چهارشنبه, ۱۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 5 February, 2025
مجله ویستا
حزب اقلیت
احزاب دولتی، از دیدگاه مردم و علاقمندان به تاریخ، اغلب ملالآور و بیفایده بهنظر میرسند و البته این حس غیرطبیعی نیست؛ چراكه بوی رفتارهای فرمایشی و رسمی از آنها به مشام میرسد؛ اما بههرحال قابل انكار هم نیست كه بخش مهمی از اندیشه و رفتار حاكمان یك جامعه، در احزاب و سازمانهای رسمی وابسته به آنها نمود پیدا میكند و شناخت این احزاب، لایههای زیرین حكومتها را قابل دسترسی مینماید. حزب مردم ایران كه توسط اسدالله علم در اردیبهشت ۱۳۳۶ اعلام موجودیت كرد، بهتدریج به یكی از احزاب اصلی در شیوه جدید حكومت ایران تبدیل شد و توانست نقش موثری در كسب وجهه داخلی و خارجی برای رژیم شاه ایفا كند. این حزب به همراه حزب ملیون دكتر اقبال نمایشنامه سیاسی ایران دموكراتیك! را به صحنه اجرا گذاشتند و توانستند برخی روشنفكران و نخبگان ایران را در قالب فعالیتهای حزبی در خدمت نظام سلطنت درآورند. هرچند هر دو حزب مورد حمایت شاه بودند اما دلیلی بر عدم جاهطلبی و رقابت انتخاباتی میان آنها وجود نداشت و ازهمینرو باید گفت در عین فرمایشیبودن این احزاب، میتوان از خلال اقدامات و عملكرد آنها نكتههای تاریخی مهمی را استخراج كرد.
اولین دوره مشروطه در سال ۱۲۹۹ با كودتا به افول رفت؛ دوره دوم با دیكتاتوری رضاشاه آغاز و با كودتای بیستوهشتم مرداد ۱۳۳۲ پایان یافت و ازآنزمان دوره حكومت محمدرضاشاه آغاز شد. او قدرت خود را در چارچوب استبداد بازسازی كرد و در زمان دیكتاتوری او نخبگان و نهادهای سیاسی مستقل از دولت، منزوی و به حاشیه سیاست رانده شدند. شاه در راستای روحیات جاهطلبانهٔ خود و با نمایش چهرهای دموكراتیك از ایران، احزاب سیاسی دولتی را بنا نهاد و این، آغاز مرحلهای جدید در مسیر فعالیتهای حزبی ایران بود.
تحزب در ایران قدمت زیادی ندارد. اولینبار پس از مشروطه بود كه به تبع وقوع تغییراتی در ساختار سیاسی ایران و شكلگیری مجلس، زمینه تشكیل احزاب فراهم آمد. اما دوران حكومت رضاشاه به ركود و در نهایت فروپاشی احزاب منجر شد. با سقوط رضاشاه، وقوع جنگ جهانی دوم و اشغال ایران از سوی متفقین، تغییراتی جدید به وجود آمد و سبب احیای مجدد فعالیت احزاب در ایران شد؛ چنانكه از زمان سقوط رضاشاه تا كودتای بیستوهشتم مرداد ۱۳۳۲، شاهد فعالیتهای گستردهای از احزاب هستیم. اما احزاب علیرغم رسالتی كه بر عهده گرفته بودند و باید به منافع كلی كشور توجه میكردند، متأسفانه اهداف و منافع شخصی، گروهی و طبقهای و حتی نفوذ خارجی را برگزیدند و همین مساله باعث تضعیف احزاب شد.
پس از كودتای بیستوهشتم مرداد، محمدرضا پهلوی دست به اقداماتی زد كه به انحراف احزاب از رسالت اصلی و ایجاد احزاب دولتی انجامید. شاه نوعی نظام حزبی دلخواه خودش را در كشور به جریان انداخت و سعی كرد به اقتباس از نظام حزبی كشورهای انگلیس و امریكا، نظام دوحزبی را در كشور ایجاد كند. حزب اكثریت «ملیون» پس از مدتی جای خود را به حزب ایران نوین داد و حزب اقلیت «مردم» نیز توسط امیر اسدالله علم بنیان گذاشته شد.
كتاب «حزب مردم»، اثر محمود لالوی[i] عملكرد حزب دولتی مردم را تا حد امكان از زوایای مختلف و با توجه به منابع و اسناد موجود ــ كه بسیار كم هستند ــ بررسی میكند، و به پرسشهایی درخصوص علت و نحوه شكلگیری این حزب، تحولات درونی حزب و مواضع آن در برابر حوادث و تحولات سیاسی زمان خود، پاسخ میدهد. این كتاب، سه بخش و شش فصل دارد. بخش اول آن، دارای دو فصل میباشد. در فصل اول تحت عنوان «از تشكیل حزب مردم تا پایان دوران شكوفایی حزب»، مباحث مقدماتی تشكیل حزب مردم ذكر میگردد و فصل دوم وضعیت حزب مردم را در ایام دبیركلی اسدالله علم مورد بررسی قرار میدهد. بخش دوم، «از ركود و اختلاف تا فروپاشی حزب مردم» نام دارد. در فصل اول این بخش، وضعیت حزب مردم در ایام دبیركلی یحیی عدل و در فصل دوم، آخرین سالهای فعالیت حزب مردم، مورد بررسی قرار گرفته است. بخش سوم، «ساختار، سازمان و مواضع حزب مردم» نام دارد كه تشكیلات، سازمانها و نهادهای حزب در فصل اول، و سیاستها و مواضع آن، در فصل دوم بررسی میشوند. مقاله حاضر درواقع برگرفتهای از كتاب مذكور میباشد.
● ایران در آستانهٔ تشكیل حزب مردم
تشكیل نخستین احزاب، همزمان با مجلس دوم صورت گرفت؛ چراكه گروهی از انقلابیون معتقد بودند در مجلس باید فراكسیون وجود داشته باشد و از آن پس بود كه احزاب دموكرات و اعتدال رسمیت یافتند. این دو حزب در سال اول فتح تهران به وجود آمدند و نبض مجلس در اختیار این دو حزب بود. البته احزاب كوچكتر نیز وجود داشتند كه بهعنوانمثال، اتفاق و ترقی را میتوان نام برد؛ اما این احزاب، بهخاطر پایینبودن تعداد نمایندگانشان در مجلس، از قدرت چندانی برخوردار نبودند. علاوه بر احزابی كه در داخل مجلس دوم نماینده داشتند، احزاب دیگری با مرام سوسیالیستی در خارج از مجلس به وجود آمدند اما دركل، ضعیف بودند. عمر مجلس دوم با اولتیماتوم روسیه به ایران درخصوص ماجرای اخراج مورگان شوستر، به پایان رسید. پس از مدتی، آمادگی برای انتخابات مجلس سوم از سوی احزاب آغاز شد. دو حزب مهم برای موفقیت كاندیدهای خود شروع به فعالیت كردند و ازاینمیان، دولت نگران حزب دموكرات بود. در مجلس سوم كه توسط احمدشاه افتتاح شد، احزاب اعتدالیون و دموكرات دچار تفرقه و ضعف گردیدند؛ چنانكه اعتدالیون به دو دسته آزادیخواه و روحانی تقسیم شدند.
جنگ جهانی آغاز گردید و دامنه درگیریها و منازعات بین قدرتهای بزرگ به داخل ایران نیز كشیده شد. نفوذ نیروهای روس به ایران و مهاجرت عدهای از نمایندگان مجلس ــ كه عمدتا از آلمان طرفداری میكردند ــ به قم و سپس كرمانشاه و تشكیل دولت ملی، به عمر مجلس سوم خاتمه داد. در این مهاجرت، بین دموكراتها بر سر نوع رابطه با آلمان اختلاف به وجود آمد و باعث تضعیف این حزب شد و سرانجام احزاب دموكرات و اعتدال منحل شدند.
در مجلس چهارم فعالیت احزاب روند تازهای به خود گرفت. سیدحسن مدرس گروهی به نام اصلاحطلبان را به وجود آورد. این جمعیت بدون تشكیل یك حزب منظم، با گردهمآوردن افراد متفرق و احزاب قدیم، در مقابل حزب نوتاسیس سوسیالیست، نقش اقلیت را ایفا میكرد.
انتخابات دوره پنجم با دخالت رضاخان و عوامل او همراه بود. رضاخان میدانست كه باید هرطورشده برای اجرای نقشههایش كنترل مجلس را به دست بگیرد. در تركیب مجلس پنجم، اصلاحطلبان بر سوسیالیستها برتری داشتند اما این وضعیت برای همیشه پایدار نماند. سیلی یكی از اعضای حزب تجدد به مدرس بعد از نطق او در مجلس، بهانهای مناسب به دست نمایندگانی داد كه با بیمیلی یا تحت فشار عضویت در فراكسیون حزب تجدد را پذیرفته بودند تا از جمع آنها خارج شوند. پس از این حادثه، فراكسیون تجدد تنها ماند و اعضای آن به چند فراكسیون تقسیم شدند: تجدد، قیام، آزادیخواه، ملیون و تكامل. این حوادث، اعتراضات مردم در خارج مجلس را در پی داشت و باعث شد رضاخان دست از شعار جمهوریخواهی بردارد. مهمترین كار مجلس پنجم خلع قاجاریه از سلطنت بود.جنگ جهانی دوم، تحولاتی اساسی را در كشور به وجود آورد. رضاخان كه سیاست گرایش به آلمان را در پیش گرفته بود، سعی نمود با اعلام سیاست بیطرفی موقعیت خود را حفظ نماید اما مصالح قدرتهای بزرگ، غیر از این بود. پس از چندی ایران به اشغال متفقین درآمد؛ در نتیجه رضاخان مجبور به استعفا گردید و از كشور خارج شد.
اولین حزبی كه پس از اشغال ایران توسط متفقین ایجاد شد، حزب توده مردم بود كه ابتدا عقاید كمونیستی و تبلیغ درجهت مرام اشتراكی را در اساسنامه خود نگنجانیده بود. حزب توده در سه مرحله ضرباتی دریافت كرد: اولین ضربه پس از تخلیه آذربایجان از سوی شوروی و بازپسگیری آن توسط نیروهای ایران بر این حزب وارد شد، ضربه دوم به هنگام ترور ناموفق شاه و نسبتدادن آن به حزب توده و سومین ضربه در جریان ملیشدن صنعت نفت صورت گرفت. حزب توده دركل كارنامه ناموفقی داشت. پس از كودتای بیستوهشتم مرداد، از سوی دولت با این حزب شدیدا برخورد شد.
در برابر حزب توده كه طرفدار سیاستهای شوروی بود، سیدضیاءالدین طباطبایی حزب ارادهٔ ملی را تأسیس نمود. این حزب طرفدار انگلیس و ضد شوروی بود و ضیاءالدین درواقع دستنشانده انگلیس به حساب میآمد.
حزب دموكرات ایران نیز توسط قوام به وجود آمد. به قوام توصیه شده بود از تشكیل احزاب مستقل در مقابل حزب توده پشتیبانی نماید. این حزب در هشتم تیرماه ۱۳۲۵ تشكیل شد و اولین حزبی بود كه در ایران، بر خلاف اصول و مبانی تحزب، از بالا تشكیل میشد و در ایجاد آن از قدرت دولتی استفاده میگردید. قدرت قوام باعث شد افراد زیادی اطراف او را بگیرند و حزبش را رونق دهند. قوام درواقع برای سركوبی حزب توده به میدان آمده بود اما حزب او در مجلس پانزدهم چندان رأی نیاورد و او سرانجام از صدارت كنار رفت.
از زمان بهسلطنترسیدن محمدرضا پهلوی، گرچه جریان قدرت به نفع وی در حركت بود، اما این مسیر به تسلط مطلق و بلاشرط وی بر امور منجر نشد. كودتای بیستوهشتم مرداد، فرصتی طلایی را برای شاه به وجود آورد تا مخالفان خود را سركوب كند اما هنوز جبهه ملی و حزب توده تهدیدی جدی برای شاه به حساب میآمدند. برای امریكا نیز از جهاتی كشور ایران مهم بود و بههمیندلیل وقتی دولت كودتا با بحران مالی شدیدی روبرو بود، كمكهای مالی و نظامی امریكا بهسوی شاه سرازیر گردید.
در این دوره اصل ملیشدن صنعت نفت، به صورت امری پذیرفتهشده درآمد و طی قراردادی بین شركت ملی نفت ایران و كنسرسیومی متشكل از شركتهای نفتی غربی به امضا رسید. این قرارداد، ایران را قادر میساخت با صادرات نفت به درآمدهایی دست پیدا كند. درهمین دوره سازمان جاسوسی ساواك توسط كمكهای مستقیم امریكا در ایران ایجاد شد. شاه سپس سپهبد زاهدی را مجبور به استعفا كرد و حسین علا را به جای وی به نخستوزیری برگزید.
با بازگشت مجدد شاه به قدرت در پی كودتایی كه انگلیس و بهویژه امریكا در اجرای آن نقش اساسی و موثر داشتند، وی سعی كرد اصلاحات سیاسی و اقتصادی مورد نظر خود را در كشور اجرا كند. شاه سعی نمود ترفندهایی را برای راضینگهداشتن خارجیها ــ كه متحدان اصلی او بودند ــ و نیز برای ساكتكردن منتقدان داخلی، به اجرا گذارد؛ ازاینرو ایجاد سیستم حزبی جدید حائز فوایدی برای رژیم بود:
۱ــ شاه با الگوبرداری از نظام دو حزبی امریكا و انگلیس، ضمن نشاندادن تمایل خود به غرب، سعی میكرد نمایشی از دموكراسی غرب را به اجرا گذارد.
۲ــ گسترش روبهتزاید طبقه متوسط جامعه، شاه را وادار مینمود از ابزارهای تازهای برای كنترل این طبقه جدید و هدایت فعالیتها و تكاپوهای آنان به نفع خود، استفاده كند. قدرت و نفوذ این طبقه تاثیر بسزایی در نهادهای اجتماعی و سیاسی جامعه داشت.
۳ــ تشكیل حزب، نشانهای از وجود دموكراسی و آزادی در جامعه بهحساب میآمد تا آزادانه دیدگاههایشان را در قالب آن بیان كنند، خواستار اجرای این خواستهها باشند و یا دست به انتقاد بزنند. البته شاه قلباً به این آزادی اعتقاد نداشت اما بههرحال سعی میكرد ظواهر قضیه را حفظ كند.
۴ــ با وجود اقدامات سركوبگرانه شدید، هنوز مخالفان بالقوه وجود داشتند. در میان این مخالفان، گروهها و افرادی بودند كه مخالفت آنها ریشهای نبود و در صورت دیدن روی خوش از طرف رژیم، به همكاری با رژیم و طبعا برخورداری از مزایای این همكاری، حاضر میشدند. این میتوانست در چارچوب فرصتطلبی سیاسی نظام حزبی شاه برای این گروهها میسر گردد، بهویژه جذب اقلیتها میتوانست مخالفان را به سوی رژیم بكشاند و یا حداقل آنها را به سكوت وادارد. به این منظور احزاب ملیون و مردم، به قصد جلب همكاری اعضای بالقوهٔ جناح مخالف ایجاد شدند. در مورد كارگران نیز نداشتن سازمانی كه به وسیله آن خواستههای خود را بیان دارند، آنان را بهسوی اقدامات شدید سوق میداد، درحالیكه وجود حزب میتوانست از وقوع این پیشامدهای ناگوار جلوگیری كند.
۵ــ نبود احزاب و تشكلهایی كه طرفدار رژیم باشند و بتوانند با فعالیت در جامعه، گروههای مخالف را در جای خود بنشانند و مخالفت آنها را بهصورتكنترلشده و ملایم درآورند، این ترس را در شاه به وجود آورد كه این مخالفتها از كنترل او خارج شوند و این مساله باعث تقویت و یا سوءاستفاده احزاب و گروههای مخالفی گردید كه از سوی رژیم ممنوع شده بودند اما همچنان به مخالفت مخفی خود ادامه میدادند. این گروهها از نظر شاه بسیار خطرناك بودند. از نظر شاه، ایجاد احزاب رسمی و كنترلشده، میتوانست موقعیت را از دست احزاب مخالف بگیرد و آنها نتوانند افراد مخالف رژیم را جذب كنند؛ ضمنآنكه بروز حوادثی مانند اعتصاب و شورش، ممكن بود فرصت مناسبی برای گروههای مخالف باشد تا آنها بتوانند به اهداف سیاسی خود برسند؛ و ازاینرو نیروی امنیتی از تاسیس احزاب مخالف جدید جلوگیری میكرد.
۶ــ قبل از كودتا و حتی پس از آن، شاه با سیاستمداران مقتدری مواجه شد كه كمتر به حرفهای شخصی شاه گوش میدادند و یا دارای توانایی بالقوهای بودند كه باعث میشد شاه چندان هم از اینكه چنین افرادی در صحنه حضور داشته باشند، خشنود نباشد. این سیاستمداران از هر فرصتی برای تضعیف و محدودكردن قدرت شاه ابایی نداشتند؛ بهعنوانمثال، قوام، رزمآرا و مصدق افرادی بودند كه شاه در تمامی دوران زمامداری خود بهشدت نسبت به وجود امثال آنها حساسیت داشت و همواره در برابر كسانی كه سعی داشتند قدرت سیاسی او را محدود كنند، سعی میكرد مردان سیاسی جوان و درعینحال حرفشنو را تربیت كرده و به گردونه سیاست وارد سازد.
۷ــ شاه بر اساس نظام حزبی میتوانست بر مجلس كنترل داشته باشد. شاه از كنترل مجلس دو نفع آنی داشت: ۱ــ جلوگیری از ایجاد مجلس مقتدری كه برخی گروهها بتوانند از طریق آن، قدرت شاه را تهدید كرده و تصمیمات خود را به وی بقبولانند، ۲ــ مجلس تحت كنترل، در جهت اهداف وی حركت نموده و به كارهای شاه جنبهٔ قانونی و رسمی میداد. شاه علیرغم تمایل به سیستم دوحزبی مقتبس از كشورهای غربی، هیچگاه حاضر نبود به موازین و شرایط این سیستم تن دهد و همواره میگفت: دیكتاتوری حزبی وجود ندارد و یا دوام نخواهد داشت. همیشه باید قوا، نیرو و یا تشكلی قدرتمند در رأس امور باشد تا هم بهعنوان كلید حل مشكلات عمل كند و هم از خونریزی جلوگیری نماید؛ و بیشك منظور شاه از این كلید، خود او بود.
● حزب مردم در دوره دبیركلی اسدالله علم (دوران شكوفایی)
پس از گسترش اقتدار همهجانبه شاه بر تمام شئون سیاسی، اقتصادی و اجتماعی كشور، شاه اصلاحاتی را در زمینههای اقتصادی و اجتماعی و سیاسی در پیش گرفت كه به انقلاب سفید موسوم شد. شاه، بهمنظور انجام اصلاحات سیاسی، به عنوان اساسیترین كار به ایجاد سیستم دوحزبی در كشور اقدام نمود، و در سخنرانیهای خود، همواره نسبت به سیستم دوحزبی، تمایل نشان میداد. علم، كه فردی جوان و سیاستمداری فعال و درعینحال از دوستان شاه بود، با توجه به این تمایل شاه، حزب مردم را تشكیل داد. ایجاد حزب، فرصتی دوباره به علم داد تا تصویر دیگری از خود در صحنه سیاست نشان بدهد. در آن زمان، اقبال، نخستوزیر بود و علم با او رقابت میكرد. وضعیت جدید در نظام سیاسی كشور به وجود آمد و سیاستمداران باسابقه، بهتدریج به صورتهای مختلف از صحنه سیاست كنار رفتند.علم در روز بیستوششم اردیبهشت ۱۳۳۶، با همكاری و مشاركت عدهای از روشنفكران، طی مصاحبهای مطبوعاتی تشكیل حزب مردم را اعلام كرد. وی در این نخستین مصاحبه، با ایراد انتقاداتی علیه اقبال، تلاش میكرد نشان دهد حزب مردم، یك حزب مخالف دولت است؛ بهویژهاینكه علم چند تن از تودهایهای سابق را نیز به حزب خود وارد كرده بود. با تشكیل حزب مردم، كشور به سوی سیستم حزبی مطلوب شاه پیش میرفت. حزب رقیب (ملیون) معتقد بود كه مهمترین ایراد حزب مردم، غیرمردمیبودن آن است.
یكی دیگر از دلایل بهوجودآمدن این احزاب، ترس از ایجاد یك حزب مردمی و خودجوش بود و لذا آنها در توجیه تاسیس خود، این مساله را پیش میكشیدند كه مفهوم دموكراسی پارلمانی و احزاب سیاسی برای مردم تازگی دارد. بااینهمه، تشكیل حزب مردم توسط علم ــ كه خود از مهرههای دولتی و وابسته به حكومت بود ــ محبوبیت و ارزش و اعتبار احتمالی این حزب را از همان ابتدا در نزد مردم و طرفداران تحزب مورد تردید قرار داد. حزب، به محل و جایگاه فعالیت كسانی تبدیل شد كه قصد وكیلشدن و یا رسیدن به مناسب اداری را داشتند و یا به خاطر پول و ثروت به آن پیوسته بودند. به دلایل زیادی، این حزب نتوانست در موقعیت یك حزب قدرتمند، به روند سیاسی خود ادامه دهد. این حزب، نه یك حزب مردمی بلكه پایگاه سیاسی وابستگان رژیم بود و همین عامل، باعث شد مردم خودبهخود از حزب رانده شوند.
در بیستوهشتم بهمن ۱۳۳۶ دكتر اقبال تشكیل یك حزب اكثریت را اعلام كرد. حزب ملیون كه همانند حزب مردم، برای كاملكردن نمایشهای رژیم درست شده بود، در چهاردهم اسفند اولین جلسه حزبی خود را برای تهیه اساسنامه تشكیل داد.
با توجه به ایجاد كارخانههای جدید، زمینه شركت جمعیتهای كارگری در تنشهای سیاسی فراهم شد. نامناسببودن شرایط اجتماعی و رفاهی این كارگران، زمینه را برای تبلیغات گروههای كمونیست فراهم كرده بود. بههمیندلیل، از اولین روزهایی كه حزب تشكیل گردید، تلاش و فعالیت رسمی برای جذب كارگران و اقشار كمدرآمد، آغاز شد تا خواستهای كارگران بهصورتملایم و در چارچوب و كانال حزبی بیان شود. حزب مردم از جهاتی تواناییهای لازم برای برعهدهگرفتن چنین مسئولیتی را دارا بود: اولاینكه به كارگران و افراد نیازمند حمایت، القا میشد كه میتوانند در قالب این حزب خواستههای خود را برای رسیدگی به گوش دولت حاكم برسانند. ثانیا حضور برخی افراد حزب توده كه اكنون در حزب مردم فعالیت میكردند، بر قدرت حزب برای تشكیل نیروهای كارگری و هدایت و جذب آنها افزوده بود.
گاه بر اثر اعتراض و شورش یا اعتصاب كارگران، فرصت مناسبی برای حزب ایجاد میشد تا به میان معترضین رفته و ضمن همدردی و انجام فعالیتهایی به نفع كارگران، آنها را به سوی خود جذب نماید. از جمله اعتصاباتی كه حزب به نفع خود از آنها بهرهبرداری نمود، اعتصاب كورهپزخانههای تهران بود. البته حزب مردم در راستای بهبود وضع كارگران و طبقات محروم جامعه، در چارچوب ساختار سیاسی و اقتصادی موجود آن روز اقدامات مفیدی نیز انجام داد. علم اعلام نموده بود ما برای تحقق آرمانهای كارگران ایران از هیچ اقدام قانونی خودداری نخواهیم كرد.
طبقه محروم اجتماعی دیگری كه مورد نظر احزاب مردم قرار گرفت، كشاورزان بودند. اصلاحات ارضی و بهبود وضع زندگی كشاورزان، آرزویی دیرینه برای آنها بود. شاه خواهان تقسیم اراضی شد و كمیسیونی برای این امر به وجود آمد. علم كه خود از مالكین بزرگ بود، از شاه خواست زمینهای او را در مازندران تقسیم كرده و در میان زارعین تقسیم نماید. علم سعی كرد با پشتیبانی از اصلاحات ارضی و شركت در آن، خود را مدافع حقوق كشاورزان و روستائیان جلوه دهد. او معتقد بود نباید این اصلاحات به طریق انقلابی و با برهمزدن نظم سیاسی موجود حاصل شود. علم معتقد بود اصلاحات كشاورزی باید به گونهای صورت پذیرد كه به رشد صنعتی منجر شود.
از زمان تشكیل حزب مردم تا تشكیل كنگره اول، حزب عموما فعالیتهای خود را به تبلیغات برای عضوگیری از میان اقشار و طبقات مختلف مردم، گروهها و جمعیتها و بیان محاسن احزاب موجود معطوف كرده بود. حزب مردم برای ایجاد انسجام بیشتر و آمادگی شركت در انتخابات دوره بیستم، تصمیم گرفت اولین كنگره خود را برگزار نماید. تشكیل این كنگره، از جهاتی برای حزب اهمیت اساسی داشت: یكی به این دلیل كه مردم فكر میكردند این حزب، حزبی دولتی و دستوری است و به فرمان شاه تشكیل شده و تمام مقامات آن انتصابی و تعیینشده هستند اما تشكیل كنگره میتوانست به كادر رهبری حزب مشروعیت دهد؛ زیرا اینبار مقامات ظاهرا به طریق رأیگیری توسط اعضای حزب برگزیده میشدند؛ دیگر اینكه تشكیل كنگره فرصت مناسبی برای نشاندادن خطمشی آینده حزب و در نتیجه كسب آمادگی و انسجام برای شركت در انتخابات بود. مقایسه میان كشورهای خاورمیانه كه در آنها نظام دیكتاتوری برقرار شده بود با ایران كه در آن سیستم دوحزبی شكل میگرفت، همواره از سوی اعضا و بهویژه از سوی علم، در سخنرانیها و تبلیغات به سود رژیم ایران مورد استفاده قرار میگرفت. آنها این امكان را نعمتی بزرگ میدانستند كه به مردم ایران عطا شده و باید موجب شكرگزاری و قدردانی مردم ایران از شاه شود. علم در این سخنرانی، علاوه بر تشریح فعالیتهای حزب، به تملقگویی از شاه و اقدامات خیرخواهانه وی برای مملكت پرداخت. هدف دیگر حزب از تشكیل كنگره، انتخابات دوره بیستم مجلس شورا بود.
مجلس شورای ملی از دستاوردهای نهضت مشروطه ایران بود و رژیم پهلوی از ابتدای تاسیس، سعی وافری داشت تا این نهاد مشروطیت را كه عامل مشروعیت رژیم بود، حفظ و كنترل كند. رژیم پهلوی با ایجاد احزاب میتوانست ضمن دخالت در روند انتخابات، نمایندگان مجلس را بهصورتدلخواه برگزیده و كنترل نماید.
مجلس بیستم از مزایای خاصی نسبت به مجالس قبلی برخوردار بود و همین مزایا بودند كه به انتخابات اهمیت میدادند: اولا طول دورههای مجلس از دو سال به چهار سال افزایش یافت. ثانیا تعداد نمایندگان مجلس از صدوسیوشش نفر به دویست نفر افزایش یافته بود و در نتیجه شانس بیشتری را برای انتخابشدن نامزدها فراهم میساخت. ثالثا پس از تشكیل دو حزب ملیون و مردم و تبلیغاتی كه در اطراف آنها صورت گرفت، مقرر بود انتخابات بهصورتحزبی برگزار شود. شاه اعلام كرده بود انتخابات باید آزاد و بهصورتحزبی برگزار گردد. باایناوصاف منوچهر اقبال اعلام كرد مصدقیها و تودهایها نمیتوانند نامزد انتخابات شوند و انتخابات فقط برای دو حزب ملیون و مردم آزاد است.
دو حزب ملیون و مردم، بازیگران اصلی مبارزات انتخاباتی دوره بیستم بودند. این دو حزب، مورد تایید دولت، دستنشانده آن و دارای منشا واحدی بودند؛ بااینهمه مبارزات انتخاباتی شدید و درعینحال گستردهای بین آن دو درگرفت كه حتی گاه به زدوخورد و درنهایت تقلب آشكار انجامید. در طول انتخابات، اولیای حزب مردم تصمیم گرفتند در تهران، با منفردین مخالف ملیون ائتلاف كنند. این ائتلاف از چند جهت برای حزب مردم حائز اهمیت بود: ۱ــ تحقق رسالت حزب در جذب گروههای مستقل و همسوكردن آنها با سیاستهای رژیم در قالب حزب مردم ۲ــ تقویت جبهه حزب مردم در مقابل حزب رقیب؛ چراكه منفردین از وجهه مردمپسندی نسبت به كاندیداهای حزبی برخوردار بودند.
بااینهمه، علیرغم قول و قرارهایی كه در مورد آزادی انتخابات از سوی شاه و سپس اقبال اعلام شده بود، روند انتخابات از همان ابتدا دستخوش تقلب گردید. حزب ملیون كه نهادهای اجرایی را در دست داشت، در انتخابات اعمال نفوذ كرد و حزب مردم نیز به نوبه خود در مناطقی كه توانایی داشت، از اعمال نفوذ خودداری نكرد اما سرانجام انتخابات به نفع حزب ملیون تمام شد. دولت حزبی از راههای مختلف دست به اعمال نفوذ در انتخابات زد و ازجملهاینكه پیش از انتخابات، رؤسای اداراتی را كه عضو حزب مردم بودند، از كار بركنار نمود و سرانجام انتخابات این دوره با شكست مقطعی حزب مردم خاتمه یافت و این حزب تنها توانست چهلوهفت كرسی را به دست آورد. اما به دنبال اظهار نارضایتی شاه از انتخابات و پیروی علم از او، حزب مردم با برگزاری اجتماعاتی نارضایتی خود را از انتخابات اعلام نمود و در جلسه فوقالعاده كمیته مركزی، حزب مردم تقاضای ابطال انتخابات را تایید كرد. به دنبال این درخواست، نمایندگان حزب ملیون با اكراه استعفا دادند و پسازآن، اقبال از نخستوزیری كناره گرفت و شریفامامی بهجای او نخستوزیر شد. علاوهبراین، علم نیز استعفانامه خود را از دبیركلی حزب مردم و عضویت در كمیته مركزی این حزب تسلیم كرد. حال این سوال پیش میآید كه دراینمیان، علت استعفای علم چه بود؟
علم در عین سرسپردگی به شاه، تمایل داشت در دستگاه رژیم به مدارج بالای قدرت و از جمله به نخستوزیری دست یابد. او دریافته بود كه برنامه حزبی مورد نظر شاه، آن است كه حزب مردم همواره یك حزب اقلیت باقی بماند و شاه هیچگاه اجازه نخواهد داد حزب اقلیت، دوست مورد تایید وی را سرنگون نماید. علم میدانست كه با وضعیت موجود هیچگاه به اهداف خود نخواهد رسید و با این وضعیت، باید همواره به دبیركلی یك حزب همیشه اقلیت اكتفا نماید. او میدانست كه خارج از چارچوب حزب، بهتر خواهد توانست مدارج ترقی را بپیماید. آنچه پس از استعفای علم رخ داد، این بود كه دوران شكوفایی و فعالیتهای گستردهٔ حزب نیز خاتمه یافت و ازآنپس، حزب، دوران ضعف و سستی ممتدی را تا زمان انحلال خود از سر گذراند.● از ركود و اختلاف تا فروپاشی حزب مردم (دبیركلی یحیی عدل)
وابستگی حزب به شخصیت علم، سبب شد خلأ بزرگی در رهبری حزب ایجاد گردد و لازم بود این خلأ به نحوی جبران شود. باتوجهبهاینكه در داخل حزب گرایشهای فكری و سیاسی و اهدافی متفاوت وجود داشتند، دستهبندیهایی در حزب به وجود آمده بودند كه سابقه آنها به زمان علم میرسید اما تا زمانیكه خود علم حضور داشت، مانع از گسترش آن شده بود. بارزترین جناحبندی حزب در زمان علم، جناحهای چپ و راست بودند. در رأس جناح چپ دكتر باهری قرار داشت كه اعضای برجسته حزب منحله توده و عده دیگری از افراد عادی حزب مذكور اعضای آن بودند و اكثریت اعضای حزب مردم به این جناح نزدیكی داشتند. در مقابل آنها، جناح راست قرار داشت كه افرادی مانند جمشید اعلم و دكتر هروند بینا آن را تشكیل میدادند. گروه راست با جناح چپ اختلاف نظر شدیدی پیدا كرده بود و سرانجام افرادی از جناح راست مانند دكتر بینا و پروفسور جمشید اعلم، دكتر رفعت، داود قطبی، سلیمان قطبی و چند تن دیگر استعفا كردند.
علم پس از استعفا، در جلسهای كه برای تعیین جانشین وی برگزار شده بود، گفت: «گرچه این كار برای من قدری مشكل است اما با تجربیاتی كه در حزب مردم و با سابقه و اطلاعاتی كه از فعالیت یكیك آقایان دارم، عقیده شخصی من این است كه به آقای پروفسور عدل رأی بدهم. ایشان مرد شایسته و مورد علاقه و اعتماد عموم جناحهای حزب هستند.» پس از این جلسه، در رأیگیری كه انجام شد، پروفسور یحیی عدل به دبیركلی انتخاب گردید و او نیز بهنوبه خود مهندس سعید هدایت را به قائممقامی خویش برگزید. عدل ازآنجاكه فردی چندان سیاسی نبود، یك عنصر بیطرف به شمار میرفت و بهتر مورد قبول تمام جناحها قرار گرفت؛ بهعلاوه عدل با دربار و شاه نیز روابط حسنهای داشت و این مساله باعث شد از گسترش اختلافات درونحزبی جلوگیری به عمل آید.
دو مساله مهم در زمان دبیركلی عدل، یكی انتخابات مجدد دوره بیستم مجلس شورای ملی و دیگری اختلافات درونی حزب بودند. در جلسه اول آذر ۱۳۳۹، اسامی كاندیداهای حزب مردم اعلام شد. تعداد كاندیداها حدود صدوسیوپنج نفر بودند. نخستوزیر وقت (شریفامامی) اعلام كرد كه دولت در امر انتخابات بیطرف خواهد بود. تبلیغات در زمستان به گرمی انتخابات لغوشده تابستان نبود. عدل، دبیركل حزب مردم، این وضعیت را ناشی از آن میدانست كه مردم در تبلیغات قبلی احزاب را شناختهاند و لذا نیازی به تبلیغات زیاد نیست. در این میان تنها حزب مردم بود كه در سطحی محدود به تبلیغات پرداخت. حزب ملیون سرانجام بیش از حزب مردم از تقلب انتخاباتی زیان دید.
مجلس بیستم در دوم اسفند ۱۳۳۹ افتتاح شد و نواب رئیس، كارپردازان و منشیها از میان نمایندگان دو حزب مردم و ملیون انتخاب گردیدند. در پی استعفای شریفامامی، شاه دكتر علی امینی را به جای وی برگزید. حزب مردم با دولت جدید تشریك مساعی نمود و در جریان معرفی اعضای كابینه به مجلس، فراكسیون حزب مردم به دولت رأی اعتماد داد. در نوزدهم اردیبهشت ۱۳۴۰ شاه به درخواست امینی مجلس سنا و شورای ملی را منحل نمود. شاه در فرمان انحلال مجلس چنین توجیه آورد: «در این موقع كه دولت مقتدر و اصلاحطلبی را برای نجات مملكت از مشكلات موجود مامور نمودهایم، عقیده داریم كه هیچگونه مانعی نباید سر راه اقدامات اساسی و اصلاحی وجود داشته باشد.»
در تشریح عواملی كه باعث ركود حزب مردم شده بودند، باید گفت: از سویی، پروفسور عدل، صلاحیت و اقتدار لازم را برای اداره حزب نداشت و ازسویدیگر دولت امینی نیز اصلاحاتی را آغاز كرده بود كه تا اندازهای دست حزب مردم را برای انتقاد بسته و بهاصطلاح، این حزب مخالف خود را خلعسلاح كرده بود؛ زیرا اكثریت گروهی كه خود را منتقدین مینامیدند، اعضای جناح چپ و وابستگان به حزب توده بودند و جناح راست حزب سعی میكرد آنها را از حزب طرد كند. در این شرایط بود كه بهتدریج زمزمه انحلال حزب به گوش رسید؛ چراكه حزب به بلاتكلیفی و بنبست رسیده بود و ازاینرو تصمیم گرفته شد برای تعیین خطمشی حزب، دومین كنگرهٔ حزب تشكیل شود.
در این كنگره، قطعنامهای در نه ماده تصویب شد. مطابق این قطعنامه، حزب مردم، حكومت مشروطه سلطنتی را یگانه حكومت ملی دانسته و اهمیت زیادی برای اجرای اصول قانون اساسی قائل بود و بدون هیچگونه شائبهای، از شروع انتخابات طرفداری میكرد؛ چراكه تعطیلی اركان اصلی مشروعیت (مجلس) را درهرحال مفید به حال مملكت نمیدانست. در موارد دیگر، قطعنامه خواستار بهبود زندگی مردم، تحدید مالكیت، اصلاحات ارضی، صنعتینمودن كشور، عدم استقراض خارجی و درعینحال استفاده از فنون و تكنیك پیشرفته خارجی شده و توصیههایی را در زمینه سیاست خارجی و فرهنگ بیمههای اجتماعی برای كارگران، كارمندان و دهقانان ارائه میداد. بهطوركلی این كنگره موفقیتی برای عدل و جناح راست حزب بود. برگزاری موفقیتآمیز كنگره دوم و انتخاب افراد برای سرپرستی و اداره نهادهای حزبی، به این حزب جان تازهای بخشید. بااینهمه، علیرغم شكست منتقدان حزب، اختلافات بنیادی در حزب شدیدتر شد و این مساله، یكی از عمدهترین ضعفهای حزب بهشمار میرفت.
در راستای انجام اصلاحاتی كه رئیسجمهور امریكا برای ساختار اقتصادی ایران توصیه میكرد، امینی به نخستوزیری رسید. اما پس از مدتی شاه با دادن اطمینان به امریكا مبنیبرآنكه خود وی قادر به انجام چنین اصلاحاتی میباشد، اسدالله علم را جایگزین امینی نمود. ازآنجاكه علم از وابستگان حزب مردم بود، این مساله مورد مسرت حزب مردم قرار گرفت.
اصلاحات شاه كه تحتعنوان انقلاب سفید مطرح گردید، بهانهای بهدست داد تا حزب مردم دوباره فعال شود؛ زیرا جلسات شورای مركزی حزب مردم درواقع حول محور اصلاحات پیشنهادی شاه دور میزد. حمایت حزب مردم از انقلاب سفید، بهعنوان یك وظیفه به این حزب محول شده بود. انقلاب سفید با مخالفت گروههای بیشماری در جامعه مواجه شد و حزب مردم در راستای وظایف محوله، به دفاع، توجیه و حمایت از انقلاب سفید پرداخت.
ضعف حزب، باعث شد همواره دبیركل آن (یحیی عدل) در مظان اتهام، سستی و اهمال در اداره امور حزب قرار گیرد و او مجبور میشد بارها این مسائل را توجیه كند؛ ولی این توجیهات اعضای حزب را راضی نمیكرد. سرانجام، عدل استعفا داد اما با استعفای او موافقت نشد و همین سبب گردید وی از قدرت بیشتری برخوردار گردد. در این زمان چون حزب مردم هیچ تحركی نداشت، گروهی از آنان به حزب ایران نوین پیوستند و این نشانگر ضعف بود. در همین بین، علم از منصب نخستوزیری استعفا كرد و جای خود را به حسنعلی منصور داد. حزب مردم در آستانهٔ انحلال قرار داشت. با مسلمشدن اینكه حزب مردم منحل نمیشود و نیز بر اثر تغییراتی كه پروفسور عدل در جهت پویایی انجام داده بود، گروهی كه به حزب ملیون پیوسته بودند، درصدد برگشت برآمدند، اما از سوی حزب مردم با برگشت آنان موافقت نشد. اقداماتی كه عدل در جهت حفظ حزب انجام داد، بقای حزب مردم را تضمین كرد و همین امر سبب شد بزرگان حزب، برگزاری كنگره سوم حزبی را در دستور كار خود قرار دهند.در این كنگره، پروفسور عدل گزارشی از اوضاع حزب و عملكرد خود از زمان برگزاری كنگره دوم تا برگزاری كنگرهٔ سوم ارائه داد و اقدامات اضطراری خود را برای رفع بحران حزب برشمرد. بهعنوانمثال او به جای كمیته مركزی، یك كمیته اجرایی موقت انتخاب كرد. علاوهبراین، وی در گزارش خود خواستار كسب اختیارات بیشتری بود. همچنین كنگره سوم بهاتفاقآرا قطعنامهای را در بیستوچهار ماده به تصویب رسانید كه بیشتر موارد آن، به تعریف و تمجید از انقلاب سفید اختصاص داشت. درهمینزمان، هلاكو رامبد، لیدر فراكسیون حزب در مجلس شورای ملی، خود را برای سمت معاونت دبیر كل شایسته میدانست، ولی پروفسور عدل برای جلوگیری از تشنجات احتمالی، دكتر دفتری را برای این سمت انتخاب كرد. دراینبین رامبد بهتدریج به گروه طرفدار خود وسعت بیشتری داد. این فعالیتها سرانجام سبب شد دو گروه با دو فكر اساسی در حزب ایجاد شوند. گروه اول معتقد بودند بهتر است موقعیت فعلی حزب مردم همینطور كه هست محفوظ بماند و حتی از ورود و نفوذ سایر اشخاص جلوگیری شود اما گروه دوم، به رهبری رامبد، خواهان ایفای نقش واقعی یك حزب اقلیت بودند و استدلال میكردند چون پروفسور عدل در افكار عمومی خوشنام است، میتوان با استفاده از این موقعیت، حزب مردم را به صورتی درآورد كه در صحنه سیاست كشور، قوی و قابلملاحظه باشد.
انتخابات این دوره به شكست كامل حزب مردم انجامید و اكثریت كرسیها را حزب دولتی ایران نوین تصاحب كرد. این شكست برای حزب مردم ضربهٔ مهلكی بود و باعث ایجاد تضاد و چنددستگی و مخالفت گروهی از اعضای این حزب با كادر رهبری و دبیركلی حزب گردید. شكست حزب مردم چند دلیل داشت: اولاینكه حزب ایران نوین، بر عكس حزب مردم، برای تمامی حوزههای انتخاباتی كشور كاندیدا معرفی نمود. دوماینكه حزب ایران نوین از قدرت بیشتری برخوردار بود و در امر انتخابات دست به اعمال نفوذ زد. دراینهنگام، مقرر شد جلسه شورای عالی حزب مردم با حضور پروفسور عدل و اكثریت اعضای شورای عالی و فراكسیونهای پارلمانی به ریاست سناتور علامه وحیدی، رئیس شورای عالی، تشكیل گردد. در این جلسه، گزارش دبیركل كه مشتمل بر تعیین اوضاع متزلزل حزب و درخواست اختیارات ویژه بود، به رأی گذاشته شد و با اتفاقآرا مورد تصویب قرار گرفت. به دنبال این تحولات، كمیته مركزی حزب، اولین جلسه خود را تشكیل داد. در این جلسه تصمیم گرفته شد كلیه ارگانها و كمیسیونهای حزبی در تهران و شهرستانها تجدید سازمان شوند.
پس از انتخابات دوره بیستودوم و عملكرد بد حزب در جریان انتخابات، بار دیگر حزب مردم دچار ضعف، ركود، خردهگیری و اختلافات وسیع شد. این اختلافات سبب گردید جلسات شورای عالی حزب به اكثریت نرسد. عدم حضور این عده به علت اختلافات و دودستگی در حزب مردم و جلوگیری از پارهای تشنجات بود. نتیجه این دودستگی، ایجاد جناح پیشرو در حزب مردم بود. پس از انتخابات و شكستی كه به اعضای حزب مردم تحمیل شد، گرچه تااندازهای ركود در فعالیتهای حزب پدید آمد، ولی هرگز موجب توقف فعالیتها نشد و این امر كه دخالتهای حزب رقیب ــ ایران نوین ــ باعث ناكامی حزب مردم در رسیدن به اهداف خود شد، مكرراً شعار حزب قرار گرفته و به عنوان یك اصل ثابت همواره برای توجیه ناكامیهای حزب در برخورد با مسائل به كار میرفت. با نزدیكشدن زمان برگزاری انتخابات انجمن شهر، دامنه اختلافات گسترش بیشتری یافت و این امر، سبب شد جناحهای مختلف حزب بر سر آن به كشمكش با یكدیگر بپردازند؛ چنانكه جناح پیشرو حزب با صدور اطلاعیهای علیه دبیركل، معاونان و برخی از همكاران آنها، این افراد را فاقد صلاحیت رهبری یك حزب سیاسی دانستند.
با شدتگرفتن مخالفتها در حزب مردم، بهویژه به تبع صدور اطلاعیهٔ شدیدالحن جناح پیشرو، ساواك تمهیداتی را برای پایانبخشیدن به این اختلافات صورت داد. دراینحالوهوا بود كه انتخابات انجمن شهر در سراسر كشور آغاز شد. همزمانباآن، مبارزات انتخاباتی به خشونت گرایید و حزب ایران نوین یكبار دیگر بهسختی حزب مردم را مورد حمله قرار داد و سرانجام حزب مردم در انتخابات متحمل شكست شد. حزب مردم دورانی از ركود، ضعف و سستی را پشت سر گذاشته بود و اگر این وضعیت ادامه مییافت، سبب برچیدهشدن آن میشد اما ازآنجاكه رژیم، مایل بود كشور همچنان دارای سیستم دوحزبی باشد، بههرصورت بایستی این حزب پابرجا میماند. دراینبین ساواك گزارش ناامیدكنندهای از اوضاع درونی حزب مردم ارائه نمود كه در آن دو عامل جالب ذكر شده بود: ۱ــ فقدان رهبری ۲ــ دلسردی اعضا. این وضعیت، انجام تغییرات و اصلاحات عمیقی را در حزب مردم ضروری ساخت. در این تغییر و تحولات، پروفسور عدل به سمت ریاست كل حزب ــ كه اصولا سمتی تشریفاتی و خارج از تشكیلات حزب و اساسنامه آن بود ــ بسنده نمود و دبیركلی حزب را به علینقی كنی واگذار كرد.
● آخرین سالهای حزب مردم (فروپاشی)
انتخاب علینقی كنی به دبیركلی حزب، از جهاتی مناسب به نظر میرسید؛ زیرا او از دوستان علم بهحساب میآمد و از ابتدای تاسیس حزب به آن پیوسته بود؛ ضمنآنكه وی از جناحبندیهای حزب بهطورمشخص طرفداری نمیكرد. این مسائل دركل سبب شد او از طرف جناحهای موجود حزب پذیرفته شود. این انتخاب، اقدامی دیگر برای رهانیدن حزب از بنبست، و نیز در راستای احیای مجدد حزب و همچنین خشنودكردن عناصر ناراضی و مدعیان درون حزب بود. دبیركلی كنی با برگزاری انتخابات دوره بیستوسوم شورای ملی و دوره ششم مجلس سنا مصادف بود و درعینحال اولین آزمون بزرگ برای كنی بهشمار میرفت. انتخابات این دوره نیز علیرغم انتظار حزب مردم، برای این حزب دربردارنده شكست بود. كنی اعتقاد داشت برای بقا و حفظ موجودیت حزب، باید به نیروهای جدید و جوان توسل جست اما این اقدامات به مذاق افراد قدیمی خوش نیامد و درنتیجه آنها بر مخالفت خود افزودند. كنی نقش ساختگی حزب مردم بهعنوان حزب اقلیت را جدی گرفته بود؛ چنانكه در سخنرانیهای خود شدیدا به حزب ایران نوین و دولت حمله میكرد و همین مساله، سبب نگرانی شاه شد. این اقدامات كنی سرانجام موجب بركناری او از دبیركلی حزب مردم شد.گسترش جناحبندی در دوران دبیركلی كنی، باعث گردید پس از استعفای وی، پروفسور عدل نتواند دبیركل جدیدی برای حزب برگزیند؛ زیرا هركسی را برای این منصب انتخاب میكرد، با مخالفت بخشی از جریانات درون حزب مواجه میشد. بههمیندلیل او برای اداره امور حزب، یك دفتر سیاسی تشكیل داد. از همان ابتدای تشكیل دفتر سیاسی، جبههٔ واحدی در مقابل آن ایجاد شد و آن را غیرقانونی و انتصابی دانست و خواهان تشكیل جلسه شورای عالی حزب شد. با تشدید اختلافات در حزب مردم، این حزب مختصر تحركی را كه در زمان دبیركلی علینقی كنی به دست آورده بود، از دست داد و حتی به ركود و تعطیلی كشیده شد. دفتر سیاسی نهتنها باعث انسجام و بهبود وضعیت حزب نشد، بلكه بر دامنهٔ اختلافات گروهی درون حزب افزود.
سرانجام در جلسه شورای عالی حزب مردم كه در ششم تیرماه ۱۳۵۲ برگزار گردید، ناصر عامری به اتفاق آرا از سوی این شورا به سمت دبیركلی حزب برگزیده شد و گرچه انتصاب او بهظاهر به صورت انتخاب توسط شورای عالی حزب صورت گرفت، ولی اعضای عمده شورای عالی با این انتصاب اهداف دیگری را دنبال میكردند. عامری پس از برگزیدهشدن، طی سخنانی برنامه كار خود را اینگونه اعلام كرد: «یكی از وظایف مهم ما تجدیدنظر در مرامنامه و اساسنامه و برنامه حزب با توجه به تحولات عمیق در سال گذشته و شرایط سیاسی، اجتماعی، اقتصادی كشور و پیشرفت همهجانبه و سریع مملكت و نقش فعال و مؤثر حزب مردم است.»
در انتخابات داخلی حزب مردم، طرفداری هلاكو رامبد از ناصر عامری باعث شكست جناح جفرودی گردید. پس از چندی جناح طرفدار جفرودی، طی اعلامیهای، خود را اصلاحطلبان حزب مردم معرفی كردند و در این اعلامیه موارد متعددی از اختلاس، انجام كارهای خلاف اساسنامه و مرامنامه و همچنین كلیه سوءاستفادههای ناصر عامری را یكیك بر شمرده و وی را عامل سیا معرفی نمودند. علیرغم هشدارهای مقامات عالیرتبه مملكتی و نیز تذكرات ساواك به جفرودی و طرفداران وی، جفرودی دست از مخالفت علیه گردانندگان حزب مردم برنداشت. عامری سعی داشت رامبد و طرفدارانش را در چارچوب مقررات حزب درآورد و دبیركل حزب نیز سعی میكرد از قدرت رامبد و طرفدارانش بكاهد. ازآنسو جناح رامبد نیز بهتدریج با ایجاد اختلال در امور حزبی و مخالفتهای گاه و بیگاه و پنهان و آشكار و نیز ایجاد شایعات، زمینه را برای بركناری عامری فراهم ساختند.
با وجود مخالفتهای مختلف احزاب با عامری، او كوشش فراوانی در جهت گسترش نهادها و فعالیتهای حزبی از خود نشان داد تا موقعیت خود را در حزب تثبیت كند. وی بههمینمنظور تغییراتی را در حزب به وجود آورد. وی تلاش میكرد حوزههای حزب را در تهران گسترش دهد و برای تجدید فعالیتهای حزب در شهرستانها، فعالیتهای جدیدی را آغاز كرد؛ همچنین حوزههای استانی پیشبینی و تشكیل شدند. از دیگر وظایف حزب، تبلیغ و گسترش حزب در میان مردم و كارگران و عضوگیری بود كه عامری در راستای انجام آن سخت تلاش میكرد.
از مهمترین رخدادهای زمان دبیركلی ناصر عامری، تشكیل كنگره بود. هلاكو رامبد، بهعنوان رئیس كنگره، در سخنرانی خود به بررسی رویدادهای بین دو كنگره، انتقاد از حزب حاكم، انقلاب اداری، مبارزه با فساد و... پرداخت. در این قطعنامه مسائلی در مورد سیاست خارجی، درخواست از كادر رهبری برای تغییر قانون انتخابات، آمادگی حزب برای شركت در انتخابات آینده مجلس شورای ملی و درخواست برای گسترش نهادهای حزبی اشاره شده بود. یكی از اقدامات عامری تلاش برای جلب جوانان به امور سیاسی، از طریق سلولهای حزبی بود؛ همچنین او سعی میكرد با تشكیل كمیتههای آموزشی، ورزشی، بهداشتی و هنری پیوند حزب را با جوانان هرچهبیشتر توسعه و گسترش دهد. در این كنگره كار كمیسیونهای حزبی، در قالب یك قطعنامه تصویب گردید.
جناحبندیهای حزب مردم، همانطوركه سبب طرد جفرودی و طرفدارانش شد، دامنگیر عامری نیز گردید و رامبد كه با حمایت از دبیركلی عامری موجبات طرد جفرودی را فراهم كرده بود، اینك بهتدریج زیر پای عامری را خالی كرد و تلاش عامری برای كاهش اعمال نفوذ جناح رامبد در تصمیمگیریهای حزب بینتیجه ماند. ناكامی حزب در برگزاری انتخابات حوزه شهسوار و انجمنهای شهر و نیز تحریم انتخابات انجمنهای شهر در بابلسر، بهانه لازم را برای بركناری عامری در اختیار مخالفان گذاشت. او در موضعگیریهای خود در مورد مسائل مملكتی، دچار اشتباهاتی گردید كه در مواردی موجبات رنجش شاه را نیز فراهم كرد. عامری در دوران دبیركلی خود روش رهبری فردی را در پیش گرفته بود؛ چنانكه در بسیاری موارد، اعضای كمیته مركزی حزب مردم، از طریق روزنامهها از سیاست حزب خود با خبر میشدند؛ تااینكه سرانجام روزنامه مردم، تصمیم كمیته مركزی مبنی بر بركناری عامری از دبیركلی حزب را اعلام كرد.
پس از بركناری عامری مطبوعات افرادی را برای احراز این مقام نامزد میكردند. دراینمیان هلاكو رامبد، رهبر اقلیت مجلس شورای ملی نهتنها در حزب مردم از موقعیتی ممتاز برخوردار بود بلكه یكی از چهرههای معروف و فعال در میان نمایندگان مجلس بهشمار میرفت. همچنین از محمد فضایلی، رئیس شورای عالی حزب مردم برای این سمت نام برده میشد. در نهایت محمد فضایلی كه مورد تایید مقامات عالیرتبه مملكتی بود، به این سمت برگزیده شد. شخصیت او برای دبیركلی یك حزب اقلیت مناسب بود؛ چراكه وی آرامش و سكون را بر جنجال و انتقاد ترجیح میداد. اما پیشازآنكه فضایلی برنامههای خود را اجرا كند، نظر شاه تغییر كرد و بهیكباره نظام تكحزبی را برای كشور مناسبتر دانست. پس از این تصمیم شاه، حزب رستاخیز ملی تشكیل گردید و دیگر احزاب موجود، از جمله حزب مردم، بهناچار در آن ادغام شدند.
● ساختار سازمانی حزب مردم
هر حزب برای پیشبرد برنامهها و رسیدن به مقاصد و اهداف خود نیازمند آرمان و چارچوب مقرراتی خاصی است كه در قالب مرامنامه و اساسنامه بیان میشود. مرامنامه اهداف، وظایف و محیط فعالیت را معرفی میكند و اساسنامه، مجموعهٔ مقررات و اصول سازمان حزب را تبیین مینماید.
اولین مرامنامه حزب مردم، توسط مؤسسین حزب تهیه شد. برای تدوین آن، كمیسیونهایی ایجاد گردیدند و به آنها ماموریت داده شد تا مرامنامه حزب را با توجه به اهداف مورد نظر رژیم تهیه كنند.
مرامنامه حزب بارها دستخوش تغییر و تحول گردید. چنانكه پس از استعفای علم، پروفسور عدل برای حفظ حزب و خارجساختن آن از وضعیت ركود، به اقداماتی دست زد كه در اساسنامه پیشبینی نشده بودند. همچنین پس از كنگره سوم نیز اصلاحاتی صورت گرفت. پس از عدل، علینقی كنی برای تشكیل دفتر سیاسی در حزب، بار دیگر اصلاح اساسنامه را مورد توجه قرار داد. دركل باید گفت اساسنامه كه چارچوب اجرایی حزب را تشكیل میداد، در ادوار مختلف تاریخ این حزب تقریبا همیشه نادیده گرفته شد.
● عضویت در حزب
برای عضویت در حزب مردم بر طبق اساسنامه، شرایط و مراحلی تعیین شده بود: تابعیت ایران، نداشتن سوء شهرت، داشتن دو معرف از میان اعضای حزب، عدم عضویت در احزاب و جمعیتهای سیاسی دیگر، داشتن حداقل هشتسال سن. به این ترتیب كسانی كه شرایط را دارا بودند، پس از تایید صلاحیت به عضویت پذیرفته میشدند.سازمان حزب مردم برای فعالیتهای خود بر طبق اساسنامه، سازمانها و نهادهایی را به این شرح پیشبینی كرده بود: حوزه، كمیته ملی، سازمان شهرستان، سازمان مركزی. سازمان مركزی حزب مردم، شامل ارگانهای زیر بود: كنگره، شورای عالی، كمیته مركزی، دبیر كل هیات بازرسی، كمیته اجرایی، دفتر سیاسی، فراكسیون مردم.
بر طبق ماده سوم اساسنامه حزب، یكی از وظایف عضو، پرداخت حق عضویت بود و همه اعضای حزب باید حق عضویت مساوی پرداخت میكردند. از راههای دیگر كسب درآمد حزب، كمك اعضای برجسته و متمول حزب بود. آنان ازآنجاكه بقای حزب را برای پیشرفت خود لازم میدانستند، به آن كمك میكردند. همچنین افرادی كه به دنبال وكالت بودند، برای ادامه حیات حزب كمكهایی را در اختیار حزب میگذاشتند.
احزاب برای بیان نظریات، ایدهها، برنامهها و اهداف خود نیازمند نشریه و یا نشریاتی هستند. معمولا احزاب دارای نشریه مختص به خود به عنوان ارگان حزب و یا ناشر افكار حزب میباشند كه در آنها منحصراً تفكرات سیاسی و حزبی منتشر میگردد و از مواضع و سیاستهای حزب دفاع میشود. حزب مردم دارای سه ارگان بود: اندیشه مردم، مهر ایران و روزنامه راه مردم. علاوهبراین نشریات، نشریات دیگری نیز وجود داشتند كه در راستای ترویج اهداف و مرام حزب فعالیت میكردند. البته حمایت این نشریات مداوم نبود. آنها هرگاه كه منافعشان ایجاب میكرد، از حزب مردم طرفداری میكردند اما گاهی نیز به صف مخالفان آن میپیوستند.
● سیاستها و مواضع حزب مردم
یكی از مهمترین مسائل در ارتباط با حزب مردم، عضویت برخی از عناصر تودهای در این حزب میباشد. این مساله با عكسالعملهای متفاوتی در افكار عمومی داخل و نیز در خارج از كشور مواجه گردید. فعالیت وسیع اقلیت تودهای حزب مردم، سرانجام به صفآرایی و جناحبندی وسیع چپ و راست در داخل حزب انجامید. افشای جناحبندیهای درونی حزب، باعث عصبانیت علم و تشكیل جلساتی برای رفع این اختلافات شد. گسترش فعالیت عناصر توده در حزب، سبب شد مقامات عالیرتبه كشور خواستار تصفیه در حزب مردم و طرد عناصر تودهای از آن شوند، اما علم با این توجیه كه تصفیه در حزب به متلاشیشدن آن منجر خواهد شد، باایناقدام مخالف بود. استفاده از افراد تودهای و سپردن بعضی از مسئولیتها به آنها، سبب شد آنها بهتدریج تشكیلاتی را در حزب به وجود آوردند كه در آینده باعث تقویت جایگاه آنان در حزب گردید. عامل مهم بعدی كه عضویت افراد تودهای را در حزب مردم توجیه میكرد، قدرت سازماندهی و تجربه این افراد در امر تحزب بود.
حزب مردم، در سیاست داخلی و خارجی خود خطمشی مستقلی از رژیم نداشت، بلكه سیاستهای حزب ــ بهویژه در حوزه خارجی ــ تابعی از سیاستها و مواضع رژیم بود. درواقع حزب از خود هیچ ابتكاری نداشت و در معدود مواردی كه نقطهنظرات حزب در زمینه سیاست خارجی ابراز میشد، این اظهارنظرها به خاطر اهمیت موضوع، جنبهٔ تبلیغاتی آن و در راستای سیاست كلی رژیم صورت میگرفت.
باتوجهبهاینكه حزب مردم به دستگاه رژیم وابسته بود، برای نشاندادن موجودیت خود، عرصههای خلاقیت دیگری غیر از مسائل سیاسی را برای خود برگزید؛ چنانكه فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی حزب از جمله در مسائلی از قبیل توجه به مشكلات كارگران، كارمندان، وضع آسفالت خیابانها و... افزایش یافت همچنین حزب در مرامنامه خود به زنان توجه خاصكرده بود و بهویژه در مسائل مربوط به جوانان، فعالیت گستردهای داشت.
● نتیجه
پس از كودتای بیستوهشتم مرداد ۱۳۳۲ و دستیابی مجدد محمدرضاشاه به قدرت، ایران دوباره دچار جریانات استبدادی شد و شاه برای رفع این وضع، اصلاحات و تغییرات خاصی را در زمینههای سیاسی اجتماعی و اقتصادی آغاز كرد و با سیاستهای جدید امریكا در زمینه اصلاحات، همگامی بیشتری نشان داد. او سیستم دوحزبی را به اجرا گذاشت كه برگرفته از نظام تحزب در امریكا و انگلیس بود. در این سیستم، حزب اكثریت، ملیون و بعدها ایران نوین نام داشت و حزب اقلیت به حزب مردم معروف گردید.
حزب مردم از نظر نوع فعالیت دو دوره داشت: دوران علم كه در این دوره، حزب نقش فعالتری در صحنه سیاسی ایفا میكرد و این دوره از ابتدای تشكیل حزب مردم توسط علم تا استعفای او طول كشید. شخصیت علم و وجود افراد سیاسی خاص در كنار او و نیز رابطه او با شاه، از عوامل مهم در پیشرفت حزب بودند. پس از استعفای علم از دبیركلی حزب مردم، یحیی عدل به سمت دبیركلی حزب انتخاب شد. اما حزب در ایام دبیركلی پروفسور عدل نتوانست پویایی و استحكام دوران علم را حفظ كند؛ چنانكه در این دوره، جناحبندی چپ و راست در درون حزب شكل گرفت؛ همچنین تعطیلی مجلس و بالاخره روشنشدن ماهیت واقعی حزب بهعنوان یك گروه سیاسی كه همواره باید بنا به خواست شاه در اقلیت بماند، امید برای بهدستگرفتن قدرت بیشتر را از اعضا سلب كرد و سرانجام یحیی عدل نیز استعفا داد. اختلافات و جناحبندی درونی حزب مردم تشدید شد. این امر، ضربه سختی را بر حزب وارد كرد و دراینمیان نقش عناصر تودهای كه به حزب مردم پیوسته بودند، حائز اهمیت است. البته جناحبندی چپ و راست در درون حزب مردم، ریشه در زمان علم داشت اما پس از او آشكار و تشدید شد. اینكه مردم شاه را عامل اصلی شكلگیری حزب مردم میدانستند، ضربهای عظیم بر حزب بود و باعث شد حزب از همان ابتدا بهعنوان یك سازمان دستوری و فرمایشی معرفی گردد. حزب مردم، از ایدئولوژی خاصی بهره نمیبرد بلكه بر اساس علائق و سلیقههای مشخص و تعیینشده حركت میكرد و بههمیندلیل عملكرد این حزب، جنبه بنیادی و اصیل نداشت. اعضای حزب، اهداف متفاوتی را از عضویت در آن دنبال میكردند؛ چنانكه گروهی فراماسون، گروهی هوادار انگلیس و گروهی تودهای بودند.
حزب از زمان تشكیل تا زمان انحلال، چند وظیفه مشخص داشت: ۱ــ حزب تحت هر شرایطی، اعمازآنكه اعضا و اولیای آن موافق بودند یا نه، باید حتما در انتخابات شركت میكرد ۲ــ حزب در مراسمی كه به مناسبتهای خاص برگزار میشد، درهرصورت، ولو با انتشار اعلامیه، باید شركت خود را اعلام میكرد ۳ــ تعریف و تجلیل از فرامین و دستورات شاه و تبلیغ این فرامین در میان اعضا نیز از دیگر وظایف حزب مردم بود.
وابستگی حزب مردم به رژیم و عملكرد تصنعی آن، سرانجام باعث عدم محبوبیت این حزب در میان مردم و قشر تحصیلكرده شده بود. درواقع این حزب، از همان ابتدا با شكست روبرو شد و اگر نام آن تا هیجده سال در عرصه سیاسی دوام آورد، تنها به خاطر خواست رژیم برای نمایش سیستم دوحزبی در داخل و خارج كشور بود؛ وگرنه پس از استعفای علم، این حزب تقریبا هیچ عملكرد مثبتی نداشت. علاوهبراین، حزب در هموارساختن فرایند تحزب در جامعه موفقیت چندانی از خود نشان نداد؛ ضمناینكه نهتنها به وظایف خود عمل نكرد، بلكه حتی به اهداف مورد نظر نرسید. آنها با فعالیتهای خود، پارهای مشكلات غیرقابلپیشبینی در جامعه ایجاد كردند، و برخلاف انتظار اولیه حتی بر تعداد ناراضیان از رژیم افزودند ازاینرو شاه در سال ۱۳۵۳ سیستم دوحزبی را مضر تشخیص داد و به سیستم تكحزبی روی آورد.
پینوشت:
[i]ــ محمود لالوی، حزب مردم، تهران، مركز اسناد انقلاب اسلامی، تابستان ۱۳۸۱
مرتضی شیرودی
اولین دوره مشروطه در سال ۱۲۹۹ با كودتا به افول رفت؛ دوره دوم با دیكتاتوری رضاشاه آغاز و با كودتای بیستوهشتم مرداد ۱۳۳۲ پایان یافت و ازآنزمان دوره حكومت محمدرضاشاه آغاز شد. او قدرت خود را در چارچوب استبداد بازسازی كرد و در زمان دیكتاتوری او نخبگان و نهادهای سیاسی مستقل از دولت، منزوی و به حاشیه سیاست رانده شدند. شاه در راستای روحیات جاهطلبانهٔ خود و با نمایش چهرهای دموكراتیك از ایران، احزاب سیاسی دولتی را بنا نهاد و این، آغاز مرحلهای جدید در مسیر فعالیتهای حزبی ایران بود.
تحزب در ایران قدمت زیادی ندارد. اولینبار پس از مشروطه بود كه به تبع وقوع تغییراتی در ساختار سیاسی ایران و شكلگیری مجلس، زمینه تشكیل احزاب فراهم آمد. اما دوران حكومت رضاشاه به ركود و در نهایت فروپاشی احزاب منجر شد. با سقوط رضاشاه، وقوع جنگ جهانی دوم و اشغال ایران از سوی متفقین، تغییراتی جدید به وجود آمد و سبب احیای مجدد فعالیت احزاب در ایران شد؛ چنانكه از زمان سقوط رضاشاه تا كودتای بیستوهشتم مرداد ۱۳۳۲، شاهد فعالیتهای گستردهای از احزاب هستیم. اما احزاب علیرغم رسالتی كه بر عهده گرفته بودند و باید به منافع كلی كشور توجه میكردند، متأسفانه اهداف و منافع شخصی، گروهی و طبقهای و حتی نفوذ خارجی را برگزیدند و همین مساله باعث تضعیف احزاب شد.
پس از كودتای بیستوهشتم مرداد، محمدرضا پهلوی دست به اقداماتی زد كه به انحراف احزاب از رسالت اصلی و ایجاد احزاب دولتی انجامید. شاه نوعی نظام حزبی دلخواه خودش را در كشور به جریان انداخت و سعی كرد به اقتباس از نظام حزبی كشورهای انگلیس و امریكا، نظام دوحزبی را در كشور ایجاد كند. حزب اكثریت «ملیون» پس از مدتی جای خود را به حزب ایران نوین داد و حزب اقلیت «مردم» نیز توسط امیر اسدالله علم بنیان گذاشته شد.
كتاب «حزب مردم»، اثر محمود لالوی[i] عملكرد حزب دولتی مردم را تا حد امكان از زوایای مختلف و با توجه به منابع و اسناد موجود ــ كه بسیار كم هستند ــ بررسی میكند، و به پرسشهایی درخصوص علت و نحوه شكلگیری این حزب، تحولات درونی حزب و مواضع آن در برابر حوادث و تحولات سیاسی زمان خود، پاسخ میدهد. این كتاب، سه بخش و شش فصل دارد. بخش اول آن، دارای دو فصل میباشد. در فصل اول تحت عنوان «از تشكیل حزب مردم تا پایان دوران شكوفایی حزب»، مباحث مقدماتی تشكیل حزب مردم ذكر میگردد و فصل دوم وضعیت حزب مردم را در ایام دبیركلی اسدالله علم مورد بررسی قرار میدهد. بخش دوم، «از ركود و اختلاف تا فروپاشی حزب مردم» نام دارد. در فصل اول این بخش، وضعیت حزب مردم در ایام دبیركلی یحیی عدل و در فصل دوم، آخرین سالهای فعالیت حزب مردم، مورد بررسی قرار گرفته است. بخش سوم، «ساختار، سازمان و مواضع حزب مردم» نام دارد كه تشكیلات، سازمانها و نهادهای حزب در فصل اول، و سیاستها و مواضع آن، در فصل دوم بررسی میشوند. مقاله حاضر درواقع برگرفتهای از كتاب مذكور میباشد.
● ایران در آستانهٔ تشكیل حزب مردم
تشكیل نخستین احزاب، همزمان با مجلس دوم صورت گرفت؛ چراكه گروهی از انقلابیون معتقد بودند در مجلس باید فراكسیون وجود داشته باشد و از آن پس بود كه احزاب دموكرات و اعتدال رسمیت یافتند. این دو حزب در سال اول فتح تهران به وجود آمدند و نبض مجلس در اختیار این دو حزب بود. البته احزاب كوچكتر نیز وجود داشتند كه بهعنوانمثال، اتفاق و ترقی را میتوان نام برد؛ اما این احزاب، بهخاطر پایینبودن تعداد نمایندگانشان در مجلس، از قدرت چندانی برخوردار نبودند. علاوه بر احزابی كه در داخل مجلس دوم نماینده داشتند، احزاب دیگری با مرام سوسیالیستی در خارج از مجلس به وجود آمدند اما دركل، ضعیف بودند. عمر مجلس دوم با اولتیماتوم روسیه به ایران درخصوص ماجرای اخراج مورگان شوستر، به پایان رسید. پس از مدتی، آمادگی برای انتخابات مجلس سوم از سوی احزاب آغاز شد. دو حزب مهم برای موفقیت كاندیدهای خود شروع به فعالیت كردند و ازاینمیان، دولت نگران حزب دموكرات بود. در مجلس سوم كه توسط احمدشاه افتتاح شد، احزاب اعتدالیون و دموكرات دچار تفرقه و ضعف گردیدند؛ چنانكه اعتدالیون به دو دسته آزادیخواه و روحانی تقسیم شدند.
جنگ جهانی آغاز گردید و دامنه درگیریها و منازعات بین قدرتهای بزرگ به داخل ایران نیز كشیده شد. نفوذ نیروهای روس به ایران و مهاجرت عدهای از نمایندگان مجلس ــ كه عمدتا از آلمان طرفداری میكردند ــ به قم و سپس كرمانشاه و تشكیل دولت ملی، به عمر مجلس سوم خاتمه داد. در این مهاجرت، بین دموكراتها بر سر نوع رابطه با آلمان اختلاف به وجود آمد و باعث تضعیف این حزب شد و سرانجام احزاب دموكرات و اعتدال منحل شدند.
در مجلس چهارم فعالیت احزاب روند تازهای به خود گرفت. سیدحسن مدرس گروهی به نام اصلاحطلبان را به وجود آورد. این جمعیت بدون تشكیل یك حزب منظم، با گردهمآوردن افراد متفرق و احزاب قدیم، در مقابل حزب نوتاسیس سوسیالیست، نقش اقلیت را ایفا میكرد.
انتخابات دوره پنجم با دخالت رضاخان و عوامل او همراه بود. رضاخان میدانست كه باید هرطورشده برای اجرای نقشههایش كنترل مجلس را به دست بگیرد. در تركیب مجلس پنجم، اصلاحطلبان بر سوسیالیستها برتری داشتند اما این وضعیت برای همیشه پایدار نماند. سیلی یكی از اعضای حزب تجدد به مدرس بعد از نطق او در مجلس، بهانهای مناسب به دست نمایندگانی داد كه با بیمیلی یا تحت فشار عضویت در فراكسیون حزب تجدد را پذیرفته بودند تا از جمع آنها خارج شوند. پس از این حادثه، فراكسیون تجدد تنها ماند و اعضای آن به چند فراكسیون تقسیم شدند: تجدد، قیام، آزادیخواه، ملیون و تكامل. این حوادث، اعتراضات مردم در خارج مجلس را در پی داشت و باعث شد رضاخان دست از شعار جمهوریخواهی بردارد. مهمترین كار مجلس پنجم خلع قاجاریه از سلطنت بود.جنگ جهانی دوم، تحولاتی اساسی را در كشور به وجود آورد. رضاخان كه سیاست گرایش به آلمان را در پیش گرفته بود، سعی نمود با اعلام سیاست بیطرفی موقعیت خود را حفظ نماید اما مصالح قدرتهای بزرگ، غیر از این بود. پس از چندی ایران به اشغال متفقین درآمد؛ در نتیجه رضاخان مجبور به استعفا گردید و از كشور خارج شد.
اولین حزبی كه پس از اشغال ایران توسط متفقین ایجاد شد، حزب توده مردم بود كه ابتدا عقاید كمونیستی و تبلیغ درجهت مرام اشتراكی را در اساسنامه خود نگنجانیده بود. حزب توده در سه مرحله ضرباتی دریافت كرد: اولین ضربه پس از تخلیه آذربایجان از سوی شوروی و بازپسگیری آن توسط نیروهای ایران بر این حزب وارد شد، ضربه دوم به هنگام ترور ناموفق شاه و نسبتدادن آن به حزب توده و سومین ضربه در جریان ملیشدن صنعت نفت صورت گرفت. حزب توده دركل كارنامه ناموفقی داشت. پس از كودتای بیستوهشتم مرداد، از سوی دولت با این حزب شدیدا برخورد شد.
در برابر حزب توده كه طرفدار سیاستهای شوروی بود، سیدضیاءالدین طباطبایی حزب ارادهٔ ملی را تأسیس نمود. این حزب طرفدار انگلیس و ضد شوروی بود و ضیاءالدین درواقع دستنشانده انگلیس به حساب میآمد.
حزب دموكرات ایران نیز توسط قوام به وجود آمد. به قوام توصیه شده بود از تشكیل احزاب مستقل در مقابل حزب توده پشتیبانی نماید. این حزب در هشتم تیرماه ۱۳۲۵ تشكیل شد و اولین حزبی بود كه در ایران، بر خلاف اصول و مبانی تحزب، از بالا تشكیل میشد و در ایجاد آن از قدرت دولتی استفاده میگردید. قدرت قوام باعث شد افراد زیادی اطراف او را بگیرند و حزبش را رونق دهند. قوام درواقع برای سركوبی حزب توده به میدان آمده بود اما حزب او در مجلس پانزدهم چندان رأی نیاورد و او سرانجام از صدارت كنار رفت.
از زمان بهسلطنترسیدن محمدرضا پهلوی، گرچه جریان قدرت به نفع وی در حركت بود، اما این مسیر به تسلط مطلق و بلاشرط وی بر امور منجر نشد. كودتای بیستوهشتم مرداد، فرصتی طلایی را برای شاه به وجود آورد تا مخالفان خود را سركوب كند اما هنوز جبهه ملی و حزب توده تهدیدی جدی برای شاه به حساب میآمدند. برای امریكا نیز از جهاتی كشور ایران مهم بود و بههمیندلیل وقتی دولت كودتا با بحران مالی شدیدی روبرو بود، كمكهای مالی و نظامی امریكا بهسوی شاه سرازیر گردید.
در این دوره اصل ملیشدن صنعت نفت، به صورت امری پذیرفتهشده درآمد و طی قراردادی بین شركت ملی نفت ایران و كنسرسیومی متشكل از شركتهای نفتی غربی به امضا رسید. این قرارداد، ایران را قادر میساخت با صادرات نفت به درآمدهایی دست پیدا كند. درهمین دوره سازمان جاسوسی ساواك توسط كمكهای مستقیم امریكا در ایران ایجاد شد. شاه سپس سپهبد زاهدی را مجبور به استعفا كرد و حسین علا را به جای وی به نخستوزیری برگزید.
با بازگشت مجدد شاه به قدرت در پی كودتایی كه انگلیس و بهویژه امریكا در اجرای آن نقش اساسی و موثر داشتند، وی سعی كرد اصلاحات سیاسی و اقتصادی مورد نظر خود را در كشور اجرا كند. شاه سعی نمود ترفندهایی را برای راضینگهداشتن خارجیها ــ كه متحدان اصلی او بودند ــ و نیز برای ساكتكردن منتقدان داخلی، به اجرا گذارد؛ ازاینرو ایجاد سیستم حزبی جدید حائز فوایدی برای رژیم بود:
۱ــ شاه با الگوبرداری از نظام دو حزبی امریكا و انگلیس، ضمن نشاندادن تمایل خود به غرب، سعی میكرد نمایشی از دموكراسی غرب را به اجرا گذارد.
۲ــ گسترش روبهتزاید طبقه متوسط جامعه، شاه را وادار مینمود از ابزارهای تازهای برای كنترل این طبقه جدید و هدایت فعالیتها و تكاپوهای آنان به نفع خود، استفاده كند. قدرت و نفوذ این طبقه تاثیر بسزایی در نهادهای اجتماعی و سیاسی جامعه داشت.
۳ــ تشكیل حزب، نشانهای از وجود دموكراسی و آزادی در جامعه بهحساب میآمد تا آزادانه دیدگاههایشان را در قالب آن بیان كنند، خواستار اجرای این خواستهها باشند و یا دست به انتقاد بزنند. البته شاه قلباً به این آزادی اعتقاد نداشت اما بههرحال سعی میكرد ظواهر قضیه را حفظ كند.
۴ــ با وجود اقدامات سركوبگرانه شدید، هنوز مخالفان بالقوه وجود داشتند. در میان این مخالفان، گروهها و افرادی بودند كه مخالفت آنها ریشهای نبود و در صورت دیدن روی خوش از طرف رژیم، به همكاری با رژیم و طبعا برخورداری از مزایای این همكاری، حاضر میشدند. این میتوانست در چارچوب فرصتطلبی سیاسی نظام حزبی شاه برای این گروهها میسر گردد، بهویژه جذب اقلیتها میتوانست مخالفان را به سوی رژیم بكشاند و یا حداقل آنها را به سكوت وادارد. به این منظور احزاب ملیون و مردم، به قصد جلب همكاری اعضای بالقوهٔ جناح مخالف ایجاد شدند. در مورد كارگران نیز نداشتن سازمانی كه به وسیله آن خواستههای خود را بیان دارند، آنان را بهسوی اقدامات شدید سوق میداد، درحالیكه وجود حزب میتوانست از وقوع این پیشامدهای ناگوار جلوگیری كند.
۵ــ نبود احزاب و تشكلهایی كه طرفدار رژیم باشند و بتوانند با فعالیت در جامعه، گروههای مخالف را در جای خود بنشانند و مخالفت آنها را بهصورتكنترلشده و ملایم درآورند، این ترس را در شاه به وجود آورد كه این مخالفتها از كنترل او خارج شوند و این مساله باعث تقویت و یا سوءاستفاده احزاب و گروههای مخالفی گردید كه از سوی رژیم ممنوع شده بودند اما همچنان به مخالفت مخفی خود ادامه میدادند. این گروهها از نظر شاه بسیار خطرناك بودند. از نظر شاه، ایجاد احزاب رسمی و كنترلشده، میتوانست موقعیت را از دست احزاب مخالف بگیرد و آنها نتوانند افراد مخالف رژیم را جذب كنند؛ ضمنآنكه بروز حوادثی مانند اعتصاب و شورش، ممكن بود فرصت مناسبی برای گروههای مخالف باشد تا آنها بتوانند به اهداف سیاسی خود برسند؛ و ازاینرو نیروی امنیتی از تاسیس احزاب مخالف جدید جلوگیری میكرد.
۶ــ قبل از كودتا و حتی پس از آن، شاه با سیاستمداران مقتدری مواجه شد كه كمتر به حرفهای شخصی شاه گوش میدادند و یا دارای توانایی بالقوهای بودند كه باعث میشد شاه چندان هم از اینكه چنین افرادی در صحنه حضور داشته باشند، خشنود نباشد. این سیاستمداران از هر فرصتی برای تضعیف و محدودكردن قدرت شاه ابایی نداشتند؛ بهعنوانمثال، قوام، رزمآرا و مصدق افرادی بودند كه شاه در تمامی دوران زمامداری خود بهشدت نسبت به وجود امثال آنها حساسیت داشت و همواره در برابر كسانی كه سعی داشتند قدرت سیاسی او را محدود كنند، سعی میكرد مردان سیاسی جوان و درعینحال حرفشنو را تربیت كرده و به گردونه سیاست وارد سازد.
۷ــ شاه بر اساس نظام حزبی میتوانست بر مجلس كنترل داشته باشد. شاه از كنترل مجلس دو نفع آنی داشت: ۱ــ جلوگیری از ایجاد مجلس مقتدری كه برخی گروهها بتوانند از طریق آن، قدرت شاه را تهدید كرده و تصمیمات خود را به وی بقبولانند، ۲ــ مجلس تحت كنترل، در جهت اهداف وی حركت نموده و به كارهای شاه جنبهٔ قانونی و رسمی میداد. شاه علیرغم تمایل به سیستم دوحزبی مقتبس از كشورهای غربی، هیچگاه حاضر نبود به موازین و شرایط این سیستم تن دهد و همواره میگفت: دیكتاتوری حزبی وجود ندارد و یا دوام نخواهد داشت. همیشه باید قوا، نیرو و یا تشكلی قدرتمند در رأس امور باشد تا هم بهعنوان كلید حل مشكلات عمل كند و هم از خونریزی جلوگیری نماید؛ و بیشك منظور شاه از این كلید، خود او بود.
● حزب مردم در دوره دبیركلی اسدالله علم (دوران شكوفایی)
پس از گسترش اقتدار همهجانبه شاه بر تمام شئون سیاسی، اقتصادی و اجتماعی كشور، شاه اصلاحاتی را در زمینههای اقتصادی و اجتماعی و سیاسی در پیش گرفت كه به انقلاب سفید موسوم شد. شاه، بهمنظور انجام اصلاحات سیاسی، به عنوان اساسیترین كار به ایجاد سیستم دوحزبی در كشور اقدام نمود، و در سخنرانیهای خود، همواره نسبت به سیستم دوحزبی، تمایل نشان میداد. علم، كه فردی جوان و سیاستمداری فعال و درعینحال از دوستان شاه بود، با توجه به این تمایل شاه، حزب مردم را تشكیل داد. ایجاد حزب، فرصتی دوباره به علم داد تا تصویر دیگری از خود در صحنه سیاست نشان بدهد. در آن زمان، اقبال، نخستوزیر بود و علم با او رقابت میكرد. وضعیت جدید در نظام سیاسی كشور به وجود آمد و سیاستمداران باسابقه، بهتدریج به صورتهای مختلف از صحنه سیاست كنار رفتند.علم در روز بیستوششم اردیبهشت ۱۳۳۶، با همكاری و مشاركت عدهای از روشنفكران، طی مصاحبهای مطبوعاتی تشكیل حزب مردم را اعلام كرد. وی در این نخستین مصاحبه، با ایراد انتقاداتی علیه اقبال، تلاش میكرد نشان دهد حزب مردم، یك حزب مخالف دولت است؛ بهویژهاینكه علم چند تن از تودهایهای سابق را نیز به حزب خود وارد كرده بود. با تشكیل حزب مردم، كشور به سوی سیستم حزبی مطلوب شاه پیش میرفت. حزب رقیب (ملیون) معتقد بود كه مهمترین ایراد حزب مردم، غیرمردمیبودن آن است.
یكی دیگر از دلایل بهوجودآمدن این احزاب، ترس از ایجاد یك حزب مردمی و خودجوش بود و لذا آنها در توجیه تاسیس خود، این مساله را پیش میكشیدند كه مفهوم دموكراسی پارلمانی و احزاب سیاسی برای مردم تازگی دارد. بااینهمه، تشكیل حزب مردم توسط علم ــ كه خود از مهرههای دولتی و وابسته به حكومت بود ــ محبوبیت و ارزش و اعتبار احتمالی این حزب را از همان ابتدا در نزد مردم و طرفداران تحزب مورد تردید قرار داد. حزب، به محل و جایگاه فعالیت كسانی تبدیل شد كه قصد وكیلشدن و یا رسیدن به مناسب اداری را داشتند و یا به خاطر پول و ثروت به آن پیوسته بودند. به دلایل زیادی، این حزب نتوانست در موقعیت یك حزب قدرتمند، به روند سیاسی خود ادامه دهد. این حزب، نه یك حزب مردمی بلكه پایگاه سیاسی وابستگان رژیم بود و همین عامل، باعث شد مردم خودبهخود از حزب رانده شوند.
در بیستوهشتم بهمن ۱۳۳۶ دكتر اقبال تشكیل یك حزب اكثریت را اعلام كرد. حزب ملیون كه همانند حزب مردم، برای كاملكردن نمایشهای رژیم درست شده بود، در چهاردهم اسفند اولین جلسه حزبی خود را برای تهیه اساسنامه تشكیل داد.
با توجه به ایجاد كارخانههای جدید، زمینه شركت جمعیتهای كارگری در تنشهای سیاسی فراهم شد. نامناسببودن شرایط اجتماعی و رفاهی این كارگران، زمینه را برای تبلیغات گروههای كمونیست فراهم كرده بود. بههمیندلیل، از اولین روزهایی كه حزب تشكیل گردید، تلاش و فعالیت رسمی برای جذب كارگران و اقشار كمدرآمد، آغاز شد تا خواستهای كارگران بهصورتملایم و در چارچوب و كانال حزبی بیان شود. حزب مردم از جهاتی تواناییهای لازم برای برعهدهگرفتن چنین مسئولیتی را دارا بود: اولاینكه به كارگران و افراد نیازمند حمایت، القا میشد كه میتوانند در قالب این حزب خواستههای خود را برای رسیدگی به گوش دولت حاكم برسانند. ثانیا حضور برخی افراد حزب توده كه اكنون در حزب مردم فعالیت میكردند، بر قدرت حزب برای تشكیل نیروهای كارگری و هدایت و جذب آنها افزوده بود.
گاه بر اثر اعتراض و شورش یا اعتصاب كارگران، فرصت مناسبی برای حزب ایجاد میشد تا به میان معترضین رفته و ضمن همدردی و انجام فعالیتهایی به نفع كارگران، آنها را به سوی خود جذب نماید. از جمله اعتصاباتی كه حزب به نفع خود از آنها بهرهبرداری نمود، اعتصاب كورهپزخانههای تهران بود. البته حزب مردم در راستای بهبود وضع كارگران و طبقات محروم جامعه، در چارچوب ساختار سیاسی و اقتصادی موجود آن روز اقدامات مفیدی نیز انجام داد. علم اعلام نموده بود ما برای تحقق آرمانهای كارگران ایران از هیچ اقدام قانونی خودداری نخواهیم كرد.
طبقه محروم اجتماعی دیگری كه مورد نظر احزاب مردم قرار گرفت، كشاورزان بودند. اصلاحات ارضی و بهبود وضع زندگی كشاورزان، آرزویی دیرینه برای آنها بود. شاه خواهان تقسیم اراضی شد و كمیسیونی برای این امر به وجود آمد. علم كه خود از مالكین بزرگ بود، از شاه خواست زمینهای او را در مازندران تقسیم كرده و در میان زارعین تقسیم نماید. علم سعی كرد با پشتیبانی از اصلاحات ارضی و شركت در آن، خود را مدافع حقوق كشاورزان و روستائیان جلوه دهد. او معتقد بود نباید این اصلاحات به طریق انقلابی و با برهمزدن نظم سیاسی موجود حاصل شود. علم معتقد بود اصلاحات كشاورزی باید به گونهای صورت پذیرد كه به رشد صنعتی منجر شود.
از زمان تشكیل حزب مردم تا تشكیل كنگره اول، حزب عموما فعالیتهای خود را به تبلیغات برای عضوگیری از میان اقشار و طبقات مختلف مردم، گروهها و جمعیتها و بیان محاسن احزاب موجود معطوف كرده بود. حزب مردم برای ایجاد انسجام بیشتر و آمادگی شركت در انتخابات دوره بیستم، تصمیم گرفت اولین كنگره خود را برگزار نماید. تشكیل این كنگره، از جهاتی برای حزب اهمیت اساسی داشت: یكی به این دلیل كه مردم فكر میكردند این حزب، حزبی دولتی و دستوری است و به فرمان شاه تشكیل شده و تمام مقامات آن انتصابی و تعیینشده هستند اما تشكیل كنگره میتوانست به كادر رهبری حزب مشروعیت دهد؛ زیرا اینبار مقامات ظاهرا به طریق رأیگیری توسط اعضای حزب برگزیده میشدند؛ دیگر اینكه تشكیل كنگره فرصت مناسبی برای نشاندادن خطمشی آینده حزب و در نتیجه كسب آمادگی و انسجام برای شركت در انتخابات بود. مقایسه میان كشورهای خاورمیانه كه در آنها نظام دیكتاتوری برقرار شده بود با ایران كه در آن سیستم دوحزبی شكل میگرفت، همواره از سوی اعضا و بهویژه از سوی علم، در سخنرانیها و تبلیغات به سود رژیم ایران مورد استفاده قرار میگرفت. آنها این امكان را نعمتی بزرگ میدانستند كه به مردم ایران عطا شده و باید موجب شكرگزاری و قدردانی مردم ایران از شاه شود. علم در این سخنرانی، علاوه بر تشریح فعالیتهای حزب، به تملقگویی از شاه و اقدامات خیرخواهانه وی برای مملكت پرداخت. هدف دیگر حزب از تشكیل كنگره، انتخابات دوره بیستم مجلس شورا بود.
مجلس شورای ملی از دستاوردهای نهضت مشروطه ایران بود و رژیم پهلوی از ابتدای تاسیس، سعی وافری داشت تا این نهاد مشروطیت را كه عامل مشروعیت رژیم بود، حفظ و كنترل كند. رژیم پهلوی با ایجاد احزاب میتوانست ضمن دخالت در روند انتخابات، نمایندگان مجلس را بهصورتدلخواه برگزیده و كنترل نماید.
مجلس بیستم از مزایای خاصی نسبت به مجالس قبلی برخوردار بود و همین مزایا بودند كه به انتخابات اهمیت میدادند: اولا طول دورههای مجلس از دو سال به چهار سال افزایش یافت. ثانیا تعداد نمایندگان مجلس از صدوسیوشش نفر به دویست نفر افزایش یافته بود و در نتیجه شانس بیشتری را برای انتخابشدن نامزدها فراهم میساخت. ثالثا پس از تشكیل دو حزب ملیون و مردم و تبلیغاتی كه در اطراف آنها صورت گرفت، مقرر بود انتخابات بهصورتحزبی برگزار شود. شاه اعلام كرده بود انتخابات باید آزاد و بهصورتحزبی برگزار گردد. باایناوصاف منوچهر اقبال اعلام كرد مصدقیها و تودهایها نمیتوانند نامزد انتخابات شوند و انتخابات فقط برای دو حزب ملیون و مردم آزاد است.
دو حزب ملیون و مردم، بازیگران اصلی مبارزات انتخاباتی دوره بیستم بودند. این دو حزب، مورد تایید دولت، دستنشانده آن و دارای منشا واحدی بودند؛ بااینهمه مبارزات انتخاباتی شدید و درعینحال گستردهای بین آن دو درگرفت كه حتی گاه به زدوخورد و درنهایت تقلب آشكار انجامید. در طول انتخابات، اولیای حزب مردم تصمیم گرفتند در تهران، با منفردین مخالف ملیون ائتلاف كنند. این ائتلاف از چند جهت برای حزب مردم حائز اهمیت بود: ۱ــ تحقق رسالت حزب در جذب گروههای مستقل و همسوكردن آنها با سیاستهای رژیم در قالب حزب مردم ۲ــ تقویت جبهه حزب مردم در مقابل حزب رقیب؛ چراكه منفردین از وجهه مردمپسندی نسبت به كاندیداهای حزبی برخوردار بودند.
بااینهمه، علیرغم قول و قرارهایی كه در مورد آزادی انتخابات از سوی شاه و سپس اقبال اعلام شده بود، روند انتخابات از همان ابتدا دستخوش تقلب گردید. حزب ملیون كه نهادهای اجرایی را در دست داشت، در انتخابات اعمال نفوذ كرد و حزب مردم نیز به نوبه خود در مناطقی كه توانایی داشت، از اعمال نفوذ خودداری نكرد اما سرانجام انتخابات به نفع حزب ملیون تمام شد. دولت حزبی از راههای مختلف دست به اعمال نفوذ در انتخابات زد و ازجملهاینكه پیش از انتخابات، رؤسای اداراتی را كه عضو حزب مردم بودند، از كار بركنار نمود و سرانجام انتخابات این دوره با شكست مقطعی حزب مردم خاتمه یافت و این حزب تنها توانست چهلوهفت كرسی را به دست آورد. اما به دنبال اظهار نارضایتی شاه از انتخابات و پیروی علم از او، حزب مردم با برگزاری اجتماعاتی نارضایتی خود را از انتخابات اعلام نمود و در جلسه فوقالعاده كمیته مركزی، حزب مردم تقاضای ابطال انتخابات را تایید كرد. به دنبال این درخواست، نمایندگان حزب ملیون با اكراه استعفا دادند و پسازآن، اقبال از نخستوزیری كناره گرفت و شریفامامی بهجای او نخستوزیر شد. علاوهبراین، علم نیز استعفانامه خود را از دبیركلی حزب مردم و عضویت در كمیته مركزی این حزب تسلیم كرد. حال این سوال پیش میآید كه دراینمیان، علت استعفای علم چه بود؟
علم در عین سرسپردگی به شاه، تمایل داشت در دستگاه رژیم به مدارج بالای قدرت و از جمله به نخستوزیری دست یابد. او دریافته بود كه برنامه حزبی مورد نظر شاه، آن است كه حزب مردم همواره یك حزب اقلیت باقی بماند و شاه هیچگاه اجازه نخواهد داد حزب اقلیت، دوست مورد تایید وی را سرنگون نماید. علم میدانست كه با وضعیت موجود هیچگاه به اهداف خود نخواهد رسید و با این وضعیت، باید همواره به دبیركلی یك حزب همیشه اقلیت اكتفا نماید. او میدانست كه خارج از چارچوب حزب، بهتر خواهد توانست مدارج ترقی را بپیماید. آنچه پس از استعفای علم رخ داد، این بود كه دوران شكوفایی و فعالیتهای گستردهٔ حزب نیز خاتمه یافت و ازآنپس، حزب، دوران ضعف و سستی ممتدی را تا زمان انحلال خود از سر گذراند.● از ركود و اختلاف تا فروپاشی حزب مردم (دبیركلی یحیی عدل)
وابستگی حزب به شخصیت علم، سبب شد خلأ بزرگی در رهبری حزب ایجاد گردد و لازم بود این خلأ به نحوی جبران شود. باتوجهبهاینكه در داخل حزب گرایشهای فكری و سیاسی و اهدافی متفاوت وجود داشتند، دستهبندیهایی در حزب به وجود آمده بودند كه سابقه آنها به زمان علم میرسید اما تا زمانیكه خود علم حضور داشت، مانع از گسترش آن شده بود. بارزترین جناحبندی حزب در زمان علم، جناحهای چپ و راست بودند. در رأس جناح چپ دكتر باهری قرار داشت كه اعضای برجسته حزب منحله توده و عده دیگری از افراد عادی حزب مذكور اعضای آن بودند و اكثریت اعضای حزب مردم به این جناح نزدیكی داشتند. در مقابل آنها، جناح راست قرار داشت كه افرادی مانند جمشید اعلم و دكتر هروند بینا آن را تشكیل میدادند. گروه راست با جناح چپ اختلاف نظر شدیدی پیدا كرده بود و سرانجام افرادی از جناح راست مانند دكتر بینا و پروفسور جمشید اعلم، دكتر رفعت، داود قطبی، سلیمان قطبی و چند تن دیگر استعفا كردند.
علم پس از استعفا، در جلسهای كه برای تعیین جانشین وی برگزار شده بود، گفت: «گرچه این كار برای من قدری مشكل است اما با تجربیاتی كه در حزب مردم و با سابقه و اطلاعاتی كه از فعالیت یكیك آقایان دارم، عقیده شخصی من این است كه به آقای پروفسور عدل رأی بدهم. ایشان مرد شایسته و مورد علاقه و اعتماد عموم جناحهای حزب هستند.» پس از این جلسه، در رأیگیری كه انجام شد، پروفسور یحیی عدل به دبیركلی انتخاب گردید و او نیز بهنوبه خود مهندس سعید هدایت را به قائممقامی خویش برگزید. عدل ازآنجاكه فردی چندان سیاسی نبود، یك عنصر بیطرف به شمار میرفت و بهتر مورد قبول تمام جناحها قرار گرفت؛ بهعلاوه عدل با دربار و شاه نیز روابط حسنهای داشت و این مساله باعث شد از گسترش اختلافات درونحزبی جلوگیری به عمل آید.
دو مساله مهم در زمان دبیركلی عدل، یكی انتخابات مجدد دوره بیستم مجلس شورای ملی و دیگری اختلافات درونی حزب بودند. در جلسه اول آذر ۱۳۳۹، اسامی كاندیداهای حزب مردم اعلام شد. تعداد كاندیداها حدود صدوسیوپنج نفر بودند. نخستوزیر وقت (شریفامامی) اعلام كرد كه دولت در امر انتخابات بیطرف خواهد بود. تبلیغات در زمستان به گرمی انتخابات لغوشده تابستان نبود. عدل، دبیركل حزب مردم، این وضعیت را ناشی از آن میدانست كه مردم در تبلیغات قبلی احزاب را شناختهاند و لذا نیازی به تبلیغات زیاد نیست. در این میان تنها حزب مردم بود كه در سطحی محدود به تبلیغات پرداخت. حزب ملیون سرانجام بیش از حزب مردم از تقلب انتخاباتی زیان دید.
مجلس بیستم در دوم اسفند ۱۳۳۹ افتتاح شد و نواب رئیس، كارپردازان و منشیها از میان نمایندگان دو حزب مردم و ملیون انتخاب گردیدند. در پی استعفای شریفامامی، شاه دكتر علی امینی را به جای وی برگزید. حزب مردم با دولت جدید تشریك مساعی نمود و در جریان معرفی اعضای كابینه به مجلس، فراكسیون حزب مردم به دولت رأی اعتماد داد. در نوزدهم اردیبهشت ۱۳۴۰ شاه به درخواست امینی مجلس سنا و شورای ملی را منحل نمود. شاه در فرمان انحلال مجلس چنین توجیه آورد: «در این موقع كه دولت مقتدر و اصلاحطلبی را برای نجات مملكت از مشكلات موجود مامور نمودهایم، عقیده داریم كه هیچگونه مانعی نباید سر راه اقدامات اساسی و اصلاحی وجود داشته باشد.»
در تشریح عواملی كه باعث ركود حزب مردم شده بودند، باید گفت: از سویی، پروفسور عدل، صلاحیت و اقتدار لازم را برای اداره حزب نداشت و ازسویدیگر دولت امینی نیز اصلاحاتی را آغاز كرده بود كه تا اندازهای دست حزب مردم را برای انتقاد بسته و بهاصطلاح، این حزب مخالف خود را خلعسلاح كرده بود؛ زیرا اكثریت گروهی كه خود را منتقدین مینامیدند، اعضای جناح چپ و وابستگان به حزب توده بودند و جناح راست حزب سعی میكرد آنها را از حزب طرد كند. در این شرایط بود كه بهتدریج زمزمه انحلال حزب به گوش رسید؛ چراكه حزب به بلاتكلیفی و بنبست رسیده بود و ازاینرو تصمیم گرفته شد برای تعیین خطمشی حزب، دومین كنگرهٔ حزب تشكیل شود.
در این كنگره، قطعنامهای در نه ماده تصویب شد. مطابق این قطعنامه، حزب مردم، حكومت مشروطه سلطنتی را یگانه حكومت ملی دانسته و اهمیت زیادی برای اجرای اصول قانون اساسی قائل بود و بدون هیچگونه شائبهای، از شروع انتخابات طرفداری میكرد؛ چراكه تعطیلی اركان اصلی مشروعیت (مجلس) را درهرحال مفید به حال مملكت نمیدانست. در موارد دیگر، قطعنامه خواستار بهبود زندگی مردم، تحدید مالكیت، اصلاحات ارضی، صنعتینمودن كشور، عدم استقراض خارجی و درعینحال استفاده از فنون و تكنیك پیشرفته خارجی شده و توصیههایی را در زمینه سیاست خارجی و فرهنگ بیمههای اجتماعی برای كارگران، كارمندان و دهقانان ارائه میداد. بهطوركلی این كنگره موفقیتی برای عدل و جناح راست حزب بود. برگزاری موفقیتآمیز كنگره دوم و انتخاب افراد برای سرپرستی و اداره نهادهای حزبی، به این حزب جان تازهای بخشید. بااینهمه، علیرغم شكست منتقدان حزب، اختلافات بنیادی در حزب شدیدتر شد و این مساله، یكی از عمدهترین ضعفهای حزب بهشمار میرفت.
در راستای انجام اصلاحاتی كه رئیسجمهور امریكا برای ساختار اقتصادی ایران توصیه میكرد، امینی به نخستوزیری رسید. اما پس از مدتی شاه با دادن اطمینان به امریكا مبنیبرآنكه خود وی قادر به انجام چنین اصلاحاتی میباشد، اسدالله علم را جایگزین امینی نمود. ازآنجاكه علم از وابستگان حزب مردم بود، این مساله مورد مسرت حزب مردم قرار گرفت.
اصلاحات شاه كه تحتعنوان انقلاب سفید مطرح گردید، بهانهای بهدست داد تا حزب مردم دوباره فعال شود؛ زیرا جلسات شورای مركزی حزب مردم درواقع حول محور اصلاحات پیشنهادی شاه دور میزد. حمایت حزب مردم از انقلاب سفید، بهعنوان یك وظیفه به این حزب محول شده بود. انقلاب سفید با مخالفت گروههای بیشماری در جامعه مواجه شد و حزب مردم در راستای وظایف محوله، به دفاع، توجیه و حمایت از انقلاب سفید پرداخت.
ضعف حزب، باعث شد همواره دبیركل آن (یحیی عدل) در مظان اتهام، سستی و اهمال در اداره امور حزب قرار گیرد و او مجبور میشد بارها این مسائل را توجیه كند؛ ولی این توجیهات اعضای حزب را راضی نمیكرد. سرانجام، عدل استعفا داد اما با استعفای او موافقت نشد و همین سبب گردید وی از قدرت بیشتری برخوردار گردد. در این زمان چون حزب مردم هیچ تحركی نداشت، گروهی از آنان به حزب ایران نوین پیوستند و این نشانگر ضعف بود. در همین بین، علم از منصب نخستوزیری استعفا كرد و جای خود را به حسنعلی منصور داد. حزب مردم در آستانهٔ انحلال قرار داشت. با مسلمشدن اینكه حزب مردم منحل نمیشود و نیز بر اثر تغییراتی كه پروفسور عدل در جهت پویایی انجام داده بود، گروهی كه به حزب ملیون پیوسته بودند، درصدد برگشت برآمدند، اما از سوی حزب مردم با برگشت آنان موافقت نشد. اقداماتی كه عدل در جهت حفظ حزب انجام داد، بقای حزب مردم را تضمین كرد و همین امر سبب شد بزرگان حزب، برگزاری كنگره سوم حزبی را در دستور كار خود قرار دهند.در این كنگره، پروفسور عدل گزارشی از اوضاع حزب و عملكرد خود از زمان برگزاری كنگره دوم تا برگزاری كنگرهٔ سوم ارائه داد و اقدامات اضطراری خود را برای رفع بحران حزب برشمرد. بهعنوانمثال او به جای كمیته مركزی، یك كمیته اجرایی موقت انتخاب كرد. علاوهبراین، وی در گزارش خود خواستار كسب اختیارات بیشتری بود. همچنین كنگره سوم بهاتفاقآرا قطعنامهای را در بیستوچهار ماده به تصویب رسانید كه بیشتر موارد آن، به تعریف و تمجید از انقلاب سفید اختصاص داشت. درهمینزمان، هلاكو رامبد، لیدر فراكسیون حزب در مجلس شورای ملی، خود را برای سمت معاونت دبیر كل شایسته میدانست، ولی پروفسور عدل برای جلوگیری از تشنجات احتمالی، دكتر دفتری را برای این سمت انتخاب كرد. دراینبین رامبد بهتدریج به گروه طرفدار خود وسعت بیشتری داد. این فعالیتها سرانجام سبب شد دو گروه با دو فكر اساسی در حزب ایجاد شوند. گروه اول معتقد بودند بهتر است موقعیت فعلی حزب مردم همینطور كه هست محفوظ بماند و حتی از ورود و نفوذ سایر اشخاص جلوگیری شود اما گروه دوم، به رهبری رامبد، خواهان ایفای نقش واقعی یك حزب اقلیت بودند و استدلال میكردند چون پروفسور عدل در افكار عمومی خوشنام است، میتوان با استفاده از این موقعیت، حزب مردم را به صورتی درآورد كه در صحنه سیاست كشور، قوی و قابلملاحظه باشد.
انتخابات این دوره به شكست كامل حزب مردم انجامید و اكثریت كرسیها را حزب دولتی ایران نوین تصاحب كرد. این شكست برای حزب مردم ضربهٔ مهلكی بود و باعث ایجاد تضاد و چنددستگی و مخالفت گروهی از اعضای این حزب با كادر رهبری و دبیركلی حزب گردید. شكست حزب مردم چند دلیل داشت: اولاینكه حزب ایران نوین، بر عكس حزب مردم، برای تمامی حوزههای انتخاباتی كشور كاندیدا معرفی نمود. دوماینكه حزب ایران نوین از قدرت بیشتری برخوردار بود و در امر انتخابات دست به اعمال نفوذ زد. دراینهنگام، مقرر شد جلسه شورای عالی حزب مردم با حضور پروفسور عدل و اكثریت اعضای شورای عالی و فراكسیونهای پارلمانی به ریاست سناتور علامه وحیدی، رئیس شورای عالی، تشكیل گردد. در این جلسه، گزارش دبیركل كه مشتمل بر تعیین اوضاع متزلزل حزب و درخواست اختیارات ویژه بود، به رأی گذاشته شد و با اتفاقآرا مورد تصویب قرار گرفت. به دنبال این تحولات، كمیته مركزی حزب، اولین جلسه خود را تشكیل داد. در این جلسه تصمیم گرفته شد كلیه ارگانها و كمیسیونهای حزبی در تهران و شهرستانها تجدید سازمان شوند.
پس از انتخابات دوره بیستودوم و عملكرد بد حزب در جریان انتخابات، بار دیگر حزب مردم دچار ضعف، ركود، خردهگیری و اختلافات وسیع شد. این اختلافات سبب گردید جلسات شورای عالی حزب به اكثریت نرسد. عدم حضور این عده به علت اختلافات و دودستگی در حزب مردم و جلوگیری از پارهای تشنجات بود. نتیجه این دودستگی، ایجاد جناح پیشرو در حزب مردم بود. پس از انتخابات و شكستی كه به اعضای حزب مردم تحمیل شد، گرچه تااندازهای ركود در فعالیتهای حزب پدید آمد، ولی هرگز موجب توقف فعالیتها نشد و این امر كه دخالتهای حزب رقیب ــ ایران نوین ــ باعث ناكامی حزب مردم در رسیدن به اهداف خود شد، مكرراً شعار حزب قرار گرفته و به عنوان یك اصل ثابت همواره برای توجیه ناكامیهای حزب در برخورد با مسائل به كار میرفت. با نزدیكشدن زمان برگزاری انتخابات انجمن شهر، دامنه اختلافات گسترش بیشتری یافت و این امر، سبب شد جناحهای مختلف حزب بر سر آن به كشمكش با یكدیگر بپردازند؛ چنانكه جناح پیشرو حزب با صدور اطلاعیهای علیه دبیركل، معاونان و برخی از همكاران آنها، این افراد را فاقد صلاحیت رهبری یك حزب سیاسی دانستند.
با شدتگرفتن مخالفتها در حزب مردم، بهویژه به تبع صدور اطلاعیهٔ شدیدالحن جناح پیشرو، ساواك تمهیداتی را برای پایانبخشیدن به این اختلافات صورت داد. دراینحالوهوا بود كه انتخابات انجمن شهر در سراسر كشور آغاز شد. همزمانباآن، مبارزات انتخاباتی به خشونت گرایید و حزب ایران نوین یكبار دیگر بهسختی حزب مردم را مورد حمله قرار داد و سرانجام حزب مردم در انتخابات متحمل شكست شد. حزب مردم دورانی از ركود، ضعف و سستی را پشت سر گذاشته بود و اگر این وضعیت ادامه مییافت، سبب برچیدهشدن آن میشد اما ازآنجاكه رژیم، مایل بود كشور همچنان دارای سیستم دوحزبی باشد، بههرصورت بایستی این حزب پابرجا میماند. دراینبین ساواك گزارش ناامیدكنندهای از اوضاع درونی حزب مردم ارائه نمود كه در آن دو عامل جالب ذكر شده بود: ۱ــ فقدان رهبری ۲ــ دلسردی اعضا. این وضعیت، انجام تغییرات و اصلاحات عمیقی را در حزب مردم ضروری ساخت. در این تغییر و تحولات، پروفسور عدل به سمت ریاست كل حزب ــ كه اصولا سمتی تشریفاتی و خارج از تشكیلات حزب و اساسنامه آن بود ــ بسنده نمود و دبیركلی حزب را به علینقی كنی واگذار كرد.
● آخرین سالهای حزب مردم (فروپاشی)
انتخاب علینقی كنی به دبیركلی حزب، از جهاتی مناسب به نظر میرسید؛ زیرا او از دوستان علم بهحساب میآمد و از ابتدای تاسیس حزب به آن پیوسته بود؛ ضمنآنكه وی از جناحبندیهای حزب بهطورمشخص طرفداری نمیكرد. این مسائل دركل سبب شد او از طرف جناحهای موجود حزب پذیرفته شود. این انتخاب، اقدامی دیگر برای رهانیدن حزب از بنبست، و نیز در راستای احیای مجدد حزب و همچنین خشنودكردن عناصر ناراضی و مدعیان درون حزب بود. دبیركلی كنی با برگزاری انتخابات دوره بیستوسوم شورای ملی و دوره ششم مجلس سنا مصادف بود و درعینحال اولین آزمون بزرگ برای كنی بهشمار میرفت. انتخابات این دوره نیز علیرغم انتظار حزب مردم، برای این حزب دربردارنده شكست بود. كنی اعتقاد داشت برای بقا و حفظ موجودیت حزب، باید به نیروهای جدید و جوان توسل جست اما این اقدامات به مذاق افراد قدیمی خوش نیامد و درنتیجه آنها بر مخالفت خود افزودند. كنی نقش ساختگی حزب مردم بهعنوان حزب اقلیت را جدی گرفته بود؛ چنانكه در سخنرانیهای خود شدیدا به حزب ایران نوین و دولت حمله میكرد و همین مساله، سبب نگرانی شاه شد. این اقدامات كنی سرانجام موجب بركناری او از دبیركلی حزب مردم شد.گسترش جناحبندی در دوران دبیركلی كنی، باعث گردید پس از استعفای وی، پروفسور عدل نتواند دبیركل جدیدی برای حزب برگزیند؛ زیرا هركسی را برای این منصب انتخاب میكرد، با مخالفت بخشی از جریانات درون حزب مواجه میشد. بههمیندلیل او برای اداره امور حزب، یك دفتر سیاسی تشكیل داد. از همان ابتدای تشكیل دفتر سیاسی، جبههٔ واحدی در مقابل آن ایجاد شد و آن را غیرقانونی و انتصابی دانست و خواهان تشكیل جلسه شورای عالی حزب شد. با تشدید اختلافات در حزب مردم، این حزب مختصر تحركی را كه در زمان دبیركلی علینقی كنی به دست آورده بود، از دست داد و حتی به ركود و تعطیلی كشیده شد. دفتر سیاسی نهتنها باعث انسجام و بهبود وضعیت حزب نشد، بلكه بر دامنهٔ اختلافات گروهی درون حزب افزود.
سرانجام در جلسه شورای عالی حزب مردم كه در ششم تیرماه ۱۳۵۲ برگزار گردید، ناصر عامری به اتفاق آرا از سوی این شورا به سمت دبیركلی حزب برگزیده شد و گرچه انتصاب او بهظاهر به صورت انتخاب توسط شورای عالی حزب صورت گرفت، ولی اعضای عمده شورای عالی با این انتصاب اهداف دیگری را دنبال میكردند. عامری پس از برگزیدهشدن، طی سخنانی برنامه كار خود را اینگونه اعلام كرد: «یكی از وظایف مهم ما تجدیدنظر در مرامنامه و اساسنامه و برنامه حزب با توجه به تحولات عمیق در سال گذشته و شرایط سیاسی، اجتماعی، اقتصادی كشور و پیشرفت همهجانبه و سریع مملكت و نقش فعال و مؤثر حزب مردم است.»
در انتخابات داخلی حزب مردم، طرفداری هلاكو رامبد از ناصر عامری باعث شكست جناح جفرودی گردید. پس از چندی جناح طرفدار جفرودی، طی اعلامیهای، خود را اصلاحطلبان حزب مردم معرفی كردند و در این اعلامیه موارد متعددی از اختلاس، انجام كارهای خلاف اساسنامه و مرامنامه و همچنین كلیه سوءاستفادههای ناصر عامری را یكیك بر شمرده و وی را عامل سیا معرفی نمودند. علیرغم هشدارهای مقامات عالیرتبه مملكتی و نیز تذكرات ساواك به جفرودی و طرفداران وی، جفرودی دست از مخالفت علیه گردانندگان حزب مردم برنداشت. عامری سعی داشت رامبد و طرفدارانش را در چارچوب مقررات حزب درآورد و دبیركل حزب نیز سعی میكرد از قدرت رامبد و طرفدارانش بكاهد. ازآنسو جناح رامبد نیز بهتدریج با ایجاد اختلال در امور حزبی و مخالفتهای گاه و بیگاه و پنهان و آشكار و نیز ایجاد شایعات، زمینه را برای بركناری عامری فراهم ساختند.
با وجود مخالفتهای مختلف احزاب با عامری، او كوشش فراوانی در جهت گسترش نهادها و فعالیتهای حزبی از خود نشان داد تا موقعیت خود را در حزب تثبیت كند. وی بههمینمنظور تغییراتی را در حزب به وجود آورد. وی تلاش میكرد حوزههای حزب را در تهران گسترش دهد و برای تجدید فعالیتهای حزب در شهرستانها، فعالیتهای جدیدی را آغاز كرد؛ همچنین حوزههای استانی پیشبینی و تشكیل شدند. از دیگر وظایف حزب، تبلیغ و گسترش حزب در میان مردم و كارگران و عضوگیری بود كه عامری در راستای انجام آن سخت تلاش میكرد.
از مهمترین رخدادهای زمان دبیركلی ناصر عامری، تشكیل كنگره بود. هلاكو رامبد، بهعنوان رئیس كنگره، در سخنرانی خود به بررسی رویدادهای بین دو كنگره، انتقاد از حزب حاكم، انقلاب اداری، مبارزه با فساد و... پرداخت. در این قطعنامه مسائلی در مورد سیاست خارجی، درخواست از كادر رهبری برای تغییر قانون انتخابات، آمادگی حزب برای شركت در انتخابات آینده مجلس شورای ملی و درخواست برای گسترش نهادهای حزبی اشاره شده بود. یكی از اقدامات عامری تلاش برای جلب جوانان به امور سیاسی، از طریق سلولهای حزبی بود؛ همچنین او سعی میكرد با تشكیل كمیتههای آموزشی، ورزشی، بهداشتی و هنری پیوند حزب را با جوانان هرچهبیشتر توسعه و گسترش دهد. در این كنگره كار كمیسیونهای حزبی، در قالب یك قطعنامه تصویب گردید.
جناحبندیهای حزب مردم، همانطوركه سبب طرد جفرودی و طرفدارانش شد، دامنگیر عامری نیز گردید و رامبد كه با حمایت از دبیركلی عامری موجبات طرد جفرودی را فراهم كرده بود، اینك بهتدریج زیر پای عامری را خالی كرد و تلاش عامری برای كاهش اعمال نفوذ جناح رامبد در تصمیمگیریهای حزب بینتیجه ماند. ناكامی حزب در برگزاری انتخابات حوزه شهسوار و انجمنهای شهر و نیز تحریم انتخابات انجمنهای شهر در بابلسر، بهانه لازم را برای بركناری عامری در اختیار مخالفان گذاشت. او در موضعگیریهای خود در مورد مسائل مملكتی، دچار اشتباهاتی گردید كه در مواردی موجبات رنجش شاه را نیز فراهم كرد. عامری در دوران دبیركلی خود روش رهبری فردی را در پیش گرفته بود؛ چنانكه در بسیاری موارد، اعضای كمیته مركزی حزب مردم، از طریق روزنامهها از سیاست حزب خود با خبر میشدند؛ تااینكه سرانجام روزنامه مردم، تصمیم كمیته مركزی مبنی بر بركناری عامری از دبیركلی حزب را اعلام كرد.
پس از بركناری عامری مطبوعات افرادی را برای احراز این مقام نامزد میكردند. دراینمیان هلاكو رامبد، رهبر اقلیت مجلس شورای ملی نهتنها در حزب مردم از موقعیتی ممتاز برخوردار بود بلكه یكی از چهرههای معروف و فعال در میان نمایندگان مجلس بهشمار میرفت. همچنین از محمد فضایلی، رئیس شورای عالی حزب مردم برای این سمت نام برده میشد. در نهایت محمد فضایلی كه مورد تایید مقامات عالیرتبه مملكتی بود، به این سمت برگزیده شد. شخصیت او برای دبیركلی یك حزب اقلیت مناسب بود؛ چراكه وی آرامش و سكون را بر جنجال و انتقاد ترجیح میداد. اما پیشازآنكه فضایلی برنامههای خود را اجرا كند، نظر شاه تغییر كرد و بهیكباره نظام تكحزبی را برای كشور مناسبتر دانست. پس از این تصمیم شاه، حزب رستاخیز ملی تشكیل گردید و دیگر احزاب موجود، از جمله حزب مردم، بهناچار در آن ادغام شدند.
● ساختار سازمانی حزب مردم
هر حزب برای پیشبرد برنامهها و رسیدن به مقاصد و اهداف خود نیازمند آرمان و چارچوب مقرراتی خاصی است كه در قالب مرامنامه و اساسنامه بیان میشود. مرامنامه اهداف، وظایف و محیط فعالیت را معرفی میكند و اساسنامه، مجموعهٔ مقررات و اصول سازمان حزب را تبیین مینماید.
اولین مرامنامه حزب مردم، توسط مؤسسین حزب تهیه شد. برای تدوین آن، كمیسیونهایی ایجاد گردیدند و به آنها ماموریت داده شد تا مرامنامه حزب را با توجه به اهداف مورد نظر رژیم تهیه كنند.
مرامنامه حزب بارها دستخوش تغییر و تحول گردید. چنانكه پس از استعفای علم، پروفسور عدل برای حفظ حزب و خارجساختن آن از وضعیت ركود، به اقداماتی دست زد كه در اساسنامه پیشبینی نشده بودند. همچنین پس از كنگره سوم نیز اصلاحاتی صورت گرفت. پس از عدل، علینقی كنی برای تشكیل دفتر سیاسی در حزب، بار دیگر اصلاح اساسنامه را مورد توجه قرار داد. دركل باید گفت اساسنامه كه چارچوب اجرایی حزب را تشكیل میداد، در ادوار مختلف تاریخ این حزب تقریبا همیشه نادیده گرفته شد.
● عضویت در حزب
برای عضویت در حزب مردم بر طبق اساسنامه، شرایط و مراحلی تعیین شده بود: تابعیت ایران، نداشتن سوء شهرت، داشتن دو معرف از میان اعضای حزب، عدم عضویت در احزاب و جمعیتهای سیاسی دیگر، داشتن حداقل هشتسال سن. به این ترتیب كسانی كه شرایط را دارا بودند، پس از تایید صلاحیت به عضویت پذیرفته میشدند.سازمان حزب مردم برای فعالیتهای خود بر طبق اساسنامه، سازمانها و نهادهایی را به این شرح پیشبینی كرده بود: حوزه، كمیته ملی، سازمان شهرستان، سازمان مركزی. سازمان مركزی حزب مردم، شامل ارگانهای زیر بود: كنگره، شورای عالی، كمیته مركزی، دبیر كل هیات بازرسی، كمیته اجرایی، دفتر سیاسی، فراكسیون مردم.
بر طبق ماده سوم اساسنامه حزب، یكی از وظایف عضو، پرداخت حق عضویت بود و همه اعضای حزب باید حق عضویت مساوی پرداخت میكردند. از راههای دیگر كسب درآمد حزب، كمك اعضای برجسته و متمول حزب بود. آنان ازآنجاكه بقای حزب را برای پیشرفت خود لازم میدانستند، به آن كمك میكردند. همچنین افرادی كه به دنبال وكالت بودند، برای ادامه حیات حزب كمكهایی را در اختیار حزب میگذاشتند.
احزاب برای بیان نظریات، ایدهها، برنامهها و اهداف خود نیازمند نشریه و یا نشریاتی هستند. معمولا احزاب دارای نشریه مختص به خود به عنوان ارگان حزب و یا ناشر افكار حزب میباشند كه در آنها منحصراً تفكرات سیاسی و حزبی منتشر میگردد و از مواضع و سیاستهای حزب دفاع میشود. حزب مردم دارای سه ارگان بود: اندیشه مردم، مهر ایران و روزنامه راه مردم. علاوهبراین نشریات، نشریات دیگری نیز وجود داشتند كه در راستای ترویج اهداف و مرام حزب فعالیت میكردند. البته حمایت این نشریات مداوم نبود. آنها هرگاه كه منافعشان ایجاب میكرد، از حزب مردم طرفداری میكردند اما گاهی نیز به صف مخالفان آن میپیوستند.
● سیاستها و مواضع حزب مردم
یكی از مهمترین مسائل در ارتباط با حزب مردم، عضویت برخی از عناصر تودهای در این حزب میباشد. این مساله با عكسالعملهای متفاوتی در افكار عمومی داخل و نیز در خارج از كشور مواجه گردید. فعالیت وسیع اقلیت تودهای حزب مردم، سرانجام به صفآرایی و جناحبندی وسیع چپ و راست در داخل حزب انجامید. افشای جناحبندیهای درونی حزب، باعث عصبانیت علم و تشكیل جلساتی برای رفع این اختلافات شد. گسترش فعالیت عناصر توده در حزب، سبب شد مقامات عالیرتبه كشور خواستار تصفیه در حزب مردم و طرد عناصر تودهای از آن شوند، اما علم با این توجیه كه تصفیه در حزب به متلاشیشدن آن منجر خواهد شد، باایناقدام مخالف بود. استفاده از افراد تودهای و سپردن بعضی از مسئولیتها به آنها، سبب شد آنها بهتدریج تشكیلاتی را در حزب به وجود آوردند كه در آینده باعث تقویت جایگاه آنان در حزب گردید. عامل مهم بعدی كه عضویت افراد تودهای را در حزب مردم توجیه میكرد، قدرت سازماندهی و تجربه این افراد در امر تحزب بود.
حزب مردم، در سیاست داخلی و خارجی خود خطمشی مستقلی از رژیم نداشت، بلكه سیاستهای حزب ــ بهویژه در حوزه خارجی ــ تابعی از سیاستها و مواضع رژیم بود. درواقع حزب از خود هیچ ابتكاری نداشت و در معدود مواردی كه نقطهنظرات حزب در زمینه سیاست خارجی ابراز میشد، این اظهارنظرها به خاطر اهمیت موضوع، جنبهٔ تبلیغاتی آن و در راستای سیاست كلی رژیم صورت میگرفت.
باتوجهبهاینكه حزب مردم به دستگاه رژیم وابسته بود، برای نشاندادن موجودیت خود، عرصههای خلاقیت دیگری غیر از مسائل سیاسی را برای خود برگزید؛ چنانكه فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی حزب از جمله در مسائلی از قبیل توجه به مشكلات كارگران، كارمندان، وضع آسفالت خیابانها و... افزایش یافت همچنین حزب در مرامنامه خود به زنان توجه خاصكرده بود و بهویژه در مسائل مربوط به جوانان، فعالیت گستردهای داشت.
● نتیجه
پس از كودتای بیستوهشتم مرداد ۱۳۳۲ و دستیابی مجدد محمدرضاشاه به قدرت، ایران دوباره دچار جریانات استبدادی شد و شاه برای رفع این وضع، اصلاحات و تغییرات خاصی را در زمینههای سیاسی اجتماعی و اقتصادی آغاز كرد و با سیاستهای جدید امریكا در زمینه اصلاحات، همگامی بیشتری نشان داد. او سیستم دوحزبی را به اجرا گذاشت كه برگرفته از نظام تحزب در امریكا و انگلیس بود. در این سیستم، حزب اكثریت، ملیون و بعدها ایران نوین نام داشت و حزب اقلیت به حزب مردم معروف گردید.
حزب مردم از نظر نوع فعالیت دو دوره داشت: دوران علم كه در این دوره، حزب نقش فعالتری در صحنه سیاسی ایفا میكرد و این دوره از ابتدای تشكیل حزب مردم توسط علم تا استعفای او طول كشید. شخصیت علم و وجود افراد سیاسی خاص در كنار او و نیز رابطه او با شاه، از عوامل مهم در پیشرفت حزب بودند. پس از استعفای علم از دبیركلی حزب مردم، یحیی عدل به سمت دبیركلی حزب انتخاب شد. اما حزب در ایام دبیركلی پروفسور عدل نتوانست پویایی و استحكام دوران علم را حفظ كند؛ چنانكه در این دوره، جناحبندی چپ و راست در درون حزب شكل گرفت؛ همچنین تعطیلی مجلس و بالاخره روشنشدن ماهیت واقعی حزب بهعنوان یك گروه سیاسی كه همواره باید بنا به خواست شاه در اقلیت بماند، امید برای بهدستگرفتن قدرت بیشتر را از اعضا سلب كرد و سرانجام یحیی عدل نیز استعفا داد. اختلافات و جناحبندی درونی حزب مردم تشدید شد. این امر، ضربه سختی را بر حزب وارد كرد و دراینمیان نقش عناصر تودهای كه به حزب مردم پیوسته بودند، حائز اهمیت است. البته جناحبندی چپ و راست در درون حزب مردم، ریشه در زمان علم داشت اما پس از او آشكار و تشدید شد. اینكه مردم شاه را عامل اصلی شكلگیری حزب مردم میدانستند، ضربهای عظیم بر حزب بود و باعث شد حزب از همان ابتدا بهعنوان یك سازمان دستوری و فرمایشی معرفی گردد. حزب مردم، از ایدئولوژی خاصی بهره نمیبرد بلكه بر اساس علائق و سلیقههای مشخص و تعیینشده حركت میكرد و بههمیندلیل عملكرد این حزب، جنبه بنیادی و اصیل نداشت. اعضای حزب، اهداف متفاوتی را از عضویت در آن دنبال میكردند؛ چنانكه گروهی فراماسون، گروهی هوادار انگلیس و گروهی تودهای بودند.
حزب از زمان تشكیل تا زمان انحلال، چند وظیفه مشخص داشت: ۱ــ حزب تحت هر شرایطی، اعمازآنكه اعضا و اولیای آن موافق بودند یا نه، باید حتما در انتخابات شركت میكرد ۲ــ حزب در مراسمی كه به مناسبتهای خاص برگزار میشد، درهرصورت، ولو با انتشار اعلامیه، باید شركت خود را اعلام میكرد ۳ــ تعریف و تجلیل از فرامین و دستورات شاه و تبلیغ این فرامین در میان اعضا نیز از دیگر وظایف حزب مردم بود.
وابستگی حزب مردم به رژیم و عملكرد تصنعی آن، سرانجام باعث عدم محبوبیت این حزب در میان مردم و قشر تحصیلكرده شده بود. درواقع این حزب، از همان ابتدا با شكست روبرو شد و اگر نام آن تا هیجده سال در عرصه سیاسی دوام آورد، تنها به خاطر خواست رژیم برای نمایش سیستم دوحزبی در داخل و خارج كشور بود؛ وگرنه پس از استعفای علم، این حزب تقریبا هیچ عملكرد مثبتی نداشت. علاوهبراین، حزب در هموارساختن فرایند تحزب در جامعه موفقیت چندانی از خود نشان نداد؛ ضمناینكه نهتنها به وظایف خود عمل نكرد، بلكه حتی به اهداف مورد نظر نرسید. آنها با فعالیتهای خود، پارهای مشكلات غیرقابلپیشبینی در جامعه ایجاد كردند، و برخلاف انتظار اولیه حتی بر تعداد ناراضیان از رژیم افزودند ازاینرو شاه در سال ۱۳۵۳ سیستم دوحزبی را مضر تشخیص داد و به سیستم تكحزبی روی آورد.
پینوشت:
[i]ــ محمود لالوی، حزب مردم، تهران، مركز اسناد انقلاب اسلامی، تابستان ۱۳۸۱
مرتضی شیرودی
منبع : ماهنامه زمانه
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست