شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

بازگشت به راه حل اردنی


بازگشت به راه حل اردنی
● راه اورشلیم از بغداد می گذرد!
آنچه خواندید عبارت مشهوری است كه رئیس جمهور ایالات متحده و مشاوران نومحافظه كارش با توسل به آن سعی كردند افكار عمومی را با طرح تهاجم آمریكا به عراق همراه كنند.
شبی كه روز پس از آن، جنگ آغاز شد مقامات حكومت آمریكا تلاش كردند جامعه بین المللی(و بویژه دنیای عرب) را متقاعد كنند كه ایجاد یك دموكراسی طرفدار آمریكا در عراق، اشاعه ارزشهای آمریكایی در خاورمیانه و حضور بی پرده آمریكا در این گستره جغرافیایی احتمالاً زمینه را برای حل مناقشه اسرائیل- فلسطین هموار می كند.
از لحن حكومت بوش چنین بر می آمد كه جنگ عراق و صلح در «سرزمین موعود»، پیوندی ناگسستنی با یكدیگر دارند.
دكتر لئون هدار، روزنامه نگار و تحلیلگر برجسته آمریكایی و پژوهشگر مؤسسه مطالعاتی معتبر كاتو، در یادداشتی با عنوان «بازگشت به راه حل اردنی» به بررسی چالشهای پیش روی آمریكا در خاورمیانه پرداخته است.
هدار می نویسد: همانند دیگر طرحهای متكبرانه نومحافظه كاران - از تأسیس یك دموكراسی طرفدار آمریكا در عراق، تضعیف قدرت حزب ا... در لبنان، گسترش آزادی در خاورمیانه گرفته تا مقابله با نفوذ سوریه و ایران در منطقه- نقشه های آنها برای ایجاد دولت مستقل فلسطینی و صلح پایدار اسرائیل- فلسطین در ورطه شكست و تباهی گرفتار آمد. از آنجا كه سیاستهای گذشته بوش در قبال فلسطین به صورت كامل ناكام ماند و از سویی سیاستهای كنونی او نیز به نظر می رسد محكوم به شكست باشد، بنابراین اكنون نوبت احیای دوباره «راه حل اردنی» است. درگیر كردن اردن در مسأله فلسطین، بهترین گزینه برای برقراری ثبات در كرانه باختری است.
● چرخشهای سیاسی اشتباه
حكومت بوش كه همچنان به گرایشهای ویلسونی خود وفادار است، در ابتدا بر خلاف توصیه های رئیس گروه فتح و رئیس جمهور فلسطین، اصرار داشت یك انتخابات آزاد و همگانی برگزار شود. اما پس از آنكه گروه فاسد، نالایق و سكولار فتح در رقابت با گروه اسلامگرای حماس به كلی شكست خورد، حكومت بهت زده بوش مجبور شد سیاستهای خود را در حوزه فلسطین تغییر دهد.
حكومت آمریكا از پذیرش دولت جدید فلسطین خودداری كرد و با پشتیبانی اتحادیه اروپا، برنامه محاصره اقتصادی و دیپلماتیك حماس را به اجرا گذاشت. همزمان با این تحركات، تیم بوش با تحت فشار گذاشتن عباس و فتح از آنها خواست برای تعدیل قدرت گروه حماس، یك قدرت مركزی بوجود آورند.
اكنون با اضمحلال دولت یكپارچه حماس- فتح و نیز تسلط حماس بر نوار غزه، استراتژی حكومت بوش برای سركوب این گروه اسلامگرا دچار آشفتگی شده و بار دیگر ناگزیر تغییر استراتژی اجباری در دستور كار رئیس جمهور بوش و دستیارانش قرار گرفته است.... از هنگامی كه فتح راه كنترل انحصاری ساحل غربی را در پیش گرفته، حكومت بوش پیشنهاد داده است در ساحل غربی، یك تشكیلات فلسطینی متمایل به غرب به رهبری فتح و سركردگی عباس بر پا شود. در این میان، حكومت بوش می تواند استراتژی انزوا و در نهایت سركوب حماس را در نوار غزه پیگیری كند.
با این وجود، تصور تأسیس یك «فلسطین غربی» حامی آمریكا با ۵/۲ میلیون عرب فلسطینی(و حدود ۴۰۰ هزار مهاجر یهودی) برای مقابله با ظهور یك «فلسطین شرقی» اسلامگرا در نوار غزه با ۵/۱ میلیون فلسطینی را تنها باید تازه ترین خیالپردازی كاخ سفید فرض كرد.
برخی اختلافات اقتصادی و فرهنگی موجود بین جامعه سكولار و متجددتر ساكن ساحل غربی و اهالی فقیر و در عین حال مذهبی تر نوار غزه را نمی توان انكار كرد، اما حس وطن پرستی و استقلال طلبی فلسطینی با دامن زدن به مقوله همگونی هویتی، قدرتی را پدید می آورد كه هر دو گروه را به یكدیگر پیوند می دهد.از سویی نباید فراموش كرد كه حماس در سال ۲۰۰۶ موفق به كسب یك پیروزی انتخاباتی تحسین برانگیز در غزه و ساحل غربی شد و فتح همچنان به عنوان یك قدرت سیاسی- نظامی ضعیف باقی ماند.
تزریق كمكهای اقتصادی آمریكا به ساحل غربی، ممكن است ثبات كوتاه مدتی را به دنبال داشته باشد اما بسیاری از مشكلات بلندمدت سیاسی كه عامل جدایی اسرائیل و فلسطینیهاست(بویژه سرنوشت اورشلیم و حق بازگشت پناهندگان فلسطینی كه در سال ۱۹۴۸ به تصویب رسید)، حل نشده باقی خواهد ماند.
همچنین این احتمال وجود دارد كه در ماههای آینده، هواداران حماس در ساحل غربی بكوشند ناآرامیهایی(شبیه آنچه كه هم اكنون در عراق مشاهده می شود) را علیه رهبری فتح بر پا كنند. در این فاصله، احتمالاً ایالات متحده به منزوی كردن غزه و اسرائیل نیز حملات نظامی خود را ادامه می دهد. این تحولات، شرایط خطرناكی را فراهم می كند كه می تواند مداخله نیروهای نظامی خارجی(و حتی ناتو) را در پی داشته باشد.
● گزینه های پیش رو
واگر راه اورشلیم از امان بگذرد چه اتفاقی خواهد افتاد؟! بی ثباتی در فلسطین به احیای دوباره آنچه كه «گزینه اردنی» خوانده می شود، كمك می كند. بر این اساس، اردن می تواند در ساحل غربی كه بین سالهای ۱۹۴۹ تا ۱۹۶۷ تحت حاكمیت آن بوده است، دارای نقش نظامی و سیاسی باشد و حضورش را تا نوار غزه نیز گسترش دهد. این مسأله را نباید تكرار ماجرای اتحاد سرزمینهای فلسطین و اردن در سال ۱۹۵۰ تلقی كرد(این اتحادیه سرزمینی پس از رأی قاطع پارلمان اردن به درخواست رهبران فلسطینی، توسط شاه اردن اجرا شد) و از سویی احیای «گزینه اردنی» نباید انعكاس دهنده خیالهای خام برخی رهبران اسرائیلی باشد. این گروه از مقامات اسرائیلی امیدوارند در حالی كه فلسطینیان ساكن ساحل غربی در انتخابات پارلمانی اردن شركت می كنند، حاكمیت اسرائیل بر این منطقه ادامه یابد و روند ایجاد شهركهای یهودی نشین پیگیری شود.
یك «راه حل اردنی» معقول و پایا، طرحی است كه در راستای ایجاد كنفدراسیون ساحل غربی- اردن پایه گذاری شود و این همان چیزی است كه نخستین بار توسط شاه حسین اردنی در سال ۱۹۸۲ به اجرا در آمد. در واقع، طرح شاه حسین ابتدا توسط شورای ملی فلسطین در سال ۱۹۸۲ در الجزایر مورد بحث و بررسی قرار گرفت و اصول مربوط به تأسیس كنفدراسیون اردن- فلسطین به تصویب رسید؛ البته با این شرط كه هر دو عضو كنفدراسیون، استقلال خود را حفظ كنند. طرح شاه حسین به انعقاد توافقنامه سال ۱۹۸۵ بین اردن و سازمان آزادیبخش فلسطین منجر شد. در لوای این پیمان قرار بود كنفدراسیونی تشكیل شود كه مذاكرات صلح با اسرائیل را هدایت كند.
اما در نهایت، سازمان آزادیبخش فلسطین از پذیرش طرح مشترك صلح سر باز زد زیرا با گفتگوهای صلح بر مبنای قطعنامه ۲۴۲ شورای امنیت موافق نبود.
ایالات متحده نیز با این طرح مخالفت می كرد چون حاضر نبود در یك كنفرانس بین المللی با سازمان آزادیبخش فلسطین بر سر میز مذاكره بنشیند.لئون هدار معتقد است: زمانه تغییر كرده است. اكنون آمریكا و اسرائیل، سازمان آزادیبخش فلسطین را به عنوان یك طرف مذاكره مجاز برسمیت می شناسند و سازمان آزادیبخش فلسطین نیز قطعنامه ۲۴۲ سازمان ملل را پذیرفته است. از سویی، اردن هم تلاش برای به دست گرفتن كنترل ساحل غربی كنار گذاشته و جامعه جهانی مستقیماً با فلسطینیان وارد مذاكره شده است....
معاهده صلح بین اسرائیل و كنفدراسیون اردن- فلسطین در صورتی می تواند به ایجاد ثبات در این منطقه كمك كند كه از پشتیبانی كشورهای عرب و فلسطینیها برخوردار باشد.
محمدی
منبع : روزنامه قدس


همچنین مشاهده کنید