جمعه, ۱۶ آذر, ۱۴۰۳ / 6 December, 2024
مجله ویستا

الزامات ژئوپولیتیکی انرژی دریای خزر


الزامات ژئوپولیتیکی انرژی دریای خزر
اهمیت نفت در دنیای امروز بر هیچ کس پوشیده نیست.امروزه نفت وفراوردهای آن به عنوان شاهرگ تمام سیستم های صنعتی می باشد.به گونه ای که این کالا از محور های وموتورهای توسعه اقتصادی بوده واساساصنعتی پایایه ای ومادر می باشد.علاوه بر آن این ماده هیدروکربنی نقش مهمی را نیز در تعیین میزان قدرت ملی واعتبار بین المللی کشور های مختلف ایفا می کند،به همین علت است که قدرت های بزرگ جهانی از بدو پایه گذاری صنعت نوین نفت،همواره با بهره گیری ازابزار های مختلف،تلاش کرده اند ذخایر نفت وسازوکار مبادله آن را در بازار جهانی تحت کنترل خود قرار دهند ویا دستکم بر آن تاثیر بگذارند.در قاره آسیا،حوزه هایی چون خاورمیانه وحوزه دریای خزر نقش قابل ملاحظه ای را در تامین انرژی جهانی ایفا می نمایند.
در حوزه دریای خزردر کنار دوکشور محوری ایران وروسیه،سه جمهوری استقلال یافته از منطقه آسیای مرکزی (ترکمنستان،قزاقستان وازبکستان) ویک جمهوری از حوزه قفقاز(آذربایجان) دارای ذخایر انرژی قابل توجهی هستند.بنابر این وجود سرشار وغنی همین منابع در این مناطق سبب شده است که حوزه دریای خزر در طول سال های اخیر به رغم اوضاع ابهام آمیز حقوقی اش،به یکی از مناطق استراتژیک برای رقابت قدرت های منیقه ای وجهانی تبدیل شود.مطلب حاضر عهدار پاسخ به پرسش های زیر است،اینکه الزامات ژئو پولیتیک انرژی دریا خزر ناشی از چه مولفه ها ومتغیر هایی است؟و چگونه می تواند منشا چالش برای قدرت های بزرگ شود؟پاسخ احتمالی به پرسش فوق آن است که،الزامات ژئوپولیتیکی انرژی دریای خزر ناشی از چالش قدرت های بزرگ در بهره گیری بیشتر این قدرت ها از منابع انرژی دریای خزر ونیز فرایند انتقال انرژی این منطقه به بازارهای جهانی است.
● برآورد منابع انرژی دریای خزر
بر طبق آمار وارقام موجود در باب انرژی دریا خزر،وجود منابع انرژی که برای حوزه دریا خزر تخمین زده شده است،متفاوت به نظر می رسد.باید توجه داشت که این تفاوت در آمار وارقام ،قبل از هرچیزناشی از اهمیت منطقه در دارا بودن ذخایر انرژی است که میتواند برای قدرت های بزرگ منشا چالش باشد.بر این اساس ذخایر نفت اثبات شده در این حوزه چیزی بین۲۰۳ الی۲۳۵ میلیارد بشکه تخمین زده شده است که از این میزان، قزاقستان در آسیا ی مرکزی با۱۳۲ میلیارد بشکه بشترین ذخایر نفت را در اختیار دارد وبعد از آن ترکمنستان به عنوان ضلع دیگر صاحب انرژی آسیا مرکزی با۷/۳۹،آذربایجان در منطقه قفقازبا۳۹،ایران ۱۵،روسیه۳/۷ وازبکستان۵۹/۲ میلیارد بشکه ذخایر نفت منطقه دریای خزر را در اختیار دارند.این منطقه از حجم وذخایر اثبات شده گاز نیز بر خوردار است وبا توجه به بر آورد مراکز اطلاعاتی انرژی به نظر می رسد که حدود۲۳۲ تریلیون فوت مکعب گاز احتمالی جهان در این منطقه قرار گرفته باشد.با این همه طبق گزارش مراکز اطلاعاتی انرژی،مجموعه گاز منطقه دریای خزر،کمتر از ۱۰درصد گاز جهان است.بنابراین موقعیت دریای خزر به جهت وجود منابع انرژی به گونه ای است که آن را در کانون توجه قدرت های بزرگ منطقه ای وبین المللی ونیز شرکت های چند ملیتی قرار داده است.
● الزامات ژئوپولیتیکی انرژی دریای خزر
درست است که شرایط ژئوپولیتیکی انرژی دریای خزر به چگونگی استخراج ذخایر نفتی دریای خزر در آینده بستگی دارد اما در روزگارحاضر،الزامات ژئوپولیتیکی این حوزه قبل از هر چیز ناشی از متغیر هایی چون: چالش ورقابت قدرت های بزرگ در بهره گیری بیشتر از منابع انرژی ونیز فرایند انتقال انرژی این منطقه به بازارهای جهانی می باشد.تردیدی نیست که در این میان نتوان سهم یک متغیر را نسبت به متغیر دیگر در ایجاد الزامات ژئوپولیتیکی انرژی دریای خزر بیشتر دانست. به عبارت دیگراین دو متغیر نقش زاید الوصف والبته برابر ویکسانی را در الزامات ژئوپولیتیکی انرژی دریای خزر ایفا و بازی می نمایند.
الف)چالش قدرت های بزرگ در بهره گیری منابع انرژی خزر
چالش قدرت های بزرگ بر سر انرژی دریای خزر ریشه در حوادث ۱۱سپتامبر دارد.در پی حوادث تروریستی ۱۱ سپتامبر بحران انرژی برای بسیاری از قدرت های محور به وجود آمد.این حادثه از میزان اتکای کشور های بزرگ به انرژی خاورمیانه کاست وبه موازات آن به میزان اتکای این کشورها به منابع انرژی سایر حوزه ها افزود.قبول چنین دیدگاهی بیشتربه جهت انتساب این وقایع به کشور های خاورمیانه است، لذا استراتژی قدرت های بزرگ درپاسخ به اقدامات تروریستی از سهم خاورمیانه در تامین انرژی کشور های مصرف کننده کاسته وبه یور یبیعی نگاه ها را به منابع انرژی دریای خزر معیوف نموده است.بدین ترتیب دریای خزر از لحاظ ژئوپولیتیک انرژی، نقش خاصی را برای رقابت قدرت های بزرگ ایفا می کند.بنابراین اینگونه به نظر می رسد که چالش قدرت های بزرگ بر انرژی دریای خزر،چالش میان قدرت هایی چون: روسیه،چین،اتحادیه اروپا وآمریکا باشد وکمتر به نظر می رسد که کشورهای حاشیه دریای خزر بتوانند محور چالش باشند،چراکه کشور های حاشیه دریای خزر جدای از ایران و روسیه،کشور های تازه استقلال یافته ای هستند که فاقد پتانسیل لازم برای سرمایه گذاری سیاسی واقتصادی هستند.ازدیگر سو هرگونه تمرکز وسرمایه گذاری در این کشور های بیشتر متوجه حیات داخلی این کشور هاست.به عبارت دیگر،حیات سیاسی این کشورها در حوزه های داخلی به گونه ای است که هیچ فرصت را برای رقابت سرمایه گذاری در حوزه انرژی با سایر جمهوری های همجوار نمی دهد.برای نمونه روند اصلاحات وبر قراری دموکراسی بری کشور هایی چون قزاقستان،ترکمنستان وآذربایجان،اولویت وجاذبه بیشتری نسبت به سرمایه گذاری وحس رقابت در حوزه انرژی دارد.چنین شرایطی سبب شده است که قدرت های بزرگ برای تسلط بر منابع انرژی این حوزه رقابت کنند.برای نمونه روسیه این حوزه را،حوزه نفوذ سنتی خود می داند،اتحادیه اروپا قدرتی روبه رشد است که هم به لحاظ تامین نیاز های خود به انرژی وهم به لحاظ تقویت موقعیت بین المللی اروپا درپی نفوذ وبهبود موقعیت خویش در منطقه دریای خزر است.چین نیز به منابع انرژی منطقه نیاز دارد ونیاز روبه تزاید آن به نفت وگاز از یک طرف وآسیای مرکزی به عنوان تنها منطقه ای که امکان انتقال خط زمینی لوله انرژی را میسر ساخته،اهمیت این حوزه را برای این کشور دوچندان کرده است.
در این میان استراتژی آمریکا واتحادیه اروپا به عنوان شرکای استراتژیک در بهره برداری از منابع انرژی حوزه خزر از اهمیت اساسی برخوردار است وبه نظر می رسد که این دو کشور اهداف راهبردی را در قابت با سایر بازیگران وقدرت های بزرگ تعقیب می نمایند.در نگاه آمریکا واتحادیه اروپا،اهمیت منابع نفت وگاز دریای خزر بیشتر به توسعه اقتصادی و امنیت وثبات معطوف شده است،لذا این دوکشور تلاش می کنند که از پیشرفت کشور های ساحلی برای تدوین یک رژیم حقوقی استقبال کنند.البته نباید از نظر دور داشت که توانایی های آمریکا نسبت به همپیمان استراتژیک خود اتحادیه اروپا در دستیابی به منابع انرژی، موثرتر ومطلوب تر است، لذا تعقیب اهداف راهبردی بیشتر می تواند برای آمریکا مطمح نظر واقع شود.در این میان آنچه به عنوان اهداف راهبردی آمریکا در دستیابی به منابع انرژی دریای خزر مورد تعقیب قرار گرفته است،ورود در کشور های تازه استقلال یافته به منظور پیشبرد دموکراسی،آموزش نیروهای نظامی وبرگزاری مانورها ونیزفاصله اندازی میان سه کشور عمده منطقه،روسیه،چین وایران می باشد.امنیت انرژی مقوله دیگری است که آمریکا در ورود به منابع دریای خزربه عنوان هدف دیگر راهبردی به آن چشم دوخته است،چراکه منابع انرژی دریای خزر در نگاه این کشور می تواند آلتر ناتیو وجایگزین منابع انرژی خلیج فارس باشد.با اینهمه باید گفت که ایالات متحده در ورود به حوزه دریای خزر دارای استراتژی نفتی روشنی است که با حمایت سیاست خارجی وسیاست اقتصادی، سایر قدرت های این حوزه را در موضع رقابت قرار میدهد.
ب) فرایند انتقال انرژی دریای خزر به بازار های جهانی
تردیدی نیست که خط انرژی باکو،تفلیس-جیهان از مهمترین مسیر های انتقال نفت دریای خزر به بازارهای جهانی است که به شدت مورد حمایت آمریکا،اروپا وترکیه می باشد.این مسیر۱۷۷۶کیلومتری از ساحل غربی دریای خزر شروع واز سه کشور آذربایجان،گرجستان وترکیه عبور کرده ودر ساحل دریای مدیترانه به کشتی منتقل شده واز آنجا به بازار های جهانی منتقل می شود.از ویژگی های قابل ملاحظه خط انرژی مزبور آن است که این خط لوله از میزان وابستگی اروپا به نفت خاورمیانه وخط لوله عبوری از خاک روسیه می کاهد.از ویژگی های دیگر خط لوله مزبور،ایجاد موقعیت های ژئوپولیتیکی برای قدرت های بزرگ است.این شرایط ژئوپولیتیکی برای دوکشور روسیه آمریکا از اهمیت اساسی وبالایی بر خوردار است. براین اساس،روسیه با توسل به خط لوله مزبور در پی نوعی بازار انحصاری در بازارهای جهانی انرژی به خصوص صادرات گاز به اروپاست.این ویژگی برای آمریکا بدان جهت دارای اهمیت است که آمریکا با احداث این خط لوله اهداف سیاسی را تعقیب می نماید ودرپی محروم ساختن ایران از موقعیت ممتاز طبیعی واستراتژیک منطقه ای خود است.اما مسئله مورد بحث در این میان به نقش برخی از جمهورهای آسیای مرکزی در ایجاد الزامات ژئوپولیتیکی انرژی خزر است.به رغم آنکه اغلب کشور های دریای خزر به جهت اولویت های داخلی خود کمتر توانسته اند در دامن زدن وایجاد الزامات ژئوپولیتیکی انرژی دریای خزر نقشی را ایفا نمایند،اما نقش ترکمنستان وآذربایجان در ایجاد این الزامات توانسته بر میزان مطلوبیت های ژئوپولیتیکی انرژی دریای خزر مفید باشد.نقش ترکمنستان در ایجاد این الزامات قبل از هر چیز ناشی از تعدد خطوط انتقال انرژی به خارج است.مسیر هایی چون:خط لوله سنتی شوروی سابق،خط کربچه کردکوی ایران،خط ترنس افغانستان،ترنس خزر از جمله مسیر های مطرح شده برای انتقال گاز ترکمنستان به بازار های جهانی محسوب می شود.بنابراینراز توفقیق ترکمنستان در دامن زدن چنین الزاماتی بیشتر زمانی خودرا نشان داده است که این کشور یک بازی آرام وهمه جانبه ای را دنبال می کند وتلاش دارد که با هیچ کشور منطقه ای وجهانی اعم از ایران،ازبکستان،روسیه ،چین وآمریکا به چالش ومنازعه سخت در نیفتد.بنابراین سیاست اساسی این کشور همکاری دویا چند جانبه با همه کشور های منطقه است که در فرایند یک سیاست خارجی واقع گرا به آن دست یازیده است. بر اساس چنین سیاستی ترکمنستان در پی تشکیل سیستم انتقال منطقه ای وفرا منطقه ای برای ارسال منابع انرژی است وسعی دارد که با احداث خطوط مختلف انتقال نفت وگاز از مسیر های متفاوت، محدودیت های خود را به فرصت تبدیل کند.طبیعی است که با اتخاذ چنین سیاستی نه مخالفت جدی با سیاست های اعلامی واعمالی آن صورت خواهد گرفت و در مواقع ضروری ونیاز به حمایت کشور های دیگر، تنها نمی ماند.به عبارت دیگر ترکمنستان با اتخاذ چنین راهبردی،سیاست های اعلانی واعمالی خود را در مقابله باچالش های محتمل بیمه ساخته است.با این در آمد،ترکمنستان دوطرح اساسی را درانتقال انرژی به خارج در برنامه کاری خود گنجانده است. طرح نخست ناظر به مسیر انتقال گاز ترکمنستان به چین است که جدید ترین ودر عین حال مهترین طرح صدور گاز ترکمن ها به خارج محسوب میشود. مقدمات این طرح درجریان سفر صفر مراد نیازف به پکن در ماه مه۲۰۰۶به امضا رسید.طرح دوم ترکمنستان هم به نشست سه روزه ماه مه ۲۰۰۷ باز می گردد که در بندر ترکمن باشی ترکمنستان با حضور روسای جمهور،ترکمنستان،روسیه وقزاقستان (قربان قلی بردی اف،ولادیمیر پوتین، نور سلطان نظر بایف) با توافق بر سر انتقال انرژی ترکمنستان به روسیه وازبکستان به پایان رسید.بنابراین تمهید چنین شرایطی نشان داده است که بتوان برای ترکمنستان درکنار قدرت هایی چون روسیه وآمریکا آنهم بیشتر به جهت ایجاد الزامات ژئوپولیتیکی انرژی خزر،نقش ویژه ای قایل شد.اما در باب نقش آذربایجان در ایجاد موقعیت های ژئوپولیتیکی انرژی دریای خزر این نکته کافی است که این کشور به جهت همسایگی با روسیه از شمال وهمسایگی با ایران در جنوب ونیز قرار گرفتن در دهانه شرقی دالان قفقاز،سرپل ارتبایی شرق وغرب وشمال وجنوب را بازی کرده است که نگاه وتوجه قدرت بزرگی چون آمریکا را به خود جلب کرده است.البته نگاه ژئو پولیتیکی آمریکا به آذربایجان برای تقویت مواضع ضد روسی وایجاد انقلاب رنگی در دور کردن رقیب سنتی از صحنه قفقاز(آذربایجان) تمهید یافته است که نقش آذربایجان ومساعی علیوف در ایجاد شرایط فوق بی تاثیر نبوده است.چراکه آذربایجان به لحاظ ملاحظات استراتژیکی گرایش سنتی ویژه ای در پیوستن به دایره غرب دارد واین مسئله هنگام استقلال این کشور به سال۱۹۹۱ خود را نشان داد.در حقیقت آذربایجان با استقلال خود در سال۱۹۹۱ بسیاری از شرکت های غربی را به سوی خود بر انگیخت وتوانست در سال۱۹۹۴ توافقات ۸میلیاردی را با کنسرسیوم عامل بین المللی آذربایجان به امضا رساند.ولی نباید از یاد برد که ویژگی دیگر ژئوپولیتیک وجود منابع سهل الاوصول سرشار انرژی در آذربایجان کمک می نماید که بخواهد از تکرار انقلابی آنهم از جنس رنگی آن در این کشورجلوگیری نماید.در آذربایجان عامل منابع وذخایر نفتی،نقش زاید الوصفی را در ایجاد تحکیم قدرت بازی می کند ووسیله ای برای مهار انقلاب وتقویت ساختار دولت ومقابله با مخالفان شده است که لااقل جمهوری گرجستان در قفقاز وجمهوری اکراین در حوزه دریای سیاه از آن بی بهره بوده اند.
البته باید گفت که ترس وهراس آذربایجان از انقلاب رنگی بیشتر به جهت تغییر در کادر ونظام رهبری است واین کشورهیچگاه مایل نیست که تغییری در نظام رهبری آن به وجود آید.ولی قراین نشان داده است که آذربایجان به هرصورت ملاحظات انرژی آذربایجان در جغرافیای قفقاز به عاملی برای بقای اقتصادی ونیز ابزاری جهت ایجاد نظام اقتصادی وراهی برای خروج از حوزه نفوذ روسیه وحرکت به سوی غرب در نظر گرفته شده است.نقش ایران هم در موقعیت های ژئوپولیتیکی انرژی دریای خزر بیشتر در همکاری با کشور های ترکمنستان وقزاقستان در توسعه شبکه خطوط لوله وحمل گاز به بازارهای بین المللی ومنطقه ای معنا می یابد.بنابراین همکاری ایران با این کشورها منطقی ترین واقتصادی ترین مسیر برای صادرات نفت وگاز از منطقه خزر می باشد.در حقیقت همکاری ایران با این کشور ها می تواند به راحتی معاملات معاوضه نفت(سوآپ) میان کشور های آذربایجان،ترکمنستان وقزاقستان را به ۰۰۰/۷۰۰ بشکه در روز برساند.اما این واقعیت رانباید نادیده گرفت که در اوضاع واحوال موجود،خصومت سیاسی آمریکا نسبت به ایران،اقتصادی ترین مسیر صادرات نفت وگاز از آذربایجان،قزاقستان وترکمنستان را مسدود کرده است.در حقیقت رفتار خصومت آمیز واشنگتن با ایران به وابستگی تهدید زای بازار جهانی انرژی به روسیه منجر شده است که نتایج حاصل از آن نتایج غیر قابل جبرانی را برای ایران واروپا وحتی خود آمریکا به دنبال داشته است.
در حقیقت با به حاشیه راندن ایران از سوی آمریکا،نقش ترکیه به رغم آنکه مرز مشترکی با دریای خزر ندارد،برجسته تر می شود.لذا تمهید این استراتژی سبب شده است که ترکیه به نوبه خود سرمایه گذاری هایی را در کشور های آذربایجان،قزاقستان وقر قیزستان انجام دهد.جمهوری اسلامی ایران برای برون رفت از وضعیت های موجود وبرای در امان ماندن از رفتارهای خصومت آمیز غرب باید به الگوهایی مبادرت ورزد.نخست اینکه یک بازی اقتصادی چند جانبه ومتوازنی را درپیش بگیرد و از امتیاز هایی همچون هم پیوند فرهنگی برای گسترش مناسبات اقتصادی وتجاری واعتماد سازی امنیتی برای مسیر های انتقال انرژی بهره ببرد.ضمن آنکه درکنار الگو گیری از مدل ترکمنستان، باید به بازسازی چهره نامطلوب اقتصادی وبرنامه های نامناسب خود همت گمارد.بنابراین رفتار همکاری جویانه ونیز فراهم کردن زیرساخت ها وبستر های مناسب اقتصادی برای انتقال مطمئن وپایدار انرژی به مصرف کنند گان، می تواند رفتار های پر مخاطره آمریکا را تعدیل وکم اثر سازد.از دیگر سو ایران به عنوان نقش ایفا کننده برتر موقعیت ژئوپولیتیکی انرژی دریای خزر باید به سمتی حرکت کند که توسط همه بازیگران به عنوان حلقه ارتباط دهنده دریای خزر به خلیج فارس مورد شناسایی قرار گیرد.تردیدی نیست که تمهید این شرایط از سوی ایران به ظرفیت چانه زنی در بازار جهانی انرژی واقتصادمی افزاید ونقش اورا در ترسیم خط ومشی های سیاست های منطقه و وسیاست بین الملل بر جسته می سازد.
صلاح الدین هرسنی
مدرس دانشگاه وکارشناس ارشد علوم سیاسی