چهارشنبه, ۱۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 5 February, 2025
مجله ویستا

خلا نظری در دولت رفاه لیبرال


خلا نظری در دولت رفاه لیبرال
موضوع لیبرالیسم و دموكراسی لیبرال در ایران از هنگام وقوع مشروطه در برخوردهای فكری جامعهٔ ما مهم بوده است. در آن هنگام، ما با نسخه‌های اومانیستی لیبرال مواجه بودیم و هم‌اكنون نیز گاه افرادی در این چهارچوب اولیه به لیبرالیسم می‌پردازند (مثلاً نهضت آزادی). در چهارچوب این نسخهٔ اومانیستی، ملهم از آموزه‌های اساسی عصر روشنگری، توان مدرنیستی تك تك افراد جامعه در شناسایی خیر اخلاقی (خیر اخلاقی كه به تعبیر مدرن آن، كاملاً به صورت مفهوم وسیعی از تجربهٔ درد و لذت قابل درك است)، معیار اثبات دموكراسی قرار می‌گیرد.
استدلال می‌شود كه همهٔ افراد به یك اندازه صلاحیت شناخت خیر اخلاقی را دارند و از این قرار همه صلاحیت دارند تا مستقیم یا غیر مستقیم در اتخاذ تصمیمات اجتماعی مداخله كنند. دیگر هیچ صلاحیتی كه از سوی كلیسا یا بر اساس یك صلاحیت نظری یا شهودی برای فردی مسجل شود وجود ندارد.
اما از ابتدای قرن بیستم، تلقی‌ها در مورد مشروعیت دموكراتیك از جوانب مختلفی متحمل تحولات قابل ملاحظه‌ای شد. پدید آمدن دولت رفاه و اقتصاد كلان، اصلاحات نیو دیل ، برآمدن دو جنگ جهانی ویرانگر از متن دموكراسی‌های غربی، و خصوصاً چرخش زبانی در فلسفه (و مآلاً تردید ویرانگر در توانایی بازنمایی خرد مدرن) منجر به پدیداری نسخهٔ معكوسی از فلسفه‌های دموكراسی شد كه مثال بارز آن را می‌توان در كار جان دیویی، كارل ریموند پوپر و ریچارد رورتی مشاهده كرد. به رغم نظریات موج نخست دموكراسی، نظریات موج دوم مبتنی بر توانمندی یكسان خرد افراد در شناخت به طور كلی و شناخت اخلاقی به طور خاص نبود. بر عكس، ایشان ناتوانی در خرد كه در سایهٔ نسبیت‌شناختی استنباط می‌شد را مستندی قرار دادند تا نتیجه بگیرند كه دموكراسی نه بهترین شیوهٔ اخلاقی ادارهٔ جامعه، بلكه بهترین شیوهٔ مدیریت بحران زندگی اجتماعی است.
در ایران نیز پس از رویداد دوم خرداد این بعد تازه از تلقی‌های مرتبط با دموكراسی لیبرال را می‌توان از ادبیات غیراومانیستی لیبرال كه در چهارچوب معرفت‌شناسی سروشی پیگیری می‌شود مشاهده كرد. به دلایل متعددی این نسخهٔ دفاع از دموكراسی لیبرال در غرب و همچنین در ایران دچار بحران مشروعیت شد.
در واقع، این نسخه به دلیل دشواری‌های ذاتی در‌گرایش‌های نسبیت‌گرایانه و ضد عقل‌گرایانه‌اش به یك مجموعهٔ در خود متناقض تبدیل شد و در فرایند سیاسی نیز آنتی‌تزهای خود را در خویش پرورد. مخالفان این دموكراسی با طرح قرائت‌های خویش از دموكراسی كه از قضا در تضاد با آن بود، توانستند روشنفكران لیبرال دموكرات را سردرگم كنند. در ایران طرح مردم‌سالاری دینی، درست نوعی قرائت از دموكراسی بود كه خود در چهارچوب مرجع فلسفهٔ سروش شكل گرفت. در واقع، چهارچوب مرجع فلسفهٔ سروش روشنفكران دوم خردادی را در مقابله با مفهوم "مردم‌سالاری دینی" ناتوان كرد.
در واقع، همانطور كه ایدهٔ تعدد قرائت‌ها به عنوان یك ایدهٔ ضدبازنمایی در سطح نظر و فلسفه یك مجموعهٔ نظری پارادوكسیكال است، بازتاب این پارادوكس در حوزهٔ نظر خود را به صورت تعدد قرائت‌ها از دموكراسی نمودار كرد.
این دشواری‌ها، فقط گریبانگیر روشنفكران و فیلسوفان ایرانی نبود، بلكه همچون چالش نظری سهمگینی رویاروی دموكراسی‌ها و اندیشه‌های دموكراتیك غربی نیز شده است. من مایلم در این مقاله با اتكاء به یك بررسی آنارشیستی كه توسط پیتر كلی ، در مورد قوانین جاری در كانادا صورت گرفته است، توجه شما را به ابعاد این چالش در یكی از كشورهای پیشتاز دموكراسی غربی جلب كنم، و نشان دهم كه به چه سان موضع رویكردهای هوادار دموكراسی نولیبرال در كانادا در معرض تزلزل قرار دارد. كلی در این بررسی، مجموعهٔ متنوعی از ارجاعات را ارائه می‌دهد كه می‌تواند ما را در رسیدن به هدف جداگانهٔ خود (نه اثبات نوعی آنارشیسم كه مد نظر كلی است) یاری دهد.
قبل از ورود به بحث متذكر می‌شوم كه پیتر كلی مدرس برنامهٔ مطالعات علوم رفتاری در دانشكدهٔ علوم اجتماعی و رفتاری دانشگاه كویینزلند است . كلی دارای سابقهٔ تدریس در آموزش و پرورش و كار با جوانان در دبیرستان‌هاست. علایق پژوهشی وی معطوف به موضوع ماهیت هویت جوانان در فضایی است كه بیش از پیش جهانی می‌شود؛ او همچنین به شیوه‌هایی علاقمند است كه از طریق آنها ابعاد مختلف هویت‌های جوانان در چنین فضایی هدایت می‌شود. به علاوه اقدامات روشنفكری (همچون فعالیت متخصصان) را كه در فرآیندهای مؤثر بر هویت‌یابی، نظارت، و دستكاری كه حاكمیت و هدایت هویت‌های جوانان را میسر می‌سازند، مورد بررسی قرار داده است.
۱ـ طرح مسأله
مطالعهٔ لزلی رومن (Roman, ۱۹۹۶)، دربارهٔ سند سیاسی دولت كانادا كه جوانان خطرناك اخراجی از دبیرستان‌ها را در زمرهٔ موضوعات و اهداف مد نظر خود قرار می‌دهد، مدخل مفیدی را به دست می‌دهد؛ مدخل مفیدی برای پژوهش راجع به متون سیاسی كه از خلال گفتمان مربوط به امور پرمخاطره، جوانان را به عنوان مسأله مطرح می‌كنند . هدف رومن آن است كه ابزارهای معین ویرانگری را برای چالش بر سر ساختار معنایی این سند سیاسی تدارك ببیند. او همچنین در پی آن است تا تصویری كه این سند از جوانان به دست می‌دهد، روایتی كه از افراد خطرناك مطرح می‌كند و تصویری از بحران پیش روی دولت ملت كانادا (حاصل از جوانانی كه نتوانسته‌اند دورهٔ دبیرستان را تمام كنند) را مورد انتقاد قرار دهد. برای چالش بر سر ساختار معنایی این گفتمان مربوط به افراد خطرناك، "نباید تأكید كنیم كه همهٔ اینها دروغ است یا اینكه اینها جملگی توطئهٔ برخاسته از سلطهٔ منافع گروه مسلط است". چالش بر سر ساختار معنایی این گفتمان به معنای آن است كه توضیح دهیم كه چگونه این گفتمان به عنوان یك متن متقاعد كننده عمل می‌كند (Roman, ۱۹۹۶: ۱۴). استراتژی رومن در این پروژه آن است كه میدان گفتمانی را طوری تدوین كند كه در آن جوانان خطرناك بر حسب یك "تنبیه اخلاقی" تعیین و مفصل‌بندی شوند. رومن از یك سنت مطالعات فرهنگی اقتباس می‌كند كه در آن مفهوم "تنبیه اخلاقی" به یك پدیدهٔ دوره‌ای "بحران‌های تصنعی" اشعار دارد؛ این بحران‌ها می‌كوشند تا‌گرایش‌ها به نظم و انسجام اجتماعی در مقابل اقدامات، رفتارها، و علایق گروه‌های خاص كه مسأله‌ساز هستند را هماهنگ كنند (Ibid.: ۳) . ایجاد چنین مفهومی از تنبیه اخلاقی مبتنی بر تحلیلی است كه نوعی هماهنگی گفتمانی میان رفتارهای انحرافی، خطرناك، تهدیدكننده و پر ریسك و منافع جمعیت‌های ویژه (مانند جوانان پسران طبقهٔ كارگر و جوانان سیاه‌پوست و آسیایی) از یك سو، و منافع دولتمردان و افكار عمومی در قانون و نظم، روابط جنسیتی و جنسی، و دولت ملت از سوی دیگر، شناسایی می‌كند. از دیدگاه رومن، این تلقی از تنبیه اخلاقی به عنوان فرایندهایی كه در طول تاریخ خود ماهیت اتفاقی، ناپایدار، و متناقض داشته‌اند، تلقی مفیدی است، چرا كه این تلقی "مفصل‌بندی طیفی از منافع متعارض در درون و بر ضد زمینه‌های متعارضی مانند خانواده، سیاست‌های ملی، دولت رفاه، و صورت‌بندی‌های فرهنگی زندهٔ گروه‌های خاص را آشكار می‌كند" (Ibid.: ۳).
رومن در تحلیل خود تلاش می‌كند تا شرایط تاریخی و وجودی كه این امكان را برای دولت كانادا فراهم كرد تا مبدع سند سیاسی جوانان خطرناك به عنوان یك ساختار معنایی باشد، و ترتیبات گفتمانی كه این ساختار معنایی را می‌سازد را درك كند. از دیدگاه رومن، ایجاد این انواع از تنبیه اخلاقی در ارتباط با مسائل جوانان، "به قدمت ابداع خود جوانی است". رومن با مفروض داشتن این‌گرایش تاریخی، اساساً به بررسی شیوه‌هایی پرداخت كه از طریق آنها عدم قطعیت‌ها و مخاطرات در زمینهٔ اقتصادی ملی و در حال جهانی شدن (جایی كه بیكاری، رقابت بین‌المللی، و منافع اقتصاد ملی بر شكل‌گیری خط‌مشی‌ها تأثیر می‌گذارد) با مفاهیم "ملت مراقب" (شامل والدین "مراقب"، اجتماع "مراقب"، كار و كسب "مراقب" و دولت "مراقب") پیوند می‌خورند. ملت در اینجا می‌خواهد تا رفاه مستمر آیندهٔ خود را تضمین كند و برای "همهٔ كانادایی‌ها" اطمینان اقتصادی را تأمین نماید. این خصوصاً به آن معناست كه رفاه و بهزیستی نسل آتی، یعنی افرادی كه هم‌اكنون در دبیرستان‌ها هستند، در این شرایط فعلی در خطر باشد. بنا بر این، ساخت یك تنبیه اخلاقی در ارتباط با جوانان خطرناك را می‌توان "استعاره‌ای از یك ملت در معرض خطر در یك اقتصاد جهانی دانست" (Roman, ۱۹۹۶: ۱۴). ملت با پیشگویی كلیسایی در مورد مخاطرات و عذاب‌های آینده كه ملت را تهدید می‌كند، دست به تنبیه و منضبط ساختن جوانان خطرناك می‌زند.
در این حیطهٔ گفتمانی، جوانانی كه بیشترین خطر را دارند، آنهایی هستند كه از دبیرستان "اخراج شده‌اند". خطر آنها توسط كارفرماهای احتمالی با عناوین "عملاً بی‌سواد"، "بسیار بی‌تربیت"، و "غالباً غیرقابل استخدام" مسلم فرض می‌شود. از این گذشته، "صنعت كانادایی" این "اخراجی‌ها" را "گیر افتاده در چرخهٔ كار ناپایدار و پایگاه وابسته" می‌بیند كه "موقعیت بی‌حرمت ایشان را ماندگار می‌كند". "صنعت كانادایی" اخراجی‌ها را به چشم كسی می‌بیند "كه به دلیل بی‌سوادی، جهل به حساب و كتاب، و فقر به استقبال مسائل روز افزون می‌رود" (به نقل از: Roman, ۱۹۹۶: ۱۶). پس، مشخص است كه "اخراجی‌های" كانادایی از سوی یك تنبیه اخلاقی از جنس گفتمان قدرت فوكویی هدف قرار گرفته‌اند. این تنبیه اخلاقی گفتمانی، حكومت ملی را در "نقش رهبر"، مسؤول مشخص كردن جوانان خطرناك (كه مآلاً ملت را در معرض خطرناك قرار می‌دهند) می‌كند (Roman, ۱۹۹۶: ۱۵-۱۷).
این گفتمان توسط مجموعه‌ای از روایت‌های اومانیستی و اقتصادی كه به طور فزاینده‌ای در متون مربوط به افراد خطرناك مشاهده می‌شوند ساخته می‌شود (Withers and Batten, ۱۹۹۵; Batten and Russell, ۱۹۹۵). تمركز رومن بر فرایندهای تولید ساختار معنایی دربارهٔ جوانان خطرناك، و نقش‌هایی كه متخصصان مختلف و مراكز تخصصی گوناگون در تولید این حقیقت‌ها دربارهٔ جوانان به عنوان "سوژه‌های شرمندگی، انحراف و آسیب‌شناسی" ایفا می‌كنند (Roman, ۱۹۹۶: ۲۲) نكتهٔ قابل توجه دیدگاه اوست؛
سخن گفتن از اینكه جوانان ملت را به مخاطره می‌افكنند، باعث می‌شوند تا ملت ثغور رقابتی‌اش در اقتصاد جهانی را از دست بدهد، یا توقعات اخلاقی ملت را بی‌پاسخ می‌گذارند، نه تنها مظهر دولت كورپوراتیست جدید و پوپولیسم اقتدارطلب جناح راست است، بلكه همچنین تبلور خطای جناح چپ در ارائهٔ آنچه هال و ژاك به آن "ریطوریقای مدرن‌سازی عامه‌پسند" می‌گویند است. "ریطوریقای مدرن‌سازی عامه‌پسند"ی كه سرخوردگی عمومی از برخی جنبه‌های دولت رفاه سوسیال دموكراتیك را دستاویزی برای سامان‌دهی فاز جدیدی از توسعهٔ سوسیالیستی (و من اضافه می‌كنم؛ توسعهٔ فمینیستی) و استراتژی‌های اقتصادی و سیاسی متفاوت قرار دهد (Ibid.).
طرد و محكومیت گفتمان‌هایی كه در متن آنها جوانان خطرناك به حیات و بقای خود ادامه می‌دهند با عناوین مشحون از قضاوت‌های اخلاقی چون "عوامانه و بی‌بند و بار" (Fine, ۱۹۹۵)، از دههٔ ۱۹۸۰ تا كنون بازنمود مسأله‌آفرینی‌های نولیبرال حكومت رفاه اجتماعی بوده است. این مسأله‌آفرینی‌ها، در صدد آن هستند تا جوانان، خانواده‌ها، و اجتماعات را در قبال مدیریت محتاطانه و مصلحت‌اندیشانهٔ طیف گسترده‌ای از مخاطرات نهادینه شده مسؤول‌تر جلوه دهند. آنها می‌خواهند كار پیامبران را انجام دهند و در مورد آینده هشدارهای اخلاقی ساز كنند حال آنكه پیشاپیش خود صلاحیت پیامبر بودن را از خود و دیگران سلب كرده‌اند. در اینجا مدیریت مخاطرات بیشتر به عنوان یك مسؤولیت فردی ظهور می‌یابد تا یك مسؤولیت اجتماعی.
در دموكراسی‌های لیبرال آغاز هزارهٔ جدید، "بحران جوانان خطرناك"، نقطهٔ كلیدی و تعیین كننده‌ای در مباحث جوانان در حلقه‌های روشنفكران، واعظان اجتماعی ، پژوهشگران بازار، سیاستمداران، دولتمردان، گروه‌های مذهبی، حافظان اخلاق (مستقل) ، و خبرگان در قلمروهای گوناگون تخصصی بود. در واقع، بر مبنای یك برآورد، در ایالات متحده بیش از ۲۵۰۰ مقاله دربارهٔ جوانان خطرناك، در خلال سال‌های ۱۹۸۹ تا ۱۹۹۵ منتشر شد (Swadener and Lubeck, ۱۹۹۵). مطالعات مهمی كه بر روی متون مربوط به افراد خطرناك انجام شده است، دو‌گرایش اصلی و اغلب "رقیب" را در گفتمان افراد خطرناك از هم متمایز كرده‌اند (Withers and Batten, ۱۹۹۵; Batten and Russell, ۱۹۹۵). این‌گرایش در كاوش و تفحصی كه از این پس در این مقاله می‌آید اهمیت محوری دارند. بررسی‌ها یك "سویهٔ اومانیستی" را شناسایی كرده‌اند كه به مضرات، مخاطرات، مراقبت و پشتیبانی از جوانانی كه خطرناك هستند می‌پردازند. در شق دوم، یك "سویهٔ اقتصادی" بحث هزینه‌ها و فایده‌ها (برای جوانان و خانواده‌ها، اما در درجهٔ اول هزینه‌ها و فایده‌های اجتماع‌ها و ملت را در نظر می‌گیرند) را مطرح می‌كنند؛ هزینه‌ها و فایده‌های شناسایی فاكتورهای خطرزا و جمعیت‌های خطرناك، و هزینه و فایدهٔ بسیج اقدامات ویژه بر مبنای شناسایی‌های مذكور (Withers and Batten, ۱۹۹۵: ۵-۶).۲ـ بحث و كاوش نظری
همواره اقدامات حكومت رفاهی لیبرال در دموكراسی‌های آنگلوساكسون مسأله‌ساز بوده است. بحث‌ها راجع به ماهیت، اهداف و تبعات حكومت رفاه اجتماعی مدرن، بخش ثابت گفتگوهای اجتماعی، دانشگاهی و حزبی كانادا دربارهٔ راه‌حل‌های رفاه اجتماعی‌مآبانه برای مسائل انبوه برخاسته از حكومت لیبرال است. در واقع، با تردید فراگیر در امكان بازنمایی اصول اخلاقی استعلایی كه بتوانند معیاری برای سنجش اقدامات مداخله‌جویانهٔ دولت رفاه باشند، مشروعیت این حاكمیت‌ها و مداخلهٔ آنها در ساحت اجتماعی فاقد مشروعیت است. با وجود برخی استدلال‌های معارض، هیچ پایانی برای تاریخی كه در آن حاكمیت لیبرال مسأله‌ساز است وجود ندارد. با توجه به این تاریخ بازاندیشانه، می‌توان گفت كه طی سی سال اخیر شاهد مجموعهٔ تحولات گسترده و عظیمی در روش‌های حاكمیت رفاه اجتماعی (در عرصهٔ نظر و عمل) بوده‌ایم. در واقع، ما به حیطهٔ این تحولات نظری خواهیم افكند. در اینجا، قصد آن را نداریم كه تاریخ بلند بالای این اصلاحات در حاكمیت رفاه اجتماعی، یا تبعات آنها را جزء به جزء بررسی كنیم. بلكه، مقصود من آن است تا به مباحثی راجع به شیوهٔ تفكر دربارهٔ این تحولات و همچنین تأثیراتی كه بر جامعه می‌گذارند بپردازم. امیدوارم تا نشان دهم كه تحولات در عملكرد حكومت رفاه اجتماعی گویای هیچ پایانی بر تاریخ نیست، بلكه بررسی من شواهدی را عیان می‌سازد كه بر اساس آن مسأله‌سازی بی‌پایان حكومت، ویژگی برخاسته از "تشكیك دائمی" لیبرالیسم دربارهٔ "وسایل و اهداف" مشروع "حكومت" است (Osborne, ۱۹۹۶). ادبیات "حكومتیت" كه از دیرینه‌شناسی قدرت و حكومت توسط فوكو نشأت گرفت، مجموعه‌ای از ابزارها[ی تحلیلی] را به دست می‌دهد كه در این زمینه مفیدند. این قسم از تحلیل بر اهمیت اتحادها و همكاری‌های میان افراد، گروه‌ها، عاملیت‌ها و نهادهایی كه نقش محوری در اعمال حاكمیت لیبرال دارند تأكید می‌گذارد.
۳ـ مسألهٔ حكومت: فراسوی دولت
این روزها، اغلب مباحث دربارهٔ دولت در فضای مجادلات مربوط به فرایندهای جهانی شدن و تأثیرات واقعی، متصور، و ممكن این فرایندها بر آرمان‌های حاكمیت ملی صورت می‌گیرد (Lash and Urry, ۱۹۹۴; Hirst and Thompson, ۱۹۹۵). در چنین فضایی است كه ادعا می‌شود كه فرایندهای جهانی شدن اجتماع‌ها و ملت‌ها، و همچنین جوانان را به عنوان آینده‌سازان، به ورطهٔ خطر می‌افكند. می‌توان گفت كه این گفتمان‌ها به این سو‌گرایش دارند تا چهارچوبی را مسلم فرض كنند كه بر اساس آن روابط میان دولت با "غیر دولت"، و حقوق، نقش‌ها و مسؤولیت‌های این فضاهای ظاهراً مستقل و جداگانه را از پیش فرض می‌گیرد. این گفتمان‌ها دربارهٔ دولت، جامعهٔ مدنی و اقتصاد در بسیاری از محافل آنگلوساكسون (استرالیا، امریكای شمالی و بریتانیا) و اروپایی، تمركز خود را بر تنظیم مجدد ماهیت ترتیبات دولتی، اقتصاد و حكومت جامعهٔ مدنی معطوف می‌دارند.
مایكل پیوسی (Pusey, ۱۹۹۱: ۱۵)، از موضعی كه خود به آن سوسیال دموكراتیك اطلاق می‌كند ، معتقد است كه ویژگی توسعهٔ استعماری و پسااستعماری استرالیا با یك دولت "قوی" و یك سرمایهٔ "پیشتاز" در "جهتی" كه "صنایع داخلی و كارگرانش را در مقابل آنچه اگر حمایت دولتی نبود به فشارهای خارجی خردكننده‌ای بدل می شد، حراست كند". باور بر این است كه دولت "نسبتاً مستقل" و بالنسبه از "منافع" منفك است. این دولت ظرفیت نسبتاً و "تاریخاً متغیر"ی برای تحقق "توسعهٔ اقتصادی و رفتار خصوصی در درون نظم اشتراكات "تعمیم پذیر" و منافع عمومی" دارد (Ibid.: ۱۳). پیوسی شیوه‌هایی را بررسی می‌كند كه از طریق آنها بوروكراسی دولت فدرال با یك "فرهنگ جدید" حاكمیت سیاسی (كه به آن عقل‌گرایی اقتصادی گفته شد) متحول گردید. این تحولات در جریان جایگزینی حاكمیت سوسیال دموكراتیك (حزب كارگر) به جای محافظه‌كاران (حزب لیبرال) از میان دههٔ ۱۹۷۰ رخ داد. این فرهنگ جدید (با حسرت و نوستالژی) با "چیزی كه در درجهٔ اول یك بوروكراسی فدرال استرالیایی دوست داشتنی و هوشمند بود" قیاس می شد؛ یك سیستم حاكمیت عمومی كه اشغال كنندهٔ "فضایی بود كه قبل از آن به "حوزهٔ عمومی" مشحون از گفتگوهای سازنده تعلق داشت و بوروكراسی خود از متن آن برآمده بود" (Ibid.: ۱۱). از دیدگاه پیوسی، ویژگی این دگرگونی و تحول در فرهنگ حاكمیت عمومی، فرایندی از "اصلاحات" در بخش عمومی بود كه در متن‌گرایش به "دموكراسی‌های غیرقابل هدایت" و "دولت‌های پر و پیمان" (یك دولت رفاه كه تحت عنوان "ابتكارات فردی هر چه بیشتر و دخالت‌های دولتی هر چه كمتر" و مفاهیمی مانند "انعطاف ، پاسخگویی ، و كارآمدی ") شكل گرفت. این زبان "سیاست‌زدوده" در مدل‌سازی‌های كارآمدی سیستم‌ها (كه پیوسی به آنها "پیروزی روشنفكرانهٔ مدل‌های صوری بر امور عملی" اطلاق می كرد)، "فاصله‌ای فزاینده" میان دو قطب دولت و جامعهٔ مدنی پدید می‌آورد. این فاصله‌ای است كه "نظام حكمرانی سیاسی را هم در قبال فرهنگ روشنفكرانه و هم در قبال فرهنگ "متداول" محفوظ می‌دارد؛ همچنین این نظام را از مشاركت، از فهم نیازها، و از بسیاری از مزایا و حقوق معمول و ظاهراً حقهٔ شهروندی در یك سوسیال دموكراسی لیبرال محروم نماید" (Ibid.: ۳-۱۲).
میلتون و رُز فریدمن (Friedman and Friedman, ۱۹۸۰)، از یك موضع هوادار بازار آزاد و ضدمداخلهٔ [دولت]، نظام سیاسی را به طور سیستماتیك، محدود و مشروط به نظام اقتصادی می‌كنند. هر دو نظام به عنوان "بازار"هایی مفهوم‌سازی می‌شوند كه در درون آنها برون‌دادهای گوناگون "بر حسب كنش متقابل میان اشخاصی كه منافع شخصی خودشان (در یك تفسیر وسیع) را تعقیب می‌كنند تعین می‌یابد، نه بر مبنای اهداف اجتماعی كه مشاركت كنندگان در جامعه تحقق آنها را مفید تلقی كنند" (Ibid.: x). محور این دیدگاه برداشتی از شخص (person) به عنوان فردی مستقل، عقلانی، انتخاب‌گر، و تحت هدایت منافع (شخصی) است. از دیدگاه میلتون و رُز فریدمن این "منافع شخصی" را نباید به "خودخواهی نزدیك‌بین" بشر اقتصادی "حسابگر" تعبیر كرد (Gordon, S., ۱۹۹۱). بلكه، منافع شخصی "در یك تفسیر وسیع"، "هر آن چیزی است كه مشاركت كنندگان به آن تمایل دارند، هر آنچه كه آن را ارزشمند می‌دانند و هر آنچه كه در پی‌اش هستند" (Friedman and Friedman, ۱۹۸۰: ۲۷).
محور استدلالات میلتون و رُز فریدمن این بحث است كه "ابتكارات شخصی در یك بازار آزاد كه به روی همه باز باشد" و از "دخالت" دست و پاگیر حكومت رها شود، و از این بیش، متكی بر "حمایت" حكومت نباشد، عملی می‌شوند. این استدلال میلتون و رُز فریدمن بر آن است كه این دیدگاه لیبرال راجع به دولت كه اصولاً از قرن نوزدهم برخاسته است و دولت را غیرمداخله‌گر و ضامن حقوق آزادی فردی و منافع شخصی می‌خواهد، در طول قرن بیستم، در اثر "سوسیالیسم گام به گام" در انگلستان و لیبرالیسم نیو دیل در ایالات متحده متحمل تغییر شد. میلتون و رُز فریدمن معتقدند كه استقبال عامهٔ مردم از انتظام و مداخلهٔ دولتی در متن و فضای نگرشی پدید آمده است كه در آن یك "جهان ناقص"، كه در آن "همچنان مفاسد بسیاری وجود دارد" تصویر می‌شود كه یك حكومت "خوب" و "قدرتمند" در راه "راست" می‌تواند جای "والدینی را كه موظفند تا برخی را برای كمك به برخی دیگر وادارند" می‌گیرد (Ibid.: ۳-۵).
از دیدگاه میلتون و رُز فریدمن، رشد عظیم دولت رفاه "پدرسالار" ("دولت مادرانهٔ تاچریستی" ) اصلی‌ترین تهدید علیه آزادی فردی، استقلال، و پیشرفت در لیبرال دموكراسی‌هاست. میلتون و رُز فریدمن بروز "ضایعهٔ عمومی" بوروكراسی‌های بزرگ را به حد كافی "غم‌انگیز" می‌دانند؛ اما، "شر اكبر" برنامه‌ها رفاهی پدرسالارانه را تأثیرشان بر "كالبد جامعه" می‌شمرند. چنین برنامه‌هایی "خانواده را تضعیف می‌كنند؛ انگیزهٔ كار كردن، پس‌انداز و نوآوری را می‌كاهند؛ انباشت سرمایه را تقلیل می‌دهند، و آزادی ما را محدود می‌نمایند" (Ibid.: ۱۲۷).
در فضای این مباحث، چگونه تأمل راجع به دولت (Watts, ۱۹۹۳-۱۹۹۴) و تحولات در عملكرد دولت‌ها كه در بازمفهوم‌سازی گستردهٔ اشكال حكومت "رفاه اجتماعی" مشهود است (Rose, ۱۹۹۹a and b)، مفید خواهد بود؟ چنانكه نیكولاس رُز و پیتر میلر (Rose and Miller, ۱۹۹۲) دریافته‌اند، فروپاشی "دولت‌های حزبی" اروپای شرقی و تحولات معاصر در "دولت‌های رفاهی پس از جنگ" غربی، مباحث اخیر دربارهٔ دولت و اعمال برحق قدرت سیاسی را از "تصوری منحوس و غول‌آسا از دولت" "مشحون و آكنده" كرده است. گویی تنها در "فراسوی دولت" است كه زندگی ارزشمند افراد انسانی امكان رستن دارد (Ibid.: ۱۷۳). فی‌الواقع، این رویدادها باعث شده است كه پرسش دولت نزد دست چپی‌ها به موضوعی "بسیار مسأله‌ساز" تبدیل شود (Hall, ۱۹۸۸). استوارت هال، قبل از فروپاشی دولت‌های كمونیست اروپای شرقی (Hall, ۱۹۸۸: ۲۲۱)، بر آن شده بود كه تجربهٔ "سوسیالیسم عملاً موجود"، از "چشم‌انداز آرمانی" به دور است؛ دولت در هیأت امری "غول‌آسا، متورم، دیوان‌سالارانه، و نیروی جابره، كل جامعهٔ مدنی را قورت می‌دهد و خود را به نام مردم بر گردهٔ مردم تحمیل می‌كند (گاهی نه به نام مردم، كه با تانك خود را تحمیل می‌كند)". توسعهٔ دولت در لیبرال دموكراسی‌ها، در مقابل این تجربه از دولت در شرایط "سوسیالیسم عملاً موجود" قرار دارد. ویژگی این توسعه، بویژه در دورهٔ پس از جنگ، آن است كه "انبساط غول‌آسای دولت با سرمایه‌داری مدرن درآمیخته است"، كه طی آن نقش "مداخله‌گر روز افزون یا نقش انتظامی در حوزه‌های روزافزونی از حیات اجتماعی" را ایفا می‌كند (Ibid.).
این سناریوی همگرایی میان جناح "چپ" وقت و نقادی بازار آزاد مآبانه از دولت رفاه معضلات مهمی را برای "چپ" پدید می‌آورد. از یك سوی، هال معتقد است آنها كه از اردوگاه "چپ" دولت رفاه را به نقد می‌كشند، علی‌الظاهر با "تاچری‌ها، راست جدید و تقدیس كنندگان بازار آزاد مشابهت گفتاری بیشتری راجع به دولت دارند (البته بین خودمان باشد!)" (Hall, ۱۹۸۸: ۲۲۱-۲۲۲). از سوی دیگر، بخش‌های "دولت‌گرای" اردوگاه "چپ"، در هیأت قهرمان‌های سنتی و مدافعان دولت رفاه به عنوان جایگزین منطق بازار، به لحاظ سیاسی و روشنفكرانه مسؤولیت رشد حكومت فربه را به دوش دارند. پس، جناح "راست" توانسته است تا به طور كم و بیش موفقی "نارضایتی‌های مردمی گسترده" و اقدامات انتظامی دولت رفاه را به یك "جهاد ضد چپ و "رویارویی با دولت"" ربط دهد (Ibid.). هال (Hall, ۱۹۸۸: ۲۲۲) در این فضای سیاسی و نظری (كه در آن دولت و "امور غیر دولتی" قرین و تمایزشان مبهم شده است، و رابطهٔ آرمانی میان این مفاهیم اخلاقی باعث بحث و مناظره شده است)، پرسش‌هایی را فراروی جناح "چپ" می‌گذارد؛ "صادقانه بگویید، ما در این بحث در كدام سوی مناظره قرار می‌گیریم؟ آیا ما طرفدار "رویارویی با دولت" (از جمله دولت رفاه) هستیم؟ آیا ما هوادار یا مخالف ادارهٔ كل جامعه توسط دولت هستیم؟".
این مباحث جاری سیاسی و نظری دربارهٔ حقوق، نقش‌ها و مسؤولیت‌های دولت لیبرال (به مثابهٔ یك دولت رفاه)، با زبانی ساخت یافته است كه این زبان در پی اعمال قدرت در لیبرال دموكراسی‌ها است؛ این زبان این كار را از طریق پیش‌فرض گرفتن برخی تضادهای معین صورت می‌دهد: "تضاد بین دولت و جامعهٔ مدنی، بین امر عمومی و امر خصوصی، بین امر دولتی و امر بازاری، بین امر اجباری و امر انتخابی، بین بردگی و استقلال" (Rose and Miller, ۱۹۹۲: ۱۷۴).این تضادها در پی آنند تا ماهیت ثغور و مرزهای اعمال قدرت برحق و مشروع را دریابند، و فضاهایی را كه در آنها این اعمال قدرت می‌تواند مشروع و برحق اتفاق بیفتد را مشخص نمایند.
همانطور كه رُز و میلر استدلال كرده‌اند (Rose and Miller, ۱۹۹۲)، اگر ما می‌خواهیم "مسأله‌سازی‌های حكومت" در دوران معاصر را درك كنیم، این پرسش‌ها سؤالات مناسبی نیستند. این نكته خصوصاً در صورتی صادق است كه چنین دشواری‌هایی بكوشند تا موضع جوانان را به عنوان افراد پر خطر، و ملت‌ها را در جایگاهی پر خطر تعیین نمایند. طرح چنین پرسش‌هایی، و پاسخ دادن به آنها به این صورت كه یا این درست است یا آن، باعث می‌شود كه تفكر ما راجع به دولت در متن محدودیت‌های تحمیل شده از جانب تضادهایی چون دولت/جامعهٔ مدنی، مظلومیت/رهایی، عمومی/خصوصی، اجباری/انتخابی، ناكارآمدی/كارآمدی، قدرت/عاملیت، و انتظامی/آزادی، ساختار بیابد. تأمل راجع به دولت (و "امور غیر دولتی") به این شیوه، منجر به پیشنهاد مجموعه اهداف واحد، همگرایی منافع، یا نوعی تلقی انسجام و خودمختاری برای هر عنصر از عناصر دوتایی مذكور می‌شود. در این صورت، طوری وحدت منافع را می‌بینیم كه گویی تحول مردود و مطرودی در روابط دولت و "امور غیر دولتی" پدید آمده است، و تجدید این ساختار را مساوی یك درگیری، یا نزاع بر سر منافع می‌انگاریم: كسب و كار در مقابل منافع ملی، منافع عمومی در مقابل منافع خصوصی، منافع دولت پدرسالار در مقابل منافع زنان، یا منافع طبقهٔ متوسط در مقابل منافع طبقهٔ كارگر.باز هم، استوارت هال بصیرت خوبی راجع به مسائل و محدودیت‌های ناشی از تفكر اینچنینی راجع به دولت در اختیار ما می‌گذارد. هال (Hall, ۱۹۸۸: ۴) معتقد است كه در بریتانیا در خلال دههٔ ۱۹۸۰، پروژهٔ سیاسی تاچریسم و تحولات مرتبط با آن در رابطهٔ میان دولت و "امور غیردولتی"، بعضاً "شیوه‌های آشكار و غیرقابل انكاری" بودند كه محصول كوشش برای "احقاق حق مالكیت و انجام اقدامات سودآور" در جهت ایجاد "شرایط سیاسی لازم برای عملكرد كارآمدتر سرمایه"، و كوشش برای تشویق و ترویج فرهنگی بودند كه دیدگاه "هیچ میزانی برای زندگی خوب، غیر از "ارزش پولی" وجود ندارد" را تثبیت و چهارمیخ می‌كند. از دیدگاه هال، در این نكته تردید اندكی می‌توان روا داشت كه در یك سطح، این فرآیندهای فرهنگی "منافع" "طبقات صنعتی و تجاری جامعه" را تأمین می‌كند؛ همان پیامبران "فرهنگ تجاری" كه به عنوان "حافظان آگاهی اخلاقی و نگاهبانان مخصوص نظام آموزش و پرورش" دوباره ظهور كرده‌اند (Ibid.: ۴). هال همچنین اذعان دارد كه اگر به مفصل‌بندی موفق تاچریسم میان "منافع اجتماعی و اقتصادی متفاوت در متن پروژهٔ سیاسی تاچریستی" تمركز كنیم، دیدگاهی كه راجع به "منافع" از خلال این تحولات به دست می‌آید با دشواری و چالش روبرو می‌شود. در چنین وضعی، مشكل بتوان به نحو دقیقی نشان داد كه "تاچریسم كدام منافع طبقاتی را نمایندگی می‌كند"، چرا كه از نظر هال، این "دقیقاً منافع طبقاتی هستند كه در جریان "طرح مجدد"، متحمل بازتعریف سیاسی و ایدئولوژیك می‌شوند". از این گذشته، این ایدهٔ "تركیب‌بندی مجدد" [منافع] را می‌توان در قیاس با زیرسؤال بردن خود مفهوم "منافع" طبقاتی (دیدگاهی كه غالباً "آگاهی" طبقاتی رابه روابط میان آگاهی اقتصادی، سیاسی و ایدئولوژیك می‌داند) در نظر گرفت (Ibid.: ۴-۵۵).
در مواجهه با چنین دشواری‌هایی، تفكر دربارهٔ دولت (به عنوان مجموعه‌ای از دستگاه‌ها برای ادارهٔ بخش عمومی) هر روز دشوارتر می‌شود؛ آیا دولت انسجامی حول منافع و اهداف عمومی است، یا صاحب "قدرت مسلط"، یا دارای یك "خرد اخلاقی و روشنفكرانهٔ وحدت‌بخش" (Hunter, ۱۹۹۳: ۱۳۱). آنچنان كه هانتر مطرح می‌كند، "ابزارهای حكومتی" (یعنی "سیستم‌های مدیریتی"، پلیس، ارتش، مدارس دولتی، و بخش مسكن عمومی) ریشه‌های جداگانه‌ای دوانده‌اند و "صورت‌های تخصصی و عوارض اخلاقی" ویژهٔ خود را پدید آورده‌اند (Ibid.). به اعتقاد رُز و میلر (Rose and Miller, ۱۹۹۲)، "قدرت توسط انبوهی از اتحادهای متغیر میان مقامات گوناگون اعمال می‌شود". این اتحادها در متن پروژه‌های گوناگونی كه هدف آنها هدایت "ابعاد مختلف فعالیت اقتصادی، حیات اجتماعی و رفتار فردی" است تحقق می‌یابند (Ibid.: ۱۷۴). این نكته در هیچ جا به اندازهٔ طیفی از آژانس‌های دولتی، NGOها، و سازمان‌های خصوصی كه در پی شناخت و كار با جوانان خطرناك دربارهٔ مباحث مختلف معاصر هستند، آشكار نمی‌شود. در چنین فضایی، دولت، كه به موضوع پخش و ناپیدایی برای نقد تبدیل شده است، تنها یكی از بخش‌های بسیاری است كه كارشان پرداختن به مسائل جوانان خطرناك است.
دیرینه‌شناسی‌های فوكو از حكومت و خویشتن Self (Foucault, ۱۹۹۱)، در این بافت نظری و سیاسی، بالقوه جنبه‌های مفیدی از یك اقدام روشنفكرانه برای طرح این مسائل را به دست می‌دهد. میتچل دین معتقد است كه این دیرینه‌شناسی‌ها "منجر به جابجایی" در "صورت‌های متعارف تحلیل اخلاقی و سیاسی" شده است. دین معتقد است (Dean, ۱۹۹۴: ۱۷۷) كه فوكو "تحلیلی از اقدامات حكومتی را با تئوری دولت مقایسه و تطبیق می‌كند". به این ترتیب، در تلقی فوكو از حكومتیت ما نظریهٔ دولت پیدا نمی‌كنیم، بلكه تحلیلی از "عملكرد قدرت حكومتی، تكنیك‌ها و عملكردهایی كه حكومت از طریق آنها عمل می‌كند، و عقلانیت‌ها و استراتژی‌هایی كه در آنها به كار می‌بندد" را به دست می‌آوریم (Ibid.: ۱۷۹). بخش بعدی به كاربست چهارچوب حكومتیت فوكویی بر شیوه‌های ظهور گفتمان‌ها اختصاص دارد و نشان می‌دهد كه دولت، از طریق آژانس‌های فراوان فعلی و همچنین از طریق آژانس‌هایی كه ابداع خواهد كرد، نقش قابل ملاحظه‌ای در اجتماعی كردن خطرات فردی و جمعی مرتبط با مدرنیت صنعتی ایفا می‌كند. هدف، ارائهٔ نوعی تلقی از دولت رفاهی در معنای حكومتی‌اش است به نحوی كه طرح مسأله‌های (نو) لیبرال معاصر دربارهٔ حكومتیت رفاهی لیبرال امكان طرح و نقد بیابد. این بررسی و نقد در بافت این برداشت صورت می‌گیرد كه دریابیم كه چگونه گفتمان‌های مربوط به جوانان خطرناك می‌كوشند تا مدیریت طیفی از مخاطرات معاصر را به صورت فردی درآورند.
۴ـ حكومت رفاهی لیبرال: مخاطرات و بیمهٔ اجتماعی
فهم نولیبرالیسم به عنوان مجموعه‌ای از راه‌حل‌ها برای مسائل حكومتی، مستلزم آن است كه ظهور و عملكرد لیبرالیسم را نیز به عنوان مجموعه‌ای از راه‌حل‌ها برای مسائل حكومتی فهم كنیم. فوكو (Foucault, ۱۹۹۱: ۹۶) معتقد است كه لیبرالیسم را نباید یك فلسفه یا یك نظریهٔ منسجم راجع به حكومت دانست، بلكه باید آن را به مثابهٔ مجموعه‌ای از راه‌حل‌ها برای مسائل مختلف حكومت (كه تا اندازه‌ای در ربط با "مركانتیلیسم" و "علم پلیس" ظهور كرد) دانست. اسكات گوردون (Gordon, ۱۹۹۱: ۱۲۵) معتقد است كه مركانتیلیسم قرون هفدهم و هیجدهم بر مبنای این دیدگاه ساخته شده بود كه انتظام هر بعد از فعالیت اقتصادی یك "امر دولتی" است. علاوه بر این، مركانتیلیسم، تأكید دارد كه "هارمونی و هماهنگی در رشد اقتصادی از بازی طبیعی منافع فردی برنمی‌خیزد، بلكه باید توسط یك زمامدار خردمند ایجاد شود" (Ibid.: ۲۲۴). در این تلقی، كتاب "پژوهشی در ماهیت و علل و ثروت ملل" آدام اسمیت (Smith, ۱۷۷۶) را می‌توان به صورت رساله‌ای علیه "مركانتیلیسم" خواند كه گستردگی و فراگیری انتظام اقتصادی توسط دولت مقتدر، و همچنین بوروكراسی "فاسد و ناكارآمد"ی كه این انتظام را هدایت می‌كند را هدف حملات خود قرار می‌دهد (Ibid.: ۱۴۵-۱۴۶).
آزبورن (Osborne, ۱۹۹۶) معتقد است كه فهم علم پلیس ابزار مفیدی را برای تأمل دربارهٔ ظهور لیبرالیسم به دست می‌دهد؛ اما نه لیبرالیسم به عنوان یك دكترین یا ایدئولوژی، بلكه به عنوان "نقد خرد دولتی": یك "نوع بدگمانی به وسایل و اهداف حكومت". به این ترتیب، می‌توان لیبرالیسم را نوعی خرد حكومتی تلقی كرد كه توسط بسیج تكنیك‌های ویژهٔ حكومتی عینیت می‌یابد و منجر به "شیوه‌هایی از حكومت" می‌شود كه "از شیوه‌های حكومتی كل‌گرای سلطه‌گر" متمایز باشد (Osborne, ۱۹۹۶: ۱۰۱). رُز (Rose, ۱۹۹۶a: ۴۳) معتقد است كه لیبرالیسم "منكر" جنون خودبزرگ‌بین و خیال‌پردازانهٔ یك جامعهٔ كاملاً تحت سیطرهٔ حاكمیت است. در عوض، دولت باید در جریان ظهور این فن حكمرانی تازه، با واقعیات مشخصی رویاروی شود. این واقعیت‌های قرن هفدهمی و هجدهمی را می‌توان در متن پروژهٔ فكری و فلسفی روشنگری اسكاتلندی (صورت‌های نهادی در حال ظهور مدرنیت Giddens, ۱۹۹۰ و لحظات و جنبش‌های انقلابی در اروپا و امریكا) بررسی كرد. حكومت لیبرال در این شرایط و فضای گفتمانی متحول شده، با "سوژه‌هایی كه به حقوق و منافع مجهز شده بودند" روبرو گردیدند كه حالا گمان می شد كه خارج از حیطهٔ مشروع "امر سیاسی" هستند. علاوه بر این، این حیطه‌های مختلف (اجتماعی، خصوصی، بازار، و جامعهٔ مدنی) نمی‌تواند "توسط اعمال یك ارادهٔ مقتدر" حكومت شوند، زیرا دولت فاقد "دانش و ظرفیت‌های لازم" برای دستیابی به این اهداف گوناگون بود. در عوض، در درون عقلانیت‌های حكومتی لیبرال، "هدایت رفتار" (Foucault, ۱۹۹۱) طوری بازسازی شد تا اطمینان حاصل شود كه این حیطه‌ها "طوری عمل می‌كنند كه برای كل ملت سودمند باشند" (Rose, ۱۹۹۶a: ۴۴).
رُز (Rose, ۱۹۹۶a: ۴۸) معتقد است كه فرجام قرن نوزدهم و نیمهٔ آغازین قرن بیستم شاهد تحولات بسیاری در طرح مسأله‌های حكومت لیبرال بود. این دگرگونی‌ها به ظهور مفهوم رفاه اجتماعی انجامید. مفهوم رفاه اجتماعی نوعی عقلانیت حكومتی بود كه "به نام امنیت جمعی" در پی ""اجتماعی كردن" هم شهروندی فردی و هم حیات اقتصادی" بود. این تحولات در صورت‌مسأله‌های حكومت لیبرال، در قبال و به قرینهٔ فرایندهایی كه در خرد حاكمیت اولیهٔ لیبرال دشواری‌آفرین برآورد شدند به وقوع پیوستند. "پروژه‌های نوع‌دوستانه و انضباطی" لیبرالیسم قرن نوزدهم، كه هدف خود را ابقاء "نظم اخلاقی در طبقات كارگر شهری" قرار داده بودند، "در مواجهه با نیروهای جدایی‌گزینی اجتماعی و فردی شدن در اجتماع مدرن" "شكست خوردند" (Ibid.: ۴۷-۴۸). به این معنا، دولت رفاه در قالبی نزاع‌آمیز، به عنوان نتیجهٔ این تحولات در فنون حكمرانی لیبرال ظهور كرد. پس، در می‌یابیم كه دولت رفاهی لیبرال نتیجهٔ تلاش‌های مختلف برای "كدگذاری مجدد" ابعاد "رابطهٔ میان حیطهٔ سیاسی و مدیریت امور اقتصادی و اجتماعی" بوده است (Ibid.: ۴۸).
بیمهٔ اجتماعی به عنوان یكی از ابعاد كلیدی این عملكرد تحول‌یافتهٔ حكومت، وجه شاخص ماهیت ابعاد جدیدی است كه ویژگی عقلانیت‌های سیاسی، اخلاقی، و اقتصادی تجدیدنظر شده را تشكیل می‌دهد. رُز (Rose, ۱۹۹۶a) معتقد است كه بیمهٔ اجتماعی یك تكنولوژی "جذب كننده"ی حكومت است، تا حدی كه تلقی‌های تعارض‌آمیز از "انسجام اجتماعی" را در معنای خود جای داده است (Ibid.: ۴۸). این تكنولوژی‌های "جذب كننده"ی حكومت (سیستم مدرسه‌ای، اقدامات رفاه كودكان، مستمری بیكاری، حقوق بازنشستگی برای بیوگان، و مستمری حمایت از والدین) می‌كوشند تا "خطرات" و "ریسك‌ها"ی ناشی از "سیستم دستمزدهای متغیر و مخاطرات جسمانی حاصل از بدن‌هایی كه بیمار و سلامت می‌شوند" را "در اجتماع هضم كند". این مخاطرات در متن مسأله‌های برآمده از حكومت رفاهی كه واقعاً زیر بار "سرپرستی یك دولت "اجتماعی"" گرفتار شده بود، تجدید سازمان گردید. بیمهٔ اجتماعی، به عنوان یك اقدام از سوی حكومت رفاهی لیبرال، كوششی برای پایه‌گذاری رابطهٔ جدیدی "میان هنجارها و رویه‌های "عمومی" از یك سو و سرنوشت افراد در رفتارهای اقتصادی و سیاسی "خصوصی"شان از سوی دیگر" است (Ibid.). در نتیجهٔ این مسائل برآمده از حكومت، در جریان تدابیر و رویه‌های مختلفی مانند توسعهٔ مسكن عمومی، قوانین بهداشت و ایمنی، و قوانین ناظر بر نگهداری از كودكان، استقلال نسبی محیط‌های اقتصادی و همچنین كانون‌های خانوادگی تقلیل یافته است (Ibid.: ۴۹). از دیدگاه رُز، اقدامات دولت رفاه را می‌توان تشدید كنندهٔ "مسؤولیت‌ها و وظایف جدید" فی‌مابین "دولت و والدین، كودكان یا كارمندان" دانست (Ibid.).
در اینجا دشواری‌آفرینی معاصر در حكومتیت رفاهی لیبرال، نشانه‌ای از پیدایش دولت پسارفاهی است كه شاهد نظم جدیدی در مخاطرات، و نظم تازه‌ای در حقوق، نقش‌ها، و مسؤولیت‌های آژانس‌های دولتی، NGOها، اجتماعات و افراد برای مدیریت این مخاطرات است. این دشواری‌آفرینی‌ها، نتایج خاصی برای جوانان و خانواده‌هایشان دارد كه مسؤول مدیریت طیفی از مخاطرات مربوط به مدارس، استخدام، جنسیت، رژیم‌های غذایی، روابط دوستانه و اموری از این دست شده‌اند.
۵ـ حكومتیت (نو) لیبرال: مخاطره و مصلحت‌گرایی فردی
مطابق بررسی‌های فوكو، آغاز طرح مسائل برآمده از عملكردهای لیبرال رفاهی حكومت در دورهٔ پس از جنگ جهانی دوم، ابتدا در آثار اردولیبرال‌های آلمانی و مكتب اقتصادی شیكاگو قابل ردیابی است . بررسی‌های فوكو مؤید آنند كه طرح مسائل ناشی از عملكرد رفاهی حكومت به موازات نهادینه شدن بسیاری از اقدامات حكومت رفاهی ایجاد شد. به این معنا، حكومتیت رفاهی فضای مناقشه‌ای میان ایده‌های رقیب راجع به سوژه‌ها (ذهنیت‌ها)، اقدامات و تبعات صورت‌های اجتماعی حكومت است. كالین گوردون (Gordon, ۱۹۹۱) معتقد است كه از دیدگاه نولیبرال‌های امریكایی و آلمانی، بازار دیگر برساخته‌ای از "یك واقعیت خود به خودی (ولو واقعیت خود به خودی متناسب با موقعیت تاریخی) و نیمه طبیعی" نیست. یك نتیجهٔ جانبی این دیدگاه لیبرال كلاسیك "محدود كردن دولت به اعمال لسه فر است" (Ibid.: ۴۱). در طرح مسأله‌های (نو) لیبرال از رابطهٔ میان دولت و اقتصاد، بر حكومت "واجب" است تا "سیاستی را بر جامعه اعمال كند كه امكان بقا و كاركرد را برای بازار فراهم آورد" (Ibid.).در این چهارچوب فكری، این تلقی وجود دارد كه طرح مسأله‌های محوری حكومت "آثار ضداجتماعی بازار اقتصادی نیست، بلكه آثار ضدرقابتی جامعه است" (Ibid.: ۴۲). اندیشهٔ مرگ اجتماع كه در این گفتار مارگارت تاچر كه می‌گفت چیزی به نام اجتماع وجود ندارد تبلور یافت، بازتاب كوششی در متن تدابیر (نو) لیبرال برای حكومت از طریق رفتارها و امیال افراد، و نه از طریق اجتماع بود (Rose, ۱۹۹۶a). حكومتی كه در اینجا تصور می‌شود، باید هدف خود را بسط و گسترش "بازی كاسبانه به عنوان سبك مسلط رفتاری، و انتشار صورت كاسبی به كالبد جامعه به عنوان اصل عمومی عمل" شد (Gordon, C., ۱۹۹۱: ۴۲). كالین گوردون (Gordon, ۱۹۹۱: ۴۲) به نقل از الكساندر فون راستو (یكی از اردولیبرال‌ها) استدلال می‌كند كه این طرح مسألهٔ ویژه از حكومت "بر آن است كه كل زندگی فردی از تعقیب طیفی از كاسبی‌های مختلف ساخته شده است". این كاسبی‌ها متنوع‌اند؛ از شمار ممكن روابط فردی با فرد دیگر (به صورت یك "پروژهٔ بازاندیشانه" Giddens, ۱۹۹۰ ) گرفته تا برقراری روابط حرفه‌ای، خانوادگی، كاری و فرهنگی. ما در ابتكارات مربوط به جوانان خطرناك، كوشش‌های متنوعی را برای ترویج اقدامات شخصی مشاهده می‌كنیم كه می‌توانند به جوانان كمك كنند تا مهارت‌ها و ظرفیت‌هایی را كه برای این صورت‌های كاسبكاری گزینش عقلانی‌مآبانه حیاتی است بیفزایند (Kelly, ۲۰۰۰b).
كالین گوردون (Gordon, ۱۹۹۱: ۴۳) معتقد است كه بشر اقتصادی، به عنوان سوژهٔ (نو) لیبرالیسم، "هم یك بازفعال‌سازی و هم یك واژگونی ریشه‌ای" سوژهٔ لیبرالیسم اسكاتلندی در عصر روشنگری است. این "بازفعال‌سازی" بر تصوری از رفتارها و امیال انسانی مبتنی است كه با یك تلقی از "مرد" گزینشگر عقلانی‌مآب منطبق است. از دیدگاه لیبرالیسم اولیه، این عنوان مذكر، شیوهٔ كاملاً مناسبی برای ساختن سوژه‌ها به صورت "عقلانی و خود اقتصادی با انگیزش معطوف به منافع" است؛ این سوژه‌ها درگیر روابط مبادله‌ای "خصوصی، فردی، اتمیستی و خودمدارانه" كه از "محیط طبیعی و تاریخی" ویژه‌ای برآمده است، هستند (Burchell, ۱۹۹۶: ۲۴) . به این معنا، بورچل معتقد است كه خردهای حكومتی لیبرال باید هدف خود را "رفتار طبیعی، خصوصی و برآمده از انگیزش منافع در فردیت‌های آزاد و مبادله‌گر در بازار" قرار دهند، تا جایی كه رفتارها و امیال چنین فردیت‌هایی بنیانی شوند كه "بازار را برای عملكرد بهینه در انطباق با طبیعتش توانا گردانند" (Ibid.: ۲۳).
"واژگونی ریشه‌ای" این مبنای خردهای حكومتی لیبرال صورت‌های متعددی به خود می‌گیرد. كالین گوردون (Gordon, ۱۹۹۱) معتقد است كه سوژهٔ (ذهنیت) حكومتیت‌های لیبرال، در اصل به سوژه‌ای دلالت دارد كه انگیزش‌اش "همیشه دور از دسترس دولت بماند". در عین حال، در حكومتیت‌های (نو) لیبرال "بشر اقتصادی، یك انسان قابل دستكاری است"، سوژه‌ای كه "دائماً" در قبال "تغییرات" محیطی "پاسخ می‌دهد"؛ به قرینهٔ رفتارگرایانهٔ "محرك دریافت می‌كند". در این طرز تلقی راجع به سوژه، "حكومت اقتصادی با رفتارگرایی دست می‌دهد" (Ibid.: ۴۳). این تفاصیل دیدگاهی دربارهٔ سوژه به مثابهٔ یك "تولیدكننده مصرف كنندهٔ فردی" به دست می‌دهد كه به شیوه‌هایی كه اساساً و كاملاً جدیدند "نه فقط كاسبكار است، بلكه با خودش هم كاسبی می‌كند" (Ibid.: ۴۴). به این تعبیر، جمعیت‌های معین جوانان خطرناك باید از طریق برنامه‌های مختلفی (در مدرسه‌ها، در مراكز بهداشتی، در خیابان‌ها) هدف قرار گیرند تا بتوانند ظرفیت‌های لازم برای فعال‌تر شدن و پاسخگوتر شدن‌شان (در یك معنای رفتارشناسانه) در قبال زندگی‌های كاسبكارانهٔ‌شان بیابند. آنها همچنین باید این وظیفهٔ جدید را كه ملت را در خطر قرار ندهند را نیز به جای آورند.
●●سخن پایانی
بورچل (Burchell, ۱۹۹۶) بر آن است كه تنش میان اعمال آزادی و اعمال حاكمیت كه ذاتی لیبرالیسم است، در طرح مسألهٔ نولیبرال از حكومت حل و فصل نمی‌شود. در اینجا ربط میان "حكومت و حكومت‌شوندگان" به طرزی فزاینده وابسته به آن است كه "افراد، نفس وجود داشتن خود را هدف زندگی برشمرند، نه آنكه به شیوه و سبك خاص خودشان به عنوان سوژه‌هایی كه آزادی خویش را اعمال می‌كنند، زندگی كنند" (Ibid.: ۲۹-۳۰). در حالی كه اعمال حاكمیت، بیش از پیش "به فردیت‌ها، در درون حیطهٔ فردی آنها تجاوز می‌كند"، عاقبت این اعمال آزادی و مسؤولیت، نامشخص و نامعین است. از دیدگاه بورچل، این تلقی وجود دارد كه اقداماتی كه برای سامان ایجاد خودمختاری، امكان انتخاب و مسؤولیت رقم می‌خورند، فی‌الواقع به لحاظ نهادی ساخت‌یافته، وابسته و خیالی هستند. این اقدامات "یك رابطهٔ" جدید و "نامشخص، و اغلب انتقادی و نااستوار میان سیاست و اخلاق، بین حكومت بر غیر و اعمال و تحقق خویشتن برقرار می‌كند" (Ibid.: ۳۰). رُز (Rose, ۱۹۹۶a) تنش‌های مشابهی را در ماهیت متغیر رابطهٔ میان متخصصان و سوژه‌ها در عقلانیت‌های نولیبرال شناسایی می‌كند. گر چه اعمال و تحقق خویشتن، به لحاظ نهادی وابسته می‌ماند، اما سوژه‌ها می‌توانند "متخصصان خودشان شوند". تا به این ترتیب، مراقبت از خویشتن خود و همچنین مراقبت از بدن‌ها، ذهن‌ها، شیوه‌های رفتاری، و اعضای خانوادهٔ خود (بدن‌ها و ذهن‌ها و شیوه‌های رفتاری آنها) را [خود به دست خود] صورت دهند (Ibid.: ۵۹).
رُز (Rose, ۱۹۹۶a) بر آن است كه این تغییر در روابط اقتدار، "پیچیدگی‌ها" و "منطق پذیرش و طرد" خود را پدید می‌آورد، و خود مآلاً توسط این پیچیدگی‌ها و منطق ساخت می‌یابد. در عین حال، "قدرت حاصله" از این روابط در حال ظهور "پاسخگوی منطق سادهٔ سلطه نیست" (Ibid.: ۵۹). بلكه در درون این روابط تازهٔ میان اعمال حاكمیت و اعمال و تحقق خویشتن (به عنوان یك كاسب)، می‌توان دید كه چگونه مفهوم جوانی متحول می‌شود؛ مثلاً به جوانان لقب خطرناك می‌دهند. این یعنی سوژهٔ "حاشیه‌ای" و "طرد شده"، "بالقوه و در یك وضعیت ایده‌آل به عاملیت فعالی برای نفی و جعل وجود خودش بدل می‌شود" (Ibid.). رُز در اینجا ارتباط بالقوه مثبتی میان روایت‌های روانشناختی از خود نیروبخشی ، سازهٔ نولیبرال از خویشتن به عنوان یك كاسب، و گفتمان‌های چپ مربوط به رهایی و استقلال از ساختارهای سلطه شناسایی می‌كند. در عین حال، "بدبینی" و "نفرت" خود را در مورد فرایندهایی كه نام بیكاران، افراد جویای كار، یا بی‌خانمان‌ها را به "خیابان‌خواب سد معبر" تغییر می‌دهد نشان می‌دهد. به علاوه، او "نگون‌بختی" یا "بینوایی" كه در افراد و گروه‌های خاص مشاهده می‌شود را آنگونه كه طرفداران دولت رفاه می‌خواهند به خودمختاری، گزینش‌گری، و مسؤولیت شخصی آنها تقلیل نمی‌دهد.
به این معنا، تحت شرایط دولت رفاهی (و در چهارچوب یك تحلیل محدود از ایدئولوژی یا ریطوریقای سیاسی)، یك چالش اساسی برای مدیریت مخاطرات وجود دارد. این چالش، تنها یك چالش گفتمانی (یك بازی صدق با هیچ نتیجهٔ مادی برای جمعیت جوان و خانواده‌هایشان) نیست. در واقع، چالش بر سر ساختن بازی‌های صدق جدیدی است كه بر مبنای "پیچیدگی‌ها"، "احتمالات"، و "تبعات" بسیاری از مواضع و اقدامات دولت (جایی كه چنین بازی‌هایی برای تأثیرگذاری مادی بر تغییرات و انتخاب‌های زندگی جوانان مؤثر واقع می‌شوند) پدید می‌آیند. یك سیاست مخاطره كه فراسوی دولت رفاه باشد، باید طرح مسأله‌ها را در گفتمان‌هایی جستجو كند كه می‌كوشند صورت‌های تازه‌ای از مسؤولیت را به جوانان و خانواده‌هایشان تحمیل كنند، تا بتوانند مصلحت‌اندیشانه، زندگی كاملاً خصوصی افراد را در متن طیفی از محیط‌های نهادی و ساخت‌یافته، انضباطی و مخاطره‌ای مدیریت نمایند. و این دقیقاً همان چیزی است كه لیبرالیسم از ابتدای برای نفی‌اش آمده بود. لیبرال‌های مدرن معتقد بودند كه كلیسا را نباشد تا بر اساس یك دانش شهودی یا آسمانی ادعای ادارهٔ زندگی افراد را نماید. افراد بر مبنای دانش تجربی و حضور واقعی خود در جهان می‌توانند در مورد مصالح حیات اجتماعی و سیاسی خویش قضاوت كنند. اما امروز، در اوج یا انقضاء عصر مدرن دولت رفاهی نولیبرال نقش كلیسای قرون وسطایی را بدون آنكه توجیهی در دست داشته باشد، بر عهده گرفته است.
نویسنده:حامد حاجی‌حیدری
پانوشت‌ها:
- New Deal liberalism؛ اصلاحات فرانكلین دی. روزولت رئیس جمهور وقت ایالات متحده در خلال سال‌های ۱۹۳۳ تا ۱۹۳۸، كه برای رویارویی با "بحران بزرگ" در اقتصاد امریكا اتخاذ گردید. این اصلاحات را معمولاً نقطهٔ آغازی بر دولت رفاه می‌دانند.
- PETER KELLY (۲۰۰۱), "The post-welfare state and the government of youth at-risk", in "Social Justice", Winter ۲۰۰۱.Vol.۲۸, Iss. ۴; pg. ۹۶, ۱۸ pgs.
- Ipswich, Qld. ۴۳۰۵, Australia; e-mail: peter.kelly@mailbox.uq.edu.au.
- مأخذ رومن در این روایت مأخذ زیر بوده است:
Ministry of Supply and Services (۱۹۹۰), A National Stay-in-School Initiative, Ottawa.
- moral panic.
- رومن (Roman, ۱۹۹۶) در ایجا به اصطلاح "تنبیه اخلاقی" اشاره دارد كه در مطالعات فرهنگی بریتانیا بك ابزار تحلیل به شمار می‌رود. بنگرید به:
Cohen (۱۹۷۲), Hall et al. (۱۹۷۸), Hall and Jacques (۱۹۹۰), Gilroy (۱۹۸۷), and McRobbie (۱۹۹۴).
- caring nation.
- social commentators.
- (self-appointed) moral guardians.
- شاید اصطلاح "حكومت لیبرال" گیج كننده باشد، چرا كه در كشورهای مختلف انگلیسی‌زبان به معانی گوناگونی تعبیر می‌شود. در این مقاله، این اصطلاح به طرز تفكری راجع به ماهیت حكومت اشعار دارد كه محوریت آن بر مفاهیم قابل مناقشه و متغیری مانند شهروندان آزاد و نقش محدود دولت در مدیریت مسائل زندگی روزمره مبتنی است. این فرمول تعمیم‌یافتهٔ حكومت به انگیزه‌ها و مقاصد مختلف طی ۲۰۰ سال گذشته در حاكمیت‌های اروپایی و امریكایی به كار گرفته شده است.
- assessment.
- governmentality.
- self-described social democratic position.
- "ungovernable democracies".
- "overloaded states".
- "more individual initiative and less state provision".
- Flexibility.
- Responsiveness.
- Effectiveness.
- homo economicus.
- Fabian socialism؛ اصلاحات منسوب به "جامعهٔ گام به گام" (Fabian society)؛ این جامعه، یك سازمان آموزشی سوسیالیست در انگلستان بود كه اصلاحات اجتماعی گام به گام را توصیه می‌كرد. این سازمان در سال ۱۸۸۴ توسط گروهی از روشنفكران طبقهٔ متوسط كه نظریهٔ انقلابی و نبرد طبقاتی ماركس را مردود می‌دانستند، اما در عین حال آرمان برابری از طریق مالكیت جمعی و كنترل دموكراتیك بر منابع ملی را در سر داشتند پایه‌گذاری شد. آنها به ثمربخشی تغییرات مسالمت‌آمیز و تدریجی معتقد بودند. این انجمن از بدو تأسیس اعضای برجسته‌ای را مجذوب خود ساخت كه در موفقیتش مؤثر بودند. آنها خود یك حزب سیاسی تشكیل ندادند، اما در سال ۱۹۰۰ در بنیانگذاری "كمیتهٔ نمایندگی كارگران"
(Labour Representation Committee) كه بعدها به حزب كارگر تبدیل شد نقش داشتند و همچنان با این حزب روابط نزدیكی دارند.
- Thatcherism&#۰۳۹;s Nanny State.
- withering away.
- "recomposition".
- Mitchell Dean.
- governmentality.
- science of police.
- "conduct of conduct".
- "social-ize" (كلمه در میان خط قرار دارد و خط تیره عامداً نهاده شده است).
- liberal arts of government.
- "recode".
- inclusive.
- post-welfare state.
- German Ordoliberalen.
- اردولیبرال‌ها را از آن رو به این نام خوانده شدند كه در مجلهٔ Ordo فعالیت می‌كردند (Gordon, C., ۱۹۹۱).
- = let things alone.
- "incumbent".
- Alexander von Rustow.
- rational, choice-making.
- فریزر و فریزر و گوردون استدلال كرده‌اند كه این دیدگاه راجع به سوژه (به عنوان مذكر، عقلانی، انسان اقتصادی انتخاب‌گر)، توسعهٔ اقدامات لیبرال رفاهی حكومت را پشتیبانی و پی‌ریزی می‌كند. این اقدامات علی‌الاغلب زنان و كودكان را در ربط و وابستگی به این سوژه معنا می‌كند.
- self empowerment.
- پیتر كلی، در مقالهٔ خود نولیبرالیسم را گاه به صورت (neo) liberalism، و گاه به صورت neoliberalism می‌آورد.
- truth game.
منابع:
۱.Batten, Margaret and Jean Russell (۱۹۹۵), "Students at Risk: A Review of Australian Literature ۱۹۸۰-۱۹۹۴", Melbourne: Australian Council for Educational Research.
۲.Beck, Ulrich (۱۹۹۲), "Risk Society", London: Sage Publications.
۳.Beck, Ulrich, Anthony Giddens, and Scott Lash (۱۹۹۴), "Reflexive Modernization: Politics, Tradition and Aesthetics in the Modern Social Order", Cambridge: Polity Press.
۴.Burchell, Graham (۱۹۹۶), "Liberal Government and Techniques of the Self", Andrew Barry, Thomas Osborne, and Nikolas Rose, (eds.), Foucault and Political Reason: Liberalism, Neo-liberalism, and Rationalities of Government. London: UCL Press: ۱۹-۳۶.
۵.Cohen, Stanley (۱۹۷۲), "Folk Devils and Moral Panics: The Creation of the Mods and Rockers", St. Albans: Granada Publishing Ltd.
۶.Dean, Mitchell (۱۹۹۴), "Critical and Effective Histories", London: Routledge.
۷.Donzelot, Jacques (۱۹۷۹), "The Policing of Families", New York: Random House.
۸.Fine, Michelle (۱۹۹۵), "The Politics of Who&#۰۳۹;s `At Risk.&#۰۳۹;" Beth Swadener and Sally Lubeck, (eds.), Children and Families "At Promise": Deconstructing the Discourse of Risk. New York: State University of New York Press: ۷۶-۹۶.
۹.Foucault, Michel (۱۹۹۱), "Governmentality", Graham Burchell, Colin Gordon, and Peter Miller, (eds.), The Foucault Effect: Studies in Governmental Rationality. Hemel Hempstead: Harvester Wheatsheaf: ۸۷-۱۰۴.
۱۰.Fraser, Nancy (۱۹۸۹), "Unruly Practices: Power, Discourse, and Gender in Contemporary Social Theory", Cambridge: Polity Press.
۱۱.Fraser, Nancy and Linda Gordon (۱۹۹۴), "A Genealogy of Dependency: Tracing a Keyword of the U.S. Welfare State", Signs ۱۹,۲: ۳۰۹-۳۳۶.
۱۲.Freeland, John (۱۹۹۶), "The Teenage Labour Market and Post-Compulsory Curriculum Reform", Paper presented at "Making It Work: Vocational Education in Schools Conference," Melbourne, Victoria, March).
۱۳.Friedman, Milton and Rose Friedman (۱۹۸۰), "Free to Choose", Melbourne: Macmillan.
۱۴.Giddens, Anthony (۱۹۹۰), "The Consequences of Modernity", Stanford: Stanford University Press.
۱۵.Gilroy, Paul (۱۹۸۷), "There Ain&#۰۳۹;t No Black in the Union Jack: The Cultural Politics of Race and Nation", London: Hutchinson.
۱۶.Gordon, Colin (۱۹۹۱), "Governmental Rationality: An Introduction", Graham Burchell, Colin Gordon, and Peter Miller, (eds.), The Foucault Effect: Studies in Governmental Rationality. Hemel Hempstead: Harvester Wheatsheaf: ۱-۵۲.
۱۷.Gordon, Scott (۱۹۹۱), "The History and Philosophy of Social Science", London: Routledge.
۱۸.Hall, Stuart (۱۹۸۸), "The Hard Road to Renewal", London: Verso.
۱۹Hall, Stuart, Chas Critcher, Tony Jefferson, John Clarke, and Brian Roberts (۱۹۷۸), "Policing the Crisis: Mugging, the State and Law and Order", London: Macmillan.
۲۰.Hall, Stuart and Martin Jacques (۱۹۹۰), "New Times: The Changing Face of Politics in the ۱۹۹۰s", London: Lawrence and Wishart.
۲۱.Hirst, Paul and Grahame Thompson (۱۹۹۵), "Globalization and the Future of the Nation State", Economy and Society ۲۴,۳: ۴۰۸-۴۴۲.
۲۲.Hunter, Ian (۱۹۹۳), "Subjectivity and Government", Economy and Society ۲۲,۱: ۱۲۱-۱۳۴.
۲۳.Kelly, Peter (۲۰۰۰), "a "Youth as an Artifact of Expertise: Problematising the Practise of Youth Studies", Journal of Youth Studies ۳,۳: ۳۰۱-۳۱۵. (۲۰۰۰), "b "The Dangerousness of Youth-at-Risk: The Possibilities of Surveillance and Intervention in Uncertain Times." Journal of Adolescence ۲۳, special issue: Adolescents and Risk-Taking: ۴۶۳-۴۷۶. (۱۹۹۹), "Wild and Tame Zones: Regulating the Transitions of Youth at Risk." Journal of Youth Studies ۲,۲: ۱۹۳-۲۱۹.
۲۴.Kelly, Peter and Jane Kenway (۲۰۰۱), "VET and the Management of Youth Transitions in the Network Society", British Journal of Sociology of Education ۲۲,۱: ۱۹-۳۴.
۲۵.Lash, Scott and John Urry (۱۹۹۴), "Economies of Signs and Space", London: Sage Publications.
۲۶.Macintyre, Clement (۱۹۹۹), "From Entitlement to Obligation in the Australian Welfare State", Australian Journal of Social Issues ۳۴,۲.
۲۷.McRobbie, Angela (۱۹۹۴), "The Moral Panic in the Age of the Postmodern Mass Media", In Postmodernism and Popular Culture. New York: Routledge: ۱۹۸-۲۱۹.
۲۸.O&#۰۳۹;Malley, Pat (۱۹۹۶), "Risk and Responsibility", Andrew Barry, Thomas Osborne, and Nikolas Rose, (eds.), Foucault and Political Reason: Liberalism, Neo-liberalism, and Rationalities of Government. London: UCL Press: ۱۸۹-۲۰۸.
۲۹.O&#۰۳۹;Malley, Pat (۱۹۹۲), "Risk, Power, and Crime Prevention", Economy and Society ۲۱,۳: ۲۵۲-۲۷۵.
۳۰.Osborne, Thomas (۱۹۹۶), "Security and Vitality: Drains, Liberalism, and Power in the Nineteenth Century", Andrew Barry, Thomas Osborne, and Nikolas Rose, (eds.), Foucault and Political Reason: Liberalism, Neo-liberalism, and Rationalities of Government. London: UCL Press: ۹۹-۱۲۲.
۳۱.Pusey, Michael (۱۹۹۱), "Economic Rationalism in Canberra", Cambridge: Cambridge University Press.
۳۲.Roman, Leslie (۱۹۹۶), "Spectacle in the Dark: Youth as Transgression, Display, and Repression", Educational Theory ۴۶,۱: ۱-۲۲.
۳۳.Rose, Nikolas (۱۹۹۹), "a "Inventiveness in Politics", Economy and Society ۲۸,۳: ۴۶۷-۴۹۳.
۳۴.Rose, Nikolas (۱۹۹۹), "b Powers of Freedom: Refraining Political Thought", Cambridge: Cambridge University Press.
۳۵.Rose, Nikolas (۱۹۹۶), "a "Governing `Advanced&#۰۳۹; Liberal Democracies", Andrew Barry, Thomas Osborne, and Nikolas Rose, (eds.), Foucault and Political Reason: Liberalism, Neo-liberalism, and Rationalities of Government. London: UCL Press: ۳۷-۶۴.
۳۶.Rose, Nikolas (۱۹۹۶), "b "The Death of the Social? Re-figuring the Territory of Government", Economy and Society ۲۵,۳: ۳۲۷-۳۵۶.
۳۷.Rose, Nikolas and Peter Miller (۱۹۹۲), "Political Power Beyond the State: Problematics of Government", British Journal of Sociology ۴۳,۲: ۱۷۳-۲۰۵.
۳۸.Swadener, Beth and Sally Lubeck (۱۹۹۵), "The Social Construction of Children and Families `At Risk&#۰۳۹;: An Introduction", Beth Swadener and Sally Lubeck, (eds.), Children and Families "At Promise": Deconstructing the Discourse of Risk. New York: State University of New York Press: ۱-۱۶.
۳۹.Watts, Rob (۱۹۹۳), "-۱۹۹۴ "Government and Modernity: An Essay in Thinking Governmentality", Arena Journal ۲: ۱۰۳-۱۵۸.
۴۰.White, Rob (۱۹۹۳), "Youth Studies: Debate and Diversity", Rob White, (ed.), Youth Subcultures: Theory, History, and the Australian Experience. Hobart: National Clearing House for Youth Studies: viii-ix.
۴۱.Withers, Graeme and Margaret Batten (۱۹۹۵), "Programs for At-Risk Youth: A Review of the American, Canadian, and British Literature Since ۱۹۸۴", Camberwell: The Australian Council for Educational Research Ltd.
منبع:فصلنامه راهبرد یاس ،‌شماره ۵
منبع : خبرگزاری فارس