یکشنبه, ۲۶ اسفند, ۱۴۰۳ / 16 March, 2025
مجله ویستا
کشف لحظهها

او از این طریق از مرز آشناییهای متعارف میگذرد و به جهانی ورود پیدا میکند که هر چند «نیست» اما «باید میبوده است».
گفتند یافت مینشود جستهاییم ما
گفت آنکه یافت مینشود آنم آرزوست
هنرمند، مسافر وادی اشتیاق است که زمین و آسمان خود را از راه بسط وجود خود در معرفتی حضوری مییابد.
استعمال لفظ هنر در زبان و ادبیات فارسی با معنی جدید آن کاملاً بیسابقه بوده است؛ در اواسط دوران قاجار که «عناصر فرهنگی غرب» به ایران راه پیدا کرد، مترجمان به جای واژه Art از واژه صنعت استفاده کردند. به این اعتبار که در گذشته شعر و نقاشی و موسیقی به صنعت تعبیر میشد. در میانة دوره رضاخان که صنعت به جای هنر به کار رفت و از پس پیدایش فرهنگستان کلمه هنر به جای Art جدا به کار گرفته شد و ترکیبات آنهم در قبال مفاهیم گوناگون قرار گرفت، هنر و هنرمندی که در ادبیات فارسی قدیم آمده، جمله به معنی عام هنر است که معانی پرشکوهی چون فضیلت، کمال، فراست، فداکاری و حکمت را با خود دارد. تمام معانی هنر در متون بزمی، رزمی و عرفانی ما و چه در ادوار تاریخی به کمال تعبیر شده و این کمال گاه بازگشت به حسن و جمال و کمال حق تعالی داشته و گاه با جلال الهی ســـــــر و کار پـــــیدا کرده اســت.
در این مقام هنر به معنی عام چــــون هر شأن انسانی- تاریخی است. اصل لفــظ هـــنر در زبانهـــای اروپـــــــایی به «آرس» «ARS» لاتینـــی باز میگردد. که به فرانــسه «آر Art» و به انگلیـــسی«آرت Art » آمده است. احتمالاً لفظ «آرت» یا لفظ «اردم» که در فرهنگهای فارسی۱ به هنر معنی شده، با لفظ ارتنگ و ارژنگ و اردنگ همریشه است که خود به معنی هنر عام به کار رفته و گاه اختصاص به هنر خاص یافته است. بدین منظور برای جدایی واژه آرت از هنر عام از کلمات «ب» در فرانسه و «بل» در ایتالیایی و «فاین» در انگلیسی استفاده کردهاند. به همین دلیل است که هنرهای زیبا را به «بزار» و «بل آرت»و «فاین آرت» تعبیر کردهاند. پس در این عرصــــه دیگر هنر با «صورتهای خیالی image» ملازم است و گونهای از ارتباط میان انسانها. اما براستی هنر در معنای خاص آن چیست؟ و چه نسبتی با حقیقت برقرار میسازد؟
هنر در این ساحت چه روزگاری را گذرانیده است؟ اگر افلاطون۲ به نام حقیقت هنر را (که اصل نابخردیاش میپنداشت) محکوم میکرد و آن را دوباره دورتر از حقیقت به حساب میآورد، برداشتی خاص از حقیقت داشت؛ تلقی ویژهای که تا امروز نیز پابرجاست. اما چه بسیارند دانشمندانی که بر بنیان همین درک از حقیقت، آراء و اقوال افلاطون و افلاطونیان را نمیپذیرند. آنان بر این مهم سخت پافشارند که هنر میتواند در مقام کشف حقیقت و یا مقدمهای باشد بر «دانش Scince و رویکرد عقلانی Reasonable و یا حتی بسیار مهمتر از این، یعنی برداشتی سر به سر تازه را بیاغازد. شاعر بزرگ «یوهان ولفگانگ گوته» در زندگینامة خودنوشتهاش با عنوان «شعر و حقیقت» پرسشی را طرح میکند: «آیا شعر به تلقی تازهای از حقیقت ختم میشود؟» گوته (به گفتة هانس گئورگ گادامر) میکوشد تا تجربه شاعرانهاش را در ادراک و کشف حقیقت برجسته سازد.۱ هنر به معنایی که امروز از آن به ایجاد و پرداخت و ساخت (و صنایع مستظرفه) ذکر میشود، در زبان یونانی به تخته Techne (و در زبان انگلیسی و فرانسه به تکنیک) مبدل شده است و با توجه به بنیاد آن، هیچ ارتباطی به فضایل معنوی و اخلاقی از جمله خیر و نیکی ندارد و عبارت است از «ابداع با قوة خیال». هنرمند در مقام ابداع هنری، قوة خیالی خویش را با اداراکاتی حسی intuition از طبیعت میآمیزد و با حضور و ذوق خود، اثری را میآفریند. او در مقام یک پیامرسان سعی میکند تا پیام خود را (که استوار بر رمزگان یا قراردادهای نشانهشناسانه خاص و افق معنایی مشخص و معلوم است) از مســـیر «حواس ظاهری مخاطب» به وی منتقل کند. در اینجا تجلیّات ابداع متفاوت مینماید؛ گاه ابداع او تجلّی در کلمات، گاه در فضا، گاه در اصوات و... دارد؛ اما به هر تقدیر آنچه مسلم است جوهر این همه، رجعت به ابداع دارد.
از این منظر «شعر» خاصه شعر فارسی، «هنر»یست که واژگان، نیروی ابداع هزینه شاعر را برمیتابند. نخستین وجه مشترک هنر و شعر، در عنصر ابداع نهفته است. این هر دو ملاقات مکرر با ابداع دارند. شعر نیز چون هنر، زادة سرزمین مهتابی خیال است و حس و حال پروردهاش را از جویبارهای مواج و شوقانگیز ابداع برمیگیرد که اینچنین در مخاطب درمیگیرد.
هنر و شعر در (حتی) نازلترین و فرودستترین گونة خود، همچون «طبیعت» و عناصر آن نیستند و بدون جانبداری از کبوترهای بلندپرواز خیال، جلوهگری نمیکنند. شعر نیز چون هنر «روشمند» است و مبتنی بر «ساختار construction» خاص خود؛ هرچند که روح «دیونیزوسی Diongsia» به گفته حکیمان یونانی و دوستداران ایشان، دایرمدار خلق شعر و هنر است، اما وساطت عقل آپولونی نیز کارساز است. در اینجا «صورتهای خیالی متصل و منفصل» در ساختار معینی و متکی بر اعمال روشن و تدبیرگرایانه رخ مینماید. نصرتا.... قاسمی در خصوص حضور همهجانبه تخیل در آفرینشگریهای شاعران، اینچنین میسراید:
کیست شاعر؟ آنکه با خیاط چابکدست طبع
بر سخن از گل کند پیراهن، از گوهر قبا
از پرند هفت رنگ و نغز الفاظ دری
بر قد موزون معنی دوزد و پوشد ردا
تابیاراید سخن گه چون پری، گاهی چو زر
هم کند جادوگری و هم بسازد کیمیا
جهانی که نقاش به مدد تخیل خود و با استفاده از خط و رنگ و بوم میآفریند و حالات عاطفی متنوع و متعددی چون مهر و لف و عشق و تفاهم را انتقال میدهد، آهنگساز به یاری صوت و نت بر این مهم اهتمام میورزد.
آنچه مسلم است «ابزارهای خیالآفرینی» هر رشتة هنری با رشته دیگر بسیار متفاوت است. برخی هنرها ابزارهای متنوعتری در اختیار دارند، برای مثال ابزارهای تخیل ادبی بسیار بیش از هنرهای دیگر است؛ تا بدان حد که بسیاری از مفاهیمی که با هنرهای دیگر قابل احیا و تصویر نیستند، در عرصه ادبیات به مدد واژگان سیّال تفسیرپذیر جاری ساخته و عرضه میشوند. به هر تقدیر هنر و ادبیات از مصادر تخّیل ناب انسانی نوشنده و نیوشنده هستند و هم از این روست که مخاطب اثر هنری و ادبی نیز هر چه از قوة خیال بهرة بیشتری داشته باشد، بهتر میتواند در دنیای اثر حضور یابد و فهم افزونتری از آن داشته باشد. همة پدیدههای هنری و ادبی از «احساس و عاطفه» آفرینندة آن مایه و پایه میپذیرند، نه از وجه عقلانی و منطقی وجود او.
آن رابطهای که میان اجزا و عناصر تشکیلدهنده یک اثر هنری برقرار است، رابطهای منطقی و ریاضیوار نیست و آنچه را که یک اثر هنری القاء میکند، مراتب عاطفی حقیقت هنرمند است، نه دریافتگری عقلانی او؛ برانگیختن عواطف مخاطبان از مهمترین وظایف هنر و ادبیات است. همانطور که انسان به وسیله احساس عاطفی خود، به حس همدردی و همذاتپنداری Parallelism برانگیخته میشود، به وسیله عاطفه به «کشف حقیقت» نیز برمیخیزد؛ اما باید دانست که حقایقی که به وسیله عاطفه کشف شود، برای دیگران معتبر نیست، مگر آنکه آنها نیز خود به چنان کشفی نایل آیند. عاطفه، به معنی انفعالات ناشی از انگیزههای معنوی است و نه انفــعالات ناشی از انگیزههای عضوی. عاطفه همچنین آن استعدادی است که در ژرفای وجود انسان قرار دارد و او را قادر به فهم انفعالات وجدانی خاص و داشتن رفتار معینی در برابر یک شیء، شخص، جامعه و یا فکر معینی مینماید.
لئون تولستوی در کتاب هنر چیست مینویسد:
«هنر، سرایتدادن و اشاعة عاطفه است. هنرمند راستین کسی است که هم عاطفه را نشان میدهد و هم عواطف مخاطب خود را بر میانگیزد.»۴ تولستوی در این نظر، بر سهم هنر به مثابة ارتباطساز میان هنرمند و مخاطب تأکید میکند. او پیوسته خاطرنشان میسازد که میباید فهم هنری را از فعالیت عقل متداول جدا دانست. با این همه هنرها، عواطف را به طور مستقیم به ما القاء نمیکنند. مثلاً در «غزل» ما امکان مییابیم تا حال عاشقبودن و احساس عشق را به وادی تصور کشیم. در این هنگام برای درک عاطفة موجود در غزل باید به مدد ابزارهای بیانی خاص، به معانی نهفته در پس قراردادهای نشانهشناسانه برسیم؛ چراکه فرمها در عالم هنر و ادبیات اگرچه محسوسساز فضای تجریدی آثارند، اما برای وافقشدن به مراتب معنایی و جنبههای محتوایی باید از آنها عبور کرد. از آنجا که هنر و ادبیات هر دو در جلگه عاطفة هنرمند و ادیب هستند، نمیتوانند با ابزارهای«معرفت استدلالی و حصولی» تشریح شوند؛ هرچند نقد فلسفی، خود در جای خویش امری کارآمد است، اما نیل به جوهر پنهان آثار هنری و ادبی، نیازمند توجه به شاخصههای معرفت معنوی و انسی است.
از دیگر خصایص مشترک دنیای ادب و هنر، چندمعنایی بودن و منشور مانندی این دو است که خود برتراویده از وجه خیالی و عاطفی آنهاست. به راستی هر پدیدهای که عناصر بنیادین سازنده آن خیال و عاطفه است، هرگز نمیتواند در حوزة معنایی غیرسیال و مفاهیمی منجمد قرار گیرد. هنر و ادب هر دو تأویلپذیرند. «شاید بتوان از راه خردورزی و منطق علت و معلولی تمام رخدادها و کنشهای روانی را که در بستر خودآگاهی جریان دارند تبیین کرد و توضیح داد، اما نمیشود لحظة آفرینش را که ریشه در ناخودآگاهی گسترده و بیپایان دارد درک کرد.»۵ در برابر این آثار باید جزماندیشی و قطعینگری را به کنار گذاشت. تنها با تأویل معنای باطنی آثار هنری و ادبی میتوانیم در افق معنایی ذهن آفریننده این آثار حضور پیدا کنیم. هیدگر در بحث از گوهر شعر مینویسد: «زمین جایی است که شاعر در آن سکونت دارد و آسمان آنجاست که به سویش کشیده میشود؛ از زمین آشنا به عرصة ناآشنایی رفتن راز شعر است»۶ و این مهم است که در عرصه هنر نیز با آن مواجه هستیم.
علیرضا باوندیان
پینوشتها:
۱. مانند فرهنگ برهان قاطع آنندراج.
۲. درباره فلسفه هنر افلاطون در نخستین مجلد تاریخ فلسفه کاپلستون از نظریات افلاطون در مورد هنر بحث شده است؛ ر. ک.
ف. کاپلستون، تاریخ فلسفه، یونان و روم، برگردان، ج، مجتبوی اوان ۱۳۶۲(۱۳۶۸) صص ۲۹۰ -۳۰۰ .
۳- آثار گادامر درباره زیباییشناسی و هنر: مهمترین مقالههای گادامر در مورد زیباییشناسی در کتاب زیر یافتنی است:
H .G.Gadamer philosophical H emeneutics pp ۹۵-۱۰۵
۴. تولستوی لئون: هنر چیست، ترجمة کاوه دهگان، تهران.
۵. احمدی، بابک، حقیقت و زیبایی، تهران، نشر مرکز.
۶. M.Heidegger.poetry
Language.Thought.Tra.A.Hofstadter.New York.۱۹۷۱.pp.۱۵-۸۹
پینوشتها:
۱. مانند فرهنگ برهان قاطع آنندراج.
۲. درباره فلسفه هنر افلاطون در نخستین مجلد تاریخ فلسفه کاپلستون از نظریات افلاطون در مورد هنر بحث شده است؛ ر. ک.
ف. کاپلستون، تاریخ فلسفه، یونان و روم، برگردان، ج، مجتبوی اوان ۱۳۶۲(۱۳۶۸) صص ۲۹۰ -۳۰۰ .
۳- آثار گادامر درباره زیباییشناسی و هنر: مهمترین مقالههای گادامر در مورد زیباییشناسی در کتاب زیر یافتنی است:
H .G.Gadamer philosophical H emeneutics pp ۹۵-۱۰۵
۴. تولستوی لئون: هنر چیست، ترجمة کاوه دهگان، تهران.
۵. احمدی، بابک، حقیقت و زیبایی، تهران، نشر مرکز.
۶. M.Heidegger.poetry
Language.Thought.Tra.A.Hofstadter.New York.۱۹۷۱.pp.۱۵-۸۹
منبع : حوزه هنری استان چهار محال و بختیاری
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست