پنجشنبه, ۱۳ دی, ۱۴۰۳ / 2 January, 2025
مجله ویستا
از دسترس کودکان و… بزرگسالان دور نگهدارید
پلمككارتی(۱) از تأثیرگذارترین هنرمندان پیشرو امروز بهشمار میرود. پرفورمنسها، ویدئوها، و چیدمانهای این هنرمند لوسآنجلسی كه نقدی بر فرهنگ امریكایی و تسخیر آن توسط تلویزیون و دیگر رسانههای جمعیاند، بیننده را در تصویر خشونت و گیجی و گمراهی غرق میكنند. زبان و صور خیال آشنای فرهنگ مصرفیِ همهجاگیر آمریكایی، كه او در خود در بطن آن بزرگ شده، در آثارش كیفیاتی مهیب و وحشیانه پیدا میكنند.
او در دهه ۱۹۷۰ با پرفورمنسها و فیلمهایش شناخته شد و در دهه ۱۹۹۰ به ساخت مجسمههایی كاملاً مستقل، چیدمانها و اخیراً مجسمههای نرم و بادكنكی روی آورد و چندی پیش بزرگترین مجسمه بادكنكی فضای باز را در محوطه گالری تیت مدرن نصب كرد.
در پرفورمنسهای دهه هفتادش عمدتاً با اعضای مختلف بدنش نقاشی میكرد: سطل رنگ را با سر روی زمین هل میداد، یا پیشانی، صورت و دیگر اعضایش را به عنوان قلم به كار میبرد و گاه وحشیانه سطوح دیوار و پنجره را با رنگ میپوشاند.
برخی از این اجراها مستلزم تحمل شرایط بدنی دشوار و طاقتفرسا بود كه در این درونمایهای از تبدیل به «قهرمان» را میتوان یافت.
این نماینده مهم هنر كنشی و تابوشكن، نخستین الهاماتش را نه از اكشنیستهای وین(۲)، بلكه از ایو كلن(۳) فرانسوی گرفت: در ۱۹۶۸، هنگامی كه دانشجوی دانشگاه یوتا بود، با الهام از عكس ایو كلن: پرش به درون تهی، از طبقه دوم ساختمانی بیرون پرید. اما حدود سال ۱۹۷۴ كارش دیگر خصیصههای خاص خود را پیدا كرده بود و به سبك شمنی مدرنیزه شدهای تبدیل شده بود كه دیدن بیواسطه آن چنان برای مخاطبان دشوار و دور از ذهن بود كه آثارش معمولاً به صورت فیلم ویدیویی منتشر میشد.
این پرفورمنسها اغلب از خواب و رویا مایه میگرفتند، و پیوندی عمیق با مراسم جادوگری شمنی و نیز دانش عمیق روانشناسی داشتند.
مككارتی گاه پوشش زنانه بر تن میكند، و همچون رودولف شوارتزكوگلر(۴)، با درونمایههای مثلهكردن خود و اختگی درگیر است، در برخی آثار به تقلید خصلتهای بنیادی زنانه چون قاعدگی و زایمان (نمایشهای جادوییای كه غالبا در مراسم تشرف به كار میروند) میپردازد و در برخی دیگر، دستهایش را میبرد و خون آنها را در ظروفی با غذا و آب مخلوط میكند، و آشكارا به مراسم آیینی و مقدس گوناگون، از كیش دیونوسوسی گرفته تا مسیحیت، ارجاع میدهد. در برخی آثار دیگر، كه مانند اجراهای هرمان نیچ به دخالت پلیس منجر میشوند، او به دنبال رسوایی و بدنامی است، تا عمق زندگی روانشناختی- زیستی فرویدی- دیونوسوسی را نشان دهد.
در اجرای دكتر من (۱۹۷۸) ماسكی لاستیكی بر سرگذاشته و از روزن آن عروسكی آغشته به سس گوجهفرنگی را بیرون میكشد. این اثر ارجاعی است آشكار به تولد آتنا از شكاف جمجمه زئوس(۵)، اسطورهای كه به دورانی بر میگردد كه در آن كاهنان مذكر و خدایانشان در پی آن بودند كه استعدادها و نیروهای زنانه را در برگیرند و از آن خود كنند. در بچه پسر (۱۹۸۲) مككارتی خود عروسكی غرقه به سس به دنیا میآورد.
در این آثار و دیگر آثاری كه بر بنمایههای مثلهكردن خویش، تقلید زنانگی و نمایش امور محرمانه استوارند، ساختاری مشابه و موازی آثار گونتر بروس(۶)، اما با خصلت اكسپرسیو قویتر دیده میشود. مككارتی در این اجراها با كلاهگیس و آرایش زنانه ظاهر میشود، و بدینسان ارتباط زبانی فرهنگ عامه امریكایی را كه به فیلمهای سینمایی و تصاویری اینچنین ارجاع میدهد، مختل میكند.
در اینباره خود میگوید: «من به پوششی زنانه، كلاهگیس و آرایش آراستهام، اما همه میدانند كه مردَم؛ این خصلت موجودی نرماده است، كه توهم ما را مرتب از مرد به زن و از زن به مرد میكشاند و من فكر میكنم قدرت این كار در همین است كه بیننده سرانجام در این بین گم میشود. این است ایده اغوا از سوی موجود نرماده، كشف زوایای دیگرِ درون.»
ابزارهای جامعه معاصر در تربیت و بارآوردن كودكان به عنوان افرادی متمدن، بهویژه از طریق رسانهها و برنامههای آموزشی تلویزیونی، یكی از منابع آثار انتقادی او است كه میكوشند مرز بین معصومیت كودكی و دانش و جنسیت بزرگسالی را از میان بردارند. مصداق این امر در مجسمههای بادكنكی او هم دیده میشود.
سربلوكی (۷) از مجسمههای بادكنكی اخیر او است كه بر درونمایه كودك استوار است. تا حدودی آن را میتوان برگرفته از شخصیت پینوكیو دانست اما مانند همه آثار دیگر مككارتی، این شخصیت محبوب كودكان هم جهش یافته، به سرنوشتی مهیب و گروتسك دچار شده است. این جهش بزرگ، این مجسمه را به یكی از آلات شهربازی هم تبدیل كرده است: دری در قاعده پیكره هست كه به راهرویی مغاك مانند منتهی میشود و بازدیدكنندگان میتوانند به داخل آن رفته شماری آبنباتهای مخصوص دستساز بخرند. ابعاد عظیم مجسمه (بیش از سیمتر) از آنرو است كه بیننده را از نظر فیزیكی مقهور كند، گویی به زبان خود هنرمند، در برابر صخرهای ایستاده است. رنگ سیاه پیكره به قول خود مككارتی انگار سوراخی است در چشمانداز؛ و این هم گفتنی است كه مككارتی در بین اولین آثارش شماری نقاشی سیاه دارد(۸-۱۹۶۷).
در كنار سربلوكی، اثری با عنوان باباكلهگنده به ارتفاع شانزده متر، حدوداً نصف آن، اخیرا برپا شده كه ساختارش بر شیشه سس گوجهفرنگی استوار است، مضمونی محوری در آثار مككارتی كه آن را در كنار مایونز و شكلات، مكررا در اجراها و عناوین آثارش، در حكم جانشینی برای مایعات بدن، به كار برده.
این نمایندگان آشپزخانه خانگی، در نگاه مككارتی به نمادهای خشونت، جنسیت و دفع تبدیل میشوند.
مككارتی در یكی از جدیدترین اجراهایش به موضوعات روز خاورمیانه پرداخته است. جنگ خلیجفارس، القاعده، اتحاد انگلستان و امریكا، ضیافتهای چای در پیكادلی، پنتاگون، غار مخفی بنلادن، همگی در ذهن هنرمند در هم آمیخته و به نمایشی مهیب تبدیل شدهاند. ملكهمادر عزیز اسامه بنلادن و جرجبوش را به چای دعوت كرده است. لكه قهوهای بزرگی روی مبل دیده میشود. جرج كمی با بازكردن كاغذ دور شیرینی به مشكل برخورده... اما اوضاع از این هم بدتر میشود. اوضاع را بدتر كردن كسبوكار مككارتی است.
ملكه مادر پشت پیشخوان ایستاده، یك جفت یونیت تهویه هوا نقش برجهای دوقلو را ایفا میكنند. مككارتی خود نقش پرزیدنت را بازی میكند. در واقع سه ملكه مادر وجود دارد، با كلههایی خربزه مانند، مانند سه سرنوشت(۸)، سه نامیرای زنانه، كه نقش آنان را زنانی بسیر جوان بازی میكنند كه گاهی سرها یا كفشهایشان را پشتورو به تن میكنند و این بسیار اعصاب خردكن است. نمیتوان حدس زد كه بنلادن را چه كسی بازی میكند، شاید خود بنلادن.
میل شدید مككارتی به تخریب، این نمایش را به بیانیه تمسخر تبدیل كرده. نمایشی مهیب است كه حتی برای بزرگسالان هم مناسب نیست. نه، بچهها را نیاورید، اینجا غار بابانوئل نیست، كودكان شادمانه شاهد قطع شدن پای جرج بوش با تبر خواهند بود، و خون به همهجا خواهد پاشید.
در اجراهای مككارتی اكشنیسم وینی لحن فرهنگ تجاری امریكایی را پیدا میكند. روش او همواره یكی است، خواه موضوعش داستانهای كودكان مثل هایدی یا پینوكیو باشد و خواه شخصیتی افسانهای مثل بابانوئل یا نقاش اكسپرسیونیست انتزاعگرا.
وحشت از اختگی ریشه كار مككارتی است. گفته شده كه تصور ایرلندی- امریكایی از گناه بودن رابطه جنسی، موضوع اصلی كار و موتور محرك او است. او به هركجا كه مینگرد، همان آسیب و ضربه روحی واحد را میبیند. حتی مجسمههای بادكنكیاش در تیت مدرن، با اشكال بطری مانند فالیكشان، همه به یك جهت اشاره دارند. او در نقش عمو زیگموند پیر و بدنام بازی میكند، امریكای كوچك روی زانویش نشسته و از درمانی بهره میبرد كه بیشتر به ضررش است تا به سودش.
مترجم : شهاب فتوحی، هلیا دارابی
پینوشت:
۱- Pual McCarthy
۲- Vienna Actionists
۳-Yve Klein
۴-Rudolf Schwartzkogler
۵- آتنا، الهه خرد یونان باستان، از شكاف سر زئوس، خدای خدایان در اساطیر یونان زاده شد.
۶- Gunter Brus
۷- Blockhead
۸- سه زن نامیرا در اساطیر یونان كه رشته حیات آدمیان را میبافند و میگسلند.
پینوشت:
۱- Pual McCarthy
۲- Vienna Actionists
۳-Yve Klein
۴-Rudolf Schwartzkogler
۵- آتنا، الهه خرد یونان باستان، از شكاف سر زئوس، خدای خدایان در اساطیر یونان زاده شد.
۶- Gunter Brus
۷- Blockhead
۸- سه زن نامیرا در اساطیر یونان كه رشته حیات آدمیان را میبافند و میگسلند.
منبع : دوهفتهنامه هنرهای تجسمی تندیس
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست