چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا


وقتی یک هنرپیشه می‏خواهد نقش یک ژورنالیست‏حرفه‏ای را بازی کند


نیم نگاهی به فرایند جامعه‏پذیری
مقدمه
این‏كه چگونه كودكی به انسانی بزرگ و با شخصیت تبدیل می‏شود و چگونه مراحل و مقاطع مختلف كودكی، نوجوانی و جوانی و سپس بزرگسالی را طی می‏كند و چه مراحلی را باید در این مسیر طی كند تا به انسان كامل برخوردار از ویژگی‏های كامل شخصیتی تبدیل شود، موضوعی است كه همواره متخصصان علوم تربیتی و جامعه‏شناسان تعلیم و تربیت از زوایای مختلف به آن پرداخته و هر یك از زوایای گوناگون به تبیین این مساله پرداخته‏اند. براساس آخرین یافته‏های علمی، اگر كودكان در مسیر آموزش‏های لازم اجتماعی قرار نگیرند و با هنجارها و ارزش‏های اجتماعی آشنا نشوند و آنها را در خود نهادینه نكنند، هرگز بویی از انسانیت نبرده و به یك معنا، حیوانی بیش نخواهند بود. شخصیت انسانی ما از طریق جامعه‏پذیری و نیز تعامل اجتماعی و روابط متقابل با دیگران ساخته و پرداخته می‏شود و از همین طریق است كه ما می‏آموزیم كه چگونه خود را با هنجارها و ارزش‏های اجتماعی هماهنگ و همسو كنیم. بدون اجتماعی شدن و نهادینه و درونی كردن ارزش‏ها و هنجارهای اجتماعی، خوبی و بدی و ارزش‏ها و هنجارها را هرگز تشخیص نمی‏دهیم. نمی‏دانیم چگونه فكر كنیم، سخن گوییم، چگونه و در كجا چه سخنی گوییم و چه كاری انجام دهیم و... هرچند جامعه‏پذیری و اجتماعی شدن مهمترین فرایند دوران اولیه زندگی و بیشتر مربوط به دوران كودكی است، اما در طول زندگی و در خلال مراحل مختلف زندگی همواره و بطور مداوم، ما باید در معرض فرایند اجتماعی شدن قرار گیریم، تا بدین ترتیب، با كسب و آموزش ارزش‏ها و هنجارهای اجتماعی و درونی كردن آنها، به انسانی كامل و با شخصیت تبدیل شویم.
این مقال نیم نگاهی به فرایند و مراحل مختلف و نیز مكانیسم‏های جامعه‏پذیری دارد. بخش نخست این مقال را پی می‏گیریم:
عوامل و مكانیسم‏های جامعه‏پذیری
هر یك از ما بوسیله جامعه‏پذیری به انسانی كامل تبدیل می‏شویم. براستی همه ما می‏خواهیم بدانیم كه چه چیزی ما را به صورت شخصی كه اكنون هستیم در آورده است. از نظر اچ ترنر (۱) از جمله عوامل و مكانیسم‏های اجتماعی شدن، به دست آوردن انگیزه‏هایی است كه ما را به اشغال موقعیت‏ها و انجام نقش‏های مختلف اجتماعی هدایت می‏كند. در صورتی جامعه انسانی تداوم می‏یابد كه همه ما به نقش‏هایی همچون، پدر، دوست، مادر، شهروند، معلم، حاكم، رعیت، دانش‏آموز، روزنامه‏نگار و نانوا... و صدها نقش از این دست را به خوبی انجام دهیم. قطعا عدم ایفای صحیح و درست نقش‏های فوق با هنجارهای متناسب با آن، جامعه را دچار نابهنجاری، از خود بیگانگی، عدم رضایت، چالش و تنش اجتماعی كرده و سرانجام موجبات فروپاشی انسجام اجتماعی و جامعه را فراهم می‏آورد.
از دیگر عوامل اجتماعی شدن از نظر بارسونز (۲) مقوله فرهنگ و مقولات فرهنگی است. درون‏ریزی هنجارها، عقاید و باورهای اجتماعی و دینی و نیز تعهد، عمل و پایبندی به این ارزش‏ها و هنجارها و باورهای اجتماعی و دینی موجب تقویت انسجام اجتماعی خواهد بود. و جامعه با فرهنگی مشترك و برخوردار از افرادی بهنجار و عامل به پیوندهای مشترك اجتماعی و باورها و هنجارهای ملی و دینی به حیات و پویایی خود ادامه می‏دهد. در حالی كه اگر مردم پایبند به هنجارها و ارزش‏های مشترك اجتماعی و بطور كلی فرهنگ اجتماعی حاكم نشوند و توافق بر فرهنگ و مقولات فرهنگی جامعه نداشته باشند و نسبت‏بدان پایبند نباشند، جامعه دچار عدم وفاق و تجزیه شده و به خرده فرهنگ‏های متفاوت تبدیل خواهد شد. افراد نیز دچار از خودبیگانگی می‏شوند. زیرا، وقتی جامعه از یك سو، پایبند به ارزش‏های فرهنگی نباشد و از سوی دیگر دارای خرده فرهنگ‏های متنوع و نامتجانس اجتماعی باشد، و افراد جامعه نیز به دلیل درون‏ریزی نكردن هنجارها و قواعد اجتماعی و مقولات مشترك فرهنگی، دچار اختلاف شدید و احتمالا درگیری و تنش می‏شوند. بنابراین، هنجارشكنی، انحراف، كجروی، قانون شكنی، خلاف، اختلاف، تشتت و عدم انسجام و عدم توافق اجتماعی و ملی امری بدیهی و طبیعی خواهد بود. بنابراین، تنها در گرو عمل و پایبندی به هنجارهای اجتماعی و نمادهای فرهنگی مشترك و باورهای مشترك مقبولیت‏یافته است كه افراد و جامعه‏ای بهنجار، بدون انحراف و كجروی و تنش خواهیم داشت.از دیگر عوامل جامعه‏پذیری از نظر جورج هربرت مید (۳) این است كه فرد خود را به عنوان یك عین خارجی و دارای هویت واقعی و معین در نظر گیرد. چون اگر فرد فاقد «خود ادراكی‏» باشد، رفتارهای او در نتیجه شخصیت او ثبات نخواهد داشت. و هرگز معیار و ملاكی ثابت و مقبول - البته از نظر خود - برای صحت و سقم و درستی و نادرستی رفتارهای خود نخواهد داشت. فردی كه خود را به عنوان یك واقعیت عینی و خارجی نپذیرفته و فاقد خود ادراكی است و خود را در كالبد اجتماع به عنوان یك شخص قبول ندارد، حتی زمانی كه براساس هنجارها و معیارها و ارزش‏های مشترك اجتماعی عمل می‏كند، فردی مذبذب، متزلزل و متلون خواهد بود و هرگز ثبات رای نخواهد داشت. چون چنین شخصی فاقد معیار و مقیاس درونی برای ارزیابی رفتارها اعمال و كنش‏های خود است و شخصیت متزلزل و خودناباور از ویژگی چنین افراد است. لذا چنین افرادی هیچگاه ثبات رای نداشته و همواره در تصمیم‏گیری‏ها متزلزل خواهند بود. و از همین‏رو، هیچ معیار و ملاكی ثابت‏برای ارزیابی و مرجع ارزیابی رفتارها و اعمال خود نخواهد داشت.
سرانجام، از دیگر عوامل جامعه‏پذیری عواطف و احساسات است. انسان‏ها هر چند هنگام تولد واجد بسیاری از احساسات اولیه و بنیادین انسانی‏اند، اما آنچه مهم است‏ساختن و پروراندن و نیز به كارگیری صحیح این احساسات در تعامل بین افراد است. انسان‏ها دارای زنجیره‏ای پیچیده از حالات عاطفی هستند كه در خلال اجتماعی شدن كسب می‏كنند. دلیل تنوع این احساسات این است كه انسان‏ها در حین تعامل و برخورد با دیگران، نقش‏های متناسب و متنوعی را با دیگران بازی می‏كنند، و همین امر موجب تنوع احساسات و عواطف انسانی می‏گردد. اگر شخصی بتواند احساسات و عواطف بسیار متنوعی را فهمیده و ابراز نماید، می‏تواند حالات، نیات، حركات و سكنات و حتی اشارات دیگران را درك نموده و به شیوه‏های متناسب و متنوعی آن‏ها را پاسخ دهد. بنابراین، یكی از راه‏های اجتماعی شدن و شخصیت‏سازی افراد، توسعه و بسط عواطف و احساسات و یادگیری و درون‏ریزی آنها و سرانجام به كارگیری، عمل و پایبندی به آنها در تعامل با سایر افراد است. مثلا، هنر پیشه جوانی كه می‏خواهد نقش یك ژورنالیست‏حرفه‏ای را بازی كند، حتما باید كاملا مسلط به قواعد بازی بود. و به خوبی از عهده ایفای نقش یك هنر پیشه جرقه‏ای برآید.
گفتیم كه یكی از اوصاف و ویژگی‏های ژورنالیست‏حرفه‏ای، بازی با عواطف و احساسات مردم است. ژورنالیست‏با تحریك عواطف و احساسات عمومی، بخشی از واقعیت را چنان برجسته كرده و بزرگ جلوه می‏دهد، كه گویی، این بخش، همه واقعیت است. البته، بازی با عواطف و احساسات مردم كار ساده‏ای نیست. هنر مخاطب‏شناسی لازم دارد. حرفه ژورنالیستی و ایفای نقش درست در این زمینه، نیازمند شناخت دقیق عواطف و احساسات مخاطبین و نیز انتخاب سوژه درست، دقیق و متناسب با نیاز مخاطب است.
ویژگی دیگر حرفه ژورنالیستی، كلیشه‏شكنی و نوآوری است. شكستن قالب‏ها و كلیشه‏ها و اساسا سخن نو گفتن و سخن جدید زدن و طرح نو، ابزار كار یك ژورنالیست‏حرفه‏ای است. چرا كه «لكل جدید لذهٔ‏»: هر حرف و سخن جدیدی، لذت و مزه‏ای دیگر دارد. و البته، وقتی اصل بر سخن نو زدن باشد، معمولا حقانیت و حقیقت در پرتو جاذبیت و نوگرایی و سخنان جدید، رنگ می‏بازد و جاذبه‏ها آنگاه آشكار می‏شود كه در قالب شكل، محتوا و سوژه جدید و نو ارائه شود. شكستن سنت‏ها، قداست‏شكنی و هنجارشكنی به بهانه طرح و سخن نو و آزادی بیان و قلم، ابزار كار یك ژورنالیست‏حرفه‏ای است. شكستن حریم‏ها، به بهانه نقد و نقادی و عدول مكرر از هنجارهای مقبول اجتماعی از جمله رهاوردهای ژورنالیست‏حرفه‏ای است.
در رویكرد ژورنالیستی، معمولا و غالبا مصلحت‏بی‏مفهوم است. برای حفظ هر چه بیش‏تر مشتری و مخاطب، باید همواره حرف، سخن، طرح و ایده‏ای نو و امروزین ارائه داد. فاصله‏گیری و اجتناب از سخن راست و درست و بیان حقیقت، بدون قالب و سوژه نو و نیز طرح سخنان و ایده‏هایی كه نه راست است و نه درست و نه به مصلحت اما، جواذب ژورنالیستی آن را برمی‏تابد، از ویژگی و ابزار كار ژورنالیست‏حرفه‏ای است. بازسازی، اصلاحات، مدرنیته، مدرنیسم، پست مدرنیسم، نوگرایی، همه و همه از سوژه‏های همه پسند، مشتری پسند و جذابی است كه یك ژورنالیست آن را مطرح می‏كند.
البته نمی‏توان به طور كلی و مطلق همه ژورنالیست‏ها را با یك برچسب طرد كرد چه، نه هر ژورنالیستی آدم بدی است و نه هر حركت نویی، ایده‏ای خوب. نه هر سنتی بد است و نه هر كلیشه‏شكنی خوب. ژورنالیست هم، همچون كاسب، كارمند، روشنفكر و هر كس دیگری می‏تواند هم متعهد باشد و هم غیرمتعهد. همان‏طور كه، بازی با عواطف و احساسات و نقش‏آفرینی احساسی و تحریف واقعیت‏ها كار یك ژورنالیست غیرمتعهد است، تعقل، تحلیل، تجزیه، تدبر، غلبه بر احساسات كار یك ژورنالیست‏حرفه‏ای متعهد است. در ژورنالیست غیرمتعهد، بیش‏تر قلم و عواطف و احساسات، بر تعهد وی می‏چربد و تعهد و مصلحت همیشه در مقابل آن‏ها رنگ می‏بازد. همه اوصافی كه تاكنون بیان شد، معمولا از جمله ویژگی‏های ژورنالیست غیرمتعهد است، چه ورنالیست‏به ما هو ژورنالیست، می‏تواند همین قبیل كارها را با نیت‏خیر و برای اصلاح جامعه انجام دهد. هرچند نوعا ژورنالیست متعهد در نایاب است.
ژورنالیست غیرمتعهد، معمولا بیش از آن‏كه مصلحت عمومی و تعهد خویش را معیار بیان حرف‏های نو و سخنان تازه خود قرار دهد، جاذبه ژورنالیستی و تحریك عواطف و تهییج افكار عمومی و بیان سخنان مردم‏پسند را ملاك قرار می‏دهد و بیش‏تر در قید و بند بخش‏نامه‏ها، دستورالعمل‏ها و سوژه‏های حزبی و گروهی است.
روشن است كه نوگرایی و طرح سخن نو، تا زمانی خوب و پسندیده است كه حقایق در پرتو و سایه آن رنگ نبازند. در پس حرفه ژورنالیستی و ویژگی نوگرایی اوست كه ارزش‏ها، هنجارها، آداب و رسوم مقبول جامعه شكسته می‏شود و رنگ می‏بازد. و صد البته، در این قالب و حرفه، همه چیز فدای نوگرایی می‏شود. هیچ معیار و ملاك ثابتی باقی نمی‏ماند و حقایق و واقعیت‏ها در پس حرف نو زدن، محو شده، كم‏رنگ می‏شوند و خط قرمزها شكسته می‏شوند. طرح و سوژه‏های نو نیز از ابزار كار یك ژورنالیست است.سوژه‏هایی چون فوتبالیستی نماینده مجلس شود، هنرپیشه‏ای فوتبالیست‏شود، رئیس‏جمهوری هنرپیشه شود، سگی به دلیل هنرآفرینی‏اش جایزه صلح نوبل دریافت كند، جوانی به اتهام توهین به یك سگ محاكمه و زندانی شود و مجرمان در بند مورد تشویق قرار گرفته و جایزه دریافت می‏كنند و... از جمله سوژه‏های ناب و تاپ ژورنالیستی است.
طرح سخنان و شعارهای نو نیز كار یك ژورنالیست‏حرفه‏ای است. سخنانی همچون: می‏توان علیه خدا هم تظاهرات كرد! در دین به هیچ عنوان خشونت نیست!! هركسی پاسخگوست! نماینده مجلس مصونیت دارد و هر چه بخواند و بتواند می‏تواند بگوید، جوانی بیست‏ساله دهمین ازدواج خود را جشن گرفت! و... این سوژه‏ها و طرح‏ها و ایده‏ها هر چند از عهده دیگران هم برمی‏آید، اما غالبا ابزار كار ژورنالیست‏های حرفه‏ای است كه بدین‏سان با طرح چنان سوژه‏هایی و با چنین شعارهایی نقش‏آفرینی می‏كنند. هرچند ممكن است فی‏نفسه این قبیل كارها بد نباشند اما نوع برداشت از آن سوژه‏ها و این شعارها و قضاوت درباره آنها، وابسته به نوع تلقی از آن‏ها و هدف از طرح آنهاست. تا چگونه آن سوژه‏ها و این شعارها طرح شوند و چه هدفی منظورنظر باشند.! چون ژورنالیست‏حرفه‏ای متعهد، واقعیت و مصلحت عمومی را در نظر دارد، از این سوژه‏ها برای اهداف شخصی و منافع حزبی و گروهی خود بهره‏برداری نمی‏كند، اما ژورنالیست‏حرفه‏ای غیرمتعهد، از این ابزارها برای منافع شخصی و تهییج افكار و احساسات عمومی بهره‏برداری می‏كند.
از دیگر ویژگی‏های ژورنالیست‏حرفه‏ای داشتن هویت افشانگری است. یك ژورنالیست‏حرفه‏ای همواره و در همه حال و در هر حادثه‏ای می‏خواهد سر از اسرار و پشت پرده‏ها درآورد. گویا كام ژورنالیسم را با گشایش قفل اسرار مگو برداشته‏اند. حتی ژورنالیست غیر حرفه‏ای و روزنامه‏نگاران صفر كیلومتر و نوآموز نیز قصد دارند از پشت پرده‏ها سردرآورند و به اصطلاح، آن سوی سكه را بر نمایانند. پرده دری، كشف رموز، پی بردن به كنه حوادث و رخدادها، ابزار كار حرفه ژورنالیستی است. این سبك و شیوه، كه همواره مضمون و محتوا را پرده‏گشا و قالب را دریده و جسور می‏طلبد، احتیاط كلامی و وسواس علمی و دقت و تامل و تجزیه و تحلیل درست و واقع‏بینانه را به دور افكنده و در قلم، گویش، نگارش و پردازش حوادث و رخدادها و اخبار، مرز ادب نمی‏شناسد و زمین و زمان را به هم می‏دوزد و همه عقول و الفاظ عالم را به خدمت می‏گیرد تا با بهترین كلمات و شیوا و رساترین جملات، افكار عمومی را تهییج نموده تا احساسات و افكار عمومی را متوجه خود كند.
از همین‏جا ویژگی دیگر ژورنالیست‏حرفه‏ای به دست می‏آید و آن این است كه همواره ژورنالیست‏های حرفه‏ای ادای روشنفكرها را درآورده و به اصطلاح، نقش روشنفكران را بازی می‏كنند. حرفه و نگرش ژورنالیستی، غالبا با نیم سوادی قرین است. آنان همه چی‏دان و هیچ ندانند! این گروه به اصطلاح، عقل كل‏اند و مدعی چیز فهمی. در هر مورد دستی بر آتش دارند و به تدریج گمان می‏برند كه حق اظهارنظر در عالم و آدم را دارند و برای خود حق اظهار نظر در همه مسائل را می‏دهند و اصلا «نمی‏دانم‏»، «نمی‏توانم‏» و... در قاموس آنان یافت نمی‏شود. در حوزه اقتصاد، فرهنگ، سیاست، تعلیم و تربیت، پزشكی و... هزاران مساله دیگر، دستی بر آتش دارند و در همه این مسائل اظهارنظر كرده و نظریه‏پردازی می‏كنند. اما چون همواره در سطح زیسته و از غوطه و اعماق و باطن حوادث و موضوعات محروم‏اند، جای عالمان داخلی را تنگ كرده و با اظهارنظرهای سطحی و ژورنالیستی رهزنان بر آن‏ها صائب می‏شوند و صد البته این نیز كار هر ژورنالیستی نیست، بلكه ژورنالیست غیرمتعهد دست‏به دامان این ابزارها می‏شود. در صورتی كه، همواره ژورنالیست‏حرفه‏ای متعهد با این ابزارها برای كشف حقایق تلاش می‏كند.
بدین سان، یك ژورنالیست‏حرفه‏ای می‏تواند نقش‏آفرینی كند و معمولا یك هنرمند تاتر و سینما نیز هر نقشی را بخواهد می‏تواند بازی كند و همین قصه در شغل‏های مختلف نیز وجود دارد. هر فردی در هر شغلی اگر از عهده نقش خود به خوبی برآید، همچون ژورنالیست، فردی جامعه‏پذیر می‏باشد. همان‏گونه كودكی كه با عروسك‏های خود نقش خانم معلم را بازی می‏كند و عروسك خود را به عنوان شاگرد مدرسه قلمداد می‏كند و به او امر و نهی می‏كند، فردی هنجارپذیر است; چون نقش‏آفرینی می‏كند، افراد دیگر نیز اگر از عهده نقش‏های اجتماعی به خوبی برآیند، افراد بهنجار و هنجارپذیر هستند.
پی‏نوشت‏ها:
۱- ر. ك. به: مفاهیم و كاربردهای جامعه‏شناسی، جاناتان / اچ ترنر، ترجمه محمد فولادی و محمدعزیز بختیاری، انتشارات مؤسسه امام خمینی، ۱۳۷۸، ص ۱۵۴ به بعد با اندكی تصرف
۲ و ۳ - همان
محمد فولادی