خسرو، روشنایی نامه، تصحیح یازیچی و بهمن وحیدی (تهران، انتشارات توس، ۱۳۷۳ ش).
- نیشابوری، ظهیرالدین، سلجوقنامه، به اهتمام اسماعیل افشار حمیدالملك (تهران، كلاله خاور، ۱۳۳۲ش).
- هاجسن، مارشال، گ.س، فرقه اسماعیلیه، ترجمهی فریدون بدرهای (تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ چهارم، ۱۳۷۸ش).
- همدانی، رشیدالدین فضلاللَّه، جامع التواریخ، قسمت اسماعیلیان و فاطمیان و نزاریان و داعیان و رفیقان، تصحیح محمدتقی دانش پژوه (تهران، انتشارات علمی و فرهنگی ۱۳۳۸ش).
- هفت باب بابا سیدنا (مؤلف مجهول)، ملحق به فرقه اسماعیلیه هاجسن (۱۳۷۸ش).
منبع:فصلنامه تاریخ اسلام ، شماره ۱۵
پینوشتها:
۱. شهرستانی، الملل و النحل، تحقیق محمد سید كیلانی، ج ۱، ص ۱۹۳.
۲. در اعتقاد اسماعیلیان، «ناطق» همان نبی است كه مظهر عقل در این عالم است و شخص كامل بالغ باشد (شهرستانی، همان، ج ۱، ص ۱۹۳).
۳. آنان «اساس» را منطبق بر وصی سازند كه مظهر نفس كلی در این عالم است و او بر مثال كودكی باشد كه رو به كمال دارد (همان، ج ۱، ص ۱۹۴).
۴. «جدّ» یكی از حدود عالم روحانی است. جدّ قوت «امر» را از نفس كلی میپذیرد و به «فتح» میرساند (ر.ك: ناصر خسرو، روشنایی نامه، ۱۳۷۳ ش، ص ۲۰۶ - ۱۹۹).
۵. امر باری سبحانه اندر توهم نیاید و اندیشه اندرو نرسد، به هیچ روی از رویها (همان، ص ۲۰۴).
۶. ر.ك: فرهاد دفتری، تاریخ و عقاید اسماعیلیه، ترجمهی فریدون بدرهای، ص ۲۷۷-۲۸۳ و ۴۲۲-۴۲۴.
۷. اشعری قمی، المقالات و الفرق، ص ۱۳-۱۸۴؛ حسن نوبختی، فرق الشیعه، ص ۶۹-۷۴ و ۱۰۲-۱۱۳ و محمد حسینی العلوی، بیان الادیان، ص ۵۳-۵۶.
۸. نظام الملك طوسی، سیر الملوك (سیاستنامه)، ص ۳۱ و شهرستانی، همان، ص ۱۹۲.
۹. مارشال هاجسن، فرقهی اسماعیلیه، ص ۶۸-۶۹؛ نیز در باب سلسله مراتب اسماعیلی ر.ك: آندره برتلس، ناصر خسرو و اسماعیلیان، ص ۲۴۲-۲۵۶.
۱۰. ر.ك: دفتری، همان، ص ۴۲۴-۴۲۳.
۱۱. مارشال هاجسن، همان، ص ۶۹.
۱۲. ر.ك: خواجه نصیرالدین طوسی، تصورات (روضهٔ التسلیم)، ص ۱۱۰-۱۲۵.
۱۳. مارشال هاجسن، همانجا. اسماعیلیان معتقد بودند كه تنها از طریق «تاویل» توسط امامان میتوان به حقایق باطنی دین دست یافت و امام با تعلیم حقیقت را برای یاران خاص بیان میكند (ر.ك: دفتری، «باطنیه»، دانشنامه جهان اسلام، ص ۵۵۶).
۱۴. ر.ك: كلینی رازی، الاصول من الكافی، ج ۱، ص ۴-۷.
۱۵. برای مشاهدهی استدلال ر.ك: مارشال هاجسن، همان، ص ۶۷-۶۸.
