یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

تحلیل تطبیقی ازحماسه عاشورا


تحلیل تطبیقی ازحماسه عاشورا
اگر شما بطور قاطع مطیع دستورات کسی باشید، پس از ابلاغ دستور آن را به اجرا ی درمی آورید. ارزش اطاعت شما از دستور، عدم تعلل و حتی اجرا آن با میل و رغبت است. اما درجه اطاعت پذیری و اجرای دستور در آدمها متفاوت است و بستگی به نوع دستور دارد. به عبارت دیگر هر کسی قیمتی دارد. برای کسی گذشت تا مرز چند صدمیلیون تومان و برای دیگری تا میلیارد تومان. یا برای مؤمنین گذشت از جان و مال تا درجه و اندازه خاصی. اما حضرت ابراهیم نبی خدا صلوات الله علیه و سلم تا مرز قربانی دادن فرزند دلبند و برومندش به پیشگاه خداوند متعال پس از وحی و دستور الهی.
وقتی صحبت از قربانی کردن عزیزی پیش می آید شاید خیلی قابل درک و احساس نباشد مگر برای کسانیکه امر مشابهی بر ایشان رخ داده باشد، ولو در درجه و مقیاس پائین تر و محدودتری. برای اینکه بتوانیم درجه اطاعت پذیری از امر خدای متعال را بنحو ملموسی توضیح دهم مصداقا از مثالی مدد می گیرم. سال ۶۵ بود. جنگ رژیم بعث عراق با پشتوانه قدرتهای بزرگ جهانی بر علیه ایران شدت یافته بود. فرزندم (پسر بزرگم) به جبهه رفته بود. گزارشهای گزارشگر صداوسیما از عملیات و ماهها بی خبری ما از فرزندمان همسرم را وادار کرد تا من را راهی خوزستان کند. رفتم و سرانجام او را یافتم. دو روز مرخصی گرفت و با هم به اهواز آمدیم. همچون ساعتی به سرعت گذشت و هنگام خداحافظی فرا رسید. در آن لحظه احساس کردم قلبم به شدت سنگین شد. غمی جانگداز بر قلبم نشسته، سنگینی آن نمی گذارد نفسم بالا بیاید. پاهایم قدرت تحمل و نگهداری بدن را نداشت، می لرزید.
یارای گام برداشتن نمانده بود. بغض گلویم را می فشرد. می خواستم خود را نگهدارم تا من که بارها جبهه رفته بودم، عملیاتها شرکت کرده بودم از خود ضعف و بی تابی نشان ندهم. آخ که چقدر سخت بود برایم با دست خود فرزندم را به قربانگاه دفاع مقدس بسپارم. تازه قربانگاهی که قربانیش فقط یک احساس بود و حدس و گمان. دلم می خواهد خواننده ای که این مطلب را می خواند با تمام وجود احساس پدرانه من را درک کند. پسری که تمامی حاصل عمرم بود، حالا او را به قربانگاه کربلای ایران می سپارم و با او وداع می کنم. با گذشت سالها هنوز هم وقتی به یاد آن لحظه می افتم بغض گلویم را می گیرد. خیلی برایم سخت بود و حاضر بودم بارها خودم شهید بشوم اما پسرم را با خود برگردانم. ولی یک نیروی عظیم تری، یک عشق والاتری و یک اطاعت پذیری دلپذیرتری مرا نگه داشت و سرانجام بر چهره پسر دلبندم بوسه خداحافظی زدم و گرم او را در آغوش کشیدم و از هم جدا شدیم ولی هرگز این لحظه را از یاد نمی برم. همیشه برایم تازگی دارد.
هر لحظه که بیاد می آورم گویا همان وقت است و اشکم جاری می شود. اما خدا را شکر می کنم و غم لذت بخشی تمام وجودم را می گیرد که توانستم در این امتحان کوچک موفق شوم. اگر مقایسه شود با قربانی حضرت اسماعیل(ع)، عظمت فرمانبرداری حضرت ابراهیم علیه السلام از امر خدا اصلا قابل قیاس نیست. فرزند دلبندش را در بیابان بی آب و علف و گرم و سوزان رها کند و بعد از محنت دوری او را به قربانی ببرد و کارد تیز را بر گلوی فرزند عزیزش نهاد و آنرا محکم کشید... این چه درجه ای از ایمان، خلوص، بندگی، عشق و اطاعت پذیری از امر خدا است؟ و حالا مقایسه کنیم با قیام حسینی و حماسه عاشورا. برای درک بیشتر مثال دیگری می زنم. اگر من از کسی اطاعت پذیر باشم.
دستوری صادر می شود و من آنرا اجرا می کنم. اما شما در مقابل کسی که قبولش دارید، عاشق او هستید، اجرای دستورات و اوامر او را بر خود واجب می دانید، قبل از آنکه به شما دستوری دهد، همین که احساس کنید او از شما انتظار دارد، او مایل است شما امرش را اجرا کنید، از اجرای امری راضی و خوشنود می شود، بی آنکه مستقیما به شما دستور دهد شما عاشق وار در مقام عمل درمی آیید. حالا اگر قرار باشد به من و شما نمره داده شود هر کدام از ما چه نمره ای می آوریم؟ اگر به من نمره خیلی خوب و یا از ۱۰۰ نمره ۷۰ داده شود شما استحقاق درجه عالی و نمره صد را در مقایسه با من دارید. اگر بین دو فرزند یکی پس از دستور پدر امر او را اجرا کند، اما فرزند دیگر بی آنکه پدرش باو دستوری بدهد، هر کاری که لازمه انجامش باشد و هر کاری که مورد انتظار و علاقه پدر باشد پیش از آنکه باو دستوری داده شود بانجامش می پردازد. کدامیک از این دو برادر از درجه والاتری برخوردارند؟ باید بپذیریم دومی.
خدا رحمت کند شهید اثنی عشری را. هر وقت قرار بود در جبهه عملیات باشد او پیشتر می رفت، به من هم تعارف می کرد. اما من معمولا بعد از پیام حضرت امام(ره) که برای اعزام به جبهه ها بیاناتی می فرمودند اعزام می شدم. خوب معلوم است که بین من و آن شهید خیلی فاصله بود و او از من خیلی جلوتر بود. شاید هم به همین دلیل من لیاقت شهادت را پیدا نکردم. نبی خدا صلوات الله علیه وسلم با ابلاغ وحی خدا فرزندش را به قربانگاه برد. ولی حسین(ع) بدون وحی و ابلاغ دستور، عزیزانش را به قربانگاه کربلا برد. پس او به خدا عاشق ترین بنده خدا بود.
از دیگر وجه تمایز حماسه کربلا تعدد قربانی حسینی است. اگر در این مقال حضرت ابراهیم(ع) را مثال می زنم و مقایسه می کنم از آن جهت است که عظمت کار این پیامبر خدا بر همگان بسیار روشن است. بنای کعبه، اعمال سعی صفا و مروه، عید قربان و... را از حضرتش داریم. بخشی از عظمت همیشه ماندگار دین توحیدی و اسلام بر پایه اقدامات و اجرای دستورات الهی این نبی خدا است و حماسه کربلا را می توان در آن مقیاس دید. حضرت ابراهیم صلوات خدا بر این نبی و مرسل خدا تنها یک قربانی به مسلخ عشق برد اما حسین علیه السلام هفتاد و دو تن را.
برای شخص من همیشه این سؤال مطرح بوده است که حسین(ع) براساس چه منطقی با این تعداد اندک در مقابل سپاهیان بی شمار دشمن ایستاد و بیعت نکرد و هفتاد و دو تن از عزیزانش را قربانی داد و بقیه را اسیر؟ وقتی این مقایسه و تحلیل در ذهنم خطور کرد دریافتم که اهمیت این قیام به آشکار بودنش بود. او می دانست و با علم و آگاهی قدم در این صحنه گذاشت. پرواضح بود که حسب اصطلاحات دنیوی در این مبارزه و جنگ میدانی دشمن پیروز می شود و یاران اباعبدالله کشته می شوند و با خانواده اش به اسارت درمی آیند، اما بحث جنگ و پیروزی یا شکست نبود. بحث کشته نشدن و زنده ماندن نبود. مگر می شود انسان تصور کند با هفتاد و دو تن یا به عبارتی ۱۰۵ نفر در مقابل بیش از ۲۵ یا ۳۰ هزار لشکر مجهز و بی مروت و بی انصاف پیروز از میدان درآید؟ او دین خدا و دستورات الهی را خوب می شناخت.
او که راه دین و راه خدا را می دانست، او که می دانست معبودش چه می خواهد و چه انتظاری دارد، برای زنده ماندن دین و راه خدا و امر به معروف و نهی از منکر و ایستادگی و تسلیم ناپذیری در برابر باطل راه حق را پذیرفت تا اوج عشق و ایثار، ایستادگی و تسلیم ناپذیری، اطاعت پذیری و درجه اعلای بندگی را به نسل های بشر بیاموزد و هم او اگر نبود امروز فلسطینیان مظلوم با چه امیدی در برابر اسرائیل و آمریکای ستمکار و قدار به مبارزات خود ادامه داده و می دهند؟ مبارزان مسلمان در سراسر جهان و ایران و ایرانیان مظلوم و شجاع در برابر هشت سال تهاجم قدرتهای جهانی و در این برهه در برابر فشارهای سیاسی و اقتصادی آمریکا و اروپا و... با کدام منطق و با چه درجه اعتماد و اطمینانی ایستادگی در برابر ناحق را جایز می دانیم؟ آری با منطق عاشورائی. و دشمنان می دانند که دیگر تاب و توان ایستادگی در برابر عاشورائیان را ندارد.
علی اصغر ملک محمدی
منبع : روزنامه کیهان