چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

شکر


شکر
● تعریف و حقیقت شکر
شکر از برترین اعمال است و از سه عنصر علم و حال و عمل تنظیم می‌شود، علم همان اصل و ریشهٔ شکر است که حال را به وجود می‌آورد، و حال عمل را به ارمغان می‌آورد.
علم، عبارت است از آن است که بدانی نعمت، استقلال ندارد و وابستهٔ به نعمت‌دهنده است. و حال، همان شادی و سروری است که از نعمت دادن او به انسان دست می‌دهد. و عمل، اقدام به چیزی است که مقصود و محبوب مُنعِم است.
این عمل ممکن است توسط قلب، زبان یا اعضای دیگر انجام شود.
علم کسی که قصد شکرگزاری دارد سزاوار است بداند که نعمت‌های همگی از جانب خداست، و واسطه‌ها همگی مسخّر اراده او هستند، اوست که با رحمت خود آنها را در تسخیر اراده انسان قرار داده، و در قلوب آنها اعتقاد و رأفتی قرار می‌دهد که خود را مجبور می‌دانند آن نعمت را به او برسانند.
این معرف، همان شکر قلبی است.
● حال
شادمانی و سرور از نعمت، همراه با حال خضوع و تواضع خود نیز شکری است جداگانه، همانطور که شناخت، خود نیز شکر است.
اگر سرور انسان از نعمت فقط به این جهت باشد که می‌تواند خود را به نعمت‌دهنده نزدیک کند، و توجهی به خود نعمت و نعمت دادن منعم نکند، این خوشحالی نیز یکی از مراتب بلند شکر است. و نشانهٔ اینگونه خوشحالی آن است که از نعمت‌های دنیا خوشحال نباشد مگر به این خاطر که دنیا مزرعه آخرت، و یاور انسان در رسیدن به آن است و تنها به نعمت‌هایی مسرور باشد که دارای این خاصیت هستند ولی از نعمت‌هایی که انسان را از خدا غافل می‌کنند محزون و غمگین شود، این سرور نیز شکر قلبی است.
”تا اینجا معلوم شد که شناخت و شادمانی از شؤون قلب و شکر قلبی هستند.“
امّا عملی که از این سرورِ زاییده از شناخت ناشی می‌شود، هم به قلب تعلق دارد، هم به زبان و جوارح.
عمل قلبی، صدق و نیّت خیر برای جمیع خلق خدا است، و عمل زبانی اظهار شکر خدا است با ستایش‌هایی که مفید شکرند. و عمل به جوارح به کار گرفتن نعمت‌های خدا در راه طاعت، و پرهیز از بکارگیری آنها در معصیت پروردگار است.
مثلاً شکر چشم آن است که هر عیبی را در مسلمانی دید بپوشاند؛ و شکر گوش آن که هر عیبی را درباره مسلمانی شنید پنهان کند؛ اینگونه اعمال، از جمله شکر نعمت اعضای بدن هستند.
ارباب معرفت می‌گویند: هرکس نعمت چشم را کفران کند، نعمت خورشید را نیز کفران کرده، چه اینکه عمل دیدن به وسیله خورشید کامل می‌شود. چشم ”در بدن“ و خورشید ”در خارج“ خلق شده‌اند تا انسان به وسیله آن دو آنچه را برای دین ودنیایش مفید است ببیند. و بوسیله آن دو از هر چه به حال دین و دنیایش مضرّ است بپرهیزد بالاتر از این، منظور از خلقت زمین و آسمان، و خلقت دنیا و تمام اسباب موجود در آن، این است که انسان از آنها در راه رسیدن به خدا کمک بگیرد.
و رسیدن به خدا جز با محبت و انس با او در دنیا، و دل کندن از زرق و برق آن صورت نبندد، و انس جز با ذکر دائم حاصل نشود، و محبت جز با شناختی که از دوام فکر به دست می‌آید در قلب ننشیند، و دوام ذکر و فکر جز با بقاء بدن میسّر نگردد، و بدن باقی نمی‌ماند مگر با بقاء زمین و آب و هوا، و این همه نشود مگر با خلقت زمین و آسمان و سایر اعضاء.
پس همهٔ این‌ها برای بدن است، و بدن مرکب نفس است، و آن نفسی به خدا برمی‌گردد که با معرفت و طول عبادت به اطمینان رسیده باشد. پس هر کس چیزی را در غیر طاعت مصرف کند نعمت خدا را در تمامی آنچه برای انجام گناهش لازم است کفران کرده است. و لذا شاکر حقیقی کم است آنچنان که خدای تعالی فرمود: ”و قلیل من عبادی الشکور“ (و تعداد کمی از بندگان من شکرگزارند - سورهٔ سبأ، آیهٔ ۱۳)
● فضیلت شکر
یکی از فضائل شکر آن است که خدای تعالی آن را در کنار ذکر خود قرار داده: می‌فرماید:
مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم و شکر مرا بجای آرید و کفران نورزید.
(اُذْکُرُونی اَذْکُرْکُمْ وَاشْکُرُو الی وَلاٰ تَکْفُرُون) (سورهٔ بقره، آیهٔ ۱۵۲)
در حالی که خود فرموده:
و همانا یاد خدا بزرگتر است.
(ولَذِکْرُ اللهِ اَکْبَرُ ) (سورهٔ عنکبوت، آیهٔ ۴۵)
و می‌فرماید:
خداوند شما را عذاب نمی‌کند اگر شکر گزارید و ایمان آورید.
(مٰا یَفْعَلُ اللهُ بِعَذابِکُمْ اِنْ شَکَرْتُمْ و آمَنْتُمْ ) (سورهٔ نساء، آیهٔ ۱۴۷)
و می‌فرماید:
و به زودی شکرگزاران را پاداش می‌دهیم.
(و سَنَجْزِی الشّٰاکِرِینَ ) (سورهٔ آل‌عمران، آیهٔ ۱۴۵)
و می‌فرماید:
اگر شکر گزارید شما را بیشتر می‌دهیم و اگر کفران کنید همانا عذاب من شدیداست.
(لَئِنْ شَکَرْتُمْ لاَزِیدَ نَّکُمْ وَ لَئِنْ کَفَرْتُمْ اِنَّ عَذٰابی لَشَدِیدٌ ) (سورهٔ ابراهیم، آیهٔ ۷)
و می‌فرماید:
و اندکی از بندگان من شکر گزارند.
(و قَلیلٌ مِنْ عِبٰادِیَ الشَّکُورُ ) (سورهٔ سبأ، آیهٔ ۱۳)
در کافی از امام صادق (علیه‌السلام) روایت شده که رسول اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلم) فرمود:
اجر کسی که می‌خورد و شکر می‌گزارد، مانند اجر روزه‌داری است که فقط برای خدا روزه می‌گیرد. و تندرست سپاسگزار، اجرش به اندازهٔ گرفتار صابر، و پاداش بهره‌مند شاکر، به اندازهٔ محروم قانع است.
(اَلطّٰاعِمُ الشّٰاکِرُ لَهُ مِنَ الاَجْرِ کَاَجْرِ الصّٰائِمِ الْمُحْتَسِبِ، وَالْمُعٰا فی الشّٰاکِرُ لَهُ مِنَ الْاَجْرِ کَاَجْرِ الْمُبْتَلیٰ الصّٰابِرِ وَالْمُعْطِی الشّٰاکِرُ لَهُ مِنَ الْاَجْرِ کَاَجرِ الْمَحْرُومِ الْقٰانِعِ )
و باز می‌فرماید:
خدای تعالی باب افزایش نعمتش را به روی کسی که در شکر را بر او گشوده نمی‌بندد.
(مٰا فَتَحَ اللهُ عَلیٰ عَبْدٍ بٰابَ شُکْرٍ فَخَزَن عَنْهُ بٰابَ الزَّیٰادَهٔ)
و فرمود:
به هرکس شکر عطا شود افزایش نیز عطا می‌شود، که خدای تعالی می‌فرماید:
اگر شکر گزارید شما را بیشتر می‌دهیم.
(لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَاَ زِیدَ نَّکُمْ) (سورهٔ ابراهیم، آیهٔ ۷)
و فرمود:
هرگاه خدا به بنده‌ای نعمتی دهد، اگر بنده آن را با قلبش بشناسد و با زبانش ستایش کند، چون کلامش به پایان رسد خدا دستور می‌دهد به نعمتش بیفزایند.
(مٰا اَنْعَمَ اللهُ عَلیٰ عَبْدٍ بِنِعْمَهٍٔ فَعَرَ فهٰا بِقَلْبِهِ و حَمَدَ اللهَ ظٰاهِراً بِلِسٰانِهِ فَتَمِّ کَلٰامُهُ حَتّٰی یُؤْمَرَ لَهُ بِالْمَزِیدِ )
امام باقر (علیه‌السلام) می‌فرماید: حضرت رسول (صلّی الله علیه وآله وسلم) در شب نوبت عایشه پیش او بود.
عایشه گفت: یا رسول‌الله (صلّی الله علیه وآله وسلم) چرا خود را زحمت می‌دهی در حالی که خدا گناهان گذشته و آینده‌ات را بخشیده است؟ (اشاره است به آیهٔ ۲ از سورهٔ فتح - ای رسول ما اندوه مخور - که ما تو را به فتحی آشکار نائل کردیم تا خدا گناه گذشته و آینده‌ات را ببخشد)
حضرت فرمود: ای عایشه آیا بنده شکرگزاری نباشم؟
و فرمود: حضرت رسول (صلّی الله علیه وآله وسلم) روی انگشتان پایش می‌ایستاد تا این آیه نازل شد:
ای پیامبر ما قرآن را بر تو نازل نکردیم تا به زحمت بیفتی.
(طٰه مٰا اَنْزَلْنٰا عَلَیْکَ القُرآنَ لِتَشقیٰ ) (سورهٔ طه، آیات ۱ و ۲)
امام صادق (علیه‌السلام) فرمود:
در تورات نوشته شده: هرکس به تو نعمت داد شکرش نِه، و هرکس شکرت نهاد نعمتش دِه. زیرا نعمت با شکر زوال ندارد، و با کفران باقی نمی‌ماند. شکر موجب افزایش نعمت و امان از دگرگونی احوال است.
(اُشْکُرْ مَنْ اَنْعَمَ عَلَیْکَ، وَاَنْعِمْ مَنْ شَکَرَکَ، فانّه لٰا زَوٰالَ لِلنَّعْمٰاءِ اِذٰا شَکَرْتَ، وَلٰا بَقٰاءَ لَهٰا اِذٰا کَفَرْتَ. اَلشُّکْرُ زِیٰادَهٌٔ فیِ النَّعَمِ وَامٰانٌ مِنَ الْغِیَرِ )
از امام صادق (علیه‌السلام) دربارهٔ آیه شریفه:
و اما نعمت پروردگارت را بازگو کن.
(و اَمّٰا بِنِعْمَهِٔ رَبِّکَ فَحَدِّث) (سورهٔ صحیٰ، آیهٔ ۱۱)
سؤال شد که مراد از نعمت چیست؟
حضرت فرمود: یعنی برتری‌هایی که داده، چیزهایی که به تو بخشیده، و نیکی‌هایی که در حقّت کرده است.
آنگاه فرمود:
دین خدا، عطایا و بخشش‌ها و نعمت‌های خدا را بازگو کن.
(اَلَّذی اَنْعَمَ اللهُ عَلَیْکَ بِمٰا فَضَّلَکَ وَ اَعْطٰاکَ، وَاَحْسَنَ عَلَیْکَ، ثُمَّ قٰالَ: فَحَدِّثْ بِدِینِهِ وَ مٰا اعْطٰاهُ اللهُ وَ مٰا اَنْعَمَ بِهِ عَلَیْهِ )
و فرمود: سه چیز است که با وجود آنها ضرری متوجه انسان نیست:
دعاء به هنگام گرفتاری، استغفار به هنگام گناه و شکر به هنگام نعمت.