۱۶. ر.ك: شهرستانی، همان، ج ۱، ص ۱۹۵ و عطاملك جوینی، تاریخ جهان گشا، ج ۳، ص ۱۹۵.
۱۷. ر.ك: قسمت بعدی.
۱۸. ر.ك: شهرستانی، همان، ج ۱، ص ۱۹۲ و ۱۹۵.
۱۹. ر.ك: شهرستانی، همان، ج ۱، ص ۱۹۲؛ جوینی، همان، ج ۳، ص ۱۸۶ و ۱۹۵؛ رشیدالدین فضلاللَّه همدانی، جامع التواریخ، ص ۱۰۵-۱۰۶ و جمالالدین كاشانی، زبدهٔ التواریخ، ص ۱۴۲.
۲۰. شهرستانی، همانجا.
۲۱. رشیدالدین فضل اللَّه همدانی، همان، ص ۱۲۷-۱۳۱ و جمالالدین كاشانی، همان، ص ۱۶۲ و ۱۶۵-۱۶۶.
۲۲. هفت باب بابا سیدنا، ص ۴۰۶.
۲۳. شهرستانی، همان، ص ۱۹۵-۱۹۷.
۲۴. عطاملك جوینی، همان، ج ۳، ص ۱۹۶-۱۹۹ و رشیدالدین فضلاللَّه، همان.
۲۵. عطاملك جوینی، همان، ج ۳، ص ۱۹۵-۱۹۶.
۲۶. شهرستانی، همان، عطاملك جوینی، همان.
۲۷. عطاملك جوینی، همان.
۲۸. شهرستانی، همانجا.
۲۹. همان، ص ۱۹۶.
۳۰. همانجا.
۳۱. همانجا.
۳۲. همانجا.
۳۳. عطا ملك جوینی، همان، ج ۳، ص ۱۹۷.
۳۴. شهرستانی، همانجا.
۳۵. همانجا.
۳۶. جوینی، همانجا.
۳۷. شهرستانی، همان، ج ۱، ص ۱۹۷.
۳۸. خواجه نصیرالدین طوسی، تصورات، ص ۱۴۸.
۳۹. مارشال هاجسن، فرقهی اسماعیلیه، ص ۷۶.
۴۰. فرهاد دفتری، تاریخ و عقاید اسماعیلیه، ص ۴۲۲.
۴۱. ر.ك: رشیدالدین فضلاللَّه همدانی، همان، ص ۱۲۷-۱۳۱؛ جمالالدین كاشانی، همان، ص ۱۶۲ و ۱۶۵-۱۶۶.
۴۲. شهرستانی، همان، ص ۱۹۵.
۴۳. همان، ص ۱۹۷.
۴۴. مارشال هاجسن، همان، ص ۷۸-۷۹.
۴۵. همان، ص ۷۸.
۴۶. شهرستانی، همان، ص ۱۹۷.
۴۷. هاجسن، همان، ص ۷۹.
۴۸. نظام الملك طوسی، همان، ص ۳۱۱ و ر.ك: شهرستانی، همان، ص ۱۶۸ و ۱۹۲.
۴۹. ابن اثیر، الكامل فی التاریخ، ج ۸ ، ص ۱۷۲-۱۷۳.
۵۰. فرهاد دفتری، همان، ص ۱۳۵، ۱۳۶ و ۴۰۳.
۵۱. هفت باب بابا سیدنا، ص ۳۹۱.
۵۲. مارشال هاجسن، همان، ص ۳۳۶.
۵۳. ر.ك: خواجه نصیرالدین طوسی، همان، ص ۱۲۳- ۱۴۸.
۵۴. همان، ص ۱۲۳.
۵۵. نیشابوری، ص ۴۰؛ راوندی، ص ۱۵۶.
۵۶. نیشابوری، ص ۴۲؛ حسینی، ص ۷۹؛ ابن اثیر، ج ۸، ص ۲۴۲.
منابع:
- ابن اثیر، عزالدین ابوالحسن علی، الكامل فی التاریخ (بیروت، دارالفكر، ۱۳۹۸ ق / ۱۹۷۸م).
- اشعری قمی، سعدبن عبداللَّه، المقالات و الفرق (تهران، مركزانتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۶۱ش).
- برتلس، آندره، ناصر خسرو و اسماعیلیان، ترجمه یحیی آرین پور (تهران، بنیاد فرهنگ، ۱۳۶۴ش).
- جوینی، علاءالدین عطاملك، تاریخ جهانگشا، تصحیح محمد بن عبدالوهاب قزوینی (تهران، ناشر نقش قلم، ۱۳۷۸ش).
- حسینی العلوی، ابوالمعالی محمد، بیان الادیان، تصحیح عباس اقبال آشتیانی و محمد تقی دانش پژوه، به اهتمام سید محمد دبیرسیاقی (تهران، انتشارات روزنه، ۱۳۷۶ش).
- حسینی، صدرالدین بن علی، كتاب اخبار الدوله السلجوقیه، تصحیح محمد اقبال (بیروت، دارالافاق الجدیده، ۱۴۰۴ ق / ۱۹۸۴م).
- دفتری، فرهاد، «باطنیه»، دانشنامه جهان اسلام (بنیاد دایرهٔ المعارف اسلامی، ۱۳۷۳ش).
- -، تاریخ و عقاید اسماعیلیه، ترجمهی فریدون بدرهای (تهران، نشر و پژوهش فرزان، ۱۳۷۶ش).
- راوندی، محمدبن علی، راحهٔ الصدور و آیهٔ السرور، تصحیح محمد اقبال و مجتبی مینوی (تهران، انتشارات امیر كبیر، ۱۳۶۴ش).
- شهرستانی، ابوالفتح محمد بن عبدالكریم، الملل و النحل، تحقیق محمد سید كیلانی (بیروت، دارالمعرفهٔ، بیتا).
- طوسی، نصیرالدین، تصورات یا روضه التسلیم، تصحیح و لادیمیر ایوانف (تهران، نشر جامی، ۱۳۶۳ش).
- طوسی، نظام الملك، سیرالملوك یا سیاستنامه، تصحیح هیوبرت دارك (تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۷۲ش).
- كاشانی، جمالالدین ابوالقاسم عبداللَّه، زبدهٔ التواریخ، (بخش فاطمیان و نزاریان)، به كوشش محمد تقی دانش پژوه (تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، ۱۳۶۶ش).
- كلینی رازی، ابوجعفر محمد، الاصول من الكافی، تصحیح شیخ نجم الدین الاملی و علی اكبر غفاری (تهران، مكتبه الاسدیه، ۱۳۸۸ق).
- نوبختی، ابومحمد حسن، فرق الشیعه نوبختی، ترجمه و تعلیقات محمد جواد مشكور (تهران، مركز انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۶۱ش).
- ناصر خسرو، روشنایی نامه، تصحیح یازیچی و بهمن وحیدی (تهران، انتشارات توس، ۱۳۷۳ ش).
- نیشابوری، ظهیرالدین، سلجوقنامه، به اهتمام اسماعیل افشار حمیدالملك (تهران، كلاله خاور، ۱۳۳۲ش).
- هاجسن، مارشال، گ.س، فرقه اسماعیلیه، ترجمهی فریدون بدرهای (تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ چهارم، ۱۳۷۸ش).
- همدانی، رشیدالدین فضلاللَّه، جامع التواریخ، قسمت اسماعیلیان و فاطمیان و نزاریان و داعیان و رفیقان، تصحیح محمدتقی دانش پژوه (تهران، انتشارات علمی و فرهنگی ۱۳۳۸ش).
- هفت باب بابا سیدنا (مؤلف مجهول)، ملحق به فرقه اسماعیلیه هاجسن (۱۳۷۸ش).
منبع:فصلنامه تاریخ اسلام ، شماره ۱۵
منبع : خبرگزاری فارس
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست