پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

روان شناسی بین فرهنگی


روان شناسی بین فرهنگی
فرهنگ واژه گسترده ای است كه به نگرشها، عقاید و رفتارهای گروهی از مردم كه با هم در ارتباط هستند و از یك نسل به نسل دیگر منتقل می شود اشاره می كند (ماتسوموتو۲۰۰۰). هویت فرهنگی یك فرد متأثر از عواملی چون تاریخچه نژادی، ملیت، قومیت، مذهب و زبان اوست. وقتی این تعریف وسیع در مورد مردم سراسر دنیا بكار برده می شود می توان گفت حدود ۴۰۰۰ فرهنگ مختلف در دنیا وجود دارد. مطالعه درباره تفاوتهای بین فرهنگها و تأثیرات فرهنگی بر روی رفتار اهداف اصلی روانشناسی بین فرهنگی است (باتان كورت و لوپز، ۱۹۹۳: سگال و دیگران، ۱۹۹۸).ما مردم اطراف كره خاكی ویژگیهای مشترك زیادی با هم داریم ما همه می خوریم، می خوابیم، تشكیل خانواده می دهیم، در جستجوی شادی هستیم، برای افراد از دست داده خود سوگواری می كنیم. با این حال شیوه ای كه حالات انسانی را از خود بروز می دهیم می تواند به طور قابل توجهی در بین فرهنگ های مختلف، متفاوت باشد. چه چیزی می خوریم، كجا می خوابیم، چگونه تشكیل خانواده می دهیم، تعریفمان از شادی و شیوه بیان غمگینی هایمان می تواند در فرهنگ های مختلف به اشكال متفاوتی باشد.به همین دلیل است كه متوجه می شویم كه چرا هاری تراندیس، روان شناس (۱۹۹۴) بیان داشت «همه فرهنگ ها به طور همزمان خیلی مشابه و خیلی متفاوت باهمند.»
همان طور كه ما درون یك فرهنگ رشد می كنیم هنجارهای فرهنگی یا قواعد رفتاری فرهنگمان را یاد می گیریم. هنجارهای فرهنگی را می فهمیم و درونسازی می كنیم و ما بدون تفكر گرایش به انجام آن هنجارها پیدا می كنیم. به عنوان مثال، براساس هنجار غالب فرهنگی در ایالات متحده، نوزادان؛ كودكان نوپا و كودكان كوچك، به طور عادی نمی توان پنداشت كه آنها در همان تختخوابی بخوابند كه والدینشان می خوابند. در بسیاری از فرهنگ های دور دنیا خوابیدن كودكان در تختخواب و كنار والدین و بزرگسالان فامیل مورد تأیید و تصدیق است (مورلی و دیگران، ۱۹۹۲). اعضای این فرهنگ ها اغلب تعجب می كنند و حتی شوكه می شوند از این كه در ایالات متحده نوزادان و كودكان كوچك در شب جدا از والدین خود می خوابند.
با در نظر گرفتن عادات و سبك های خوابیدن، بسیاری از مردم به طور طبیعی گرایش به پذیرش قواعد فرهنگی خود به صورت آنچه كه رفتار بهنجار تلقی می شود، دارند. این تمایل كه ما فرهنگ خودمان را به عنوان فرهنگ بهنجار بدانیم و به واسطه آن فرهنگ های دیگر را مورد قضاوت قرار دهیم نژادپرستی نامیده می شود (تراندیس ۱۹۹۴). گرچه آن ممكن است گرایش طبیعی باشد. نژادپرستی می تواند ما را سوق دهد كه ما نتوانیم از تاریخچه فرهنگی مان جدا شویم و باعث سوگیری رفتارمان جهت درك سایر فرهنگها گردد. (ماتسوموتو ۲۰۰۰). نژادپرستی همچنین می تواند مانع آگاهی ما از این شود كه چگونه رفتارهای ما به وسیله فرهنگمان شكل می گیرد.احتمالاً میزانی از نژادپرستی غیر قابل اجتناب است ولی نژادپرستی بیش از اندازه می تواند منجر به این شود كه ما نتوانیم فرهنگ های دیگر را تحمل كنیم. اگر اعتقاد ما بر این باشد كه شیوه نگریستن ما به چیزها یا نوع رفتار كردن ما فقط شایسته و درست است، شیوه های دیگر تفكر و رفتار كردن نه تنها بیگانه به نظر می رسد بلكه مسخره، پست، غلط یا غیر اخلاقی نیز به نظر می رسد.علاوه بر تأثیرگذاری فرهنگ بر رفتار ما، فرهنگ بر چگونگی اظهار نظر به خودمان را نیز مشخص می كند (كیتایاما و دیگران، ،۱۹۹۷ ماركوس و كیتایاما، ۱۹۹۱ و ۱۹۹۸). در بسیاری از نقاط ایالات متحده، كانادا، استرالیا، نیوزیلند و اروپا فرهنگ غالب فرهنگ فردگرایی است كه در آن تأكید بر نیازها و اهداف فردی بیشتر از تأكید بر نیازها و اهداف گروهی است (تراندیس۱۹۹۶،). در جوامع فردگرا، رفتارهای اجتماعی بسیار بیشتر تحت تأثیر ترجیحات و نگرشهای فردی است تا هنجارها و ارزش های اجتماعی. در چنین فرهنگ هایی، شخص، مستقل، خود مختار و متمایز از دیگران است. هویت فردی به وسیله پیشرفت های شخصی، توانایی ها و برجستگی های شخصی مشخص می شود.در عوض در فرهنگ جمع گرا تأكید بر نیازها و اهداف گروهی بیشتر از اهداف و نیازهای فردی است. رفتار اجتماعی به حد بسیار زیادی متأثر از هنجارهای فرهنگی است تا نگرش ها و ترجیحات فردی.در یك فرهنگ جمع گرا، شخص بسیار وابسته به دیگران است، (سیمون و دیگران، ۱۹۹۵). روابط با دیگران و انطباق با گروه بزرگتر مانند خانواده یا قبیله عناصر كلیدی و اصلی هویت فردی اند.فرهنگهای آسیا، آفریقا، آمریكا ی جنوبی و مركزی جمع گرا هستند. براساس نظر تراندیس (۱۹۹۵)، دو سوم جوامع بشری در فرهنگ های جمع گرا زندگی می كنند.تفاوت بین جوامع فردگرا و جمع گرا در روان شناسی بین فردی مفید است. با این حال روان شناسان مراقبند این موضوع را به هر عضو و یا هر جنبه ای از یك فرهنگ تعمیم ندهند. برخی از فرهنگ ها نه كاملاً فردگرایند و نه كاملاً جمع گرا، بلكه در مكانی بین این دو قرار دارند (كاجی شباسی ۱۹۹۷). برای روان شناسان این موضوع دارای اهمیت است كه بدانند بین اعضای هر فرهنگ تفاوت های شخصی زیادی وجود دارد (گادی كونست و بوند، ۱۹۹۷). در نظر گرفتن این شرایط و ویژگی ها در تحقیقات بین فرهنگی از اهمیت خاصی برخوردار است.

ترجمه: علی اسماعیل
منبع: كتاب psychology
by:Hockenbury and Hockenbury ۲۰۰۳
منبع : روزنامه همشهری