دوشنبه, ۸ بهمن, ۱۴۰۳ / 27 January, 2025
مجله ویستا
آیینهای نوروزی در ایران
چند دور دیگر که زمین گرد خودش بچرخد، سال تحویل میشود و این یعنی زمین یک دور کامل دور خورشید چرخیده و ۳۶۵ روز گذشته است. برای ما ایرانیها، سال نو با بهار آغاز میشود، همراه با سبز شدن طبیعت روزها نو میشود تا سبزهها قد بکشند و آغاز یک جشن کهن را زیباتر کنند، در این صفحات کوشیدهایم، برخی از آیینها، رسم و رسومات نواحی مختلف ایران را معرفی کنیم، آیینهایی که هنوز هم زیبا هستند.
تردیدی نیست گردآوری تمامی آیینها و رسوم مربوط به بزرگترین جشن ملی ایرانیان، همان اندازه غیرممکن است که سر زدن به تمامی دوستان و آشنایان در این روزها. با این حال تا جایی که امکان باشد با چنین آیینهایی به شما سر میزنیم و عید را تبریک میگوییم؛ باشد که هر روزتان نوروز باشد.
● ضامن درختان شدن
در غروب چهارشنبهسوری در گیلان، مردم پس از پریدن از آتش، درختان کمبر و بیبار را میترسانند و تهدید میکنند که این نوع تنبه و گوشکشی به ضامنداری معروف است. یکی از افراد خانواده، داس یا تبری برمیدارد و به سوی درخت میرود و به طور نمایشی ضربهای به آن میزند به این عنوان که قصد دارد آن را بیندازد. در این هنگام یکی دیگر از افراد خانواده یا آشنایان مانع و ضامن میشود که درخت در سال آینده میوه بیاورد.
● میرنوروزی در خراسان و کردستان
سخن در پرده میگویم چو گل از غنچه بیرون آی
که بیش از پنج روزی نیست حکم میرنوروزی (حافظ)
میرنوروزی و حکومت مسخره او در ایران سابقه تاریخی دارد. پیش از اسلام چند روز مانده به نوروز، دستهای از مردم جمع میشدند و جوانی ورزیده را به عنوان میرنوروزی یا امیر نوروز انتخاب و لباس پر زرق و برقی تن او میکردند و سوار الاغ یا شتر یا اسب با طبل و ساز و کرنا، به همراهش به راه میافتادند.این افراد تا سیزدهبهدر در شهرها و روستاها میچرخند و بازی میکنند. عدهای سر حیوانات روی چوبها دارند و نشان پیروزی میرنوروزی در جنگها و کشتن دشمنان است.
در عین حال امیر نوروز در این روزها هرچه دستور میداد، فورا اجرا میشد. بیشتر او کارهای مسخره و بیمعنی میخواست که باعث خنده دیگران میشد.
میرنوروزی هنگام رسیدن به منزل ثروتمندان طنابی به داخل میفرستاد و صاحبخانه هم هدیه را به طناب میبست و بیرون میفرستاد.
بعضی وقتها هم فرستادن طناب به منازل، برای گرفتن فال طناب بود. در برخی از مناطق ایران هم دختران دمبخت اگر حاجتی داشتند، در اتاقی یا آب انبار منزلی پنهان میشدند و گرهای به لباس خود میزدند. مادر دختر از خانه بیرون آمده و از همراهان میرنوروزی، کودک نابالغی را به داخل منزل میبرد تا گره لباس دختر را باز کند و بخت دختر باز شود. برخی معتقدند حاجی فیروز، بازمانده رسم میرنوروزی است.
● آهو چره
یکی از نمایشهای نوروزی در گیلان «آهوچره» نام دارد. در این بازی که ۳ نفری اجرا میشد، آهوگردان، شعرخوان و توبرهکش نقش بازی میکردند. گروه با گرداندن کله آهو که برایش چشم گذاشته و با سبزه و گل آن را تزیین کرده بودند، شعر میخواندند. این گروه کوچه به کوچه میگشتند و این بازی را اجرا میکردند. شعرخوان میگفت: آهو چره، آهو چره، ببین چقد خوب میچره/ می آهو از باغ آمده، چریده و چاق آمده/ می آهو مرغانه خوره، صد تا به کمتر نخوره وقتی شعر تمام میشد، آهو از حال میرفت و شعرخوان به صاحبخانه میگفت اگر تخممرغ یا چیز دیگری نگیرد، سر حال نمیآید. و به این وسیله گروه، عیدی خود را میگرفتند.
● زیبای نوروزی در سیستان و بلوچستان
آنها که در آبادیهای کنار رود هیرمند سکونت دارند، در شب عید نوروز، دختر زیبایی را بر شتر آذینبندی شده سوار میکنند و به کنار رود هیرمند میروند. در آنجا گروه مردان و زنان از هم جدا میشوند. مردان دور از اجتماع زنان و دختران به کناری میروند و به شادی میپردازند. زنان، دختر زیبا را که «اوشیدر» نام نهادهاند، برهنه کرده و داخل آب میاندازند و تا نیمه شب به رقص و نشاط میپردازند و آنگاه دختر را با همان آیین به خانه برمیگردانند.
● حنا زدن و حنا بستن در میان لکها
لکها با تحویل سال نو آرزو میکردند فردی پاک و نورانی یا بچهای معصوم، نخستین فردی باشد که به خانه آنان بیاید و به همین خاطر بخشی از حوادث سال بعد و بهرهمندی از خیر و خوشی یا غم و اندوه را از چشم او میدیدند. از دیگر آداب و رسوم نوروزی لکها، آشتی دادن آشنایانی است که در سال کهنه بین آنها کینه و کدورت و دشمنی ایجاد شده بود. لکها به احترام همدیگر چنانچه کسی بستگان خود را تازه از دست داده بود، سعی میکردند که مراسم عید را بیسر و صدا در خانه خود برپا کنند و از دید و بازدید بپرهیزند و با رفتن به در خانه عزادار، با ذکر فاتحه با وی همدردی میکردند.
حنا زدن به کف دست دختران و زنان و حنا بستن کاکل قوچ گله و پختن آش (برنج پلویی) یا در صورت وسع سر بریدن مرغ، خروس و گوسفند و تهیه (آش وگوشت) از دیگر آداب و رسومی است که از گذشته در مناطق لکنشین به آن عمل میکردهاند. امروزه هم برخی از این آداب و رسوم و باورها در میان برخی از طوایف و روستاها و حتی شهرهای لکنشین به قوت خود باقی است؛ چراکه مفاهیمی چون بهار و نوروز و رویش، با روح و روان لکها که از اصیلترین طوایف ایرانی هستند، سرشته و عجین است.
● ماه عید در ایل قره پاپاق
در ایل قره پاپاق، از شهرستان نقده، واقع در آذربایجان غربی، به عید نوروز سراسر اسفند را ماه عید مینامند. آنها ماه اسفند را به ۴ چهارشنبه بخش میکنند و در نخستین چهارشنبه معروف به «دروغگو»، جوانان بر جایی بلند، مانند پشتبامها و تپهها، آتش میافروزند و در خلال برنامه تیراندازی و نشانهگیری تفریحی میکنند. دومین چهارشنبه را «راستگو» و سومین چهارشنبه را «سیاه» مینامند و این روز را به یاد گذشتگان بر سر گور مردگان حاضر شده، پس از فاتحهخوانی به نیازمندان شیرینی میدهند. در چهارشنبه آخرین، یا در واقع جشن سوری، همگی با رخت نو و شادمانی به برافروزی آتش میپردازند.
● سمنی (سمنو) بهبهانیها خوردن دارد
زنان بهبهانی از دو سه هفته پیش از نوروز با کاشتن سبزه بر بدنه کوزه و قلیان و کاسه آماده رسیدن سال نو میشوند. آنها با استفاده از جوانه گندم سمنی میپزند و معتقدند پختن این غذا در واپسین ساعات سال کهنه و خوردن آن در اولین ساعات سال نو، تفالی به برکت و خوشیمنی سال پیش رو به حساب میآید.
تبدو و نوشیرین از دیگر نانها و شیرینیهایی است که پختن آن به وسیله زنان بهبهانی در روزهای سال نو مرسوم است.
● آفتاب به حوت (از زبان سمنانیها)
ابراهیم همتی از سمنان نوشته است، سمنانیها با خواندن این شعرها به استقبال خانهتکانی پیش از سال نو میروند:
افتو به حوتی موسمه/ خوت دوکتین جین جینکی/ یا کو کندم چی دکت بی خریجی، جیل جیلکی/ وقتی کوته چش گنن پر داره میلکی، پینکی/ مله ویزون گوشه خیزه، آخوره واموندکی/ ای رو په وه بدی یت کرسیه نسینی یه/ پیشینی افته کشه کشک او ته تن بسینه/ تو دست بلکه تیکه، که سیه چالا جمه که/ گو کدوی فلیته رنج و اتاقی دی دمه که/ کیه پاکی درین و فرشی هیشون تا وا دره/ اتاق و پستو، مطبق، دولا و رف و تابره.
ترجمه به فارسی: آفتاب، آفتاب موسم ماه حوت است/ در آبانبار خانه، حشرات آبی دیده شدهاند/ در میان گندم، حشرات غله دیده شده است/ مورچههای پردار، سر و کلهشان پیدا شده/ در اینجا آنجا هزارپاها و خرخاکی و... پرسه میزنند/ به نظرت میرسد که دیگر کرسی گرم لطفی ندارد/ به نظرت میرسد که خوردن آب کشک در سینه آفتاب ظهر مزه میدهد/ وقتش است که سوراخ سمبهها را بپوشانی و کرسی را/ چراغ گوگردسوز را روشن کن و اتاق را پردود کن/ همه خانه را بتکان و فرشها را تا باد هست بتکان/ اتاقها و پستوها و انباریها و دولابچهها و گنجهها و تاقچهها را.
یوسف علیخانی
منبع : روزنامه جامجم
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست