شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

مونیخ - MUNICH


مونیخ - MUNICH
سال تولید : ۲۰۰۵
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : کاتلین کندی، بَری مندل، کالین ویلسن و استیون اسپیلبرگ
کارگردان : اسپیلبرگ
فیلمنامه‌نویس : تونی کاشنر و اریک رات، برمبنای کتابی نوشتهٔ جرج جوناس
فیلمبردار : یانوش کامینسکی
آهنگساز(موسیقی متن) : جان ویلیامز
هنرپیشگان : اریک بانا، دانیل کریگ، سیاران هیندز، ماتیو کاسوویتس، هانس تسیشلر، جفری راش، میشل لونسدال و ماتیو آمالریک
نوع فیلم : رنگی، ۱۶۴ دقیقه


المپیک سال ۱۹۷۲ در مونیخ، قرار بود گردهمائی آرام و صلح‌آمیز ورزشکاران زبدهٔ چهار گوشهٔ دنیا باشد ولی در پنج سپتامبر، حادثه‌ای وحشتناک روند بازی‌ها را دچار اختلال کرد: هشت مبارز فلسطینی دهکدهٔ المپیک را به اشغال خود درآوردند، دو وزشکار اسرائیلی را به قتل رساندند و نه تای دیگر را به گروگان گرفتند. گروگان‌گیرها علاوه‌بر آن که می‌خواستند سالم از آلمان خارج شوند، تقاضای آزادی زندانی‌های عرب در زندان‌های اسرائیل و آلمان را داشتند؛ ولی هنگامی که وارد فرودگاه مونیخ شدند با نیروهای پلیس و ارتش آلمان روبه‌رو شدند و در موقعیت آشفته‌ای که پیش آمد، هر نه نفری که به گروگان گرفته بودند، جان خود را از دست دادند. بلافاصله پس از این حادثه، دولت اسرائیل به موساد، سازمان اطلاعاتی کشور مأموریت داد تا فلسطینی‌های مسئول مرگ ورزشکاران اسرائیلی را پیدا کنند و به قتل برساند. یکی از مأموران جوان و آرمان‌گرای سازمان موساد، ̎آونر̎ (بانا) موظف می‌شود با گروه چهار نفرهٔ خود، آن مبارزان فلسطینی را از میان بردارد. اما او در عین حالی که گمان دارد به کشور خود خدمت می‌کند، در جریان مأموریت‌های مرگبارش به شک می‌افتد و از خود سئوال می‌کند آیا این اعمال انتقام‌جویانه به نام کشور و مردمش، از لحاظ اخلاقی توجیه‌پذیر است؟
● نقطهٔ مسیر بازگشت اسپیلبرگ از کودک نابغهٔ هالیوود به فیلم‌سازی تلخ‌اندیش و جدی که حرف‌های زیادی برای گفتن دارد و دیگر یک دستگاه چاپ اسکناس نیست. مونیخ به نوعی بازگشت از نگاه فهرست شیندلر (۱۹۹۳) هم تلقی می‌شود؛ فیلمی که تا حالا وقتی با مونیخ در دو کفهٔ ترازو گذاشته می‌شود می‌توان یک‌جانبه‌نگری و نگاه بدوی اسپیلبرگ جوان‌تر را در آن به وضوح مشاهده کرد. مونیخ فیلم فرم و محتوای توأمان است. یک غافل‌گیری تمام‌عیار که ناشی از در کنار هم قرار گرفتن همهٔ آن چیزهائی است که ازا سپیلبرگ سراغ داشته‌ایم. یک تریلر جاسوسی مبتنی بر واقعیتی تاریخی که پُر از اوج و فرود است و به‌رغم زمان ۱۶۴ دقیقه‌اش اصلاً خسته کننده نمی‌شود. مستندنمائی اتفاقات، در کنار مؤلفه‌های آشنای سینمای اسپیلبرگ ـ و در رأس همه، اخلاق‌گرائی بی‌حد ـ و تکنیک ناب سینمائی، بالاترین جایگاه کارنامهٔ سینمائی فیلم‌ساز را به خود اختصاص می‌دهد. نگاه تلخ و واقع‌بینانهٔ اسپیلبرگ را البته می‌توان از کمی قبل‌تر سراغ گرفت. جنگ دنیاها در ابتدای همین سال، آشکارا به واقعهٔ یازده سپتامبر و برخورد دولت آمریکا با این واقعه کنایه می‌زند و مونیخ یهودیان تندرو را وامی‌دارد تا لقب قدیمی‌ فیلم‌ساز را به ̎کودک گم‌شده̎ تغییر دهند. مونیخ صحنه‌های درخشان زیادی دارد که بهترینش در کارکرد داستانی، فصل ماقبل آخر و شکل تعریف واقعهٔ نهائی و دلیل کشته شدن ورزشکاران اسرائیلی است. با این حال به شکل مجزا می‌توان ماندگارترین صحنهٔ فیلم را فصل گفت‌وگوی ̎آونر̎ با ̎علی̎ دانست. گفت‌وگوی یک یهودی و یک مسلمان که هر دو منطق خود را در دفاع از سرزمین‌شان دارند در شرایطی که در اتاق کناری، همراهانشان راه زیست مسالمت‌آمیز را در کنار هم یافته‌اند. گروه همیشگی اسپیلبرگ ـ کامینسک فیلم‌بردار، مایکل کان تدوین‌گر و ویلیامز آهنگساز ـ مونیخ را به یک اثر شاخص تکنیکی در سینما تبدیل کرده‌اند و بازی‌ها هم ـ به ویژه درم ورد بانا و کاسوویتس ـ غافل‌گیرکننده است. مونیخ نامزد اسکار بهترین فیلم سال ۲۰۰۵ می‌شود اما در اوج حیرت، جایزه به اثر محافظه‌کار پل هیگیس یعنی تصادف می‌رسد.


همچنین مشاهده کنید