دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا


فقط فرزند خواندگی!


فقط فرزند خواندگی!
سریال “ترانه مادری”‌مدتی است که میهمان خانه‌های ماست. این سریال ساخته سهیلی‌زاده است. اگر یک نگاه کلی به این اثر هنری داشته باشیم در خواهیم یافت که با یک مجموعه با عنوان خانوادگی روبرو هستیم که سعی کرده موضوعات و کارکردهای خود را بر بستر خانواده عنوان کند. موضوعاتی نظیر عشق زودگذر و بدون تفکر که گریبان افراد جوان جامعه را گرفته و بازتاب آن را می‌توان در دادگاه خانواده ملاحظه کرد و یا اختلاف ازلی فاصله بین نسل‌ها، اختلاف خانوادگی و کهنه و از همه مهم‌تر فرزند خواندگی. به نظر می‌رسد این آخری شالوده اصلی اثر محسوب می‌شود. قبل از اینکه به بازشناسی این اثر به‌لحاظ ساختاری، محتوایی بپردازیم بهتر است به نکته‌ای اشاره کنیم که گویی تفکر حاکم بر صدا و سیما شده و راهکار مناسبی برای آن تبیین نشده است و آن اینکه یک رقابت عجیب و بی‌پایان به سبک رقابت‌های تسلیحاتی دوران جنگ سرد در صدا و سیما حاکم شده و هر شبکه سعی دارد به هر طریق ممکن آنتن و بیننده را تصاحب کند و هر شب آنتن را در اختیار داشته باشد. یعنی سیل برنامه‌های به اصطلاح روتین، صدا و سیما را تسخیر کرده و بدون اینکه یک هدف مشخصی در این رویکرد نهفته باشد و این خود موجب ضعف و کیفیت پایین آثاری از این دست شده است.
به واقع اندیشه قوی و محکم است که می‌تواند پایه اصلی ساختار یک اثر هنری نمایشی باشد وگرنه چیزی جز تکرار در پی ندارد. برنامه‌هایی مانند پاتوق، سه در چهار، ترانه مادری و کمی قبل‌تر برنامه‌های بی‌شمار دو مهران “غفوریان و مدیری”‌از جمله مصادیق این مفهوم و رویکرد هستند. به راستی هدف از این حرکت و جریان‌ فکری معلوم نیست و اصولا اگر بخواهیم نگاهی فراتر داشته باشیم می‌بینیم که اساسا نیازی به جریان‌سازی نیست.
به هر صورت این رویکرد یک بازبینی و تغییر کلی را طلب می‌کند. حال می‌پردازیم به تحلیل ترانه مادری. ما در اینجا با یک اثر کاملا خانوادگی روبرو هستیم زیرا مسائل خانوادگی به عقیده بسیاری از هنرمندان بستر مناسبی برای بیان و ابراز عقیده است و می‌توان در قالب آن بسیاری از موضوعات را واکاوی کرد. البته در این حوزه کمی افراط صورت گرفته و برای تولید یک اثر از قالب‌های دیگر و ژانرهای متفاوت کمکی گرفته نشده چون به نوعی این کار بسیار ساده به نظر می‌رسد و شرایط آن بسیار سهل است و نیاز به خلق یک فضا و زمان و مکان جدید در داستان ندارد و از این نظر فیلمنامه به سرعت به پیش می‌رود و این با معضل همیشگی سیما یعنی “آنتن خوراک می‌خواهد” سازگاری کامل دارد.
این فیلم داستان‌های فرعی زیادی دارد و به قولی موضوعات آن تودرتو است و هر کدام یک هدف را دنبال می‌کند و سعی دارد در نهایت هدف غایی که دادن بینش و آگاهی به بیننده است را محقق کند. اینکه پسر خانواده از یک محیط نسبتا کوچک وارد یک کلانشهر آن هم تهران می‌شود و با یک فضای بی‌کران روبرو می‌شود خود نشان از آن دارد که نظام آموزش عالی ما به بیراهه می‌رود، آن هم با مسابقه مسخره‌ای به نام کنکور که سرنوشت یک عمر دانش‌آموز را تعیین می‌کند و یا عشق زودگذر پسر به یک همکلاسی نشان می‌دهد که ما آموزش‌های لازم را به فرد نداده‌ایم تا با ورود به جامعه و شرایط جدید با آن سازگار شود. نتیجه این می‌شود که پسر با یک نگاه دختر یک دل نه صد دل عاشق می‌شود و پیرو همین عشق است که سر بر رسوایی زند و همه چیز را نادیده می‌گیرد و هنوز هیچ وصلتی صورت نگرفته،‌ارتباط کلامی را شروع می‌کند. این سریال سعی دارد یک نکته را هم به ما گوشزد کند و آن اینکه اختلاف‌ها و تضاد و تضارب عقاید را باید در همان وهله اول حل و فصل کرد نه اینکه آن را به دست زمان سپرد تا به کمک گذشت زمان خود به خود حل شود و البته عنصر زمان در حل مناسبات گوناگون دخیل است ولی کافی نیست. در این اختلاف خواهر و برادر بیشتر ریشه فکری و اخلاقی دارد تا مالی که خیلی هم کهنه شده و گاهی سرباز می‌زند، این مسئله به خوبی به چشم می‌خورد. نکته‌ای که به نظر می‌رسد مهمترین موضوع فیلم است فرزند خواندگی است که به صورت لایه‌ای بدان اشاره می‌شود. البته تا اینجا مهر مادری چنان بوده که کسی به صورت واضح نمی‌تواند ادعا کند که پسر فرزند واقعی او نیست. هرچند فرزند واقعی بودن همیشه به معنای به دنیا آوردن او نیست یعنی کسی را که فرزندی را به دنیا نیاورد یا نقشی در تولد او نداشته نمی‌توان پدر و مادر خطاب کرد بلکه مسئله اصلی این است که والدین تمام سرمایه‌مادی و بیشتر معنوی خود را نثار فرزند خود می‌کنند و آن عشق به اوست. زیرا آنچه زندگی زناشویی را قوام می‌دهد وجود فرزند است. همه فکر می‌کنند که مسائل مادی در زندگی زناشویی حرف اول را می‌زند و آن اینکه اگر بعد از مدتی به یک ثبات و تمکن مالی برسند دیگر انگیزه‌ای واقعی برای زن و مرد باقی نمی‌ماند و دچار روزمرگی و افسردگی می‌شوند مگر اینکه یک عامل محرک آنها را وادار به فعالیت کند واین موتور می‌تواند فرزند، این نعمت الهی باشد که می‌تواند به زندگی رونق بدهد و باعث شور و نشاط در خانواده شود. این اثر نشان می‌دهد که نسبت واقعی وغیرواقعی چیزی از عشق وعلاقه والدین کم نمی‌کند و این خود گواه این مسئله است که نسبت خونی تاثیرچندانی در رفتار آنها ندارد.
به هر روی جز این نکته برجسته که قابل تحسین است و به خوبی ترسیم شده ، این اثر موضوع جدیدی ندارد و بارها در سیما به این نکته اشاره شده و کارگردان سعی کرده با یک آهنگ مخاطب خود را جذب کند که علاوه بر آهنگ استفاده از بازیگران شاخصی چون هما روستا سعی شده یک فضای مناسب را ترسیم کند. به نظر می‌رسد قبل از ساخت یک اثر بهتر است مضامین آن و تاثیرش بر جامعه و سابقه آن توجه کافی صورت بگیرد تا نتیجه غیر از شرایط حاضر حاصل گردد.
احمد عراقی
منبع : روزنامه رسالت