پنجشنبه, ۲۷ دی, ۱۴۰۳ / 16 January, 2025
مجله ویستا
اندیشه اقتصادی ابن خلدون
● اقتصاد کار
به غیر از ژوزف شومپیتر که فقط چند ماه قبل از مرگش به آثار ابنخلدون دسترسی پیدا کرد، جوزف اشپنگلر و چارلز عیسوی، دو تن از اقتصاددانان مطرح غرب، آدام اسمیت و دیوید ریکاردو را واضعان نظریهء ارزش میدانند. طبق نظر آدام اسمیت که بعدها توسط دیویود ریکاردو بسط یافت، ارزش مبادلاتی یک شیء برابر با مدت زمان کاری است که برای تولید آن صرف میشود. براساس این مفهوم، کارل مارکس نتیجه گرفت که دستمزد کار باید با تولید کار مساوی باشد و اصطلاح انقلابی خود «ارزش مازاد» را عنوان کرد که به معنی بازده ناعادلانهای است که به سرمایهدارانی اختصاص مییابد که کار طبقهء کارگر یا پرولتاریا را استثمار میکنند. با این وجود، این ابنخلدون است که در عین اعتقاد به اقتصاد بازار آزاد، برای اولین بار نظریهء ارزش کار را بدون زواید کارل مارکس عنوان کرده است.
از نظر ابنخلدون، کار منشا ارزش است. وی ضمن ارایهء شرح مفصلی از نظریهء ارزش کار، برای اولین بار در تاریخ، این نظریه را ارایه داد. نیازی به گفتن نیست که ابنخلدون هیچگاه از آن به عنوان نظریه نام نبرد ولی به طور استادانهای آن را (در جلد دوم ترجمهء روزنتال به انگلیسی) در لابهلای بررسیاش دربارهء کار ارایه داد.
نظر ابنخلدون در این باره را بعدها دیوید هیوم در گفتارهای سیاسی (منتشر شده در ۱۷۵۲ م) این چنین بیان داشت: «هر چیزی در دنیا توسط کار خریداری میشود.»
حتی آدام اسمیت نیز از این نقلقول به عنوان یک پانویس بهره برده است: «هر چیزی که با پول یا کالا خریداری میشود، در حقیقت با کار خریداری شده است. در واقع آن پول یا کالا، در کار ما صرفهجویی میکنند. ارزش هر کالایی که فرد صاحب آن است، با میزان کاری که وی را قادر به خرید یا تصاحب آن میکند، برابر است. بنابراین، کار، ابزار واقعی مبادلهء ارزش تمامی کالاهاست.» اگر این متن را که در سال ۱۷۷۶ میلادی در اثر عمدهءآداماسمیت چاپ شده است، به دقت بررسی شود میتوان ریشههای آن را در مقدمهء ابنخلدون یافت. طبق نظر ابنخلدون کار برای کسب تمامی عواید و نیز انباشت سرمایه ضروری است.
ابن خلدون تمامی درآمدها را به دو دسته تقسیم میکند: «ربح (درآمد کل) و کسب (درآمد برای امرار معاش.) ربح زمانی کسب میشود که فرد برای خود کار میکند و محصولات را به دیگران میفروشد. در اینجا ارزش باید شامل بهای مواد خام و منابع طبیعی نیز شود. کسب، زمانی حاصل میشود که فرد برای خود کار کند. بسیاری از مترجمین اشتباه مشابهی را در مورد فهم ربح، تکرار کردهاند. ربح، بسته به زمینهاش، به معنای سود و یا درآمد کل نیز هست. در این مورد، ربح به معنای درآمد کل است، زیرا بهای فروش کالا، شامل بهای مواد خام و منابع طبیعی نیز هست. خواه ربح و یا کسب، تمامی درآمدها، ارزشی هستند که از کار انسان ناشی میشوند. طبق نظر ابنخلدون، گرچه ارزش اشیاء شامل هزینهء مواد خام و منابع طبیعی نیز هست، ولی از طریق کار است که ارزش، افزایش یافته و ثروت بیشتر میشود. با تلاش کمتر انسان، ممکن است مسیر عکس اتفاق بیفتد. ابنخلدون، تاکید زیادی بر نقش «تلاش اضافی» داشت که بعدها با عنوان «بازدهی نهایی» شناخته شد. نظریهء کاروی، دلیلی بر ظهور شهرها ارایه کرد که کانونهای تمدن هستند.
از آنجایی که طبق اندیشههای ابنخلدون، کار، شرط لازم و کافی درآمد و سود است، پس منابع طبیعی فقط شرط لازم محسوب میشوند. کار و حاصل آن، منجر به تولید میشود که آن نیز به نوبهء خود از طریق تهاتر و یا کاربرد پول، که طلا یا نقره است، مبادله میشود. این فرآیند، درآمد و سودی را باعث میشود که پس از کم کردن هزینهء مواد خام، ارزش کار را نصیب خود میکند. مدت زمان مدیدی پیش از آنکه دیوید ریکاردو، در سال ۱۸۱۷، کتاب عمدهاش در اقتصاد «اصول اقتصاد سیاسی و مالیات» را منتشر کند، ابن خلدون، تبیین اولیه دربارهء تفاوتهای عواید کار را ارایه داد. این تفاوتها به تفاوت در مهارت، اندازهء بازارها، موقعیت صنعتگری یا حرفه و به میزانی که حاکم و یا اتباع او محصول نهایی را خریداری میکنند، نسبت داده میشود. هر اندازه که نوع خاصی از کار، ارزشمندتر شود و تقاضا برای محصول آن از عرضه فراتر رود، درآمد ناشی از آن کار نیز باید افزایش یابد.درآمدهای بالای یک حرفه،دیگران را به سوی آن جذب میکند، پدیدهای پویا که نهایتا به افزایش عرضهء آن و متعاقبا به کاهش سود حاصل از آن، منتهی میشود. این اصل در تحلیل اولیه و خردمندانهء ابنخلدون از تنظیمات طولانیمدت درون مشاغل و بین مشاغل، توضیح داده شده است. با این حال، این دیدگاه را جان مینارد کینز، با سخن معروف خود، «در طولانیمدت، ما همه خواهیم مرد» مورد حمله قرار داد. با این وجود تحلیل ابن خلدون نه تنها از نظر تاریخی، درست از آب درآمد، بلکه اندیشههای محوری اقتصاددانان کلاسیک را نیز شکل داده است.
ابن خلدون به اختصار مشاهده، بررسی و تبیین کرد که چگونه عواید حاصل از کاری مشابه، ممکن است از محلی به محل دیگر، متفاوت باشد. برای مثال، درآمدهای قضات، صنعتگران و حتی گدایان، مستقیما به درجهء رفاه و سطح زندگی هر شهری وابسته است که اینها نیز به نوبهء خود، از ثمرات کار و وجود مجتمعهای تولیدی، ناشی میشوند. آدام اسمیت، تفاوت در عواید کار را با مقایسهء آنها در انگلیس و بنگال توضیح داد و مسیر مشابهی با ابنخلدون پیمود که چهار قرن قبل از وی، درآمدها در فض و تلمسان را مقایسه کرده بود. این، نه آدام اسمیت و بلکه ابن خلدون بود که برای اولین بار، سهم کار به عنوان ابزاری برای ساختن ثروت ملل را نشان داده و اظهار کرد که کار، افزایش بهرهوری و مبادلهء محصولات در بازارهای بزرگ، علل اصلی ثروت و رفاه کشور هستند. بالعکس، کاهش بهرهوری میتواند به رکود در اقتصاد و کاهش درآمدهای مردم منجر شود: «تمدنهای بزرگ، سودهای بیشتر را نیز به بار میآورند، زیرا میزان زیاد کار، عامل سود است.»
همچنین مدتها قبل از آدام اسمیت، ابنخلدون دلایلی قوی برای اقتصاد آزاد و آزادی انتخاب ارایه کرد. از جمله سرکوبگرترین شیوهها، که عمیقا به جامعه آسیب میرساند این است که شهروندان را به انجام کاری خاص وادار کنیم. کار خود یک کالاست و امکان دارد که افراد هیچ منبع درآمدی غیر از کارشان نداشته باشند. پس اگر افراد به انجام کاری مجبور شوند که برای آن آموزش ندیدهاند و یا به داشتن شغلی خاص در حرفهء خود مجبور شوند، آنان ثمرهء کار خود را از دست خواهند داد و از بخش عمدهای از درآمدشان، محروم خواهند شد. برای به حداکثر رساندن درآمدها و سطح رضایت شغلی، فرد برای انجام هر کاری که استعدادهای طبیعی و قابلیتهای اکتسابیاش اجازه میدهد، باید آزاد باشد. از طریق استعدادهای خدادادی و تواناییهای مکتسب، فرد میتواند آزادانه کالایی با کیفیت بالا و واحدهای بیشتری در هر ساخت کاری، تولید کند.
عبدالرحمان ابنمحمد ابنخلدون تونسی_ ۱۳۳۲۲۱۴۰۶۶ میلادی)، معروف به ابنخلدون، در اثر معروف خود «مقدمه» شالودههای چندین رشته مختلف علمی، به ویژه علم عمران را بنیان نهاد. نوشتههای فوقالعادهء وی در مورد اقتصاد باید او را در تاریخ اقتصاد به عنوان یکی از پیشگامان این علم قرار میداد، البته اگر نخواهیم وی را پدر علم اقتصاد بخوانیم; عنوانی که به آدام اسمیت که آثار بزرگ حدود ۳۷۰ سال پس از مرگ ابنخلدون نگاشته شد، اختصاص یافته است. ابنخلدون نه تنها با عنوان کردن مسایلی چون تولید، عرضه و قیمت، بذرهای اقتصاد کلاسیک را افشاند، بلکه با مطرح کردن موضوعاتی مانند مصرف، تقاضا و سود، شالودههای نظریهء اقتصادی مدرن را نیز پیریزی کرد.
پیش از ابنخلدون، افلاطون و گزنفون، شاید برای اولین بار شرح مختصری را دربارهء تخصصی شدن و تقسیم کار ارایه دادند. مصریان باستان به ویژه در دورهء سلسلهء هجدهم، به منظور صرفهجویی در زمان و تولید بیشتر در هر واحد زمانی، فنون تخصصی شدن را در سطحی غیر تئوریک، به کار بستند. به دنبال افلاطون، ارسطو ضمن ارایهء تعریفی از اقتصاد در بررسی خود در مورد مبادلات، کاربرد پول را مد نظر قرار داد. مثال وی دربارهء استعمال کفش برای پوشیدن و استفاده از آن در مبادله، بعدها توسط آدم اسمیت به عنوان ارزش در کاربرد و ارزش در مبادله مطرح شد. جنبهء دیگری از اندیشهء اقتصادی قبل از ابنخلدون، آثار مکتب مدرسی(اسکولاستیک) بود که در راستای سعادت تمامی ابنای بشر، اقتصاد را در چارچوب قوانین مبتنی بر مفروضات مذهبی و اخلاقی قرار میدادند.
ابنخلدون به تمامی این اندیشهها از جمله اندیشههای مرتبط با مفروضات مذهبی و اخلاقی آگاه بود. ارتباط بین اصول مذهبی و اخلاقی از یکسو و حکمرانی خوب از سوی دیگر، در نقل و بحث ابنخلدون دربارهء نامه معروف طاهربن حسین _۷۷۵۵۸۲۲۲ م) به فرزندش عبدالله که تا سال ۸۷۲ م، حاکم خراسان بود، به خوبی مشخص است. از لابلای اندیشههای ابتدایی طاهر، ابنخلدون نظریه مالیات را ایجاد کرد که بر اندیشهء اقتصادی مدرن تاثیر فراوانی گذاشته است.
این مقاله تلاش دارد نقش فراموش شدهء ابنخلدون در تاریخ اندیشهء اقتصادی را یادآور شود. قرنها بعد، مرکانتیلیستها، کاپیتالیستهای قرن هفدهم، سر ویلیام پتی، آدام اسمیت، دیوید ریکاردو، توماس مالتوس، کارل مارکس و جان مینارد کینز و نهایتا نظریهپردازان اقتصادی معاصر، اندیشههای اقتصادی ابنخلدون را بسط و گسترش دادند.
● عرضه، تقاضا، قیمت و سود
تقاضا برای هر کالا بر مطلوبیت آن مبتنی است و ضرورتا وابسته به نیاز به آن نیست، بنابراین مطلوبیت قوهء محرکه تقاضاست. مطلوبیت انگیزهای ایجاد میکند تا مصرفکننده، پول خود را در بازار خرج کند. ابنخلدون شالودههای نظریه تقاضا را پایهریزی کرده که پس از وی توسط توماس مالتوس، آلفرد مارشال، جان هیکس و دیگران بسط داده شد. در صورتی که تقاضای یک کالا، پولهای مصرفکنندگان را به سوی خود جلب کند، بها و میزان فروش آن، افزایش مییابد و اگر تقاضا برای کالایی خاص، کاهش یابد، از میزان فروش آن کاسته شده و در نتیجه قیمت آن پایین خواهد آمد.
تقاضا برای کالایی خاص، همچنین به میزانی که دولت آن را خریداری میکند، بستگی دارد. حکمران و طبقهء حاکم، بیشتر از توان خرید هر فرد دیگری، خریداری میکنند. یک صنعت در صورتی که دولت محصولات آن را خریداری کند، شکوفا خواهد شد. صنایع در صورتی که تقاضا برای محصولات آن افزایش یابد، رشد خواهند کرد.
تقاضا برای کار یک صنعتگر، از میزان تقاضا برای محصول وی در بازار ناشی میشود. مطابق با نظریهء مدرن قیمت، هزینه، شالودهء نظریهء عرضه است. این ابنخلدون بود که برای اولینبار نقش هزینهء تولید را در عرضه و قیمت، بررسی کرد. وی در بررسی تفاوت بین قیمت موادغذایی تولید شده در زمینهای حاصلخیز و مواد غذایی تولید شده در خاکهای ضعیف، علت این تفاوت را تفاوت هزینهء تولید عنوان کرد.
ساکنان مناطق ساحلی و ناهموار که خاک آنان برای کشاورزی نامناسب است مجبور میشوند تا وقت خود را صرف بهبود شرایط کشترازهایشان کنند. اینها این کار را با انجام کار بیشتر و دادن کود به خاک انجام میدهند. تمامی این کارها، هزینهء تولید کشاورزی را افزایش داده و در نتیجه قیمت نهایی محصول آمادهء فروش را نیز بیشتر میکند. علاوه بر تقاضای فردی و دولتی و هزینهء تولید ابنخلدون عوامل دیگری را نیز که در بهای کالا و خدمات موثرند، نام میبرد از جمله درجهء ثروت و رفاه مناطق، میزان تمرکز ثروت و میزان عوارض گمرکی که برای تجار و واسطهگران وضع میشود. رابطهء مستقیم بین درآمد و مصرف، همان طور که توسط ابنخلدون بیان شد راهرا برای ارایهء نظریهء عملکرد مصرف به عنوان یکی از شالودههای اقتصاد کینزی، هموار کرد.
ابنخلدون همچنین به مفهوم سود نیز پرداخت. در ادبیات اقتصادی نظریهء سود، به عنوان پاداشی برای پذیرش خطر عموما به فرانک نایت، نسبت داده میشود که اندیشههایش را در ۱۹۲۱ منتشر کرد ولی این ابنخلدون بود که اولین گامها برای ارایه این نظریه را برداشت: «تجارت یعنی خرید مالالتجاره و کالا، ذخیرهء آن و انتظار تا زمانی که نوسانات بازار، به افزایش قیمت کالا، منجر شود. این جریان، سود (ربح) نامیده میشود.»
در جایی دیگر، ابنخلدون باز هم به این اندیشه اشاره کرده است: «مردمان باهوش و دنیادیده میدانند که احتکار و ذخیرهء غلات به امید قیمتهای بیشتر، بدیمن است چرا که ممکن است به خاطر خراب و فاسد شدن، سود از دست برود.» بنابراین سود عبارتست از; پاداش پذیرش خطر البته به خاطر عدم اطمینان از آینده، فرد تقبلکنندهء خطر ممکن است به جای سود، زیان ببینید. برای افزایش سود، ابنخلدون چنین بیان داشت: «ارزان بخرید و گران بفروشید» که این سخن وی از آن به بعد بسیار نقل شده است. فرانتس روزنتال در ترجمهء مقدمه ابنخلدون در یک پینوشت چنین نوشت: «در سال ۱۹۵۲، فرانک فیشر کتابی به این نام چاپ کرد: ارزان بخر، گران بفروش; راهنمایی برای روشهای منطقی سرمایهگذاری و فنون تجارت عاقلانه».
از سخن ابنخلدون چنین برمیآید که از طریق کاهش هزینهء موادخام و دیگر دادهها، به وسیلهء تخفیف گرفتن یا خرید با قیمتکمتر از بازارهای دوردست، میتوان سود را افزایش داد. با این حال ابن خلدون معتقد است که قیمتهای بسیار زیاد و یا خیلی اندک، مختلکنندهء بازار هستند. بنابراین توصیهء وی به دولت این است که از طریق یارانه و دیگر روشهای دخالت در بازار، قیمتها را به طور تصنعی، زیاد کاهش ندهد. این گونه سیاستها از نظر اقتصادی فاجعهبار هستند زیرا کالاهای ارزانقیمت، به زودی از بازار حذف میشوند و هیچ انگیزهای برای تامینکنندگان برای تولید یا فروش باقی نمیماند. همچنین ابن خلدون نتیجه میگیرد که قیمتهای بسیار بالا نیز با گسترش بازار، سازگار نیستند.
از آنجایی که کالاهای بسیار گرانقیمت، به سختی به فروش میرسند، سیاست قیمتهای بسیار گزاف، ضدتولید میشود و جریان کالاها در بازار را مختل میکند. از این رو، ابن خلدون بنیان اندیشههایی را گذاشت که بعدها منجر به تشکیل نظریهء تحلیل عدم توازن قیمتها شد. وی همچنین چندین عامل موثر بر سطح عمومی قیمتهای تصاعدی را برشمرد، مانند افزایش تقاضا، محدودیت عرضه و افزایش هزینهء تولید که شامل مالیات فروش نیز میشود. ابن خلدون در این باره چنین میگوید: «به خاطر تقاضا برای کالاهای لوکس، آنان تبدیل به کالاهایی عادی شده و بنابراین جزو احتیاجات اولیه میشوند. علاوه بر این، تمامی کارها، گران میشوند و وسایل آسایش و راحتی نیز گرانتر میشوند، به دلایل زیادی از جمله این که دولت بر بازار و معاملات تجاری، مالیات وضع میکند و این امر خود را در قیمت فروش نشان میدهد. بنابراین، وسایل آسایش، موادغذایی و کار، بیش از حد گران میشود و در نتیجه مخارج مردم به تناسب تمدن هر شهری، افزایش چشمگیری پیدا میکند و مقادیر زیادی پول خرج میشود. تحت این شرایط، مردم برای تامین ضروریات زندگی خود و خانوادههایشان و دیگر ملزومات، به مقادیر زیادی پول نیاز پیدامیکنند.»
ابن خلدون دربارهء تاثیر عرضهء محدود بر سطح قیمتها به اختصار چنین گفته است: «زمانی که کالایی اندک و نایاب شود، بهای آن افزایش مییابد، با تامل دقیق در این سخن، آشکار میشود که ابن خلدون، چیزی را کشف کرده بود که امروز به عنوان علل فشارهای تورمی معروف است. در واقع، او اولین فیلسوفی است که به طور سیستماتیک، عوامل موثر بر قیمت کالا و سطح کلی قیمتها را شناسایی کرد.
● اقتصاد کلان، رشد، مالیات، پول و نقش دولت
در اقتصاد کلان، ابن خلدون بنیانهای چیزی را گذاشت که جان میناردکینز آن را «تقاضای موثر کل» نامیده است. زمانی که تقاضای کل، همراه با افزایش جمعیت بیشتر میشود، تولید، سود، حقوق گمرکی و مالیاتها نیز افزایش مییابد. چرخهء تصاعدی رشد همزمان با شکوفایی تمدن، ادامه مییابد و موج جدیدی از تقاضای کل برای محصولات تجملاتی و صنایع ایجاد میشود. ارزش حاصل از آنان نیز افزایش یافته و در نتیجه، سود نیز چند برابر میشود. از این رو تولید، بیشتر از گذشته شکوفا میشود. ثروت مردم و شمار ثروتمندان بیشتر شده و صنایع گوناگون در میانشان ایجاد میشود.
نظریهء درآمد، برفرض برابری درآمد و هزینهها، بنا شده است. هزینههای یک شهروند، درآمد دیگران نیز محسوب میشوند، بنابراین، هزینههای کل، برابر با مجموع درآمدها هستند. این برابری را اولینبار ابن خلدون، کشف کرد. در واقع، وی با برابر دانستن این دو مفهوم، آنان را به جای یکدیگر به کار میگرفت «درآمد و هزینه در هر شهر با یکدیگر برابری میکنند. اگر درآمد زیاد باشد، هزینهها نیز زیاد است و برعکس. در صورتی که درآمد و مخارج بیشتر شود، ساکنان شهر نیز ثروتمندتر شده و شهر شکوفاتر میشود.»
ابن خلدون با توجه به انباشت سرمایه از طریق اقدامات افراد، نظریهء اولیهء رشد را ارایه داد. افراد تمامی سود را از طریق تلاش خود به دست نمیآورند بلکه بخشی از سود را از طریق مثلا باران که باعث حاصلخیزی زمین میشود و عواملی مشابه کسب میکنند. با این حال، عوامل مذکور، فقط کمکی هستند. تلاش فرد باید با این عوامل همراه شود. اگر تلاش فرد با ضروریات فرد متناسب باشد، وسیلهء امرار معاش وی را حاصل خواهد آورد و اگر تلاش فرد بیشتر از نیازهای ضروریاش باشد، موجب انباشت سرمایه میشود.
ابن خلدون، شرحی از مراحل توسعهء اقتصادی از بیابانگردی تا مرحلهء کشاورزی را ارایه داد. وی میگوید: شهرهای بزرگ از گسترش شهرهای کوچک به وجود میآیند و در شهرهای بزرگ تقاضا بیشتر و مشاغل تخصصی، افزونتر میشود. تا زمانی که تلاش مازاد برای انباشت سرمایه وجود داشته باشد، رشد اقتصادی نیز ادامه پیدا میکند انباشت سرمایه نیز به نوبهء خود با کار بشری عجین شده به تولید بیشتر و توسعهء صنایع در شهرها، منجر میشود.» همانطور که قبلا ذکر شد، ثروت از طریق کار و حاصل آن گسترش مییابد، در حالی که تلاش بشری اندک، باعث بازگشت به رکود و کاهش سطح زندگی مردم میشود.
دولتها از طریق خرید کالاها و خدمات و نیز سیاستهای مالیاتی و هزینههای خود، نقش مهمی در رشد و کل اقتصاد کشور ایفا میکنند. از سوی دیگر، حکومتها، محیط محرکی برای کار و رفاه و یا برعکس، سیستمی از سرکوب که خود نابودگر است را ایجاد میکنند. گرچه ابنخلدون، دولتها را ناکافی میداند ولی از نظر وی، دولتها از طریق خریدهای کلان، نقش مهمی در اقتصاد ایفا میکنند. هزینههای دولت به خاطر افزایش درآمدها، رشد اقتصادی را موجب میشوند. با این حال، اگر پادشاه، مالیاتها را احتکار کند، تجارت دچار رکود شده و فعالیتهای اقتصادی دولت، تاثیر بدی برجای میگذارند. علاوه بر برنامههای رفاهی خاص برای فقرا، بیوهزنان، یتیمان و نابینایان (به شرط اینکه بار اضافهای بر خزانه بنا نباشد) دولت باید عایدات خود را برای بهبود اوضاع زندگی اتباع خود، تضمین حقوق آنان و محافظت از آنان در برابر آسیبها صرف کند.
ابنخلدون، اولین فرد در تاریخ است که سهم عمدهای در پردازش نظریهء مالیات دارد. وی فیلسوفی است که بر افکار حاکمان متعددی در طول تاریخ، تاثیر گذاشته است. تاثیرات وی اخیرا بر جان افکندی و بعدها رونالد ریگان کاملا آشکار است. وقتی در سال ۱۹۶۲، از جان افکندی خواست، مالیاتها را کاهش دهد، وی چنین گفت: «انتخاب اصلی ما،بین کاهش مالیات از یکسو و دوری از کسری زیاد بودجهء فدرال از سوی دیگر نیست. اقتصادی که به واسطهء مالیاتهای محدود از رونق بیفتد نمیتواند درآمد کافی را برای متعادل نگهداشتن بودجه و نیز ایجاد شغل و سود کافی، تولید کند.» وقتی که جان اف کندی این سخنان را بر زبان میراند، در واقع گفتههای ابنخلدون، فیلسوف مسلمان را بازگو میکرد که در قرن چهاردهم چنین گفته بود: «در شروع هر سلسله حکومتی، مالیاتگیری باعث ایجاد درآمدهای کلان از ارزیابیهای اندک میشود و در پایان هر سلسله، مالیاتگیری باعث ایجاد عایدات کم از ارزیابیهای زیاد میشود... از اینروست که ما باید برنامهء مالیاتگیری و کاهش بودجه را داشته باشیم، زیرا کاهش بودجه، هزینههای دولت را کاهش میدهد.»
طبق نظر ابنخلدون، عواید حاصل از مالیات به خاطر رونق تجارت بیشتر میشود که آن نیز به نوبهء خود از طریق مالیاتهای آسان و نه کلان، شکوفا میشود. پس وی اولین فرد در تاریخ است که شالودههای نظریهء میزان مطلوب مالیات را بنیان نهاد، نظریهای که حتی بر حامیان معاصر اقتصاد عرضه - محورمانند آرتور لافر، تاثیر گذاشته است. منحنی معروف لافر، چیزی نیست به غیر از ترسیم گرافیکی نظریهء مالیات که در قرن چهاردهم، توسط ابنخلدون ابداع شده است.
«زمانی که میزان مالیات وضع شده بر اتباع، اندک باشد، آنان انرژی و انگیزهء انجام کار را خواهند داشت. ابتکارات فرهنگی بیشتر میشود چرا که مالیاتهای کم، رضایت خاطر را فراهم میآورد. از این طریق، میزان کل داراییها، درآمدها و سود نیز بیشتر میشود. متعاقبا، درآمد حاصل از مالیات نیز که از داراییهای افراد اخذمیشود، به نوبهء خود افزایش مییابد. در حالی که مالیاتهای کلان، تاثیری منفی بر درآمدها و سود گذاشته و در نهایت به کاهش میزان مالیاتها، منتهی میشود.» از اینرو، ابنخلدون، دلایلی قوی علیه هر نوع تلاش دولت برای مصادره و دیگر انواع دخالت در مالکیت خصوصی ارایهداد. مداخلات دلبخواهی دولت در مالکیت افراد به کاهش انگیزههای فردی منجر میشود که آن نیز در نهایت میتواند به تضعیف دولت بینجامد. مصادره و سلب مالکیت افراد، نوعی اقدام خود تخریبگر برای هر دولت است، زیرا نوعی ظلم است و ظلم، جامعه را ویران میکند.
در اقتصاد کلان، ابنخلدون همچنین بر نظریهء پول تاثیر گذاشته است. از نظر وی، پول، گونهای واقعی از ثروت نیست، بلکه وسیلهای است که از طریق آن، ثروت حاصل میشود. وی اولین فردی بود که عملکردهای مهم پول بهعنوان وسیله و محل ذخیرهء ارزش و ثروت را شرح داد. «دو فلز معدنی، یعنی طلا و نقره، بهعنوان وسیلهء ارزش برای گردآوری سرمایه، نوعی گنجینه و مالکیت هستند حتی اگر تحت شرایطی خاص، اشیای دیگری نیز به دست آیند، این امر تنها به منظور به دست آوردن طلا و نقره انجام میگیرد. دیگر اشیا، محکوم به رکود بازار هستند که طلا و نقره از آن مستثنا هستند. این دو فلز، محل سود، مالکیت و ثروتهستند. شکل واقعی ثروت، پول نیست بلکه ثروت از طریق گردآوری پول، ایجاد شده و یا منتقل میشود.» بنابراین ابنخلدون، اولین فردی است که بین پول و ثروت واقعی تمایز قایل شد. با این حال، وی واقف بود که ثروت از طریق پول، کسب میشود. هنوز هم پول نقش بسیار زیادتری از معاملهء پایاپای در مبادلات تجاری ایفا میکند.پول همچنین جریان کالا از بازاری به بازار دیگر و حتی فراتر از مرز کشورها را تسهیل میکند.
● تجارت خارجی
ابنخلدون در زمینهء اقتصاد بینالملل نیز اندیشهپردازی کرده و مزایای تجارت ما بین ملتها را برشمرده است. طبق نظر ابنخلدون، از طریق تجارت خارجی، رضایت مردم، سود بازرگانان و ثروت کشورها افزایش مییابد. «بازرگانانی که با تجارت آشنایی کافی داشته باشند، کالاهایی را تجارت میکنند که مورد نیاز عموم مردم اعم از فقرا، ثروتمندان، حکام و نیز شهروندان عادی باشد، چرا که نیاز عمومی، تقاضاهای زیادی برای کالاهای مذکور ایجاد میکند و این تجارت برای بازرگانان سودآورتر است.
از سوی دیگر، اگر تجار کالایی را از کشوری به کشوری دوردست ببرند، کالای مورد نظر با ارزشتر نیز میشود.»
کالایی که پس از انتقال به کشوری دیگر، باارزشتر میشود، یکی از شرایط ذیل را داراست; از کالاهای مشابه تولیدشده در داخل ارزانتر است، کیفیت آن بهتر است و یا در کل کالای جدیدی است.
اگر کالای خارجی ارزانتر از کالای داخلی باشد، باعث صرفهجویی در کار و دیگر منابع میشود ولی کالای داخلی، قدرت رقابت با آن را از دست میدهد. منابع داخلی صرفهجوییشده را میتوان برای تولید کالای دیگری مورد استفاده قرار داد. از این رو، تجارت خارجی میتواند تاثیر مثبتی بر سطح درآمد و میزان رشد و رفاه کشور داشته باشد. اگر کیفیت کالای خارجی بهتر باشد، میزان رضایت خریداران را بیشتر خواهد کرد. در عین حال، تولیدکنندگان داخلی که با کالاهای باکیفیتتری روبهرو میشوند، تلاش خواهند کرد تا کالاهای خود را بهبود بخشند و یا این که کاهش فروش و درآمد خود را پذیرا شوند. در این مورد نیز جنبههای مثبت وجود دارد; بهبود کیفیت تولیدات داخلی و یا تخصیص منابع از تولید کالایی گرانقیمت به سوی تولید کالایی ارزانتر در موقعی که کالایی کاملا جدید وارد بازار داخلی شود. میزان رضایت خریداران افزایش مییابد و یا از آنجایی که کالایی وارداتی، ابزاری برای تغییر در کالاهای موجود میشوند، قیمت و کیفیت تولید دیگر کالاها نیز بیشتر میشود. علاوه بر این ورود کالایی کاملا جدید، موجب میشودکه تولیدکنندگان داخلی در صورت امکان، شروع به تولید آن کرده و به رقابت با مصنوعات خارجی برخیزند.
ابنخلدون از چیزی که بعدها «هزینهء فرصت» نامیده شد، آگاه بود. انجام کارهای با ارزش روی زمینههای کمارزش، به این معناست که از کار مذکور میتوان استفادهء بهتری کرد. به طور کلی میتوان از منابع استفادهء بهتری به عمل آورد. در غیر این صورت، هزینهای ایجاد میشود که ارزش را کاهش میدهد. تجارت خارجی، انگیزهای برای تلاش در راستای بهینهسازی استفاده از کار و دیگر منابع طبیعی، فراهم میآورد.
پیشگامی ابنخلدون در بررسی و تحلیل تجارت خارجی، شایستگی شناسایی بیشتر در چارچوب رشتهء اقتصاد بینالملل را داراست. بررسی سود حاصله از تجارت بعدها و به ویژه پس از انتشار گفتارهای سیاسی دیوید هیوم در ۱۷۵۲، گسترش یافته است ولی همان گونه که ذکر شد، اولین گامها در این زمینه توسط ابنخلدون برداشته شد.
با وجود اندیشهپردازی گسترده ابنخلدون در باب اقتصاد، آدام اسمیت پدر علم اقتصاد نام گرفته است.
ولی دیدگاه جوزف شومپیتر دربارهء نظریات اقتصادی اسمیت، بیشتر انتقادی بوده است. به نظر میرسد بهتر است آدام اسمیت را جمعآوریکنندهء صرف اندیشههای اقتصادی پیشین بدانیم تا یک فیلسوف بزرگ اقتصادی. وی اندیشههای قبل از خود را در شکل و سبکی کاملا نوین به تفصیل بیان کرد. گر چه ابنخلدون نیز اندیشههای قبل از خود مانند تخصصگرایی افلاطون، بررسی پول از نظر ارسطو و نقش دولت در اندیشهء طاهر بن حسین را بازسازی کرد ولی اندیشههای وی، اصیلتر از آداماسمیت است. به نظر میرسد، این ابنخلدون است که ایدههای اولیه را در حوزههای متعدد اندیشه اقتصادی پایهریزی کرد.
با وجود سهم زیاد ابنخلدون، بعضی از اندیشههای اقتصادی و نیز فلسفهء اقتصادی آزادی انتخاب، بعدها (بدون اینکه توجه کافی به اندیشمند اصلی یعنی ابنخلدون معطوف شود) به آدام اسمیت نسبت داده شد. رسالهء بزرگ اقتصادی اسمیت،در بردارندهء دفاع وی از انجیل لیبرالیسم اقتصادی یعنی آزادی اقتصادی برای تمامی افراد است. از آنجایی که شباهتهای جالب توجهی بین اندیشهء اقتصادی ابنخلدون و آدام اسمیت وجود دارد، این امر باید به مورخان اقتصادی واگذار شود تا ارتباطات مستقیم و غیرمستقیم بین این دو اندیشمند بزرگ را که چهار قرن با یکدیگر فاصله داشتند، روشن کند. گرچه آدام اسمیت به صراحت به آثار ابنخلدون ارجاع نداده ولی میتوان بهراحتی استدلال کرد که کانالهای متعددی برای آگاهی او از اندیشههای اقتصادی ابنخلدون وجود داشته است.
آدام اسمیت از دانشگاه گلاسکو فارغالتحصیل شد. وی در آنجا از استاد خود، فرانسیس هاچسون تاثیر پذیرفت که وی نیز به نوبهء خود تحتتاثیر ایدههای آنتونی اشلیکوپر، معروف به لرد شافتسوری و دیگر فیلسوفانی بود که با جنبش روشنگری مرتبط بودند و آنان نیز به طور مستقیم یا غیرمستقیم، از اندیشههای ابنخلدون تاثیر پذیرفته بودند. اسمیت پس از فارغالتحصیلی به مدت شش سال در کتابخانهء دانشگاه آکسفورد به پژوهش پرداخت و در آنجا ممکن است با آثار ابنخلدون آشنا شده باشد، بدون اینکه از نام نویسنده مطلع شود و این امر در آن دوران اصلا عجیب نبود، چرا که اندیشهها بدون ذکر نام صاحبانشان، از نسلی به نسل دیگر منتقل و مورد بحث واقع میشدند. علاوه بر این پس از جنگهای صلیبی که از قرن یازدهم تا سیزدهم ادامه داشت، بسیاری از فیلسوفان غربی، تلاش داشتند تاثیر دانشمندان مسلمان را کم جلوه دهند و از اینرو، اندیشههای دانشمندان مسلمان را بدون ذکر نویسندهء آن به کار میبردند. جنگهای طولانی مدت صلیبیون برای تصرف سرزمین مقدس فلسطین، احساسات خصمانهای ایجاد کرد که هنوز هم اثر آن از ذهن بسیاری از دانشمندان غربی پاک نشده است. دیگر کانال غیرمستقیم برای آگاهی اسمیت از آرای ابنخلدون، میتواند مسافرت او در اروپا باشد. طی این سفر، وی با بسیاری از روشنفکران و اندیشمندان اروپایی مواجه شد که آنان نیز ممکن بود به طریقی از اندیشههای ابنخلدون تاثیر پذیرفته باشند.
آدام اسمیت همچنین میتواند از طریق نفوذ امپراتوری عثمانی با آثار اقتصادی ابنخلدون آشنا شده باشد. امپراتوری عثمانی در قرن چهاردهم تاسیس شد و در قرن شانزدهم به اوج عظمت و وسعت خود رسید و شامل بخش زیادی از اروپای جنوب شرقی، آسیای جنوب غربی و شمال آفریقا بود و از این طریق، پلی مابین اندیشمندان قارههای مختلف محسوب میشد. مصر نیز در سال ۱۵۱۷، جزیی از قلمروی امپراتوری عثمانی شد. ابنخلدون در سالهای پایانی عمر خود در مصر، دست نوشتههای آثار خود را مورد بازبینی قرار داد. اندیشههای وی سپس از نسلی به نسل دیگر، از کشوری به کشوری دیگر و از قارهای به قارهای دیگر، منتقل شد. سلطان سلیم اول که در سال ۱۵۱۷ مصر را تصرف کرد، تحتتاثیر این اندیشهء ابنخلدون که صنعتگران، نقش مهمی در رشد، رفاه و قدرت کشور ایفا میکنند، شمار زیادی از بهترین صنعتگران مصر را از قاهره به پایتخت خود استانبول برد. در اصطلاح مدرن، این امر انتقال تکنولوژی نامیده میشود.
ابنخلدون تاثیر بسیار گسترده و عمیقی بر اذهان حاکمان و دولتمردان و بسیاری از روشنفکران و اندیشمندان گذاشته است. به خاطر ارزش فراوان آثار وی و علاقهء دانشمندان، کتابهای ابنخلدون، در نهایت در سال ۱۷۳۰ یعنی دقیقا ۴۶سال قبل از انتشار ثروت ملل آدام اسمیت، به زبان ترکی ترجمه شد.
● ابنخلدون، پدر علم اقتصاد
حتی اگر آدام اسمیت به طور مستقیم با اندیشههای اقتصادی ابنخلدون روبهرو نشده باشد، باز هم آرای اقتصادی ابنخلدون، شالودههای اقتصاد کلاسیک و حتی نظریهء اقتصادی مدرن را تشکیل میدهند. نه تنها ابنخلدون، بهعنوان پدر جامعهشناسی معروف است، بلکه همانگونه که آرنولد توینبی نیز اعتراف میکند، سهم وی در رشتهء تاریخ به خوبی شناخته شده است.
ابنخلدون از طریق فهم و شناخت بالای خود از تاریخ همراه با مشاهدات دقیق از انسانها، زمان و مکانها، بررسیهای عمیق تجربیای برای تحلیل و تولید اندیشهء اقتصادی انجام داده است. وی برای اولین بار در طول تاریخ،گنجینهای از آثار غنی در باب اقتصاد بر جای نهاده است. ابنخلدون در حوزههای مختلف اقتصادی، اندیشهپردازی کرده است از جمله در مورد «ارزش و رابطه آن با کار، نظریهء انباشت سرمایه و رابطهء آن با ظهور و سقوط دولتها، پویاییهای تقاضا، عرضه، قیمت و سود، نظریهء پول و نقش حکومتها، نظریهء مالیات و دیگر موضوعات اقتصادی.» با توجه به سهم منحصر به فرد وی در زمینهء مسایل اقتصادی، به جرات میتوان ابنخلدون را پدر علم اقتصاد نامید.
دکتر ابراهیم .م.اویس
ترجمهء یعقوب نعمتی وروجنی
politicalthought.blogfa.com
ترجمهء یعقوب نعمتی وروجنی
politicalthought.blogfa.com
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست