پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا


اهمیت چارلی کافمن بودن


اهمیت چارلی کافمن بودن
«چارلی كافمن» احتمالاً تنها فیلمنامه نویس هالیوود روزگار ما است كه به ستاره تبدیل شده، ستاره ای كه چیزی از بازیگرها و كارگردان ها كم ندارد. فیلمنامه های عجیب و غریبش، نشان می دهند كه با آدمی معمولی طرف نیستیم، او نابغه ای است كه برگ های برنده اش را با نوشتن هر فیلمنامه رو می كند و فیلمنامه های «جان مالكوویچ بودن»، «اقتباس»، «اعترافات یك ذهن خطرناك» و «درخشش ابدی یك ذهن زلال» از همین نبوغ حكایت می كنند. آنچه در ادامه می خوانید، دستورالعمل های كافمن است برای كسانی كه می خواهند فیلمنامه نویس شوند.
چگونه باید فیلمنامه بنویسیم؟ باید به این سئوال پاسخ بدهم. از من خواسته اند برای آنهایی كه دوست دارند فیلمنامه نویس شوند، فرمان صادر كنم. چه فرمانی؟ این كه چگونه باید قلم را در دست گرفت، یا با كامپیوتر تایپ كرد؟ اینها چیزهایی نیست كه باید بدانید. چیزی كه واقعاً مهم است، فهمیدن این نكته است كه هیچ دستور و فرمان و قاعده ای را نباید جدی گرفت. من فرمان می دهم: هیچ فرمانی را جدی نگیرید. اگر قرار بود از ابتدای تاریخ سینما تا الان همه فیلمنامه نویس ها و كارگردان ها، دستورهایی را كه نسل های قبل تر داده اند اجرا كنند، معلوم نبود كه سینما به چه حال و روزی می افتاد.
آیا فیلمنامه نویسی فرمول دارد؟ نمی دانم. شاید داشته باشد. شاید هم نداشته باشد. ولی لابد دارد، چیزهایی هست كه در كارگاه های فیلمنامه نویسی درباره فیلمنامه می گویند. آنها فرمول های فیلمنامه نویسی هستند. واقعاً؟ مگر فیلمنامه نویسی، علم ریاضی یا فیزیك است كه فرمول دارد. دانشمندان می گویند نباید فرمول ها را تغییر داد، چون به نتیجه نمی رسیم. ولی من فكر می كنم در سینما باید از دست فرمول ها فرار كرد. من همیشه نسخه اول فیلمنامه هایم را با یكی بود، یكی نبود شروع می كنم. یعنی این اولین جمله ای است كه می نویسم. اما ادامه اش واقعاً این طور نیست. چون فكر می كنم همه چیز بستگی دارد به این كه داستان را چطور بسازید. من از داستان هایی كه خطی هستند، خوشم نمی آید. خیلی ساده است. حوصله ام را سر می برند. اگر یك فیلم بین حرفه ای باشید، می توانید پایان همه فیلم ها را حدس بزنید. اما یك فیلم بین حرفه ای نمی تواند پایان زندگی خودش را حدس بزند. واقعاً ترسناك است. درست كه همه آدم ها یك روز به دنیا می آیند و روزی دیگر می میرند. اما در این بین اتفاق های دیگری هم می افتد. رابطه هایی شكل می گیرد و گسسته می شود. آدم هایی همدیگر را می بینند و از هم دوری می كنند. كسی نمی تواند زندگی اش را مطابق یك فرمول، یك دستورالعمل پیش ببرد. نمی تواند؟ نه، اگر می توانست آدم خوشبختی باشد. ولی مگر خوشبختی چیست؟ كسی می تواند خوشبختی را تعریف كند. سال ها است كه كتاب های مختلف را زیر و رو كرد ه ام تا بفهمم آدم ها چرا پیچیده ترین موجودات جهان هستند. وقتی هجده سالم بود، خیلی اتفاقی، كتاب «چنین گفت زرتشت» را در كتابخانه ای دیدم.
كتاب را با احتیاط برداشتم. فكر كردم خواندنش حوصله ام را سر می برد، اما این طور نشد. كتاب معركه ای است. اتفاقاً آن كتاب هم می خواهد به این سئوال جواب بدهد كه چرا آدم ها پیچیده ترین موجودات جهان هستند.
یك بار در مصاحبه ای به من گفتند تو داری سوررئالیسم را دوباره باب می كنی. یك بار هم گفتند عجب كمدی های خوبی می نویسی. یكی دیگر راجع به من گفته است كه كافمن بهترین تراژدی های این روزگار را می نویسد. عجب! همه اینها را راجع به من می گویند؟ مگر می شود؟ از من می خواهند در این مورد برایشان توضیح بدهم. وقتی می گویم نمی دانم، حس می كنم دارم ناله می كنم. مثل آدمی هستم كه حرفی از دهنش بیرون پریده و حالا دارند درباره آن حرف ازش سئوال می كنند. اگر بگویم خودم هم نمی دانم این چیزهایی كه می نویسم چیست، باور نمی كنید. فكر می كنید می خواهم از جواب دادن در بروم. البته در كه می روم، ولی واقعاً نمی دانم.من نمی توانم به كسی بگویم چه جوری باید فیلمنامه نوشت. اگر بلدید داستان تعریف كنید، می توانید فیلمنامه بنویسید. برای نوشتن فیلمنامه، بیش تر از همه به ذهنی خلاق نیاز دارید. چیزی كه این روزها متاسفانه كم تر دیده می شود.
دلیل نوشته شدن این داستان های آبكی و بی مزه كه حوصله مردم را سر می برند، همین نبود ذهن خلاق است. خلاقیت، خلاقیت، خلاقیت. من با كلاس ها و كارگاه ها مشكل به خصوصی ندارم، ولی فكر نمی كنم آنقدر كه می گویند اثر داشته باشند. نهایتش این است كه به شما می گویند فیلمنامه خوب این است و فیلمنامه بد آن یكی. ولی شما را فیلمنامه نویس نمی كنند. باید داستان نویسی بلد باشید تا فیلمنامه نویس شوید و فكر می كنم تنها چیزی كه به شما واقعاً كمك می كند خواندن داستان های خوب و تماشای فیلم های خوب است. اگر داستان های خوب بخوانید، در ذهن شما می مانند و روزی، روزگاری، ناخودآگاه بروز می كنند. من از خودآگاهی در نویسندگی بدم می آید و فكر می كنم فیلمنامه هایی كه تا حالا نوشته ام، این نفرت را نشان می دهند. یك بار به كسی كه از من پرسیده بود آیا واقعیت را همین طوری كه در فیلمنامه هایم هست می بینم؟ جواب دادم كه دنیا برای من همین شكلی است.
شما دنیا را طور دیگری می بینید؟ به من می گویند كه باید رمان بنویسم. چون موقع نوشتن دنیای ذهنی آدم ها را با دنیای عینی مخلوط می كنم. این كاری است كه رمان نویس ها زیاد انجام می دهند و كسی هم به آنها اعتراض نمی كند. ولی در عالم فیلمنامه نویسی تعداد آدم هایی كه دست به این كار بزنند، خیلی كم است. شاید اگر یك روز تعدادشان زیاد بشود، كسی از آنها نخواهد فیلمنامه نویسی را رها كنند و رمان بنویسند.
چارلی كافمن
ترجمه: سالومه سیاح
منبع : روزنامه شرق