(ثَلٰاثٌ لٰا یَضُرُّ مَعَهنُّ شیءٌ الدُّعاءُ عِنْد الْکَرْبِ، والْاِسْتِغْفٰارُ عِنَد الذَّنْبِ و الشُّکْرُ عِنْدَ النَّعْمَهِٔ )
و فرمود: شکر نعمت عبارت است از اجتناب محرمات، و شکر کامل این است که بگویی:
”الحمد لله رب العالمین“
(شُکْرُ النِّعْمَهِٔ اِجْتِنٰابُ الْمَحٰارِمِ، وَ تَمٰامُ الشُّکْرِ قَوْلُ الرَّجُلِ : ”الحمد لله رب العالمین“)
و فرمود:
شکر هر نعمتی - هر چه بزرگ باشد - ستایش خداست.
(شُکْرُ کُلُ نِعْمَهٍٔ وَ اِنْ عَظُمَتْ اَنْ یُحْمَدَ اللهُ عزوجل)
و فرمود:
هر نعمتی را که خدا به بنده‌اش عطاء کند، چه بزرگ باشد و چه کوچک، اگر بنده بگوید: ”الحمدلله رب العالمین“ شکرش را اداء کرده است.
(ما اَنْعَمَ اللهُ عَلیْ عَبْدٍ بِنِعْمَهٍٔ، صَغُرَتْ او کَبُرَتْ، فقالَ: ”الحمدلله“ اِلاّٰ ادّیٰ شُکْرَهٰا)
و فرمود: گاهی انسان یک جرعه آب می‌نوشد و به واسطهٔ آن خدا بهشت را برایش واجب می‌کند.
سپس فرمود: ظرف آب را به دست می‌گیرد، آن را به لب می‌گذارد و بسم‌الله می‌گوید، و می‌نوشد ولی قبل از آنکه سیراب شود، آن را از لب بر می‌دارد و خدا را سپاس می‌گوید. دوباره به لب می‌گذارد و می‌نوشد، و چون سیراب شد آن را از لب بر می‌دارد و خدا را سپاس می‌گوید. به همین سبب خدای عزوجل بهشت را برای او واجب می‌کند.
امام کاظم (علیه‌السلام) می‌فرماید:
هرکس خدا را به خاطر نعمتی حمد کند شکر نعمتش را به جا آورده، و حمد از آن نعمت برتر است.
(مَنْ حَمِدَ اللهَ عَلیٰ نِعْمَهٍٔ شَکَرَهُ، و کٰانَ الْحَمْدُ افْضَل مِنْ تِلْکَ النِّعْمَهٍٔ )
عمر بن یزید می‌گوید: به امام صادق (علیه‌السلام) عرض کردم: من از خدا خواستم مالی به من دهد، عطا کرد، از او خواستم فرزندی به من دهد، داد، از او خواستم خانه‌ای به من عطا کند، عطا کرد. می‌ترسم این عطای پی در پی از باب استدراج باشد.
حضرت فرمود: بخدا قسمت همراه حمد استدراج نیست. در روایت است که حضرت چهارپایی را بر در مسجد بسته بود، وقتی بیرون آمد آن را ندید. فرمود: اگر خدا آن را به من برگرداند چنان که سزاوار است شکر او را به جا می‌آورم. دیری نپایید که حیوان را برایش آوردند. حضرت فرمود: ”الحمدلله“ . عرض شد: فدایت شوم آیا نفرمودی خدا را چنان که سزاوار است شکر می‌کنم، فرمود: مگر نشنیدی؟ گفتم الحمدلله.
و می‌فرماید: هنگامی که حادثه‌ای مسرّت‌بخش برای حضرت رسول (صلّی الله علیه وآله وسلم) پیش می‌آمد، می‌فرمود:
سپاس خدا را به خاطر این نعمت.(اَلْحَمْدُ للهِ عَلیْ هٰذِهِ النِّعْمَهِٔ ) و چون امری غم‌انگیز حادث می‌شد، می‌فرمود:
سپاس خدا راست در هر حال.
(الْحَمْدُ للهِ عَلیٰ کُلِّ حالٍ)و می‌فرماید: هنگامی که مبتلائی را دیدی، بطوری که نشنود سه بار بگو سپاس خدایی را که مرا عافیت بخشید از آنچه تو را به آن مبتلا کرد، و اگر می‌خواست مبتلا کند می‌توانست مبتلا کند. (اَلْحَمْدُ للهِ الَّذی عٰافٰانی مِمّٰا ابْتَلاکَ بِهِ وَلَوْ شٰاءَ فَعَلَ )
هرکس این را بگوید هرگز بلایی بر او عارض نمی‌شود.
● معنی شکر در حق خدای تعالیٰ
ممکن است کسی بگوید: تشکر و قدردانی فقط از مُنعمِی معقولاست که از شکر بهره‌ای ببرد. مثلاً ما از پادشاهان تشکر می‌کنیم، به این صورت که یا آنها را تمجید می‌کنیم تا در قلوب محلّی پیدا کنند، و سخاوت و کرمشان برای مردم آشکار شود و شهرت و مقامشان زیاد گردد؛ یا به آنها خدمتی می‌کنیم، و به این وسیله آنها را در رسیدن به بعضی از اهداف‌شان کمک می‌کنیم؛ و یا به صورت خدمه در مقابلشان می‌ایستیم، تا سیاهی لشکرشان زیاد، و مقامشان برتر رود.
ولی در مورد خدای تعالی تمام این بهره‌ها محال است. زیرا اولاً: خدای متعال از بهره، و هدف، نیاز، انتشار جاه، حشمت و ازدیاد سیاهی لشکر و امثال آن منزه است.
ثانیاً: تمام آنچه را که ما با اختیار خود در راه او انجام می‌دهیم، هر کدام نعمتی دیگر است که از جانب او بر ما ارزانی می‌شود. زیرا جوارح ما، قدرت ما، ارادهٔ ما، انگیزهٔ ما و تمام اموری که سبب حرکت می‌شوند، و خود حرکت ما همگی مخلوق خدا و نعمت خدایند. پس با نعمت چگونه می‌توان شکر نعمت نهاد.
اگر پادشاهی به ما یک اسب عطاء کند، و ما یکی دیگر از اسبان او را نگهداریم تا او سوار شود، و او به پاداش این خدمت اسب دیگری به ما عطا کند؛ اسب دوم نمی‌تواند بعنوان شکر اسب اول - از جانب ما باشد - بلکه خود، چون اسب اول در خور شکری است. و می‌دانیم که شکرِ شکر جز با نعمت دیگری ممکن نیست. و همین‌طور ادامه می‌یابد تا بطور کلی شکر خدا محال شود.
و از طرفی می‌دانیم که شرع مقدس دستور به شکر داده، پس چگونه می‌توان بین این دو جمع کرد.
جواب: این اشکال برای حضرت داود (علیه‌السلام) یا حضرت موسی (علیه‌السلام) بنابر اختلاف روایت - نیز پیش آمد.
در کافی از امام صادق (علیه‌السلام) روایت شده که خدای تعالی وحی کرد: یا موسی! شکر کن مرا چنانکه سزاوارم.
عرض کرد: پروردگارا! چگونه چنانکه سزاواری شکرت کنم؟ در حالی که هر شکر من نعمتی است که تو ارزانی داشتی.
فرمود: ای موسی! اکنون که دانستی همه از من است مرا شکر کردی.
و در حدیث دیگری است: که موسی (علیه‌السلام) گفت: هر شکر من نعمتی است از تو که خود شکر دیگری را ایجاب می‌کند.
فرمود: چون دانستی که نعمت‌های همه از من است، همین را به جای شکر، از تو می‌پذیرم.
و از امام سجاد (علیه‌السلام) است که وقتی به هنگام قرائت آیه شریفه:
اگر بخواهید نعمت‌های خدا را شماره کنید نخواهید توانست.
(وَ اِنْ تَعُدُّوا نِعْمَهَٔ اللهِ لٰا تُحْصُوهٰا )
فرمود:
منزه است خدائی که به هیچ‌کس، از شناخت نعمتش بیس از آنکه بداند در شناخت مقصر است بهره نداد؛ همانطور که به هیچ کسی از شناخت خود بیش از علم به اینکه او را درک نکرده نصیب نکرد.
(سُبْحٰانَ مَنْ لَمْ یَجْعَلْ فی اَحَدٍ مِنْ مَعْرِفَهِٔ نِعَمِه اِلاَّ الْمَعْرِفَهَٔ بِالتَّقْصِیرِ عَنْ مَعْرِفِتهٰا کَمٰالَمْ یَجْعَلْ فی اَحَدٍ مِنْ مَعْرِفَهِٔ اِدْرٰاکِهِ اَکْثَرَ مِنَ الْعِلْمِ بِاِنَّهُ لٰا یُدْرِکُهُ )
آنچه گفتیم جواب دلیل دوم بود.
اما جواب دلیل اول: اینکه خدای متعال از بندگانش شکر می‌خواهد - مثل تمام تکالیف - نفعش به خد بندگان برمی‌گردد.
توضیح مطلب: اینکه، مثلاً پادشاهی برای بنده‌ای که از او دور است لباس، وسیلهٔ سواری و پول نقدی می‌فرستد تا بتواند سفر کرده، به خدمت ملک برسد حال می‌توان برای این پادشاه دو حالت تصور کرد.
۱. اینکه قصدش از احضار عبد استفاده از خدمات او باشد.
۲. اینکه از وجود عبد هیچگونه بهره‌ای متوجه او نبوده، و حضورش به اندازهٔ ذره‌ای به ملک او نیفزاید ولی او می‌خواهد بنده‌اش را با این نزدیکی بهره‌مند کند، و او را به سعادت برساند.
در این صورت نفع متوجه عبد است نه ملک.
و اینکه خدا از بندگانش شکر خواسته درست حالت دوم را دارد که تمام منافع به بندگان بر می‌گردد.
● طریق تحصیل شکر
راه تحصل شکر از علم و عمل مرکب می‌شود.
یعنی باید خدا را بشناسی و در مصنوعات او تفکر کنی، و در امور دنیا به زیردستان توجه کنی تا ”از موقعیت خود راضی شده“ شکر خدای را به جا آوری. و در امور دین به بالاتر توجه کنی و برای رسیدن به مقام و مرتبهٔ او تلاش نمائی. در مصیبت‌ها خدا را شکر کنی که به مصیبتی بزرگتر گرفتار نشدی، و مصیبت در دینت وارد نشد، عقوبت اعمالت را در دنیا داده، برای آخرتت ذخیره نکردند، و ثوابی که به خاطر این مصیبت به تو می‌دهند بهتر است، و به این وسیله محبت دنیا در دلت کم می‌شود و چه بسا دنیای را که رأس هر خطیئه و گناه است مبغوض تو گردانیده‌اند.
پس در حقیقت این مصائب نعمت‌هایی هستند که باید شکرشان را به جا آورد. زیرا هیچ مصیبتی وارد نمی‌شود مگر آنکه کفّاره گناهی باشد، یا سبب ریاضتی برای نفس، یا موجب کالا رفتن درجه‌ای.
ولی در همین حال باید از خدای متعال تقاضای عافیت کرد، که عافیت از بلا بهتر است.
نبی اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلم) و ائمه هدیٰ (علیهم‌السلام) از بلای دنیا و بلای آخرت به خدا پناه می‌بردند، و می‌گفتند: پروردگارا! در دنیا و آخرت به ما حسنه و نیکی عطا کن. (رَبَّنٰا آتِنٰا فیِ الدُنْیٰا حَسَنَهًٔ و فیِ‌الْاٰخِرهِٔ حَسَنَهًٔ ) و از شماتت دشمنان، و سوء قضاء و حلول بلاء به خدا پناه می‌بردند.
و نبی اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلم) می‌فرمود:
از خدا عافیت بخواهید، که هیچ چیز بهتر از عافیت به بندگان عطا نشده مگر یقین.
(سَلُوا اللهَ الْعٰافِیهَٔ فَمٰا اُعْطِیَ عَبْدٌ اَفْضَلَ من الْعٰافِیَهِٔ اِلاّ الْیَقِینَ )
منظور حضرت از یقین عافیت قلب از مرض جهل است.