چهارشنبه, ۲۸ شهریور, ۱۴۰۳ / 18 September, 2024
مجله ویستا
عزلت گزین متجدد
نیما را، به درستی، «شاعر بزرگ عصر ما، پیرو پیشوای شعر نوین فارسی» خواندهاند. گفتهاند، «افسانه»ی نیما «مانیفست شعر نو» است. او را رکن رکین تجدد شعری دانستهاند و بحق گفتهاند که پیش و بیش از هرکس، «سد سدید سنت» شعری را برگذاشت و نه تنها وزن و قافیه شعر که زبان و ذهنیت شعری و نگاه شاعرانه را یکسر دگرگون کرد. شاید بیاغراق بتوان گفت که گرچه مقلدان و پیروان فراوان داشت اما کسی همتا و همسنگش نبود و نشد. شاعر و محقق، معلم و منتقدی بدیع و بدعتگذار، تیزبین و پرفضل بود. در همه کار، رسم رایج روزگار و «مذهب مختار» زمانه را وقعی نمیگذاشت، بلکه خود رسمآفرین و سنتگذار بود و در این کار تجسم تجدد شعری ایران شد.
تجدد، تحولاتی بههم پیوسته در عرصههای اقتصادی، سیاسی، علمی، مذهبی و هنری را ایجاب و ایجاد میکند. گرچه اتفاق نظری در مورد چند و چون تغییراتی که تجدد در هر یک از این زمینهها پدید میآورد در کار نیست، اما میتوان گفت که فردیت و ذهنیت کنجکاو فردی ـ که بیانش را در قول دکارت پیرامون «میاندیشم پس هستم» سراغ میتوان کرد ـ شرط اساسی تجدد ماست. این ذهنیت فارغ از داغ و درفش دین و دولت و برچسب رفض و زندقه جهان را از منظر خود و با تکیه به خرد خلاق و نقاد خویش، باز میبیند و بازمیآفریند و بازمیکاود. اگر در شعر و نقاشی، مثلا، راوی و نقاش عصر سنت از منظری خداوار ـ با دانش و بینشی جامع و مطلق ـ سخن میگویند و تفکر میکنند، در عصر تجدد راویان هرگونه روایت ـ از شعر تا قصه، از تابلوی نقاشی تا مقاله، که خود نوع ادبی برخاسته از پایههای فکری و روایی تجدد است ـ آنها هر یک از منظر محدود و مفیدانسانی خاکی و فانی، و در عین حال خود ـ بنیاد، میبینند و مینویسند. به دیگر سخن، منظر مطلقاندیش و تکبینی افلاطونی، که در آن هنرمند یا نقاش بازآفرینی «ایده یا فرم افلاطونی» تجریدی هر پدیده را مدنظر دارند، در عصر تجدد جای خود را به اندیشه ارسطویی میدهد که نسبی و کثرتگراست و بازآفرینی واقعیت عینی پدیدهها را هدف دارد.
تجدد منادی و ملازم نه تنها فردیت که ذهنیت درونگراست. در واقع، تلاش هنرمندان و شاعران متجدد صرفا معطوف به وصف دقیق ابعاد جسمانی انسانها نیست، بلکه کشف و نمایاندن وسوسهها و دغدغههای درونی این شخصیت را نیز میطلبد. در غرب این ذهنیت درونگرا در شعر، نخست در آثار شکسپیر پدید آمد. میگویند هاملت او، که دغدغههای درونش را به مراتب بهتر از اوصاف جسمانیاش میشناسیم و شاهلیر، که ذهنیت و جنونش را به مراتب بهتر از چند و چون حکومتش و یا نشانههای جسمانیاش میشناسیم نخستین مصادیق شخصیت و ذهنیت درونگرای همزاد شعر تجدداند.
گرچه این بازآفرینی و بازاندیشی ذهن کنجکاو و خلاق فردی متجدد مرز و محدودیتی نمیشناسد ـ و عناد کلیسا و نظامهای توتالیتر با هنر متجدد هم از جمله ریشه در همین واقعیت دارد ـ و گرچه مقدسات تنیده در سنت مالوف را برنمیتابد، اما در عین حال، برخلاف گمان برخی از نیستانگاران عصر تجدد، از دستاوردهای این سنت بیگانه نیست. هنرمند و روشنفکر راستین تجدد، به تجربه و تأمل، میدانند که هر برگذشتی از سنت محتاج و مستلزم غور و تأمل و شناختی تمام از چند و چون دستاوردها و کاستیهای آن سنت است. از همینجاست که تجربه تجدد غرب را «نوزایش» مینامند چون متجددان اروپا بر آن شدند که از دل سنت جوامع خود دستمایههایی مناسب تجدد بیابند. در واقع ابعاد تنیدگی سنت و تجدد در اروپا چنان بود که برخی متفکران و مورخان مدعی شدند که اصولا تجددی در کار نیست. میگفتند آنچه به اصطلاح گذار ریشهای از سنت به تجدد نامیده شده در واقع چیزی نیست جز رواج صورتهای اندک تغییریافته و عرفی شده همان اصول مالوف سنت. میگفتند مثلا مفاهیمی چون «رسالت انقلابی پرولتاریا» چیزی نیست جز همان روایت عرفی شده منجیطلبی مسیحی سنت.
یکی از مقالههای پراهمیت شاعر بلندآوازه انگلیسی زبان، تیاسر الیوت دقیقا در وصف همین رابطه سنت و نوآوری است. الیوت میگفت برای نوآوری و بدعتگذاری در شعر نبوغ شاعر کفایت نمیکند. این نبوغ لازم است، اما کافی نیست. شاعر پراستعداد در عین حال باید در همه ابعاد آثار شاعران پیشین سنت زبان خود غور کند و تنها در این صورت میتواند از این سنت برگذرد و اثری بکر و بدیع بیافریند. نیما نیز، برخلاف ادعای کسانی که میگفتند شعر نوی نیما ریشه در ناتوانی او در سرودن شعری به سیاق سنت و ملازم با ظرایف عروض و قافیه دارد، در نامهای به شاعری جوان میگفت، «انگور غوره نشده بسیار است و خطری بالاتر از این برای هنر نیست که آدم کار نکند و به هوش خود اطمینان کرده، نداند که مساله کار، مساله خرد شدن استخوان است و همه زحمت ما این است.» میگفت: «دیدن برای اینکه از آن بگذری»، دیدنی که در آن شاعر به «عصاره بینایی» بدل میشود شرط لازم برای آفریدن شعری نو و بدیع است. اما برای نیما، شناخت و تسلط بر سنت ادب پارسی برای نوآوری شاعرانه کافی نیست.
از اوایل سده نوزدهم، جامعه ایرانی به تدریج با ارکان و ابعاد تجدد غرب آشنایی پیدا کرد. از همان زمان، دو قول به گمان من باطل هم در سطحی گسترده رواج پیدا کرد. موج اول تجددخواهان ایرانی مفتون و مرعوب غرب بودند. میگفتند جوهر تجدد با ذات برتر سنت و فرهنگ غرب عجین و با سنت ایران بیگانه است. معتقد بودند سنت ایرانی چیزی جز هزارهای از همگسیخته از جزماندیشی و استبداد، «منع اندیشه» راستین و رواج وسوسه وحی کاذب و در یک کلام تصلب شریانهای فکری و تهدید و تحدید فردیت کنجکاو نیست. میگفتند تجدد ایرانی را باید از دل سنت و تجدد غرب پدید آورد. نقاشان و معماران، آهنگسازان و قصهنویسان ایرانی انگار همه به این منظر غربمحور و سنتگریز دل بسته بودند. تنها کار هنرمند متجدد ایرانی را در هر یک از این عرصهها نسخهبرداری و تقلید از اسلوبها و شگردهای غربی میدانستند. تنها در عرصه شعر بود که موج اول تجددخواهان، به تاسی از نیما، ارج سنت شعر پارسی را میشناختند و میدانستند که تجدد شعری را، میتوان و میباید با برگذشتی از آثار و اسالیب کسانی چون سعدی و حافظ، فردوسی و عطار تحقق بخشید. در یک کلام، شعر نوی نیما ادامه طبیعی سنت شعر ایران است.
به روایتی میتوان گفت که سرنوشت تجدد شعر، به اعتبار نقش تعیینکننده نیما، درست عکس تجربه تجدد در دیگر عرصههای زیباییشناختی بود. در عرصههای دیگر، از نقاشی و معماری تا قصهنویسی و نقد ادبی، موج اول هنرمندان شیفته و مقلد غرب بودند. آثارشان اغلب ربطی با سنت مالوف جامعه نداشت. طرحهای معماری اول عزیز فرمانفرمانیان و مقتدر، آهنگهای وزیری و نقاشیها بیشوکم همه «متجددان» تقلیدی از سبک و سیاق آثار متجددان غربی بود. از اواخر دهه ۵۰ (میلادی و ۳۰ شمسی) در همه این عرصهها نوعی تازه از تجددخواهی رخ نمود که در آن واحد جهانی و پیشتاز و یکسره ایرانی و مستحضر به سنت بود. سبک سقاخانه در نقاشی، ساختمانهای سیحون و فرمانفرمانیان، آهنگهای صبا، قصهها و نظرات نقد ادبی ابراهیم گلستان همه در این نظر متفق بودند که تجدد ایرانی را باید از برگرفتن مایههایی از سنت ایرانی پدید آورد. میدانستند که برای متجدد بودن، آثارشان باید در آن واحد، ایرانی و جهانی باشد. باید دستاوردهای غرب را نیک بشناسند و در عین حال ارج و قدر سنت ایرانی را هم بشناسند. در مقابل، نیما از همان آغاز کارش میدانست که تجدد شعری ایران را نمیتوان صرفا با تقلید از بودلر و رمبو پدید آورد. «بدایع» سنت پرغنای شعر پارسی را نیک میشناخت و در عین حال از بدعتگذاری در سبک و محتوای شعرش ابایی نداشت.
نیما در مفهوم واقعی کلمه هنرمندی متجدد بود. بیش از هر کس دیگر در نسلش ایرانی و جهانی بود. نه تنها ذهن و زبانش که سلوک شخصی و سیاق زندگیاش منحصر بفرد بود. در شرایطی که بخش عظیمی از روشنفکران و هنرمندان ایران و بسیاری از دوستان و حتی برادرش لادین مفهوم روسی روشنفکر را ملاک و معیار سلوک فکری و سیاق رفتاری خود کرده بودند و در همه چیز، از لباس تا اندیشه و اخلاق، از این الگو تقلید میکردند، نیما شخصیت و زبانی، لباس و اخلاقی منحصر بفرد داشت. ابایی نداشت که در کنگره نویسندگان به هیئت گالشی مازندرانی حضور پیدا کند و خنجر به کمر و گیوهبهپا به جمع وارد شود. در شرایطی که شعرای «خلق» شعر را به ابزار ترویج ایدئولوژی تقلیل میدادند و زبان شعر را به مقتضای رسالت ایدئولوژیک شعرشان، شکل میبخشیدند و «عامه فهم» بودن شعر را بر جوهر شاعرانه اثر رجحان مینهادند، نیما به هیچ ایدئولوژی باج نمیداد و زبان شعرش را تنها مقتضای سبکی و شعری آن اثر – و نه شعور خواننده فرضی و «خلقی» آن اثر - تعیین میکرد. حتی از کاربرد واژههایی که ویژه گویش یوش بودند ابایی نداشت.
نیما از جهاتی بسیار جمع اضداد بود. انسانی سخت خجالتی و عزلتگزین بود. در عین حال شاعری را نوعی عمل اجتماعی میدانست و در زندگی هیچ چیز را به اندازه کار شاعرانهاش ارج نمیگذاشت. در جلوت ظاهری جدی و حتی متفرعن داشت ولی در خلوت نگاه ریزبین و نقادش ملاط حس مزاحی ملیح بود. از سویی سخت ماخوذ به حیا و مبادی آداب بود و در عین حال سنتشکن بود و از معارضه و مواجهه با ارزشهای قدسی جامعه باکی نداشت. از فروتنی کاذبی که عقده خود بزرگبینی روشنفکرانی را که خود را منجی جامعه میدانستند میپوشاند گریزان بود و به صراحت در نامهای به عشقی میگفت، «بدون مباهات بر دیگران، من امروز پیشرو تجدد شعر و نثر هستم»، میگفت «افسانه و قطعات دیگر من بیرقهای موج انقلاب شعری فارسی هستند» گرچه تجدد و شهرنشینی همزاد یکدیگرند، نیما از شهر و شهرنشینی گریزان بود و خلوت و خلوص روستای یوش را بر تحرک و هیاهوی تهران ترجیح میداد. گرچه در خیابان پاریس، در تهران و در کنار دوستانی چون سیمین دانشور و جلال آلاحمد منزل داشت، بارها میگفت خانه خانوادگیاش در یوش را بیشتر از هر گوشه دیگر دنیا میپسندد و میطلبد. در عین حال نگران بود که دیر یا زود خانهاش در یوش را ویران خواهند کرد «و در آن کارگران معادن و کارگران دولتی سکونت میکنند.» فرزند پدری زمیندار و سختگیر و مادری فاضل و شعردوست بود اما پس از مرگ پدر، مادرش به قول نیما، «تمام اموال پدری مرا به دامادش داد و من در فقر زندگی میکردم» مدتی از تحصیلات دوران کودکی و جوانیاش را در مدرسه سنلویی گذراند و همان جا بود که به زبان فرانسه و ادبیات آن کشور تسلطی کمنظیر پیدا کرد. نامههایش که گاه خطاب به دوستانش و زمانی به شاعران جوان و تازهکار نوشته شده بود پر از اشارات متعدد به آثار متفکران، منتقدان و شعرای فرانسویاند.
جمع آثارش از یک جنبه مهم بیشباهت به مجموع آثار فیلمساز روسی سرگئیآیزنشتاین نیست. هم شاعری سخت توانا بود و هم مقالاتی پرمغز و نغز در باب بوطیقای شعر به قلم آورد. به دیگر سخن هم شاعر بود و هم کنجکاوی نظریاش – که آن را جوهر تجدد دانستهاند – حد و کرانی نمیشناخت. از سویی دیگر هم نظراتش در مورد نحوه کارکرد شعر با یکی از منتقدان روسی همسو بود. میگفت «ادبیات ما باید از هر حیث عوض شود. موضوع تازه کافی نیست و نه این کافی است که با پس و پیش آوردن قافیه و افزایش و کاهش مصراعها با وسایل دیگر دست به فرم تازه زده باشیم. عمده این است که طرز کار عوض شود و مدل وصفی و روایی که در دنیای با شعور آدمها است را به شعر بدهیم.» میدانست که برگذشتن از «سد سدید سنت» اندیشه و عواطف و عادات خوانندگان آسان نیست. یکی از شگردهای اصلی شعرش را همان پدیدهای میدانست که فرمالیستهای روسی آن را «آشناییزدایی» میخواندند. کار شعر از جمله این است که از واژهها و عاطفهها، نمادها و نمودهای مالوف جامعه «آشناییزدایی» کند. با کاربرد تازهای از یک واژه، با تصویری نو از واقعیتی شناخته شده با خوانشی نو از متنی کهنه، خواننده شعر را باید به تلاش برای شناخت و ارجشناسی مجدد از آنچه مالوف و عادی و پیش پا افتاده بود واداشت. از جهان آشنایش آشناییزدایی کرد و از این راه زیبایی جهان را نشانش داد. میگفت کار شاعر «تکرار مشاهدات» دیگران نیست. رسالت شعر به گفته نیما بدعت بینش آن است و این به دست را تنها از راه خلاقیت و نه تقلید و تکرار به دست میتوان آورد.
پیامد اجتنابناپذیر این بینش شاعرانه بدعتگذار در واقع کثرتگرایی معنوی و سبکی است که همزاد تجدد است. نیما میگفت هر متنی و هر شعری، هر رخداد و هر واژهای، هزار و یک معنی دارد. هرکس از منظر خود معنا و مفهوم متن و شعر را درمییابد. میگفت شعرش چون رودی روان است. هرکس میتواند در حد و شکل مطلوب از این رود روان مایه بگیرد. نیما به دیگر سخن، به اقتضای شناخت تجدد تاکید داشت که «معنای» شعرش، چون رودی روان، دائم در دست دگرگونی است و بهرهای که هر یک از ما بسان خواننده، از این شعر عایدمان میشود بسته به شرایط ویژه و منحصربفرد بینش ما است و آن هم دائم در دست تغییر و تحول است. اگر شاعر سنت مدعی همهدانی الهی بود و اگر در تفکر سنتی معنای شعر واحد است و آن را همین شاعر تعین میبخشد، نیما از منادیان همان کثرتگرایی معناییای بود که اساس تجدد است.
در عین حال نیما میدانست که برانداختن قدر قدرتی شاعر و متن شعر در تعیین معنای شعر و دعوت خواننده به مشارکت فعال در کار معنابخشی به شعر به معنای برانداختن عادات مالوف خوانندگانی که تاکنون نقشی منفعل داشتهاند، کاری کارستان و سخت و دشوار است. میدانست که باج ندادن به مذاهب فکری و سبکی مختار زمان و بیاعتنایی به رسم فرد کشیدن سطح فکری و سبکی هر اثر به سطح پایینترین مخرج مشترک ذهنیت عوام حاصلی جز تنهاییاش نخواهد داشت.
میگفت: کس نخوانده است ایج از آثار من
شمهای میخوانده از اندوه من.
میگفت شعرش «سرگذشت زجر اوست». میگفت «وای بر من» و هگل نیک گفته بود که منظر انسان متجدد، یعنی ذهنیت فردی که میخواهد بیتکیه به سنت و عوالم قدسی و اخلاق پیشینی و صرفا به مدد خرد خلاق و نقاد خویش جهان را بشناسد و بیافریند قهرمانانهترین منظری است که انسان در طول هستی انسانی خویش برگزیده است. نیما ندای شاعرانه و سخت شجاعانه این انسان متجدد است.
عباس میلانی
منبع : شهروند امروز
وایرال شده در شبکههای اجتماعی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست