چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا
وقتی یک هنرپیشه میخواهد نقش یک ژورنالیستحرفهای را بازی کند
نیم نگاهی به فرایند جامعهپذیری
مقدمه
اینكه چگونه كودكی به انسانی بزرگ و با شخصیت تبدیل میشود و چگونه مراحل و مقاطع مختلف كودكی، نوجوانی و جوانی و سپس بزرگسالی را طی میكند و چه مراحلی را باید در این مسیر طی كند تا به انسان كامل برخوردار از ویژگیهای كامل شخصیتی تبدیل شود، موضوعی است كه همواره متخصصان علوم تربیتی و جامعهشناسان تعلیم و تربیت از زوایای مختلف به آن پرداخته و هر یك از زوایای گوناگون به تبیین این مساله پرداختهاند. براساس آخرین یافتههای علمی، اگر كودكان در مسیر آموزشهای لازم اجتماعی قرار نگیرند و با هنجارها و ارزشهای اجتماعی آشنا نشوند و آنها را در خود نهادینه نكنند، هرگز بویی از انسانیت نبرده و به یك معنا، حیوانی بیش نخواهند بود. شخصیت انسانی ما از طریق جامعهپذیری و نیز تعامل اجتماعی و روابط متقابل با دیگران ساخته و پرداخته میشود و از همین طریق است كه ما میآموزیم كه چگونه خود را با هنجارها و ارزشهای اجتماعی هماهنگ و همسو كنیم. بدون اجتماعی شدن و نهادینه و درونی كردن ارزشها و هنجارهای اجتماعی، خوبی و بدی و ارزشها و هنجارها را هرگز تشخیص نمیدهیم. نمیدانیم چگونه فكر كنیم، سخن گوییم، چگونه و در كجا چه سخنی گوییم و چه كاری انجام دهیم و... هرچند جامعهپذیری و اجتماعی شدن مهمترین فرایند دوران اولیه زندگی و بیشتر مربوط به دوران كودكی است، اما در طول زندگی و در خلال مراحل مختلف زندگی همواره و بطور مداوم، ما باید در معرض فرایند اجتماعی شدن قرار گیریم، تا بدین ترتیب، با كسب و آموزش ارزشها و هنجارهای اجتماعی و درونی كردن آنها، به انسانی كامل و با شخصیت تبدیل شویم.
این مقال نیم نگاهی به فرایند و مراحل مختلف و نیز مكانیسمهای جامعهپذیری دارد. بخش نخست این مقال را پی میگیریم:
عوامل و مكانیسمهای جامعهپذیری
هر یك از ما بوسیله جامعهپذیری به انسانی كامل تبدیل میشویم. براستی همه ما میخواهیم بدانیم كه چه چیزی ما را به صورت شخصی كه اكنون هستیم در آورده است. از نظر اچ ترنر (۱) از جمله عوامل و مكانیسمهای اجتماعی شدن، به دست آوردن انگیزههایی است كه ما را به اشغال موقعیتها و انجام نقشهای مختلف اجتماعی هدایت میكند. در صورتی جامعه انسانی تداوم مییابد كه همه ما به نقشهایی همچون، پدر، دوست، مادر، شهروند، معلم، حاكم، رعیت، دانشآموز، روزنامهنگار و نانوا... و صدها نقش از این دست را به خوبی انجام دهیم. قطعا عدم ایفای صحیح و درست نقشهای فوق با هنجارهای متناسب با آن، جامعه را دچار نابهنجاری، از خود بیگانگی، عدم رضایت، چالش و تنش اجتماعی كرده و سرانجام موجبات فروپاشی انسجام اجتماعی و جامعه را فراهم میآورد.
از دیگر عوامل اجتماعی شدن از نظر بارسونز (۲) مقوله فرهنگ و مقولات فرهنگی است. درونریزی هنجارها، عقاید و باورهای اجتماعی و دینی و نیز تعهد، عمل و پایبندی به این ارزشها و هنجارها و باورهای اجتماعی و دینی موجب تقویت انسجام اجتماعی خواهد بود. و جامعه با فرهنگی مشترك و برخوردار از افرادی بهنجار و عامل به پیوندهای مشترك اجتماعی و باورها و هنجارهای ملی و دینی به حیات و پویایی خود ادامه میدهد. در حالی كه اگر مردم پایبند به هنجارها و ارزشهای مشترك اجتماعی و بطور كلی فرهنگ اجتماعی حاكم نشوند و توافق بر فرهنگ و مقولات فرهنگی جامعه نداشته باشند و نسبتبدان پایبند نباشند، جامعه دچار عدم وفاق و تجزیه شده و به خرده فرهنگهای متفاوت تبدیل خواهد شد. افراد نیز دچار از خودبیگانگی میشوند. زیرا، وقتی جامعه از یك سو، پایبند به ارزشهای فرهنگی نباشد و از سوی دیگر دارای خرده فرهنگهای متنوع و نامتجانس اجتماعی باشد، و افراد جامعه نیز به دلیل درونریزی نكردن هنجارها و قواعد اجتماعی و مقولات مشترك فرهنگی، دچار اختلاف شدید و احتمالا درگیری و تنش میشوند. بنابراین، هنجارشكنی، انحراف، كجروی، قانون شكنی، خلاف، اختلاف، تشتت و عدم انسجام و عدم توافق اجتماعی و ملی امری بدیهی و طبیعی خواهد بود. بنابراین، تنها در گرو عمل و پایبندی به هنجارهای اجتماعی و نمادهای فرهنگی مشترك و باورهای مشترك مقبولیتیافته است كه افراد و جامعهای بهنجار، بدون انحراف و كجروی و تنش خواهیم داشت.از دیگر عوامل جامعهپذیری از نظر جورج هربرت مید (۳) این است كه فرد خود را به عنوان یك عین خارجی و دارای هویت واقعی و معین در نظر گیرد. چون اگر فرد فاقد «خود ادراكی» باشد، رفتارهای او در نتیجه شخصیت او ثبات نخواهد داشت. و هرگز معیار و ملاكی ثابت و مقبول - البته از نظر خود - برای صحت و سقم و درستی و نادرستی رفتارهای خود نخواهد داشت. فردی كه خود را به عنوان یك واقعیت عینی و خارجی نپذیرفته و فاقد خود ادراكی است و خود را در كالبد اجتماع به عنوان یك شخص قبول ندارد، حتی زمانی كه براساس هنجارها و معیارها و ارزشهای مشترك اجتماعی عمل میكند، فردی مذبذب، متزلزل و متلون خواهد بود و هرگز ثبات رای نخواهد داشت. چون چنین شخصی فاقد معیار و مقیاس درونی برای ارزیابی رفتارها اعمال و كنشهای خود است و شخصیت متزلزل و خودناباور از ویژگی چنین افراد است. لذا چنین افرادی هیچگاه ثبات رای نداشته و همواره در تصمیمگیریها متزلزل خواهند بود. و از همینرو، هیچ معیار و ملاكی ثابتبرای ارزیابی و مرجع ارزیابی رفتارها و اعمال خود نخواهد داشت.
سرانجام، از دیگر عوامل جامعهپذیری عواطف و احساسات است. انسانها هر چند هنگام تولد واجد بسیاری از احساسات اولیه و بنیادین انسانیاند، اما آنچه مهم استساختن و پروراندن و نیز به كارگیری صحیح این احساسات در تعامل بین افراد است. انسانها دارای زنجیرهای پیچیده از حالات عاطفی هستند كه در خلال اجتماعی شدن كسب میكنند. دلیل تنوع این احساسات این است كه انسانها در حین تعامل و برخورد با دیگران، نقشهای متناسب و متنوعی را با دیگران بازی میكنند، و همین امر موجب تنوع احساسات و عواطف انسانی میگردد. اگر شخصی بتواند احساسات و عواطف بسیار متنوعی را فهمیده و ابراز نماید، میتواند حالات، نیات، حركات و سكنات و حتی اشارات دیگران را درك نموده و به شیوههای متناسب و متنوعی آنها را پاسخ دهد. بنابراین، یكی از راههای اجتماعی شدن و شخصیتسازی افراد، توسعه و بسط عواطف و احساسات و یادگیری و درونریزی آنها و سرانجام به كارگیری، عمل و پایبندی به آنها در تعامل با سایر افراد است. مثلا، هنر پیشه جوانی كه میخواهد نقش یك ژورنالیستحرفهای را بازی كند، حتما باید كاملا مسلط به قواعد بازی بود. و به خوبی از عهده ایفای نقش یك هنر پیشه جرقهای برآید.
گفتیم كه یكی از اوصاف و ویژگیهای ژورنالیستحرفهای، بازی با عواطف و احساسات مردم است. ژورنالیستبا تحریك عواطف و احساسات عمومی، بخشی از واقعیت را چنان برجسته كرده و بزرگ جلوه میدهد، كه گویی، این بخش، همه واقعیت است. البته، بازی با عواطف و احساسات مردم كار سادهای نیست. هنر مخاطبشناسی لازم دارد. حرفه ژورنالیستی و ایفای نقش درست در این زمینه، نیازمند شناخت دقیق عواطف و احساسات مخاطبین و نیز انتخاب سوژه درست، دقیق و متناسب با نیاز مخاطب است.
ویژگی دیگر حرفه ژورنالیستی، كلیشهشكنی و نوآوری است. شكستن قالبها و كلیشهها و اساسا سخن نو گفتن و سخن جدید زدن و طرح نو، ابزار كار یك ژورنالیستحرفهای است. چرا كه «لكل جدید لذهٔ»: هر حرف و سخن جدیدی، لذت و مزهای دیگر دارد. و البته، وقتی اصل بر سخن نو زدن باشد، معمولا حقانیت و حقیقت در پرتو جاذبیت و نوگرایی و سخنان جدید، رنگ میبازد و جاذبهها آنگاه آشكار میشود كه در قالب شكل، محتوا و سوژه جدید و نو ارائه شود. شكستن سنتها، قداستشكنی و هنجارشكنی به بهانه طرح و سخن نو و آزادی بیان و قلم، ابزار كار یك ژورنالیستحرفهای است. شكستن حریمها، به بهانه نقد و نقادی و عدول مكرر از هنجارهای مقبول اجتماعی از جمله رهاوردهای ژورنالیستحرفهای است.
در رویكرد ژورنالیستی، معمولا و غالبا مصلحتبیمفهوم است. برای حفظ هر چه بیشتر مشتری و مخاطب، باید همواره حرف، سخن، طرح و ایدهای نو و امروزین ارائه داد. فاصلهگیری و اجتناب از سخن راست و درست و بیان حقیقت، بدون قالب و سوژه نو و نیز طرح سخنان و ایدههایی كه نه راست است و نه درست و نه به مصلحت اما، جواذب ژورنالیستی آن را برمیتابد، از ویژگی و ابزار كار ژورنالیستحرفهای است. بازسازی، اصلاحات، مدرنیته، مدرنیسم، پست مدرنیسم، نوگرایی، همه و همه از سوژههای همه پسند، مشتری پسند و جذابی است كه یك ژورنالیست آن را مطرح میكند.
البته نمیتوان به طور كلی و مطلق همه ژورنالیستها را با یك برچسب طرد كرد چه، نه هر ژورنالیستی آدم بدی است و نه هر حركت نویی، ایدهای خوب. نه هر سنتی بد است و نه هر كلیشهشكنی خوب. ژورنالیست هم، همچون كاسب، كارمند، روشنفكر و هر كس دیگری میتواند هم متعهد باشد و هم غیرمتعهد. همانطور كه، بازی با عواطف و احساسات و نقشآفرینی احساسی و تحریف واقعیتها كار یك ژورنالیست غیرمتعهد است، تعقل، تحلیل، تجزیه، تدبر، غلبه بر احساسات كار یك ژورنالیستحرفهای متعهد است. در ژورنالیست غیرمتعهد، بیشتر قلم و عواطف و احساسات، بر تعهد وی میچربد و تعهد و مصلحت همیشه در مقابل آنها رنگ میبازد. همه اوصافی كه تاكنون بیان شد، معمولا از جمله ویژگیهای ژورنالیست غیرمتعهد است، چه ورنالیستبه ما هو ژورنالیست، میتواند همین قبیل كارها را با نیتخیر و برای اصلاح جامعه انجام دهد. هرچند نوعا ژورنالیست متعهد در نایاب است.
ژورنالیست غیرمتعهد، معمولا بیش از آنكه مصلحت عمومی و تعهد خویش را معیار بیان حرفهای نو و سخنان تازه خود قرار دهد، جاذبه ژورنالیستی و تحریك عواطف و تهییج افكار عمومی و بیان سخنان مردمپسند را ملاك قرار میدهد و بیشتر در قید و بند بخشنامهها، دستورالعملها و سوژههای حزبی و گروهی است.
روشن است كه نوگرایی و طرح سخن نو، تا زمانی خوب و پسندیده است كه حقایق در پرتو و سایه آن رنگ نبازند. در پس حرفه ژورنالیستی و ویژگی نوگرایی اوست كه ارزشها، هنجارها، آداب و رسوم مقبول جامعه شكسته میشود و رنگ میبازد. و صد البته، در این قالب و حرفه، همه چیز فدای نوگرایی میشود. هیچ معیار و ملاك ثابتی باقی نمیماند و حقایق و واقعیتها در پس حرف نو زدن، محو شده، كمرنگ میشوند و خط قرمزها شكسته میشوند. طرح و سوژههای نو نیز از ابزار كار یك ژورنالیست است.سوژههایی چون فوتبالیستی نماینده مجلس شود، هنرپیشهای فوتبالیستشود، رئیسجمهوری هنرپیشه شود، سگی به دلیل هنرآفرینیاش جایزه صلح نوبل دریافت كند، جوانی به اتهام توهین به یك سگ محاكمه و زندانی شود و مجرمان در بند مورد تشویق قرار گرفته و جایزه دریافت میكنند و... از جمله سوژههای ناب و تاپ ژورنالیستی است.
طرح سخنان و شعارهای نو نیز كار یك ژورنالیستحرفهای است. سخنانی همچون: میتوان علیه خدا هم تظاهرات كرد! در دین به هیچ عنوان خشونت نیست!! هركسی پاسخگوست! نماینده مجلس مصونیت دارد و هر چه بخواند و بتواند میتواند بگوید، جوانی بیستساله دهمین ازدواج خود را جشن گرفت! و... این سوژهها و طرحها و ایدهها هر چند از عهده دیگران هم برمیآید، اما غالبا ابزار كار ژورنالیستهای حرفهای است كه بدینسان با طرح چنان سوژههایی و با چنین شعارهایی نقشآفرینی میكنند. هرچند ممكن است فینفسه این قبیل كارها بد نباشند اما نوع برداشت از آن سوژهها و این شعارها و قضاوت درباره آنها، وابسته به نوع تلقی از آنها و هدف از طرح آنهاست. تا چگونه آن سوژهها و این شعارها طرح شوند و چه هدفی منظورنظر باشند.! چون ژورنالیستحرفهای متعهد، واقعیت و مصلحت عمومی را در نظر دارد، از این سوژهها برای اهداف شخصی و منافع حزبی و گروهی خود بهرهبرداری نمیكند، اما ژورنالیستحرفهای غیرمتعهد، از این ابزارها برای منافع شخصی و تهییج افكار و احساسات عمومی بهرهبرداری میكند.
از دیگر ویژگیهای ژورنالیستحرفهای داشتن هویت افشانگری است. یك ژورنالیستحرفهای همواره و در همه حال و در هر حادثهای میخواهد سر از اسرار و پشت پردهها درآورد. گویا كام ژورنالیسم را با گشایش قفل اسرار مگو برداشتهاند. حتی ژورنالیست غیر حرفهای و روزنامهنگاران صفر كیلومتر و نوآموز نیز قصد دارند از پشت پردهها سردرآورند و به اصطلاح، آن سوی سكه را بر نمایانند. پرده دری، كشف رموز، پی بردن به كنه حوادث و رخدادها، ابزار كار حرفه ژورنالیستی است. این سبك و شیوه، كه همواره مضمون و محتوا را پردهگشا و قالب را دریده و جسور میطلبد، احتیاط كلامی و وسواس علمی و دقت و تامل و تجزیه و تحلیل درست و واقعبینانه را به دور افكنده و در قلم، گویش، نگارش و پردازش حوادث و رخدادها و اخبار، مرز ادب نمیشناسد و زمین و زمان را به هم میدوزد و همه عقول و الفاظ عالم را به خدمت میگیرد تا با بهترین كلمات و شیوا و رساترین جملات، افكار عمومی را تهییج نموده تا احساسات و افكار عمومی را متوجه خود كند.
از همینجا ویژگی دیگر ژورنالیستحرفهای به دست میآید و آن این است كه همواره ژورنالیستهای حرفهای ادای روشنفكرها را درآورده و به اصطلاح، نقش روشنفكران را بازی میكنند. حرفه و نگرش ژورنالیستی، غالبا با نیم سوادی قرین است. آنان همه چیدان و هیچ ندانند! این گروه به اصطلاح، عقل كلاند و مدعی چیز فهمی. در هر مورد دستی بر آتش دارند و به تدریج گمان میبرند كه حق اظهارنظر در عالم و آدم را دارند و برای خود حق اظهار نظر در همه مسائل را میدهند و اصلا «نمیدانم»، «نمیتوانم» و... در قاموس آنان یافت نمیشود. در حوزه اقتصاد، فرهنگ، سیاست، تعلیم و تربیت، پزشكی و... هزاران مساله دیگر، دستی بر آتش دارند و در همه این مسائل اظهارنظر كرده و نظریهپردازی میكنند. اما چون همواره در سطح زیسته و از غوطه و اعماق و باطن حوادث و موضوعات محروماند، جای عالمان داخلی را تنگ كرده و با اظهارنظرهای سطحی و ژورنالیستی رهزنان بر آنها صائب میشوند و صد البته این نیز كار هر ژورنالیستی نیست، بلكه ژورنالیست غیرمتعهد دستبه دامان این ابزارها میشود. در صورتی كه، همواره ژورنالیستحرفهای متعهد با این ابزارها برای كشف حقایق تلاش میكند.
بدین سان، یك ژورنالیستحرفهای میتواند نقشآفرینی كند و معمولا یك هنرمند تاتر و سینما نیز هر نقشی را بخواهد میتواند بازی كند و همین قصه در شغلهای مختلف نیز وجود دارد. هر فردی در هر شغلی اگر از عهده نقش خود به خوبی برآید، همچون ژورنالیست، فردی جامعهپذیر میباشد. همانگونه كودكی كه با عروسكهای خود نقش خانم معلم را بازی میكند و عروسك خود را به عنوان شاگرد مدرسه قلمداد میكند و به او امر و نهی میكند، فردی هنجارپذیر است; چون نقشآفرینی میكند، افراد دیگر نیز اگر از عهده نقشهای اجتماعی به خوبی برآیند، افراد بهنجار و هنجارپذیر هستند.
پینوشتها:
۱- ر. ك. به: مفاهیم و كاربردهای جامعهشناسی، جاناتان / اچ ترنر، ترجمه محمد فولادی و محمدعزیز بختیاری، انتشارات مؤسسه امام خمینی، ۱۳۷۸، ص ۱۵۴ به بعد با اندكی تصرف
۲ و ۳ - همان
محمد فولادی
مقدمه
اینكه چگونه كودكی به انسانی بزرگ و با شخصیت تبدیل میشود و چگونه مراحل و مقاطع مختلف كودكی، نوجوانی و جوانی و سپس بزرگسالی را طی میكند و چه مراحلی را باید در این مسیر طی كند تا به انسان كامل برخوردار از ویژگیهای كامل شخصیتی تبدیل شود، موضوعی است كه همواره متخصصان علوم تربیتی و جامعهشناسان تعلیم و تربیت از زوایای مختلف به آن پرداخته و هر یك از زوایای گوناگون به تبیین این مساله پرداختهاند. براساس آخرین یافتههای علمی، اگر كودكان در مسیر آموزشهای لازم اجتماعی قرار نگیرند و با هنجارها و ارزشهای اجتماعی آشنا نشوند و آنها را در خود نهادینه نكنند، هرگز بویی از انسانیت نبرده و به یك معنا، حیوانی بیش نخواهند بود. شخصیت انسانی ما از طریق جامعهپذیری و نیز تعامل اجتماعی و روابط متقابل با دیگران ساخته و پرداخته میشود و از همین طریق است كه ما میآموزیم كه چگونه خود را با هنجارها و ارزشهای اجتماعی هماهنگ و همسو كنیم. بدون اجتماعی شدن و نهادینه و درونی كردن ارزشها و هنجارهای اجتماعی، خوبی و بدی و ارزشها و هنجارها را هرگز تشخیص نمیدهیم. نمیدانیم چگونه فكر كنیم، سخن گوییم، چگونه و در كجا چه سخنی گوییم و چه كاری انجام دهیم و... هرچند جامعهپذیری و اجتماعی شدن مهمترین فرایند دوران اولیه زندگی و بیشتر مربوط به دوران كودكی است، اما در طول زندگی و در خلال مراحل مختلف زندگی همواره و بطور مداوم، ما باید در معرض فرایند اجتماعی شدن قرار گیریم، تا بدین ترتیب، با كسب و آموزش ارزشها و هنجارهای اجتماعی و درونی كردن آنها، به انسانی كامل و با شخصیت تبدیل شویم.
این مقال نیم نگاهی به فرایند و مراحل مختلف و نیز مكانیسمهای جامعهپذیری دارد. بخش نخست این مقال را پی میگیریم:
عوامل و مكانیسمهای جامعهپذیری
هر یك از ما بوسیله جامعهپذیری به انسانی كامل تبدیل میشویم. براستی همه ما میخواهیم بدانیم كه چه چیزی ما را به صورت شخصی كه اكنون هستیم در آورده است. از نظر اچ ترنر (۱) از جمله عوامل و مكانیسمهای اجتماعی شدن، به دست آوردن انگیزههایی است كه ما را به اشغال موقعیتها و انجام نقشهای مختلف اجتماعی هدایت میكند. در صورتی جامعه انسانی تداوم مییابد كه همه ما به نقشهایی همچون، پدر، دوست، مادر، شهروند، معلم، حاكم، رعیت، دانشآموز، روزنامهنگار و نانوا... و صدها نقش از این دست را به خوبی انجام دهیم. قطعا عدم ایفای صحیح و درست نقشهای فوق با هنجارهای متناسب با آن، جامعه را دچار نابهنجاری، از خود بیگانگی، عدم رضایت، چالش و تنش اجتماعی كرده و سرانجام موجبات فروپاشی انسجام اجتماعی و جامعه را فراهم میآورد.
از دیگر عوامل اجتماعی شدن از نظر بارسونز (۲) مقوله فرهنگ و مقولات فرهنگی است. درونریزی هنجارها، عقاید و باورهای اجتماعی و دینی و نیز تعهد، عمل و پایبندی به این ارزشها و هنجارها و باورهای اجتماعی و دینی موجب تقویت انسجام اجتماعی خواهد بود. و جامعه با فرهنگی مشترك و برخوردار از افرادی بهنجار و عامل به پیوندهای مشترك اجتماعی و باورها و هنجارهای ملی و دینی به حیات و پویایی خود ادامه میدهد. در حالی كه اگر مردم پایبند به هنجارها و ارزشهای مشترك اجتماعی و بطور كلی فرهنگ اجتماعی حاكم نشوند و توافق بر فرهنگ و مقولات فرهنگی جامعه نداشته باشند و نسبتبدان پایبند نباشند، جامعه دچار عدم وفاق و تجزیه شده و به خرده فرهنگهای متفاوت تبدیل خواهد شد. افراد نیز دچار از خودبیگانگی میشوند. زیرا، وقتی جامعه از یك سو، پایبند به ارزشهای فرهنگی نباشد و از سوی دیگر دارای خرده فرهنگهای متنوع و نامتجانس اجتماعی باشد، و افراد جامعه نیز به دلیل درونریزی نكردن هنجارها و قواعد اجتماعی و مقولات مشترك فرهنگی، دچار اختلاف شدید و احتمالا درگیری و تنش میشوند. بنابراین، هنجارشكنی، انحراف، كجروی، قانون شكنی، خلاف، اختلاف، تشتت و عدم انسجام و عدم توافق اجتماعی و ملی امری بدیهی و طبیعی خواهد بود. بنابراین، تنها در گرو عمل و پایبندی به هنجارهای اجتماعی و نمادهای فرهنگی مشترك و باورهای مشترك مقبولیتیافته است كه افراد و جامعهای بهنجار، بدون انحراف و كجروی و تنش خواهیم داشت.از دیگر عوامل جامعهپذیری از نظر جورج هربرت مید (۳) این است كه فرد خود را به عنوان یك عین خارجی و دارای هویت واقعی و معین در نظر گیرد. چون اگر فرد فاقد «خود ادراكی» باشد، رفتارهای او در نتیجه شخصیت او ثبات نخواهد داشت. و هرگز معیار و ملاكی ثابت و مقبول - البته از نظر خود - برای صحت و سقم و درستی و نادرستی رفتارهای خود نخواهد داشت. فردی كه خود را به عنوان یك واقعیت عینی و خارجی نپذیرفته و فاقد خود ادراكی است و خود را در كالبد اجتماع به عنوان یك شخص قبول ندارد، حتی زمانی كه براساس هنجارها و معیارها و ارزشهای مشترك اجتماعی عمل میكند، فردی مذبذب، متزلزل و متلون خواهد بود و هرگز ثبات رای نخواهد داشت. چون چنین شخصی فاقد معیار و مقیاس درونی برای ارزیابی رفتارها اعمال و كنشهای خود است و شخصیت متزلزل و خودناباور از ویژگی چنین افراد است. لذا چنین افرادی هیچگاه ثبات رای نداشته و همواره در تصمیمگیریها متزلزل خواهند بود. و از همینرو، هیچ معیار و ملاكی ثابتبرای ارزیابی و مرجع ارزیابی رفتارها و اعمال خود نخواهد داشت.
سرانجام، از دیگر عوامل جامعهپذیری عواطف و احساسات است. انسانها هر چند هنگام تولد واجد بسیاری از احساسات اولیه و بنیادین انسانیاند، اما آنچه مهم استساختن و پروراندن و نیز به كارگیری صحیح این احساسات در تعامل بین افراد است. انسانها دارای زنجیرهای پیچیده از حالات عاطفی هستند كه در خلال اجتماعی شدن كسب میكنند. دلیل تنوع این احساسات این است كه انسانها در حین تعامل و برخورد با دیگران، نقشهای متناسب و متنوعی را با دیگران بازی میكنند، و همین امر موجب تنوع احساسات و عواطف انسانی میگردد. اگر شخصی بتواند احساسات و عواطف بسیار متنوعی را فهمیده و ابراز نماید، میتواند حالات، نیات، حركات و سكنات و حتی اشارات دیگران را درك نموده و به شیوههای متناسب و متنوعی آنها را پاسخ دهد. بنابراین، یكی از راههای اجتماعی شدن و شخصیتسازی افراد، توسعه و بسط عواطف و احساسات و یادگیری و درونریزی آنها و سرانجام به كارگیری، عمل و پایبندی به آنها در تعامل با سایر افراد است. مثلا، هنر پیشه جوانی كه میخواهد نقش یك ژورنالیستحرفهای را بازی كند، حتما باید كاملا مسلط به قواعد بازی بود. و به خوبی از عهده ایفای نقش یك هنر پیشه جرقهای برآید.
گفتیم كه یكی از اوصاف و ویژگیهای ژورنالیستحرفهای، بازی با عواطف و احساسات مردم است. ژورنالیستبا تحریك عواطف و احساسات عمومی، بخشی از واقعیت را چنان برجسته كرده و بزرگ جلوه میدهد، كه گویی، این بخش، همه واقعیت است. البته، بازی با عواطف و احساسات مردم كار سادهای نیست. هنر مخاطبشناسی لازم دارد. حرفه ژورنالیستی و ایفای نقش درست در این زمینه، نیازمند شناخت دقیق عواطف و احساسات مخاطبین و نیز انتخاب سوژه درست، دقیق و متناسب با نیاز مخاطب است.
ویژگی دیگر حرفه ژورنالیستی، كلیشهشكنی و نوآوری است. شكستن قالبها و كلیشهها و اساسا سخن نو گفتن و سخن جدید زدن و طرح نو، ابزار كار یك ژورنالیستحرفهای است. چرا كه «لكل جدید لذهٔ»: هر حرف و سخن جدیدی، لذت و مزهای دیگر دارد. و البته، وقتی اصل بر سخن نو زدن باشد، معمولا حقانیت و حقیقت در پرتو جاذبیت و نوگرایی و سخنان جدید، رنگ میبازد و جاذبهها آنگاه آشكار میشود كه در قالب شكل، محتوا و سوژه جدید و نو ارائه شود. شكستن سنتها، قداستشكنی و هنجارشكنی به بهانه طرح و سخن نو و آزادی بیان و قلم، ابزار كار یك ژورنالیستحرفهای است. شكستن حریمها، به بهانه نقد و نقادی و عدول مكرر از هنجارهای مقبول اجتماعی از جمله رهاوردهای ژورنالیستحرفهای است.
در رویكرد ژورنالیستی، معمولا و غالبا مصلحتبیمفهوم است. برای حفظ هر چه بیشتر مشتری و مخاطب، باید همواره حرف، سخن، طرح و ایدهای نو و امروزین ارائه داد. فاصلهگیری و اجتناب از سخن راست و درست و بیان حقیقت، بدون قالب و سوژه نو و نیز طرح سخنان و ایدههایی كه نه راست است و نه درست و نه به مصلحت اما، جواذب ژورنالیستی آن را برمیتابد، از ویژگی و ابزار كار ژورنالیستحرفهای است. بازسازی، اصلاحات، مدرنیته، مدرنیسم، پست مدرنیسم، نوگرایی، همه و همه از سوژههای همه پسند، مشتری پسند و جذابی است كه یك ژورنالیست آن را مطرح میكند.
البته نمیتوان به طور كلی و مطلق همه ژورنالیستها را با یك برچسب طرد كرد چه، نه هر ژورنالیستی آدم بدی است و نه هر حركت نویی، ایدهای خوب. نه هر سنتی بد است و نه هر كلیشهشكنی خوب. ژورنالیست هم، همچون كاسب، كارمند، روشنفكر و هر كس دیگری میتواند هم متعهد باشد و هم غیرمتعهد. همانطور كه، بازی با عواطف و احساسات و نقشآفرینی احساسی و تحریف واقعیتها كار یك ژورنالیست غیرمتعهد است، تعقل، تحلیل، تجزیه، تدبر، غلبه بر احساسات كار یك ژورنالیستحرفهای متعهد است. در ژورنالیست غیرمتعهد، بیشتر قلم و عواطف و احساسات، بر تعهد وی میچربد و تعهد و مصلحت همیشه در مقابل آنها رنگ میبازد. همه اوصافی كه تاكنون بیان شد، معمولا از جمله ویژگیهای ژورنالیست غیرمتعهد است، چه ورنالیستبه ما هو ژورنالیست، میتواند همین قبیل كارها را با نیتخیر و برای اصلاح جامعه انجام دهد. هرچند نوعا ژورنالیست متعهد در نایاب است.
ژورنالیست غیرمتعهد، معمولا بیش از آنكه مصلحت عمومی و تعهد خویش را معیار بیان حرفهای نو و سخنان تازه خود قرار دهد، جاذبه ژورنالیستی و تحریك عواطف و تهییج افكار عمومی و بیان سخنان مردمپسند را ملاك قرار میدهد و بیشتر در قید و بند بخشنامهها، دستورالعملها و سوژههای حزبی و گروهی است.
روشن است كه نوگرایی و طرح سخن نو، تا زمانی خوب و پسندیده است كه حقایق در پرتو و سایه آن رنگ نبازند. در پس حرفه ژورنالیستی و ویژگی نوگرایی اوست كه ارزشها، هنجارها، آداب و رسوم مقبول جامعه شكسته میشود و رنگ میبازد. و صد البته، در این قالب و حرفه، همه چیز فدای نوگرایی میشود. هیچ معیار و ملاك ثابتی باقی نمیماند و حقایق و واقعیتها در پس حرف نو زدن، محو شده، كمرنگ میشوند و خط قرمزها شكسته میشوند. طرح و سوژههای نو نیز از ابزار كار یك ژورنالیست است.سوژههایی چون فوتبالیستی نماینده مجلس شود، هنرپیشهای فوتبالیستشود، رئیسجمهوری هنرپیشه شود، سگی به دلیل هنرآفرینیاش جایزه صلح نوبل دریافت كند، جوانی به اتهام توهین به یك سگ محاكمه و زندانی شود و مجرمان در بند مورد تشویق قرار گرفته و جایزه دریافت میكنند و... از جمله سوژههای ناب و تاپ ژورنالیستی است.
طرح سخنان و شعارهای نو نیز كار یك ژورنالیستحرفهای است. سخنانی همچون: میتوان علیه خدا هم تظاهرات كرد! در دین به هیچ عنوان خشونت نیست!! هركسی پاسخگوست! نماینده مجلس مصونیت دارد و هر چه بخواند و بتواند میتواند بگوید، جوانی بیستساله دهمین ازدواج خود را جشن گرفت! و... این سوژهها و طرحها و ایدهها هر چند از عهده دیگران هم برمیآید، اما غالبا ابزار كار ژورنالیستهای حرفهای است كه بدینسان با طرح چنان سوژههایی و با چنین شعارهایی نقشآفرینی میكنند. هرچند ممكن است فینفسه این قبیل كارها بد نباشند اما نوع برداشت از آن سوژهها و این شعارها و قضاوت درباره آنها، وابسته به نوع تلقی از آنها و هدف از طرح آنهاست. تا چگونه آن سوژهها و این شعارها طرح شوند و چه هدفی منظورنظر باشند.! چون ژورنالیستحرفهای متعهد، واقعیت و مصلحت عمومی را در نظر دارد، از این سوژهها برای اهداف شخصی و منافع حزبی و گروهی خود بهرهبرداری نمیكند، اما ژورنالیستحرفهای غیرمتعهد، از این ابزارها برای منافع شخصی و تهییج افكار و احساسات عمومی بهرهبرداری میكند.
از دیگر ویژگیهای ژورنالیستحرفهای داشتن هویت افشانگری است. یك ژورنالیستحرفهای همواره و در همه حال و در هر حادثهای میخواهد سر از اسرار و پشت پردهها درآورد. گویا كام ژورنالیسم را با گشایش قفل اسرار مگو برداشتهاند. حتی ژورنالیست غیر حرفهای و روزنامهنگاران صفر كیلومتر و نوآموز نیز قصد دارند از پشت پردهها سردرآورند و به اصطلاح، آن سوی سكه را بر نمایانند. پرده دری، كشف رموز، پی بردن به كنه حوادث و رخدادها، ابزار كار حرفه ژورنالیستی است. این سبك و شیوه، كه همواره مضمون و محتوا را پردهگشا و قالب را دریده و جسور میطلبد، احتیاط كلامی و وسواس علمی و دقت و تامل و تجزیه و تحلیل درست و واقعبینانه را به دور افكنده و در قلم، گویش، نگارش و پردازش حوادث و رخدادها و اخبار، مرز ادب نمیشناسد و زمین و زمان را به هم میدوزد و همه عقول و الفاظ عالم را به خدمت میگیرد تا با بهترین كلمات و شیوا و رساترین جملات، افكار عمومی را تهییج نموده تا احساسات و افكار عمومی را متوجه خود كند.
از همینجا ویژگی دیگر ژورنالیستحرفهای به دست میآید و آن این است كه همواره ژورنالیستهای حرفهای ادای روشنفكرها را درآورده و به اصطلاح، نقش روشنفكران را بازی میكنند. حرفه و نگرش ژورنالیستی، غالبا با نیم سوادی قرین است. آنان همه چیدان و هیچ ندانند! این گروه به اصطلاح، عقل كلاند و مدعی چیز فهمی. در هر مورد دستی بر آتش دارند و به تدریج گمان میبرند كه حق اظهارنظر در عالم و آدم را دارند و برای خود حق اظهار نظر در همه مسائل را میدهند و اصلا «نمیدانم»، «نمیتوانم» و... در قاموس آنان یافت نمیشود. در حوزه اقتصاد، فرهنگ، سیاست، تعلیم و تربیت، پزشكی و... هزاران مساله دیگر، دستی بر آتش دارند و در همه این مسائل اظهارنظر كرده و نظریهپردازی میكنند. اما چون همواره در سطح زیسته و از غوطه و اعماق و باطن حوادث و موضوعات محروماند، جای عالمان داخلی را تنگ كرده و با اظهارنظرهای سطحی و ژورنالیستی رهزنان بر آنها صائب میشوند و صد البته این نیز كار هر ژورنالیستی نیست، بلكه ژورنالیست غیرمتعهد دستبه دامان این ابزارها میشود. در صورتی كه، همواره ژورنالیستحرفهای متعهد با این ابزارها برای كشف حقایق تلاش میكند.
بدین سان، یك ژورنالیستحرفهای میتواند نقشآفرینی كند و معمولا یك هنرمند تاتر و سینما نیز هر نقشی را بخواهد میتواند بازی كند و همین قصه در شغلهای مختلف نیز وجود دارد. هر فردی در هر شغلی اگر از عهده نقش خود به خوبی برآید، همچون ژورنالیست، فردی جامعهپذیر میباشد. همانگونه كودكی كه با عروسكهای خود نقش خانم معلم را بازی میكند و عروسك خود را به عنوان شاگرد مدرسه قلمداد میكند و به او امر و نهی میكند، فردی هنجارپذیر است; چون نقشآفرینی میكند، افراد دیگر نیز اگر از عهده نقشهای اجتماعی به خوبی برآیند، افراد بهنجار و هنجارپذیر هستند.
پینوشتها:
۱- ر. ك. به: مفاهیم و كاربردهای جامعهشناسی، جاناتان / اچ ترنر، ترجمه محمد فولادی و محمدعزیز بختیاری، انتشارات مؤسسه امام خمینی، ۱۳۷۸، ص ۱۵۴ به بعد با اندكی تصرف
۲ و ۳ - همان
محمد فولادی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست