پنجشنبه, ۱۱ بهمن, ۱۴۰۳ / 30 January, 2025
مجله ویستا
نظمی که نیازمند اغتشاش است
«فیلمهای ما تنها در یک موقعیت عجیب خلاصه میشوند. شک نکنید که فیلمهای ما پر از حماقت و بلاهت است. من حتی دلیل این حماقتها را هم نمیدانم، شاید تنها به این دلیل که در بخشی از داستان به درد میخورند اضافه شده اند. اگر همه واقعا بدانند چه کار دارند میکنند و اگر همه کاملا با استعداد باشند و هر کسی در هر زمینهای در اوج بایستد آن وقت دیگر چه اتفاق جذاب، بامزه و یا غافلگیرکنندهای ممکن است بیفتد؟»(جوئل کوئن)
حالا دیگر مدتهاست که برادران کوئن، این دو مولف ژرف نگر را میتوان به عنوان یکی از ستونهای سینمای معاصر معرفی کرد. اینکه این دو برادر بعد از حدودا بیست سال فیلمسازی سال گذشته و برای متفاوتترین فیلم کارنامهشان بالاخره توجه اعضای آکادمی را به خود جلب کردند و اسکاری شدند، به ناهمگونی دنیای آنها با سلیقه رایج و غالب روزگار ما مربوط میشود. سلیقه رایجی که حساب و کتاب دنیای مدرن را آن قدر منظم و مرتب میداند و به همه چیز آن قدر سیاه و سفید مینگرد که نه جایی برای شانس باقی میگذارد و نه برای تصادف. تریبونهای رسمی چپ و راست مردم را به سعی و تلاش و کوشش میخوانند و مدام فریاد میکشند که حتی یک بچه سیاهپوست فقیر در دورافتادهترین بیغولهها هم میتواند از قعر چاه به اوج ماه برسد. منتها قشنگ معلوم است که چنین چیزی واقعیت ندارد و برادران کوئن بخشی از اکیپی هستند که سالهاست دارند با این طرز فکر
حیله گرانه و مزورانه میجنگند. از «رد خون» و «بزرگ کردن آریزونا» تا «فارگو» و «تقاطع میلر» و از «بارتون فینک» و «لباوفسکی بزرگ» تا «مردی که آنجا نبود» و «ای برادر کجایی؟»، برادران کوئن با لودگی و مسخرگی داستانها و شخصیتهایشان میخواهند به ما بفهمانند که عنصر تصادف و شانس چه نقش مهم و غیر قابل انکاری در موفقیتها و شکستهای آدم دارد. اتفاقا برخلاف نظر بعضی ها که چنین باوری را تلخ و هولناک میدانند و کوئن ها را فیلمسازانی به غایت سیاهاندیش و منفیباف معرفی میکنند، طرز فکر برادران همانقدر میتواند تلخ و سیاه باشد که میتواند امیدبخش و روشن هم باشد و همانقدر میتواند مخاطب را به پوچی سوق دهد که میتواند او را به حرکت و تلاش و ادامه دادن تشویق کند.
به عنوان نمونه میشود «فارگو» را به عنوان تلخترین فیلم کوئنها در یک سر طیف و مثلا «ای برادر کجایی؟» را به عنوان روشنترین و امیدبخشترین فیلم آنها در سر دیگر طیف قرار داد. شانس و تصادف همانقدر که برای جری لندگار(ویلیام اچ. میسی) در «فارگو» بدبختی و بیچارگی میآفریند برای اورت (جرج کلونی) «ای برادر کجایی؟» خوش یمن است و رستگارش میکند. این دقیقا همان خاصیت پارادوکسسیکال شانس است که بعضی جاها به نفع آدم عمل میکند و بعضی وقتها هم به ضرر او.
حالا ما در دنیایی زندگی میکنیم که پر شده است از نسخه پیچهای رنگ به رنگی که چپ و راست کتاب مینویسند و سخنرانی میکنند تا راههای موفقیت، خوشبختی و رستگاری را بهمان بیاموزند. «راههای کامیابی»، «موفقیت در شصت روز»، «پیش بسوی خوشبختی» و اراجیفی از این دست. این یکی شاید از معدود مواردی باشد که در دنیای مدرن و کشورهای جهان سومی مثل کشور خودمان همزمان اتفاق افتاده و حتی شاید بتوانیم ادعا کنیم که اینجا مردم در حرکت پرشتاب به سوی خوشبختی و رستگاری گوی سبقت را از آمریکا و اروپا هم ربودهاند. دنیای برادران کوئن باطلالسحر تمام این نسخهها و کتابها و سخنرانیها و مشاورههاست و مهمترین مولفه این دنیا آن است که با خلق قهرمانهایی مسخره و دست و پا چلفتی، آینهای پیش رویمان میگیرد تا یادمان بیفتد که زندگی به این سادگی و دو دوتا چهارتایی که خیال میکنیم نیست.
«پس از خواندن بسوزان» علیرغم ظاهر پرت و پلا و آبزوردی که دارد قطعا از فیلم اسکاری «جایی برای مردان قدیمی نیست» به سبک و سیاق مالوف برادران کوئن نزدیکتر است. در فیلم قبلی سیاهی و تلخی از تک تک پلانها و دیالوگها میبارید و ضدقهرمان فیلم یک قاتل بیرحم بود که از هیچ سبعیتی دریغ نمیکرد. این دقیقا همان نکتهای است که در ابتدای یادداشت گفتم، اینکه دلیل توجه فوقالعاده به «جایی برای...» عدم پیچیدگی و سرراست بودن موضوع و داستان فیلم بود. عقلای دنیا مطمئنا با آدمکشی و بیرحمی یک قاتل زنجیرهای مسئلهای ندارند، چون میشود به کمک پلیس مشکل را حل کرد و نظم و آرامش را به جامعه برگرداند. این فیلمی است که میتوانی با خیال راحت تماشایش کنی و بعد از تمام شدنش هم دست زن و بچه را بگیری و بروی رستورانی جایی و با خیال راحت بادی در غبغب بیندازی که چه خوب شد ما گرفتار آنتوان چیگور نشدیم. قاتل این فیلم حسابش از آدمهای درست و درمان جداست. او یک غده سرطانی است که میشود به کمک جراحی کند و انداختش دور، پس جایی برای نگرانی نیست. اما «پس از خواندن بسوزان» دنیایی شبیه «رد خون»، «فارگو» و بهخصوص «مردی که آنجا نبود» دارد. این فیلمها را یا باید به شوخی و مسخره بگیری و از کنارشان عبور کنی یا از خیر تماشایشان بگذری. چون اگر بخواهی فازشان را بگیری و در دنیایشان غرق شوی مثل خزه به دست و پایت میپیچند و گرفتارت میکنند. اینجا معلوم میشود که سیاهی و قتل و خیانت در ذات همه ما وجود دارد و منتظر فرصتی برای بروز و ظهور است. این فیلمها ما را با خود واقعیمان روبهرو میکند، مایی که پتانسیلش را داریم به پستترین و بیرحمترین آدمها تبدیل شویم.
آدمهای «پس از خواندن بسوزان» همه جزو شهروندان موفق و منظم جامعه محسوب میشوند. یکی فارغالتحصیل پرینستون و تحلیلگر اطلاعاتی سازمان سیاست (کاکس- جان مالکوویچ)، یکی دکتری موفق و مشهور(کیتی- تیلدا سوئینتون)، یکی مامور نظامی بازنشسته (هری- جرج کلونی)، یکی زنی میانسال که به دنبال جراحی زیبایی و دوستیابی اینترنتی است (لیندا- فرانسیس مک دورماند) و یکی جوانی ورزشکار و پرتلاش(چاد- براد پیت). همه این آدمها به دنبال زندگی بهتر و راههای رسیدن به خوشبختی هستند و همه اهل ورزش و سلامت جسمی، نظم و ترتیب و برقراری ارتباط به شیوههای مدرنند. اما یک اتفاق ساده باعث میشود خود واقعیشان را بروز دهند و از پشت نقابهایشان بیرون بیایند و در خیانت و بیوفایی و قتل و دزدی از یکدیگر سبقت بگیرند. سرنوشت آدمهای «پس از خواندن بسوزان» کوچکترین جایی برای امیدواری و در عین حال ناامیدی مطلق باقی نمیگذارد. این دنیایی است که به هیچکس و هیچ چیز نمیشود تکیه کرد و از هر کاراکتری باید انتظار غیرمنتظرهترین ریاکشنها و رفتارها را داشته باشیم.
زمانی در کمدیهای مبتنی بر تصادف و شانس، احمقترین شخصیت داستان در نهایت خوشبختترین آنها هم میشد ولی در دنیای کوئنها حتی همین اندازه حساب و نظم نیز وجود ندارد. اینجا مشنگترین شخصیت داستان(برد پیت) به مسخرهترین و در عین حال تلخترین شکل ممکن کشته میشود و هیچکس به چیزی که دنبالش است نمیرسد.
ضمنا و مهمتر از همه آخر فیلم، این سیستم است که پیروز میشود. قرار هم نبوده اتفاق دیگری بیفتد. این فیلمی است در اثبات مهمترین آموزه مدرنیته، اینکه هژمونی غالب برای بقا به آشفتگی و اغتشاش اعضایش سخت نیازمند است. پس آدمها باید در آشفتگی و دغدغه باشند تا جامعه بتواند منظم و نفوذناپذیر به حرکت و پیشرفت ادامه دهد و طنز تلخ ماجرا اینست که این قاعده اساسیترین شاکله مارکسیسم بود و حالا بهصدر مانیفیست دنیای آزاد و لیبرال تبدیل شده است.
امیرحسین جلالی
منبع : روزنامه فرهنگ آشتی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست