یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

شبیخون به پاکی‌ها ـ بخش اول


شبیخون به پاکی‌ها ـ بخش اول
چند گاهی است که روند تحریک جامعه زنان مسلمان بخصوص در جامعه ایران از سوی بسیاری بعنوان یک پروژه با چند هدف آغاز شده است ! فعلا قصد بحث مستوفایی را پیرامون این « بسیاری » ندارم اما با پیگیری دقیق متوجه خواهیم شد که که عده ای نه از روی دلسوزی برای زن و آزادی آن بلکه بدلیل ضعف خود در برخورد رویاروی و مهمتر ضعیف و کم خرد دانستن اقشاری از زنان جامعه ما در آنها طمع بسته و پروژه ها یی را در اینخصوص دنبال میکنند که من البته اعتقاد دارم که این غرض ورزان قطعا طرفی نخواهند بست و در واقع هزینه های بیهوده ای را متحمل میشوند و بنوبه خود باعث تحریک غیرت گروههایی از جامعه بشدت حساس ایران به مسئله زنان در برخورد با این مجریان بعضا بی مزد و مواجب دشمنان ( بعضی ها هم با جیره و مواجب ) چنین پروژه هایی خواهند شد.
بوضوح معلوم میباشد که آنها در پی شکستهای پی در پی در اجرای پروژه های متعدد خویش در شکست باورها و اعتقادات مردم میهن مان این بار بصورت ویژه ای بر اساس یک تز بسیار قدیمی ( انگشت گذاشتن روی نقطه ضعف حریف ) در واقع و بغلط اقشاری از زنان را ضعیف ، تحریک پذیر ، احساساتی ، و کم بنیه و بی ریشه .... تشخیص داده اند و آنها را هدف قرار داده اند و البته در اینطرف قضیه واقعا اگر زنانی باشند که خواسته یا ناخواسته خود را مفعول در فعل دشمنانه آنها قرار دهند و و اقعا تحریک شوند که باید گفت : .... آنها لااقل در همین تعداد محدود و معدود واقعا درست فکر کرده اند و آنها را بی جهت فاقد شعوری عمیق و شخصیتی بی پایه هدف قرار نداده بودند !
یکی از پروژه های اجرایی این جریانات سوء استفاده از جهل وعوامی زنانی چند - ولو زنانی هم باسواد اما جاهل به متن و محتوا و ماهیت موضوع - نسبت به موضوعات معرفتی و شناختی متون دینی نسبت به مسائل زنان میباشد ! ما در زیر با برشمردن بخشهایی از یک نوشته از همین مزدوران مورد نظر قصد آن داریم که در این مرحله فتح بابی را نموده تا انشاء الله مخاطبین محترم با حساسیت و اعلام نظرات خویش باعث شکافتن عمیقتر موضوع در جامعه شده و بنوبه خود موجب بیداری و هشیاری گردد ! متاسفانه بدلیل بی هویتی واقعی نویسنده اثر مورد بررسی ، نویسنده مشخصات خود را در معرفی این اثر آلوده ، ننوشته که این خود میتواند دلیلی بر بی ارزشی و فقدان ارزشمندی تحقیقی این اثر هم باشد اما با بررسی مساله از طریقی متوجه شدم که این اثر تراوشات ذهن علیل یکی از این دو نفر میباشد ( رضا فاضلی فحاش - ستوده مرتبط با بعضی ها ) دلیل اینکه اسم این دو نفر را مطرح کردم را نیز در ادامه خواهم گفت !
اما بر گردیم به بررسی اصل مساله ؛
در جایی از مقاله نویسنده مینویسد که :
● زن در اسلام
در مورد دید اسلام درباره زن و ارزش و مقام زن در اسلام و در جامعه اسلامی گفتگوهای بسیاری شده ولی بهترین روش برای درک این مساله جستجو کردن در منبع اصلی قوانین اسلامی یعنی قرآن است تا بدین وسیله بتوان ریشه تمام این افکار و معیارهای کوته فکرانه و بدوی را امروز در جامعه ما همینطور دیگر جامعه های اسلامی وجود دارد را پیدا کرد.
بطور کلی در جامعه هایی که مذهب بافت زیربنایی انها را تشکیل میدهد ارزش ها و معیارها ی آن مذهب هم بطور ناخودآکاه و بمرور زمان در فرهنگ آن جامعه و همچنین در بینش ها و عملکردهای افراد آن جامعه تاثیر خواهند گذاشت و بعد از اندزمانی یک امر طبیعی تلقی خواهند شد . چرا زن در یک جامعه اسلامی از حق و حقوق کافی و برابر برخوردار نیست ؟ برایر بمعنی اینکه همان حق و حقوقی که یک مرد مسلمان از آن بدون هیچ تاملی برخوردار است . »
در ارتباط با این بخش از ادعاهای نویسنده باید گفت ؛ خوب اگر تاثیر معیارها و ارزشهای مذهبی در تمامی جوامعی که بافت زیربنایی آنها را مذهب تشکیل میدهد قطعی بدانیم که صحیح هم همینطور است اما چه استدلال بیجایی است که ما فقط جوامع اسلامی را مورد تاخت و تاز قرار داده و مگر اسلام تنها مذهب مورد قبول بیش از شش میلیارد و اندی آدم در کره زمین است ؟
آیا بر فرض ادعای نویسنده این امر تاثیرپذیری جامعه از فرهنگ دینی را در همه حال و تحت هر شرائطی قطعی بدانیم درباره دیگر جوامع مذهبی مانند جوامع یهودی و مسیحی و ... چه میگویند ؟
مثلا در آمریکا و سرزمین های اشغالی که باستناد آمار و بررسیهای بین المللی مردم بسیار مذهبی و فرهنگ عامه تحت تاثیر مذهب رایج میباشد ؛ چرا این ادعا را بکار نمیبرد؟
اگر منظورشان از برابری زن و مرد در شکل ظاهری مشابه هم هست و یا آنطور که ما میدانیم که آنها غالبا عریانی ظاهری زن را نشانه ی تمدن و آزادی میدانند ، خوب در این صورت در بسیاری از جوامع مذهبی که از این جهت زن و مرد برابرند و حتی زنان تا توانستند کوتاه تر کرده اند ؟!! اگر هم مصادیق دیگر آزادیهای ظاهری است که باز روال بر همین منوال هست !
مهم این است که اینان مشکل و گویا ماموریت دارند تنها به مذهب و دین خاصی بتازند! مهم نیست اسلام پاک در طول این ۱۴ قرن از تاخت و تازها فراوان دیده اما همیشه بصورت تصاعدی رشد روزافزونی نموده است و اتفاقا نسبت حمله باسلام و توهین بمقدسات با گرایش عمومی به اسلام نسبتی است که هر چقدر معاندین به دین و ارزشهای دینی بیشتر تاخته اند ، اقبال و گرایش عمومی و بخصوص توجه بدین اسلام بیشتر هم شده است !
در اظهارنظر نقل شده در فوق اگر به ساخت جمله و نیز ارتباط جملات آخری به جملات بدوی دقت بفرمایید خواهید دید که وی بطور ناشیانه و بچگانه ای با یک پرش غیرمنطقی از یک امر روانشناختی که حرفی در آن نیست و بنظر من کسی هم نظر خلافی درباره آن نداده است بلافاصله می پرد و ضمن توهین ( بجای استدلال ) با استعمال واژه هایی مانند ؛ کوته فکرانه و بدوی ؛ بدون هیچ بررسی تحقیقی همینجور شعاری با پیشفرض بررسی نشده زبان به اهانت باز میکند! قاعده علمی بر آن است که بدوا به اثبات فرضیه های مطروحه پرداخته و سپس به بیان نتایج یا خلاصه نتیجه بررسی پرداخت !
نویسنده در جمله اولی طوری از مذهب صحبت میکند که همه میفهمند پس این خاصیت عام است اما بلافاصله با مقید کردن مذهب به اسلام و باز مخصص کردن جامعه ما در کنار دیگر جوامع (فقط) اسلامی ؛ در واقع نیت خویش آشکار میکند و هم اینکه از همان ابتداء‌متوجه میشویم که این نوشته صرفا ادبیاتی جز فحش های چارواداری و چاله میدانی و توهین آمیز را شامل نمیشود !
بلافاصله با طرح پرسش تکراری عدم برابری زن و مرد آنهم در اسلام ؛ البته نه بقصد استفهام بل یک استفهام انکاری را برخ میکشد و گویا ایشان بجای تحقیق دارند یک بیانیه سیاسی پس از یک راهپیمایی حزبی چپی را قرائت می نمایند !
● معنی برابری :
نویسنده توهین نامه پس از برشمردن داغ چند پرسش با آیا آیا کردن ، باز منکر برابری زن و مرد در اسلام میشود ولی در قالب سوال انکاری مانند اغلب مطالبش که جنبه سوالی دارد ! یعنی ایشان این سوالات را نه بقصد یافتن پاسخ یا بیان تحقیقی پاسخ بلکه برای انکار متن و محتوای پرسش بکار میبرد ! وی در ادامه وقتی آیا آیا کردن خود را خاتمه میدهد ،‌میگوید :
من میخواهم بگویم که اتفاقا نکته در همینجاست که یک تفاهمی بین ما و اغلب آنهایی که در چالش فکری این مساله هستند بوجود نیامده است و در واقع یک درک مشترکی در مفهوم این برابری نداریم .
اگر شما با بیان این شعارها میخواهید وانمود نمایید که حرمت زن و مادر را بهتر در پاسداشت و پاسبانی هستید که باید گفت اصلا مساله برعکس میباشد بلکه شما با طرح غالبا فمنیستی مساله برابری زن و مرد ، قصد تحریک و تهییج احساسات بعضی از اقشار را دارید که خوب حساب کارتان با خودتان ما هم حرف خودمان را میزنیم اما اگر واقعا قصد بررسی و بازنگری درباره این مساله را دارید که بهتر نیست که ما بیاییم نقطه عزیمت بحث خود را در دریافت یک مفهوم مشترک ولو قراردادی از کلمه برابری قرار دهیم ؟!! چون در غیر اینصورت مباحث از حالت عقلایی خارج و درست مانند نوشته شما حالت شعاری و بیانیه حزبی میگیرد!
● طرح تقابلی نابجا و مشکلی نابجاتر :
در جایی وی مینویسد :
« به عقیده من مشکلات زنان در جامعه کنونی ایران ناشی از ایرانی بودن جامعه ما نیست بلکه ناشی از اسلامی بودن آن است . باشد که با نگاهی کوتاه در کتاب رسالت اسلام قرآن بیشتر با معیارهای اسلامی آشنا شویم . »
ما اصلا اعتقاد به چنین تفکیکی نداریم که مشکلات زنان از ایرانیت آنهاست نه اسلامیت و یا بالعکس آنطور که نویسنده خود را معتقد بدان معرفی میکند!
این از تقابل نابجایی که عرض کردم طرح شد. اما در بیان مشکل نابجا تر مساله این است که آیا واقعا مشکلات زنان جامعه ما بیشتر از دیگر جوامع است که تنها شما آمده اید به ایران و آنهم اسلام چسبیده اید ؟!
بهتر نبوده که این مشکلات را یک یک برمیشمردید تا یک یک هم به بررسی آنها می نشستیم ؟! اصلا کدام قشر از زنان ما در اکثریت این قشر ، مشکلات خویش را همان مشکلاتی میدانند که شما در حال بیان آن هستید ؟!
تازه بر فرض وجود مشسکل آیا این فقط زنانند که مشکل دارند ؟ مگر مشکل مردان حل شده است ؟
بنظر من هر دو قشر دارای مشکلاتی هستند که بیش از آنکه به جنسیت آنان برگردد به مسائل عمومی مشترک بین زن و مرد برمیگردد !
شما با طرح این تقابل خودساخته میخواهید تظاهر به ایرانیت کرده و لذا البته اگر هم این وجه درست باشد یعنی اینکه بر فرض پذیرش مشکل زنان از ناحیه یکی از این دو محور ( ایرانیت یا اسلامیت ) مگر چه استدلالی را برای عدم وجود مشکل برای زنان در لابلای بعضی از خرده فرهنگهای قومی و قبیله ای ارائه داده اید که بیکسره بدون بررسی میگویید که من معتقدم که مشکل زنان ما از اسلامیت است نه از ایرانیت ؟!
ما البته اعتقاد داریم که زنان بعنوان یک جنس خاص در اجتماع دارای مشکلاتی هستند ( همانطور که مردان نیز بعنوان جنسی دیگر دارای مشکلاتی هستند ) که جنبه یونیورسال و جهانی یا عمومی هم داشته و در واقع معضلات بیرون دینی و حتی بیرون قبیله ای است .
یک دسته از مشکلات هم برمیگردد به مسائل فرهنگی داخلی ( چه فرهنگ با ریشه باورهای اعتقادی و فرهنگ با ریشه های ملی ) و نیز دسته ای دیگر از مشکلات که طبعا مشترک بین زن و مرد است و زن از آن حیث که مانند مرد انسان است ، دارد نه از آنجهت که زن هست !
جای بحث و بررسی این جنبه ها باز است که انشاء الله در مقالی دیگر دراین باره مطالبی را که طی چند سال به بررسی صرف نموده را در مقاله ای مجزا ارائه خواهم داد ( مقاله در حال تکمیل میباشد) !
● جولان در عرصه سیمرغ ... ؟!
الف ) نویسنده با بیان آیه ای و ترجمه تحت الفظی آن مثل رویه معمول خود از مقدمه ای درباره مثلا X نتیجه ای عجیب درباره Y گرفته است . بهتر است بدوا عین جملاتش را نقل کنیم تا به ادامه بررسی اجمالی خویش بنشینیم :
« سوره بقره (۲) آیه ۲۲۱ : با زنان مشرک ازدواج مکنید مگر که ایمان آورند و همان کنیزکی با ایمان بهتر از زن آزاد مشرک است هرچند از حسن و جمال او بشگفت آیید و زن به مشرکان ندهید مگر آنانکه ایمان آرند همانا بنده مومن بهتر از آزاد مشرک است .........
اینجا میتوان فرق مومن آزاد و مومن کنیز را بوضوح دید . اگر بخواهیم به زبان ساده این آیه را ترجمه کنیم اینطور خواهد بود که حتی اگر با یک کنیز هم ازدواج کنید بهتر است از اینکه با یک مشرک ازدواج کنید . اینجا مسئله ازدواج کردن یا ازدواج نکردن با مشرکان در میان نیست بلکه مساله بی ارزش بودن کنیزان است . این به همان معنی است که در آیه بعدی می بینید که اگر زن آزاد پیدا نکردید مسئله ای نیست که با کنیزان خود ازدواج کنید . مثلا خواسته کنیزان را مورد لطف قرار دهد . آیا نباید ارزش انسانها در پیش آفریدگار یکسان و برابر باشد آیا ارزش آنها برحسب گرویدن آنها به اسلام و یا اینکه یا برده بودن آنها است ؟ »
▪ توضیح اولیه :
در حتی نقل ترجمه تحت الفظی در دو جا غلط وجود دارد که میتواند معنی را تغییر دهد . یکجا کلمه همان را بجای ( همانا ) ترجمه کرده و دیگر کلمه آنکه را بجای ( آنانکه ) نشانده است !
آگاهان خواهند دانست که جابجا کردن این کلمات بنحوی که بسهولت مدعی خطای تایپی هم میتوان شد ،‌تا چه میزان در معنی جمله تغییر ایجاد میکند . آنهم وقتی قرار شده است که نقلی را از کتاب آسمانی و کلام وحی داشته باشیم .. !
و نیز باید آیه را تا آخر نوشت . و از طرفی خداوند در این سلسله آیات به پیامبر میفرماید که مردم از تو می پرسند درباره مسائلی چند که پیامبر باید درباره آنها حکم و داوری نماید لذا قصد قرآن بیان احکامی برای رفع حاجات مردم است نه تشریح ارزشی حسن و قبح موضوعات ؟
چرا که در آیه قبل از این آیه یعنی آیه ۱۲۰ میفرماید که از تو درباره یتیمان می پرسند و بالطبع قرآن دستوراتی را که بسیار انسانی هم هستند برای رسیدگی به ایتام و بی سرپرستان میدهد. یا در آیه بعد درخصوص مساله عادت ماهانه زنان هم آیه آمده است که حکم و تشریع یعنی قصد بیان مقررات خاصی برای رفع نیازمندی اجتماع آنهم در مسیر پاسخ به پرسش مردم .
یعنی قرآن کریم پیش بینی هم کرده است که از تو می پرسند ! لذا درباره کنیزان و نحوه ازدواج با مشرکان نیز اصلا بحث بر سر ازدواج یا عدم ازدواج با مشرکان بوده است که خداوند بدلیلی که در آخر همین آیه می اورد از خلط و آمیزش و ازدواج با آنان نهی میکند و حتی بعنوان تعریض به مساله جهت اهمیت و حتی استحکام موضوع به واقعیتی که بنام کنیز وجود داشته اشاره میکند که حتی کنیز مومن نیز بر مشرکان ترجیح دارند !
پس خداوند نفرموده که مشرکان آدم نیستند یا حق حیات ندارند و ... بلکه در سلسله مراتب هدف تربیتی اسلام میتوان جهت را اینگونه ترسیم کرد که حتی انسانهای مشرک هم در سیری به سمت ایمان باید بروند که در این میانه مومنینی هستند که هنوز بلحاظ شخصیت اجتماعی آزاده نشده اند یعنی بجهت معیشتی و اجتماعی مستقل نیستند و باید از این وضعیت بیرون بیایند که زیرا مومنان آزاد از آنان ارج و قرب بالاتری را دارند !
تازه بقول آن ضرب المثل که اگر صحیح باشد برای تمثیل ؛ دستمال مباحث کهنه را به آب دادن دیگر امروزه روز به چه منظوری است ؟
مگر امروزه دینی از ادیان آسمانی و پیروانشان دعوت به برده داری و کنیزداری میکنند ؟
مگر همین اسلام نبوده که شرط بسیاری از عبادات و اعمال عبادی را برای قبولی آزاد کردن برده و بنده قرار داده است ؟!
تازه ما که میدانیم که شما بخصوص شمای نویسنده ... لم تقولون ما لا تفعلون ... ؟!! تاریخ بهمه ما ثابت کرده است که چراغی را که ایزد برفروزد ... باقیش را که خود میدانید ! واقعا تلاشی بیهوده در کتمان حقایق نباید داشت که آفتاب مدام پس ابر خیالات و تمنیات شما نخواهد ماند کما اینکه نمانده و روز بروز اشکارتر میگردد .
توسنی کردم ندانستم همی کز کشیدن سخت تر گردد کمند !
در ادامه آیه اشاره شده نویسنده بقیه مطالب این بوده که « ...... مشرکان شما را از راه جهل و ضلالت به آتش دوزخ خوانند و خدا از راه لطف و مرحمت به بهشت و مغفرت دعوت کند . و خداوند برای مردو آیاتش را بیان فرماید باشد که هشیار و متذکر گردند.»
پس خداوند هم کلامش را مستدل برای بشر بیان فرموده که علت آنکه بمؤمنان توصیه میکند که با مشرکان ازدواج نکنند به این علت است که مشرکان بدلیل آنکه در مسیر جهالت و ضلالت و گمراهی اند ، رابطین و مزدوجین و دوستان با خود را به کژراهه آتش دوزخ و عذاب میخوانند و این لطف و مرحمت خداوندی بوده که به مومنان آنهم فقط دعوت میکند ! روی واژه دعوت باید توجه و تمرکز نمود که لا اکراه فی الدین .... ! یعنی اجباری نیست که حتما مسلمان مومن شوید ! ........
در ادامه فکر میکنم که با طرح یکی دو نکته کوتاه دیگر برای آنهایی که میخواهند بدانند کافی باشد که از اطاله بیشترکلامم پرهیز شود .
اولا خداوند انسانی کنیز نیافریده است ! همانگونه که انسانی کافر خلق نکرده است ! اینکه کسی در ادامه حیات خویش براثر شان و توان و عرضه خویش یا بر اثر هر عامل دیگری که فعلا جای بحث ما در این نیست ، به کیفیت خاص شخصیتی رسیده است ،‌این دیگر تقصیر خدا و قرآن و ... که نباید باشد !
خداوند کودکی زیبا و معصوم خلق میکند اما در اثر همان عواملی که گفتیم فعلا محل بحث مانیست ،‌در ادامه حیاتش به یک مثلا قاتل تبدیل میشود . حال اگر خداوند به رسول خویش اعلام کند که مثلا جلوی قاتل را بگیرید تا هم قتلهای دیگری نکند و هم جراتی بر کشتن دیگران در جامعه بوجود نیاید و مثلا با الفاظ خاصی از قاتل سخن بگوید فی المثل او را تهدید به آتش جهنم و .... نماید آیا جا دارد که ما بیاییم بگوییم که خداوند چرا قاتل آفرید ؟ و چرا شان و ارزش انسان را پایین آورد ؟ و ... و مثالهایی از این دست بسیار میتوان شاهد آورد که توصیف آنچه که وجود دارد و بخصوص ابلاغ احکام خاص برای مثلا انحرافاتی را که بعضی از انسانها در اثر تربیتهای انسانهای بی تقوا و بی اعتقاد به مبداء و معاد پیدا میکنند ، را آیا باید بعنوان ایراد بخدا گرفت ؟
اینکه مثلا کسی قاتل شده است و خداوند بفرماید که با قاتل مثلا ازدواج نکنید ! نابرابری را باید فریاد زد؟
مگر خداوند کنیز خلق کرده است که بیان احکام خاص درباره آنان را باعث بی ارزشی انسان از نظر خداوند دانست ؟!
اتفاقا خداوند انسانهای آزاد را بقولی حلوا حلوا کرده و تشویق میکند که آزاد باشید نه دربند و کنیز !
و بهمین خاطر که اگر زنی با تن فروشی ، با کالا شدن و با واسطه مصرف و تجارت واقع شدن و با گرم کردن بازار کثیف تجارت سکس شخصیت برده واری را پیدا کرد و کسی بیاید بگوید ( حتی بجز کلام خداوند هم اگر در نظر بگیریم ) پسران پاکم ... با ملعبه های دست دلالان سکس و پوروگرافی ازدواج نکنید، انصافا جای هیچ نقد و انقادی را دارد که بگوییم که حالا که کسی شان کنیز پیدا کرد پس خداوند مقصر است ، چون از ازدواج یک آزاده با او منع کرده است ؟!
البته قصد من تنها بیان چند تمثیل برای تقریب به ذهن بوده است نه آنکه بخواهم معتقد باشم که کنیز همان نقشی را دارد که زن پاپتی مورد سوء استفاده بنگاههای فرهنگی تجاری هیولاهای شیطانی بعضا چندمیلیتی؟!
توصیف یک واقعیت لزوما بمعنای ترویج یا قبول اهدافی آن که نیست ؟! یعنی خداوند پیامبر نفرستاده که کنیز بسازد ! بلکه حالا که همه میدانید که در دربارهای سلاطین و جباران و تجار بزرگ آن دوره حتی صدها و بل هزارها سال پیش از اسلام آیین برده داری و کنیز پروری مرسوم بوده و تا کمتر از قرنی سال هم در آمریکا بطور رسمی ادامه داشته ؛ حالا که کنیز هست و یک فرهنگ شده است بنا بر حکمت خاص متناسب با عصر قدیم که جدیدترینش بالغ بر ۱۴۰۰ سال پیش بوده است ، قوانینی خاص با نظر غیرتشویقی در کار پاره کردن زنجیرهای اسارت زنان و کنیزکان است ،‌حالا شما می آیید شیپور را از سرگشادش می دمید و با حرفهای کهنه و نخ نما شده صدها سال پیش و با استدلاهای شبیه استدلالهای ..... میخواهید همان حرفها را دلیل بر نقص آیین مسلمانی بلکه نقص تمامی آیین آسمانی قلمداد کنید ؟!
اینکه امتیاز ازدواج با آزادگان را ایمان بیان نموده و شرط قرار میدهد که اگر میخواهید آزاد باشید و از شرک بیرون بیایید پس ایمان بیاورید مگر چه اشکالی دارد و اصولا آیا این روش تشویقی خود دلیلی بر حقانیت این مکتب به این نیست که میخواهد مردم بخصوص زنان آزاد باشند ؟!
تعجب من این است که این چه کوری است که نقطه قوت استدلال قرآنی را بنام ضعف آن مثال بیاوریم ؟!
لطیفه خاص این آیه در این است که حالا که مثلا اگر مجبور شدید بغیر از زن آزاد به زن غیر آزاد برای ازدواج مراجعه کنید ؛ بهتر است که بسراغ کنیز مومن بروید تا زن مشرک ! یعنی شان کنیز مومن یک شان میانی و وسطی است و باصطلاح میتوان اینطور برداشت کرد که پایین تر از زن مومن آزاد و بالاتر از زن مشرک غیر کنیز است . لزوما و منطقا این نه تایید کنیزی است بلکه در مقام مقایسه بین مشرک و مومن میخواهد بگوید که ؛ این ایمان است که محور قرار میگیرد نه جنسیت !
البته طبیعی است که ارزش غالبا و بیشتر امری ماهیتی است و غالب دانشمندان عالم نیز چنین اعتقادی را دارند و بهمین جهت بی اعتبار نیست که ما ارزش آدمی را در مرتبه نخست به باورها و اعتقادات و ایمان و طرز تفکر و نگاهش به خویش و مافیها قرار دهیم و بهمین سبب هم ایمان از جنس ارزش هست .
تن و اندام که ملاک ارزش نیست و نباید باشد که در آنصورت به اصول دین شما آقایان برمیخورد که معتقدید که جنسیت مبنای عدم برابری نیست !!! پس اگر تاکید و توجه و بالطبع ارزش به نوع ایمان و اعتقاد افراد گذارده شود که امری عقلایی و صحیح میباشد !
تازه این آن مقداری است که بعقل ناقص ما در فهم از کلام الهی میرسد که نمیتوان عقول ضایع شده از انواع هواها بخصوص برای بعضیها ضایع شده از خمر و باده را کافی در درک حاق واقع کلام وحی دانست !!
آری انشاء الله برسد روزی که هیچ اسانی راضی نشود که کنیز باشد و برده ولی زمانها و ابزارهای توسعه یافته در طی زمان مصادیق بردگی و کنیزی را تغییر داده است .
در هزارها سال پیش اگر بردگان را مثلا با مارکی بر جبین مشخص میکردندو آنها را خرید و فروش میکردند امروزه با مارکی بر مغز و فکر و باعتبار خریدی معمولا ارزان برده شان میکنند و فرقش این است که آنموقع اسمشان بود برده و کنیز اما امروزه نامهایشان فرق میکند .
راستی آیا شما هیچ فکر کرده اید که نکند از سنخ همین بردگان و کنیزکان امروزی باشید حتی بدون آنکه گاهی خود بدانید !
من البته خیلی می بینمشان که مهمترین شاخص شناسایی انان را بیشتر در سر داشتن در آخور بیگانه میتوان نامید ! مداحان فرهنگ بیگانه ، مزدوران بعضا بی جیره و مواجب اجنبی !
ب ) استناد به آیه ۲۵ از سوره نساء :
نویسنده بی شعور و هتاک این آیات را مورد استناد خود قرار میدهد :
« سوره نسا(۴) آیه ۲۵ : و هر که وسعت و توانایی آن نباشد که زنان (‌آزاد ) پارسای با ایمان گیرد پس کنیزان مومنه که مالک آنها شدید بزنی اختیار کنید و خدا آگاهتر است بمراتب ایمان شما که اهل ایمان همه ( زن و مرد ) بعضی از جنس بعشی دیگر ( یعنی همه مومن ) و در رتبه یکسانند پس با کنیزان مومنه با اذن مالکش ازدواج کنید و مهر آن بدانچه معین شده بدهید کنیزکانی که عفیف باشند نه زناکار و نه رفیق دوست دار پس چون شوهر کردند چنانچه عمل زشتی از آنها سر زد بر آنها نصف عذاب زنان پارسای آزاد است این حکم ( کنیزان را به زنی گرفتن ) درباره کسی است که بترسد مبادا به رنج افتد ( بزحمت غروبت یا گناه زناکاری افتد ) و اگر صبر کنید ( تا وسعت یافته زنی آزاد بگیرید ) برای شما بهتر است و الله بخشنده و مهربان است .
اینجا اول خیلی واضح گفته میشود که مومنان همه و از هر جنس با هم یکسانند ( و فقط مومنان ) ولی چرا مجازات
" کنیزان "‌باید نصف زنان " آزاد " باشد مگر همه با هم برابر نبودند ؟ حتما خواهید گفت اینکه به نفع " کنیزان " است ، درست ولی آیا همین چشم پوشی آنها را غیر مستقیم تشویق به اعمال زشت نمیکند و یا به آنها غیر مستقیم اجازه به اعمال زشت رو نمی دهد . ولی ازدواج با کنیزان به این شرط است که مجبور باشند و کسی را برای همخوابگی نداشته باشند و بترسند از ارتکاب گناه زناکاری. بعد از همه اینها اگر صبر کنید تا یک زن آزاد بگیرید بهتر است . »
چنانکه ملاحظه میفرمایید مجددا مجبوریم حتی همان معنا و ترجمه تحت الفظی نقل را که بیش از۱۰ غلط داشته اصلاح کنیم و لذا ترجمه صحیح آیه مورد استناد وی را در قرآن های معتبر بخوانید !
مولا لولایی
محمود زارع . www.mzare.ir