شنبه, ۶ بهمن, ۱۴۰۳ / 25 January, 2025
مجله ویستا
داستان بیپایان - Die Unendliche Geschichte
سال تولید : ۱۹۸۴
کشور تولیدکننده : آلمانغربی
محصول : برنت ایخینگر و دیتر گایسلر
کارگردان : ولفگانگ پترسن
فیلمنامهنویس : هرمان وایگل و پترسن
فیلمبردار : یوست واکانو
آهنگساز(موسیقی متن) : کلوس دولدینگر و جورجو مورودر
هنرپیشگان : بارت آلیور، جرالد مکرینی، دروم گارت، داریل کوکسی، نیکلاس گیلبرت، توماس هیل، دیپ روی، تیلو پروکنر، موزس گان، نوآ هاتاوی، آلن اوپنهایمر، سیدنی براملی، تیمی استروناک و پاتریشیا هیز.
نوع فیلم : رنگی، ۹۴ دقیقه.
پسر بچهای بهنام «باستین» (آلیور) که مادرش را از دست داده و از همکلاسیهایش نیز زور میشنود، به یک کتابفروشی پناه میبرد و آنجا نسخهای از کتاب «داستان بیپایان» را میبیند و با وجود هشدارهای کتابفروش آن را امانت میگیرد.او به امتحان ریاضی دیر میرسد و در عوض، به اتاق زیر شیروانی مدرسه میرود و شروع به خواندن کتاب میکند. داستان با ملاقاتت یک «سنگخوار» غولپیکر، یک «سینی اجاق» و یک «کوچولو» (روی) در جنگل هاولینگ آغاز میشود. دنیای آنان، «فانتزیا» (خیالی) در شرف نابودی به دست «هیچ» است. آنان تصمیم میگیرند به برج عاج بروند و از امپراتریس «شبیه بچهها» (استروناک) کمک بخواهند. آنان به بارعام حاجتمندان میرسند و از «وزیر اعظم» (گان) میشنوند که «امپراتریس» بیمار است و تنها ناجی احتمالی فانتزیا، جنگجوئی از دشت، پسربچهای بهنام «آتریو» (هاتاوی) است. «آتریو» سوار بر اسبش، «آرتاکس» در جستوجوی «مولا»ی کهنسال به باتلاقهای «اندوه» میرود اما در راه، «آرتاکس» میترسد و در باتلاق فرو میرود. وقتی «آتریو» از «مولا» میشنود که باید با پیشگوی جنوبی - که دهها کیلومتر از آنجا دورتر است - مشورت کند، او هم مأیوس میشود. در اینجا هیولائی بهنام «ایگمورک» میخواهد شکارش کند، ولی در آخرین لحظه، «فاکور» (اوپنهایمر) - اژدهای پرنده - نجاتش میدهد و او را نزد دو جن بهنامهای «انگیووک» (براملی) و «اورگل» (هیز) میبرد تا به او یاد بدهند چطور از دروازههای مقر پیشگو بگذرد. «آرتریو» به سلامت از دروازهها عبور میکند و از پیشگو که در حال نابودی است، میشنود که تنها راه نجات «امپراتریس» این است که یک بچه آدم برایش نام تازهای انتخاب کند. «آتریو» مرزهای فانتزیا را به امید یافتن انسان زیر پا میگذارد، ولی دست خالی به برجعاج برمیگردد، در حالی که تنها موفقیتش کشتن «ایگمورک» است. با نزدیک شدن «هیچ»، «امپراتریس» به «آتریو» میگوید که او موفق شده، و بچه آدم همراه او آمده، ولی خودش باور ندارد که قدرت نجات دادن آنان را دارد. «باستین» با خواندن این جمله میفهمد که این بچه آدم، خود اوست. و در آخرین لحظات فروپاشی فانتزیا، نام مادرش را روی «امپراتریس» میگذارد. «امپراتریس» نیز که بهبود یافته، آرزوهای بیشمار را برایش برآورده میکند که او را قادر میسازد دوباره فانتزیا را بسازد و سوار بر «فالکور» بر فراز خیابانهای نیویورک پرواز کند و از بچههای زورگوی مدرسه انتقام بگیرد.
* با اینکه بسیاری از شخصیتهای فیلم شبیه به آلیس در سرزمین عجایبِ لوئیس کارول هستند و با اینکه حضور یافتن کودک خواننده در ماجراهای یک کتاب، برگرفته از پیترپنِ جیمز ماتیوباری است، اما فیلم پترسن اثری است تماشائی و بهرهمند از خلاقیت و از همه مهمتر درباره زندگی کودک امروزی که با وجود داشتن مفرهای بیشمار ظاهراً مدرن، برای تخلیه خود و تخیلش، همچنان کتاب میتواند او را از هیچ و پوچی محیط اطرافش دور کند و «باستین» در نقش رابط میان تخیل و پوچی، بازی را به نفع تخیل تمام میکند. موفقیت فیلم باعث ساخته شدن قسمتهای دوم (جرج میلر، 1990) و سومی (پیتر مکدانلد، 1994) هم شد.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست